عزت نفس و کرامت به چه معناست؟

عزت نفس و کرامت به چه معناست؟

عزّت و سرافرازی یکی از صفاتی است که خداوند حکیم آن را برای خود و پیامبرش و مؤمنین اختصاص داده است و در چند آیه شریفه به آن اشاره فرموده است.[1] در روایات ما، برای عزّت و سرافرازی، موجبات و علل متعددی مطرح شده است، مثل انصاف، پای‌بندی به حق، گذشت، تواضع، شجاعت و … و یکی از آن‌ها یأس و نا امیدی از آن چه در نزد مردم است، می‌باشدکه از این موجب و علّت، تعابیر مختلفی می‌شود، مثل «استغناء از مردم»، «عزت نفس»، «کرامت نفس» و … . بنا بر این عزّت نفس به اعتبار منشاء آن، بخشی از اصل سرافرازی و عزّتی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
در این جا باید دید عزّت نفس دقیقاً چه معنایی دارد و چه صفات رذیله‌ای در مقابل آن قرار می‌گیرد، کما این که عوامل و موجبات دیگری که برای عزت بر شمردیم در مقابل هر کدام از آن‌ها صفات رذیله‌ای قرار می‌گیرد.
عزّت نفس عبارت ‌است از خود عزیر داشتن در برابر مردم، به سبب طمع و حرص نورزیدن به اموال و دارایی‌های مردم. و امّا اصل عزّت و سرافرازی به معنای «خود عزیز داشتن» است و این معنی اعم از این است که خود را برای خداوند عزیز بداریم و یا در برابر مردم عزیز بداریم.
بنابراین عزّت نفس، صفتی است که انسان را فقط در برابر مردم عزیز می‌کند و آثار فراوانی از جهت اجتماعی دارد (هرچند به طور طبیعی، آثاری فردی و درونی که مقام و منزلت او را نزد خداوند بالا ببرد نیز در پی دارد)؛ مثلاً کسی که برای هرکار ریز و درشتی به مردم مراجعه نمی‌کند و به آن چه که خود دارد، قانع است، مردم او را فردی غنی و بی‌نیاز از خود می‌پندارند و چون به طور نادر و بسیار کم (یعنی در مواقع ضروری) دست به دامن آن‌ها می‌شود، او را عزیز می‌دارند، چرا که او خود را نزد مردم عزیز داشته است.
بنا بر این عزّت نفس در حقیقت روحیه بی‌نیازی و یأس نسبت به مردم است که در این باره روایات زیادی وارد شده است. امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «عزت، پیوسته بی‌قراری می‌کند تا آن که به خانه‌ای در آید که اهل آن، چشم طمع به آن چه در دست مردم است، نداشته باشند و در آن جا مستقر می‌شود.»[2] در مقابل صفت پسندیده عزت نفس، صفات باپسند حرص و طمع قرار دارند، که تنها راه‌ رهایی از حرص و طمع، رسیدن به مقام والا و بلند عزّت  نفس و قناعت اختیار کردن در زندگی است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«اِنْ اَرَدْتَ أنْ تَقَرَّ عَیْنُکَ و تناَل خَیْرَ الدنیا و الآخره فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمّا فی اَیْدی الناس؛
اگر می‌خواهی چشمت روشن شود و به خیر دنیا و آخرت دست یابی؛ پس چشم طمع از آن چه که دیگران دارند بر کن.»[3] اینک با توجه به توضیحاتی که آورده شد روشن می‌شود که برای تبیین هرچه بیشترعزّت نفس، در قرآن و روایات و اقوال بزرگانِ اخلاق و عرفان، و نیز برای روشن ساختن آثار و پیامد‌های فردی و اجتماعی آن، باید به ابواب و فصولی که در کتب تفسیری[4] و روایی و اخلاقی، به عزت و قناعت و طمع و حرص اختصاص داده شده، مراجعه نمود و البته از آن جا که مسئله عزت (و بخصوص عزت نفس) به جهاتی با صفات تکبر و عجب قرابت پیدا می کند، باید برای تمییز دادن عزّت نفس از تکبر و عجب، به بحث‌های مربوط به آن صفات نیز مراجعه شود.
و امّا «کرامت» از آن جایی که یکی از معانی کرامت به حسب لغت، عزت و سرافرازی است، معمولاً کلمه کرامت به جای «عزت» به کار می‌رود، لذا وقتی می‌گویند: «کرامت نفس» مراد و معنای آن، دقیقاً همان معنای عزّت نفس است.

پی نوشت ها:
[1] . فاطر/ 10؛ یونس/ 65؛ نساء/ 139.
[2] . محمدی ری‌ شهری، محمد، میزان الحکمه، نشر دارالحدیث، ج8، ص3740.
[3]. همان، ج7، ص 2310.
[4] . در بخش پایانی (معرفی منابع بیشتر) منابعی بیان شده است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید