نویسنده: احمد حسین شریفی
1. شمول نظام ارزشی اسلام
نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. هر محققی اگر پژوهش ساده ای در میان کتب اخلاقی بنماید، به خوبی در می یابد که دایره ارزش ها در بسیاری از مکتب ها تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزش های اخلاقی ای است که در محیط اجتماعی مطرح می شود. در بسیاری از مکاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نمی شود و یا منحصراً تمامی ارزش ها را در ارتباط انسان با خدا مطرح می کنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می دانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفته اند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزش های ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله ای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزش های اخلاقی اسلام قرار نگیرد. آن زمانی که آدمی با دشمن خونی خود درگیر است، یعنی در موقعیتی که در هیچ عرف بین المللی ارزش اخلاقی مطرح نیست، اسلام حکم و قانون و ارزش اخلاقی دارد. اگر شما تا سرحد مرگ با دشمن جنگ کردید و در آخرین لحظه ای که دشمن به مرز هلاکت رسیده است، امانتی را به دست شما سپرد که به کسی برسانید و شما هم پذیرفتید، به هیچ بهانه ای، حق خیانت کردن به آن را ندارید.
2. انسجام درونی
به مجموعه ای «نظام» گفته می شود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلاً در نظام های متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی می کنند، در حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعه ساختگی است. از طرف دیگر، طرح ارزش های جدید و طرد سایر ارزش ها به طور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده بر می دارد که مجموعه ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، اما بین ارزش های اسلامی آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که می توان این مجموعه را به صورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشه ای قوی و مستحکم و تنه ای قدرتمند است. این درخت دارای شاخه های اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت بالا است.
3. قابلیت تبیین عقلانی
سومین ویژگی نظام اخلاقی اسلام این است که قابل تبیین و استدلال است. نظریه پردازان بسیاری از مکاتب اخلاقی، تصریح می کنند که مجموعه ارزشی آنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست، بلکه بالاتر، آنها معتقدند که ارزش، نه تنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست که نمی تواند برخوردار باشد و اساساً ارزش را در برابر تعقل قرار می دهند. وادی ارزش ها را عواطف و احساسات انسان می دانند که مقوله ای جدای از استدلال و تعقل است. ارزش ها در برابر واقعیت ها قرار دارند و بین ارزش و واقعیت، پیوندی نیست.
امروزه یکی از مسائل جنجال برانگیز و زنده در محافل علمی فلسفه اخلاق، این موضوع است که آیا ارزش ها با واقعیات ارتباطی دارند یا نه. اهمیت این بحث بدین جهت است که تبیین عقلانی ارزش ها، فقط زمانی ممکن است که بتوان رابطه بین ارزش ها و واقعیت ها را کشف کرد. زیرا عقل فقط واقعیت ها را درک می کند. اگر ارزش ها صرفاً تابع قرارداد باشند، هیچ رابطه منطقی با هم ندارند و هیچ دلیل عقلی هم نمی تواند آنها را ثابت کند. تمایل فرد یا فرضاً مجموعه افراد یک جامعه را که نمی توان با دلیل عقلی توجیه کرد، مثلاً نمی توان گفت که به چه دلیل انسان «گل» را دوست دارد. دوستی، میل، علاقه، عشق و امثال آن، قابل تبیین عقلانی نیستند، تنها زمانی می توان بر موضوعی استدلال عقلی آورد که آن موضوع بر یک سلسله علّی و معلولی مبتنی باشد، اگر بین دو پدیده رابطه علّی و معلولی نباشد، نمی توان بین آنها رابطه ای منطقی و عقلی برقرار کرد.
باید دید برای رسیدن به هدف، چه رفتار خاصی مورد نیاز است. بنابراین، رابطه بین رفتار و اهداف انسان بر اساس قانون علیت، قابل تبیین است؛ یعنی عقل انسان می گوید، اگر بخواهی به فلان هدف برسی باید فلان کار را انجام دهی، اگر چنین رابطه ای بین رفتار و اهداف نباشد، اهداف قابل تبیین عقلانی نخواهند بود و تنها براساس میل، علاقه و رغبت مردم تعیین می شوند.
پس، از آنجا که اسلام به وجود نیازهای فطری در انسان قائل است و از طرف دیگر برای رسیدن انسان به آن هدف ها، افعال اخلاقی را واسطه می داند، می توان رابطه عقلانی بین اهداف و افعال را کشف کرد، از این جهت نظام ارزشی اسلام قابل تبیین عقلانی و فلسفی است. اگر چه نمی توان این ویژگی را به نظام اخلاقی اسلام منحصر کرد، اما به عنوان یکی از ویژگیِ های بارز آن محسوب می شود.
4. ترکیبی از ملاک ها
همانطور که در بررسی مکاتب اخلاقی مشاهده شد، یکی از نقدهای که تقریباً نسبت به همه مکاتب اخلاقی وارد دانستیم این بود که چرا فقط به یک بعد از ابعاد وجودی انسان پرداخته اند و سایر ابعاد را نادیده گرفته و یا از آن غفلت کرده اند. به عنوان مثال، نظریه لذت گرایی، اعم از لذت گرایی آریستیپوسی یا لذت گذایی اپیکور، تنها بر یک بعد از نیازهای وجودی انسان تکیه کرده و آن را به عنوان معیار ارزش اخلاقی ذکر کرده بودند.
از طرف دیگر نظریاتی مانند عاطفه گرایی، سودگرایی، وجدان گرایی، قدرت گرایی و امثال آن، بر ابعاد دیگری از ابعاد وجودی انسان، به عنوان معیار و ملاک ارزش، تکیه و تأکید می کردند. اما اگر نیک بنگریم خواهیم دید که نظام اخلاقی اسلام با محور قرار دادن خداوند، محاسن و ویژگی های مثبت همه آن مکاتب را یکجا جمع کرده است. یعنی در این مکتب هم به لذت و لذت خواهی انسان توجه شده است و هم به عاطفه دیگر دوستی او و هم به همه امیال و خواسته های انسانی دیگر او، یعنی در این مکتب اگر کسی به هدف نهایی اخلاق اسلامی، یعنی قرب الهی، برسد از بالاترین و خالص ترین لذات نیز بهره مند شده است. بالاترین و جامع ترین لذات، لذت اخروی و آن جهانی است که تنها در سایه اطاعت و بندگی خدای متعال به دست می آید. پس این گونه نیست که اصل لذت به عنوان یک معیار از نظام ارزشی اسلام حذف شده باشد. قرآن مجید در بسیاری از آیات برای فراخواندن مردم به ارزش های اسلام، موضوع لذت را مطرح می کند: «و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین». (1) و برای کسانی که از مقام و موقعیت معنوی بالاتر و والاتری برخوردارند، مسأله لذت بهره مندی از خشنودی خدای متعال و رضایت او را مطرح می کند: «و رضوان من الله اکبر». (2) همچنین در نظام اخلاقی اسلام اصل سود و منفعت عمومی، اعم از سود مادی و سود معنوی، مورد توجه قرار گرفته است.
5. حسن فعلی و فاعلی
یکی دیگر از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام توجه به حسن فعلی و حسن فاعلی در رفتار است. معمولاً در مکاتب اخلاقی، معیار قضاوت در مورد ارزش داشتن یا بی ارزش بودن یک رفتار، نفس عمل و نتایج آن است، بدون این که انتساب آن به فاعل و انگیزه و نیت فاعل مطرح باشد؛ به تعبیر دیگر، معیار قضاوت فقط حسن فعلی است و انگیزه، قصد و نیت فاعل در این مورد دخالتی ندارد، اما از دیدگاه اسلام، تنها معیار ارزش، حسن فعلی نیست، بلکه باید حسن فاعلی نیز مدنظر قرار گیرد. لذا در بسیاری از آیات قرآن مجید «آمنوا» حسن فاعلی و «عملوا الصالحات»، حسن فعلی، را در کنار هم ذکر می کند و ارزش رفتار را ناشی از هر دو، می داند. در ابتدا باید ایمان باشد تا انگیزه کار صالح پدید آید و عمل صالح هم از او سر بزند تا او را به سعادت برساند. کار صالحی که از شخص بی ایمان صادر شود، انگیزه الهی نخواهد داشت، حداکثر این است که محبوبیت پیش مردم و اشتهار را ایجاد می کند که این همان مزد زحمات او است.
البته موضوع نیت و انگیزه قلبی در مکتب اخلاقی «کانت» هم تا حدودی مطرح شده است، اما او حسن فاعلی را در پاسخ دادن به ندای وجدان و اطاعت از دستور عقل می داند، در حالی که در اسلام، ملاک ارزشمندی اعمال، ارتباط قلبی فاعل با ذات لایزال الهی است.
6. مراتب داشتن ارزش ها
یکی دیگر از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام این است که ارزش ها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی ارزش را دارای یک مرحله می دانند. یعنی در هر کاری امر دایر است بر این که یا آن کار ارزش دارد و یا ندارد. مثلاً در مکتب کانت، اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل، همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، بنابراین، فداکاری مادر برای فرزندش، از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است، عملی بی ارزش است. در حالی که در دین اسلام هر یک از این رفتارها مرحله ای از ارزش را دارا است.
بنابراین، اسلام برای ارزش ها مراحلی را قائل است. دسترس به بعضی از مراحل آن برای عموم میسّر است، اما رسیدن به مراحل بالا و بالاتر برای همه انسان ها میسّر نیست و این منحنی هر چه بیشتر به طرف بالا صعود کند، از بالا روندگان آن کاسته خواهد شد.
مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اسلام طیف وسیعی از ارزش ها را شامل می شود که می توان برای آن مراحلی را تا بی نهایت قائل شد، در حالی که ارزش ها در سایر مکاتب، فقط در دو دسته، یا در حد بسیار عالی و محدود یا در حد گسترده و یکسان برای همه، مطرح می شوند؛ به عنوان مثال، ترحم بر کودک یتیم، کمک به نابینا و لبخندی مهربانانه به روی انسانی نیازمند، مرحله ای از ارزش را تشکیل می دهند که کسب آنها برای همه افراد میسّر است و ضربت شمشیر علی (ع)، در جنگ خندق بر فرق سردار کفار ـ عمرو بن عبدود ـ نیز مرحله ای از ارزش است که از مجموع عبادت های جن و انس برتر است.
پی نوشت ها :
1. سوره زخرف، آیه 71.
2. سوره توب، آیه 72.
منبع: شریفی، احمد حسین، (1384)- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله)، مرکز انتشارات، 1384.