حق برادری مسلمانان نسبت به یکدیگر

حق برادری مسلمانان نسبت به یکدیگر

مقام معظم رهبری می فرمایند :

رسول اکرم(ص) ، به هیچ عنوان نمی خواهد که در فضای زندگی جامعه ی اسلامی و در میان مسلمانها، اندکی کینه و حقد و دشمنی باشد. او، در ایجاد محبت و صمیمیت بین مردم سعی داشت. حتی آن وقتی که دایره ی اسلام وسیعتر شد و رسول اکرم مکه را هم گرفتند، مردم آن شهر را عفو کردند. مردم مکه همان کسانی بودند که پیامبر را از شهر خود بیرون کرده بودند. پیامبر، از همان اهالی مکه، سیزده سال ناراحتی تحمل کرده بودند و زجر کشیده بود. بعد هم چندین جنگ با ایشان کرده بودند و چه قدر از مسلمانها را کشته بودند و متقابلاً مسلمانها هم از آنها کشته بودند.
اگر قرار بود که اینها با همان وضعیت، میزبان لشکر فاتح رسول خدا می شدند، تا سالهای متمادی امکان این که بین اینها آشتی برقرار بشود، وجود نداشت. لذا به مجرد این که پیامبر وارد مکه شد، اعلام عمومی کرد که: «انتم الطلقاء»؛ یعنی من همه ی شما را آزاد و عفوتان کردم. او، قریش را عفو کرد و تمام شد.
یکی از کارهایی که پیامبر شاید در همان ماههای اول ورود به مدینه انجام دادند، ایجاد عقد اخوت بین مسلمانها بود یعنی مسلمانها را با هم برادر کردند. این که می گوییم با هم برادر هستیم، در اسلام یک تعارف نیست؛ یعنی حقیقتاً مسلمین نسبت به یکدیگر، دارای حق برادری هستند و نسبت به هم طلبکارند؛ همچنان که برادران نسبت به هم، مدیون یکدیگر هستند و باید نسبت به هم ، حقوق متقابلی را عمل کنند. پیامبر، این را عملی کرد.
او، مسلمانها را دو به دو با هم برادر کرد و طبقات و خانواده های اینها و اشرافیگری اشراف مدینه و قریش را رعایت نکرد. غلام سیاهی را با یک شخص بزرگ و آزادشده یی را با یک آقا زاده ی معروف بنی هاشم یا قریش برادر کرد. به هر حال این برادری ابعاد مختلفی داشت که یکی از مهمترین ابعاد آن، همین بود که مسلمانها نسبت به هم احساس برادری بکنند.
روح وفاداری و حق شناسی، در سلامت جامه بسیار موثر است
یک مثال دیگر می زنم تا نشان بدهم که پیامبر(ص) چگونه فضای جامعه را با ارزشهای اسلامی می آغشت. در اسلام – منهای عقاید و سلایق سیاسی و خط و ربط و بقیه ی امور- این روح وفاداری و حق شناسی و پاس زحمات و خدمات افراد را داشتن است که مهم می باشد و در سلامت جامعه بسیار موثر است و پیامبر عملاً روی آن زیاد تکیه می فرمودند. ایشان، صرفاً به زبان اکتفا نمی کردند و مثلاً بفرمایند پاس عهد و پیمان و حق شناسی نسبت به یکدیگر را داشته باشید؛ بلکه در عمل هم این فضا را به وجود می آوردند.
در حدیثی دیدم که هیأتی از سوی نجاشی- پادشاه حبشه- نزد رسول اکرم در مدینه آمدند که لابد پیامی بیاورند؛ همچنان که بین دولتها معمول و متداول است. نجاشی در کشور حبشه پادشاه بود و هم مثل خیلی دیگر از سلاطین و امرایی که در آن روز در اطراف دنیا بودند، مسیحی و غیر مسلمان بود؛ اما وقتی که هیأت حبشی آمدند، دیدند خود پیامبر(ص) از جا بلند شدند و برای این هیأت مشغول پذیرایی شدند. اصحاب گفتند: یا رسول الله! ما که هستیم، اجازه بدهید ما پذیرایی کنیم. فرمود: نه، آن وقتی که مسلمانها به حبشه هجرت کردند، پادشاه اینها نسبت به مسلمانها احترام و تکریم زیادی کرد؛ من می خواهم جبران کنم. این، حق شناسی است.
لذا شما می بینید که پیامبر اکرم در زمان حیات خود، هر چند با کفار قریش جنگهای زیادی داشتند و چند جنگ هم علیه امپراتور روم شرقی- که منطقه ی شامات و فلسطین در آن دوران متعلق به او بود- به راه انداختند و در جنگهای یرموک و موته و تبوک شرکت کردند و تا آن نقاط مشغول جهاد و فتوحات و کشور گشایی بودند؛ اما هیچ لشکر کشی یی به طرف حبشه نکردند و به آن طرف نرفتند.
این طور نبود که هر پادشاهی که ایمان اسلامی را قبول نمی کرد، پیامبر با او جنگ داشته باشد. نه، عهد شناسی و حق شناسی و پاس محبتهای نجاشی، تا دوران حکومت اسلامی و آن وقتی که پیامبر رئیس نظام اسلامی هم می شود، همچنان باقی است. از این قبیل، در زندگی رسول اکرم(ص) زیاد است که اگر بخواهیم هر کدام از این موارد را ذکر کنیم، طولانی می شود.
یک مورد دیگر را هم مطرح کنم: در دوران حکومت اسلامی، زنی در مدینه به دیدن پیامبر آمد. اصحاب دیدندکه رسول اکرم(ص) نسبت به این زن خیلی اظهار محبت کرد و احوال خود و خانواده اش را پرسید و با کمال صمیمیت و محبت با او رفتار کرد. بعد که آن زن رفت، پیامبر برای رفع تعجب اصحاب فرمودند که این زن در زمان خدیجه ( دوران اختناق و شدت در مکه) به منزل ما رفت وآمد می کرد. لابد در زمانی که همه، یاران پیامبر را محاصره کرده بودند و خدمت حضرت خدیجه (س) – همسر مکرم پیامبر- نمی آمدند، این خانم آن وقت با خدیجه رفت وآمد می کرده است. دراین روایت هم ندارد که این زن، مسلمان شده بود. نه، احتمالاً این زن هنوز هم مسلمان نبود، اما به صرف این که درگذشته چنین خصوصیتی داشته و چنان صمیمیت و محبتی را ابراز می کرده است، پیامبر اکرم سالها بعد ازآن، این حق شناسی را رعایت می کردند.
پیامبراکرم(ص)، روحیه ی کار و تلاش را در مردم زنده می کرد
یک نمونه ی دیگر هم، همین مساله ی ایجاد فضای کار و تلاش در جامعه است که پیامبر اکرم به این که دستور بدهند مردم باید کار و تلاش کنند، اکتفا نمی کردند. ایشان، با روشهای مختلف، روحیه ی کار و تلاش را در مردم زنده می کردند و گاهی اگر جوانی را مشاهده می کردند که بی کار است، می فرمودند: «ان الله لا یحب الشّابّ الفارغ» (1) ؛ خدا از جوانی که عمر خود را تلف می کند و به بی کاری می گذراند، خشنود نیست.
در روایتی دارد که رسول اکرم(ص) وقتی جوانی را می دیدندکه «کان یعجبه» و از اندام و سلامت و جوانی او خوششان می آمد، از او دو سوال می کردند و می پرسیدند: ازدواج کردی و آیا شغلی داری یا نه؟ اگر آن جوان می گفت ازدواج نکردم و شغلی ندارم، پیامیر می فرمود: «سقط من عینی» : این جوان از چشمم افتاد. او، با این طور روشها و برخوردها، مردم را به اهمیت کار و تلاش متوجه می کرد.
یک وقت، چند نفر خدمت رسول اکرم آمدند و از شخصی تعریف کردند و گفتند: یا رسول الله! ما با این مرد همسفر بودیم و او مرد بسیار خوب و پاک و با خدایی بود، دایماً عبادت می کرد، در هر منزلی که فرود می آمدیم، از لحظه ی فرود تا وقتی که مجدداً سوار می شدیم، او مشغول نماز و ذکر و قرآن و اینها می شد. وقتی که این تعریفها را کردند، پیامبر(ص) با تعجب از آنها سوال کردند:پس چه کسی کارهایش را می کرد؟ کسی که وقتی از مرکب پیاده می شود، دایم مشغول نماز و قرآن است، چه کسی غذای او را می پخت؟ چه کسی وسایل او را فرود می آورد و سوار می کرد؟ چه کسی کارهایش را انجام می داد؟ اینها در جواب گفتند: یا رسول الله! ما باکمال میل، همه ی کارهای او را انجام می دادیم. پیامبر فرمود: «کلکم خیر منه»: همه ی شما از او بهترید. این که او کار خودش را انجام نمی داد و به دوش شما می انداخت و خود مشغول عبادت می شد، موجب نمی شود که او مرد خوبی باشد. مرد خوب، شما هستید که کار و تلاش می کنید و حتی کار دیگری را هم شما به عهده می گیرید.
مردم باید نسبت به سرنوشت کشور و بازسازی آن احساس وظیفه کنند
با این گونه روشها، فضای زندگی در جامعه ی اسلامی، از علاقه ی به کار و تلاش زندگی پر می شود. همه ی این مواردی که مطرح کردم، امروز مورد ابتلا و احتیاج ماست. همه ی مردم مسلمان در ایران و جامعه ی اسلامی، باید نسبت به سرنوشت کشور و بازسازی آن، احساس وظیفه کنند. هیچ کس نباید در کاری که انجام می دهد، هدف سازندگی جامعه ی اسلامی را فراموش کند؛ ولو کاری که شما می کنید، برای زندگی خودتان باشد. همه ی مردم حق دارند برای اعاش و زندگی و تأمین آتیه ی شخصی و خانوادگی خود کار کنند؛ اما در این تلاش و کاری که انجام می دهید، مساله ی سازندگی کشور هم باید مورد نظر باشد. یعنی اگر کاری که شما انجام می دهید، برای خود شما خوب است، اما برای ایران مضر و برای سازندگی کشور بد و مزاحم است، این کار شما نامطلوب است و درست نمی باشد.
همه باید احساس کنند که نسبت به سرنوشت جامعه تکلیف دارند؛ آن تکلیف را جستجو و پیدا کنند. در کار شخصی خود- چه کار فرهنگی ، چه کار اداری، چه کار تجاری، چه کار فنی، چه کارهای بزرگ و چه کارهای کوچک- باید احساس همه ی مردم این باشد که این خانه، بایستی به دست صاحبان خانه- یعنی آحاد مردم ساخته بشود و دولت هم مدیر و سرپرست این خانه است که باید برنامه ریزی بکند و کار هرکس و وظیفه ی هر مجموعه و قشری را معلوم بکند تا مردم بدانند تکلیفشان چیست و انجام بدهند.
سعی کنید همه را دوست بدارید
همه ی آحاد مردم وظیفه دارند که فضا را فضای سالم قرار بدهند؛ فضایی که در آن، محبت بر خصومت فایق و غالب باشد. این، در اسلام بسیار مهم است.انسان، ترکیبی از دوست داشتن و دشمن داشتن است. هم احساس محبت و هم احساس بغض و عداوت، در وجودتان هست .این، طبیعی هر انسان است که یک روح دوست داشتن ویک روح دشمن داشتن وکینه ورزیدن، در او وجود دارد.اسلام، تکلیف اینها را معین کرده وگفته است روح خصومت ودشمنی شما، مخصوص به دشمنان خدا ونظام اسلامی ومردم است .ببینید آن کسانی که با خدا ورسولش و جامعه ی اسلامی وملت مسلمان دشمنند، چه کسانی هستند؛ دشمنی را متوجه آنها کنید تا مابقی وجود شما، دوستی ومحبت نسبت به آحاد جامعه باشد.
سعی کنید همه را دوست بدارید. این، یک تکلیف و یک تعلیم اسلامی است. این، چیز بدی نیست. برای دشمن داشتن، نباید بهانه پیداکرد و انسان هر کسی را به بهانه یی، از مجموعه و لیست محبت خود خارج کند و دور بیندازد. نه، فضای جامعه ی اسلامی، فضای صمیمیت است؛ ولو کسی را که نمی شناسید.
همین طور، باید روح سوء ظن و بدبینی نسبت به افراد را در نظام اسلامی از بین برد. سوء ظن، متعلق به نظام غیر اسلامی است. وقتی شر و ظلم ، غالب و حاکم است؛ وقتی در جامعه، غیر خدا زمام امور را به دست دارد؛ روایت داریم که حسن ظن، ساده لوحی است و به هر پدیده یی ، باید با چشم تردید و سوء ظن نگاه کرد. اما آن وقتی که غلبه با حق است، حکومت متعلق به خدا و بندگان اوست و راه، راه صراط مستقیم دین است، در این جا باید سوء ظنها را کنار گذاشت و حسن ظن داشت؛ مگر آن که برای انسان چیزی ثابت بشود. این، آن تکلیف اسلامی است.
فضای اسلامی و جامعه ی اسلامی، باید از این خصوصیات پر باشد و این، آن کاری است که نبی مکرم اسلام (ص) با روشها و تعلیمات و حضور خود در میان قشرهای مردم و ابتکارهای جالبی در هر مورد- همچنان که نمونه های مختصری مطرح شد- انجام می داد.(2)
منابع :
1. شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید، ج17، ص146.
2. حدیث ولایت، ج2، صص 241-253.
منبع:شخصیت و سیره معصومین (ع) در نگاه مقام معظم رهبری

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. علیرضا هوشمند جانباز - خادم ایثارگران
    1395-05-04 در 04:45 - پاسخ

    ‌ معبودا!

    “باکری” نیستم برایت گمنام بمانم.

    “چمران” نیستم برایت عارفانه باشم.

    “آوینی” نیستم عاشقانه برایت قلم بزنم.

    “همت” نیستم که برایت زیبا بمیرم.

    مرا ببخش باهمه نقص هایم ..با تمام گناهانم..لیاقت ندارم

    ولی دلم شهادت میخواهد….

    التــــــــــماس دعـــــــــــا

    اللــــــــهــــم-ارزقنـــــا-شهــــــادت

دیدگاهتان را ثبت کنید