تدبر در سوره ی مبارکه ی توبه (3)

تدبر در سوره ی مبارکه ی توبه (3)

مجری: علی صبوحی طسوجی

2-1-2- کلام دوم. آیات 17 تا 22
پیام برائت از مشرکان و فرمان نقض عهد و قتال با ایشان در کلام قبل صادر شد. در همان کلام برخی از عوامل تردید بعضی از مؤمنان در عمل به این دستور، شناسایی و پاسخ داده شد. گویا تصور نادرست دیگری، مانع از ایجاد عزم راسخ در برخی از مؤمنان برای مقابله با مشرکان است. سقایت حاجیان و عمارت مسجد الحرام توسط مشرکان انجام می شود و این امر به عنوان مقام ارزشمند الهی، دست و پای برخی از مسلمانان را در اقدام فراگیر علیه مشرکان، سست کرده است. خدای متعالی ابتدا بر الهی بودن این مقام، صحه گذاشته و با همین استدلال، حق و اجازه عمارت مساجد را از مشرکان سلب می فرماید و این عمل را تنها برای مؤمنان حقیقی روا می داند و بدین ترتیب مشخص می شود که تسلّط مشرکان بر این مقام، مرضی رضای خدا نیست مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِینَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ«17» إِنَّمَا یعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَلَمْ یخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِکَ أَنْ یکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ«18» آنگاه به مؤمنان می فهماند که ارزش در ایمان به خدا و روز واپسین و جهاد در راه خداست، نه در سقایت و عمارتی که برخاسته از ایمان نیست * أَجَعَلْتُمْ سِقَایهَ الْحَاجِّ وَعِمَارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ«19» الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ«20» یبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ«21» خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ«22» بدین ترتیب فضای تردید در برخورد فراگیر با مشرکان، به خاطر تسلّط آنان بر عمارت و سقایت مسجد الحرام، با ایجاد عزم در سلب این دو مقام از ایشان و قتال با آنان پاسخ داده می شود. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«ایجاد عزم در سلب مقام سقایت و عمارت مسجد الحرام از مشرکان و قتال با آنان، به جای تردید در قتال با آنان، به خاطر تسلّطشان بر مقام سقایت و عمارت»

3-1-2- کلام سوم. آیات 23 تا 28
در مسیر نقض عهد و قتال با مشرکان، هنوز مانع دیگری خودنمایی می کند و آن، تمایل بعضی از مؤمنان به حفظ روابط فامیلی و تجاری با مشرکان، به منظور حفظ هر چه بیشتر منافع دنیوی است. خلاصه آنکه برخی از مؤمنا ن، حفظ روابط حسنه با مشرکان را بهتر می دانستند، زیرا تصور می کردند که پایبندی به این روابط، به کثرت امکانات و نفرات آنان منجر شده و چرخ دنیایشان بهتر می چرخد. خدای متعالی در مقام رفع این مانع، ابتدا تولی کافران را معیار ظلم معرفی می کند و می فرماید: ( حتی ) اگر پدران و برادرانتان، کفر را بر ایمان ترجیح داده اند، آنها را دوست خود و عهده دار کارهایتان قرار ندهید و کسانی از ما که آنان را ولی خود گیرند، ظالم خواهند بود یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ«23» سپس اصلی کلّی را خاطر نشان می فرماید که اگر پدران و پسران و برادران و همسران و بستگان و اموال و تجارتی که بیم کساد آن دارید و خانه هایی که آن را خوش می دارید، در نظر شما محبوبتر از خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله و سلم) و جهاد در راه اوست، منتظر اجرای فرمان خدا ( جایگزین کردن مؤمنانی که خدا را از هر چیز بیشتر دوست داشته باشند ) باشید و بدانید که خدا فاسقان را هدایت نمی کند قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ«24» آنگاه برای تثبیت توجه به بی فایدگی کثرت عِده و عُده، مؤمنان را به یاد حنین می اندازد. آنجا که کثرت امکانات و نفرات، ایشان را دلخوش کرده بود، اما سودی به حالشان نبخشید و از مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند و در ادامه با نصر الهی، ورق برگشت و پیروزی نصیب مؤمنان گشت لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَهٍ وَیوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیئًا وَضَاقَتْ عَلَیکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرِینَ«25» ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ«26» ثُمَّ یتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ«27» ممکن است برخی از مؤمنان، نسبت به مطالب پیش گفته چنین موضع بگیرند که سخن در جلب منافع دنیوی نیست، بلکه سخن در فقر و تنگدستی است، یعنی ما نگران آن هستیم که در اثر نقض عهد و قتال با مشرکان، فرصت معامله با آنان را از دست داده و گرفتار فقر و تنگدستی شویم. خدای متعالی در مقام دفع و رفع این نگرانی، مؤمنان را مخاطب قرار داده، می فرماید: مشرکان نجس هستند و شما پس از این نباید اجازه نزدیک شدن آنان به مسجد الحرام را بدهید و اگر می ترسید که با اجرای این حکم، داد و ستدتان با آنان کساد شده و گرفتار فقر شوید، به زودی خدا اگر بخواهد شما را از فضل خود توانگر می کند یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیلَهً فَسَوْفَ یغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«28» بنابراین کلام حاضر در چند مرحله، فضای تمایل به حفظ روابط حسنه با مشرکان به خاطر ترجیح تعلقات دنیوی بر ارزشهای الهی ( خدا و رسول و جهاد ) را پاسخ داده است. ابتدا، تولی آنان را معیار ظلم دانسته؛ سپس، ترجیح مظاهر دنیا بر خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و جهاد را معیار فسق دانسته؛ و در نهایت، مبنای تمایل به حفظ روابط حسنه با مشرکان را نفی کرده است. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«بازداری مؤمنان از تمایل به حفظ روابط حسنه با مشرکان و دعوت ایشان به ترجیح ارزشهای الهی بر تعلّقات دنیوی؛ در راستای رفع مانعی دیگر از موانع نقض عهد و قتال با مشرکان»

4-1-2- کلام چهارم. آیات 29 تا 35
پیش از این، پیام برائت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از مشرکان پیمان شکن و نقض عهد و قتال با آنان صادر شد، اما گویا در شرایط کنونی باید دستور قتال با اهل کتاب نیز داده شود. آنان افزون بر انحرافات عمیق اعتقادی و رفتاری، بنای جدی مقابله با اسلام و گسترش دین حق دارند و در راه خدای والا مقام با همدستی مشرکان، مانعیت ایجاد می کنند. خدای بلند مرتبه، مؤمنان را مخاطب قرار داده، می فرماید: با کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده شده ولی به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را خدا و پیامبرش تحریم فرموده است، حرام نمی دانند و دین حق را آئین خود نمی گیرند، بجنگید تا با خضوع در برابر حکومت شما به قانون جزیه تن دهند … قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَلَا یحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یعْطُوا الْجِزْیهَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ«29» ممکن است برخی از مؤمنان تحت تأثیر ظاهر دینی اهل کتاب در قتال با ایشان تردید داشته باشند، از این رو خدای متعالی به ایشان تفهیم می کند که آنان به ظاهر اهل کتابند، اما گرفتار شرک هستند: یهودیان، عزیر (علیه السلام) را و نصارا، مسیح (علیه السلام) را پسر خدا می دانند. این سخن آنان است که بر زبان می آورند. سخنی است بی پایه و حقیقت که به سخن کافران پیشین می ماند. خدا آنان را بکشد تا کی از حقیقت باز داشته و به سوی باطل کشانده می شوند وَقَالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یؤْفَکُونَ«30» یهودیان و مسیحیان، عالمان و راهبان خود را به جای خدا معبود خویش شمردند، در حالی که جز به پرستش خدایی واحد، مأمور نبودند و خدا از شرک آنان منزه است اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یشْرِکُونَ«31» دستور قتال با آنان نه فقط به خاطر این اعتقادات باطل است، آنان می خواهند نور خدا را که در اسلام جلوه کرده است، با دهان خود خاموش کنند و خدا ابا دارد مگر از اینکه نور خدا را به اتمام رساند هرچند کافران از آن ناخشنود باشند. او کسی است که پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را با هدایت و دین حق به رسالت فرستاد، تا آن را بر همه ادیان چیره کند، هرچند مشرکان ناخشنود باشند یرِیدُونَ أَنْ یطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ«32» هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ«33» ای کسانی که ایمان آورده اید! بسیاری از عالمان دینی یهود و راهبان مسیحی، اموال مردم را به ناروا می خورند و آنان را از راه خدا باز می دارند و ای رسول ما! کسانی را که زر و سیم می اندوزند و آن را در راه خدا خرج نمی کنند، به عذابی دردناک نوید ده … * یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلَا ینْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ«34» یوْمَ یحْمَى عَلَیهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ«35» بدین ترتیب، این کلام دستور قتال با اهل کتاب تا تن دادن ایشان به قانون جزیه را صادر فرموده و در راستای توجیه و تعلیل این دستور، انحرافات عمیق اعتقادی و رفتاری و اراده ناپاک آنان را بر خاموش کردن نور خدا و مانع شدن از گسترش حقیقت اسلام با همکاری مشرکان را برملا کرده است. جهت هدایتی این کلام، عبارت است از:
«صدور فرمان قتال با اهل کتاب تا تن دادن به قانون جزیه، به دلیل انحرافات عمیق اعتقادی و رفتاری و تصمیم به خاموش کردن نور خدا و مانعیت در راه غلبه اسلام با همکاری مشرکان»

5-1-2- کلام پنجم. آیات 36 و 37
دستور نقض عهد و جهاد با مشرکان در آیات قبل صادر شد و عوامل تردید مربوط به اجرای این فرمان، شناسایی و مرتفع گردید و در نهایت اهل کتاب نیز با توضیحاتی که گذشت به مشرکان ملحق شدند، یعنی فرمان جهاد با ایشان هم اعلام شد. مؤمنان از این پس به جز در ماه های حرام، موظف به جهاد با مشرکان و اهل کتاب هستند، اما مشرکان و اهل کتاب در ماه های حرام می توانند با امنیت جانی در زمین جا به جا شده و به رتق و فتق امور خود بپردازند. اینک با یک احتمال و یک هشدار رو به رو هستیم. احتمال آن است که مؤمنان در اجرای فرمان جهاد، گرفتار رفتار کافرانه نسیء شوند. بدین معنی که با توجه به منافع خود، عدد ماه های حرام را حفظ کرده، ولی موقعیت آنها را جا به جا کنند. درست مانند کافران که این کار را انجام می دهند و حرام خدا را حلال می کنند. خدای متعالی نسبت به این احتمال این گونه هشدار می دهد: شمار ماه های سال نزد خدا دوازده ماه است. این تعداد را خدا از همان روزی که آسمانها و زمین را آفرید در جهان هستی مقرر کرد. از این دوازده ماه چهار ماه ( رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم ) ماه های حرامند که جنگ در آنها ممنوع است. این است آن دینی که مصالح بندگان را تأمین و امور زندگی آنان را اداره می کند، پس مبادا در این ماه های حرام با برپایی جنگ به خود ستم کنید و با همه مشرکان بجنگید چنان که آنان نیز با همه ما می جنگند و در جنگها تقوای الهی را رعایت کنید و حدود او را محترم شمارید و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً کَمَا یقَاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ«36» جز این نیست که تأخیر انداختن ماه های حرام از زمان خودشان، تغییر دادن حکم خدا و کفر است؛ مشرکان کفر پیشه با این کار بر کفر خویش می افزایند و با این کار نادرست سایر کافران نیز به گمراهی کشیده می شوند. کارشان بدین گونه است که ماه حرام را یک سال حلال می شمرند و حرمتش را برای ماه بعد قرار می دهند و سال دیگر حرمت آن را باز می گردانند و بدین طریق حرام و حلال را جا به جا می کنند تا تعداد آنچه حرام می شمرند با تعداد آنچه خدا حرام کرده است یکسان باشد، از این رو آنچه را خدا حرام کرده است حلال می شمرند، هرچند تعداد آن را حفظ می کنند. کارهای ناروایان برای آنان آراسته شده است و خدا به کافران توفیق هدایت و دست یابی به سعادت را نخواهد داد إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ یضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یحِلُّونَهُ عَامًا وَیحَرِّمُونَهُ عَامًا لِیوَاطِئُوا عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُینَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ«37» بدین ترتیب احتمال مورد بحث با هشدار خدا به مؤمنان منتفی می گردد. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«هشدار خدا به مؤمنان برای رعایت تقوا در پرهیز از برپایی جنگ در ماه های حرام و عدم وقوع در بدعت کافرانه نسیء»

6-1-2- کلام ششم. آیات 38 تا 41
فرمان جهاد صادر شده و عوامل تردید در اجرای این فرمان، شناسایی و برطرف شده است، اما فضای جامعه ایمانی نسبت به اجابت این فرمان، سنگین است و عزم مؤمنان برای جهاد و یاری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابله با کافران، جزم نیست. دلیل این وضعیت، فریفته شدن به حیات دنیاست. خدای متعالی در چنین فضایی، مؤمنان را مخاطب قرار داده می فرماید: شما را چه سودی است که وقتی به شما می گویند در راه خدا برای جهاد حرکت کنید، کندی و سنگینی می کنید و زمین می چسبید؟ آیا به زندگی دنیا بسنده کرده و آن را پسندیده و از زندگی آخرت چشم پوشیده اید؟ پس بدانید که بهره زندگی دنیا در برابر آخرت، جز بهره ای ناچیز نیست. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ«38» آنگاه لحن بیان را تندتر فرموده است: اگر برای جهاد حرکت نکنید، خدا شما را به عذابی دردناک کیفر می دهد و به جای شما مردمی دیگر می آورد که فرمان جهاد را نادیده نمی انگاردند و در آن سستی نمی ورزند و اگر خدا شما را از بین ببرد هیچ زیانی به او نمی رسانید و خدا بر هر کاری تواناست إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«39» اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را یاری نکنید، او بی یاور نخواهد ماند چنانکه پیش تر خدا او را یاری کرد، آنگاه که کافران مکه او را بیرون کردند و جز یک تن کسی همراهش نبود. زمانی که آن دو در غار بودند. همان وقتی که به همراهش می گفت: اندوه مدار و بدان که قطعاً خدا با ماست. آری در چنین موقعیتی خدا پیامبرش (صلی الله علیه و آله وسلم) را یاری کرد و آرامشی از جانب خودت بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آنها را نمی دیدید نیرو بخشید و … إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَکَلِمَهُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ«40» گرفتاری های زندگی و کارهای روزمره، عذری موجه برای ترک جهاد نیست؛ بنابراین خدای متعالی می فرماید: وقتی به جهاد فراخوانده می شوید، خواه سبک بار باشید یا گران بار، باید روانه شوید و با مال و جانتان در راه خدا پیکار کنید. این برای شما بهتر است اگر بدانید انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«41» بنابراین کلام حاضر فضای سنگین اجابت فرمان جهاد را مد نظر قرار داده و دلیل این سنگینی را دنیاگرایی دانسته و نسبت به این تعلل در اجابت از فرمان جهاد، هشدار داده و در نهایت همگان را به جهاد فراخوانده است. خواه از نظر دنیوی، افرادی سبک بار باشند، خواه سنگین بار؛ جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«هشداری به مؤمنان به خاطر سنگینی در اجابت فرمان جهاد در اثر دنیاگرایی؛ و تحریض آنان به اجابت این فرمان»
***
اینک با توجه به اجمل و تفصیل مطرح شده در خصوص اقدام هدایتی این فصل، می توان جهت هدایتی فصل نخست سوره توبه را با این عنوان بیان کرد:
«صدور پیام برائت از مشرکان و دستور قتال با مشرکان و اهل کتاب منحرف هم دست با ایشان و اقدام به رفع عوامل تردید برخی از مؤمنان در اقدام عملی علیه دشمنان خدا»

2-2- فصل دوم. آیات 42 تا 96
فضای فصل: عنصر اساسی فضای این فصل، وجود منافقانی است که نه فقط خودشان، فرمان جهاد صار شده در فصل قبل را اجابت نمی کنند، بلکه با تمام توان در صدد کارشکنی و ایذاء رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایط حساس کنونی هستند. ایشان با بهانه های واهی، از اجابت فرمان جهاد سرباز زده و جهت ظاهرسازی، برای این کار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اذن می گیرند. اعتراض به نحوه تقسیم صدقات و تبلیغات منفی علیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، اقدامات دیگری است که برای ایجاد تنش در فضای کنونی مرتکب می شوند. منافقان در عین حال، با توجه به شناختی که از سابقه افشاگرانه قرآن کریم دارند، به شدّت از نزول سوره ای افشاکننده درباره خود و خیانتشان نگران هستند. این فضا ادامه یافته است تا زمانی که مؤمنان حقیقی، فرمان صادر شده در فصل پیشین را اجابت کرده و به همراهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جهاد با دشمنان خدا رهسپار شده اند و منافقان از همراهی با مؤمنان و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خودداری کرده و با خیال راحت و آسوده و خوشحال در مدینه و اطراف آن به سر می برند. همین خوشحالی نشان می دهد که خدای متعالی تا قبل از خروج لشکر اسلام برای قتال با دشمنان خدا، اقدام به افشاگری منافقان نکرده است و منافقان هم در جهاد شرکت نکرده اند و هم از نگرانی نسبت به نزول سوره افشاکننده نجات یافته اند.
اقدام هدایتی فصل: بخشی از آیات این فصل در فرصت جدایی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان از مدینه تا برگشت به این شهر نازل شده و با افشاگری علیه منافقان و اقدامات کارشکنانه ایشان، در صدد رسواسازی و فراهم سازی زمینه جدا کردن آنان از پیکره جامعه اسلامی است. یعنی خدای متعالی می خواهد از این فرصت پیش آمده، برای نابود کردن منافقان هم استفاده کند و قدم نخست در این راه، نشان دادن چهره واقعی نفاق است. بدین ترتیب روشن شد که چرا بخشی از آیات این فصل، قبل از خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان حقیقی نازل نشده است؟ زیرا در آن صورت، امکان رسواسازی و در نتیجه جداسازی منافقان از پیکره جامعه ایمانی فراهم نمی شد. با این وصف، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان در شرایطی از جهاد باز می گردند و به مدینه وارد می شوند که منافقان از همه جا بی خبر، غافل از نزول آیات افشاگر و رسواساز درباره خود، در صدد توجیه رفتارهای خویش هستند، اما خدا راه را بر آنان بسته است.

1-2-2- کلام اول. آیات 42 تا 48
با وجود فرمان صادر شده برای جهاد از جانب خدا و تدابیر حضرت حق برای رفع تردیدها و هشدار او نسبت به سنگین آمدن در اجابت این فرمان، برخی، از شرکت در جهاد تخلف ورزیده و با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان حقیقی همراه نشدند و اینان همان منافقانی هستند که خدای متعالی بنای رسوا کردن ایشان را دارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه مؤمنان حقیقی به منظور قتال با مشرکان از مدینه خارج شده است و خدای رحمان در فاصله خروج از مدینه تا بازگشت به مدینه، با انزال آیاتی به رسوا کردن منافقان خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان می پردازد. خدای بلند مرتبه، ابتدا از ماهیت فرصت طلب و دنیاگرای آنان پرده برداشته، می فرماید: اگر چشم انداز جهادی که مردم را بدان فراخواندی، غنیمتی نزدیک و در دسترس و سفری آسان و کوتاه بود، آنان ( منافقان ) در پی تو می آمدند، ولی راه تا معرکه قتال بر آنان دور و دراز آمد و آن را دشوار دیدند و در آن شرکت نکردند و به زودی ( وقتی که از این سفر بازگشتید، ) به خدا سوگند خواهند خورد که اگر می توانستیم با شما خارج می شدیم. آنان با این شیوه ای که در پیش گرفته اند، خود را نابود می کنند و خدا می داند که آنان قطعاً دروغگویند لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ وَلَکِنْ بَعُدَتْ عَلَیهِمُ الشُّقَّهُ وَسَیحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ«42» خدای متعالی، خطاب به رسول خود (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: خدا بر تو ببخشاید! چرا به آنان اذن دادی که در جهاد شرکت نکنند؟ اگر این کار را نمی کردی، می توانستی بدین وسیله آنان را بیازمایی تا راست گویان بر تو مشخص شوند و دروغگویان را بشناسی. بدین معنی که حتی در صورت عدم اذن تو، منافقان در جهاد شرکت نمی کردند و آنگاه شناخته می شدند عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یتَبَینَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ«43» البته این سخن نه بدین معنی است که راهی برای شناختن منافقان وجود ندارد. خدای جل و علا، با بیانی خطاب به رسول خود (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: مؤمنان به خدا و روز قیامت از تو برای ترک جهاد با مال و جان خود اذن نمی گیرند و خدا به تقواپیشگان داناست. تنها کسانی که به خدا و روز واپسین ایمان ندارند و دلهایشان به شک آلوده است و همواره در شک خود سرگردانند، از تو اجازه می خواهند که رهسپار میدان جهاد نشوند لَا یسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ«44» إِنَّمَا یسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ«45» با این بیان مشخص شد که همه کسانی که اذن ترک جهاد گرفتند، منافقند. خدای متعالی می افزاید: آنان خواستار خروج برای جهاد نیستند. اگر بودند، ساز و برگی برای آن فراهم می آوردند و خدا هم بسیج آنان را خوش نداشت و به کیفر نفاقشان رغبت جهاد را از آنان سلب کرد و آنها را از این کار باز داشت و مؤمنان را از خطر آنها رهانید و از درونشان به آنان ندا داده شد که با خانه نشینان هم نشین باشید * وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً وَلَکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ«46» سپس خطاب به مؤمنان می فرماید: اگر ( این منافقان ) در میان شما رهسپار میدان جهاد می شدند، جز بر تباهی و تشویش خاطر شما نمی افزودند و به سرعت میان شما فساد و آشوب به پا می کردند و در میان شما فتنه جویی می کردند و در بین شما هم کسانی هستند که به سخنان آنان گوش می سپارند و خواسته هایشان را اجابت می کنند و خدا به ستمکاران داناست لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ«47» آنگاه در مقام اثبات فتنه جویی منافقان و در سطح دیگری از افشاگری، خطاب به رسول خود (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: آنان پیش از این هم در پی فتنه جویی بودند و کارها را برای تو وارونه می کردند، تا آنکه حق پدیدار شد و امر خدا غالب گشت، در حالی که از آن ناخشنود بودند لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَهَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ«48» بدین ترتیب آیات این کلام، سرآغاز افشاگری خدای متعالی درباره نفاق متخلفان از جهاد است و در مقام اظهار بی نیازی از حضور آنان در جهاد، مضرات همراهی ایشان با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان را بیان کرده است. جهت هدایتی این کلام بدین بیان است:
«افشاگری خدای متعالی نسبت به بی ایمانی کسانی که با عذرتراشی های دروغین، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اذن ترک جهاد با مال و جان گرفتند»

2-2-2- کلام دوم. آیات 49 تا 57
در کلام پیشین از بی ایمانی کسانی که با عذرتراشی های دروغین از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، اذن ترک جهاد با مال و جان گرفتند، پرده برداشته شد. اینک خدای متعالی از نیات درونی آنان پرده بر می دارد و می فرماید: و از میان آنان کسی است که وقتی او را به جهاد فرا می خوانی، می گوید: به من اجازه ماندن ده و مرا در فتنه میفکن و گرفتار بلا مکن. خدای متعالی این سخن را اینگونه پاسخ می دهد: بدانید که آنان بر اثر کفر و نفاق، خود در فتنه فرو افتاده اند و همانا دوزخ، کافران را فرا خواهد گرفت وَمِنْهُمْ مَنْ یقُولُ ائْذَنْ لِی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِینَ«49» می دانید چرا آنان جهاد همراه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای خود فتنه می دانند؟ زیرا طالب شکست آن حضرت در این جهاد هستند و نه طالب پیروزی ایشان؛ به همین مناسبت، خدای بلند مرتبه، حب و بغض غیر الهی آنان را افشا کرده، خطاب به رسول حق (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: اگر در این جنگ که به سوی آن رهسپاری، پیروز شوی و خیری به تو رسد، آنان را بدحال می کند و اگر گزندی به تو رسد و مغلوب گردی، می گویند ما پیش از این کار خود را به دست گرفتیم و از حوادث در امان ماندیم، آنگاه روی برمی گردانند و شادمانه می روند إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَهٌ یقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَیتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ«50» خدای متعالی از رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهد که پاسخ نیات بدخواهانه آنان را اینگونه بدهد: جز آنچه خدا برای ما مقرر کرده است، چیزی به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و ما بر او توکل داریم که مؤمنان باید فقط بر او توکل کنند قُلْ لَنْ یصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ«51» این منافقان، پیروزی ظاهری را نیکو تصور کرده و در صورت حصول آن برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ناراحت می شوند و شکست ظاهری را بد تلقی کرده و در صورت وقوع آن به ضرر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خوشحال می شوند. خدای متعالی، زیربنای این خوشحالی و ناراحتی را با این بیان فرو می ریزد که به آنان بگو: آیا برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار می برید که یا پیروز شویم و یا در راه خدا کشته شویم؟ ما نیز برای شما منتظر عذابی از جانب خدا هستیم، پس منتظر باشید که ما نیز با شما در انتظاریم قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیینِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ«52» این منافقان برای پوشاندن زشتی عمل خود در ترک اطاعت از فرمان جهاد، در صدد انفاق مال خویش بر می آیند، بدین معنی که می خواهند از جان خود در راه خدا دریغ کنند و بخشی از مال خود را به جای آن بدهند. به آنان بگو: چه از روی رغبت انفاق کنید یا از روی بی میلی، هرگز از شما پذیرفته نمی شود، زیرا شما مردمی فاسقید قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا لَنْ یتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِینَ«53» ممکن است، پرسیده شود که چرا انفاق آنان مورد قبول خدا نیست؟ پاسخ آن است که دلیل این امر کفر آنان به خدا و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آنان اگر نماز می خوانند، با حال سستی است و اگر به انفاق مبادرت می کنند، از روی اکراه است وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا یأْتُونَ الصَّلَاهَ إِلَّا وَهُمْ کُسَالَى وَلَا ینْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ«54» اموال و اولاد آنان تو را شگفت زده نکند، زیرا این نشانه لطف خدا در حق آنان نیست، خدای متعالی می خواهد بدین وسیله ایشان را در حیات دنیا عذاب کرده و جانشان در حال کفر برآید فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ«55» منافقان به خاطر نگرانی خود بر جانشان، به خدا سوگند می خورند که از شما مؤمنانند، در حالی که ایمان ندارند و از شما نیستند، بلکه مردمی هستند که می ترسند و پریشان خاطرند. اگر پناهگاه یا نهانگاه یا راهی باریک برای گریز بجویند، روی برتافته شتابان به سوی آن می روند و هیچ چیز آنان را باز نمی گرداند وَیحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَمَا هُمْ مِنْکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یفْرَقُونَ«56» لَوْ یجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَیهِ وَهُمْ یجْمَحُونَ«57» بر این اساس، کلام حاضر گروهی از متخلفان از شرکت در جهاد را افشا می کند و به این بیان که در زبان، جهاد را فتنه می دانند، چون در دل آرزوی شکست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارند و انفاق و تظاهرشان به همراهی با مؤمنان، شگرد ایشان برای حفظ جان خویشتن است. این کلام، هم پاسخ این بدخواهی را می دهد و هم شگرد آنان برای پوشش دادن این سوء نیت را خنثی می سازد. جهت هدایتی این کلام، با این عنوان قابل طرح است:
«افشاگری خدا نسبت به تمایل گروهی از ترک کنندگان جهاد، به شکست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خنثی سازی شگرد ایشان برای پوشش دادن نیات سوء درونی ( با اقدام به انفاق ) و حفظ جان خود ( با سوگند )»
ادامه دارد…
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید