دوچهره و دو زبان

دوچهره و دو زبان

نویسنده : علی شیر فولادی

چکیده

روز قیامت دو چهره‌ای را می‌آورند، یک زبانش از پشت بیرون آمده و زبان دیگرش از پیش رویش. از هر دو زبان، آتش زبانه می‌کشد، یکی از عجیب‌ترین خلقت آفرینش خلقت انسان است که خداوند تبارک وتعالی آنرا آفرید و در مورد آن آفریننده‌ی خود به خودش آفرین گفت، شخصی از امام سجاد علیه السلام سوال نمود سخن گفتن افضل است یا سکوت نمودن حضرت فرمودند: هر دو دارای آفاتی است، درآیات و روایات آمده است که می‌فرمایند: سهم زبان در سرنوشت افراد و اشخاص ازهمه بیشتر است، در دین مبین اسلام دروغ گویی کار بسیار زشت و نا پسندی است، با گذشت زمان تغییرات و تحولات اساسی صورت می‌گیرد، یعنی فضایل و رذایل جای خود را تعویض می‌کنند، فضایل می‌رود و رذایل جایگزین آن می‌شود.
امام علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) فرمودند نا خوشی دروغ گویان از تمام ناخوشی‌ها قبیح‌تر و ناپسندتر است. در دو مورد از آیات قرآن مسئله سکوت به عنوان یک ارزش الهی مطرح شده است یکی در مورد حضرت مریم که وقتی درد زاییدن بر آن بانوی محترمه عارض شد به بیابان برود و اگرکسی به اواعتراض کرد با ایما و اشاره بگوید من روزه‌ی سکوت دارم، و دیگری در مورد حضرت زکریا بود و به او وحی شد که شما نباید سه روز با مردم سخن بگویید در حالی که زبان شما سالم است و باید زبان شما فقط در یاد خدا باشد نه کس دیگر. با آنکه زبان یکی از نعمت‌های بزرگ پروردگار است در بعضی از مواقع خطرناک نیز می‌تواند باشد، هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌های او قطعاَ کمترخواهد بود، انسان باید هنگامی که می‌خواهد سخن بگوید در محتوای سخنش کمی فکر کند که در این صورت از لغزش‌های زبان وگناهان او دور می‌شود.

مقدمه:

آتش تمام پیکرش را فرا می‌گیرد، آنگاه او را معرفی می‌کنند که این کسی است که در دین دارای دو چهره و دو زبان بوده است، آفرین بر خداوند که بهترین و نیکوترین آفریننده است، اگرآفات زبان درمیان نباشد، سخن گفتن بهتراست از سکوت نمودن، ورقمی که از اعضا و جوارح انسان به دست می‌آید به مراتب کمتر است از رقم آفاتی که به تنهایی از زبان انسان سرمیزند، انسانهای دروغگو همیشه خود را از این نعمت پرقیمت محروم می‌سازد و با پای خودش خودش را بدبخت و بیچاره می‌کند. رفتارهای خوب عبور می‌کنند و رفتارهای بد به جای آن می‌نشینند، دین مبین اسلام به همهً انسانها به خصوص مسلمین توصیهً موًکد نموده که از دروغگویی بپرهیزند، اول در داستان حضرت مریم آمده است که به او اعلام شد که خانه و کاشانهً خود را رها کند و به بیابان پناه ببرد، آنچه در این آیه آمده تحسین یا مذمتی در مورد سکوت نیست و این آیه ارزش الهی دارد که در مورد زکریا ذکر شده است. گاهی زبان سرچشمه گناهان بیشمارمی گردد و باید در صدد بود که به چه طریقی می‌توان این خطر بزرگ را برطرف نمود یا به حداقل رسانید، کم سخن گفتن باعث می‌شود که انسان زبان خودش را در اختیار خودش بگیرد و از طغیان و سرکشی آن بکاهد، انسان نباید بدون مطالعه سخن بر زبان جاری کند زبان عضو کوچکی است در وجود انسان که یک عمر از وجود آن بهره برداری می‌کند، و هیچگاه احساس کسالت نمی‌کند، زن و مرد در خانواده با آن کلام گرم و زیبای خودشان محبت و صمیمیت را ایجاد می‌نمایند.

دوچهره ودوزبان:

قال رسول الله (یجیِءُ یوم القیامت ذوالوجهین دالعاًلسانهُ فی قفاهُوآخرَمِن قدامه یلتهبانِ ناراً حتّی یلهبا جسدهُ ثم یقال لهُ :هذا لّذی کان فی الدنیا ذاوجهینِِ وَ ذالسانَینِ یُعرفُ بِذالک یومَ القیامهِ)
رسول خدا (ص) فرمودند: روز قیامت دو چهره‌ای را می‌آورند، یک زبانش از پشت بیرون آمده و زبان دیگرش از پیش رویش. از هر دو زبان، آتش زبانه می‌کشد، به طوری که شعله آتش تمام پیکرش را فرا می‌گیرد. آنگاه او را معرفی می‌کنند که این کسی است که در دنیا، دارای دو چهره و دو زبان بوده است و او در روز قیامت بدین صفت شناخته خواهد شد.

یکی از شاهکارهای جهان آفرینش

یکی از عجیب‌ترین خلقت آفرینش خلقت انسان است که خداوند تبارک و تعالی آنرا آفرید و در مورد آن آفرینندۀ خود به خودش آفرین و مرحبا گفت و فرمود: (فتبارک الله احسن الخالقین) آفرین بر خداوند که بهترین و نیکوترین آفریننده است. سپس خداوند از تمام شگفتی‌هایی که در وجود انسان قرار داده است، به یک مورد حساس آن اشاره نمود و آن مورد سخن گفتن انسان است و می‌فرماید: این نیروی بارزی است در وجود انسان و بر تمام قسمت‌های بدن امتیاز دارد.
آنگونه که خداوند می‌فرماید:(و من آیاته خلقُ السماوات و اختلافُ السنتِکم و اَلوانکم) و یکی از نشانه‌های قدرت الهی علاوه بر خلقت انسان آفرینش آسمان‌ها و زمین است و دیگر اختلافات زبان‌های شما که با طرق مختلف و با لهجه‌های متفاوت حرف می‌زنید. انسان‌های کره زمین با زبان‌های مختلف، با رنگ‌های متفاوت صحبت می‌کنند.
علی (ع) فرمود: (شگفت آیید از انسان که با قطعه‌ای پیه می‌بیند، و با پاره‌ی گوشتی سخن می‌گوید و با استخوانی می‌شنود و از شکافی نفس می‌کشد)

ارزش سخن گفتن

شخصی از امام سجاد (ع) سوال نمود: سخن گفتن افضل است یا سکوت نمودن، آن حضرت فرمودند هر دو دارای آفاتی است که اگر آن آفات در میان نباشد سخن گفتن بهتر است از سکوت نمودن، سوال نمودند که چرا سخن گفتن فضیلت دارد، امام فرمودند: زیرا خداوند یکصد و بیست چهار هزار پیامبر را که بر مردم مبعوث فرمود، هیچکدام را به سکوت برنینگیخت بلکه آن‌ها را برانگیخت تا با مردم سخن بگویند، و هیچکس در دنیا به وسیله‌ی سکوت کردن و حرف نزدن به بهشت نمی‌رود و همچنین کسی به وسیله‌ی سکوت مستحق نجات از جهنم نخواهد شد. بلکه تمام کارهای انسان در دنیا به وسیله‌ی کلام و سخن گفتن عملی خواهد شد. پس ما اهمیت و ارزش سخن گفتن را می‌فهمیم؛ و برای شما من بیان می‌کنم که هیچ وقت ماه با خورشید برابر نیستند.
آری سکوت باعث نشدکه حضرت یوسف از آن غربت و تنهایی نجات یابد بلکه کلام گهربار او باعث شد که در مصر به اوج قدرت برسد و دارای پست و مقام و سران مملکت او را به عنوان امین مردم قرار دادند.

اما هشدار هشدار در مورد زبان

آنچه که از آیات و روایات معصومین علیهم السلام آمده در مورد محاسن و مفاسد زبان است و می‌فرمایند: سهم زبان در سرنوشت افراد و اشخاص از همه بیشتر است و رقمی که از اعضا و جوارح انسان به دست می‌آید به مراتب کمتر است از رقم آفاتی که به تنهایی از زبان انسان سر میزند؛ و سرنوشت هر انسانی با زبان او رقم می‌خورد مثلاً خوشبختی یا بدبختی و عزت و ذلت، سرافرازی یا رسوایی، و همین طور خوش نامی و بدنامی و حق و باطل و سعادت و شقاوت همه و همه از ناحیه زبان بر انسان دخل و تصرف دارد.
پیامبراکرم (ص) فرمودند :خداوند زبان را آنچنان عذاب می‌کند که هیچ یک از دیگر اعضا را چنان عذاب نکرده باشد، پس گوید پروردگارا مرا چنان عذاب می‌کنی که چیزی را عذاب نکرده ای؟ خداوند می‌فرماید: کلمه‌ای از تو سرزد که در مشرق و مغرب منتشرگردید، پس به خاطر آن، چه خون‌های ناحقی که ریخته شده و چه مال‌هایی که غارت شده و چه فرج‌های حرامی که مورد تجاوز قرار گرفت، به عزت و جلالم سوگند تو را به عذابی کیفر دهم که هیچ یک از اعضا و جوارح را آنچنان عذاب نکرده باشم.
امام زین العابدین (ع) فرمودند: (در هر بامداد زبان آدمی را برتمام اعضایش مشرف می‌شود و می‌گوید: چگونه هستید؟ گویند: اگر تو ما را رها کنی خوبیم، و می‌گویند: خدا را، خدا را نسبت به ما به یادآور، و سوگندش می‌دهند و می‌گویند: مابه سبب تو صواب و عقاب می‌بینیم)
شخصی خدمت رسول معزز اسلام آمد و عرض کرد: یارسول الله به بنده توصیه‌ای نمایید حضرت فرمودند: در همه‌ی اوقات زبانت را نگه دار؛ و او دوباره گفت: یا رسول الله به من سفارشی بفرمایید، فرمودند: در کنترل زبانت دقت کن. دوباره سخن گذشته را تکرار نمودند و گفتند یا رسول الله به من سفارشی بفرمایید، فرمودند زبانتان را کنترل فرمایید و وای برتو! آیا مردم را جز دروشدگان زبانشان به رو درآتش اندازد.

سلب اعتماد

در دین مبین اسلام دروغگویی کار بسیار زشت و ناپسندی است و انسانهای دروغگو همیشه خود را همیشه از این نعمت پرقیمت محروم می‌سازد و با پای خودش خودش را بدبخت و بیچاره می‌کند و این بی نوا چون در جامعه مورد اعتماد مردم نیست بایستی در گوشه‌ای به انتظار مرگ بنشیند؛ لذا حضرت امیرالمومنین می‌فرمایند: ینبَغی للرّجل المسلِِِمِ اَن تجتَنِبَ مُواخاه َالکذّابِ فانّه یَکذِبُ حتّی یجیء َبالصّدقِِ فلا یُصَدِّقُ؛ کسی که خود را مسلمان می‌داند، شایسته است که از سر و کار داشتن با دروغ بپرهیزد، زیرا دروغ کارش را به جایی می‌رساند که سخن راستش را کسی باور نکند.
جای بسی تاسف است که در دین مبین اسلام زن و مرد یک خانواده مورد اعتماد هم نباشند و زن که همسرخانواده و مادر فرزندان محسوب می‌شود به خاطر دروغگو بودن شوهرش حرف او را باور نکند، و کسانی که از اقارب خانوادگی او می‌باشند نیز به خاطر شوهرخانواده ارزشی برای او و سخنان او قائل نباشند و هیچگونه اعتباری کلام او ندارد مثلاً اگر بگوید مریضم کسی به سخنش توجهی نمی‌کند و در حقیقت اعتبار او در خانواده و در اجتماع ارزشی ندارد.

زیرکی پنداری

با گذشت زمان تغییرات و تحولات اساسی صورت می‌گیرد، یعنی فضایل و رذایل جای خود را تعویض می‌کنند، فضایل می‌رود و رذایل جایگزین آن می‌شود، رفتارهای خوب عبور می‌کنند و رفتارهای بد به جای آن می‌نشیند، در این دنیای فانی و زودگذر تغییر چهره‌های گوناگون نشانه‌ی پیروزی و زیرکی شخص است، و صادقانه و مخلصانه سخن گفتن ساده‌لوحی به حساب می‌آید؛ و انسان متاسفانه باید دارای دو چهره و دو زبان باشد، یعنی آنگونه که در حضور سخن می‌گوید در غیاب او چنین سخن نگوید، یعنی در حضورش با چاپلوسی و تملق، و فدایت شوم، با نوکرت هستم، من مخلص شما هستم، سخن بگوید اما در غیاب او با قهر و دشمنی سخن بگوید، بدبختانه این صفت شوم در میان ما مسلمانان به اوج خود رسیده است و آنان با این صفات پلید خود را در سیه چال تاریخ می‌اندازند؛ و افرادی که مانند طاووس برای فریب مردم چهره‌های رنگارنگی به خود می‌گیرند یقیناًآنها احمق صفت محسوب می‌شوند و با این رنگ و قیافه و زبان چرب و نرم به مقصود خود نمی‌رسند و حتما بر خلاف مصور نتیجه می‌گیرند؛ و مردم با چند برخورد از آنان به دو رنگ بودنشان پی می‌برند و از آنان متنفر می‌شوند.

دوچهرگی برای پول

وقتی که اواخرعمر معاویه بود و او می‌خواست به هر ترتیبی که شده یزید لعنت الله علیه را به جانشینی خود انتخاب کند و مردم بیایند و به او تبریک بگویند او را به انواع و اقسام زیورآلات مزین کرد و علاوه بر این او را در قبه‌ای سرخ، بنشاند، مردمی که در آن زمان در خواب خرگوشی بودند و متملق و چاپلوس، می‌آمدند اول به معاویه سلام می‌دادند و سپس می‌رفتند به یزید سلام و عرض ارادت می‌کردند، در این بین یک منافق و چاپلوسی آمد کنار معاویه، دست او را بوسید و بعد پای او را بوسید و گفت شما اگر یزید را ولی امر مسلمین نمی‌نمودی نمی‌دانم چه بر سراسلام و مسلمین می‌آمد. در این میان (احنف بن قیس) که یکی از یاران مولای متقیان علی علیه السلام بودند در آنجا حضور داشتند و قضایا را می‌دیدند، اما سکوت کرده بودند، و معاویه برای اینکه او حرفی بزند، گفت احنف بن قیس سخنی بگویید آن بزرگوار فرمودند چه بگویم اگر دروغ باشد، از خدا می‌ترسم و اگر راست باشد از تو؛ و زمانی که او از کنار معاویه بیرون آمد با آن مردی که با معاویه چاپلوسی کرده بود روبرو شد او به احنف گفت: به خدا قسم که معاویه و یزید بدترین افراد روی زمین هستند ولی چه کنم. در خزینه‌های پول را قفل زده‌اند و کلید قفل‌ها همین است، احنف گفت خاک عالم بر سرت‌ای آدم منافق و دورو که حاضری برای پول هرکاری بکنی.

ناخوشی دروغ

سفارشی امام اول به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) نموده است آن حضرت فرمودند: (ناخوشی دروغگویی از تمام ناخوشی‌ها قبیح‌تر و ناپسندتر است)
دین مبین اسلام به همه‌ی انسانها به خصوص به مسلمین توصیه‌ی مؤکد نموده که از دروغگویی بپرهیزید زیرا دروغ باعث می‌شود که امنیت خانواده و امنیت جامعه در معرض خطر قرار بگیرد و همچنین عوارض دیگر، دروغ و دروغگویی در جامعه باعث می‌شود که اقتصاد ما در معرض سقوط و تزلزل قرار بگیرد؛ و این صفت رذیله باعث می‌شود که کسی به کس دیگر اعتماد ننماید زیرا رودررو، سخنی می‌گویند اما پشت سخنی دیگر را بر زبان جاری می‌کنند و در اینگونه موارد در جامعه اعتماد از انسان‌ها سلب می‌شود؛ و در حقیقت دروغگویی ریشه‌ی فضیلت و سجایای انسانی را می‌سوزاند و از بین می‌برد.

سکوت درآیات قرآن مجید

در هر دو مورد از آیات قرآن مسئله سکوت به عنوان یک ارزش الهی مطرح شده است. اول در داستان حضرت مریم آمده است که زمانیکه آن بانوی محترمه درد زاییدن گرفت و این امر باعث شد که خانه و کاشانه خود را رها کند و به بیابان پناه ببرد به حدی درد و رنج و غم تمام وجود او را گرفته بود که از حساب خارج است و هرآن امکان داشت، با تولد فرزندش مردم بی ایمان آن زمان انواع و اقسام تهمت‌ها را متوجه او کنند و نسبت ناروایی به او بدهند، از ناحیه‌ی جبرئیل امین به او اعلام شد که اصلاً ناراحت و نگران مباش با اینکه آن بانوی محترمه می‌گفت کاش خداوند مرا به دنیا نیاورده بود و این همه غم و غصه و مصیبت در دنیا من نمی‌دیدم. در هر حال از ناحیه جبرئیل امین این خبر به او رسید که پروردگارت از پایین پای تو چشمه‌ی آب گوارایی جاری ساخته از آن آب چشمه بنوش و خستگی را از وجود خودت برطرف کن، و علاوه بر این، آن درخت خشکیده را تکان بده زیرا به اذن خداوند متعال به بار نشسته، آن خرما را بچین و بخور و چشمت را به فرزند عزیزت روشن دار، و اگر انسانی نزد تو آمد و از شما سوال نمود شما که هنوز شوهری انتخاب نکرده اید چگونه این فرزند از ناحیه شما متولد شده است با آن‌ها سخن مگو بلکه با ایما و اشاره به آن‌ها بفهمان که من روزه‌ی سکوت گرفته‌ام برای خدای رحمان و با احدی سخن نمی‌گویم.
درست است که این نداکننده جبرئیل بوده است یا نوزاد مریم (حضرت مسیح) اما در میان مفسران گفتگو فراوان است، اما به فرموده‌ی علامه طباطبایی (درالمیزان) آن بزرگوار می‌فرمایند: من تحت‌ها (ازپایین پای او) تناسب باحضرت مسیح (ع) دارد، و ضمیرهایی که در آیه وجود دارد اغلب به حضرت مسیح (ع) برمی گردد و مناسب است که ضمیر در (نادی) نیز به او برگردد ولی به هرحال آنچه مورد توجه ما است این است که دستور به نذر سکوت، یک فرمان الهی است که به وسیله فرشته الهی یعنی جبرئیل اعلام شده باشد یا به وسیله حضرت مسیح (ع) و یقین داریم که همیشه نذر به چیزی تعلق می‌گیرد که رجحان داشته باشد و مطلوبیت الهی باشد پس نتیجه می‌گیریم که روزه سکوت در آن زمان یک عمل الهی بوده است، و از تعبیر آیه قرآن استفاده می‌شود که نذر سکوت برای مردم آن زمان کاری شناخته شده بوده است و زمانی که مریم با ایما و اشاره اعلام می‌کند که من روزه سکوت گرفته‌ام هیچ کس به او اعتراض نمی‌نماید؛ و شاید هم این احتمال در مضمون سخن حضرت مریم بوده باشدکه من علاوه بر روزه سکوت روزه‌ی از آب وغذا هم گرفته‌ام. البته این مطلب را نیز بگویم که در دین مبین اسلام روزه‌ی سکوت به خاطر تفاوت زمان و مکان تحریم شده است؛ و در حدیثی از امام سجاد (ع) می‌خوانیم که آن حضرت می‌فرمایند (وصَومُ الصُمتِ حرامٌ؛ روزه سکوت حرام است) همین معنا در حدیث دیگری در وصایای پیامبر (ص) به علی (ع) نیز آمده است و در حدیث دیگر از امام صادق (ع) می‌خوانیم:(ولاصَمتَ یوماًالی الّیل؛ روزه سکوت از صبح به شب در اسلام وجود ندارد) در دین مبین اسلام آمده است انسانی که روزه می‌گیرد وظیفه دارد که زبان خودرا از آلودگی به گناه و سخنان باطل حفظ کند، همان گونه که چشم و گوش خود را از آلودگی حفظ می‌نماید. امام صادق در حدیثی می‌فرماید:(انَّ الصومَ لیسَ منَ الطَعامِ والشرابِ وحدهُ اِنَّ مریم قالت انّی نذرتُ للرَّحمانِ صوماً‌ای صُمتاً فاحفضوا السِنتَکُم وَ حفظوا ابصارکُم. روزه تنها از غذا و نوشیدنی‌ها نیست. مگر نمی‌بینید که مریم گفت: من برای خداوند رحمان روزه نذر کرده‌ام؛ یعنی سکوت را، بنابراین هنگامی که روزه هستید زبانهای خود را حفظ کنید و چشمان خود را) ازگناه ببندید!
در دهمین آیه همین سوره (مریم) اشاره دیگری به اهمیت سکوت دیده می‌شود آنجا که در داستان ذکریا آمده است: در آن هنگامی که خبر ولادت حضرت یحیی (ع) به ذکریا داده شد در حالی که آن حضرت هم خودش و هم همسرش پیر و فرتوت بودند و همسرش ازجمله زنان نازا به حساب می‌آمد از خداوند مهربان تقاضایی نمود (قالَ ربّ اجعل لی آیهً) و به او وحی شد که شما نباید سه روز با مردم سخن بگویید در حالی که زبان شما سالم است و باید زبان شما فقط در یاد خدا باشد نه کس دیگر. (قالَ آیتُکَ الّاتُکلمَ ثلاثَ لیالٍ سویّاً) آنچه که دراین آیه آمده است تحسین مذمتی در مورد سکوت نیست، اما این آیه ارزش الهی دارد که در مورد ذکریا ذکر شده است. وقتی که نگاه می‌کنیم در آیه 41 در سوره آل عمران می‌بینیم که ذکریا پس از شنیدن این مژده عالی از سوی پروردگار که به زودی صاحب فرزندی پسر مانند یحیی خواهی شد و این فرزند مومن مصالح است و شما باید سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نگویید.

توجه جدی به خطرات زبان

با آنکه زبان یکی از نعمت‌های بزرگ پروردگار است، در بعضی از مواقع خطرناک نیز می‌تواند باشد و سرچشمه‌ی گناهان بیشمار می‌گردد و شاید خرمن سعادت انسان را به آتش بکشد و باید در صدد بود که به چه طرقی می‌توان این خطر بزرگ را برطرف کرد تا به حداقل رسانید، انسان وقتی که هر روز صبح از خواب بیدار می‌شود باید با خودش عهد ببندد که مراقب و مواظب زبانش باشد زیرا که این عضوچندگرمی امکان داردکه او را به اوج سعادت برساند، و امکان هم دارد که او را به خاک ذلت و شقاوت بنشاند، اگر انسان مراقب آن زبان باشد او موفق و پیروز است، اما اگر از آن غافل شود مانند درنده‌ای او را پاره پاره خواهدکرد؛ و ما در شبانه روز سخنانمان را چگونه بر زبان جاری می‌کنیم آیا طوری حرف می‌زنیم که شیطان می‌خواهد و یا آنگونه زبان را به حرکت در می‌آوریم که خدا می‌خواهد (خدا بهتر می‌داند) این معنا به صورت زیبایی در روایات اسلامی آمده است لطفا دقت نمایید: در حدیثی از (سعیدبن جبیر) از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود:(اذا اصبَحَ اِبنُ آدمَ اَصبَحَتِ الاعضاءُ کل‌ها تستکفی الّسانُ انّی تقولُ اِتقِ اللهَ فینا فانّکَ اِن اِستقِمتَ اِستَقمنا و اِن اِعوجحتَ اِعوَججنا؛ هنگامی که فرزندان آدم صبح می‌کنند تمام اعضای بدن به زبان هشدار می‌دهند و می‌گویند تقوای الهی را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست بروی ما نیز به راه راست می‌رویم و اگر توبه راه کج بروی ما نیز به راه کج می‌رویم!) و در حدیث دیگری از امام علی بن الحسین (ع) آمده است: زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضای بدن نظر می‌افکند و می‌گوید: صبح شما چگونه است؟ می‌گویند خوب است اگر تو ما را به حال خود واگذاری! (سپس اضافه می‌کنند) خدارا، خدارا، رعایت حال ما را بکن، و به او قسم می‌دهند و می‌گویند ما به واسطه تو مشمول ثواب یا عقاب واقع می‌شویم!

سکوت

هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌های او قطعا کمترخواهد بود و هر قدر انسان بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود. کم سخن گفتن باعث می‌شود که انسان زبان خودش را در اختیار خودش بگیرد و از طغیان و سرکشی آن بکاهد و در این صورت انسان به جایی می‌رسد که هرگز جز حق نگوید و در غیر راه رضای خدا سخن بر زبان نیاورد.
اما باید دانست که منظور از سکوت سکوت مطلق نیست. زیرا تمام مسائل ما در روزانه اعم از عبادی، سیاسی، معنوی و حتی نشر علوم و فضائل در جامعه و در میان مردم از طریق گفتگو حاصل می‌شود؛ و ما باید بدانیم که منظور و مقصود از قَِّلهُ الکلام (کم سخن گفتن) و یا خاموشی در برابر سخنان بیهوده و فسادانگیز است که انسان بیجا و بی مورد سخن بگوید.

در همین زمینه حدیثی از امیرمومنان علی (ع) می‌خوانیم: کسی که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان می‌شود؛ و کسی که خطا و لغزشش فراوان گردد حیای او کم می‌شود؛ و کسی که حیائش کم شود، پرهیزکاری‌اش کم می‌شود، و کسی که ورعش کم شود، قلبش می‌میرد، و کسی که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ می‌شود! همین مضمون با تعبیر فشرده تری از پیامبراکرم (ص) نقل شده است. آن حضرت می‌فرماید: (سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتلی است!)

حفظ زبان

انسان باید هنگامی که می‌خواهد سخن بگوید در محتوای سخنش کمی فکرکند که در این صورت از لغزش‌های زبان و گناهان او دور می‌شود، انسان نباید بدون مطالعه سخن بر زبان جاری سازد زیرا کلام گهرباری از حضرت رسول الله (ص) نقل شده که آن بزرگوار می‌فرماید: (زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامی که اراده سخن گفتن کند، اول در آن می‌اندیشد سپس با زبانش آنرا امضاء می‌کند، ولی زبان منافق در جلوی قلب اوست، هنگامی که تصمیم به گفتن چیزی بگیرد اول آنرا با زبانش امضاء می‌کند و در آن می‌اندیشد).

فوائد و آفات زبان

اذ تلقونهُ بالسِنتِکُم و تقولونَ بافواهکُم مّا لیسَ لَکُم بهِ علمٌ و تحسَبونهُ هیّنا و هو عندالله ِعظیم؛ آنگاه که از زبان یکدیگر (تهمت را) می‌گرفتند و با آنکه علم نداشتند دهان به دهان می‌گفتید و این را ساده وکوچک می‌پنداشتید در حالی که آن نزد خدا بزرگ است. (نور،15)
زبان عضوکوچکی است در وجود انسان که یک عمر از وجود آن بهره برداری می‌کند و هیچگاه این زبان احساس کسالت نمی‌کند، از نظرجثه خیلی کوچک است اما جنایاتی که انجام می‌دهد خیلی بزرگ است و چه بسا افراد با یک جمله به یگانگی خداوند مسلمان می‌شوند و پاک و پاکیزه می‌گردند و یا انسانهایی که یک عمر مسلمان بودند و باگفتن یک جمله برعلیه خداوند نجس می‌شوند و دین مبین اسلام را انکار می‌کنند. پس این زبان ظریف همه کاره محسوب می‌شود اگر راست بگوید و دعا نماید و به دیگران نصیحت کند، انسان موفق و مؤید و پیروز است، اما اگر با نیش زدن به این و آن کار خود را شروع کند حتما بیچارگی و بدبختی را به دنبال خواهد داشت پس زبان می‌تواند کلید عقل و چراغ علم و ساده‌ترین و ارزان‌ترین وسیله انتقال علوم و تجربیات نیز باشد.

زبان نرم

اما صبحت کردن زن و مرد درخانواده چگونه باید باشد؟ آیا زن و مرد که در یک خانواده زندگی می‌کنند باید با عاطفه باشند و باآن کلام گرم و زیبای خودشان محبت و صمیمیت را ایجاد می‌نمایند و یا اینکه خانواده برای آن‌ها معنا و مفهوم ندارد و زندگی برای آن‌ها کان لم یکن تلقی می‌شود، اولا زن و شوهر باید در یک خانواده مؤدبانه سخن بگویند نه خصمانه و نفرت انگیز، یک صحبت را می‌توان طوری ایراد نمود که شنونده از آن لذت ببر و خوشش بیاید؛ و می‌توان به نحو دیگری ایراد نمود به گونه‌ای که شنونده خیلی ناراحت شود، می‌شود گفت: بفرمایید بنشینید و می‌توان گفت بنشینید می‌توان گفت بتمریگید، یعنی هر سه لفظ درست است اما لفظ اول باکمال محبت ایراد شده است و لفظ دوم به صوررت معمولی ایراد شده است و لفظ سوم با بی ادبی ایراد شده است و ما باید بفهمیم و بدانیم که انسان از چه الفاظی خوشش می‌آید، همان الفاظ را به کار ببریم و از چه الفاظی بدش می‌آید آن الفاظ را به کار نبریم؛ و ما می‌توانیم الفاظ خوب را در خانواده، مدرسه، دانشگاه و در جامعه به کار ببریم زیرا این الفاظ خوب و پسندیده است، و الفاظ زشت و ناپسند نباید درجامعه ما جای داشته باشد. به عنوان مثال: هنگامی که شوهراحساس می‌کند که دگمه پیراهن او در حال افتادن است می‌گویید همسر عزیز و مهربانم لطف کنید نخ و سوزن را به من بدهید تا دگمه پیراهنم را بدوزم، اما اگر از این لفظ به طور دیگری استفاده کند و خدایی ناکرده بگوید خانم مگر شما کورید و دگمه مرا نمی‌بینید که کنده شده است، در این حالت زن به او خواهد گفت مگر شما از قانون اسلام آگاهی ندارید و نمی‌دانید که وظیفه من دوختن دگمه پیراهن شما نیست، و اینگونه حرف زدن‌ها در خانه و کاشانه نه تنها بین مرد و همسرش فاصله ایجاد می‌کند بلکه روی هر دو را به روی هم باز می‌کند؛ و دیگر ارزشی برای هم قائل نمی‌شوند بلکه فرزندانی را هم که در خانه زندگی می‌کنند تحت تاثیر منفی قرار می‌دهند و فرزندان نیز از پدر و مادر مطابعت می‌کنند و الفاظی را که آن‌ها درخانه با هم رد و بدل می‌کنند، فرزندان هم همان الفاظ و کلمات را گفتگو می‌کنند و ما روزانه می‌توانیم این فرزندان را مشخص کنیم که از چه خانواده‌هایی هستند؛ و این سخن را ازکلامی زیبا به پایان می‌بریم : اَجمِلوافی الخِطابِ تسمعوا جمیلَ الجوابِ؛ زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید.

نتیجه گیری

انسانهای دورو در دنیا مورد مذمت خداوند قرارمی گیرند و در انتظار آتش قیامت باشند، وقتی که خداوند انسان را آفرید به خودش آفرین گفت، سخن گفتن از سکوت نمودن بهتراست اگرآن آفات در میان نباشد، دروغگو دشمن خداست، زبان نعمت ارزشمندی است و باید مراقب آن باشیم که فقط در راه رضای خدا از آن بهره برداری کنیم.

منبع:راسخون
پی‌نوشت‌ها:

1-وسائل، ج 12، ص 258
2-سوره الرحمن، آیه 3 و 4
3-سوره روم، آیه 22
4-نهج البلاغه، حکمت 7
5-بحار، ج 71، ص 274
6-اصول کافی مترجم، ج 3، ص 177
7-همان، ص 178
8-رساله حقوق امام سجادص 60، نویسنده علی محمدحیدری نراقی
9-بحارقدیم، ج 71، ص 270 واصول کافی، ج 2، ص 255، حدیث 14
10-مستدرک الوسائل میرزاحسین نوری طبرسی، ج 2، ص 100
11-سوره مریم آیات 23 تا 26
12 -وسایل الشیعه، ج 7، ص 390 باب تحریم صوم الصمت
13-نورالثقیلن، ج 3، ص 332
14-المحجه البیضاء، ج 5، ص 193
15-کافی، ج 2
16-نهج البلاغه کلمات قصار، کلمه 349
17-المحجه البیضاء، ج 5، ص 196
18-غررالحکم شماره 2182
19-المحجه البیضاء، ج 5، ص 195
20-غررودرر، شرح خوانساری، ج 2، ص 266

منابع
1-اخلاق درقرآن جلداول، آیت الله اعظمی مکارم شیرازی باهمکاری جمعی ازفضلا، ناشر:انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع) نوبت چاپ:پنجم، تاریخ انتشار 1387
2-بهشت خانواده، راهنمای مسائل ازدواج وزناشویی (جلد 1 و 2) مولف دکترسیدجوادمصطفوی، ناشرانتشارات اندیشه مولانا، چاپ: قدس قم، نوبت چاپ، اول 1389.
3-داستانهای شیرین وحکایات خواندنی درمحضراستادسخن فلسفی-محمدرحمتی شهرضا، انتشارات کریمه اهل بیت (ع) چاپ سوم 86.
4-دقایقی باقرآن، محسن قرائتی، ناشر:مرکزفرهنگی درسهایی ازقرآن. چاپ:سازمان چاپ وانتشارات، نوبت چاپ:ششم بهار 1390
5-رساله حقوق امام سجاد، شرح نراقی، ناشر:انتشارات مهدی نراقی، مولف:علی محمدحیدری نراقی، نوبت چاپ هفدهم پاییز 1389.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید