سواران تکبر

سواران تکبر

نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی

ابلیس را اینچنین آزمودند

ایاک و الکبر، فانَّه اعظمُ الذُّنوب
ما دو راه داریم: ابلیسی زیستن و انسانی (رحمانی) زیستن. آنچه ما را به سوی صورت ابلیسی می برد، خودکامگی است. بزرگترین گناهان از نگاه حضرت علی (ع) همین است. در همه گناهان نیز که جست و جو می کنیم به نظر می رسد علت همه آنها در خودکامگی است. برای تأیید این مطلب به غررالحکم رجوع می کنیم: «إحذر الکبرَ فانَّه راسُ الطغیانِ و معصیه الرحمان». بپرهیز از خودبینی زیرا که آن، راس (سرآمد) و منشأ معصیت و نافرمانی خداوند رحمان است؛ یعنی اگر جمیع گناهان را به صورت یک بدن تصور کنیم که بعضی گناهان مانند انگشتان و برخی دیگر به عنوان پا و دیگر اعضای آن قرار گیرند، این گناه منزله سر آن بدن است. شاید بتوان گفت که اگر سر این بدن را بزنیم، می توانیم آن را ساقط کنیم.

چه باید کرد؟

حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه بیش از همه به این مطلب پرداخته و توصیه هایی را بیان کرده است. قاصع از ریشه قَصَعَ به معنای خرد کردن و له کردن است. در این خطبه که بلندترین خطبه نهج البلاغه است و شاید طولانی ترین سخنرانی امیر مومنان (ع) بوده است، تقریباً از ابتدا تا انتها به زیر پا گذاشتن کبر پرداخته شده است.
در این خطبه، حضرت علی (ع) همه انسان های خود محور (اعم از سیاستمداران خودکامه، سران قبایل، افراد متکبر و…) و در راس آنها، ابلیس را که سر سلسله ایشان است، معرفی کرده و هشدار می دهد.
در اوایل خطبه قاصعه حضرت این گونه می فرماید:
«وَ اعتَمدُوا وَضعَ التَّذلُّل علی روسِکُم و القاءَ التَّعزُّزِ تحتَ اقدامُکُم و خَلعَ التَکُّبرِ مَن أعناقِکُم.»
فروتنی را به تمام معنا بر سرهای خویش (اندیشه و خرد خویش) قرار دهید و بزرگی به خود بستن را زیر پاهای خود بیفکنید و خودبینی را از گردن هایتان باز کنید.
اصل عزت از عَزَزَ می آید. عرب قدیم به زمینی که به دلیل سختی آب در آن فرو نمی رود، می گفته است أرضَ عَزا. کم کم این کلمه در معنا توسعه پیدا کرده و به معنای ارجمندی، استواری و محکمی استفاده شده است ولی اصل معنای آن شکست ناپذیری است.
واتَّخِذوا التَّواضَعَ مَسلَحَهُ بینکُم و بینَ عدوَّکم ابلیسَ و جُنودِهِ.
فروتنی را پادگان های مرزی قرار دهید میان خودتان و دشمنتان ابلیس و سپاهیانش.
در قدیم پادگان هایی در مرزها بوده است که اسلحه خانه داشته و تعداد کمی نگهبان از آنها مراقبت می کرده اند. در زمان نبرد اعلام می شده و مردم و کسانی که از پیش آموزش دیده بودند به این اسلحه خانه ها آمده، سلاح بر گرفته و به جنگ می رفته اند. به این پادگان ها مسلحه می گفته اند. در حقیقت زمانی که این اسلحه خانه ها فرو می ریخت و یا فتح می شد، مرز باز شده و دشمن سرازیر می شد.
به عبارت دیگر فقط یک پادگان در مرز میان ما و ابلیس وجود دارد و آن فروتنی یا نفی خودکامگی است. اگر این پادگان از میان برداشته شود ما اهلی ابلیس می شویم. درست مثل شخصی که ابلیس را به خواب دید که ریسمان های مختلف را در دست دارد و از هر کدام برای کشاندن شخصی استفاده می کند. زمانی که شخص درباره ریسمان خودش سوال می کند؛ پاسخ می شنود که تو اهلی هستی. صدایت که می کنم، خودت می آیی.

لباس کبر یا و بزرگی مخصوص خداوند است

در همین خطبه 192 آمده است:
الحمدُ للهِ الذی لَبِسَ العزَّوَ الکبریاءَ وَ اختارَ هُما لنفسه دونَ خلقه و جعلهما حمی و حرماً علی غیرهِ و اصطفاهُما لجلاله و جعل اللعنَّهَ علی من نازعَهُ فیهِما من عبادِهِ.
سپاس و ستایش ویژه خدایی است که شکست ناپذیری و بزرگی را جامه خود کرد و آن دو را فقط برای خود برگزید؛ نه برای آنان که آفرید و عظمت و بزرگی را منطقه ممنوعه و حریم خود قرار داد و این دو صفت را برای بزرگی خویش برگزید و هر کس از بندگانش را که بخواهد در این دو صفت با وی به مقابله بر خیزد، محکوم به لعنت کرد.
لعنت یک قانون است در عالم؛ یعنی برخی کارهاست که اگر شخصی آنها را انجام دهد از کمال، معنویت و درگاه خداوند دور می شود و نمی تواند بدان ها برسد. پس اگر کسی بخواهد صفات مخصوص به خداوند را به خود نسبت دهد، دچار لعن خداوند خواهد شد.
حماء، سنگ چینی است که عرب هرگاه در بیابان به چراگاه یا سبزه زاری می رسید، دور آن درست می کرد و منطقه ممنوعه محسوب می شد. با این توضیح که اگر کسی یا قبیله ای به آن حریم وارد می شد، خونش ریخته می شد. پس به عبارتی، کبریا، بزرگی حریم و منطقه ممنوعه خاص خداوند است.

امتحان و تفکیک فروتن از خودکامه

ثُمَّ اختَبَرَ بذلکَ ملائکتَهُ المتقرَّبین لیمیزِ المتواضعینَ منهُم من المستکبرین، فقال سبحانه و هو العالم بمضمراتِ القلوبِ و محجوبات الغیوبِ: «انِّی خالِقٌ بشراً من طینِ فاذا سوَّیتُهُ و نَفَختُ فیه من روحی فقعوا لَه ساجدینَ فَسَجَد الملائکهُ کُلُّهُم اجمعونَ الا ابلیسَ»
امیر مومنان (ع) می فرماید: خداوند در این باره امتحان می گیرد. اصلاً مهم ترین امتحانی که خداوند می گیرد همین است. در حقیقت خودکامگی، شاخص میان انسانیت و حیوانیت است. وقتی می گوییم خودکامگی، منظور هم انسان خودکامه است و هم انسان خودکامه پذیر. مرحوم اقبال لاهوری در قالب شعری گفته است:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی در خوی غلامی ز سگان پست تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

این اولین آزمونی است که خداوند منان گرفته و مهم ترین آنان. خداوند منان فرشتگان را آزموده در حالی که از قلوب و نهان اینان آگاه بود … و ابلیس سر باز زد.

ابلیس سر سلسله خودکامگان

إعتَرَضَتهُ الحمیَّهُ فافتخَرَ عَلَی آدَمَ بِخَلقِهِ وَ تَعَصَّبَ علیهِ لاصلِهِ. فعدوُّ الله امام المتعصبینَ و سَلَفُ المستکبرینَ، الذی وضعَ اساسَ العصبیه و نازع الله رداءَ الجبریَّهِ و ادَّرَعَ لباسَ التَّعزُّز و خلع قناعَ التَّذلُّلِ. ألا تَرَونَ کیفَ صَعَّرَهُ اللهُ بَتَکَبُّرِهِ و وضعهُ بترقعه. فجعلهُ فی الدنیا مدحوراً و أعدَّلَهُ فی الاخرِهَ سعیراً؟!
به خاطر تعصب به خلقتش به آدم افتخار کرد و به اصلش تعصب ورزید. پس تبدیل شد به دشمن خدا که پیشوای متعصبین است و پیشرو گردنکشان. هم او که بنیان تعصب را نهاد و در لباس کبریایی خدا با وی درافتاد، زره شکست ناپذیری بر تن کرد و لباس فروتنی درآورد. آیا نمی بینید که خداوند او را به سبب خودبزرگ بینی اش خوار کرد و به خاطر گردن افرازی اش به پستی درانداخت پس در این جهان او را از درگاه خویش براند و در آخرت هم بهره ای جز آتش برای او نیست.

عبرتی برای عبرت گیرندگان

فاعتَبِروا بما کانَ من فعل الله بإبلیسَ أذ أحبَطَ عَملَهُ الطویلَ و جهدَهُ الجهیدَ و کانَ قد عبدالله سئَهَ الافِ سَنَه لاُیدری امن سنی الدنیا ام سنی الاخرهِ، عن کبر ساعَه واحدهٍ؛ فَمَن ذا بعدَ ابلیسِ یسلَمُ علی الله بمثل معصیته؟ کَلّاً، ما کانَ اللهُ سبحانَهُ لیدخِلَ الجنَّهَ بشراً بامرٍ اخرج به منها ملکاً. انَّ حُکمَهُ فی اهلِ السَّماءِ و الارضِ لواحِدِ؛ و ما بینَ اللهِ و بینَ هَوادهٌ فی إباحَهِ حِمیً حرَّمَهُ علی العالمینَ.
پس عبرت گیرید از آنچه خداوند با شیطان کرد که کردار دراز مدت او را باطل گرداند و کوشش فراوان او بی ثمر ماند. اویی که شش هزار سال خداوند را پرستیده بود که معلوم نیست از سال های دنیا بوده است یا سال های آخرت، به لحظه ای تکبر و خودکامگی (اعمالش از بین رفت)، پس بعد از ابلیس چه کسی می توانند مانند او کند و در امان بماند؟ هرگز امکان ندارد که خدای پاک از هر کاستی، انسانی را به بهشت درآورد در حالی که به همان دلیل فرشته ای را از آنجا رانده است. بدون شک حکم او در آسمان و زمین یکی است و میان خدا و هیچ یک از آفریدگانش، در اینکه حریمی از حریم های خداوند را بشکند، حفاظتی نیست.
فَاحذَرُوا عباداللهِ عدُوَّاللهِ ان یعدیِکُم بدائِهِ و ان یستفزَّکُم بندائِهِ وَ ان یجلِبَ علیکم بخیلهِ و رجلِه
پس بندگان خدا بپرهیزید از آنکه شیطان شما را به بیماری خود مبتلا نماید و اینکه شما را با ندا (و وسوسه) خویش تحریک نماید و اینکه به وسیله سواران و پیادگانش بر شما هجوم آورد.
اینکه امیر مومنان (ع) می فرماید پیادگان و سواران منظور آن است که ابلیس در هر شکل و وضعیتی، نیرو و امکانات دارد. برای فریب، به یک شکل عمل نمی کند. از هزاران راه بر افراد وارد می شود.

پیروان ابلیس

صَدَّقَهُ به ابناءُ الحَمیَّهَ و اخوانُ العَصَبیَّهَ و فُرسانُ الکِبرِ و الجاهلیَّهَ
فرزندان تعصب و برادران عصبیت و سوارکاران تکبر و جاهلیت تأییدش کردند.
جاهلیت مشخصات ویژه ای دارد: خشونت، خونریزی، آدم کشی و … حضرت علی (ع) درباره دوران جاهلیت می فرمایند: عالِمُها مُلجَم و جاهِلُها مُکرَم یعنی عالم به دهانش پوزه بند خورده و جاهل در اکرام و منزلت است.
حتَّی اذا انقادَت لَهُ الجامَحَهُ مُنکم
تا آنجا که نفس سرکش شما به فرمان او گردن نهاد.
این انسان های اهل جموح (به معنای سرکشی) استخدام ابلیس می شوند.
وَ استَحکَمَتِ الطَماعِِیّهٌ مَنهُ فیکم
و فرمانبردار شد و طمع وی در شما استوار و آنچه پوشیده و نهان بود پدیدار و قدرت او بر شما فراوان گردید و سپاهیانش آهسته آهسته به سوی شما روانه شدند.

هیچ کس در امان نیست

فاللهَ اللهَ فی عاجِلِ البغی و آجِلِ و خامَه الظلمِ و سوءِ عاقَبه الکبرِ، فانّها مصیدَهُ ابلیسَ العظمی و مکیدَتُهُ الکبری التی تساوِرُ قلوب الرجال مساوَرَه السمومِ القائَلَهِ، فما تکدی آبداً و لا تُشوی احداً، لا عالماً لعلمِهِ و لا مقلاً فی طِمرِهِ.
پس خدا را، خدا را، بپرهیزید از سرکشی در این جهان و بترسید از کیفر ناخوش ستم در آن جهان و پایان زشت خود بزرگ بینی که دامی است نهاده شیطان، دامی بس بزرگ و فریبی سترگ. با آن (خودکامگی) بر دل های انسان ها هجوم می آورد؛ همچون سم های کشنده. پس هیچ گاه از حمله کردن درنمانده و درباره هیچ کس به خطا نمی رود. نه عالمی به سبب علمش و نه ناداری به سبب لباس کهنه اش.

راه نجات کجاست؟

وَ عَن ذلِکَ ما حَرَسَ اللهُ عبادَهُ المومنینَ بالصَّلوات و الزَّکواتِ و مُجاهَده الصیامِ فی الایامِ المفروضاتِ، تسکیناً لاَطرافِهِم و تخشیعاً لابصارهم و تذلیلاً لنفوسهم و تخفیضاً لقلوبهم و اذها باللخیلاءِ عنهم، لما فی ذلک من تعفیرِ عتاقَ الوجوه بالترابَ تواضعاً و التصاق کرائِمِ الجوارِحِ بالارض تصاغُرا و الحوق البطون بالمتونِ من الصیام تذلُّلاً، مَعَ ما فی الزکاه من صرفِ ثمرات الارضِ و غیر ذلک، الی اهل المسکنه و الفقر. انظرو الی ما فی هذه الافعال من قمعِ نواجِمِ الفخرِ و قدعِ طوالعِ الکبرِ.
خداوند بندگانش را از این همه شرور با نماز و زکات و زحمت در روزه گرفتن در ماه رمضان حراست فرموده، تا اندامشان را از گناه آرام سازد و دیدگانشان را خاشع نماید و جانشان را خوار و فروتن گرداند و دل هایشان را از برتری جویی فرود آورد و کبر و خودپسندی را از آنان بزداید زیرا ساییدن جبهه به خاک علّت تواضع و وانهادن اعضای پر ارزش به روی زمین شکستن خود و لاغر شدن بدن از پی روزه باعث خاکساری است و نیز در ادای زکات پرداخت میوه های زمین و غیر آن به مسکینان و تهیدستان نهفته است. آثار این عبادات را بنگرید که چگونه جوانه های فخر را بر می کند و از نهال های سر برآورده کبر جلوگیری می کند.

نکته

خودخواهی در مقابل خداخواهی

در قرآن خداوند رحمان می فرماید: و لا تکونوا کالذین نسواالله» مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند، «فأنساهم انفسهم» خداوند خود حقیقی شان را از یادشان برد (دچار خودکامگی شدند)، «اولئک هم الفاسقون» یعنی همه فسق ها اینجاست.
امیر مومنان (ع) در غرر الحکم می فرمایند: شرّ الخلائق الکبر. بدترین خوی ها خودبینی است.
منبع:نشریه آیه ویژه نامه دین و فرهنگ.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید