نمودار شماره 4- نمودار سوره مبارکه یس
2- هدایتی بودن سخن در سوره مبارکه یس
1-2- فضای سخن سوره مبارکه یس
در این قسمت از نوشتار، با حرکتی مرحله به مرحله از کلام ها تا فصل ها به کشف فضای سخن سوره مبارکه یس می پردازیم:
فصل نخست
کلام 1: این کلام در صدد اطمینان افزایی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسیر رسالت انذاری، از رهگذر تبیین انذارناپذیری کیفری اکثریت و انحاصر تأثیر انذار در گروه اندک تابع ذکر و اهل خشیت است. همین غرض نشان دهنده فضای این کلام است: اکثریت قوم رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) انذارناپذیرند ( : لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ … و سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ) و این وصف با لحاظ اکثریت، اصل رسالت منذرانه آن حضرت را به مخاطره انداخته است، زیرا رسولی با هدف انذار آمده ( : إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ … لِتُنذِرَ قَوماً … ) ولی اکثریت انذار او را قبول نمی کنند، یعنی او در سطحی وسیع به هدف خویش نائل نشده است. این مسئله شرایط تبلیغاتی و روانی نامساعدی برای جریان رسالت ایجاد می کند. وجود تأکیدات خطاب به پیامبر برای بیان رسالت منذرانه ایشان ( : وَ القُرآنِ الحَکیم إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ … لِتُنذِر ) حاکی از نیاز قلبی ایشان به این تأکیدهاست و این نشان دهنده وجود فشار ناشی از انذارناپذیری اکثریت است.
کلام 2: این کلام ضرب المثلی، از عاقبت سرسختی در برابر رسالت انذاری پیامبران و اظهار تحسر از مداومت انسانها بر استهزاء و انکار پیامبران، به رغم مشاهده هلاکت اقوام مکذب پیشین است. همین غرض از وجود فضای لجاجت و عناد سرسختانه قوم پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر رسالت انذاری ایشان خبر می دهد. به جا بودن ذکر این مثل می فهماند که انذار ناپذیران با استناد مکارانه به رحمانیت خدا، پیام انذاری پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را انکار و در پی آن ایشان را تکذیب می کردند ( : مَا أَنزَلَ الرَّحْمنُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ )؛ حیثیت انذاری رسالت را به شومی می گرفتند و رسول را به شکنجه و قتل تهدید می کردند ( : إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ )؛ اصل مشکلشان با ربوبیت بود، در حالی که حق گویان در این باره را به شدت می آزردند ( : مرد مؤمن در دعوت آنان به سوی انبیا از حقانیت توحید سخن گفت: وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی …، اما پاسخ قومش قتل او بود. )؛
تک قول: مجموع دو کلام بالا با هم یک قول را تشکیل داده است و این قول در صدد دفاع از رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در برابر انکار و مقابله اکثریت انذارناپذیر، از طریق تأکید بر حقانیت رسالت انذاری آن حضرت؛ تبیین کیفری بودن انذارناپذیری اکثریت؛ و ضرب المثلی بر بی ثمر بودن مخالفت اکثریت با رسالت انذاری است. این غرض نشان می دهد که انذارناپذیری اکثریت، افزون بر اینکه در ذات خود، فشاری روحی بر حرکت رسالت است، دست آویزی برای وارد آوردن فشاری مضاعف بر جریان رسالت بوده است.
کلام 3: این کلام، برشماری آیات ربوبیت خدای سبحان به منظور مقابله با منافی جلوه دادن جهان بینی توحیدی با ایدئولوژی انفاق، از سوی منکران رسالت انذاری است. همین غرض نشان می دهد که یکی از شیوه های منکران رسالت انذاری، در مقابله با رسالت منذرانه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، منافی جلوه دادن جهان بینی توحیدی رسالت با ایدئولوژی انفاق بوده است ( : وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ) اینان که خود دارای مشکل اساسی در بی توجهی و ناسپاسی نسبت به نعمات خدا بودند ( : أَفَلَا یَشکُرونَ ) حال می خواهند لزوم شرک در ربوبیت را از ایدئولوژی دینی انفاق اثبات کنند، غافل از اینکه انفاق مصداقی از تقوا و راهی برای مشمولیت رحمت خداست ( : وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ )
کلام 4: این کلام خنثی سازی منذرانه ترفند منکران وعده قیامت و عذاب جهنم در راستای تثبیت جایگاه رسالت انذاری است و همین غرض می فهماند که منکران رسالت انذاری پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای انکار حیثیت انذاری رسالت ایشان در صدد بودند تا وعده معاد را تکذیب کنند، زیرا بخش اعظم انذار، ترساندن از عذاب جهنم است؛ یکی از ترفندهای آنان در تکذیب وعده قیامت به منظور تکذیب رسالت انذاری، پرسش از زمان وقوع قیامت بوده است، چون می دانستند که این پرسش از جانب انبیا پاسخی ندارد و می خواستند از همین فضا، به نفع خود در تکذیب معاد استفاده کنند ( : یَقُولُونَ مَتَی هَذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صَادِقینَ )؛ از سوی دیگر از آیات انتهایی این کلام دانسته می شود که مشرکان با استناد به فرهنگ محاکمه های دنیا چنین تبلیغ می کردند که بر فرض برپایی قیامت از خود دفاع کرده و یا فرار می کنیم ( : الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ … )
فصل 1: غرض این فصل که مجموع یک قول و دو کلام است، تثبیت جایگاه رسالت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در دعوت منذرانه قومش به توحید ربوبی است، که نشان می دهد فضای این فصل، به گونه ای بوده است که جایگاه رسالت پیامبر در دعوت منذرانه قومش به توحید ربوبی به مخاطره افتاده بوده است و این وضعیت از انذارناپذیری اکثریت آغاز شده و لجاجت و فشار منکران را دامن زده و تا حد منافی جلوه دادن اعتقاد توحیدی پیامبر با ایدئولوژی انفاق ایشان در نزد مؤمنان پیش رفته و به طراحی فضایی در رد وعده قیامت انجامیده است.
فصل دوم
کلام 1: غرض این کلام تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به منظور تضعیف مشرکان و تقویت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در فضای تهمت شعر بودن قرآن و شاعر بودن آن حضرت است؛ این غرض به صراحت از وجود فضای اتهام به قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با تهمت شعر و شاعری، آن هم به منظور مقابله با حیثیت انذاری رسالت خبر می دهد ( : وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ … )
کلام 2: این کلام افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله ربوبیت و الوهیت، به منظور ایجاد آرامش در جریان رسالت و مقابله با متهم کنندگان قرآن و رسول است. این غرض نیز بیان گر آن است که منکران رسالت انذاری خود را در جبهه خدا نشان می دادند و می خواستند از این پایگاه رسول و جریان رسالت را تحت فشار قرار دهند. ( : أَفَلا یَشکُرون * وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَهً لَعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ … )
کلام 3: غرض این کلام اثبات قدرت خدا بر احیای مردگان در مقام پاسخ به استبعاد معاد از سوی کافران است و این نیز نشان دهنده آن است که یکی از ترفندهای کافران در مقابله با رسالت انذاری زیر سؤال بردن قدرت خدا در محقق ساختن معاد بوده است، زیرا اگر در این نقشه موفق می شدند، پشتوانه اعتقادی انذارهای پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، یعنی اعتقاد به معاد از بین می رفت ( : … وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ * قُل … )
فصل 2: غرض این فصل دفاع از حیثیت رسالت منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر اتهامات بی پایه مشرکان از طریق افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله خداپرستی و اثبات قدرت خدا بر تحقق معاد، به منظور تامین پشتوانه انذار و اتمام حجت قرآن و پیامبر است؛ همین غرض به خوبی از فضای مجموع کلام های این فصل حکایت می کند، زیرا نشان دهنده حملات همه جانبه مشرکان به رسالت انذاری است. وارد کردن اتهام، منتفی دانستن رابطه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با خدا؛ و انکار معاد، پشتوانه اعتقادی رسالت انذاری پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دعوت به توحید؛ شاخه های مختلف این حملات است.
2-2-4- سیر هدایتی سوره مبارکه یس
پس از شناسایی فضای سخن سوره مبارکه یس در دو فصل، اینک زمان تشخیص و تبیین سیر هدایتی سوره در رفع مشکلات موجود در فضا و ارتقاء سطح رشد بینشی، گرایشی و کنشی عناصر مثبت این فضا ( پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم و مؤمنان ) و فرونشاندن ابعاد مختلف دشمنی های عناصر منفی این فضا ( مشرکان معاند با رسالت انذاری ) رسیده است.
فصل نخست
کلام 1: دانستیم که انذارناپذیری اکثریت قوم رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم )، اصل رسالت منذرانه آن حضرت را به مخاطره انداخته است، زیرا ظاهر قضیه این است که ایشان در سطحی وسیع به هدف خویش نائل نشده است. این مسئله شرایط تبلیغاتی و روانی نامساعدی برای پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و جریان رسالت منذرانه آن حضرت ایجاد می کند. از این رو کلام نخست ابتدا با سوگندهایی خطاب به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر رسالت منذرانه ایشان تأکید می کند. سپس با توصیف کیفری بودن انذارناپذیری اکثریت، رنگ و لعاب ظاهری حقانیت اکثریت و بطلان رسالت انذاری را از بین می برد و آبروی مخالفت اکثریت را می ریزد، یعنی ای رسول ما مخالفت اکثریت با رسالت انذاری تو، نشانه فعلیت یافتن استحقاق عذاب در ایشان است و نه اشتباه بودن رسالت انذاری؛ تو هم چنان به رسالت انذاری خود ادامه بده و بدان که تابعان ذکر و اهل خشیت انذار تو را می پذیرند، هرچند از نظر تعداد اندک باشند، ایشان را به بهشت جاویدان بشارت بده.
کلام 2: کلام دوم فضای لجاجت و عناد سرسختانه قوم پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر رسالت انذاری ایشان را می شکند و با ضرب المثلی از عاقب سرسختی در برابر رسالت انذاری انبیا و مقابله کورکورانه با مدافعان انبیا و همچنین بیان حسن عاقبت مؤمنان به رسولان الهی، از دست فائق خدا در ختم این فضا به نابودی دشمنان رسولان و پیروزی مؤمنان به آنها خبر می دهد و اهمیت ندادن به عاقبت اقوام پیشین را باعث تأسف می داند.
تک قول ( کلام اول و دوم ): این قول در صدد دفاع از رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در برابر انکار و مقابله اکثریت انذارناپذیر، از طریق تأکید بر حقانیت رسالت انذاری آن حضرت؛ تبیین کیفری بودن انذارناپذیری اکثریت؛ و ضرب المثلی بر بی ثمر بودن مخالفت اکثریت با رسالت انذاری است. بدین ترتیب نه تنها زمینه تأثیر فشار اکثریت معاند کاهش می یابد که آبروی مخالفت اکثری با رسالت انذاری از بین می رود.
کلام 3: کلام سوم، از طریق برشماری آیات ربوبیت خدای سبحان با منافی جلوه دادن جهان بینی توحیدی با ایدئولوژی انفاق، از سوی منکران رسالت انذاری مقابله می کند. آری اگر کسی به آیات روشن ربوبی توجه داشته باشد بر منزه بودن خدا از هر عیب و نقص و نیازی شهادت می دهد و هیچ گاه دستور رحیمانه خدا به انفاق را نشانه ناتوانی او از اطعام فقرا قلمداد نمی کند و در این حیطه تحت تأثیر تبلیغات منفی منکران رسالت انذاری و در واقع منکران توحیدی ربوبی قرار نمی گیرد.
کلام 4: این کلام ترفند منکران وعده قیامت و عذاب جهنم را خنثی می کند، آنان برای انکار حیثیت انذاری رسالت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در صدد بودند تا وعده معاد را تکذیب کنند و به این منظور از زمان قیامت می پرسیدند، اما خدای سبحان در جوابی دندان شکن به آنان خبر می دهد که فاصله ایشان تا اقرار به حقانیت وعده قیامت و عذاب و اعتراف به صدق رسولان، تنها دو فریاد است، که یکی در اوج غفلت و ناباوری ایشان، مرگشان را خواهد آورد و دیگری آنان را به عرصه محشر خواهد کشاند، با این بیان، فضای سهمگین نگرانی از وقوع وعده، جایگزین فضای موهوم کذب وعده می شود، اما غرض ادامه می یابد و در ادامه کلام انذار تشدید می شود.
فصل 1: غرض این فصل که مجموع یک قول و دو کلام است، تثبیت جایگاه رسالت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در دعوت منذرانه قومش به توحید ربوبی است، این تثبیت با تبیین کیفری بودن انذارناپذیری اکثریت و بی ثمر دانستن لجاجت در مقابل رسالت انذاری انبیا آغاز شده و با ریشه کن کردن شبهه تنافی توحید و انفاق ادامه یافته و به خنثی سازی ترفند انکار وعده قیامت پایان یافته است.
فصل دوم
کلام 1: غرض این کلام تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به منظور تضعیف مشرکان و تقویت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در فضای تهمت شعر بودن قرآن و شاعر بودن آن حضرت است؛
کلام 2: این کلام افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله ربوبیت و الوهیت، به منظور ایجاد آرامش در جریان رسالت و مقابله با متهم کنندگان قرآن و رسول است. که ثمره این غرض از بین رفتن پایگاه موهوم مشرکان در مقابله با رسالت انذاری پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است.
کلام 3: غرض این کلام اثبات قدرت خدا بر احیای مردگان در مقام پاسخ به استبعاد معاد از سوی کافران است و این غرض شبهه عدم قدرت بر تحقق وعده قیامت را برطرف می کند، شبهه ای که یکی از تکیه گاه های مقابله با رسالت انذاری بوده است.
فصل 2: غرض این فصل دفاع از حیثیت رسالت منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر اتهامات بی پایه مشرکان از طریق افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله خداپرستی و اثبات قدرت خدا بر تحقق معاد، به منظور تأمین پشتوانه انذار و اتمام حجت قرآن و پیامبر است؛ که حملات همه جانبه مشرکان به رسالت انذاری را پاسخ می دهد.
3-2- ترجمه تدبیری سوره مبارکه یس
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تثبیت جایگاه رسالت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در دعوت منذرانه قومش به توحید ربوبی اطمینان افزایی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسیر رسالت انذاری، از رهگذر تبیین انذارناپذیری کیفری اکثریت و انحصار تأثیر انذار در گروه اندک تابع ذکر و اهل خشیت:
یس [ / یاسین ] (1) سوگند به قرآن حکمت آموز، (2) که قطعاً تو از [ جمله ] پیامبرانی، (3) بر راهی راست، (4) [ و کتابت ] از جانب آن عزیز مهربان نازل شده است، (5) تا قومی را که پدرانشان بیم داده نشدند، بیم دهی، پس آنان غافلند. (6) آری، کلمه عذاب درباره بیشترشان محقّق گردیده است، در نتیجه اکثر آنها نخواهند گروید. (7) ما در گردنهای آنان، تا چانه هایشان، غُلهایی نهاده ایم، به طوری که سرهایشان را بالا نگه داشته و دیده فروهشته اند. (8) و [ ما ] فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [ چشمان ] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نم یتوانند ببینند. (9) و آنان را چه بیم دهی [ و ] چه بیم ندهی، به حالشان تفاوت نمی کند: نخواهند گروید. ( این کیفر ما درباره آنان و خاطر نپذیرفتن مکرر انذار است. ) (10) بیم دادن تو، تنها کسی را [ سودمند ] است که کتاب حقّ را پیروی کند و از [ خدایِ ] رحمان در نهان بترسد [ چنین کسی را ] به آمرزش و پاداشی پر ارزش مژده ده. (11) آری! ماییم که مردگان را زنده می سازیم و آنچه را از پیش فرستاده اند، با آثار [ و اعمال ] شان درج می کنیم، و هرچیزی را در کارنامه ای روشن برشمرده ایم. (12)
ضرب المثل، از عاقبت سرسختی در برابر رسالت انذاری پیامبران و اظهار تحسر از مداومت انسانها بر استهزاء و انکار پیامبران، به رغم مشاهده هلاکت اقوام مکذب پیشین:
[ داستان ] مردم آن شهری را که رسولان بدانجا آمدند برای آنان مَثَل زن: (13) آن گاه که دو تن از سوی آنان فرستادیم، و [ لی ] آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با [ فرستاده ] سوّمین [ آنان را ] تأیید کردیم، پس [ رسولان ] گفتند: « ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم. » (14) [ ناباوران آن دیار ] گفتند: « شما جز بشری مانند ما نیستید، و [ خدای ] رحمان چیزی نفرستاده، و شما جز دروغ نمی پردازید. » (15) گفتند: « پروردگار ما می داند که ما واقعاً به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم. » (16) و بر ما [ وظیفه ای ] جز رسانیدن آشکار [ پیام ] نیست. (17) پاسخ دادند: « ما [ انذار ] شما را به شگون بد گرفته ایم. اگر دست برندارید، سنگسارتان می کنیم و قطعاً عذاب دردناکی از ما به شما خواهد رسید. » (18) [ رسولان ] گفتند: « شومیِ شما با خود شماست. آیا اگر شما را پند دهند [ باز کفر می ورزید؟ نه! ] بلکه شما قومی اسرافکارید. » (19) و [ در این میان ] مردی از دورترین جایِ شهر دوان آمد، [ و ] گفت: « ای مردم، از این فرستادگان پیروی کنید. (20) از کسانی که پاداشی از شما نمی خواهند و خود [ نیز ] بر راه راست قرار دارند، پیروی کنید. (21) آخر چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده است و [ همه ] شما به سوی او بازگشت می یابید؟ (22) آیا به جای او خدایانی را بپرستم که اگر [ خدای ] رحمان بخواهد به من گزندی برساند، نه شفاعتشان به حالم سود می دهد و نه می توانند مرا برهانند؟ (23) در آن صورت، من قطعاً در گمراهی آشکاری خواهم بود. (24) من به پروردگارتان ایمان آوردم. [ اقرار ] مرا بشنوید. » (25) [ سرانجام به جرم ایمان کشته شد، و بدو ] گفته شد: « به بهشت در آی. » گفت: « ای کاش، قوم من می دانستند، (26) که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد. » (27) پس از [ شهادت ] وی هیچ سپاهی از آسمان بر قومش فرود نیاوردیم و [ پیش از این هم ] فرو فرستنده نبودیم. (28) تنها یک فریاد بود و بس. و بناگاه [ همه ] آنها سرد بر جای فسردند. (29) دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده ای بر آنان نیامد مگر آنان که او را ریشخند کردند. (30) مگر ندیده اید که چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاک گردانیدیم که دیگر آنها به سویشان باز نمی گردند؟ (31) و قطعاً همه آنان در پیشگاه ما احضار خواهند شد. (32)
برشماری آیات ربوبیت خدای سبحان، به منظور مقابله با منافی جلوه دادن جهان بینی توحیدی با ایدئولوژی انفاق، از سوی منکران رسالت انذاری:
و زمین مرده، برهانی است برای ایشان، که آن را زنده گردانیدیم و دانه از آن برآوردیم که از آن می خورند. (33) و در آن [ زمین ] باغهایی از درختان خرما و تاک قرار دادیم و چشمه ها در آن روان کردیم. (34) تا از میوه آن و [ از ] کارکردِ دستهایِ خودشان بخورند، آیا باز [ هم ] سپاس نمی گزارند؟ (35) پاک [ خدایی ] که از آنچه زمین می رویاند و [ نیز ]از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را نر و ماده گردانیده است. (36) و نشانه ای [ دیگر ] برای آنها شب است که روز را [ مانند پوست ] از آن برمی کنیم و بناگاه آنان را در تاریکی فرو می روند. (37) و خورشید به [ سوی ] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیرِ آن عزیز دانا این است. (38) و برای ماه منزلهایی معین کرده ایم، تا چون شاخکِ خشکِ خرما بر گردد. (39) نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر کدام در سپهری شناورند. (40) و نشانه ای [ دیگر ] برای آنان اینکه: ما نیاکانشان را در کشتیِ انباشته، سوار کردیم. (41) و مانند آن برای ایشان مرکوبها [ ی دیگری ] خلق کردیم. (42) و اگر بخواهیم غرقشان می کنیم و هیچ فریادرسی نمی یابند و رویِ نجات نمی بینند. (43) مگر رحمتی از جانب ما [ شامل آنها گردد ] و تا چندی [ آنها را ] برخوردار سازیم. (44) و چون به ایشان گفته شود: « از آنچه در پیش رو و پشت سر دارید بترسید، امید که مورد رحمت قرار گیرید » [ نمی شنوند ]. (45) و هیچ نشانه ای از نشانه های پروردگارشان بر آنان نیامد، جز اینکه از آن رویگردان شدند. (46) و چون به آنان گفته شود: « از آنچه خدا به شما روزی داده انفاق کنید »، کسانی که کافر شده اند، که ایمان آورده اند، می گویند: « آیا کسی را بخورانیم که اگر خدا می خواست [ خودش ] وی را می خورانید؟ شما جز درِ گمراهیِ آشکاری [ پیش ] نیستید. » (47)
خنثی سازی منذرانه ترفند منکران وعده قیامت و عذاب جهنم در راستای تثبیت جایگاه رسالت انذاری:
و می گویند: « اگر راست می گویید، پس این وعده [ عذاب ] کی خواهد بود؟ » (48) جز یک فریاد [ مرگبار ] را انتظار نخواهند کشید که هنگامی که سرگرم جدالند غافلگیرشان کند. (49) آن گاه نه توانایی وصیّتی دارند و نه می توانند به سوی کسان خود برگردند. (50) و در صور دمیده خواهد شد، پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سویِ پرورگار خویش می آیند. (51) می گویند: « ای وای بر ما، چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این است همان وعده خدای رحمان، و پیامبران راست می گفتند. » (52) [ باز هم ] یک فریاد است و بس و بناگاه همه در پیشگاه ما حاضر آیند. (53) امروز بر کسی هیچ ستم نمی رود، جز در برابر آنچه کرده اید پاداشی نخواهید یافت. (54) در این روز، اهل بهشت کار و باری خوش در پیش دارند. (55) آنها با همسرانشان در زیر سایه ها بر تختها تکیه می زنند. (56) در آنجا برای آنها [ هرگونه ] میوه است و هر چه دلشان بخواهد. (57) از جانب پروردگار [ ی ] مهربان [ به آنان ] سلام گفته می شود. (58) و ای گناهکاران، امروز [ از بی گناهان ] جدا شوید. (59) ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟ (60) و اینکه مرا بپرستید این است راه راست! (61) و [ او ] گروهی انبوه از میان شما را سخت گمراه کرد آیا تعقّل نمی کردید؟ (62 این است جهنّمی که به شما وعده داده می شد! (63) به [ جُرم ] آنکه کفر می ورزیدید، اکنون در آن درآیید. (64) امروز بر دهانهای آنان مُهر می نهیم، و دستهایشان با ما سخن می گویند، و پاهایشان بدانچه فراهم می ساختند گواهی می دهند. (65) و اگر بخواهیم، هر آینه فروغ از دیدگانشان می گیریم تا در راه [ کج ] بر هم پیشی جویند ولی [ راه راست را ] از کجا می توانند ببینند؟ (66) و اگر بخواهیم، هر آینه ایشان را در جای خود مسخ می کنیم [ به گونه ای ] که نه بتوانند بروند و نه برگردند. (67) و هر که را عمر دراز دهیم، او را در خلقت دچار اُفت می کنیم آیا نمی اندیشند؟ (68)
دفاع از حیثیت رسالت منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر اتهامات بی پایه مشرکان از طریق افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله خداپرستی و اثبات قدرت خدا بر تحقق معاد، به منظور تأمین پشتوانه انذار و اتمام حجت قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )
تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به منظور تضعیف مشرکان و تقویت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در فضای تهمت شعر بودن قرآن و شاعر بودن آن حضرت:
و [ ما ] به او شعر نیاموختیم و در خور وی نیست این [ سخن ] جز اندرز و قرآنی روشن نیست. (69) تا هر که را [ دلی ] زنده است بیم دهد، و گفتار [ خدا ] درباره کافران محقّق گردد. (70)
افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله ربوبیت و الوهیت، به منظور ایجاد آرامش در جریان رسالت و مقابله با متهم کنندگان قرآن و رسول:
آیا ندیده اند که ما به قدرت خویش برای ایشان چهارپایانی آفریده ایم تا آنان مالک آنها باشند؟ (71) و آنها را برای ایشان رام گردانیدیم. از برخی شان سواری می گیرند و از بعضی می خورند. (72) و از آنها سودها و نوشیدنیها دارند. پس چرا شکرگزار نیستید؟ (73) و غیر از خدا [ یِ یگانه ] خدایانی به پرستش گرفتند، تا مگر یاری شوند. (74) [ ولی بتان ] نمی توانند آنان را یاری کنند و آنانند که برای [ بتان ] چون سپاهی احضار شده اند. (75) پس، گفتار آنان تو را غمگین نگرداند که ما آنچه را پنهان و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم. (76)
اثبات قدرت خدا بر احیای مردگان در مقام پاسخ به استبعاد معاد از سوی کافران:
مگر آدمی ندانسته است که ما او را از نطفه ای آفریده ایم، پس بناگاه وی ستیزه جویی آشکار شده است. (77) و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد گفت: « چه کسی این استخوانها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد؟ » (78) بگو: « همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هر [ گونه ] آفرینشی داناست. » (79) همو که برایتان در درخت سبزفام اخگر نهاد که از آن [ چون نیازتان افتد ] آتش می افروزید. (80) آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده توانا نیست که [ باز ] مانند آنها را بیافریند؟ آری، اوست آفریننده دانا. (81) چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که می گوید: « باش » پس [ بی درنگ ] وجود می شود. (82) پس [ شکوهمند و ] پاک است آن کسی که ملکوت هرچیزی در دست اوست، و به سوی اوست که بازگردانیده می شوید. (83)
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388