روایاتى که امام هادى از امیرالمؤمنین (ع ) نقل کرده است

روایاتى که امام هادى از امیرالمؤمنین (ع ) نقل کرده است

حضرت هادى مجموعه اى از کلمات قصار و حکمت آمیز و مواعظ اخلاقى و آداب معاشرت را از حد خویش ‍ پیشاهنگ و حکمت و عدالت در زمین ؛ امیرالمؤ منین روایت کرده است و ما در اینجا برخى از آنها را مى آوریم :

1 – حضرت نقل مى کند که امیرالمؤ منین فرمود:

(( ((ایاکم و المنى فانها من بضایع الفجره ؛ )) (83) از آرزوهاى بى حاصل بپرهیزید که آن سرمایه بدکاران است )).

اسلام با سرافرازى و افتخار به جنگ تمام عوامل انحطاط و عقب ماندگى جامعه از جمله تکیه بر آرزوهاى بى حاصل و خیال پرورى و ترک عمل را کنار زد زیرا یکى از عوامل کند شدن پیشرفت زندگى همین به خیالات دلبستن است که بسیارى از مفاسد را به دنبال دارد.

2 – حضرت هادى نقل مى کند که حضرت امیرالمؤ منین مى فرمود:

(( ((من اءصبح و الا خرد همه استغنى غیر مال و استاءنس بغیر اءهل ، و عزّ بغیر عشیره …)). )) (84)

((هر که اندیشه و سعى خود را مصروف آخرت کند بى مال ، دارا خواهد بود و بدون خانواده اش ، الفت خواهد یافت و بدون نیاز به خاندان ، عزیز و محترم خواهد گشت )).

هر که مطمح نظرش آخرت باشد و براى آن بکوشد با تقوا و پرهیزگارى خود، به مرز توانگرى حقیقى خواهد رسید و دیگر نیازى به ثروت مادى نخواهد داشت و احساس انس و همدمى خواهد کرد زیرا دل و جانش به حق متصل است . همچنانکه نزد مردم عزیز و محترم خواهد شد و این عزت ناشى از خاندان نبوده بلکه برخاسته از صلاح و تقواى اوست .

3 – حضرت هادى از جد گرامى خویش امیرالمؤ منین چنین روایت مى کند:

(( ((العلم وراثه کریمه ، و الا داب حلل حسان . و الفکره مرآه صافیه ، و الاعتبار منذر ناصح ، و کفى بک ادبا لنفسک ترکک ما کرهته لغیرک …)).(85)

((دانش ، میراثى است گرانقدر و آداب ، زیورهایى است نیکو و اندیشه ، آیینه اى است صاف و روشن ، اعتبار و پند گرفتن ، هشدار دهنده اى است صادق ، بهترین درس اخلاق و ادب براى تو آنست که آنچه را از دیگران نمى پسندى خود انجام ندهى …)).

این سخنان زرین نمونه هایى از گنجینه گرانبهاى دانش امام است و آدمى را فرا مى خواند تا به زیور علم و ادب آراسته گردد زیرا این دو صفت بهترین ارمغانى است که انسان مى تواند در این جهان به دست آورد و توشه آخرت سازد. امام دقیقترین تعبیر را درباره اندیشه بکار برده است و آن را به آیینه اى صاف تشبیه کرده است که تمام نیکى ها و بدى ها در آن منعکس مى گردد و انسان پاکرفتار تنها اندیشه ها و تصورات نیک را در آن مى آفریند و آن را با پلیدى ها آلوده نمى کند.

امام امیرالمؤ منین عالى ترین معیار اخلاق عملى را چنین بیان مى کند: هر حرکتى را از دیگران نپسندیدى آن را خودت هم انجام نده ، این دستور در عین سادگى نتایج عملى حیرت انگیزى به دنبال دارد.

4 – امام هادى – علیه السلام – از امیرالمؤ منین چنین نقل مى کند:

(( ((من دخله العجب هلک …؛ )) (86) خودپسندى مایه هلاکت آدمى است …)).

خودپسندى ، انسان را به وادى هلاکت مى کشاند و زیان هاى ویرانگرى از جمله تجاوز به حقوق دیگران ، چشم پوشى از زشتى هاى خود و بى توجهى به ارزش هاى انسانى را در بر دارد.

5 – حضرت امام هادى مى فرمود امیرالمؤ منین مى گوید:

(( ((من اءیقن بالخلف جاد بالعطیه ؛ )) (87) هر کس که به عوض و نتیجه ، یقین داشته باشد از بخشش و عطا کمترین دریغى نخواهد داشت )).

چقدر این بیان زیباست ! و چه خوب رابطه بخشش و نتیجه آن را بیان مى کند. آرى هر که در راه خدا انفاق کند و یقین داشته باشد خداوند پاداش آن را در دنیا یا آخرت خواهد داد طبیعى است که با طبیب خاطر و به فراوانى به بخشش و عطا مى پردازد.

6 – امام هادى – علیه السلام – نقل مى کند که : ((مردى یهودى نزد امیرالمؤ منین – علیه السلام – آمد و از حضرت پرسید: آن چیست که خدا ندارد؟ و آن چیست که نزد خداوند موجود نیست ؟ و آنچه را خدا نمى داند چیست ؟!

حضرت امیر – علیه السلام – پاسخ داد: امّا آنچه را که خدا نمى داند ((فرزند)) است چون خداوند براى خود فرزندى نمى شناسد و این تکذیب ادعاى شماست که مى گویید: عزیز فرزند خداست ! و امّا آنچه نزد خداوند وجود ندارد ((ستم )) است زیرا خداوند به بندگان ، ظلم و ستم روا نمى دارد و امّا آنچه خدا ندارد ((شریک )) است که ساحت ربوبى از آن منزّه است .

یهودى از پاسخ حضرت مبهوت شد و شهادتین را بر زبان آورده مسلمان گشت سپس امام را مخاطب ساخته گفت : شهادت مى دهم که تو حق هستى و از اهل حق و سخن به حق گفتى …)).(88)

امیرالمؤ منین باب مدینه علم پیامبر بود و همانطور که خود گفته بود اگر برایش کرسى قضاوتى نصب مى گشت بر آن با یهود طبق تورات ، با مسیحیان طبق انجیل و با اهل زبور طبق داورى مى فرمود و فتوا مى داد و قطعا اگر خلافت پس از وفات پیامبر به حضرت واگذار مى شد تمام اهل کتاب به اسلام مى گرویدند و دیگر کسى بر دین سابق باقى نمى ماند.

7 – امام هادى – علیه السلام – از پدران خود نقل مى کند که : پیرمردى از اهل عراق هنگام عزیمت امام امیرالمؤ منین براى جنگ صفین از ایشان پرسید:

((به ما بگو آیا حرکت ما به سوى اهل شام طبق قضا و قدر الهى است ؟

امیرالمؤ منین پاسخ داد: آرى اى پیر به خدا قسم بر بلندى تپه اى نمى روید و بر دشتى فرود نمى آیید جز آنکه طبق قضا و قدر الهى است .

آن مرد معترضانه گفت : ((یا امیرالمؤ منین ! بنابراین رنج و تلاش من بیهوده است …)).

حضرت که دید شنونده مفهوم حقیقى قضا و قدر را درک نکرده است پاسخ داد: تند نرو! شاید تو گمان کرده اى این قضایى حتمى و قدرى است لایتغیر در صورتى که اگر چنین باشد پاداش و مکافات بى فایده خواهد بود و امر و نهى یکسان بشمار خواهد آمد و معناى وعده و وعید از بین خواهد رفت و نه مى توان نیکوکار را ستود و نه بدکار را ملامت و سرزنش کرد. حتّى سرزنش نیکوکار منطقى تر از بدکار خواهد بود و بهتر خواهد بود که بدکار را به جاى ملامت ستود، این اعتقاد بت پرستان ، دشمنان خدا، قدریه و مجوس این امت است .

اى مرد! خداوند تکلیف به اختیار کرده است و نهى او هشدار است در برابر عمل کم پاداش زیاد مى دهد، عصیان بندگان ، با قدرت خداوند منافات ندارد و هیچ کس خدا را به اجبار نپرستیده است . حضرت جل و علا زمین و آسمان ها را به باطل نیافریده است و این گمان کفار است پس واى بر ایشان از آتش دوزخ …

پاسخ حضرت آن مرد را به وجد آورد و شادى عمیق خود را طى ابیاتى چنین بیان کرد:

(( انت الامام الذى نرجو بطاعته یوم النجاه من الرحمن غفرانا… ))

((تو امامى هستى که با اطاعتش از خداوند در روز قیامت انتظار بخشش و آمرزش داریم )).

((ابهامات و غوامض دین ما را آشکار کردى خداوند به تو جزاى نیک عطا فرماید)).

((هیچ عذرى ندارى که کار زشت را فاسقانه و براى معصیت کارى انجام دهى و بعد بگویى خداوند مرا مجبور به انجام معاصى ساخته است که این پیروى از شیطان است )).

((خداوند نه زشتى و عصیان را براى بندگان خواسته است و نه انجام آنها را مى پسندد و قتل اولیاى خویش را به ناحق و ستمگرانه هرگز امضا نکرده است )).

((چگونه خداوند چنین معاصى را دوست مى دارد در حالى که حکمت وى مغایر آنست و خود با صراحت اعلام کرده است )).(89)

ما در بحث هاى آینده به تفصیل مساءله قضا و قدر را مورد بررسى قرار خواهیم داد.

8 – حضرت هادى – علیه السلام – از امیرالمؤ منین نقل مى کند که مى فرمود:

(( ((کم من غافل ینسج ثوبا لیلبسه ، و انما هو کفنه ، و یبنى بیتا لیسکنه ، و انما هو موضع قبره …)). )) (90)

((چه بسیارند غافلانى که پیراهنى مى بافند تا آنرا بپوشند لیکن کفن آنها خواهد بود و یا خانه اى مى سازند تا در آن زندگى کنند، امّا آرامگاه ابدى آنان همین خانه خواهد بود…)).

این حدیث شریف آدمى را به هوشیارى و بیدارى فرا خوانده از دنیاپرستى و پیروى هواهاى نفسانى برحذر مى دارد.

منبع: اداره کل امور فرهنگی دانشگاه صنعتی اصفهان

باقر شریف قرشی

83-همان مدرک .

84-همان مدرک .

85-(( مآثر الکبراء؛ )) ج 3، ص 219.

86-(( وسائل الشیعه ، )) ج 1، ص 78.

87-(( وسائل الشیعه ، )) ج 11، ص 523.

88-(( مآثر الکبراء. ))

89-توحید، ص 380 و 381.

90-(( عیون اخبار الرضا. ))

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید