تدبر در سوره ی مبارکه ی یس (3)

تدبر در سوره ی مبارکه ی یس (3)

مجری طرح: علی صبوحی طسوجی

5-1-1- هم بستگی ظاهری کلام های فصل 1
پیش از تبیین هم بستگی میان کلام های فصل نخست سوره مبارکه یس، لازم به ذکر است که هم بستگی میان کلام های یک فصل، بر دو نوع است:
1. اتصالات لفظی میان دو مجموعه از آیات، مانند انواع عطف، ردع، اضراب، رجوع ضمایر، برگشت اسامی اشاره، تکرار واژگان غیرکلیدی و …؛
2. تکرار کلیدواژه ها، عبارات و جملات حاکی از وحدت موضوعی؛
هم بستگی میان برخی از کلام های یک فصل، افزون برنوع نخست، از نوع دوم نیز هست. چنین کلام هایی با هم یک مجموعه درون فصلی با نام قول را تشکیل می دهد، چنین مجموعه ای در تشخیص هم بستگی و هماهنگی کلام های یک فصل به منزله یک کلام واحد و در عرض کلام ها یا اقوال دیگر آن فصل است.
در نخستین فصل از سوره مبارکه یس، هم بستگی کلام دوم با کلام نخست، از هر دو نوع است و این دو کلام با هم یک قول را تشکیل داده است. از این رو در ادامه به تبیین وجوه هم بستگی کلام اول و دوم و سپس به تبیین وجوه هم بستگی تک قول این فصل با دو کلام دیگر آن خواهیم پرداخت:
هم بستگی دو کلام نخست در محورهای زیر قابل تبیین است:
1. هر دو کلام، تبیین عکس العمل انسانها در برابر مرسلین است. توجهی به کلیدواژه های « المرسلین، المرسلون، مرسلون » در این دو کلام، مؤید این مدعاست.
2. کلام دوم، ضرب المثل است و ممثل در آن کلام نخست است. ارتباط مثل و ممثل از وجوه قوی هم بستگی است.
ضمیر « هم » از ابتدای کلام دوم به « قوما » در ابتدای کلام نخست برمی گردد.
3. کلام دوم، به وسیله « واو » به کلام نخست عطف می شود.
هم بستگی کلام سوم با مجموع دو کلام اول ( قول ) از این قرار است:
ضمیر « هم » از ابتدای این کلام به « قوما » در ابتدای کلام نخست برمی گردد.
1. این کلام به وسیله « واو » به مجموع دو کلام قبل عطف می شود.
هم بستگی کلام چهارم با قول و کلام قبل عبارت است از:
ضمیر مستتر « هم » در فعل « یقولون » از ابتدای این کلام با حفظ سیاق ( همانند دو کلام قبل ) به « قوما » در ابتدای کلام نخست برمی گردد.
1. این کلام به وسیله « واو » به کلام قبل عطف می شود.

6-1-1- هماهنگی غرضی کلام های فصل 1
در قسمت قبل دانستیم که دو کلام نخست این فصل، یک مجموعه درون فصلی با عنوان قول تشکیل داده است و این مجموعه در فرایند کشف هم بستگی و هماهنگی اجزاء فصل، در عرض سایر کلام ها ایفای نقش می کند، از این رو ابتدا باید هماهنگی کلام های این قول به دست آید و سپس توجه به هماهنگی قول و دو کلام این فصل، ما را به غرض فصل برساند:
1. هماهنگی دو کلام نخست:
چنانکه گذشت غرض کلام نخست، اطمینان افزایی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسیر رسالت انذاری بود و این مهم را از رهگذر تبیین انذارناپذیری کیفری اکثریت و انحصار تأثیر انذار در گروه اندک تابع ذکر و اهل خشیت تأمین می کرد و آیات کلام دوم، ضرب المثلی، از عاقبت سرسختی در برابر رسالت انذاری پیامبران بود و از مداومت انسانها بر استهزاء و انکار پیامبران، به رغم مشاهده هلاکت اقوام مکذب پیشین اظهار تحسر می کرد.
وجه هماهنگی این دو کلام را می توان در انکار رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) جستجو کرد، زیرا محتوای مشترک هر دو کلام است. در کلام نخست، خطاب به پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر رسالت انذاری ایشان به وسیله قرآن کریم تأکید می شود و انذارناپذیری اکثریت قوم آن حضرت، امری کیفری معرفی می شود تا مبادا سبب کاهش دلگرمی از ادامه رسالت انذاری شود و در کلام دوم از ایشان خواسته می شود که برای قوم خود مثلی بزند. در این مثل سخن از قومی است که در برابر انذارهای هم زمان سه پیامبر خدا، مقاومت کردند و با آنان مقابله کردند، اما ره به جایی نبردند و سرانجام هلاک شدند، بنابراین مجموع این دو کلام را می توان دفاع از رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر انکار و مقابله اکثریت انذارناپذیر دانست، که این دفاع هم با تقویت روحیه و اطمینان حضرت رسول اعظم ( صلی الله علیه و اله و سلم ) و هم با تضعیف روحیه و انذار مقابله کنندگان با رسالت انذاری ایشان همراه است. برای تقویت روحیه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر رسالت انذاری ایشان تأکید کرده و مخالفت اکثریت با انذارهای ایشان را امری کیفری از جانب خدا معرفی کرده است و برای تضعیف روحیه منکران رسالت انذاری، مثل قومی را زده که سرسختانه تر در برابر انذارهای سه پیامبر خدا ایستادگی کردند، اما سرانجام به هلاکت رسیدند. عنوان متناسب با غرض این قول عبارت است از:

« دفاع از رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در برابر انکار و مقابله اکثریت انذارناپذیر، از طریق تأکید بر حقانیت رسالت انذاری آن حضرت تبیین کیفری بودن انذارناپذیری اکثریت ضرب المثلی بر بی ثمر بودن مخالفت اکثریت با رسالت انذاری »
2. هماهنگی مجموع دو کلام نخست ( قول ) و کلام سوم و چهارم:
چنانکه گذشت تنها قول این فصل ( مجموع کلام اول و دوم )، دفاع از رسالت انذاری پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در برابر انکار و مقابله اکثریت انذارناپذیر است و کلام سوم فصل، برشماری آیات ربوبیت خدای سبحان، به منظور مقابله با منافی جلوه دادن توصیه به انفاق با اعتقاد به ربوبیت خدا است، ترفندی که منکران رسالت انذاری در برابر پیام توحیدی انبیا دارند و در نهایت کلام چهارم این فصل، خنثی سازی منذرانه ترفند منکران وعده قیامت و عذاب جهنم، در راستای تثبیت جایگاه رسالت انذاری است.
هماهنگی اجزای این فصل را می توان در حیطه تثبیت جایگاه رسالت انذاری مطالعه کرد، زیرا عنصر مشترک در غرض همه اجزای فصل است. در تنها قول این فصل، اصل مقابله اکثریت با رسالت انذاری به چالش کشیده می شود و آثار منفی آن بر جریان رسالت بر طرف می شود. کلام سوم، نشان می دهد که یکی از ابعاد مقابله با رسالت انذاری پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، زیر سؤال بردن پیام توحیدی ایشان است و برای این کار، از طریق منافی جلوه دادن پیام توحید ربوبی با دعوت به انفاق عمل می شده است، از این رو این کلام نمونه های آشکاری از ربوبیت خدا را به عنوان آیات توحید ربوبی ذکر کرده است و این توطئه مخالفان رسالت انذاری را نقش بر آب کرده است. کلام چهارم نیز مبین جنبه دیگری از مخالفت با رسالت انذاری انبیا است و آن زیر سؤال بردن صدق و حقانیت وعده معاد و عذاب است، از این رو این کلام با بیانی بلیغ و انذاری شدید این مخالف را نیز پاسخ گفته است.
از مجموع قول و دو کلام این فصل می توان فهمید که رسالت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از جانب خدا، انذار از عذاب الهی، به منظور دعوت انسان ها به توحید ربوبی است، به همین جهت منکران رسالت انذاری، هم با اصل رسالت انبیا مخالفت می کردند، هم با هدف رسالت انبیا، یعنی دعوت به توحید مقابله می کردند و هم انذار انبیا از عذاب جهنم و وعده معاد ( که ظرف عذاب جهنم بود ) را انکار می کردند و این فصل هر سه قسمت را مورد توجه قرار داده است. در قسمت نخست ( قول )، اصل مخالفت با رسالت را بررسی کرده و پاسخ گفته است و در قسمت دوم ( کلام سوم )، مخالفت با پیام رسالت را جواب داده و در قسمت سوم ( کلام چهارم )، توطئه مخالفت با انذار انبیا را نقش بر آب کرده است و به این ترتیب، ابعاد مختلف رسالت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را تثبیت کرده است. گفتنی است که از کلام دوم قول، یعنی ضرب المثل نیز فهمیده می شود که مخالفان رسالت انذاری، افزون بر مخالفت با وعده عذاب، سر سازگاری با پیام توحید نداشتند، آنجا که مرد مؤمن در مقام دعوت قومش به تبعیت از رسولان، ایشان را به توحید ترغیب می کرد و پاسخش را با قتل او دادند.
هماهنگی این فصل را می توان در قالب غرضی با این عنوان تبیین کرد:

« تثبیت جایگاه رسالت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در دعوت منذرانه قومش به توحید ربوبی »

2-1- فصل دوم. آیات 69 تا 83
آیات این فصل از سوره مبارکه یس دارای سه کلام است، نخست، آیات 69 تا 70؛ و دوم، آیات 71 تا 76؛ و سوم، آیات 77 تا 83.

جدایی فصل 2 از فصل 1:
فقدان هم بستگی کلام نخست فصل دوم با کلام های فصل نخست، عامل جدایی این دو فصل از یکدیگر است. برای اثبات عدم هم بستگی کلام نخست فصل دوم با کلام های فصل نخست، باید به نفی وجوه محتمل هم بستگی پرداخت. عوامل قابل طرح، در توجیه هم بستگی کلام نخست این فصل با فصل قبل، عبارتند از:
1. « واو » عطف؛
2. برگشت ضمیر از « مَا عَلَّمْنَاهُ »؛
3. برگشت ضمیر از « أَوَلَمْ یَرَوْاْ »؛
4. اشتراک محتوای مربوط به قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با تک قول فصل اول؛
5. اشتراک محتوای مربوط به توحید ربوبی با کلام سوم فصل نخست؛
اما هیچ یک از این وجوه برای اثبات هم بستگی میان کلام نخست این فصل با فصل قبل بلوغ کافی ندارد، تبیین ناکارآمدی هر یک از این وجوه در اثبات هم بستگی عبارت است از:
1. « واو » عطف در صورتی عامل هم بستگی است که دو کلام را به یکدیگر عطف می کند، اما توجهی به محتوای کلام قبل و بعد از « واو » عطف در آیه 69 می فهماند که این دو کلام به یکدیگر عطف نشده است، زیرا کلام قبل ( کلام چهارم فصل نخست )، مربوط به انکار وعده و پاسخ و انذار متناسب با آن؛ و کلام بعد ( کلام اول و فصل دوم )، مربوط به قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و توحید است، به ویژه آنکه محتوای تبیین رفتارهای مخالفان رسالت انذاری با حفظ سیاق ضمایر جمع مذکر غایب یا مخاطب، به پایان رسیده است. این در حالی است که محتوای این کلام با سه کلام نخست فصل قبل که درباره رسالت و توحید ربوبی است، سازگار است، پس می توان گفت که « واو » در ابتدای فصل دوم، برای عطف فصل به فصل آمده است و دو مجموعه با شروع هماهنگ را به یکدیگر عطف کرده است. پس چنین « واو » عطفی نمی تواند عامل هم بستگی باشد.
برگشت ضمیر هم در صورتی عامل هم بستگی است که مرجع آن در کلام قبل باشد و یا اگر در کلام های قبل از آن است، سیاق ضمایر تا کلام فعلی ادامه یافته باشد. مثلاً ضمیر « هم » در ابتدای کلام سوم فصل نخست، عامل هم بستگی است، زیرا به قول قبل برمی گردد و ضمیر مستتر « هم » در ابتدای کلام چهارم همان فصل نیز عامل هم بستگی است، با حفظ سیاق ضمایر به قول ابتدای فصل برمی گردد، یعنی ادامه سیاق ضمایری است که در کلام قبل هم بود. اما ضمیر « ه » در ابتدای کلام نخست فصل دوم، عامل هم بستگی نیست، زیرا بدون حفظ سیاق ضمایر قابل ارجاع به قول نخست فصل قبل است.
این ضمیر به « الکافرین » در همین کلام برمی گردد، از این رو نمی تواند عامل هم بستگی این کلام با کلام های فصل قبل باشد.
2. این اشتراک محتوایی نیز هم بستگی ایجاد نمی کند، زیرا مربوط به ارتباط نخستین کلام این فصل با نخستین جزء ( تک قول ) فصل قبل است که بیش از هم بستگی ( ادامه بیان فصل قبل ) نشان دهنده شروع فصلی جدید است.
3. این اشتراک محتوایی نیز موجب هم بستگی نیست، زیرا ارتباط نخستین کلام این فصل با آخرین کلام فصل دوم را برقرار نمی کند.

1-2-1- کلام نخست. آیات 69 و 70
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ (69) لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ (70)

پیوستگی آیات کلام 1:
پیوستگی آیات این کلام روشن است و نیازی به تبیین ندارد.

غرض کلام 1:
آیه نخست این کلام، معرفی کتاب خدا با وصف ذکر و قرآن مبین در مقام نفی اتهام شعر بودن از قرآن و شاعر بودن از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. دومین آیه نیز هدف از تعلیم ذکر و قرآن مبین به پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم ) را انذار انسانهای زنده دل و اتمام حجت بر کافران دانسته است. بنابراین از کلام حاضر چنین به دست می آید که مشرکان قرآن را شعر و پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم ) را شاعر می خواندند و این کلام در مقام پاسخ آنان می فرماید: قرآن شعر نیست، بلکه ذکر و قرآن روشنگری از جانب خداست که بر پیامبر او نازل شده است تا انسان های زنده دل را انذار کند و حجت را بر کافران تمام گرداند. با توجه به اصالت پاسخ نسبت به شبهه، می توان تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن کریم را به عنوان محتوای اصلی این کلام به شمار آورد، اما باید به این سؤال هم پاسخ داد که هدف از طرح این محتوا چیست؟ پاسخ این سؤال را می توان از نخستین آیه این کلام دریافت کرد، زیرا این آیه ترسیم کننده فضای اتهام شعر و شاعری است، بنابراین هدف این کلام درهم شکستن مقتضای این فضا است، بنابراین عنوان متناسب با این کلام را می توان اینگونه مطرح کرد:

« تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و اله وسلم )، به منظور تضعیف مشرکان و تقویت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در فضای تهمت شعر بودن قرآن و شاعر بودن آن حضرت »

2-2-1- کلام دوم. آیات 71 تا 76

گسست کلام 2 از کلام 1:
استفهام استشهادی به وسیله « أ »، « واو » عطف و برگشت ضمیر « و » از ابتدای مطلب دوم به مطلب نخست، مقتضی اتصال سیاقی بین این دو کلام است، ولی تغییر آشکار موضوع از نبوت و قرآن به ربوبیت، برخلاف این اقتضاء است و گزینه جدایی کلام در ابتدای مطلب دوم را تقویت می کند.
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ (71) وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ (72) وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ (73) وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَهً لَعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ (74) لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ (75) فَلَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ (76)

پیوستگی آیات کلام 2:
آیات این کلام دارای سه مطلب است: نخست، آیات 71 تا 73 که درباره نعمات الهی و توبیخ کافران به خاطر بی توجهی و ناسپاسی نسبت به آن است؛ و دوم، آیات 74 و 75 که درباره شرک کافران در مسئله الوهیت است و سوم، آیه 76 که خطاب به رسول مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به جهت رفع حزن از قلب ایشان است. اتصال آیات درون مطالب روشن است و نیازی به تبیین آن نیست، بنابراین نوشتار حاضر در ادامه به تبیین وجه اتصال سیاقی مطالب سه گانه این کلام می پردازد:
مطلب دوم به مطلب اول عطف شده است، سیر ضمایر جمع مذکر غایب راجع به « الکافرین » را ادامه داده است، معرف شرک کافران به جای شکر مطلوب مطرح شده در آخرین آیه مطلب اول است. مطلب سوم نیز به وسیله « فا » به مطلب قبل متفرع شده است.

غرض کلام 2:
برای تشخیص غرض این کلام، ابتدا باید معانی منسجم مطالب آن را به دست آورد:
معنی منسجم مطلب نخست: آیات این مطلب، به ذکر فراهم سازی نعمت انعام و چهارپایان برای انسان ها پرداخته است، بدین بیان که خدای متعالی، با دست خود چهارپایان را آفریده و به ملک انسان درآورده و آنها را برای انسان ها رام کرده و منافع فراوانی از آنها برای انسان قرار داده است. در صدر این محتوا، عبارت « أَ وَ لَمْ یَرَوْاْ » و در انتهای آن عبارت « أَفَلَا یَشْکُرُونَ » قرار دارد و نشان می دهد که مقصود این مطلب، اظهار تأسف از بی توجهی انسان ها به نعمت آشکار چهارپایان و در نتیجه شاکر نبودن آنها در برابر خداست.
معنی منسجم مطلب دوم: در آیات این مطلب، سخن از این است که مشرکان به جای الله، آلهه دیگری برگزیدند، بدین امید که ایشان را یاری رسانند، در حالی که آن آلهه استطاعت یاری آنان را ندارد.
معنی منسجم مطلب سوم: این مطلب تنها دارای یک آیه و در مقام رفع حزن از پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و این مسئله را با علم خدا به پیدا و پنهان مشرکان تعلیل کرده است. برای کشف معنی منسجم این مطلب باید به دو پرسش پاسخ گفت:
1. چه چیز مقتضی حزن پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بوده است و خدا با این آیه و عبارت « فَلَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ » در مقام رفع این حزن برآمده است؟
دو گزینه در پاسخ این سؤال مطرح است: اول آنکه مقتضی حزن را از آیات قبلی همین کلام، یعنی دو مطلب قبل استفاده کنیم ودوم آنکه مقتضی حزن را از کلام قبل تشخیص دهیم. گزینه نخست، به نظر صحیح نیست، زیرا محتوای مذکور در مطلب اول و دوم، بیان نعمات الهی و شرک کافران است که بر گفتار مقتضی حزن رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دلالتی ندارد، اما گزینه دوم درست است و گفتار مقتضی حزن رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از کلام قبل قابل استفاده است، زیرا در آن کلام، سخن در رد اتهام شاعریت از رسول معظم اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است که با دلالت التزامی بین، از گفتار مقتضی حزن آن حضرت پرده یعنی اتهام شعر بودن قرآن و شاعریت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر می دارد.
2. مراد از عبارت « إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ » چیست؟ این سخن زمانی به جاست که افزون بر مسئله آشکار، مسئله ای پنهانی در کار باشد. پس باید دید مشرکان چه چیز را آشکار و چه چیز را پنهان می کرده اند و خدا از آگاهی نسبت به پنهان و پیدای آنان خبر داده است؟
در پاسخ چنین به نظر می رسد که مسئله آشکار از کلام نخست این فصل و مسئله پنهان از دو مطلب قبلی همین کلام قابل استفاده است، بدین بیان که کافران مقابله با نبوت را آشکار می کردند، اما بر ابتذال فکری خود در ناسپاسی نسبت به نعمات الهی و انتخاب راه شرک به جای شکر پرده می افکندند و به تعبیری خود را دشمن رسول معرفی می کردند و طرفدار خدا؛ و خدای متعالی با افشاء سر آنان در مسئله شرک به جای شکر، مقابله آنان با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را به مقابله ایشان با خدا پیوند می زند و ترفند آنان را خنثی می کند.
بر این اساس معنی منسجم این مطلب از این قرار است: ای رسول ما از تهمت آنان نسبت به قرآن و نبوت ناراحت مباش، زیرا افزون بر دشمنی آنان با نبوت، از ابتذال فکریشان در خصوص الوهیت با خبریم و آن را افشا کردیم.
اینک می توان غرض این کلام را با توجه به معانی منسجم مطالب سه گانه این کلام به دست آورد: در نسبت سنجی میان مطالب سه گانه این کلام، می توان دریافت که مطلب سوم، در عرض دو مطلب نخست نیست، زیرا اولاً، به وسیله « فا » بر مطلب یا مطالب قبل متفرع شده است و ثانیاً، محتوایی در عرض محتوای دو مطلب قبل ندارد، در نتیجه برای کشف غرض این کلام لازم است ابتدا به کشف برآیند دو مطلب نخست پرداخته شود و سپس به بررسی ارتباط این برآیند با مطلب سوم؛
برآیند دو مطلب اول، بیان ابتذال فکری مشرکان در مسئله خداپرستی است، بدین بیان که فراز نخست، گریز آنان از شکر خدای منعم را زیر سؤال برده و فراز دوم، گرایش آنان به پرستش خدایان خیالی را به چالش کشیده است، یعنی مشرکان کسانی هستند که نعمات محسوس و فعلیت یافته خدای منعم، مانند انعام و چهارپایان را ندیده گرفته و از شکر خدا سرباز می زنند، اما به امید یاری موهوم و فعلیت نیافته غیر خدا، به پرستش آنها روی آورده اند و در یک کلام به جای شکر، شرک ورزیده اند و این نهایت ابتذال فکری در مسئله الوهیت است. پس برآیند این دو مطلب، پرده برداری از ابتذال فکری مشرکان در مسئله خداپرستی است که به جای شکر به شرک گرایش دارند.
حال باید دید رابطه این برآیند محتوایی با مطلب سوم کلام چیست؟ خدای سبحان در مقام نتیجه گیری از محتوای منسجم دو مطلب نخست، پیامبرش را بر گفتار مشرکان دلداری می دهد و این دلداری را با علم خود به پنهان و آشکار مشرکان تعلیل می کند، بنا بر آنچه در تبیین معنی منسجم مطلب سوم گذشت می توان نتیجه گرفت که سخن مطرح شده در این کلام افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله خداپرستی، به منظور ایجاد آرامش در رسول مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و به طور کلی جریان رسالت است و این کار برای مقابله با فضای روانی ایجاد شده از سوی مشرکان صورت می گیرد. آری مشرکان با پرده افکنی بر این کوته نظری و بدرفتاری، خود را در جبهه خدا قرار داده و با پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در می افتادند، ولی این بیان روشنگر خدا، این ترفند را خنثی می کند و جبهه رودررویی مشرکان با پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و قرآن را به جبهه رودررویی آنان با خدا توسعه می دهد. عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:

« افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله ربوبیت و الوهیت، به منظور ایجاد آرامش در جریان رسالت و مقابله با متهم کنندگان قرآن و رسول »

3-2-1- کلام سوم. آیات 77 تا 83

گسست کلام 3 از کلام 2:
آغاز سیر بیانی جدید در مورد قدرت خدای سبحان بر احیای مردگان در جواب استبعاد قدرت خدا بر معاد، عامل گسست این کلام از کلام قبل است.
أَوَلَمْ یَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَهٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ (77) وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ (78) قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (79) الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ (80) أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ (81) إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (82) فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (83)

پیوستگی کلام 2:
پیوستگی آیات درونی این کلام آشکار است و نیازی به توضیح ندارد.

غرض کلام 2:
موضوع این کلام، معاد؛ و مسئله مورد بحث آن، استبعاد معاد به خاطر توهم عدم قدرت خدا بر احیای مردگان است. کلام حاضر این استبعاد بی جا را با بیانی بلیغ پاسخ می دهد: پیش از طرح شبهه، خلق انسان از قطره آبی پست را یادآور می شود و در بیانی شرمنده کننده، از دشمنی انسان مخلوق خدا با خدا خبر می دهد. توجه به این حقیقت که خدا انسان را از نطفه آفریده است، اولاً، قبح مفهوم دشمنی انسان با خدا را نشان داده و آن را به شدت تحقیر می کند و ثانیاً، زمینه پاسخ شبهه عدم قدرت خدا بر احیای مردگان را فراهم می کند، زیرا خلق دوباره انسانها از خلق بار نخست ایشان سخت تر نیست، چنانکه آیات بعدی نیز به این مسئله اشاره کرده است. سپس با طرح مقدمه فراموشی خلق اول، شبهه را از زبان انسان مطرح می فرماید، تا پاسخ را آغاز کند. پاسخ شبهه در چهار فراز طراحی شده است:
1. استخوان های مردم را کسی زنده می کند که برای بار نخست انسان را آفریده است و او به هر خلقی آگاه است. همان کس که برای شما از درخت سبز آتش قرار داد.
2. آیا خالق آسمان ها و زمین بر خلق دوباره انسان قادر نیست؟! او قادر و آفریننده ای داناست.
3. امر خدا چنین است که هرچه را اراده کند، اراده او بی تعلل جریان می یابد.
4. خدا از هر عیب و نقص و ناتوانی منزه است و انسان ها به سوی او باز می گردند.
بر این اساس غرض این کلام با این عنوان قابل بیان است:

« اثبات قدرت خدا بر احیای مردگان در مقام پاسخ به استبعاد معاد از سوی کافران »

4-2-1-4- هم بستگی ظاهری کلام های فصل 2
وجوه هم بستگی سه کلام این فصل عبارت است از:
1. کلام دوم و سوم هر دو به وسیله « واو » به کلام نخست عطف شده است.
2. کلام دوم و سوم، هر دو از طریق استفهام استشهادی ( أ )، به کلام نخست نظارت دارد.
3. آیه آخر کلام دوم، دلالتی آشکار بر ربط آن با کلام نخست است.

5-2-1- هماهنگی غرضی کلام های فصل 2
کلام دوم و سوم این فصل، به عنوان تابعی از کلام نخست آن ارزیابی می شود، زیرا با اسلوب استشهادی « أ و لم یر( وا ) » آغاز شده است. بنابراین حرکت کشف هماهنگی کلام های این فصل و غرض آن را باید از کلام نخست آغاز کنیم:
چنانکه گذشت غرض کلام نخست، تبیین ماهیت روشن گرانه و هدف منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) است و این کار را به منظور تضعیف مشرکان و تقویت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در فضای تهمت شعر بودن قرآن و شاعر بودن آن حضرت انجام می دهد. غرض کلام دوم نیز افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله ربوبیت و الوهیت است که با توجه به آیه انتهایی آن به منظور ایجاد آرامش در جریان رسالت و مقابله با متهم کنندگان قرآن و رسول مطرح شده است، یعنی هماهنگی کلام دوم با کلام نخست، به طور آشکار و با استناد به آیه انتهایی کلام دوم قابل استفاده است. از سوی دیگر حقیقت انذاری و اتمام حجتی قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) که در کلام نخست مطرح شد، در صورتی تثبیت می شود که حقیقت معاد به اثبات رسیده باشد، از این رو کلام دوم این فصل در مقام پاسخ به استبعاد معاد از سوی کافران، به اثبات قدرت خدا بر احیای مردگان پرداخته است، تا شک و شبهه ای در ماهیت انذاری قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) باقی نماند.
بدین ترتیب کلام دوم و سوم این فصل هر یک به نحوی در راستای خدمت به مقصود کلام نخست آن قرار دارد. مقصود کلام اول در هم شکستن فضای تبلیغاتی علیه قرآن و رسول است که این مهم را با تبیین ماهیت روشن گرانه قرآن نازل شده بر رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) پیش می برد، حقیقت روشن گری که برای انسان های زنده دل، منذر است و برای کافران اتمام حجت می کند و آنان را مستحق کلمه عذاب می گرداند. کلام دوم گام را فراتر نهاده و با حرکتی تهاجمی از ابتذال فکری کافران مقابله کننده با قرآن و رسول در حیطه خداپرستی پرده بر می گیرد و بدین نحو پایگاه موهوم آنان در مقابله با رسولان را در هم می شکند، این پایگاه موهوم، چیزی جز ادعای دین داری و خداخواهی آنان نیست و کلام سوم، با اثبات قدرت خدا بر معاد شبهات مقابله کنندگان در مسئله معاد را پاسخ می دهد و بر قدرت بی حد خدا استشهاد می کند و بدین ترتیب امکان رد محتوای انذاری و اتمام حجت کننده قرآن نازل شده بر رسول را نفی می کند. پس هر سه کلام این فصل در راستای دفاع از حیثیت رسالت منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وارد شده است. عنوان متناسب با این فصل عبارت است از:

« دفاع از حیثیت رسالت منذرانه و اتمام حجت کننده قرآن و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برابر اتهامات بی پایه مشرکان از طریق افشای سر مشرکان، یعنی ابتذال فکری و رفتاری آنان در مسئله خداپرستی و اثبات قدرت خدا بر تحقق معاد، به منظور تأمین پشتوانه انذار و اتمام حجت قرآن و پیامبر »

3-1- تناسب دو فصل سوره مبارکه یس
تناسب دو فصل این سوره را در دو شاخه می توان تبیین کرد: نخست، تناسب کلی دو فصل؛ دوم، تناسب اجزای دو فصل.
1. تناسب کلی دو فصل: سیر ورود و خروج هر دو فصل یکسان است. تک قول واقع در ابتدای فصل نخست، مربوط به رسالت انذاری است، پس از آن کلام مربوط به توحید ربوبی با جهت گیری دفاع از رسالت و در انتها، کلام مربوط به معاد با همین جهت گیری قرار دارد. کلام نخست فصل دوم نیز مربوط به رسالت انذاری است، پس از آن کلام مربوط به توحید الوهی با جهت گیری دفاع از جریانات رسالت و در انتها، کلام مربوط به معاد با همین جهت گیری قرار گرفته است.
2. تناسب اجزای دو فصل: تناسب اجزای این دو فصل در سه محور قابل طرح است:
1. تناسب تک قول واقع در ابتدای فصل نخست ( مجموع کلام اول و دوم )، با کلام اول فصل دوم:
چنانکه گفته شد هر دو مربوط به رسالت انذاری است.
در قول ابتدای فصل اول بر مرسل بودن پیامبر تأکید شده و در کلام نخست فصل دوم، از شاعر نبودن خبر داده شده است.
در قول ابتدای فصل یک قرآن به عنوان تنزیل خدای عزیز رحیم معرفی شد و در کلام ابتدای فصل دو، اتهام شعر بودن از آن برطرف شد و به عنوان ذکر و قرآن مبین معرفی شد.
در قول فصل اول، هدف از انزال قرآن بر پیامبر ( صلی الله علیه واله و سلم )، انذار قومش دانسته شد و در کلام اول فصل دوم، هدف از انزال قرآن بر ایشان انذار زنده دلان و اتمام حجت کافران دانسته شد.
در قول واقع در ابتدای فصل اول، قوم پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم ) نسبت به انذار به دو گروه تقسیم شدند: نخست، انذار ناپذیران و دوم، انذار پذیران؛ و در کلام اول فصل دوم از همین دو گروه با عنوان زنده دلان و کافران یاد شد و دانسته شد که قرآن برای انذار آمده، اما اگر کسی انذار آن را نپذیرد، خاصیت قران برای او اتمام حجت و فعلیت بخشیدن به استحقاق عذاب است.
در قول ابتدای فصل نخست، مثلی در مخالفت لجوجانه با پیامبران مطرح شد و در کلام اول فصل دوم، از اتهام شعر به قرآن و شاعری به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) سخن گفته شد که مصداق لجاجت قوم آن حضرت در برابر ایشان است.
2. تناسب کلام سوم فصل اول با کلام دوم فصل دوم:
هر دو مربوط به ربوبیت و با جهت گیری رسالت است.
در کلام سوم فصل اول از آیات الهی در تدبیر امور انسانها از جمله مأکولات نباتی و شب و روز و حمل و نقل سخن به میان آمد و در کلام دوم فصل دوم نیز از نعمت ماکولات و مشروبات حیوانی و حمل و نقل با حیوانات سخن گفته شد.
در کلام سوم فصل اول، پیرو ذکر نعمات نباتی، عبارت « أَفَلاَ یَشْکُرُونَ » آمد و به دنبال آن از تنزه ذات اقدس الهی از شرک مشرکان سخن گفته شد و در کلام دوم فصل دوم نیز، همین عبارت به کار رفته و به دنبال آن شرک مشرکان زیر سؤال رفته است.
3. تناسب کلام چهارم فصل اول با کلام سوم فصل دوم:
هر دو مربوط به معاد با جهت گیری رسالت است.
گفتنی است فصل دوم تکرار فصل اول نیست و این دو فصل مکمل یکدیگر هستند، بدین بیان:
ثقل بحث رسالت در فصل اول، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و در فصل دوم، قرآن کریم است.
بحث ربوبیت در فصل اول، پاسخ به منافی جلوه دادن جهان بینی توحیدی و ایدئولوژی انفاق است، اما بحث ربوبیت در فصل دوم، پرده برداری از ابتذال فکری و رفتاری مشرکان در مسئله خداپرستی است.
بحث معاد در فصل نخست، مقابله با ترفند انکار وعده از ناحیه مشرکان است و بحث معاد در فصل دوم، پاسخ استدلالی به استبعاد معاد از قدرت خداست.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید