نویسنده: علی حسین زاده
یکی از عوامل سازگاری، تدبیر مرد برای ایجاد زمینه های مناسب سازگاری و از بین بردن زمینه های نامناسب آن است. معروف است که پیشگیری، همواره بر درمان مقدّم است. به همین دلیل در آیین اسلام بدین امر توجه خاصی شده و مرد وظیفه دارد با مدیریت درست زمینه ی حرکت خانواده به سوی آرامش و سازگاری هر چه بیشتر را فراهم سازد.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
انمّا الامور ثلاثه: حلالٌ بَیِّن و حرام بَیِّنَ و شُبُهات بین ذلک فَمَن تَرَکَ الشّبهات نجی من المحرّمات؛ (1) کارها سه دسته اند: بخشی از آن ها حلال آشکار، بخشی حرام آشکار و بخشی شبهه ناک است. پس هر کس از شبهات دوری کند، از محرّمات نجات پیدا می کند.
برای فرار از حرام باید زمینه ی فساد را سوزاند. در مسائل خانوادگی نیز تولید زمینه های مناسب برای زندگی مطلوب و حذف زمینه های کدورت ضروری است. بدین جهت به بخشی از زمینه های مولّد سازگاری که به حسن تدبیر و مدیریت مرد بستگی دارد، اشاره می کنیم:
أ. ایجاد حریم
یکی از ویروس های خانمان سوز در میان خانواده ها، پیدا شدن ذهنیّت های منفی در وجود همسران است که در پی حرکات و فعالیت های مشکوک ایجاد می شود. برای مقابله با این ویروس و تثبیت آرامش در زندگی لازم است شک زدایی کنیم. این امر فقط در صورتی محقق می شود که فضاهای جذب و کشش در محدوده ی خاصّی قرار گیرد و از اختلاط بی مورد زنان و مردان جلوگیری شود. امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) می فرماید:
خُلِقَ الرّجال من الارض و انّما همّمهم فی الارض و خُلِقَتِ المرأه من الرجال و انّما هَمُّها فی الرجال فاحِبسوا نِساءکم یا معاشرَ الرّجال؛ (2) مردان از زمین خلق شده اند و همانا اهتمام آنان در زمین است و زنان از مردان آفریده شده و همانا اهتمام آنان در مردان است؛ پس ای مردان، زنانتان را حفظ کنید.
حضرت در نامه ای به فرزند گرامی خود، امام مجتبی (علیه السّلام) فرمودند:
واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهنَّ، فان شدّه الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهن باشدّ من ادخالک من لا یوثق به علیهن و ان استطعت الّا یعرفن غیرک فافعل؛ (3) با حجاب، مشاهده زنان را بپوشان! زیرا پوشش، آن ها را سالم تر و پاک تر نگاه خواهد داشت؛ خارج شدن و بیرون رفتن آن ها بدتر از این نیست که افراد غیر مطمئن را در میان آنها راه دهی. اگر بتوانی کاری کنی که آن ها غیر از تو دیگری را نشناسند، این کار را بکن.
حفظ حریم میان زنان و مردان، زمینه های جذب و انجذاب را در محدوده ی مثبت نگه می دارد و از پیدایش روابط منفی جلوگیری می کند. به ناچار برای حفظ سلامت زندگی باید این زمینه را ایجاد کرد و نمی توان هرگونه اختلاطی میان افراد را اجازه داد و به سلامت زندگی اندیشید. وظیفه ی مردان است که تدبیر کنند و چنین فضاهایی را بسازند.
ب. مهار هیجان
نه تنها درباره ی ارتباط میان زنان و مردان باید تدبیری اندیشید و حریمی بر پا کرد، بلکه باید از عواملی که باعث می شود زنان فضای بیشتری برای تحریک پیدا کنند، جلوگیری کرد. نوعی از پوشیدن لباس و حرکاتی که باعث می شود هیجان زن ظهور و افزایش پیدا کند، به محدوده ی زندگی زناشویی اختصاص دارد و زنان نباید خارج از آن چنین رفتارهایی را بروز دهند. به همین دلیل امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) خطاب به مردان می فرماید:
لا تَحملوا الفروج علی السّروج فتهیّجوهن للفجور؛ (4) زنان را بر زین سوار نکنید؛ چرا که آنان را برای کارهای زشت تهییج می کنید.
بنابراین زمینه های ظهور هیجان در جامعه باعث می شود سازگاری در میان همسران کم رنگ شود؛ پس مردان برای حذف آن باید تدبیر کنند.
ج. موعظه
در مواردی که به ناچار با زمینه های فساد رو به رو می شویم و تلاش های ما برای حذف آن به نتیجه نمی رسد، باز وظیفه داریم از فساد پیشگیری کنیم. حال که فضا ناسالم است، اجازه ندهیم همسرمان به صورت عادی با آن خو بگیرد؛ بلکه همواره زشتی کار را بنمایانیم و او را به کارهای نیک سفارش کنیم. اگر زن با رفتارها و منش نامطلوب خو گرفت و به آن عادت کرد، نه تنها خود بر این روش اصرار می کند، بلکه با اصرار، همسر خود را نیز به آن سو می کشاند. امام صادق (علیه السّلام) از پدر بزرگوارش نقل می کند:
ذَکر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) النساء فقال: عظوهن بالمعروف قبل ان یأمرنکم بالمنکر؛ (5) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از زنان یاد کردند و فرمودند: آن ها را به معروف موعظه کنید پیش از آن که شما را به منکر فرمان دهند.
طبیعی است که مرد باید خود عامل به معروف باشد تا بتواند همسر خود را به معروف موعظه کند. چنانچه در فضایی زندگی می کنیم که منکرات مشاهده می شود، فضای حاکم بر ذهن و روح همسر باید مخالف فضای بیرونی باشد. رفتار زشت را زشت بداند و از وجود آن در فضای بیرونی ناراحت باشد، وگرنه به مرور زمان زشتی کار رنگ می بازد و درخواست همسر به آن تعلق می گیرد و در این جا وظیفه مرد، خطیرتر و حساس تر است.
د. کم کردن انتظارات
بی شک یکی از عوامل سازگاری همسران، ایجاد یک زمینه ی روحی در زنان است تا توقعات آنان در امور دنیایی به حدّاقل ممکن کاهش یابد. چنانچه این زمینه فراهم شود، به بهترین راه چاره که پیشگیری است، دست یافته ایم. امام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) می فرماید: « انفع الدواء ترک المُنی؛ (6) سودمندترین دوا، ترک آرزوهاست ». همان گونه که می فرماید: « اشرف الغنی ترک المنی؛ (7) بالاترین ثروتمندی، ترک آرزوهاست ».
اصولاً بیشترین زشتی رفتار در میان کسانی است که بیشترین آرزوها و انتظارات را دارند. حضرت امیر (علیه السّلام) می فرماید: « اطول الناس املاً اسوؤهم عملاً؛ (8) بدکردارترین مردم کسانی اند که آرزوهای دراز دارند ». برای سلامت زندگی، باید انتظارات را کاهش داد. جاذبه های دنیایی برای زنان بیشتر مطرح است و آنان به دلیل روحیه لطیفی که دارند، به جاذبه های این عالم بیشتر توجه می کنند؛ از این رو ممکن است در این زمینه افراط کنند. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اُعصوهنّ فی المعروف قبل ان یأمرنکم بالمنکر؛ (9) آنان را در کار نیک نافرمانی کنید پیش از آن که شما را به کار زشت فرمان دهند.
پر واضح است که حضرت از انجام دادن کار نیک نهی نمی کنند؛ بلکه از پیدایش انتظارات نابه جا جلوگیری می کنند، به همین دلیل نباید درخواست نیکی تن داد که زمینه توقعات بی جا را فراهم می آورد و روحیه بلند پروازی را تشدید می کند.
هـ. سکوت
بسیاری از تنش ها میان همسران بدین جهت است که زندگی مشترک خود را کلاس فلسفه می دانند و هر یک درصددند حقانیت خود را اثبات کنند و نشان دهند که دیگری ناحق می گوید. گاهی نیز به اشتباه فکر می کنند اگر در بزنگاه ها بتوانند مُچ دیگری را بگیرند و به موقع سخن خود را بگویند و حرف خود را اثبات کنند، مشکل حل می شود!
زن و مردی که با یکدیگر ازدواج می کنند، به عالم سازگاری و مدارا پا می نهند، نه به کلاس تفهیم اتهّام و اثبات ادّعا تا درصدد باشند بر دیگری غالب آیند؛ البتّه از باب ارشاد ناآگاه یا تذکر آنچه مورد غفلت قرار گرفته؛ موعظه، نصیحت و یادآوری خوب است؛ امّا بیش از این نباید بر اثبات سخن پا فشاری کرد. ویژگی های زنان را باید در نظر گرفت و رفتار متناسب با آنان را برگزید. بهترین تدبیر در بسیاری از موقعیت های تنش زای زندگی، سکوت است. امام باقر (علیه السّلام) می فرماید:
انّما النساء عیٌّ و عوره فاستُرؤ العورهََ بالبیوت و استُروا العیَّ بالسکوت؛ (10) همانا زنان کم توانند و از حلّ بعضی مسائل در می مانند. وجود فیزیکی آنان به گونه ای است که از تظاهر بدان حیا می کنند. پس وجودشان را با حضور در خانه بپوشاند و درماندگی آنان را با سکوت مداوا کنید.
انتظار مجادله برای اثبات مطلبی را نباید از ساختار وجودی زنان انتظار داشت. آنان سرشار از عواطف هستند و سخن فراوان و مجادله آمیز آنان را می شکند. مردان باید در برابر لغزش هایی که برای آنان تصور می کنند، سکوت کنند. بافت وجود آنان این گونه است و کسی که روان شناسی زن را بداند، چندان با زنان بحث و مجادله نمی کند. امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
انّ ابراهیم (علیه السّلام) شکی الی الله عزّ و جلّ ما یلقی من سوء خُلق ساره فاوحَی الله تعالی الیه انّما مَثَلُ المرأهِ مثلُ الضِّلع المعوَّج ان اَقمتَه کَسَرتَه و اِن ترکتهُ استَمتَعتَ به اصبر علیها؛ (11) به درستی که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از بداخلاقی ساره به پیشگاه خداوند شکایت کرد. پس خدای متعال به او وحی کرد که همانا زن به طور طبیعی همانند استخوان دنده ( کج ) است. اگر بخواهی آن را راست کنی، می شکنی و اگر به حال خود واگذاری، از آن بهره مند می شوی. ای ابراهیم صبر کن.
این تشبیه نشان می دهد که اساس خلقت زن این گونه است، نه این که این کجی برای زن ارزش منفی باشد و او خود در به وجود آمدن این حالت نقش داشته باشد. مرد باید او را به همان گونه ای که هست، بشناسد تا بتواند بیشترین بهره را از زندگی با او کسب کند. سکوت، رفتاری است متناسب با ساختار وجودی زن که اگر رعایت نشود، زندگی با مشکلات فراوانی رو به رو می شود. پس یکی از زمینه ها برای تولید سازگاری میان همسران سکوت مرد در هنگام تنش در روابط میان او و همسر است.
و. حسّ عزّتمندی مرد در ذهن زن
برخی زنان در میان خانواده خود ( پدر، مادر، برادر، خواهر و… ) جایگاه ممتازی دارند؛ اما در برابر شوهر بسیار مطیع و متواضع هستند؛ ولی گروه دیگری از آنان جایگاه چندان مناسبی در میان خانواده ی نسبی خود ندارند، در عین حال در برابر شوهر مغرورند و در حقیقت شوهر را به دنبال خود می آورند و او را مطیع خود می دانند. چنین زنانی از پدر، مادر و فامیل خود چندان انتظاری ندارند؛ چرا که خود را در میان آنان در جایگاه ممتازی نمی بینند؛ امّا در برابر همسر برای خود جایگاهی فرض کرده اند که شوهر هر چه بکوشد، نمی تواند خواسته های آنان را برآورد. در آیین اسلام این گروه از زنان فضیلتی ندارند. جابر بن عبدالله انصاری می گوید: خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودیم و از زنان یاد کردیم و برتری بعضی از آنان بر دیگران را یادآور شدیم. پس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اَلا أخبرکم؟ فقلنا: بلی یا رسول الله فاخبرنا. فقال: ان من خیر نسائکم… العزیزه فی اهلها الذلیله مع بعلها؛ (12) آیا نمی خواهید من برترین زنان را به شما معرّفی کنم؟ گفتیم: چرا، می خواهیم. پس حضرت آن ها را معرّفی کردند و فرمودند: از بهترین زنان شما… زنی است که در میان خانواده خود عزیز و نفوذناپذیر باشد؛ امّا در برابر شوهرش خاضع و متواضع باشد.
چنین احساسی در وجود زن، زمینه ی تولید سازگاری با مرد را فراهم می آورد و والدین – به ویژه پدران – باید چنین حسّی را در وجود دختران خود ایجاد کنند تا زندگی پاسخ گوی انتظارات آنان باشد.
اقتدار مرد همراه با تدبیر او باید در زندگی آشکار باشد. مسئولیت زندگی را مرد باید به دوش بکشد. زن موظف است که به موقعیت شخصی خود رسیدگی کند و برای مرد آرامشگر خوبی باشد؛ مرد نیز وظیفه دارد مسئولیت پذیر باشد. بیش از این نباید از زن انتظار داشت، وگرنه زن از لطافت و عطوفت فاصله می گیرد، آرامش خاطر خود را از دست می دهد و از زیبایی و طراوت لازم دور می شود. امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
لا تملّک المرأه من الامر ما یجاوز نفسها فانّ ذلک اَنعم لحِالها و اَرخی لبالها و اَدوم لجمالها فانّ المرأه ریحانهٌ و لیست بقهرمانه؛ (13) به زن فراتر از مسئولیتی درباره خودش مسئولیت دیگری واگذار نکن. این به حال او مناسب تر است، خاطر او را بیشتر راضی می کند و زیبایی او را پایدارتر می سازد. به درستی که زن گلی خوش بو است و متصدی امور نیست که کارهای خشن انجام دهد.
در روایتی حضرت امیر (علیه السّلام) می فرماید:
و استبق من نفسک بقیّهُ فانّ امساکک عنهنّ و هنّ یرین انّک ذو اقتدار خیرٌ من ان یرین حالک علی انکسار؛ (14) نزد خود چیزهایی را نگه دار و به روی او نیاور. به درستی که پنهان کردن و حفظ کردن بعضی امور از زن ها در حالی که تو را صاحب اقتدار ببینند، بهتر است از این که آن را برملا کنی و آنان تو را با حالتی شکست خورده ببینند.
بنابراین با تدبیر، مدیریت و اقتدار می توان به سمت سازگاری گام برداشت.
مهارت هایی برای تدبیر و مدیریت
أ. افزایش آگاهی (15)
آگاهی از احساسات به ما کمک می کند تا ارتباط شفافی برقرار کنیم. برای افزایش آگاهی، از تمرین های سه تایی استفاده می کنیم به این سبک که دو نفر وارد تعامل می شوند و فرد سوّم به مشاهده می پردازد، آن گاه درباره ی تعامل مورد نظر به آن دو نفر بازخورد می دهد. (16)
برای جریان مطلوب مدیریت در خانواده لازم است بر احساسات یکدیگر تمرکز کنیم و از آن آگاهی پیدا کنیم. وقتی از احساسات آگاه شدیم، ارتباط واضح تر رخ می دهد. مدیر در عین این که در میان جمع خانواده است، باید با اِشرافی که بر گفت و گوهای میان اعضای خانواده دارد، بتواند احساسی واقع بینانه تری در مقایسه با دیگر اعضایی که خود در گردونه گفت وگوی آن هاست پیدا کند. او نحوه انتقال پیام ها را می بیند و به دیگران کمک می کند تا در نحوه ی انتقال پیام دست به تغییر بزنند. این اوّلین شرط برای سالم سازی زندگی است؛ زیرا اوّلین دشمن برای سلامت زندگی، نادانی است. چنانچه مدیر بتواند نادانی را به دانایی تبدیل کند، قسمت عمده ای از تغییرات مطلوب حاصل می شود. در همه موارد رفتار نامطلوب از ناآگاهی بر نمی خیزد و گاهی پیامد بی توجهی است؛ امّا موارد ناآگاهی برای پیدایش رفتار نامطلوب نیز کم نیست و می توان با این شیوه آن موارد را تغییر داد و با مهارتی که رهبر گروه می آفریند، به رفتار مطلوب نزدیک شد. این روش به ویژه در زندگی های طبیعی که با سیاست بازی های جامعه های صنعتی آلوده نشده، بسیار مفید است.
ب. الگوهای ارتباط (17)
با استفاده از الگوهای ارتباط، اعضای خانواده با حالت های مختلف ارتباط و تأثیر آن ها آشنا می شوند. این آشنایی به اعضا کمک می کند تا در ارتباط، مهارت بیشتری کسب کنند و در نتیجه یاد بگیرند که خودشان باشند. (18) سبک های ارتباط (19) هنگامی رخ می دهد که فرد تحت فشار باشد. در این زمینه از چند سبک سخن گفته شده است:
أ. سرزنشگر که همواره با انگشت خود به سمت دیگری نشانه می رود، مخالفت می ورزد، اتّهام می زند و عیب جویی می کند؛
ب. حسابگر که سرد، آرام و از دیگران بریده است و به لحاظ عاطفی خود را درگیر نمی کند، قامتی راست دارد و منطقی حرف می زند و منکر احساسات است؛
ج. سازشگر که همیشه موافقت می کند، می کوشد خواهش، تمنّا و عذرخواهی کند و می توان او را به صورت کسی در نظر گرفت که زانو زده است، در حالی که سرش به سمت زانوهایش خم شده و پایین افتاده است؛
د. شخص گیج که حواس دیگران را پراکنده می کند و به نظر می رسد نمی تواند خود را با آنچه در جریان است، ربط دهد. او می کوشد موضوع را عوض کند؛
هـ. پیام دهنده که می خواهد خودش باشد و صادقانه خود را بیان کند. او می تواند اطلاعات را به طور دقیق اخذ و پردازش کند.
تمام سبک ها – به جز سبک پیام دهنده – مانع از این می شود که افراد با احساس واقعی خود رو به رو شوند. سبک پیام دهنده به افراد متعادل مربوط است.
ج. الگوهای مراوده ای (20)
این فن درصدد است الگوهای مراوده ای خانواده را تغییر دهد تا ساخت خانوادگی ناکارآمد تغییر کند. قواعد ناآشکاری بر الگوهای مراوده ای خانواده حاکم است که باید آشکار شود. با تغییر دادن ساخت حاکم بر خانواده می توان آن را تغییر داد و اصلاح کرد. (21)
در میان بسیاری از خانواده ها قواعد نانوشته ای وجود دارد که خانواده از آن آگاه نیست. برای مثال، گاهی عادت خانواده بر این جاری شده است که زن دور از شوهر خود می نشیند و اصلاً نمی داند این کار را به صورت یک قاعده درآمده است. مدیریّت خانواده با تغییر دادن الگوی مراوده از به وجود آمدن بعضی از بی تفاوتی ها یا تنش ها جلوگیری می کند و زمینه ای فراهم می سازد که همسر کنار شوهرش بنشیند. گاهی فرزندانی که کمی بزرگ ترند، با یکدیگر گرم می گیرند و به طور کلّی برادر یا خواهر کوچک تر خود را فراموش می کنند. این قاعده ای است که آن ها از آن بی خبرند، گرچه همواره آن را اجرا می کنند. باید از آن ها خواست تا فرزند کوچک تر را در وسط خود جا دهند و در جمع خود وارد کنند. این جا نباید مرزی ایجاد شود و باید وابستگی تمام زیر مجموعه های خانواده حفظ شود؛ البته مرزها که خط هایی نامرئی هستند و منظومه ای را از محیط پیرامون خود جدا می کنند، در جای خود لازم است تا هم افراد مجال ادای وظیفه داشته باشند و هم استقلال خود را حفظ کنند. برای مثال، همسر شما مجاز است با خانواده ی شما ( پدر، مادر، برادر، خواهر و… ) معاشرت نزدیک داشته باشد؛ امّا نباید قواعد خانواده آن ها را تغییر دهد؛ بنابراین الگوهای مراوده ای در پاره ای از موارد فاصله را از میان بر می دارد و در پاره ای دیگر فاصله ای نامرئی ایجاد می کند و به این ترتیب مدیریت کارآمدی را پدید می آورد. « افرادی که فردیت و استقلال و برابری خود را در رابطه ای حفظ کرده اند 88 درصد در تصمیم گیری های مربوط به زندگی هم موفق هستند. » (22)
د. هماهنگی میان اعضا (23)
هماهنگی میان اعضای خانواده، به همگامی و همسازی آنان در ابراز خود و وحدت رویّه آنان اطلاق می شود. هر عضو مسئولیت کارکردن با دیگران را برای خلق ماشین خانوادگی که با ملایمت در حرکت است، بر عهده دارد. (24) افرادی که هنگام ناسازگاری راه همدلی و محبّت را پیش می گیرند و مشکل را مشکل همه می دانند، 34 درصد مخالفت کمتری با هم دارند و 58 درصد از ناسازگاری آن ها کاسته می شود. (25)
در این فن، هر عضو با هماهنگی دیگر اعضا باید توانایی مقابله با معضلات ( قدرت سازگاری، انطباق و پرداختن موفقیت آمیز به کارها ) را داشته باشد. توان مقابله خانواده با مشکلات به سلامت خانواده بستگی دارد. خانواده سالم از راه قدرت خانوادگی و رشد افراد خانواده می تواند با بحران مقابله کند و این مهم به مدیریت خانواده مربوط است.
اعضای درجه اوّل خانواده بیشترین وظیفه را در این زمینه دارند که با هماهنگی میان اعضا کاری کنند تا آنها در خلال بحران، از همدیگر حمایت کنند.
بحران زمینه می شود تا خانواده ناسالم از هم فرو پاشد و مقابله ی خانواده با بحران را دشوارتر سازد. در این میان، یکی از راه هایی که خانواده های ناسالم پیش می گیرند، سرزنش کردن یکدیگر به دلیل وجود بحران و نیافتن پاسخ مناسب است. این جا نقش مدیر خانواده آن است که جوانب مثبت زندگی را بیابد تا آنها را تقویت کند و جوانب منفی را شناسایی کند تا از میان بردارد. او با هماهنگی راهی پیدا می کند که مجموعه اعضای خانواده یک جا از تمام قدرت خود استفاده کنند. از این راه، آنان دیگر وامانده به بحران نگاه نمی کنند؛ بلکه به نتیجه ای می اندیشند که توان آنان برای رسیدن به آن کافی است.
هـ. مرور رفتار (26) برای تغییر رفتار (27)
مرور رفتار، همان تمرین کردن رفتار جدید در محیطی امن پیش از انجام دادن واقعی رفتار در دنیای واقعی است. این فن به شخص اجازه می دهد که بازخورد دریافت کند و به انجام دادن رفتار اطمینان پیدا کند. اگر مردم پیش از به کارگیری راهبردهای مختلف برای حلّ و فصل تضادهای گوناگون خود، راهبردی مشابه را به کار گیرند، به میزان 12 درصد تضادشان کاهش می یابد و 31 درصد رابطه ی آنها رضایت بخش می شود. (28)
فرآیند تغییر رفتار، سه مرحله دارد و باید با این سه مرحله زندگی را اندیشمندانه و مقتدرانه مدیریت کرد. در مرحله اوّل باید کاری کنیم که دیگر اعضا با مشاهده رفتار، خود به خود به ارزیابی و خویشتن نگری توجه کنند. آن ها باید به رفتارهای خود توجه کنند و به ما بگویند: این رفتارها آنان را چگونه به ما معرّفی می کند. در مرحله دوّم باید به دنبال یک الگوی جایگزین باشند تا بر اساس گفت و شنود و تأمل در رفتار جدید این امکان را پیدا کنند که الگوی جدید را جایگزین کنند و تغییرات رفتاری، شناختی و عاطفی پدید آورند. این مرحله به صورت تمرین ( مرور رفتار ) انجام می گیرد. در مرحله سوّم با یادگیری مهارت های جدید و اعمال آن ها در موقعیت های زندگی که واقعی اند، دریابند همان طورکه متفاوت رفتار می کنند، نوعاً از سوی دیگران نیز واکنش های متفاوتی به آنان نشان داده می شود. برای مثال، چنان که شما می بینید دو نفر از اعضای خانواده اکثر مواقع از طعنه و کنایه استفاده می کنند، برنامه ای بریزید که به صورت تمرینی آنها از راه گوش دادن همراه با احترام به یکدیگر، به آرامی حرف بزنند و زمانی به سخن دیگری پاسخ دهند که حرف او تمام شده باشد. حال در مرحله آخر از آن ها می خواهیم که با استفاده از راهنمایی های انجام شده، به طور واقعی وارد گفت وگو شوند. این مدیریت می تواند به حذف و خاموشی تنش ها کمک کند و زندگی را آرام سازد.
و. مشورت خانوادگی (29)
مشورت خانوادگی، گفت و گو درباره ی موضوع با مشکل خاصّی است که در نشستی با حضور همه ی اعضای خانواده، واقع می شود. تمام اعضای خانواده حق دارند تا درباره ی مشکل سخن بگویند و بر اساس دیدگاه خود راه حلّی را ارائه کنند. مجموعه ی دیدگاه ها مدّنظر قرار می گیرند تا خانواده تصمیم بگیرد و بهترین مسیر را برگزیند. (30)
مدیریت در خانواده به صورت های گوناگون می تواند اجرا شود. بعضی از خانواده ها مدیریت مستبدانه دارند. اگر این استبداد را پدر به اجرا گذارد، خانواده را پدرسالار و چنانچه مادر اجرا کند، آن را مادر سالار می گویند. صورت های دیگری از استبداد نیز (استبداد پدر بزرگ، فرزند و… ) می تواند مطرح باشد. در این نوع خانواده، سالار هر کس باشد، به تنهایی می اندیشد و دیگران را در رسیدن به رأی نهایی سهیم نمی کند و در پایان نیز بر اساس رأی خود تصمیم می گیرد. این جا دیگر مشورت خانوادگی جایگاهی ندارد.
بعضی از خانواده ها، مدیریت آزاد دارند. هر یک از اعضای خانواده مسیر انتخابی خود را می رود و کسی با کسی کاری ندارد. در این خانواده هر کس به تنهایی برای کار خود می اندیشد و با دیگران مشورت نمی کند؛ البته اگر بخواهد از آن جهت که خود می خواهد از مشورت دیگران استفاده می کند؛ امّا مشورت خانوادگی یک اصل تلقّی نمی شود. نوع سوّمی از خانواده وجود دارد که مشورت خانوادگی در آن، یک اصل است. در این نوع خانواده ها، مدیریت واحدی دارند؛ امّا همه به نحوی خود را در رأیی که او بر می گزیند، سهیم می دانند؛ حتی ممکن است دیدگاهی که مبنای اداره خانواده قرار گرفته، با دیدگاه بعضی اعضا متفاوت باشد؛ امّا آنها نیز خود را در پرورش این دیدگاه سهیم می دانند و از جهت روانی با مدیریت همراهند.
ز. قواعد تعامل (31)
به منظور کاهش رفتار نامطلوب، ما قواعد تعامل را وضع می کنیم. این قواعد شامل احکام زیر است: هر بار فقط یک شخص سخن می گوید و هیچ کس اجازه ندارد به جای شخص دیگر حرف بزند. هر یک از افراد طوری حرف می زند که هر کس دیگر بتواند آنچه را گفته می شود، بشنود و هیچ کس اجازه ندارد وقتی دیگری سخن می گوید، سخن او را قطع کند. (32)
همیشه باید با آسیب های زندگی مبارزه کرد. ما تا زمانی که زندگی می کنیم، نباید هیچ آسیبی را بپذیریم، بلکه باید با آن مقابله کنیم. البته در همه موارد، پیش از این که به فکر درمان باشیم، باید پیشگیری کنیم؛ هر جا زمینه ی پیشگیری هست، بر درمان مقدّم است. قواعد تعامل به ما کمک می کند تا از بروز آسیب ها پیشگیری کنیم. نقطه پیدایش آسیب جایی است که فرد احساس می کند حقّی از او ضایع می شود و قواعدی که باید برای همه ی اعضای خانواده مطرح باشد، اجرا نمی شود، دیگران نمی گذارند من حرف خودم را بزنم، حرف مرا قطع می کنند و اجازه نمی دهند سخن من تمام شود. سخن ناتمام پیام خود را از دست می دهد. گاهی دیگران حرف خودشان را می زنند و به نام من تمام می کنند، مثل این که آن ها وکیل من هستند! زمان برای گفت و گو به عدالت میان افراد تقسیم نمی شود. دیگران از فرصت مناسب تری برای جا انداختن حرف خود بهره می گیرند، امّا من از زمان مناسب برای گفتن حرفم محروم هستم. همین مسائل باعث می شود من موضعگیری کنم. مدیر موفّق با قواعد تعاملی که بر فرآیند زندگی خانوادگی حاکم می سازد، زمینه های آسیب پذیری را کاهش می دهد. با این مدیریت، اساساً آسیب شکل نمی گیرد تا نیازی به درمان داشته باشد.
ح. پیامدهای طبیعی و منطقی (33)
استفاده از پیامدهای منطقی و طبیعی یک راه برای آموختن مسئولیت پذیری به دیگران در برابر انتخاب های آن هاست. پدر یا مادر بدون این که دچار هیجان شوند یا با دیگری برای انتخاب غلط او بحث یا انتقاد کنند، بازتاب های طبیعی و منطقی او را به وی گوشزد می کنند. (34)
مسئولیت پذیری، راهی سریع و هموار در جهت اصلاح رفتار است. ما آن را به شما توصیه می کنیم تا وارد بزرگراه اصلاحات شوید. (35)
اصل در مدیریت خانواده، بر عطوفت، مهربانی و بخشش است. تقویت منفی، خاموش سازی و محروم سازی در صورتی مورد استفاده قرار می گیرد که دیگر فنون کارگر نیفتند. در میان اعضای خانواده، گاهی دیده می شود که بعضی به حقّ خود قانع نیستند، به حدود و قواعد احترام نمی گذارند و گاهی به حقوق دیگران دست اندازی می کنند و گویا این را حقّ خودشان می دانند یا این که از همسر، مادر یا پدر توقعات و انتظاراتی دارند که به جا نیست و خودخواهانه است، امّا به عنوان یک حق به آن نگاه می کنند. در چنین وضعیتی باید آن ها را با پیامدهای طبیعی رفتارشان آشنا کرد. برای مثال، وقتی یکی از اعضای خانواده به قراری که اعضای خانواده می گذارند پایبند نیست و چندین بار دیگران را اسیر خود کرده و تذکّرات و کنار آمدن ها نیز مفید واقع نشده است، شما او را با پیامد رفتارش آشنا می سازید و به او می گوید: چنانچه رأس ساعت مقرّر حضور نداشته باشد، شما حرکت می کنید، او را تنها می گذارید و او خود باید مسیر را پیاده بیاید؛ سپس همین برنامه را اجرا می کنید. او متوجه می شود که در صورت دیر آمدن، منفعتی را از دست خواهد داد؛ البته این فن زمانی کارآمد است که فرد از جای دیگر تقویت نشود و پاداش نگیرد.
ط. خاموش سازی (36)
خاموش سازی، به فرآیند حذف رفتار نامطلوب از راه تقویت نکردن رفتار مورد نظر اطلاق می شود که البته استمرار آن اهمیت دارد؛ چون تقویت ناپیوسته نه تنها رفتار نامطلوب را حذف نخواهد کرد، بلکه آن را تداوم می بخشد. (37)
مدیر به منزله یک طبیب است که از دو بخش بایدها و نبایدها بهره می جوید. طبیب وقتی با بیمار رو به رو می شود، بعضی از بهره گیری ها را برای او تجویز و برخی را منع می کند. مدیر نیز ضمن این که با تقویت مثبت، احتمال وقوع رفتار دیگران را افزایش می دهد، باید از بعضی رفتارها منع کند که این قسمت، خاموش سازی رفتار نام می گیرد. برای این که با خاموش سازی آشنا شویم، فرد بد اخلاقی را در نظر بگیرید که با بدخلقی توجّه دیگران را به خود جلب می کند و معمولاً از این راه به خواسته خود می رسد. هر وقت شما به بدعنقی های او توجه نشان دهید، در حقیقت در حال تقویت مثبت او هستید. برای این که راه مؤثری برای کاهش رفتار نامطلوب او به کار بگیرید تا به گونه ای رفتار او را حذف کند، باید این گونه رفتار کنید: هرگاه او کاری انجام داد یا چیزی خواست که مستحق آن نیست، نخست دوستانه به او جواب رد بدهید، سپس خواسته او را نادیده بگیرید و به او اجازه ندهید که مانع کار شما شود؛ البته این کار ضمن این که پایداری می خواهد، باید همواره از جرّ و بحث و مجادله دوری کرد؛ چرا که جرّ و بحث خود رفتار نامطلوبی است که به خاموش سازی نیاز دارد. پس مدیر در عین این که خاموش سازی را موضوع کار خود قرار داده است، باید از عوارضی که می تواند در اجرای این فن پیش آید، جلوگیری کند.
ی. همگرایی در برابر واگرایی (38)
چنانچه خانواده به صورت حوزه متشکّل، وحدت یافته و منتظم اداره شود، تصمیمات، اندیشه ها و کنش ها به سوی یک کانون جهت گیری می شود و مرکزیت مقتدر و متحدی به وجود می آید. زن وشوهر در این کانون در کنار یکدیگر قرار می گیرند و به مرور زمان قطب واحدی در تصمیم گیری و هدایت زندگی شکل می گیرد. چنین کیفیتی به « همکنشی » یا « همگرایی » موسوم است و از راه آن خط مشی خانواده برای حال و آینده روشن می شود. در این خانواده، الگوی مطلوبی برای تنظیم مناسبات همسران فراهم می آید. اصطلاح « همگرایی » مترادف با هماهنگی، و اصطلاح « واگرایی » مترادف با ناهماهنگی است.
از ویژگی های خانواده « همگرا » تشخیص مصلحت زندگی و ترجیح آن بر منفعت شخصی است. قراردادها و مقررات در این خانواده مورد احترام است؛ ولی آن جا که پای مصلحت بزرگ تری در میان باشد، هر یک از همسران انعطاف پذیری خاصّی از خود نشان می دهد تا خواسته های فردی را فدای پیشبرد اهداف زندگی کند. روح حاکم بر خانواده ی « همگرا »؛ صمیمیت، یک دلی، یک رنگی و رفاقت است و جو غالب بر خانواده « واگرا »؛ بیگانگی، فاصله ی عاطفی و لجاجت است. « همگرایی » بستر مساعدی برای شکوفایی و خلاقیّت اعضای خانواده فراهم می آورد و « واگرایی » به نوع خود طرحی از خانواده را در می افکند که همچون دو حوزه جداگانه، شاهد به هدر رفتن انرژی های زندگی است که صرف اصطکاک و تقابل می شود.
اولین گام برای تحصیل روحیه ی رفاقت در زندگی مشترک، پذیرش همسر است. آن هایی که همسرشان را آن گونه که « هست، می پذیرند » نه آن چنان که « می خواهند، باشد »، به این مرحله ارزشمند دست می یابند که دوستی در روابط متقابل آنان موج می زند. پذیرش همسر در نگرش تحلیلی، شامل پذیرش شخصیت، افکار و علاقه های او در مدیریت زندگی است. زنان و مردانی که به همسر خود همچون رقیبی آشتی ناپذیر می نگرند، تجسم « واگرایی » و « تزلزل » در زندگی مشترکند؛ البته ضرورت دارد نکته هایی در « همگرایی » مورد توجه قرار گیرد که آن را به شرح ذیل بیان می کنیم:
– همگرایی در زندگی مشترک میان همسران، امری نسبی است و جنبه مطلق ندارد؛ به این معنا که هرگز نمی توان انتظار داشت همسران در تمام موارد توافق داشته باشند؛ بلکه منظور این است که آن ها بتوانند در غالب موارد، سیاستی هماهنگ در مواجهه با مسائل اتخاذ کنند. همگرایی با شناخت نسبتی مستقیم دارد، به گونه ای که با پشت سر گذاشتن سال های اولیه زندگی، درجه شناخت و معرفت همسران از یکدیگر، بیشتر و عمیق تر می شود. به همین جهت، زنان و همسران جوان نباید در اولین گام های زندگی انتظار هماهنگی کامل از یکدیگر داشته باشند. همه ویژگی های همسر را نباید تغییر داد. این امر به مقاومت شدید و لجاجت همسر می انجامد و اعتماد به نفس او را ذایل می کند. تلاش همسران باید صرف تغییر خصوصیاتی شود که همچون عایقی از حصول تفاهم آنان جلوگیری می کند؛
– در تصمیم گیری ها، انتخاب راه حل ها و برنامه ریزی در زندگی، لازم است هر یک از همسران حقوقی را برای دیگری در نظر بگیرد و او را از صحنه تصمیمات دور نگه ندارد. مدیریت مطلوب در زندگی زمانی امکان پذیر خواهد بود که هر فرد از اهمیت نقش خود در پیشبرد خانواده اطمینان حاصل کند؛
– مصلحت خانواده ایجاب می کند که هر یک از همسران به مجرد نارضایتی از همسر، او را از زندگی کنار نگذارد و جایگاه او را در زندگی حفظ کند. پدری که نقش سایه در زندگی دارد و به حاشیه رانده شده است، هیچ گاه تأثیر اخلاقی بر فرزندان نخواهد داشت و مادری که از موقعیت اصلی خویش محروم شده، هیچ گونه سهمی در مراحل تصمیم گیری برای زندگی نخواهد داشت و در نتیجه همسر لایقی برای شوهرش نخواهد بود. تصویر درست از مشارکت در خانواده، آن گاه شکل می گیرد که هر یک از همسران دستی از آستین همت برآورد و با همیاری و پذیرش مسئولیت در زندگی، بهترین جلوه مشارکت را به نمایش گذارد. دلیل اصلی برای ضرورت مشارکت این است که هیچ عاملی نمی تواند مرز منافع مرد را از منافع زن جدا سازد، همان گونه که هیچ عاملی نمی تواند مرز آسیب های وارد شده بر مرد را از آسیب های زن جدا سازد؛ زیرا هر دو در یک مجموعه و برای رسیدن به مقصود واحدی می کوشند.
پینوشتها:
1. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 132.
2. همان، ج 20 ص 64.
3. نهج البلاغه، نامه 31.
4. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 178.
5. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بج 100، ص 227.
6. عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص 312.
7. همان.
8. همان.
9. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 79.
10. همان، ج 20، ص 166.
11. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 513.
12. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 235.
13. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 167.
14. عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 253.
15. Awareness Enhancement
16. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 128.
17. communication stances
18. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 139.
19. communication styles
20. Transactional Patterns
21. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم وفنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 216.
22. دیوید نیون، صد راز موفقیت در زندگی زناشویی، ترجمه نفیسه معتکف، ص 136.
23. Harmony among parts
24. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 162.
25. همان، ص 82.
26. Behavioral Rehearsal
27. behavior change
28. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم وفنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 16.
29. Family council
30. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 153.
31. Rules of interaction
32. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 201.
33. Logical and Natural conseqences
34. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 169.
35. فال کوین، ای، اه حل هایی برای خشونت های خانوادگی، ترجمه ایران مهدیزادگان و…، ص 109.
36. Extinction
37. فال کوین ای و…، راه حل هایی برای خشونت های خانوادگی، ترجمه ایران مهدیزادگان و…، ص 151.
38. Convergence against Divergence
منبع مقاله :
حسین زاده، علی؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم