مجری طرح: علی صبوحی طسوجی
هر یک از سوره های قرآن کریم، به عنوان مصداق تام و رسمی سخن حکیمانه، دارای دو ویژگی اساسی است: نخست، انسجام سخن؛ دوم، هدایتی بودن سخن؛ در کتاب آموزش تدبر در سوره های قرآن کریم «3»، در ارائه تدبر هر سوره بخشی مستقل برای تبیین هر یک از این دو ویژگی اساسی در نظر گرفته شده است، گفتنی است سوره های مورد بحث در این کتاب، غالباً چند فصلی هستند:
انسجام سخن در سوره های قرآن کریم
اقتضای حکمت متکلم آن است که منسجم سخن بگوید و اجزاء کلام او از هم گسسته و در هم ریخته نباشد. عقل سلیم چنین حکم می کند که سخن منسجم از سخن پراکنده، با اجزای بی ربط و درهم بهتر است؛ پس اگر چنین است، باید اقرار کنیم که اولین و والاترین سخن منسجم، کلام خدای سبحان در قرآن کریم است. خلافِ اقرار به حکمت اعلای خدای متعالی است، که انسجام را برای سخن خویش، کمال بدانیم و در عین حال، کلام حضرتش را از انسجام بی بهره تلقی کنیم، به ویژه آنکه ذات پاکش در قرآن نورانیش، هر گونه اختلاف و ناهماهنگی را از ساحت کلام خویش دور دانست و آن را لایق نطق پرحجاب بشر معرفی کرد، پس چرا بشری که به اقتضای جهل و جهالت، از ناهماهنگی و پراکندگی در سخن گفتن مبرا نیست، سخن خدای منزه از هر نقص و عیب را، منزه از در هم ریختگی و ناهماهنگی نمی داند؟ علت این پندار، تدبر نکردن در قرآن است، چه اینکه خدا فرمود: « أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا » (1)
انسجام در هر یک از سوره های قرآن کریم با توجه به چهار محور زیر بررسی می شود:
1. پیوستگی: منظور از پیوستگی، ارتباط ادبی، اسلوبی و محتوایی آیات سوره است. با بررسی پیوستگی آیات، سطحی از انسجام سوره، کشف؛ و به تبع آن، گسست های ادبی، اسلوبی و محتوایی نیز آشکار می گردد؛ بدین ترتیب، سوره کلام بندی می شود.
2. هم بستگی، مراد از هم بستگی، ارتباط و اشتراک ظاهری کلام های سوره است. با مطالعه هم بستگی کلام ها، سطحی دیگر از انسجام سوره، کشف؛ و به دنبال آن، مرزهای فقدان هم بستگی نیز مشخص می شود؛ بدین ترتیب، سوره فصل بندی می شود.
3. تناسب: منظور از تناسب، نسبت ظواهر فصل های سوره با یکدیگر است. با مطالعه تناسب آخرین سطح از انسجام سوره نیز کشف می شود.
4. هماهنگی: هماهنگی، مفهومی در عرض مفاهیم سه گانه بالا نیست. توضیح: با بررسی پیوستگی، سیر پیوسته آیات مرتبط یک کلام به دست می آید، اما قله واحد آنها، یا به دیگر بیان غرض واحدشان کشف نمی شود. کشف غرض واحد یک کلام، منوط به بررسی هماهنگی آیات آن است؛ هم چنین با مطالعه هم بستگی، سیر کلام های هم بسته یک فصل مشخص می شود، اما غرض واحد فصل به دست نمی آید. کشف غرض واحد یک فصل، مستلزم بررسی هماهنگی کلام های آن است؛ بر همین منوال، با مطالعه تناسب، سیر متناسب فصل های یک سوره کشف می شود، اما غرض واحد سوره به دست نمی آید. نیل به غرض واحد سوره، نیازمند بررسی هماهنگی فصل های آن است؛ بنابراین منظور از هماهنگی، هم هدفی یا هم غرضی است که در سطح آیات یک کلام، متدبر را به غرض واحد کلام؛ در سطح کلام های یک فصل، متدبر را به غرض واحد فصل؛ و در سطح فصل های یک سوره، او را به غرض واحد سوره می رساند. اگر هر کلام، فصل یا سوره چند فصلی را به یک مثلث تشبیه کنیم، پیوستگی آیات، هم بستگی کلام ها یا تناسب فصل ها، به منزله قاعده این مثلث؛ و هماهنگی آیات، کلام ها یا فصلها، به منزله قله این مثلث است.
تذکر مهم:
کشف هماهنگی و نیل به غرض واحد سوره های چند فصلی از عهده تدبر خارج است، زیرا رسیدن به غرض واحد در چنین سوره هایی مستلزم استفاده از دلالت های التزامی غیر بین است و آن هم نیازمند تسلط بیشتر بر معارف و قواعد عقلی بوده و فعالیتی عمومی نیست. لزوم بهره گیری از دلالت های التزامی در این سطح ناشی از فاصله غرض واحد سوره های چند فصلی با ظاهر آیات سوره است. توضیح آنکه، غرض کلام به طور مستقیم، مبتنی بر ظواهر آیات است و با دلالتهای تطابقی به دست می آید؛ غرض فصل، تنها با یک واسطه ( یعنی غرض کلام ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و این واسطه با توجه به اشتراکات ظاهری کلام ها قابل جبران است، بنابراین غرض فصل با استفاده از دلالتهای تطابقی، یا التزامی بین قابل استفاده است؛ اما غرض سوره ی چند فصلی با دو واسطه ( یعنی غرض کلام ها و غرض فصل ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و به همین دلیل، رسیدن به آن، غالباً نیازمند استفاده از دلالت های التزامی غیر بین نیز هست و این از عهده عموم خارج است و تخصص خاص خود را می طلبد، از این رو به سطحی بالاتر، مانند تفسیر تدبری واگذار شده است و در آموزش تدبر « 3 » و « 4 »، تنها به بیان سیر هدایتی در سوره های چند فصلی بسنده می شود.
1- انسجام سخن در سوره مبارکه غافر
سوره مبارکه غافر دارای سه فصل است: نخست، آیات 1 تا 55؛ دوم، آیات 56 تا 68؛ و سوم، آیات 69 تا 85.
1-1- فصل نخست، آیات 1 تا 55
نخستین فصل سوره مبارکه غافر دارای شش کلام است: اول، آیات 1 تا 6؛ دوم، آیات 7 تا 12؛ سوم، آیات 13 تا 20؛ چهارم، آیات 21 و 22؛ پنجم، آیات 23 تا 50؛ و ششم، آیات 51 تا 55.
1-1-1- کلام نخست. آیات 1 تا 6
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
حم (1) تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (2) غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (3) مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ (4) کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ (5) وَکَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (6)
پیوستگی آیات کلام 1:
آیات این کلام دارای دو مطلب است: نخست، آیات 1 تا 3؛ و دوم، آیات 4 تا 6؛ پیوستگی آیات درون هر یک از این مطالب روشن است و نیازی به توضیح ندارد، اما ارتباط سیاقی این دو مطلب بدین بیان قابل طرح است: « الکتاب » در مطلب نخست، یکی از مصادیق « آیات الله » در مطلب دوم است. در نتیجه بنابر مطلب نخست، قرآن کریم، کتابی نازل شده از جانب « الله » است و بنابر مطلب دوم، جز کافران، کسی در آیات « الله » ( از جمله قرآن کریم ) مجادله نمی کند. این ترتیب می فهماند که مطلب نخست، مقدمه بیان مطلب دوم است.
غرض کلام 1:
چنانکه گذشت، آیات این کلام دارای دو مطلب است:
1. قرآن کریم از سوی خدایی نازل شده که عزیز و علیم است، بخشاینده گناهان، پذیرنده توبه و صاحب نعمات است، خدایی جز او نیست و بازگشت همگان فقط به سوی اوست.
2. جز کافران کسی در آیات الهی مجادله نمی کند، پس ای رسول ما شوکت و جلال ظاهری کفار، تو را نفریبد، در گذشته نیز اقوامی بوده اند که رسولان الهی را تکذیب کرده و از طریق جدال باطل با حق مقابله می کردند و همگی سخت عذاب شدند، پس عقاب من چگونه بود؟
ارتباط این دو مطلب با توجه به این گزارش روشن می شود: « قرآن کریم مصداق بارز و تام آیات الهی است. » بنابراین می توان نتیجه گرفت که غرض از ذکر این دو مطلب با این ترتیب، بیان ناکامی کافران در مجادله با قرآن کریم است که از آیات الهی است. ذکر مطلب دوم پس از تبیین عظمت صاحب قرآن کریم، بیان گر این حقیقت است که کفار به رغم شوکت و قدرت ظاهری، در مجادله با آیات الهی از جمله قرآن کریم، ناکامند. ادامه این مطلب نیز اشاره به شواهدی تاریخی در اثبات ناکامی صاحبان زور و زر در مجادله با آیات الهی است. بر این اساس عنوان متناسب با این غرض عبارت است از:
« بیان ناکامی کافران در مجادله با قرآن کریم، که از آیات الهی است »
2-1-1- کلام دوم. آیات 7 تا 12
گسست کلام 2 از کلام 1:
فقدان ارتباط ادبی و محتوایی آیه 7 با آیات قبل، دلیل گسست این دو کلام از یکدیگر است، به عبارت دیگر سیر بیان ناکامی کافران در مجادله با آیات الهی، در آیه 6 پایان یافت و آیه 7 سرآغاز تبیین مطلبی در حق مؤمنان است.
الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَهً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ (7) رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (8) وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (9) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِن مَّقْتِکُمْ أَنفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَکْفُرُونَ (10) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ (11) ذَلِکُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِن یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ (12)
پیوستگی آیات کلام 2:
آیات این کلام نیز دارای دو مطلب است: نخست، آیات 7 تا 9؛ و دوم، آیات 10 تا 12؛ پیوستگی ادبی و محتوایی آیات درون هر یک از این مطالب آشکار است، اما ارتباط سیاقی این دو مطلب، از رهگذر تقابل محتوایی آن دو قابل ذکر است. مطلب نخست از شمول رحمت خاص پروردگار جهانیان نسبت به اهل ایمان و استغفار؛ و مطلب دوم، از خارج بودن اهل کفر و گناه از دایره رحمت خاص الهی خبر می دهد و همین تقابل، وجه پیوست سیاقی این دو مطلب به یکدیگر است.
غرض کلام 2:
برای کشف غرض این کلام، ابتدا باید به جمع بندی غرض هر یک از مطالب آن پرداخت:
1. فرشتگان حامل عرش الهی و پیرامون آن، پروردگارشان را به همراه ستایش، تسبیح می کنند و به او ایمان می آورند و برای مؤمنان، طلب مغفرت می کنند؛ تا اینجا سه مورد از اعمال فرشتگان مطرح شد، اما با توجهی به ادامه آیات، مشخص می شود که مبحث اصلی، طلب مغفرت فرشتگان برای مؤمنان است، زیرا در ایات بعدی، متن استغفار ایشان به تفصیل مطرح شده است. این استغفار دارای سه محور است: نخست، طلب حفظ توبه کاران و تابعان راه خدا، از عذاب جهنم؛ دوم، طلب وارد کردن مومنان و والدین و همسران و فرزندان صالح ایشان به بهشت؛ و سوم، طلب حفظ ایشان از عقوبات؛ با توجهی به اوصاف ذکر شده برای مؤمنان می توان نتیجه گرفت که فرشتگان حامل عرش و اطراف آن، برای صالحان مومن، توبه گر و تابع راه خدا، استغفار می کنند و استغفار آنان درخواست حفظ از جهنم، ورود به بهشت و نگهداری از عقوبات روز قیامت است. هدف از ذکر این محتوا، تبشیر مؤمنان و ترغیب ایشان به تثبیت اوصاف مذکور به منظور حفظ صلاحیت استغفار مستجاب فرشتگان است.
2. آیات مطلب دوم از خشم خدا نسبت به کافران در روز قیامت و جاودانگی آنان در عذاب جهنم خبر می دهد و در مقام تعلیل خشم خدا، خطاب به ایشان می فرماید که شما به سوی ایمان دعوت می شدید، ولی انکار می کردید! آنها در پی راه رهایی از عذاب به گناهان خود اعتراف می کنند، اما این تقاضا بی نتیجه می ماند و باز هم در مقام تبیین علت خلود در عذاب، به آنان گفته می شود که وقتی خدا به یگانگی خوانده می شد انکار می کردید و اگر برای او همتایی می پنداشتید، ایمان می آوردید، اکنون داوری مخصوص خدای بلندمرتبه بزرگ است؛ بنابراین آیات این مطلب از خشم و عذاب جاودانه خدا نسبت به کافران خبر می دهد و آنان را با کفر به یگانه پرستی و ایمان به شرک ورزی تعلیل می کند و هدف از ذکر این محتوا، انذار کافران و بازداری ایشان از کفر به یگانه پرستی و ایمان به شرک ورزی است.
اینک که غرض هر یک از مطالب روشن شد، می توان غرض کلام را نتیجه گرفت. در این کلام تبشیر مطلب نخست در مقابل انذار مطلب دوم است؛ به دیگر بیان، استغفار مستجاب فرشتگان برای مؤمنان توبه کار تابع راه خدا، در مقابل قهر و خشم و عذاب جاودانه خدا برای کافران به یگانه پرستی و مؤمنان به شرک قرار دارد، بنابراین عنوان متناسب با این کلام عبارت است از:
« تبشیر مؤمنان و انذار کافران، از رهگذر تبیین استغفار مستجاب فرشتگان برای مؤمنان؛ و قهر و خشم جاودانه خدا نسبت به کافران »
3-1-1- کلام سوم. آیات 13 تا 20
گسست کلام 3 از کلام 2:
پایان یافتن سیر بیانی انذار و تبشیر در آیه 12، دلیل جدایی آیه 13 از آیات قبل است. ممکن است وجود ضمیر « هو» در صدر آیه 13 و همچنین اسلوب خطابی این آیه، رهزن تشخیص جدایی کلام در ابتدای آن باشد، زیرا به خاطر وجود این دو عامل، اینگونه به نظر می رسد که آیه 13 ادامه سیر بیانی انذار کافران در آیات قبل است، اما توجهی به عبارت « فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » در آیه 14 نشان می دهد که آیه 13 ادامه سیر انذاری آیات قبل نیست، زیرا نه مخاطب آن مانند آیات قبل، کافران معذب در جهنم هستند و نه بیان انذاری دارد.
هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاء رِزْقًا وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَن یُنِیبُ (13) فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (14) رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ (15) یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (16) الْیَوْمَ تُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ (17) وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَهِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ (18) یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (19) وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (20)
پیوستگی آیات کلام 3:
آیات این کلام به سه مطلب تقسیم می شود: نخست، آیات 13 و 14؛ و دوم، آیات 15 تا 18؛ و سوم، آیات 19 و 20.
ارتباط درونی آیات مطلب نخست، بدین بیان قابل طرح است: « فا » در ابتدای آیه 14، فصیحه است، یعنی حاکی از شرط مقدر مستفاد از آیه قبل است. بیان کلی این شرط و جزا از این قرار است: « إذا کان الأمر کذا فادعوا… »؛
ارتباط درونی آیات مطلب دوم، از این قرار است: « یوم » در ابتدای آیه 16، بدل « یوم التلاق » در انتهای آیه 15 است. وحدت اسلوبی و محتوایی « الیوم » در آیه 17 با « الیوم » در آیه 16، عامل ارتباط سیاقی آیه 17 با آیات قبل است. آیه 18 معطوف به آیات 15 تا 17 است و ارتباط محتوایی آن با ماقبل روشن است، زیرا در آیات 15 تا 17 سخن درباره انذار رسول الهی از روز قیامت بود و این آیه نیز فرمان خدای سبحان به رسول خاتم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای انذار از روز قیامت است؛
ارتباط درونی آیات مطلب سوم نیز بدین ترتیب است که آیه 20 به آیه 19 عطف شده و آیه 19 به لحاظ محتوایی مقدمه آیه 20 است؛
اینک که ارتباط آیات درون مطالب روشن شد، زمان تبیین ارتباط سیاقی بین مطالب رسیده است: وحدت سیاقی هر سه مطلب، از قِبَل اسلوب مشترک بیان افعال الهی، در ابتدای آنها تأمین می شود. در ابتدای مطلب نخست آمده است: « هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاء رِزْقًا … »؛ در ابتدای مطلب دوم آمده است: « رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ … »؛ و در آغاز مطلب سوم آمده است: « یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ »؛ برخی از مفسران، مانند علامه طباطبایی ( ره )، عبارات مذکور در ابتدای مطلب دوم و سوم را همانند « الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ … » در مطلب نخست، خبرهای بعدی « هو » در ابتدای مطلب نخست دانسته اند،ا گر این وجه را بپذیریم که تردیدی در وحدت سیاق این سه مطلب باقی نمی ماند، اما در غیر این صورت نیز، نفس سیر واحد معرفی خدای سبحان و افعال او، با اسلوب مشابه برای اثبات وحدت سیاق کافی است. گفتنی است هماهنگی شروع و ختم این کلام، مویدی بر وحدت سیاق مطالب سه گانه این کلام است. در مطلب نخست، می خوانیم: « فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ … »؛ ودر مطلب سوم نیز می خوانیم: « وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ »
غرض کلام 3:
برای کشف غرض کلام های چند مطلبی، ابتدا باید غرض هر یک از مطالب کلام مشخص شود.
با توجه به تبیین ارتباط آیه 14 و آیه 13 در مطلب نخست، می توان نتیجه گرفت که غرض این مطلب، « فرمان به پرستش خالصانه خدا به رغم خوشایند کافران » است.
آیات مطلب دوم ابتدا بیان داشته است که خدای متعالی روح را بر هر بنده ای که بخواهد القا می کند تا او دیگران را از روز ملاقات با خدا انذار کند، روزی که همگان در پیشگاه خدا خواهند بود و هیچ امری از آنان بر خدا مخفی نخواهد بود، روزی که مالک و فرمانروای مطلق آن خداست و هر کس بی آنکه به او ظلم شود، نتیجه اعمال خود را خواهد دید، آیات این مطلب در فرازی دیگر، پیامبر خدا را فرمان می دهد که همگان را از این روز نزدیک انذار کند، روزی که جانها به گلوگاه رسد و برای ظالمان حمیم و شفیعی نباشد. تکرار انذار در فراز دوم این مطلب، بیانگر آن است که هدف اصلی این مطلب انذار است، « انذار رسول خدا، از روز قیامت با وصف حاکمیت و مالکیت مطلق خدای یگانه و نبود شفیع و حمیمی برای ظالمان »
در مطلب سوم نیز تبیین علم خدا به خیانت چشم ها و راز دل ها، مقدمه ای واقع شده است، برای این حقیقت که خدا به حق حکم می کند و کسانی را که به جز او می پرستند، هیچگونه داوری ندارند، بنابراین غرض این مطلب عبارت است از: « داوری به حق خدا در روز قیامت، در مقابل داوری نکردن غیرخدا در آن روز »
با توجهی به ارتباط اغراض این سه مطلب مشخص می شود که مقاصد مطلب دوم و سوم، در نخستین لایه با یکدیگر در ارتباط است و مطلب سوم، بیانی دیگر از غرض مطلب دوم، یعنی حاکمیت و مالکیت مطلق خدای یگانه در روز قیامت است و نبود شفیع و حمیمی برای ظالمان در آن روز است. حال باید ارتباط مطلب نخست را با مجموع این دو مطلب سنجید. نقطه مشترکی که بین مطلب نخست و مطالب دوم و سوم، خودنمایی می کند، لزوم پرستش خالصانه خدای یگانه و پرهیز از شریک قرار دادن برای او در پرستش است. برخی به امید شفاعت و حمایت، کسانی را به جز خدا می پرستند و می خوانند، اما آیات مطلب نخست این کلام متذکر می شود که کسی را جز خدا نخوانید، زیرا جز او کسی شایسته پرستش نیست و آیات مطالب دوم و وسوم نیز می فهماند که روز قیامت، روز حاکمیت و مالکیت مطلق خداست، بنابراین تنها راه نجات از عذاب آن روز، پرستش خالصانه خداست، نه دعوت و عبادت غیرخدا که هیچ حقی برای داوری یا شفاعت و حمایت ندارند. با توجه به این بیانات می توان نتیجه گرفت که غرض این کلام، دعوت به پرستش خالصانه خدای یگانه، حاکم و فرمانروای مطلق روز قیامت و انذار رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به منظور بازداری از پرستش غیر خدا است. عنوان متناسب با این غرض عبارت است از:
« دعوت به پرستش خدای یگانه، حاکم مطلق روز جزا؛ و بازداری منذرانه از پرستش غیرخدا، به خیال خام شفاعت و حمایت در روز جزا »
4-1-1 – کلام چهارم. آیات 21 و 22
گسست کلام 4 از کلام 3:
پایان یافتن سیر بیانی معرفی خدای سبحان و افعال او، به منظور دعوت به پرستش خالصانه خدا و آغاز سیر بیانی تازه ای به عنوان مقدمه داستان مربوط به دوره حضرت موسی ( علیه السلام )، دلیل جدایی کلام چهارم از کلام سوم است. به عبارت دیگر هیچ یک از ارکان محتوایی کلام قبل در آیات این کلام ادامه نیافته است، نه معرفی خدای یگانه و نه دعوت به پرستش خالصانه و نه انذار از روز قیامت، روز حاکمیت مطلق خدای یگانه و بروز بی ثمری پرستش غیر خدا، به خیال خام شفاعت و حمایت و … .
أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ (21) ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ (22)
پیوستگی آیات کلام 4:
ارتباط ادبی و محتوایی این دو آیه آشکار است و نیازی به توضیح ندارد.
غرض کلام 4:
آیا کافران مجادله کننده با آیات الهی، در زمین سیر نکرده اند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها زیسته اند چگونه بوده است؟ آنها از ایشان نیرومندتر بودند و آثار پایدارتری در روی زمین از خود باقی گذاشتند، با این همه، خدا آنان را به کیفر گناهانشان گرفتار کرد و در برابر خدا حمایتگری نداشتند. این کیفر از آن روی بود که پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان می آوردند ولی آنها انکار می کردند. پس خدا گریبان آنها را گرفت، زیرا او نیرومند سخت کیفر است.
چنانکه مشخص است این کلام هشداردهنده این حقیقت است که قدرت و ثروت کافران اهل جدال با آیات الهی، هر قدر هم که زیاد باشد، مانع از عذاب خدا نخواهد شد، چه اینکه در گذشته کسانی بودند که قدرت و ثروتشان از ایشان بیشتر بوده است، ولی در مقابل عذاب الهی چاره ای نداشتند. عنوان متناسب با این کلام عبارت است از:
« دعوت انذارآمیز کافران اهل مجادله با آیات الهی، به مشاهده عاقبت پیشنیان، به منظور تأکید بر بی تأثیری زور و زر در حفظ کافران به بینات، از عذاب الهی »
5-1-1- کلام پنجم. آیات 23 تا 50
گسست کلام 5 از کلام 4:
پایان یافتن سیاق دعوت و آغاز سیاق داستان کافران صاحب زور و زر دوره حضرت موسی ( علیه السلام )، دلیل گسست این کلام از کلام قبل است.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ (23) إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (24) فَلَمَّا جَاءهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاء الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْیُوا نِسَاءهُمْ وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ (25) وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ (26) وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ (27) وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ (28) یَا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ (29) وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ (30) مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ (31) وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ (32) یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَکُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (33) وَلَقَدْ جَاءکُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِّمَّا جَاءکُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ (34) الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ (35) وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا لَّعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ (36) أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ کَاذِبًا وَکَذَلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَمَا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ (37) وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ (38) یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ (39) مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ (40) وَیَا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجَاهِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ (41)تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِکَ بِهِ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ (42) لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَهٌ فِی الدُّنْیَا وَلَا فِی الْآخِرَهِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (43) فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (44) فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ (45) النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ (46) وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ (47) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ (48) وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ (49) قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ (50)
پیوستگی آیات کلام 5:
پیوستگی ادبی، موضوعی و محتوایی آیات این کلام آشکار است و نیازی به تبیین آن نیست.
غرض کلام 5:
آیات این کلام، دارای سه فراز بیانی است:
فراز نخست، آیات 23تا 27 است؛ خدای متعالی در دو آیه نخست این فراز فرموده است که ما به یقین، موسی را با آیات خود و حجّتی آشکار به سوی فرعون و هامان و قارون فرستادیم، امّا آنان گفتند: « او افسونگری شیّاد است. »؛ این دو آیه را می توان به منزله طرح مسئله این کلام دانست. رسولی به نام موسی ( علیه السلام ) از جانب خدا با آیات و دلایل آشکار به سوی جرثومه های قدرت و ثروت زمان خویش به نام فرعون، هامان و قارون فرستاده می شود، اما آنان در مقام مجادله با آیات الهی، او را به سحر و دروغگویی متهم می کنند. آیات 25 تا 27 در ادامه، از کید ناکام این کافران، یعنی فرعون و هامان و قارون، در مقابل دعوت حق موسی ( علیه السلام ) خبر داده است، آنگاه که تصیمیم گرفتند مؤمنان موسی ( علیه السلام ) را به قتل برسانند و یا به اسارت درآورند و فرعون هم بر آن شد که موسی ( علیه السلام ) را بکشد و در مقابل، آن حضرت از شر متکبران منکر روز حساب به پروردگارش پناه برد.
فراز دوم، آیات 28 تا 44 است؛ در این آیات، رویکردی دیگر در مقابل دعوت مبرهن انبیا مطرح می شود، رویکردی خداگرایانه که سمبل آن، مردی مؤمن از آل فرعون است، او در برابر فرعون، این مجسمه مجادله با آیات الهی قد علم کرده و شجاعانه قوم خود را به پذیرش دعوت موسی ( علیه السلام ) دعوت می کند و فرعون هم در مقابل دعوت مشفقانه او، مکارانه می ایستد. این فراز از آیات این کلام، در قالب طرح سخنانی از مؤمن آل فرعون و ذکر عکس العمل فرعون در برابر سخنان او پیش رفته است. اولین مقطع از سخنان مرد مؤمن و عکس العمل فرعون، در آیات 28 و 29 مطرح شده است. او در این بیانات، با استدلالی انذارآمیز فرعونیان را از قتل موسی ( علیه السلام ) تهی و به پذیرش دعوت او ترغیب کرد. توجهی به محتوای این آیات و مقایسه آن با فراز نخست، نشان می دهد که سخنان مومن آل فرعون درست در مقابل موضع گیری فرعون و هامان و قارون است. آنان موسی ( علیه السلام ) را ساحر خواندند، یعنی براهین آشکار او را سحر قلمداد کردند، اما مومن آل فرعون، موسی ( علیه السلام ) را مردی با براهین آشکار برای دعوت خویش معرفی کرد. آنان موسی ( علیه السلام ) را دروغ گو معرفی کردند و مؤمن آل فرعون گفت که بر فرض دروغ گویی موسی ( علیه السلام )، ضررش به خود او خواهد رسید، اما اگر راست بگوید، تهدیدات او عملی خواهد شد. در نهایت آنان تصمیم به قتل موسی ( علیه السلام ) گرفتند و مؤمن آل فرعون با بیانات خود درصدد بود که ایشان را از تصمیم قتل منصرف و به پذیرش دعوت موسی ( علیه السلام ) ترغیب کند، اما فرعون در عکس العملی مکارانه خود را هادی به راه رشد معرفی کرد. دومین مقطع از سخنرانی مومن آل فرعون و عکس العمل فرعون در آیات 30 تا 37 آمده است. مؤمن آل فرعون، قوم خود را از عذاب دنیوی مشابه عذاب قوم عاد و ثمود و … می ترساند و در ادامه ایشان را از عذاب اخروی نیز انذار می کند و سابقه تاریخی آنان را به ایشان یادآوری می کند که پیش از این یوسف ( علیه السلام ) بیاناتی آشکار برای شما آورد، اما شما پیوسته نسبت به آنچه آورده بود، در شک و تردید بودید، تا اینکه او از دنیا رفت و شما بی دلیل معتقد شدید که خدا هرگز بعد از او رسولی نخواهد فرستاد، خدا اینگونه مسرفان اهل تردید را گمراه می کند، همانان که بدون دلیل با آیات الهی مجادله می کنند. این در نزد خدا و مؤمنان خشم آور است و خدا اینگونه بر هر قلب متکبر جباری مهر می زند. بدین ترتیب مؤمن آل فرعون به ایشان می فهماند که رفتارشان در برابر موسی ( علیه السلام ) مصداق مجادله بی دلیل با آیات الهی است و ریشه در روحیه اسراف کاری و تکبر ورزی ایشان دارد و عاقبتی جز عذاب دنیا و آخرت در پی نخواهد داشت، اما فرعوت در عکس العملی احمقانه و حاکی از قاطعیت گفتار حق مرد مؤمن، هامان را به ساختن نردبانی برای صعود به اسمان امر می کند، تا او در آسمان از خدای موسی ( علیه السلام ) اطلاع یابد، او هم چنان موسی ( علیه السلام ) را دروغ گو می پندارد و از این طریق می خواهد دروغ گویی او را اثبات کند. مقطع سوم از سخنان مومن آل فرعون در آیات 38 تا 44 مطرح شده است، ولی این بار از عکس العمل فرعون سخنی به میان نیامده است، زیرا این فراز از بیانات او جنبه اتمام حجت دارد. وی در این سخنان، ابتدا خود را هادی به راه رشد معرفی کرده و همگان را بر این اساس به تبعیت از خویش دعوت کرده است، یعنی از همه خواسته است تا مانند او به موسی ( علیه السلام ) ایمان بیاورند. او در ادامه با مقایسه ای بین ناپایداری دنیا و پایداری آخرت، بیان داشته است که آخرت، گاه درو کردن بذری است که انسانها در دنیا با عمل خویش می کارند. او در نهایت، دعوت خویش را دعوت به نجات و دعوت قومش را دعوت به آتش دانسته و گفته است که شما مرا به کفر و شرک دعوت می کنید و من شما را به خدای شکست ناپذیر بسیار بخشایشگر، شما مرا به سوی کسانی می خوانید که هیچ دعای مستجابی در دنیا و آخرت ندارند و من شما را به سوی کسی می خوانم که بازگشت همه ما به سوی اوست، به زودی متذکر سخنانی که به شما گفتم خواهید شد و من امر خود را به خدا می سپارم، زیرا او به بندگان خویش آگاهی دارد. چنان که می بینیم در این فراز از کلام، سخن از مقابله شجاعانه و حکیمانه مؤمن آل فرعون با مجادله کنندگان در برابر حضرت موسی ( علیه السلام )، یعنی هامان و قارون و به ویژه فرعون است.
فراز سوم این کلام، آیات 45 تا 50 است؛ خدای متعالی در این آیات از حسن عاقبت مؤمن آل فرعون و سوء عاقبت فرعون و فرعونیان خبر داده و فرموده است که خدا از مرد مؤمن در برابر مکر و بدی فرعونیان محافظت کرد و فرعونیان را به عذابی بد گرفتار ساخت، به گونه ای که آنان هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و به هنگام برپایی قیامت، وارد شدیدترین عذاب خواهند شد و در میان شعله های آتش با یکدیگر محاجه ای بی ثمر خواهند داشت. ضعفای ایشان، مستکبران را مخاطب قرار می دهند که ما تابع شما بودیم، پس آیا شما سهمی از عذاب ما را متحمل می شوید؟ آنان در پاسخ می گویند که همگان محکوم به حکم خدا هستند، از این رو همه اهل آتش از خزنه جهنم تقاضای درخواست تخفیف عذاب از محضر خدا می کنند، اما به آنان گفته می شود که آیا رسولان الهی با بینات آشکار به سوی شما نیامدند؟ می گویند بله آمدند، گفته می شود پس اینک دعا کنید که دعای کافران به جایی نمی رسد. پس در این فراز، عاقبت اهل جدال با بینات آشکار رسولان الهی، در کنار بیان عاقبت مؤمنان به انبیای الهی مطرح شده است.
بنابراین در فراز نخست، سخن از کسانی چون فرعون و هامان و قارون است، صاحبان زور و زر که با تکیه بر قدرت و ثروت خویش در برابر دعوت حق همراه با آیات و بینات انبیای الهی می ایستند و با آنان مقابله می کنند، اما کید و مکر آنان به نتیجه نمی رسد و انبیا از شر این متکبران بی ایمان به روز جزا به خدا پناه می برند. در فراز دوم مردی مؤمن را می بینیم که بی توجه به قدرت و ثروت کافران در برابر جدال ایشان با آیات الهی می ایستد و ایمان خود را به انبیای الهی، ایمان به خدای یگانه دانسته و کفر کافران را به رسولان، شرک و کفر به خدای یکتا دانسته است. در فراز سوم نیز سخن از عاقبت دو رویکردی است که دو فراز قبل درباره آنها بود.
حال باید دید هدف این کلام از طرح این آیات چیست؟ در کلام قبل خوانده بودیم که آیا کافران مجادله کننده با آیات الهی، در زمین سیر نمی کنند تا عاقبت پیشینیان را ببینند. کسانی بودند که ثروت و قدرتشان از ایشان بیشتر بود، اما به خاطر مقابله با بینات آشکار رسولان الهی، به عذاب خدا گرفتار شدند و ثروت و قدرتشان آنان را از عذاب خدا در امان نداشت؛ سپس این کلام از فرعون و هامان و قارون سخن به میان می آورد که در برابر بینات موسی ( علیه السلام ) ایستادگی می کردند و با او مقابله کردند، اما ره به جایی نبردند و به عذاب دنیا و آخرت گرفتار آمدند؛ از ترتیب بیانی این دو کلام می توان اینگونه نتیجه گرفت که هدف اصلی کلام مورد بحث، بیان نمونه ای تاریخی از عاقبت دردآور صاحبان زور و زر، به خاطر مجاله با آیات خدا و مقابله با بینات آشکار انبیای الهی است، اما به این هدف اکتفا نکرده و به موازات آن، حمایت خدا از مؤمنان به انبیای الهی را مطرح کرده است، کسانی که به رغم وجود فضای مجادله و مقابله از ناحیه زورمداران زرپرست، به بینات آشکار انبیا ایمان آورده و خدای یگانه را می پرستند و خدا نیز از آنان در برابر کافران حمایت می کند. در نتیجه عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:
« عذاب دنیا و آخرت، تنها ثمره مجادله با آیات خدا و مقابله با بینات رسولان، از ناحیه متکبران مسرف و حمایت خدا در دنیا و آخرت، محصول ایمان و مقاومت مؤمنان در فضای جدال صاحبان زور و زر با حقیقت »
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388