دولت پیامبر اعظم (2)

دولت پیامبر اعظم (2)

نویسنده : علی رضا محمدی

در مقاله قبل به رهبری سیاسی و مسئولیت های اجتماعی پیامبر صلوات الله علیه پرداختیم. این شماره با موضوع اختیارات مالی پیامبر و مسئولیت مسلمین در برابر ایشان بحث ولایت و رهبری سیاسی پیامبر گرامی اسلام پایان می یابد. از شماره آینده به جایگاه مردم در حکومت ایشان می پردازیم.
سه. اختیارات مالى پیامبر (ص)
اختیارات مالى پیامبر(ص)، نشان دهنده موقعیت رسول خدا(ص) در زعامت و رهبرى جامعه و نقش آن حضرت در دولت اسلامى است. آیات ذیل بیانگر این موضوع است:
1. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ)[1] «و بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد، یک پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خویشاوندان [او] و یتیمان و در راه ماندگان است».
2. (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ)[2] «چون امت از تو حکم انفال را سؤال کنند، جواب ده که انفال مخصوص خدا و رسول است».
3. (ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ)[3] «و آنچه که خدا از اموال ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر [او ]و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى ] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد».
با کمترین آشنایى با منطق قرآن و فقه اسلامى، مى توان فهمید که این بودجه فراوان، به عنوان منبع هزینه زندگى شخص پیامبر(ص) و یا منبع هزینه تبلیغ احکام از سوى آن حضرت نیست؛ بلکه نوعى تأمین اجتماعى و بودجه دولتى است. به بیان امام حسن عسکرى(ع): «خداوند با سپردن نیمى از خمس به پیامبر(ص)، تربیت یتیمان، برآوردن نیازهاى مسلمین، پرداخت بدهکارى آنان و تأمین هزینه حج و جهاد را، از او خواسته است».[4] چهار. مسئولیت مسلمانان در برابر پیامبر (ص)
بررسى آیات متعدد قرآن، حکایت از آن دارد که در بینش قرآنى، پیامبر اسلام(ص) صرفاً در جایگاه مسأله گویى و بیان احکام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او، به ابلاغ وحى محدود نمى شود. مسلمانان نیز نباید فقط براى فراگیرى احکام آن حضرت را مرجع خود بدانند؛ بلکه موظف اند در عرصه مسائل اجتماعى، از خط مشى و سیاست ترسیم شده از سوى رسول خدا(ص) پیروى کنند و در برابر امر و فرمان او گردن نهند. بعضى از این آیات عبارت است از:
1. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ)[5]«اى کسانى که ایمان آورده اید؛ خدا را اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت نمایید».
علامه طباطبایى مى نویسد: «بر اساس این آیه، اطاعت از پیامبر(ص) در مورد دستوراتى که براى اداره جامعه اسلامى و از موضع ولایت و حکومت صادر مى کند، لازم است».[6] پس لزوم اطاعت از پیامبر(ص) مبین الهى بودن حکومت آن حضرت است؛ وگرنه نیازى به تأکید خداوند بر اطاعت از پیامبر(ص) و آن را در زمره وظایف دینى قرار دادن، نبود.
2. (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[7] «و چون خبرى از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانى اند که [مى توانند درست و نادرست ] آن را دریابند».
قرآن مسلمانان را موظف مى داند که اطلاعات و اخبار خود را به ویژه در شرایط حساس جنگ قبل از انتشار در بین مردم به پیامبر اکرم(ص) ارائه دهند. این آیه نیز صراحت دارد که پیامبر اکرم(ص)، صرفاً ابلاغ کننده احکام الهى نیست؛ بلکه علاوه بر احکام، مسؤولیت کارشناسى و تحلیل موضوعات، حوادث و رخدادهاى سیاسى-اجتماعى را نیز بر عهده دارد. همان گونه که مسلمانان براى دریافت احکام به آن حضرت مراجعه مى کنند؛ براى دریافت تحلیل صحیح مسائل جارى جامعه نیز، باید به او مراجعه کنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهیزند.
3. قرآن کریم از مسلمانان مى خواهد که با دخالت رسول خدا(ص) در امور اجتماعى و پس از اعلام نظر آن حضرت، تردیدى به خود راه ندهند و همگى اطاعت کنند: (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً)[8] «هیچ مرد و زن مؤمنى را در کارى که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختیارى نیست [که رأى خلافى اظهار نمایند] و هر کس نافرمانى خدا و رسول کند، قطعاً دچار گمراهى آشکار گردیده است».
در این آیه، مقصود از «قضاى پیامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگى مردم و مسائل مختلف حکومت است. البته هر چند این مسائل، امور خود مردم است (من امرهم) و خود مردم حق مشارکت و دخالت دارند؛ ولى وقتى در همین مسائل پیامبر خدا به عنوان رهبر دولت اسلامى دخالت کند، جایى براى مداخله دیگران باقى نمى ماند و هیچ کس نباید خود را صاحب اختیار بداند.
4. قرآن مجید پذیرش داورى و حکمرانى پیامبر را در مشاجرات شرط ایمان دانسته است: (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً)[9] «… به خدایت سوگند، ایمان نمى آورند؛ مگر آنکه تو را در آنچه بینشان اختلاف آمیز است، داور قرار دهند. سپس نسبت به آنچه قضاوت کردى، در نفس خود هیچ اعتراضى نداشته و از جان و دل تسلیم باشند». صراحت این آیه در ارتباط شأن قضاوت و داورى پیامبر(ص) با دین، بسیار صریح است؛ زیرا قرآن مجید آن را شرط ایمان دانسته است. در حالى که اگر این مسأله مطلبى بشرى و زمینى بود، ارتباط دادن آن با ایمان، معنا نداشت.
5. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[10] «اى کسانى که ایمان آورده اید! در برابر خدا و پیامبرش [در هیچ کارى ] پیشى مجویید».
6. (ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ)[11] «اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافش نباید هرگز از فرمان پیامبر تخلف کنند».
آیات متعدد دیگرى نیز وجود دارد که نمایانگر شعاع ولایت و رهبرى آن حضرت، بر سراسر زندگى اجتماعى-سیاسى است. بنابراین اگر حکومت پیامبر(ص)، حکومتى عرفى و غیر الهی بود؛ دیگر نیازى نبود که خداوند مسلمانان را موظف به اطاعت از آن حضرت در امور اجتماعى خویش کند؛ بلکه مردم بر اساس خواست خود، در این زمینه تصمیم مى گرفتند.

پی نوشت ها :

[1] – انفال (8)، آیه 41.
[2] – انفال (8)، آیه 1.
[3] – حشر (59)، آیه 7.
[4] – بحارالانوار ، ج 96، ص 198.
[5] – محمد (47)، آیه 33 .
[6] – المیزان، ج 18، ص 248.
[7] – نساء (4)، آیه 83.
[8] – احزاب (33)، آیه 36.
[9] – نساء (4)، آیه 65.
[10] – حجرات (49)، آیه 1.
[11] – توبه (9)، آیه 120.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید