در شروع ارتباط با دیگران ضعیف هستم چگونه می‌توان با دیگران ارتباط برقرار کرد که از سویی طبق خواسته آنها سخن نگویم تا

در شروع ارتباط با دیگران ضعیف هستم چگونه می‌توان با دیگران ارتباط برقرار کرد که از سویی طبق خواسته آنها سخن نگویم تا

در شروع ارتباط با دیگران ضعیف هستم چگونه می‌توان با دیگران ارتباط برقرار کرد که از سویی طبق خواسته آنها سخن نگویم تا فقط آنها خوششان آید و از طرفی هم فقط از مسائلی که در نظر خودم مهم است سخن نگویم تا باعث ملالت و خستگی طرف مقابل نشود؟

این مسأله تا اندازه زیادی عمومیت دارد، آغاز روابط اغلب سخت است و این مسأله تنها مربوط به افراد خجالتی، منزوی و دارای اعتماد به نفس پایین نیست و هر یک از ما احتمالاً در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته و آن را تجربه کرده‌ایم. هنگامی که در چنین شرایطی قرار می‌گیریم سنگینی فضا را به خوبی احساس می‌کنیم. غالب افراد در چنین شرایطی فشار روانی زیادی را احساس می‌کنند و به دنبال سرآغاز مناسب برای گفتگو و ارتباط می‌گردند. در عین حال هرچه فشار بیشتری تجربه می‌شود، احتمال ناکارآمدی فزونی خواهد یافت. این ناکارآمدی‌ها به صورت‌های مختلفی نمود پیدا می‌کند.
چرا احساس سنگینی فضا در آغاز روابط شایع است؟
احتمالاً به یاد دارید بیشتر این موارد مربوط به مواقعی است که با افراد ناآشنا سر و کار دارید؛ همین طور افراد در روابط رسمی، بیشتر از هنگامی که در جوّ و موقعیتی غیر رسمی یا صمیمانه حضور دارند، احتمال بروز چنین احساسی روی می‌دهد. اگر چه در روابط بسیار صمیمی هم امکان بروز آن وجود دارد. به‌عنوان مثال افراد هنگامی که در خانواده فردی حضور دارند، پس از بیدار شدن لحظاتی را سکوت می‌کنند و به دنبال یک سرآغاز خوب می‌گردند، تعارفات، طنز و مواردی از این دست که بیان‌کننده مطلب ویژه‌ای نیستند، متداول هستند.
شروع کنم یا همچنان سکوت کنم؟
برای پاسخ دادن به پرسش فوق می‌توان جنبه‌های مختلفی را مورد بررسی قرار داد؛ امّا آنچه به نحو بهتر می‌تواند راه‌گشا باشد مسأله «حرمت خود» می‌باشد، لحظات دشواری است، لحظات پیش از شروع ارتباط و گفتگو، به راستی نمی‌دانیم پاسخ طرف مقابل که خواهان برقراری ارتباط با وی هستیم چه خواهد بود؛ آیا با استقبال گرم وی مواجه خواهید شد یا با بی‌اعتمادی و سردی او روبرو خواهید شد؟ این دو احتمال ذهن هر فردی را اشغال می‌کند. استقبال دیگری می‌تواند منجر به تجارب ارتباطی لذت‌بخش شود. اما چنانچه با بی‌اعتنایی مواجه شویم یا سؤال ما را به عنوان مزاحمت و جسارت تلقی کند به «حرمت خود» در ما لطمه خواهد زد. مثلاً فرد با خود می‌گوید «نکند بی‌احترامی کند و دعوت من را به گفتگو نپذیرد». این مسأله افراد را به نوعی فرو رفتن در لاک دفاعی می‌کشاند تا منتظر شوند طرف مقابل گفتگو را آغاز کند و آغازگری را به وی محول می کنند.
اضطراب و نقش آن در آغازگری غیر مؤثر:
وقتی فرد در اضطراب و فشار روانی به سر می‌برد، بی محابا دست به آغازگری می‌زند، احتمال آن‌که کار را خراب‌تر کند بیشتر می‌شود: «پرحرفی»، «وارد حریم خصوصی دیگران شدن»، «آشفتگی و پریشانی‌کلام» که فرد «از هر دری سخن می‌گوید» یا «خود‌‌افشایی‌های نامناسب» که فرد به آن دست می‌زند، همه از جمله مواردی است که افراد را ناکام می‌سازد و به زودی با ارتباط ناموفق یا ناسالم مواجه می‌شود. بنابراین روشن شد چطور زمانی که «دست و پا می زنیم» تا بالاخره از یک جایی شروع کنیم به صحبت کردن، کار خراب‌تر می‌شود و دچار تملق، سخنرانی ‌یک ‌طرفه که طرف مقابل اصلاً بدان علاقمند نیست و سایر اختلالات ارتباطی می‌شویم.
آغازگری پرحرفی نیست
آغازگری، گرچه این فرصت را به خوبی در اختیارمان قرار می‌دهد که موضوع گفتگو را انتخاب کنیم؛ اما هرگز بدین معنی نیست که آن را با پرحرفی اشتباه بگیریم، فرد پرحرف هیچ گونه فرصتی را در اختیار طرف مقابل خود قرار نمی‌دهد و علاقه شدیدی به پیگیری کلام خود دارد؛ بی‌ آنکه به دنبال بازخورد و عکس‌العمل‌های وی باشد. «یک خمیازه»، «توجه به جای دیگر»، و سایر نشانه‌های غیر کلامی و کلامی «بسه دیگه» و «پاسخ نامناسب» می‌رساند که او علاقمند به موضوع یا پرحرفی‌های شما نیست. بر خلاف آنها، افراد آغازگر به خوبی از سکوت بهره می‌گیرند تا نظرات و صحبت‌های طرف مقابل را بشنوند و از سهم مساوی برخوردار باشند. وجود آنها تحمیل‌کننده نیست.
یک اشتباه بزرگ در افراد کم‌رو:
اشتباه اساسی که افراد کمرو با آن مواجه هستند آن است که در یک تصمیم ناگهانی سعی می‌کنند کمرویی خود را کنار بگذارند و دست به توسعه روابط زنند در حالی که از خزانه مهارت‌های کمی برخوردارند؛ آنها چنین مهارت‌هایی را در طی سالیان متمادی می‌بایست فرا می‌گرفته‌اند. ناگهان متوجه چنین مسأله‌ای می‌شوند و خطاهای آنان که بایستی در سنین خردسالی رخ می‌داد و مورد بخشش دیگران واقع می‌شد در بزرگسالی نمی‌تواند از این امتیاز برخوردار گردد. «یک سؤال خصوصی یا فاش ساختن اطلاعات محرمانه دیگران در کودکی و خردسالی بخشیده می‌شود؛ اما در سنین بزرگسالی موجب تیره شدن روابط می‌گردد.»

راه‌های مناسب برای شکستن سردی:
سؤالات ساده معاشرتی را می‌توان برای شکستن سردی جلسه به کار برد. ساده‌ترین راه شروع صحبت با یک غریبه استفاده از یکی از دو روش زیر است.[1] این روش‌ها به شما کمک می‌کند که از سخنرانی کردن یا تملق دادن دور بمانید.
1. موضوعی قابل بحث یا جالب توجه مثل «آب و هوا»، «مسایل جاری اجتماعی»، و «پیشرفت و تکنولوژی»، را مورد اشاره قرار دهید و سپس آن را با یک سؤالی «ته باز» به او ارجاع دهید و منتظر پاسخ وی بمانید.سؤالات «ته باز» بر خلاف سؤالات «ته بسته» که جوابشان «آره»، یا «نه» و یکی کلمه‌ای هستند، نیاز به تشریح دارند. به عنوان مثال: «خب، نظر شما در این مورد چیست؟» که فرد را به توضیح و تشریح ترغیب می‌کند.
فقط بایستی به خاطر داشته باشید، از وسوسه توضیح زیادی در مورد مطلب پس از استقبال طرف مقابل دور بمانید؛ چون غالب افراد ناگهان فراموش می‌کنند و باز به سخنرانی می‌پردازند.
2. موضوعات دیگری را نیز می‌توانید مورد بحث قرار دهید؛ توجه کردن به موقعیت‌هایی که فرد در آن به سر می‌برد، مثلاً ممکن است فرد با خود یک کتاب در مورد موضوعات پزشکی داشته باشد یا یک وسیله ورزشی؛ می‌توانید حدس بزنید که علاقمند به چنین رشته‌ای باشد در آن صورت می‌توان با یک مقدمه مثل «همیشه برایم این سؤال مطرح بود، که … ممکن است در این‌باره به من اطلاعاتی بدهید؟» «می‌توانم از شما در این مورد کمک بخواهم؟»، «به نظر می‌آید فوتبالیست تمام عیار هستید!» و … . مثل این سوالات ساده، می توان آغازگر سخن بود.
آغازگران ماهر چه می‌کنند؟
افرادی که آغازگر ماهر هستند، یاد گرفته‌اند که انتظاراتشان را درباره داشتن مکالماتی با اهمیت کاهش داده و به سخنان کوتاه نیز راضی باشند.[2] این یکی دیگر از مشکلاتی است که احتمالاً به آن اذعان خواهید کرد، کمبود اطلاعات عمومی باعث می‌شود تا نتوانید موضوعات جالبی را برای ارائه به دیگران داشته باشید و در نتیجه فقیر بودن خزانه اطلاعاتی مجبور شوید مسایلی را که می‌دانید مطرح نمایید؛ چون تنها بدانها مسلط هستید. این نیز دو ایراد را در بر دارد. اول آنکه معلوم نیست طرف مقابل علاقمند به موضوع مطرح شده، باشد و دوم آنکه مجبورید بدون هیچ ظرافتی مسایل را به صورت غیر منعطف بر وی تحمیل کنید، چون فقط همان را می‌دانید و مانند کلاس درس می‌خواهید آن را به طرف مقابل انتقال دهید. از طرف دیگر هرگاه دیگران از شما می‌خواهند که در موضوعات آنها مشارکت نمایید باز هم ملاحظه می‌کنید که به دلیل پایین بودن خزانه اطلاعاتی ـ به هر دلیل مثلاً علاقمند نبودن به بحث‌های اجتماعی، سیاسی، اطلاعات‌دینی و ورزشی، نمی‌توانید با آنها همراه باشید و طرف مقابل احساس می‌کند باید به گفتگوی بی‌نتیجه پایان دهد.
بنابراین لازم است روزنامه بخوانید، کتاب مطالعه کنید، درباره موقعیت‌‌های سیاسی و تاریخی مربوط به خودتان و حوادث مربوط به جامعه‌تان اطلاعات خود را همپای دیگران افزایش دهید. از مردم در مورد عقایدشان نسبت به این مسائل سؤال کرده و معلومات خود را با آنان تقسیم کنید.[3]

جدا شدن از اضطراب، یک راه‌حل مطمئن:
بسیاری از کسانی که در صحبت و گفتگو ضعیف هستند به جای این‌که به اطراف و پیرامون خود نگاه کنند. متوجه درون خود می‌شوند، به این فکر می‌کنند که چگونه به نظر می‌رسند، دیگران درباره آنها چگونه فکر می‌کنند و آیا محبوب هستند و دیگران آنها را دوست دارند، آنها به این فکر می‌کنند که آیا دیگران آنها را هوشمند حساب می‌کنند یا احمق و این مسأله باعث می‌شود تا اولاً از موضوعات خارجی فاصله گرفته و نتوانند از آنها در گفتگو بهره گیرند به علاوه با افزایش اضطراب و نگرانی، کنترل شرایط را از دست بدهند و تمرکز ذهنی خود را نیز به منظور یافتن موضوعی مناسب بر هم زنند. اما وقتی به پیرامون خود می‌نگرند، به احساس بهتری دست پیدا می‌کنند. راحت‌تر می‌شوند. اعتماد به نفسشان افزایش می‌یابد. هراس و تردیدهایشان کاهش می‌یابد و صحبت‌هایشان طبیعی‌تر می‌گردد.
به علایق مشترک توجه کنید:
اگر به خاطر داشته باشید که گفتگو وسیله‌ای است تا درباره موضوعات مختلف بیاموزید و از تجارب دیگران استفاده کنید و هر دو از این تبادل بهره‌مند گردید. دیگر هرگز وسوسه نمی‌شوید یگانه سخنگوی حاضر باشید یا جاه‌طلبانه بخواهید «همه را به فیض برسانید». در این صورت درخواهید یافت که گاهی نقش گوینده خوب را بازی کنید و نوبت را به طرف مقابل واگذار کنید. به این فکر کنید که فرصت خوبی است تا اطلاعات مفیدی را به دست آورم. در نهایت توصیه می‌شود:
1. از کوشش برای سخن گفتن بیش از حد در یک گفتگوی ساده و کوتاه بپرهیزید.[4] 2. سعی کنید نقش گویندگی را به طرف مقابل خود نیز بسپارید و از اطلاعات مربوط به او در ادامه یا شروع گفتگو استفاده کنید یعنی شنونده خوبی هم باشید.
3. از سکوت کارآ استفاده کنید و اجازه بدهید تا طرف مقابل پس از یک جمع‌بندی، مطالب خود را بیان کند و عجله نکنید.
4. سکوت و سردی آغازین ارتباط را جزء ضعف‌های خویش محسوب نکنید؛ در مقابل به فکر مقدمه‌ای خوب بر اساس راهنمایی‌های فوق باشید.
هر یک از راهبردها مبانی خاص خود را دارا است و تمرین‌های پیاپی می‌تواند شخصی را به موفقیت برساند؛ به هر حال ابتکار عمل در دستان خود فرد است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مهارت‌های گفتگو، دون گابور، مهدی قراچه داغی، پیک بهار، تهران، 1381.
2ـ شیوه‌های گفتگوی مؤثر، برت دِکِر، فهیمه نظری، انستیتو ایز ایران، تهران، 1380.
3ـ مهارت‌های تلفن کردن، پاتریک فورسیث، ایرج صفا، انستیتو ایز ایران، تهران، 1380.
4ـ دشواری‌های گفتگو، داگلاس استون، مهدی قراچه داغی، نشر پیکان، تهران، 1380.
5ـ معجزه ارتباط و ان . ال . پی، جری ریچارد سون، مهدی قراچه داغی، نشر پیکان، تهران، 1381.

پی نوشت ها:
[1] . دون گابور، مهارت‌های گفتگو، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، انتشارات پیک بهار، 1381، ص 27.
[2] . کریس . ال . کلینک، رویارویی با چالش‌های زندگی و فن‌‌آوری، علی محمد گودرزی، تهران، انتشارات رسا، 1382، ص 183.
[3] . همان؛ ص 184.
[4] . اندرو . اِ . ساپنیگتون، بهداشت روانی، ترجمه حمید رضا حسینی مشاهی، تهران، نشر روان، 1379، ص251.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید