جایگاه عفت و حیاء در زندگی زناشویی

جایگاه عفت و حیاء در زندگی زناشویی

نویسنده: علی حسین زاده

از ویژگی های مهمی که در سازگاری همسران نقش بسیار مؤثری دارد، عفت و حیای آنان است. به همین دلیل، در منابع اسلامی به ازدواج با زنان عفیف تأکید شده است. خداوند متعال در مقام تکلم با حضرت آدم (علیه السّلام) پس از آنکه سعادت را در گرو پیروی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی می کند، به آدم (علیه السّلام) سفارش می کند که عهد مرا بپذیر و آن را جز در اصلاب مردان پاک و ارحام زنان پاک و عفیف به ودیعت مگذار. (1)
بر این اساس موضوع عفت و حیا و جایگاه آن را در زندگی مشترک زناشویی را بررسی می کنیم:

مفهوم عفت و حیا
عفت در لغت، به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوت نفسانی آمده. (2) حیا نیز به حفظ نفس از ضعف و نقص و دوری از عیب و امور پست معنا شده است. (3)
همان طور که تمایلات نفسانی به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت است، عفت و حفظ نفس از آن ها نیز متفاوت خواهد بود؛ بنابراین عفّت فقیر به این معناست که او به آنچه به دست می آورد، قانع باشد و نفس خود را از تمایلات و شهوات باز دارد، به گونه که خلاف آن به فعلیّت نرسد:
لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ؛ (4) انفاق شما باید برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته اند، نمی توانند به مسافرت بروند و از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنان را بی نیاز می پندارند.
عفاف در غنی، به حفظ نفس از شهواتی است که ممکن است از ثروت او سرچشمه می گیرد: « وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ؛ (5) هر کس که بی نیاز است، خودداری کند و عفّت پیشه سازد ».
تعفّف در موردی که فرد نمی تواند ازدواج کند، به معنای خودداری از شهوت نفس با استفاده از راه های مختلف است. « وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا » (6) تعفف در زنان سالخورده، به حفظ نفس آنان از امور مورد علاقه ایشان همچون آرایش و ظاهر ساختن زینت هاست. اینان مجاز به کشف حجاب – البتّه بدون تبرّج و خودنمایی هستند – ولی باز اگر عفّت پیشه کنند بهتر است.
در روایات نیز علاوه بر اهمیت « عفت » به طور عام، (7) بر خصوص خودداری از شهوت شکم و غریزه ی جنسی، تأکید ویژه ای به عمل آمده است. برای نمونه امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: « ما من عباده افضل عندالله من عفه بطن و فرج ». (8)
این امر نشان دهنده آن است که بیشترین آسیب پذیری انسان از ناحیه خواسته های اقتصادی و جنسی اوست؛ چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
« اکثر ما تلج به امتی النار الاجوفان: البطن و الفرج؛ (9) بیشترین لغزش به سوی آتش از طریق دو میان تهی است: یکی شکم و دیگری دامن ».
اینک به بررسی عفت در غرایز جنسی و نقش آن در سازگاری همسران می پردازیم.
عفت و حیا، در نیل انسان به رشد و کمال، نفش بسیار مهمی دارد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در وصیّتی به محمد بن حنفیه می فرماید:
« من لم یعط نفسه شهوتها اصاب رشده؛ (10) کسی که به خواسته نفسش تن ندهد، باعث رشد آن شده است ».
از مهم ترین خواسته های نفس، خواسته جنسی است. به همین دلیل عفت و حیا در سازگاری همسران مؤثر است، به طوری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از ویژگی های بهترین زنان را عفت آنان بر شمرده و فرموده اند: « ان خیر نسائکم … العفیفه ». (11)
این معنا به تعبیرهای دیگری نیز از معصومان (علیهم السّلام) روایت شده است (12) و علاوه بر تأکید عام روایات که مرد و زن را در بر می گیرد، تأکید خاصی درباره عفت و حیای زنان وارد شده است. اینک این پرسش به ذهن تبادر می کند که دلیل تأکید ویژه دین در خصوص عفت و حیای زن چیست؟

اهمیت عفت جنسی زن
در خصوص ریشه ی اخلاق جنسی زن از قبیل حیا و عفاف و از آن جمله تمایل به پوشش خود از مرد، دیدگاه هایی ابراز شده که دقیق ترین آن ها از دیدگاه شهید مطهری این است که:
حیا، عفاف، ستر و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن باهوش به صورت فطری و با یک حسّ مخصوص دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند با مرد برابری کند و از سوی دیگر نقطه ی امید خود را در همان نیازی یافته است که خلقت الاهی در وجود مرد نهاده است و او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. وقتی که زن مقام و موقعیت خود را در برابر مرد یافت و نیاز او را در برابر خود دانست، به دورنگه داشتن خود از دسترس مرد متوسل می شود.
استاد شهید به نقل از ویل دورانت می افزاید:
خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش، بهترین سلاح برای شکار مردان است. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی آن که بداند، حس می کند که این خودداری ظریفانه، از یک لطف و رقّت عالی خبر می دهد.
همچنین می افزاید:
مولوی، عارف نازک اندیش و دوربین درباره ی تأثیر حریم و حایل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن، در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز مثلی لطیف می آورد و آن ها را به آب و آتش تشبیه می کند و می گوید: مرد همانند آب و زن همانند آتش است. اگر حایل از میان آب و آتش برداشته شود، آب بر آتش غلبه می کند و آن را خاموش می سازد؛ اما ا گر حایلی میان آن دو برقرار شد، مثل این که آب را در دیگی قرار دادند و آتش را زیر آن روشن کردند؛ آن وقت است که آتش آب را تحت تأثیر قرار می دهد و اندک اندک آن را گرم می کند و احیاناً جوشش و غلیان در آن به وجود می آورد تا آن جا که سراسر وجودش را به بخار تبدیل می سازد.

آب غالب شد بر آتش از لهیب *** ز آتش او جوشد چو باشد در « حجیب »
چون که دیگی حایل آمد آن دو را *** نیست کرد آن آب را کردش هوا (13)

از این رو است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در عین ستایش از صفت حیا برای عموم، آن را برای زنان نیکوتر دانسته و فرموده اند: « الحیاء حسن لکنّه فی النساء احسن. » (14) و بدترین زنان را کسانی دانسته اند که از این ویژگی سرمایه کمتری دارند: « شر نسائکم … القلیله الحیاء ». (15)
ویژگی عفت و حیا، عاملی بسیار مؤثر در حفظ و ارتقای موقعیت و شخصیت زن و نیز گرایش مرد به سوی زن است. ناگفته نماند که حیای زن در برابر مردان بیگانه ارزشمند است؛ یعنی به همان نسبت که عفّت و حیای اجتماعی زن، باعث ارتقای سطح سازگاری همسران می شود، وجود حیای احمقانه در ارتباط متقابل میان زن و شوهر نیز زمینه ناسازگاری آنان می شود. حیایی که منشأ پیدایش سازگاری است، نوعی خاص است که از آن به حیای عاقلانه تعبیر می شود. (16) حیایی برخاسته از دانایی، نه حیایی که پیامد نادانی است. در برخی روایات از این ویژگی با عنوان حیای قوّت یاد شده است. در حقیقت آنچه باعث می شود رفتار نامناسبی انجام نگیرد، نیروی فراوان فرد است که اجازه بروز رفتار را نمی دهد و به همین جهت آن را حیای قوّت نامیده اند؛ ولی چنان رفتاری بر اساس ناتوانی حذف شود، حالت موجود را حیای ضعف می گویند. در منابع دینی ما از این نوع حیا تمجید نشده است. (17)
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:
خیر نسائک التی اذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحیاء و اذا لبست، لبست معه درع الحیاء؛ (18) بهترین زنان شما کسی است که چون با همسرش خلوت کند. جامه ی حیا از تن به در کند و چون بپوشد و همراه او شود، زره حیا را بر تن کند.
حضرت بهترین زن را کسی می داند که چون جامه بپوشد و از خانه بیرون رود، لباسی از حیا و عفت بر تن کند که مانند سپر و زره حافظ او باشد؛ یعنی چنان با وقار و سنگینی راه برود که تیرهای نظر جوانان هرزه اجازه ورود به شخصیت او را نداشته باشد؛ ولی در خلوت با شوهر، هرگونه ظرافت کاری، طنّازی و عشوه گری برای زن نه تنها جایز، بلکه بهتر است. بهترین زن مسلمان زنی است که در زمان خلوت با شوهرش، خوش زبان و شیرین حرکات باشد. چیزی که زن را در ردیف بهترین زنان مسلمان قرار می دهد، همین است که بتواند این دو حالت به ظاهر متناقض را در وجود خود حفظ کند. خلاصه آن که زن باید لباس رزم و بزم خود را بشناسد و هر یک را در جای خود بپوشد. (19)

آشنایی با مظاهر عفت جنسی
با بررسی منابع اسلامی در می یابیم که عفت و حیای جنسی، نمودهای گوناگونی دارد. این جا برخی از این نمودها و مظاهر را پی می گیریم:

أ. عفت در روابط جنسی
مهم ترین ویژگی عفت، مهار شهوت در روابط جنسی است. در روایات متعددی پس از معرفت خداوند پاکدامنی در این گونه روابط برترین فضیلت به شمار آمده است:
قال علی بن الحسین (علیهما السّلام): « ما من شیء احبّ الی الله بعد معرفته من عفّه بطن و فرج ». (20)
خداوند متعال در قرآن کریم، منحصر ساختن برقراری روابط جنسی را به همسر یا کنیز، از جمله ویژگی های مردان با ایمان ذکر می کند و می فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
… وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ
(21)؛ مؤمنان رستگار شدند …، آنان که دامن خود را از آلوده شدن به بی عفّتی حفظ می کنند و تنها با همسران و کنیزان خود آمیزش جنسی دارند. پس به بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند.
در جای دیگر، قرآن کریم افرادی را که شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست، به عفّت فرا می خواند و آنان را از آلودگی در روابط جنسی باز می دارد:
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ (22)؛ و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند.

ب. عفت در پوشش
نمود دیگر عفّت، رعایت پوشش کامل است. خداوند متعال در آیات متعددی ویژگی های پوشش کامل زنان مسلمان را بر می شمارد. (23)
اهمیت توجه به پوشش برای بانوان از آن جا روشن می شود که خداوند متعال نخست ضرورت پوشش را متوجه زنان سالخورده ای کرد که امید به ازدواج ندارند، و آنان را به کشف حجاب – البته بدون تبرّج و خودنمایی – مجاز ساخت؛ سپس فرمود: اگر آن ها نیز ( با پوشش خود ) عفت پیشه کنند، برای خودشان بهتر است: « وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ ». (24)

ج. عفت در خودنمایی
خویشتن داری از خودنمایی، مصداق دیگر عفت و حیاست. قرآن کریم علاوه بر آن که در آیه 33 سوره احزاب، عموم زنان را از خودنمایی نهی کرد، در آیه 60 سوره نور زنان سالخورده را مجاز به برداشتن لباس های رویین همچون چادر و روسری ساخت؛ ولی این حکم را به پرهیز از آرایش و تبرج منوط ساخت. از این آیه شاید بتوان تأثیر بیشتر تبرّج را نسبت به کشف حجاب در تحریک جنس مخالف استفاده کرد.

د. عفت در نگاه
امام سجاد (علیه السّلام) خویشتن داری و فروبستن از نگاه حرام از دیگر مصداق های عفت بر شمرده اند. حضرت در مقام دعا برای همسایگان و دوستان خود عرضه می دارند:
واجعلنی اللهم … اغضّ بصری عنهم عفه؛ (25) خدایا، مرا آن گونه قرار بده که چشم خود را از روی عفّت ببندم.
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز نشانه پارسایی فرد را عفت او در نگاه دانسته و فرموده اند:
و من ورعه عفه بصره و عفه بطنه؛ (26) از تقوای شخص عفت او در نگاه و شکم است.

هـ . عفت و حیا در راه رفتن
قرآن کریم با ستایش از طرز راه رفتن دختر حضرت شعیب (علیه السّلام) در معابر عمومی و در برابر نامحرم می فرماید:
فَجاءَتهُ إِحداهُما تَمشِی عَلَی استِحیاءٍ؛ (27) یکی از آن دو دختر به سراغ موسی آمد در حالی که با نهایت حیا قدم بر می داشت.

و. حیا در اختلاط با نامحرم
دقت در روایت پیش گفته این نکته را بیان می کند که پرهیز از اختلاط با نامحرم، از دیگر ویژگی های زنان و مردان با حیا و عفیف به شمار می رود. خداوند متعال در نقل آن فراز از داستان حضرت موسی (علیه السّلام) که به دروازه ی شهر مدین رسیده بود، داستان دو زن را یادآور می شود که کمی دورتر از مردانی که برای آب دادن به دام های خود اطراف چاه حلقه زده بودند، تنها به جمع و جور کردن گوسفندانشان مشغول بودند. وقتی حضرت موسی (علیه السّلام) داستان آنان را جویا می شود، آن ها می گویند: تا زمانی که مردان از دور چاه پراکنده نشوند ( و ما نتوانیم بدون اختلاط با مردان گوسفندانمان را سیراب سازیم ) به آب کشی نمی پردازیم: « … لا نسقِی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاءُ… (28) ». این آیه، پرهیز از اختلاط میان مردان و زنان را تأیید می کند.

عوامل ایجاد و تثبیت حیای همسر
در پایان این بحث و پس از آن که نقش و اهمیت عفت و حیا در روابط میان همسران روشن شد، مناسب است به برخی راهکارهایی اشاره می شود که دین به منظور ایجاد و تثبیت حیا ارائه کرده است:

أ. آراستگی
نظافت و آراستگی همسر، از جمله اموری است که زمینه ساز تحقق حیای همسر است. روایت زیر به خوبی این نقش را تبیین می کند:
عن الحسن بن جهم قال رأیت ابا الحسن (علیه السّلام) فقلت: جعلت فداک اختضبت، فقال: نعم، انّ التَهیئه مما یزید فی عفه النساء و لقد ترک النساء العفه بترک ازواجهن التهئیه. (29) حسن بن جهم می گوید: خدمت حضرت کاظم (علیه السّلام) رسیدم و گفتم: قربانت گردم، آیا خضاب کرده ای؟ حضرت فرمود: بله، آمادگی و زینت مرد، باعث پاکدامنی زن می شود. زن ها به دلیل این که مردانشان زینت نمی کنند، عفت خود را از دست می دهند.
و نیز در روایت آمده است:
دخل قوم علی ابی جعفر (علیهما السّلام) فرأوه مختضباً بالسواد فقال: انی رجل احب النساء و انا اتصنع لهن؛ گروهی نزد امام باقر آمدند در حالی که ایشان را خضاب کرده دیدند. حضرت فرمود: من زنان را دوست دارم و خود را برای آن ها آماده می کنم. (30)
حاصل این روایات آن است که پیرایش و آمیزش مطلوب، از عوامل ایجاد و حفظ عفت همسر و زمینه سازگاری همسران به شمار می رود.

ب. غیرت
غیرت، به معنای نفرتی طبیعی است که از بخل مشارکت دیگران در امر مربوط به محبوب فرد سرچشمه می گیرد. (31)
از جمله محبوب ترین افراد برای انسان، خود او و وابستگان نزدیک وی – به ویژه همسر و فرزند – است. فرد غیور از آن جا که به خود علاقه مند است، در امور خصوصی خویش اجازه مشارکت به دیگران را نمی دهد و این غیرت او را به عفت رهنمون می سازد:
عن علی (علیه السّلام): قدر الرجل علی قدر همته … و عفّته علی قدر غیرته؛ ارزش هر کس به اندازه همت و عفتش به اندازه غیرت او است. (32)
مرد از آن جا که به همسر خود علاقه مند است، به دیگران اجازه مشارکت در امور مربوط به خویش را نمی دهد. غیرت صفتی الاهی است (33) و اگر کسی به این صفت متصف نشود، صاحب قلبی واژگون قلمداد شده است. (34) فردی که به عفت همسر خود اهمیت نمی دهد تا جایی که او به اعمال منافی عفت رو می آورد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. (35)
غیرت و توجه به پاکدامنی همسر، زمینه ساز حفاظت از آلودگی های مختلف و سبب سازگاری هر چه بیشتر او خواهد شد. البته نباید فراموش کرد که به همان میزان که غیرت در جایگاه خود در عفت همسر مؤثر است، غیرت بی مورد نشان دادن در دوری آنان از پاکدامنی تأثیر می گذارد؛ از این رو امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در وصیت به امام حسن (علیه السّلام) ایشان را از غیرت در غیر جایگاه خود بر حذر داشته، آن را باعث انحراف و بیماری دانسته و فرموده اند: « ایّاک و التغایر فی غیر موضع الغیره فانّ ذلک یدعو الصحیحه منهنّ الی السقم ». (36)

آثار عفت و حیا در سازگاری همسران
پس از بیان مطالب مقدماتی، نوبت به آن می رسد که آثار جنبه های گوناگون حیا و عفت را در سازگاری همسران و تحکیم خانواده بررسی کنیم. این آثار عبارت است از:

أ. وفاداری به همسر
عفت و حیا، همسر را در حفاظی قرار می دهد که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شئون انسانی باز می دارد. چنین همسری هرگز اجازه خیانت به همسر را به خود نمی دهد. طبیعتاً امانتدار بودن همسر، از عوامل بسیار مؤثر در ایجاد صلح و سازش در نظام خانواده است، همان طور که خیانت از زمینه های بسیار تأثیرگذار در روند تزلزل بنیاد خانواده به شمار می رود.
حضرت موسی (علیه السّلام) از خداوند متعال پرسید:
الهی فما جزاء من ترک الخیانه حیاء منک؟ قال یا موسی له الامان یوم القیامه؛ (37) خداوندا، پاداشی کسی که به جهت حیا از تو خیانت را رها می کند، چیست؟ خداوند فرمود: پاداش او امنیت در روز قیامت است.
این روایت نشان می دهد که یکی از آثار حیا، ترک خیانت است.
در روایت دیگری از سلمان نقل شده است:
اذ اراد الله عزوجل هلاک عبد نزع منه الحیاء فاذا نزع منه الحیاء لم تلقه الّا خائناً مخوناً فاذا کان خائناً مخوناً نزعت منه الامانه فاذا نزعت منه الامانه لم تلقه الا فظاً غلیظاً…؛ (38) هرگاه خداوند اراده کند بنده ای را هلاک کند لباس حیا را از تن او می کند. پس وقتی لباس حیا از او کنده شد، جز خیانت از او ساخته نیست و هنگامی که خائن شد، امانت از او رخت بر می بندد و وقتی امانت از او برداشته شد، جز خشونت و سنگ دلی از او نمی بینی.
این روایت بی حیایی را زمینه ساز خیانت، خیانت را ملازم با امانتدار بودن و امانتدار نبودن را باعث خشونت و درشت خویی دانسته است که هر یک از این ها خود به تنهایی برای سست کردن بنیاد خانواده کافی است.

ب. احساس نیاز به همسر
محدودیت هایی که اسلام در زمینه روابط جنسی وضع کرده، زمینه ساز آن است که فرد به همسر خود به عنوان تنها تأمین کننده نیازهای جنسی نگاه کند و خود را از وجود او بی نیاز نبیند. آن گاه که مرد عفت و حیا را در نگاه، گفت و گو و روابط جنسی با نامحرمان مراعات نمی کند، در حقیقت بخشی از نیاز غریزی خود را از مسیر غیر همسر تأمین کرده است. این پدیده علاوه بر آنکه باعث می شود تا فرد احساس نیاز کمتری به همسر خود داشته باشد، گاه سبب می شود که فرد همسر خود را با دیگران از لحاظ زیبایی و دیگر جذابیت ها مقایسه و از داشتن چنین همسری احساسی ناخوشایند پیدا کند؛ اما هنگامی که مرد با مراقبت از خویش، لذت ها و کام جویی های گوناگون جنسی را به همسر منحصر ساخت و اجتماع را محل کار و تلاش قرار داد، پس از انجام فعالیت های روزانه با شوقی وصف ناپذیر در انتظار ملاقات با همسر و تأمین نیازهای عاطفی و غریزی خویش به آغوش خانواده باز می گردد. همچنین زنی که علاوه بر غرایز مذکور، حس خودنمایی و تبرّج خویش را نیز به همسر منحصر می سازد، در اشتیاق بازگشت همسر به منزل لحظه شماری می کند و با آراستگی جنسی و روحی، مهر و محبت همسر را به انحصار خود در می آورد.
سازگاری، مهم ترین ویژگی چنین خانواده ای به شمار می رود. از همین رو – رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیان ویژگی های بهترین زن به این خصوصیت اشاره می کند:
العفیفه … المتبرجه مع زوجها، الحصان علی غیره؛ (39) بهترین زن زنی است که در برابر شوهرش با تبرج و زینت و در برابر دیگران پاکدامن و با حیا ظاهر شود.
و بدترین زن را کسی می داند که در برابر دیگران خودنمایی کند و با شوهر بی میلی کند:
… المتبرجه اذا غاب عنها بعلها الحصان معه اذا حصر؛ (40) در مقابل شوهر بی میل و در مقابل دیگران با تبرج و زینت حاضر شود.

ج. محبت
ثمره دیگر حیا که به دنبال نتایج قبلی حاصل می شود، ایجاد علاقه و محبت میان همسران است؛ از این رو امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پس از ذکر برخی لوازم حیا، محبت را از دیگر آثار آن بر شمرده و فرموده اند: « الحیاء … موجب للمحبه ». (41)

د. ایجاد و تثبیت احترام و موقعیت
با کنده شدن پوشش حیا، خیانت زندگی را فرا می گیرند و برخوردهای خشن بر زندگی سایه می افکند. نه تنها انسان با شیطان همراه، بلکه خود نمونه یک شیطان می شود که قالب و قیافه انسانی دارد. (42)
چنین همسری با شیطان بزرگ همدست و شریک است؛ برای او هیچ اهمیتی ندارد که دیگران درباره اش چه قضاوتی می کنند؛ بی مبالاتی زندگی وی را فرا می گیرد؛ تعهد و پایبندی به زندگی برایش معنایی ندارد. چنین کسی برای خدا نیز قابل تحمل نیست، چه رسد که همسرش او را تحمل کند. (43) او برای خود نیز حرمتی باقی نمی گذارد؛ از این رو خداوند هم او را محترم نمی شمارد. (44) همسران باید برای یکدیگر جایگاه ویژه ای داشته باشند و این مهم از پاسداری این خصلت و پایداری آن حاصل می شود. (45)

هـ . جلوگیری از ظهور پلیدی
حیا، از یک سو راه را بر پلیدی می بندد و مقابل حدوث آن می ایستد، (46) و از سوی دیگر اجازه نمی دهد زشتی هایی که در ساختار شخصیتی فرد موجود است، ظاهر شود. (47)
جرقّه ناسازگاری ها در زندگی، هویدا شدن زشتی ها است. حیای همسران، زمینه مناسبی برای از بین رفتن زشتی ها یا دست کم پنهان کردن آن است. در چنین فضایی محبت ایجاد می شود و با این راهکار می توان به یک زندگی آرام امیدوار بود. (48)

و. پیدایش زندگی حقیقی
سر تا پای فرد بی حیا را زشتی فرا گرفته و از این زشتی هاست که پلیدی های فراوان دیگری زاییده می شود. کفر، نفاق، جدایی و ناسازگاری، از پیامدهای این آلودگی است. حتی اگر نمادهای ورع و عبادت را نیز در چنین فردی بتوان مشاهده کرد، همه وجودش پستی و پلیدی است. صلاح و سازگاری با چنین فضایی بسیار فاصله دارد. به راستی مرگ برای چنین کسی بهتر از زندگی است؛ (49) بنابراین از متون اسلامی به روشنی استفاده می شود که زندگی با این ویژگی قابل شناسایی است و چنان که همسران از این خوی جدا شوند، مرده ای در میان زندگانند که بهتر است از زندگانی فاصله بگیرند.

مهارت هایی برای برخورداری از حیای مثبت ( عاقلانه ) و دوری از حیای منفی ( احمقانه )
روان شناسان و دانشمندان تربیتی برای برخورداری فرد از حیای مثبت راهکارهایی ارائه داده اند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

أ. کنترل درونی (50)
افرادی که مسئولیت وقایعی را که برای آن ها اتفاق می افتد، می پذیرند، « درونی ها » (51) نامیده می شوند؛ زیرا آن ها دارای کانون کنترل درونی هستند، و برعکس کسانی که معتقدند بیشتر مسائلی که برایشان اتفاق می افتد، خارج از کنترل آن هاست، « بیرونی ها » (52) نامیده می شوند. (53)
بسیاری از مشکلاتی که برای افراد پیش می آید، به این دلیل است که برای مصون ماندن از مشکلات به دنبال کنترل کننده هایی از بیرون هستند تا از بروز مشکل جلوگیری کنند و نوعاً این انتظار پاسخ مثبتی را به همراه ندارد؛ در نتیجه فرد گرفتار می شود. برای مثال افرادی که در سنین ازدواج قرار گرفته اند، احساس می کنند ساختار اجتماعی برای یک وصال مطلوب آلوده است و برای مقابله با این آلودگی، باید به وسیله کنترل کننده های بیرونی که شامل حکومت، قوانین اجتماعی، پدر و مادرها، سنت های اجتماعی جدید و … می شود، راهی برگزید تا دیگر آلودگی وجود نداشته باشد. چنانچه این کنترل اجرا نشود، راهی جز تن در دادن به آلودگی نیست. با این نگاه، طبیعی است که حیای مطلوب از جامعه رخت بر می بندد؛ زیرا انتظار می رفت با کنترل های بیرونی حیا در جامعه راه پیدا کند و این کنترل ها توفیق اجرا نیافتند؛ ولی چنانچه انسان از کنترل درونی برخوردار باشد، مسئولیت کارها را خود به عهده می گیرد و با « روش مسئله گشایی » – که در آینده از آن سخن خواهیم گفت – بر اساس توانایی خود به مقابله با مشکل بر می خیزد.
برای درک تفاوت میان « درونی ها » و « بیرونی ها » در زوایای مختلف زندگی، آن ها را این گونه با یکدیگر مقایسه کرد:
1. درونی ها از پیشرفت بیشتری برخوردارند؛ زیرا آن ها در مقابل شکست ها و محرومیّت هایشان واکنش کمتری از خود نشان می دهند و از کامیابی هایشان نیز احساس رضایت شخصی بیشتری دارند؛ ولی بیرونی ها به دلیل انتظاراتی که از دیگران دارند و آن ها را مسئول شکست ها می دانند، واکنش منفی بیشتری نشان می دهند و پیروزی ها را نیز از خودشان نمی دانند تا احساس فوق العاده ای داشته باشند؛
2. درونی ها وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی رو به رو می شوند، برای مقابله با آن، تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند، در حالی که بیرونی ها عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل، از طریق تخیّل آرزومندانه و انتظار از دیگران واکنش نشان می دهند؛
3. درونی ها بیشتر مستقل هستند و در قبال رویدادهای زندگی و سلامت جسمی و روانی خود مسئولیت بیشتری را می پذیرند، درحالی که بیرونی ها نقش تأمین سلامت را برای دیگران قائل هستند و بر این اساس، خودشان احساس مسئولیت نمی کنند؛
4. درونی ها در ارزیابی اولیه که به بررسی رویداد می پردازند، رویدادهای تنش زا را به عنوان تهدید کننده ها نمی نگرند؛ بلکه آن ها را مشکلات حل شدنی تلقّی می کنند. آنان در ارزیابی ثانویّه که به بررسی حلّ مشکل مربوط است، امید بخش می نگرند؛ چرا که می دانند مهارت های مقابله ای را خود در اختیار دارند، به خلاف بیرونی ها که رویدادها را به عنوان تهدید می نگرند و در برابر آن واکنش هیجانی ( عصبانیت ) یا اجتنابی ( دوری از روابط ) را بر می گزینند. آن ها به دلیل این که نسبت به زندگی نگرش مقابله ای ندارند، به دشواری می توانند به طور فعّال و با اتّکا به خود به مشکلات زندگی واکنش نشان دهند.
وقتی درونی ها را با بیرونی ها در باورهایشان مقایسه می کنیم، می بینیم که درونی ها معتقدند:
– سرانجام افراد در دنیا احترامی را که شایسته آن هستند، به دست می آورند؛
– کامیابی، نتیجه تلاش زیاد است و اقبال نقش کمتری در پیروزی افراد دارد؛
– بدبختی و محرومیّت افراد، غالباً نتیجه اشتباهات خود آن هاست؛
– میان تلاش و نتیجه مطلوب، رابطه مستقیمی وجود دارد؛
– کسانی که نمی توانند کاری کنند تا دیگران آن ها را دوست داشته باشند، نمی دانند چگونه با دیگران همراه شوند.
در مقابل، بیرونی ها بیشتر اعتقاد دارند:
– متأسفانه بیشتر اوقات- ارزش فرد هر قدر هم که تلاش و کوشش کند – ناشناخته می ماند؛
– به دست آوردن یک شغل خوب، بیشتر به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد؛
– بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی مردم، به علّت بداقبالی است؛
– ما هر قدر هم که بکوشیم، باز هم دیگران از ما خوششان نمی آید. تلاش برای راضی کردن مردم، چندان فایده ای ندارد. اگر قرار است آن ها از ما خوششان بیاید، به طور اتفاقی خوششان می آید. (54)
بنابراین درونی ها در برخورداری از حیا فعّال برخورد می کنند و به بخت و اقبال و امور خارج از اراده ی فرد کمتر توجه می کنند. برای برخورداری از حیای مطلوب در امور فردی، خودکنترلی یا به عبارت دیگر کنترل درونی بسیار مؤثر است؛ ولی در امور اجتماعی توجه به این نکته ضروری است که نباید خود را مجبور کنیم تا واقعیت ها را نادیده بگیریم. در جهان امروز رویدادهای فراوانی رخ می دهد که ما نمی توانیم آن ها را مهار کنیم. سرزنش کردن خود برای اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می دهد – با این تعبیر که ما شرم می کنیم و این حوادث را ناکامی خود می دانیم – چندان واقع بینانه نیست. چنانچه ما وظایف خود را در محدوده ی فردی و اجتماعی انجام داده باشیم، مسئولیت فجایع یا محرومیت های اجتماعی – گرچه دلخواه ما نیست و می خواهیم آن را تغییر دهیم – به عهده ما نیست و همه چیز آن گونه که ما می خواهیم اتفاق نمی افتد. پس بهترین سبک مقابله در چنین موقعیتی این است که این رویدادها را به عنوان واقعیّت موجود بپذیریم و با استفاده از کانون کنترل درونی خود، منطبق ترین راه را برای سازگاری با امری که دلخواه ما نیست، پیدا کنیم.

ب. مسئله گشایی (55)
مسئله گشایی، یک مهارت مقابله ای کاربردی است که سبب اعتماد به نفس می شود و بر این اساس، در وجود فرد احساس شایستگی و تسلط تقویت می شود. مسئله گشایی پنج مرحله دارد:
1. ادراک خویشتن؛ (56)
2. تعریف مسئله؛ (57)
3. فهرست کردن راه حل های مختلف؛ (58)
4. تصمیم گیری؛ (59)
5. امتحان کردن. (60) و (61)
انسان گاهی می خواهد امر ارزشمندی را به دست آورد، که شرایط محیطی چندان با آن همراه نیست و ممکن است در پایبندی به آن ارزش، احساس تنهایی کند و همراه و دوست مناسبی نیز پیدا نکند. در این صورت در گام اوّل باید خودش را خوب بشناسد، حال که تقویتی از بیرون وجود ندارد، او باید ادراک از خویشتن را پرورش دهد. ارزش ها، دارایی ها و توانایی های خود را خوب بشناسد و نخواسته باشد خود را در نگاه دیگران ارزیابی کند؛ چرا که آنها با شاخص های ارزشی خودشان به قضاوت خواهند نشست و طبیعتاً نمره ای که به او می دهند، مثبت نخواهد بود. مسئله گشایی موفّق کسی است که تفاوت نگاه ها و ارزش ها را که به یک موقعیت مشکل ساز منتهی شده است، بخشی از زندگی تلّقی کند و برای مقابله با آن برخورد تکانشی و هیجانی نداشته باشد تا بتواند احساس سرخوردگی و تنهایی را از خود دور کند. در وضعیت فعلی حیامندی به شدّت نیازمند است که افراد از دریچه شناخت خود به رفتاری بیندیشند که می خواهند برگزینند، وگرنه چنانچه بخواهند شاخص امتیاز را از دیگران بگیرند، از انتخاب خود راضی نخواهند بود.
در گام دوم باید مسئله ای را که با او رو به رو است، درست بشناسد؛ مشکلات و تعارض های اساسی را مشخص کند و پس از آن فهرستی از اهداف خود را تهیه نماید. برای مثال چنانچه شما برای ادامه تحصیل می خواهید به دانشگاه بروید و احساس می کنید درآن جا مشکلاتی خواهید داشت، مشکلات اساسی را همراه اهداف خود از ورود به دانشگاه فهرست کنید تا بدانید کدام یک از مسائل موجود در دانشگاه مشکلی است که با اهداف شما رو به رو است و شما برای مقابله با آن باید چاره ای بیندیشید.
در گام سوّم انسان باید راه حل ها را بشناسد. تمام راه حل ها را بررسی و یادداشت کند. طرح شما برای حلّ مسئله باید انعطاف پذیر باشد تا شما را خیلی محدود نسازد. در پیدا کردن راه حل بکوشید خلّاق باشید. ممکن است راه حل هایی که از پیش برای شما بازگو کرده اند یا خودتان در موقعیّت های دیگر آزموده اید. برای موقعیت فعلی شما مناسب نباشد. پس ذهن خود را به کار گیرید تا راه حلّ – دست کم در شیوه ی اجرا – جدیدی را خلق کنید.
در گام چهارم فرد- با توجّه به تعریف مشکل و بررسی راه حل های مختلف – راه حلّی را که عملی تر و امکان پذیرتر است، برگزیند و بداند در بیشتر موقعیّت ها شیوه های صحیح فراوانی وجود دارد. پس به یک شیوه بسنده نکند. پس از انتخاب و تصمیم گیری، نتایج احتمالی را پیش بینی کند.
در گام پایانی راه انتخابی را امتحان کنید. نباید ارزش های فرد لطمه ببیند. اگر راهکار انتخاب موفقیت آمیز بود، بر آن باقی بماند، وگرنه دوباره مسئله را از راه حل های دیگر پیگیری کند تا به بهترین شکل با مشکل مقابله نماید.

ج. حفظ غرور (62)
اگر انسان تمام کامیابی های خود را نتیجه خوش اقبالی با کمک دیگران بداند، چه پنداری از خود خواهد داشت؟ ممکن است چنین کسی قدردان باشد؛ امّا به سختی می تواند احساس غرور کند. غرور هنگامی ایجاد می شود که شخص احساس کند برای رشد و گسترش مهارت خود و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده است. (63)
چنانچه انسان به دلیل شرایط مساعد محیطی یا خانوادگی به توفیقی دست یابد، بی شک از منافع و آثار مطلوب آن بهره مند می شود و در مقایسه با کسانی که ناموفق بوده اند، بسیار متفاوت است؛ ولی اوّلاً سطح رضایتمندی چنین فردی با سطح رضایتمندی کسی که با تلاش بی وقفه و طاقت فرسای خود توفیق را به چنگ آورده است. قابل مقایسه نیست؛ ثانیاً اعتماد به خویشتن و عزّت نفس چنین فردی را پایداری و استقلال کسی که از خود مایه گذاشته تا به نتیجه مطلوب رسیده، در دو سطح بسیار متفاوت است و ثالثاً دستیابی به کامیابی، مقوله ای جدای از احساس غرور است. احساس غرور، برخاسته از کفایت و لیاقت خود شخص است که نقش اصلی را در تحصیل نتیجه ایفا می کند و حسّی به مراتب قوی تر از مسئله پیروزی در انسان ایجاد می کند. ما برای برخورداری از حیا در همه مراحل زندگی مان، به چنین حسّی نیازمندیم تا به راحتی از ارزش هایمان دفاع کنیم.

د. جرأت ورزی (64)
جرأت ورزی، یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خویش که به شیوه ی مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت ورز برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نیستند و ضمن این که به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام می گذارند، اجازه نمی دهند دیگران از آن ها سوء استفاده کنند و به شیوه ی قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند. (65)
برای این که از حیای ضعف یا به عبارت دیگر از حیای احمقانه بپرهیزیم، باید جرأت ورزی خود را تکمیل کنیم. حیای مثبت یا عاقلانه به این نیست که انسان توانایی انجام دادن کاری را نداشته باشد؛ بلکه به این است که توانایی مضاعف داشته باشد؛ یعنی هم توانایی انجام دادن کاری را داشته باشد و هم بتواند آن را مهار کند و برای امر معقولی از انجام دادن آن کار بپرهیزد.
برای این که انسان جرأت ورزی با حیای عاقلانه خود را نشان دهد، باید با سه مهارت همراه شود:

1. بیان احساسات
شما سخن خود را صریح به دیگران منتقل می کنید؛ امّا متوجه باشید که دیگران را متهّم نکنید و با آن ها پرخاشگرانه رو به رو نشوید. با به کارگیری واژه ای که احساسات مثبت شما را نشان دهد، به حرکت خود و احترامی که دیگران برای شما قائل هستند، بیفزایید؛

2. همدلی با دیگران
بکوشید نیازهای دیگران را درک کنید. اگر نیازهای آنان را دریابید و بپذیرید، آن ها شما را بهتر خواهند پذیرفت. این بدان معنا نیست که آنچه را که زنان می خواهند، قبول کنید؛ بلکه می توانید با خواسته ی آنان مخالفت کنید؛ اما نشان دهید که احساس آن ها را درک می کنید؛

3. کاردانی:
از میان راه های گوناگونی که وجود دارد و همه ی آن ها شما را به خواسته تان می رساند، با تدبیر بهترین راه را برگزینید. برای رسیدن به مطلوب، همیشه یک راه حل وجود ندارد. شما می توانید از جرأت ورزی با چندین شیوه بهره بگیرید؛ ولی شیوه ای را انتخاب کنید که احساسات دیگران جریحه دار نشود.
پس نه پرخاشگرانه برخورد کنیم که نوعی بی حیایی است، نه از روی بی جرأتی تسلیم خواسته های دیگران می شویم که ما را مؤدّب و با حیا بخوانند که حیای احمقانه است؛ بلکه با جرأت ورزی همراه با بیان احساسات، همدلی و کاردانی، حیای عاقلانه را از خود نشان می دهیم.
نمونه هایی از جرأت ورزی، بی جرأتی و پرخاشگری را به شکل زیر می توان نشان داد:
1. فروشنده ای می خواهد شما را مجبور کند که از او چیزی بخرید و به شما می گوید: اجازه می دهید که جنس را برایتان کادو کنم؟
پاسخ همراه با بی جرأتی: بله، اگر جنس خوبی است ایرادی ندارد؛
پاسخ پرخاشگرانه: این قدر مجبورم نکنید. چیزی از شما نمی خرم؛
پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، آمادگی خرید ندارم.
2. فردی در صف خرید می خواهد خودش را جلو شما جا بزند و می گوید: اجازه می دهید زودتر از شما خرید کنم؟ من عجله دارم.
پاسخ همراه با بی جرأتی: خیلی خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهای، می خواهی چه کار کنی، برو آخر صف بایست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، نمی توانم، من هم عجله دارم. (66)
بنابراین برای این که به احیای احمقانه دچار نشویم، باید به مهارت جرأت ورزی رو بیاوریم.

مهارت شوخ طبعی (67)
شوخ طبعی، راهی دیگر برای مواجهه با تنش است. فروید شوخ طبیعی را بهترین سازوکار دفاعی بدن می داند. از دیدگاه او شوخ طبعی یک استعداد استثنایی و نادر است که به ما اجازه می دهد در مواجه با تنش به خودمان بگوییم: « نگاه کن، این است معنای دنیایی که ظاهراً خطرناک نامیده می شود، مثل بازی بچه هاست که خیلی خنده دار است ». (68)
شوخ طبعی به صورت زیر به ما کمک می کند تا بتوانیم با موقعیت های تنش زا به خوبی رو به رو شویم:
نخست این که احساس کارآمدی ما را بالا می برد و باعث می شود به جای این که ترس و عجله مسیر ما را در مقابل تنش روشن سازد، به آسانی و بدون ناراحتی با رویدادها مقابله کنیم. این مهارت، در واقع نوعی تأیید خویشتن است؛
دوم این که به ما کمک می کند تا از مشکل فاصله بگیریم و با این برخورد فرصتی پیدا کنیم تا راه حل هایی را بیابیم و برای مقابله عمیق تر با مشکل از آن سود بریم؛
سوم این که ما در هر پایگاهی باشیم به حمایت دیگران نیازمندیم و اساساً حمایت دیگران هر چه عمیق تر باشد، احساس رضایتمندی ما نیز بیشتر است. مردمی که ما می خواهیم حامیان ما باشند و هنگام خطر واکنش مناسب نشان دهند، مایلند در کنار افرادی باشند که شاد، سرحال و شوخ طبع هستند؛
چهارم این که شوخ طبعی، به معنای بی غیرتی یا بی تفاوتی نیست. واقعیت این است که یک شخص نمی تواند در یک زمان هم غمگین باشد، هم واقعاً بخندد و شاد باشد. بله، می تواند به ظاهر غم را بروز ندهد و با رفتار خود فرصتی را پیدا کند تا از عوارض منفی تنش دور بماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 27.
2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 180.
3. همان، ج 2، ص 338 و مجمع البحرین، ج 1، ص 113.
4. بقره، 273.
5. نساء، 6.
6. نور، 33.
7. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 249، « کان امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، یقول افضل العباده العفاف ».
8. همان.
9. همان.
10. همان، ص 250.
11. همان، ج 20، ص 29.
12. همان، ج 20، ص 27.
13. مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص 70.
14. ابی الحسین ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج 2، ص 118.
15. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 165.
16. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « الحیاء حیاء ان حیاء عقل و حیاء حمق؛ حیاء دو قسم است: یکی عاقلانه و دیگری احمقانه ». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 156.
17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 324.
18. همان.
19. سید جواد مصطفوی، بهشت خانواده، ج 1، ص 60.
20. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 282.
21. مؤمنون، 5 و 6.
22. نور، 33.
23. نور، 31؛ احزاب، 59 و … .
24. نور، 60.
25. صحیفه سجادیه، دعای 26.
26. حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص 292.
27. قصص، 25.
28. همان، 23.
29. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 567.
30. همان، ص 480.
31. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 3، ص 432.
32. نهج البلاغه، حکمت 47.
33. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 332.
34. محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 153.
35. همان، ص 154.
36. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 537.
37. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 327.
38. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 291.
39. همان، ج 5، ص 324.
40. همان، ص 325.
41. عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ح 20، ص 272.
42. « لم تلقه الا فظا غلیظا فاذا کان فظا غلیظا نزعت منه ربقه الایمان فاذا نزعت منه ربقه الایمان لم تلقه الا شیطانا ملعونا ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 292.
43. عن امیرالمؤمنین قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « ان الله حرّم الجنه علی کل فحاش بذیء قلیل الحیاء لا یبالی ما قال و لا ما قیل له فانک ان فتشته لم تجده الا لغیه او شرک شیطان؛ خداوند بهشت را بر هر بد زبان کم حیایی که در بند این نیست چه بگوید یا درباره او چه بگویند، حرام کرده است. چنین افرادی همدست شیطانند … همان، ج 2، ص 324.
و قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « ینزع الله من العبد الحیاء فیصیر ماقتا ممقتا ثم ینزع منه الحیاء ثم الرحمه ثم یخلع دین الاسلام من عنقه فیصیر شیطاناً لعینا ». محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 168.
44. قال سول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له؛ کسی که لباس حیا را کنار بگذارد، غیبت او بی اشکال است ». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 461.
45. عن سماعه قال: سمعت ابا الحسن موسی (علیه السّلام) یقول: « لا تذهب الحشمه بینک و بین اخیک ابق منها فان ذهابها ذهاب الحیاء؛ وقار و هیبت را میان خود و برادرت نگهدار؛ زیرا با رفتن آن، حیا نیز از میان می رود ». محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 5672.
46. قال علی (علیه السّلام): « الحیاء یصد عن فعل القبیح؛ حیا انسان را از کار زشت باز می دارد ». عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ص 275.
47. « و من کساه الحیاء ثوبه خفی علی الناس عیبه؛ کسی که لباس حیا بپوشد، عیبش مخفی شود ». محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 22.
48. قال علی (علیه السّلام): « الحیاء … موجب للمحبه؛ حیا محبت ایجاد می کند ». حسن حرّانی، تحف العقول، ص 82.
49. قال علی (علیه السّلام): « رأس کل شر القحه بئس الوجه الوقاح من لم یکن له سخاء و لا حیاء فالموت خیر له من الحیاء ما ابعد الصلاح من ذی الشر الوقاح؛ سر سلسله هر بدی، بی حیایی است. کسی که سخاوت و حیا نداشته باشد، مرگ برای او بهتر از زندگی است. صلاح و سازگاری از بی حیا بسیار دور است ». عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص 257.
50. internal control
51. internal
52. Externals
53. کریس. ال کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمد خانی، ج 1، ص 102.
54. همان، ص 103.
55. problem solving
56. Self-perception
57. the problem defining
58. listing option
59. decision making
60. Testing
61. کریس ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمد خانی، ج 1، ص 94.
62. Pride
63. کریس ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج 1، ص 121.
64. Assetiveness
65. کریس ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج 1، ص 261.
66. کریس ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج 1، ص 262.
67. [humor scale] 68. کریس ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج 1، ص 108.
منبع مقاله :
حسین زاده، علی؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید