تدبر در سوره ی مبارکه ی نور (2)

تدبر در سوره ی مبارکه ی نور (2)

مجری: علی صبوحی طسوجی

3-2- فصل دوم. آیات 34 تا 57
ماهیت بحرانی فضای فصل: مقابله با بحران روابط ناسالم اجتماعی، نیازمند همکاری عموم مردم با رهبری جامعه اسلامی، یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است. به همین منظور ایشان با یک فراخوان عمومی، در صدد حل و فصل بحران مورد نظر و جایگزین کردن فرهنگی متعالی بر پایه عفت و پاک دامنی است. اما توجیه نبودن فضای عمومی جامعه نسبت به اهمیت این کار و همچنین سوء استفاده منافقان از این نا آگاهی و همکاری نکردن و کارشکنی در مسیر این حرکت مردمی و حکومتی، مشکلاتی اساسی در راستای مقابله با بی فرهنگی اخلاقی و تثبیت فرهنگ متعالی روابط اجتماعی است. فضای این فصل، همین مشکلات است.

اقدام هدایتی فصل:
روشن کردن فلسفه از بین بردن روابط ناسالم و ایجاد فرهنگ روابط سالم اجتماعی و افشاء و خنثی سازی حرکت های منافقانه برای کارشکنی در مسیر اصلاح فرهنگی جامعه، اقدامات هدایتی این فصل نسبت به مشکلات مذکور در بند قبل است. اینک تفصیل همین مجمل. إن شاء الله تعالی:

1-3-2- کلام اول. آیه 34
خدای متعالی درصدد است تا با انزال آیاتی روشنگر ( آیه نور و متعلقات آن ) و مثلی از گذشتگان ( بیان نقش منافقان و اشاره به ناکامی آنان در هدفشان از کارشکنی ) مشکلات و موانع راه مبارزه با شیوع فساد اخلاقی و اصلاح فرهنگی جامعه را باز کند وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیکُمْ آیاتٍ مُبَینَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ«34»

«سرفصل مانع زدایی از مسیر اصلاح فرهنگی جامعه و تثبیت فرهنگ متعالی اخلاقی»

2-3-2- کلام دوم. آیات 35 تا 46
خدا، نور آسمانها و زمین است. ( مثل نور او مثل نور یک چراغدان است که از ورای شیشه می تابد. چراغدان این مثل، به قدری نورانی است که منبع نور، یعنی شعله درونش مشاهده نمی شود و شیشه چراغدان مانند یک کوکب رخشان می درخشد و نور شعله را می تاباند. زیرا سوخته آن روغن زیتونی بسیار مصفا و شفاف است که از یک درخت پر برکت زیتون غیر شرقی و غربی تهیه شده است. یعنی درختی که نه در مشرق واقع و نه در مغرب و در نتیجه، هم قبل از ظهر آفتاب می خورد و هم بعد از ظهر؛ و محصولی بسیار مناسب دارد. این روغن آن قدر شفاف و زلال است که گویا قبل از تماس با آتش شعله ور است و نور می دهد. پس آتش بر فراز این روغن نوری بر روی نور خود این روغن است. وجه تشبیه نور خدا به نور این چراغدان از چند حیثیت قابل تصور است: 1. مشاهده غیرمستقیم اصل نور؛ یعنی همانطور که نور چراغدان مورد نظر را از ورای شیشه می بینیم و توان دیدن اصل منبع نور را نداریم، نور خدا از ورای آسمانها و زمین دیده می شود و اصل منبع نور برای دیدگان ما به طور مستقیم قابل مشاهده نیست؛ 2. شدّت نور؛ 3. صفا و قداست نور؛ شاید بتوان وجوه دیگری برای این تشبیه بیان کرد، اما لازم نیست که به ازای هر قسمت از این مثل، مانند مشکات و روغن و درخت و … ما به ازایی درباره خدا تصور کنیم، زیرا اینها لوازم بیان مثل است، نه لزوماً وجه مثل؛ یعنی حال که بنا بر ضرب مثلی محسوس برای معرفی نور خداست، به بهترین و عالی ترین چراغ قابل تصور، مثل زده می شود ) خدا هرکس را که بخواهد به نور خود هدایت می کند، یعنی با اینکه خدا نور آسمانها و زمین است، اما هرکسی متوجه این نور نیست. همانطور که نور مادی با چشم سر دیده می شود، نور معنوی هم با چشم دل مشاهده می شود. همانطور که کوری چشم سر، باعث ندیدن نور ظاهر است، کوری چشم دل هم باعث ندیدن نور باطن است. همانگونه که کوری چشم سر تابع مشیت خداست، کوری چشم دل هم تابع مشیت اوست، با این تفاوت که مشیت خدا نسبت به کوری یا بینایی چشم دل، با لحاظ اعمال و اختیار انسانهاست؛ خدا برای مردم مثلهایی می زند و او به هر چیزی داناست * اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیتُونَهٍ لَا شَرْقِیهٍ وَلَا غَرْبِیهٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ«35» هنوز ادامه آیات را نخوانده، می توان تشخیص داد که احکام و قوانین نازل شده برای اصلاح شیوع مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی روابط سالم اجتماعی برای آن است که انسان چشم دل بگشاید و به نور خدا هدایت گردد و این اهمیت والای حلّ بحران و تثبیت فرهنگ اخلاقی است. دانستیم که خدای متعالی، هرکسی را به نور خود هدایت نمی کند. حال اگر می خواهید هدایت یافتگان به نور خدا را بشناسید، به سراغ خانه هایی بروید که خدای سبحان اذن داده تا رفعت مقام یابند و برای سایر خانه ها الگو باشند و همچنین اذن داده تا مردانی در آن خانه ها شب و روز خدای را تسبیح گویند. مردانی که امور دنیا، ایشان را از یاد خدا و اقامه نماز و ایتاء زکات غافل نمی کند کسانی که از روز قیامت می ترسند … و خدا ایشان را … بدون حساب جزا می دهد فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ«36» رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ یخَافُونَ یوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ«37» لِیجْزِیهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ«38» با این آیات دو مسئله روشن شد: 1. اینکه مردم باید متوجه کدامین بیوت باشند و از کدامین مردان، الگو بگیرند، یعنی در روند مبارزه با فحشاء و منکرات، خانه هایی اینچنین و مردانی اینگونه، باید مورد توجه جامعه قرار گیرند تا رونق ظاهری خانه های فساد فروکش کند. 2. صفات مطلوب انسانهای به نور رسیده، خداگرایی ( در مقابل دنیاگرایی )، اقامه نماز و ایتاء زکات و ترس از قیامت است. یعنی همان اصولی که نقش زیربنایی اصلاح فرهنگی جامعه را ایفا می کند؛ در مقابل این مردان هدایت یافته به نور الهی، کافرانی هستند ( به قرینه آیات قبل و بعد سوره، مراد از این کافران، منافقان هستند ) که اعمالشان مانند سرابی در بیابان است. سرابی که انسان تشنه آن را آب می پندارد، ولی چون به آن می رسد چیزی نمی بیند و تنها خدا را برای حسابرسی خود حاضر می یابد و یا مانند ظلمات در دریای مواج که موجی از ورای موج دیگر آن را می پوشاند و بر فراز دریا ابر است. ظلمات در ظلمات، تاریکی در تاریکی، تا حدّی که اگر دست خود را خارج کند، نزدیک است که آن را هم نبیند. آری آن کس که خدا برای او نوری قرار ندهد، یعنی او را به نور خود هدایت نکند، پس برای او نوری نیست. این مثل کسانی است که نخواهند خود و جامعه شان از ظلمات فساد و فحشاء رهایی یابد وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یجِدْهُ شَیئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ«39» أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی یغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یدَهُ لَمْ یکَدْ یرَاهَا وَمَنْ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ«40» شاهد اطلاق مشیت تشریعی خدا برای به نور رساندن یا نرساندن انسانها، مالکیت مطلقه او و مشیت تکوینی اوست. آیات بعدی بیان مالکیت مطلقه و مشیت بلامنازع تکوینی خداست أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یفْعَلُونَ«41» وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ«42» أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یؤَلِّفُ بَینَهُ ثُمَّ یجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَینَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیصِیبُ بِهِ مَنْ یشَاءُ وَیصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یشَاءُ یکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ«43» یقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصَارِ«44» وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلَى رِجْلَینِ وَمِنْهُمْ مَنْ یمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ مَا یشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«45» آنچه درباره نور و به نور رسیدگان و در ظلمت ماندگان با مشیت الهی گفته شد، آیاتی روشنگر است و خدا هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند. لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیاتٍ مُبَینَاتٍ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ«46» بدین ترتیب دانستیم که اهمیت اصلاح شیوع مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی اخلاقی در جامعه، به نور رساندن آحاد و جامعه اسلامی است. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:

«تبیین مثلی از نور الهی و بیان مشیت مطلق خدای سبحان در هدایت انسانها به سوی این نور همراه با معرفی هدایت یافتگان به نور الهی و در ظلمت ماندگان، به منظور بیان اهمیت اصلاح مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی روابط اجتماعی و روشن شدن جایگاه همراهان و مخالفان با این اقدام»

3-3-2- کلام سوم. آیات 47 تا 57
گرای موافقت و مخالفت و یا حتی کارشکنی برخی از افراد و گروه ها با طرح اصلاح شیوع مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی روابط اجتماعی در کلام قبل داده شد. آری منافقان به رغم ادعای ایمان و اطاعت، حاضر به همکاری در این زمینه نیستند. همه جامعه از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت به همراهی و همکاری شده اند، اما منافقان از پذیرش این امر، سر باز می زنند. خدای متعالی در این کلام، این مشکل را افشاء و خنثی فرموده است. بدین بیان: جامعه اسلامی مقر به ایمان و اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است، اما گروهی از این جامعه به اقتضای ایمان و اطاعت پشت می کنند و اینان حقیقتاً مؤمن نیستند وَیقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ«47» وقتی همگان فرا خوانده می شوند تا خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسائل پیش آمده اجتماعی ( و در حال حاضر، شیوع منکرات اخلاقی) بین آنان حکم کنند، برخی اعراض می کنند و اینان همان افراد غیرمؤمن هستند وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیحْکُمَ بَینَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ«48» اعراض آنان از این روست که می دانند در حکم خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) حق با آنان نیست، زیرا اگر حق با ایشان بود، دعوت مذکور را می پذیرفتند وَإِنْ یکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یأْتُوا إِلَیهِ مُذْعِنِینَ«49» آیا اینان بیماردلند، یا در حقانیت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شک کرده اند و یا می ترسند که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ایشان ظلم کنند؟ بلکه اینان همان ظالمانند أَفِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ یخَافُونَ أَنْ یحِیفَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ«50» پس روشن شد که گروه های مخالف با اقدامات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که حتی از پذیرش دعوت ایشان برای ابلاغ حکم الهی در فضای کنونی سر باز می زنند، منافقانی بی ایمان هستند. آری مؤمنان حقیقی، به هنگام مواجهه با دعوت به سوی خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حکم کردن بین ایشان در مسائل، تنها می گویند که شنیدیم و اطاعت کردیم و اینان همان رستگاران هستند و کسانی که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کنند و خشیت و تقوای الهی داشته باشند، فائزان هستند إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیحْکُمَ بَینَهُمْ أَنْ یقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«51» وَمَنْ یطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیخْشَ اللَّهَ وَیتَّقْهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ«52» منافقان دانسته اند که یکی از معیارهای نفاق و ایمان، شرکت در جهاد فی سبیل الله است. به همین منظور برای پوشش دادن نفاق خود، با نهایت شدّت، سوگند یاد می کنند که در پذیرش فرمان تو برای خروج به سمت جهاد آماده هستند، به آنان بگو: این امر نیازی به سوگند ندارد، جهاد طاعتی معروف است و خدا از اعمال شما آگاه است * وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیخْرُجُنَّ قُلْ لَا تُقْسِمُوا طَاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ«53» به آنان بگو ( به جای این سوگندها و ادعاهای بی مغز، هم اینک ) خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کنید، پس اگر رویگردان شوید، بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است آنچه بدو تکلیف کرده اند و بر شماست آنچه بر شما تکلیف کرده اند و اگر از او اطاعت کنید، هدایت یابید و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، جز تبلیغ آشکار هیچ نیست قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ«54» خدای متعالی در پایان این سیاق، وعده می دهد که حتماً و حتماً و حتماً، مؤمنان اهل عمل صالح را در زمین جانشین کند، چنانکه پیش از این چنین کرده است و دینشان را که خود برایشان پسندیده است، استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند و آنها که از این پس کفر ورزند ( منافقان )، همان فاسقانند وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ«55» این وعده الهی که با ذکر مثلی از پیشینیان همراه است، جهت نهایی اقدامات اصلاحی و فرهنگ سازی مورد نظر را بیان داشته است، اما آنچه رحمت خدای را برای تحقق این وعده جلب می کند، اقامه نماز و ایتاء زکات و اطاعت از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ«56» گمان مکن که کافران، یعنی منافقان کارشکن، توان به عجز درآوردن خدا را برای محقق ساختن این وعده دارند. جایگاه آنان آتش است و چه بد جایگاهی است لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِیرُ«57» بدین ترتیب روشن شد که منافقان فراخوان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در جهت اقدام به اصلاح شیوع مفاسد اخلاقی اجابت نمی کنند و تلاش دارند تا ایشان را در مسیر تحقق کامل وعده الهی، یعنی خلافت مؤمنان اهل عمل صالح بر زمین، ناکام کنند و به عجز درآورند، اما خدای متعالی این حرکت مذبوحانه را افشاء فرموده و بدین ترتیب خنثی کرده است و در مقابل مؤمنان را به اجابت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اطاعت از ایشان و … توصیه فرموده است و بر حتمیت وعده مذکور تأکید فرموده است. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
$ «افشاء و خنثی کردن تلاش منافقان برای ناکام کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اقدام به اصلاح مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی روابط اجتماعی؛ و دعوت مؤمنان به اجابت دعوت آن حضرت و اطاعت از ایشان از طریق تأکید بر حتمیت تحقق وعده خلافت مؤمنان اهل عمل صالح بر زمین»
***
اینک با توجه به جهات هدایتی متصل کلامهای گذشته، می توان جهت هدایتی فصل دوم سوره مبارکه نور را اینگونه بیان کرد:
«مانع زدایی از مسیر اصلاح مفاسد اخلاقی و نهادینه کردن فرهنگ متعالی روابط اجتماعی، توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با همکاری مؤمنان؛ از طریق بیان اهمیت این اقدام و خنثی کردن کارشکنی منافقان»

4-2- خاتمه. آیات 58 تا 64
فضای خاتمه سوره: احکام اولیه و ضروری اصلاح مفاسد اخلاقی و تثبیت فرهنگ الهی روابط اجتماعی، در فصل اول بیان شد و موانع این حرکت اصلاحی در فصل دوم برطرف شد. اینک ظرفیت ارتقاء فرهنگ اخلاقی در حدّی متعالی و نفی حرج یا همان لوازم زحمت آور عمل بر اساس این فرهنگ الهی به وجود آمده است و همچنین ظرفیت تثبیت موقعیت افراد جامعه در اجابت فراخوانهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و نفی حرج در این باره نیز ایجاد شده است. به دیگر بیان حرکت اصلاح این سوره در دو فاز باید اجراء شود. فاز اول بحران زدایی و فاز دوم تثبیت یک روند اصلاحی تا رسیدن به کمال نهایی؛ پس از پایان فاز نخست، زمینه و ظرفیت راه اندازی فاز دوم فراهم آمده است؛ هم در لایه احکام و قوانین مربوط به فصل اول و هم در لایه روشنگری های مربوط به فصل دوم؛
اقدام هدایتی خاتمه:
نخستین گام خاتمه سوره، بیان احکام و قوانینی برای ارتقاء فرهنگ اخلاقی و ایمن سازی آن به ضمیمه نفی حرج و محدودیت های احتمالی در عمل به فرهنگ الهی روابط اجتماعی است و دومین گام آن، نفی حرج و محدودیت از همکاری مؤمنان با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اقدامات ایشان به همراه تثبیت لزوم همراهی با آن حضرت و اجابت فراخوانهای ایشان، گام دوم سوره است. این دو گام، نیاز فضای مذکور را برطرف کرده و ضمن فراهم سازی زمینه تعالی فرهنگ اخلاقی، فرهنگ همکاری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اصلاحات اجتماعی را تثبیت می فرماید. اینک تفصیل همین مجمل. إن شاء الله تعالی:

1-4-2- کلام اول. آیات 58 تا 61
فصل نخست سوره احکام و قوانینی برای اصلاح مفاسد اخلاقی و جایگزین کردن فرهنگ الهی روابط اجتماعی مطرح فرمود. همه آن مباحث، مبین نحوه روابط بین افراد در جامعه اسلامی بود، به گونه ای که به انحطاط اخلاقی جامعه منتهی نگردد. این کلام از خاتمه با توجه به شرایط پیش آمده، پا را فراتر نهاده و فرهنگ روابط بین محارم در درون خانه ها را نیز طراحی فرموده است، به گونه ای که زمینه تمایل افراد به مفاسد اخلاقی از درون خانه ها هم برچیده شود. از این رو به بیان نحوه تعامل افراد خانواده با توجه به مسائل حساس روابط زن و شوهر پرداخته است یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَهِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیسَ عَلَیکُمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«58» وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«59» اینک که قوانین اصلاح مفاسد اخلاقی و فرهنگ جایگزین الهی با آیات قبلی به اوج خود رسیده است، ظرف بروز محدودیت هاست. یعنی ممکن است رعایت فرهنگ الهی تعامل بین افراد در جامعه و خانواده، محدودیت هایی در روابط را به دنبال داشته باشد و به ضعف صمیمیت و کاهش گرمی ارتباطات افراد خانواده و جامعه با یکدیگر شود. از این رو زمان برطرف کردن محدودیت های زائد اجرای این قوانین فرا رسیده است وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ«60» لَیسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیوتِکُمْ أَوْ بُیوتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَعْمَامِکُمْ أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَخْوَالِکُمْ أَوْ بُیوتِ خَالَاتِکُمْ أَوْ مَا مَلَکْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَهً طَیبَهً کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ«61» بدین ترتیب آیات این کلام، فرهنگ الهی تعامل خانوادگی و اجتماعی را به اوج خود رسانده و محدودیت های زائد این فرهنگ را برطرف فرموده است و این فاز دوم اصلاح مفاسد اخلاقی و تثبیت فرهنگ الهی روابط اجتماعی است. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«تعالی فرهنگ اخلاقی تا حدّ از بین بردن زمینه تمایل به مفاسد اخلاقی در درون خانواده ها و رفع محدودیت های زائد اجرایی فرهنگ متعالی روابط خانوادگی و اجتماعی»

2-4-2- کلام دوم. آیات 62 تا 64
در فصل دوم خواندیم که منافقان نسبت به اجابت دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اقدام به اصلاح جامعه کارشکنی می کردند و خدای متعالی در همان فضا آنان را رسوا و برنامه شان را خنثی فرمود و مؤمنان را به لزوم اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اجابت فراخوان ایشان برای اقدام به اصلاح مفاسد اخلاقی بر اساس حکم خدا توصیه فرمود. اینک این فصل می فهماند که همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور اجتماعی لازم است، اما استیذان از ایشان برای برخی از شئون با ایمان منافاتی ندارد إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یذْهَبُوا حَتَّى یسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَأْذِنُونَکَ أُولَئِکَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«62» فقط باید به این نکته توجه داشت که دعوت و فراخوان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با دعوت و فراخوان دیگران یکی نیست و آنان که بدون اذن و به صورت مخفیانه از حضور در اجابت به دعوت ایشان انصراف می دهند و با امر آن حضرت مخالفت می کنند، حتماً گرفتار فتنه یا عذابی دردناک خواهند شد لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَینَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا قَدْ یعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذًا فَلْیحْذَرِ الَّذِینَ یخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ«63» أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ یعْلَمُ مَا أَنْتُمْ عَلَیهِ وَیوْمَ یرْجَعُونَ إِلَیهِ فَینَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ«64» بدین ترتیب کلام حاضر، فاز دوم فصل دوم است و مباحث آن فصل را با تجویز خروج از همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در صورت استیذان از ایشان و تحریم خروج بدون اذن و مخالفت از امر آن حضرت، به یک حرکت مستمر و جریان دائم تبدیل می فرماید. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«تثبیت فرهنگ اجابت فراخوانهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور اجتماعی، از طریق تجویز استیذان و تحریم ترک مخفیانه همراهی»
***
اینک با توجه به جهات هدایتی متصل کلامهای گذشته، می توان جهت هدایتی خاتمه سوره مبارکه نور را اینگونه بیان کرد:
$ «فاز دوم اقدامات اصلاحی و فرهنگ سازانه سوره نور: فراهم سازی زمینه تعالی فرهنگ اخلاقی و تثبیت فرهنگ اجابت فراخوانهای اجتماعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این راستا»
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید