قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)

قرآن و شاخصه هاى اخلاق نبوى (ص) (1)

نویسنده: سید حسین هاشمی

چکیده :

این نوشتار، شاخصه هاى اخلاق نبوى از منظر قرآن را به بررسى نشسته است. نویسنده با الهام گیرى از آیات قرآنى بدین نتیجه رسیده است که اسلام با در نظر داشت نیاز روحى انسان ها به الگوگیرى به ارایه الگوهاى برتر الهى و انسانى پرداخته و پیامبران الهى به ویژه دو تن از آنان حضرت ابراهیم و رسول اکرم را به عنوان برترین الگوهاى بشرى معرفى کرده است. قرآن کریم حضرت محمد را در یک توصیف کلى و اجمالى، داراى خلق عظیم و شرح صدر مى داند که این هر دو در گام نخست به اخلاق اجتماعى آن حضرت نظر دارد، و در جاى جاى قرآن به مصادیق و جلوه هاى بیرونى و جزیى آن اشاره رفته است. به باور نویسنده خلوص، تواضع، بردبارى، انسان دوستى، احترام به دیگران، رحمت و صلابت، مهم ترین شاخصه هاى اخلاق اجتماعى رسول اعظم از منظر کلام وحیانى الهى به شمار مى روند.

قرآن و الگوهاى برتر انسانى

فرهنگها و مکتب‏هاى بشرى و الهى هر یک، براى تربیت انسان مطلوب و آرمانى موردنظر خود، الگوهاى متناسب با هنجارهاو ارزشهاى خویش ارائه داده و پیروان خود را به درس آموزى و الگو گرفتن از آنان فراخوانده‏اند. اسلام نیز علاوه بر آموزه‏هاى نظرى و معرفتى و اختصاص حدود یک چهارم از آیات کتاب وحیانى (هزار و پانصد آیه) خویش به موضوع اخلاق و تبیین بایسته‏ها و ارزشها، از طریق نمادهاى عملى به تربیت و رشد فضایل اخلاقى اهتمام ورزیده است.
بر این اساس درنگاهى فراگیر، رسالت همه رسولان الهى و به ویژه رسول خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم را چنین توضیح داده است:
«هو الذى بعث فى الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه…» (جمعه /2)
«او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن‏ها مى‏خواند و آن‏ها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى‏آموزد.»
هنگامى که قرآن خواسته است، آن هدف کلى را به صورت عینى و تجسّمى در برابر اهل ایمان آشکار سازد، به ترسیم شخصیت عملى هر یک از پیامبران پرداخته است:
« واذکر فى الکتاب ابراهیم إنه کان صدّیقا نبیّا» (مریم /41)
« در این کتاب ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راست‏گو و پیامبر (خدا) بود.»
« واذکر فى الکتاب موسى انه کان مخلصاً و کان رسولا نبیّا» (مریم /51)
« و در این کتاب (آسمانى) از موسى یاد کن، که او مخلص بود و رسول و پیامبر والا مقام.»
« و اذکر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کلٌّ من الاخیار» (ص /48)
« و به خاطر بیاور «اسماعیل» و «الیسع» و «ذوالکفل» را که همه از نیکان بودند.»
« واذکر فى الکتاب ادریس انّه کان صدّیقاً نبیّا» (مریم /56)
« و دراین کتاب از ادریس نیز یاد کند، او بسیار راست‏گو و پیامبر (بزرگى) بود.»
« واذکر عبدنا ایوب اذ نادى ربّه انّى مسّنى الشیطان بنصب و عذاب» (ص /41)
« و به خاطر بیاور بنده ما ایوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.»
در این آیات مبارکه ضمن دستور به احیاى نام رسولان الهى و اسوه‏هاى انسانى، وصفى از اوصاف پسندیده و فضیلتى از فضایل هر یک را نیز برشمرده است، تا حکمت زنده نگاه داشتن یاد آن‏ها را گوشزد کرده باشند.

پیامبر خاتم ‏صلى الله علیه وآله وسلم برترین الگوى قرآنى

از میان ده‏ها الگوى نمونه و شاخص، که نام برخى از ایشان را آوردیم، قرآن کریم، دو تن از آنان را به گونه‏اى خاص مورد توجّه و تذکّر قرار داده است، یکى «ابراهیم»علیه السلام و دیگرى «محمّد»صلى الله علیه وآله وسلم. چه این که درباره این دو پیامبر تعبیر «اسوه» را به کارگرفته است:
1 – «قد کانت لکم اسوه حسنه فى ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انا براؤا منکم و ممّا تعبدون من دون اللَّه کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا باللَّه وحده…» (ممتحنه /4)
«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند، وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم، ما نسبت به شما کافریم، و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است، تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان بیاورید.»
2 – لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوه حسنه لمن کان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذکر اللَّه کثیرا» (احزاب /21)
«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نیکویى است، براى آن‏ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.»
تأمّل در این آیات نشان مى‏دهد که وجه امتیاز حضرت ابراهیم‏علیه السلام و پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم بر سایر انبیاء این است که: این دو پیامبر در تحکیم اندیشه توحیدى و مبارزه با شرک نقشى نمایان‏تر ایفا کرده و راهى دشوارتر را پیموده‏اند و امتیاز پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم بر حضرت ابراهیم‏علیه السلام این است که «ابراهیم‏علیه السلام» به نام و وصف «اسوه» معرّفى شده و پیامبر اسلام با عنوان «رسول‏اللَّه» براى همه جهانیان تا همیشه تاریخ اسوه و الگو شناخته شده است، بى‏آن که یکى از اوصاف او متمایز گردد و این بدان معناست که خداوند او را براى همگان و در تمامى ساحت‏ها و عرصه‏ها، الگوى برتر و شایسته اقتدا و پیروى مى‏شناسد. بى‏آن که ساحتى از ساحت‏هاى زندگى وى ترجیح داده باشد.1
البته آیه شریفه، در سیاق آیات جنگ احزاب قرار گرفته است، اما اطلاق و زبان عام آیه، نشان مى‏دهد که اسوه بودن آن حضرت، اختصاص به شیوه رهبرى و فرمان‏دهى در جنگ ندارد. از همین روى مفسّران و قرآن‏پژوهان در تفسیر آیه مبارکه، هر چند از دو احتمال یاد کرده‏اند اما معناى عموم را برگزیده‏اند. از جمله در تفسیر «کشاف» زمخشرى (م، 528 ه) آمده است:
«شخص پیامبر [در تمامى ابعاد] اسوه نیکو، یعنى الگو و نمونه است.»2
دقت در رموز ادبى آیه، شمول و فراگیرى آن را نسبت به همه موضوعات و مقولات زندگى و همه عصرها و نسلها مى‏رساند.
از آن جمله:
1 – آیه با دو حرف «لام» و «قد» شروع شده است، و این حروف در ادبیات عرب، قطعى و حتمى بودن مضمون پیام را مى‏رساند. اسوه و الگو بودن پیامبر از نگاه وحى قطعى و مورد تأکید است.
2 – استفاده از فعل ماضى «کان» در آیه، معناى ثبوت و استمرار و فراگیرى را افاده مى‏کند؛ آن سان که لازمه خاتمیت رسالت اوست.3
3 – تعبیر «فى رسول‏اللَّه» بیانگر این است که ظرفیّت وجود رسالى، سراسر درس و پیام و الگوبخشى است.
این ویژگى‏هاى بیانى سبب شده است که جاراللَّه زمخشرى – بیان و بلاغت شناس زبان عرب – بگوید:
«اگر تا پایان آیه بنگریم خواهیم دید که خداوند از هیچ تأکیدى فروگزار نکرده است.»4
4 – واژه «اسوه» علاوه بر مفهوم الگو، متبّع و معیار بودن، مفهوم شایسته بودن را نیز در خود نهفته دارد. زیرا کسانى که از سوى مردم مورد تبعیت قرار مى‏گیرند، برخى صالح و برخى ناصالحند، واژه «ولىّ» هم به رهبران صالح اطلاق شده و هم بر پیشوایان ناصالح – «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت» (بقره /257) – ولى واژه «اسوه» در جایى به کار مى‏رود که رهبر و الگو مورد تأیید و داراى صلاحیت شخصیت مثبت باشد.

شخصیت اخلاقى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم

پروردگار متعال در سوره مبارکه «قلم» براى اثبات جنبه‏هاى مختلف شخصیت رسول خود و از جمله شخصیت اخلاقى آن حضرت به مقدس‏ترین پدیدارها یعنى قلم – وسیله انتقال اندیشه و دانش و ابزارى تکامل‏بخش فکر و تمدن بشرى – و نیز به آن چه از نوک قلم جارى شده و بر صفحات تاریخ، فرهنگ و تمدن بشرى نقش بسته سوگند یاد کرده است و از میان گزینه‏هاى بسیار، در جهت نمایاندن مرتبت و شخصیت اخلاقى پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم، وصف «عظیم» را برازنده و مناسب خلق و خوى وى دیده و اور ا به این وصف، ستایش کرده است:
«و انّک لعلى خلق عظیم» (قلم /4)
«و تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى.»
شیخ طوسى (ابوجعفر محمد بن حسن 460-385 ه) از همسر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم روایت مى‏کند:
«خلق نبى اکرم همان بود که در ده آیه اول سوره «مؤمنون» آمده ست.» [= خشوع در نماز، روى گردانى از لغو و بیهوده، پرداخت زکات، حفظ عفت و پاکدامنى، وفاى به عهد و امانت و مواظبت بر نماز.] شیخ پس از نقل روایت مى‏افزاید:
«کسى را که خداوند به خلق عظیم بستاید، بالاتر از آن، مدح و ستایشى نمى‏توان سراغ گرفت.»5
روایت از طریق عامّه با این بیان نقل شده است:
شخصى از همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم درباره اخلاق آن حضرت پرسید. همسر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در پاسخ وى گفت:
«قرآن خوانده‏اى؟ جواب داد: آرى. گفت: خلق پیامبر همان قرآن بود».6
اهمیّت تعبیر «خلق عظیم» وقتى آشکار مى‏گردد که بدانیم خداوندى که اخلاق پیامبرش را بزرگ به حساب آورده و توصیف کرده است، همه دنیا و موجودى آن را حقیر و کم به شمار آورده است: «… قل متاع الدنیا قلیل…» (نساء /77) «سرمایه زندگى دنیا ناچیز است.»
و البته درباره همه سرمایه ناچیز فرموده است: «و ان تعدّوا نعمت اللَّه لاتحصوها» (ابراهیم /34).
براستى اگر انسان از شمارش نعمتهاى دنیوى – که نزد خدا حقیر است – ناتوان باشد پس چگونه به ژرفاى عظمت خلق نبوى راه خواهد یافت در حالى که خداوند آن را عظیم شمرده است و به تعبیر یکى از قرآن پژوهان:
«خداوند سبحان هیچ یک از پیامبران خود جز محمّدصلى الله علیه وآله وسلم را با این صفت [دارنده خلق عظیم] ستایش نکرده است.»7
و همو در ادامه مى‏نویسد:
«چکیده معناى آیه مبارکه همان است که رسول اعظم(‏صلى الله علیه وآله وسلم) خود فرموده است: «پروردگار من مرا پرورش داد و نیکو تربیتم کرد» یعنى خداوند اخلاق پیامبر را متناسب با هدف خلقت وى قرار داد.»8

شرح صدر پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم

تعبیر دیگر قرآن از خلق رسول خدا، برخوردارى آن حضرت از «شرح صدر» است:
«الم نشرح لک صدرک» (انشراح /1)
«آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم؟»
شرح، به معناى بسط، گشایش و وسعت دادن چیزى است و آن گاه که با پسوند «صدر» بیاید به مفهوم بردبارى، تحمّل و صبورى بسیار است، که شخص را در رسیدن به هدف‏هاى بزرگ، یارى مى‏رساند و مشکلات و رنج‏هاى بر سر راه مقصود و هدف را آسان مى‏کند. و از همین رهگذر است که شرح صدر را در شمار اخلاق اجتماعى جاى داده و از بایسته‏هاى رهبرى سیاسى و دینى، دانسته‏اند.
شهید مطهرى(رحمه الله علیه) بر آن است که شرح صدر، آن گونه که مفسّران و مترجمان قرآن گفته و آن را، هم معناى سعه صدر دانسته‏اند، نیست… بلکه به معناى گره‏گشایى و بازگشایى قلبى است که از توسعه و ظرفیّت برخوردار بوده است:
«شرح صدر یک امر روحى و یک امر روانى است، هیچ چیزى در عالم به اندازه روح انسان، احتیاجى به شرح کردن ندارد… این که به پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏گویند، آیا ما باطن تو را شرح نکردیم، صرفاً نمى‏گوید که ما باطن تو را توسعه ندادیم؟ مثلاً ما مى‏گوییم که یک خانه کوچک است، صد متر است، بعد شما صد متر دیگر هم مى‏خرید، آن وقت مى‏گویید ما خانه‏مان را توسعه داده‏ایم… یا ما این ظرف را بزرگترش کردیم، صحبت این است که این ظرف بسیار بزرگ را از یکدیگر باز کردیم، ما روح تو را باز کردیم، صفحات روى هم چیده شده این روح را براى تو باز کردیم. بنابراین، شرح صدر، سعه صدر، هم در او هست، اما هر سعه صدرى، شرح صدر نیست.»9 پس: «شرح صدر خلاصه معنایش این است: ظرفیت روحى بسیار وسیع و تحمل فوق‏العاده.»10
به روایت قرآن کریم، حضرت موسى‏علیه السلام، در پى مبعوث شدن به پیامبرى و مأموریت رفتن به سوى فرعون و نجات دادن بنى‏اسرائیل، از جمله ابزارها و وسایلى که در انجام این رسالت مهم و موردنیاز مى‏دید، نخستین آن‏ها شرح صدر بود که از خداوند خواست تا به او عطا کند و خداوند نیز در پى این درخواست، چنان موهبتى را بدو بخشید: «رب اشرح لى صدرى» «قال قد اوتیت سؤلک یا موسى» (طه /25 و 36)
«موسى گفت: پروردگارا سینه‏ام را گشاده کن. و فرمود: اى موسى آن چه را خواستى به تو داده شد.»
اما براى رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم، این ویژگى بدون خواهش و تقاضاى وى، عطا شد. در سوره مبارکه انشراح، که خداوند از نعمت‏هاى داده شده از جانب خود به پیامبر، یاد مى‏کند، نخستین و به طور طبیعى، بزرگترین و مهمترین آن‏ها را شرح صدر آن حضرت مى‏شمارد، که به او بخشیده است.
حضرت موسى‏علیه السلام و رسول مکرم اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم، هر دو از پیامبران اولوالعزم بودند و یکى از آن دو، با ستمکارترین فرمانروایان تاریخ (فرعون) و نیز قوم لجوج، بهانه‏جو، مادى‏نگر و شرارت پیشه‏اى که بخش بزرگى از آیات قصص قرآن را سرگذشت عبرت‏آموز و طغیان‏گرى‏هاى آنان دربرگرفته است، رویارو بود. و دیگرى نیز رسالت جهانى در همه اعصار و مکان‏ها را داشته و با تلخ‏کامى‏ها و مرارت‏هاى همدم و همراه بوده است که هیچ نبى و رسولى پیش از وى بدان اندازه اذیت و آزار از قوم خود ندیده بود.
به این سبب، آن دو گرامى، افزون بر سعه صدر، نیازمند شرح صدر بوده‏اند و خداوند نیز به آن دو، ارزانى داشت و بر پاى بست همان شرح صدر، فراخناى روحى و تحمّل و بردبارى بى‏بدیل یافتند؛ که نه تنها بر دوش گرفتن بار سنگین رسالت را، براى ایشان آسان و تحمّل‏پذیر گردانید، که توانستند نمونه اعلاى اخلاق انسانى را تجسم بخشند.
شیخ طوسى به نقل از «جبایى» (ابوعلى محمد بن عبدالوهاب، ت 303 ه ) مى‏آورد:
«خداوند، سینه پیامبر را گشادگى بخشید و از سر لطف خویش کارى کرد که آن حضرت مأموریت و تکلیف الهى را به آسانى انجام دهد.»11

پی نوشت ها :

1 – مغنیه، محمد الجواد، التفسیر الکاشف، چاپ سوم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1981 م، 387/7.
2 – زمخشرى، جاراللَّه، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فى وجوه التأویل، قم، نشر ادب حوزه، بى‏تا، 531/3.
3 – سیوطى، عبدالرحمان، الاتقان فى علوم القرآن، تحقیق دکتر محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، قم، منشورات رضى، 1367 ش، 256/2.
4 – تفسیر الکشاف 514/4.
5 – طوسى، محمد، التبیان فى تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر العاملى، بیروت، 460-385، ش 75/10.
6 – النووى، صحیح مسلم، بیروت – دارالکتاب العربى، 1407 ش، 746/1.
7 – تفسیر الکاشف، 387/7.
8 – همان.
9 – مطهرى مرتضى، درسهایى از قرآن، قم، 23/ 1360 و 24.
10 – مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، تهران، انتشارات صدرا، 1361.
11 – التبیان، 372/10.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید