مجری: علی صبوحی طسوجی
4-2- فصل چهارم. آیات 113- 122
فضای فصل: در فضای این فصل، جامعه از بحران پیش آمده با صدور فرمان جهاد، رهایی نسبی پیدا کرده است؛ اقدام به جهاد به نتیجه رسیده و جریانات نفاق، رسوا و بی آبرو شده و زمینه جدایی آنان از پیکره جامعه اسلامی فراهم آمده است. اینک این فضا، نیازمند تذکرات و نصایحی متناسب با شرایط کنونی است. بعضی از این نیازها بدین شرح است: برخی از مؤمنان در این امتحان پیروز نبودند، اما نه به خاطر نفاق، بلکه به خاطر عدم آگاهی کافی نسبت به لزوم برائت از مشرکان، حتی اگر خوشایند باشند. اینان نیازمند راهنمایی بیشتر و بخشایش خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و جامعه مؤمنان هستند؛ ممکن است برخی از مؤمنان به خاطر همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اقدام به جهاد، گرفتار توهم منت بر خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شوند. اینان نیازمند توضیحاتی برای پیش گیری از این آفت هستند؛ اقدام به جهاد، عده زیادی را مسلمان کرده است که می خواهند برای فراگیری دین اسلام به مدینه مهاجرت کنند و اینان نیازمند راهنمایی خدا در این خصوص هستند.
اقدام هدایتی فصل: اقدام هدایتی این فصل، پاسخ گویی به نیازهای رخ نموده در فضای فوق الذکر است. هنر بیانی این فصل آن است که با یک تیر دو نشان می زند: هم معیارهای لازم الإجرای جامعه اسلامی را بیان می کند و هم نیازهای فعلیت یافته را پاسخ می دهد: لزوم برائت از مشرکان به ضمیمه بخشش مؤمنان متخلف غیرمنافق؛ لزوم اطاعت بی منت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ضمیمه تأکید بر مأجور بودن مؤمنان شرکت کننده در جهاد؛ و اعلان مهاجرت به مدینه برای تعلم اسلام، به عنوان واجب کفایی؛ اقدامات هدایتی این فصل در فضای کنونی است.
1-4-2- کلام اول. آیات 113 – 119
گروهی از مؤمنان نسبت به شرکت در جهاد تردید داشتند و دلیل این تردید، خویشاوندی برخی از آنان با مشرکان بود. ایشان امید داشتند که از طریق استغفار برای خویشاوندان مشرک خود، زمینه هدایت آنان فراهم آید. یکی از مستندات آنان در این مسئله، استغفار ابراهیم (علیه السلام) برای عموی مشرک خود بود. خدای بلند مرتبه، ابتدا می فرماید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان حق استغفار برای مشرکان را ندارند، حتی اگر از خویشان باشند، البته پس از آنکه برایشان آشکار شده است که ایشان اهل دوزخند مَا کَانَ لِلنَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ «113» آنگاه درباره ی استغفار ابراهیم (علیه السلام) برای عموی خود توضیح داده و فرموده است که این استغفار در زمانی بود که عموی ابراهیم (علیه السلام) به او وعده ایمان داده بود، اما پس از آشکار شدن دشمنی وی با خدا، ابراهیم (علیه السلام) از او برائت جست وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لأبِیهِ إِلا عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ «114» مؤمنان پیش از این نمی دانستند که در چنین شرایطی حق استغفار برای مشرکان را ندارند، از این رو خدای متعالی می فرماید: خدا چنین نیست که مردمی را پس از آنکه هدایتشان کرده است، گمراه کند تا اینکه آنچه را باید از آن پرهیز کنند برایشان بیان کند و پرهیز از طلب آمرزش برای مشرکان از جمله آنهاست … وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ «115» آنگاه با بیان مالکیت محض و ولایت مطلقه خدا بر مؤمنان، فلسفه نهی از استغفار برای مشرکان را بیان داشته است، زیرا این استغفار با اطلاق این مالکیت و ولایت هم خوانی ندارد إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ «116» به هر حال قتال با خویشاوندان مشرک، امری سخت و سنگین بود و زمینه لغزش برخی از مؤمنان را فراهم آورده بود. حتی سه نفر به همین دلیل در قتال شرکت نکردند، اما به شدت پشیمان شدند؛ خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مهاجران و انصاری که از آن حضرت در زمانی سخت تبعیت می کردند، روی آورد، پس از آنکه نزدیک بود، دلهای گروهی از آنان در اثر سختی ها دچار لغزش شود، ولی خدا با رحمت خود به آنان رو کرد… و بر آن سه تن نیز با رحمت خود روی آورد و ایشان را مورد عفو خود قرار داد … لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَهِ الْعُسْرَهِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ «117» وَعَلَى الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ «118» آنگاه در پایان این سیاق همه ی مؤمنان را با این بیان نصیحت می کند یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ «119» تا همواره از طریق حفظ تقوا، همراهی خود را با صادقان ادامه دهند. بحث محوری این کلام، نهی از استغفار برای مشرکان و تردید در قتال با ایشان به خاطر علقه های خویشاوندی است. مسئله ای سخت که زمینه لغزش برخی از مؤمنان و تخطی گروهی اندک را فراهم آورده بود که با نظر رحمت خدا و به دلیل عدم اراده خدا بر اضلال قبل از بیان مورد گذشت واقع شد. جهت هدایتی این کلام، با این عنوان قابل طرح است:
«نفی حق استغفار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان برای مشرکان و رد تردید مؤمنان در قتال با ایشان به خاطر علقه های خویشاوندی؛ به ضمیمه صدور پیام عفو مؤمنان خاطی»
2-4-2- کلام دوم. آیات 120 و 121
مردم مدینه و بادیه نشینان، حق تخلف از همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارند، زیرا به ازای هر رنج و سختی جانی و مالی که در این راه متحمل می شوند، اجر و پاداش خود را از خدا می گیرند، یعنی این که تلاشهای رایگان نیست مَا کَانَ لأهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا إِلا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ «120» وَلا یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَغِیرَهً وَلا کَبِیرَهً وَلا یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ «121» این کلام، درصدد پیش گیری از منت گذاری مؤمنان شرکت کننده در جهاد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. جهت هدایتی کلام حاضر با این عنوان قابل طرح است:
«لزوم اطاعت بی منت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ به ضمیمه تأکید بر مأجور بودن مؤمنان شرکت کننده در جهاد»
3-4-2- کلام سوم. آیه 122
اینک که عده زیادی خارج از مدینه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به اسلام گرویده و ایمان آورده اند. نیاز به تعلم معارف و احکام اسلام در ایشان فعلیت یافته و همگی موظف به آن هستند. خدای متعالی این وظیفه را از دوش همه مؤمنان برداشته و آن را واجب کفایی می داند و توصیه می کند که لازم نیست همه مؤمنان برای تفقه در دین به مدینه مهاجرت کنند، اگر از هر فرقه ای، گروهی برای این کار اعزام شوند و پس از تفقه در دین برگردند و سایرین را انذار کنند، کافی است *وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ « 122» جهت هدایتی این کلام، عبارت است از:
«تفقه در دین واجب کفائی است، بنابراین اعزام گروهی از هر فرقه تازه به اسلام گرویده خارج از مدینه برای این کار کافی است و وظیفه انذار آن فرقه بر عهده آنان خواهد بود»
***
با توجه به مباحث پیش گفته، جهت هدایت این فصل را با این عنوان می توان بیان کرد:
« بیان معیارهای لازم الإجرای جامعه اسلامی در عین پاسخ گویی به نیازهای فعلیت یافته ی فضای پس از بحران حاصل از فرمان جهاد و تخلف منافقان از اطاعت»
اینک که تکلیف کافران خارج از جامعه ایمانی روشن شده است، باید تکلیف کافران داخل جامعه ایمانی، یعنی منافقان هم مشخص شود. از این رو خدای متعالی مؤمنان را به قتال با ایشان و سخت گیری علیه آنان فرمان داده و در مقام رسوا کردن بیشتر منافقان، عکس العمل آنان در قبال نزول سوره توبه را توضیح می دهد یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ «123» عکس العمل برخی از این منافقان در قبال نزول سوره ای از قرآن (توبه) آن است که می گویند که این سوره بر ایمان کدام یک از شما افزود؟ خدای متعالی پاسخ می دهد که این سوره ایمان مؤمنان حقیقی را می افزاید و بر پلیدی منافقان می افزاید… وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ «124» وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ کَافِرُونَ «125» أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَلا هُمْ یَذَّکَّرُونَ «126» عکس العمل دیگر این منافقان در قبال نزول سوره ای از قرآن (توبه) آن است که برخی از ایشان به برخی دیگر با اضطراب و نگرانی نگاه می کنند و گویا می گویند: آیا کسی شما را می بیند و نگرانی شما را درک می کند؟ سپس از نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز می گردند. خدا دلهایشان را همواره از راه حق برگرداند، زیرا آنان مردمی هستند که حقیقت را درک نمی کنند وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ «127» آنگاه خدای متعالی سخن خود را با مؤمنان ادامه داده، و در مقام تحریض ایشان به همراهی بیشتر با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاکسازی جامعه از لوس نفاق، فرموده است: همانا پیامبری از جنس خودتان به رسالت به سوی شما آمده است که تباهی و زیان شما بر او دشوار است و سخت به شما علاقه و با مؤمنان رئوف و مهربان است لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ «128» سپس آخرین جمله را به رسول خود (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین ایراد کرده است: پس اگر روی برتافتند و همراهی تو را نپذیرفتند، بگو خدا مرا بس است، زیرا معبودی جز او شایسته پرستش نیست. فقط بر او توکل کرده ام و اوست پروردگار آن عرش بزرگ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ «129» بدین ترتیب این کلام، مؤمنان را به همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاکسازی جامعه از شر نفاق توصیه کرده و در این راستا، با بیان عکس العمل منافقان در قبال نزول سوره توبه، ایشان را رسوا کرده است. جهت هدایتی این کلام، عبارت است از:
«فرمان خدا به مؤمنان برای مقابله و همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این راستا»
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388