مجری: علی صبوحی طسوجی
4-2-1- کلام 4. آیات 56 تا 67
گسست کلام 4 از کلام 3:
پایان یافتن فرامین خدا به رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) در ارتباط با وظایف آن حضرت نسبت به قومش و آغاز مجموعه ای از آیات در راستای تهدید مشرکان مکذب به حتمیت عذاب، دلیل گسست کلام 4 از کلام 3 است.
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ«56» قُلْ إِنِّی عَلَى بَینَهٍ مِنْ رَبِّی وَکَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیرُ الْفَاصِلِینَ«57» قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِی الْأَمْرُ بَینِی وَبَینَکُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ«58» وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیبِ لَا یعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ«59» وَهُوَ الَّذِی یتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیلِ وَیعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ یبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ ینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«60» وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیرْسِلُ عَلَیکُمْ حَفَظَهً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یفَرِّطُونَ«61» ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ«62» قُلْ مَنْ ینَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیهً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ«63» قُلِ اللَّهُ ینَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ«64» قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ یبْعَثَ عَلَیکُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یلْبِسَکُمْ شِیعًا وَیذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ«65» وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیکُمْ بِوَکِیلٍ«66» لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ«67»
پیوستگی آیات کلام 4:
آیات این کلام دارای سه مطلب است: مطلب نخست، آیات 56 تا 58 است که فرمان خدای متعالی به رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) برای طرح سخنانی خطاب به مشرکان است. این سخنان به مقابله با استعجال عذاب از سوی آنان ختم می شود. بدین ترتیب که آن حضرت به فرمان خدا، اجابت فوری عذاب درخواستی آنان را خارج از حیطه خویش و در اختیار خدای سبحان می داند؛ مطلب دوم، آیات 59 تا 62 است که با بیان توضیحاتی، خدا را به عنوان حاکم مطلق و سریعترین حسابگران و در نتیجه صاحب اختیار عذاب کافران معرفی می کند؛ و مطلب سوم، آیات 63 تا 67 است که از طریق بیان شاهدی فطری، قدرت خدا بر عذاب مکذبان را بیان داشته و از جریان یافتن اراده عذاب در خصوص آنان خبر می دهد. با این توضیح، اتصال سیاقی آیات درون مطالب و مطالب کلام روشن است و از مباحث بعدی آشکارتر خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
غرض کلام 4:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: طبق آیات این مطلب، خدای متعالی به رسول خویش (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان می دهد که خطاب به مشرکان در چهار فراز سخنانی را مطرح کند. هریک از این چهار فراز، با «قل» آغاز می شود:
«قل إنی نهیت …»: من از پرستش آنچه شما غیر از خدا می خوانید، نهی شده ام.
«قل لا أتبع …»: من از هوسهای شما پیروی نمی کنم ( و از جایگاه توحیدی خویش به سمت خدایان دروغین شما منحرف نمی شوم )، زیرا سبب گمراهی و خروج من از جرگه هدایت یافتگان است.
«قل إنی علی بینه …»: من در اعتقاد توحیدی خویش بر بینه ای از جانب پروردگارم استوارم، اما شما آن را دروغ پنداشتید. (شما در مقام تکذیب معاندانه بینه من، تقاضای نزول فوری عذاب دارید، تا به خیال خام خودتان از عدم اجابت فوری درخواست عذاب به سود مرام باطلتان بهره گیرید و مرا برای پرستش خدایان دروغین خودتان مجاب کنید، اما بدانید ) آنچه را به شتاب خواستار آنید در اختیار من نیست. فرمان جز به دست خدا نیست که حق را بیان می کند و او بهترین داوران است.
«قل لو أن عندی …»: اگر آنچه را با شتاب خواستار آنید نزد من بود، قطعاً میان من و شما کار به انجام رسیده بود و خدا به ستمکاران داناتر است.
باتوجه به چهار فراز بالا، معنی منسجم این مطلب، «اعلان ثبات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طریق توحید و نا امید کردن مشرکان از تأثیرگذاری بر ایشان حتی با ترفند تقاضای نزول فوری عذاب» است.
معنی منسجم مطلب دوم: آیات این مطلب، خاطرنشان می سازد که کلیدهای غیب، تنها در نزد خداست و کسی جز او آن را نمی داند. او از همه چیز آگاه است و مرگ و زندگی انسانها در دست اوست و مولای حقی است که مرجع همگان است (: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ …) آنگاه به همگان هشدار می دهد که حکم تنها از آنِ اوست و او سریعترین حسابگران است (: أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ)
براساس آیات مطلب قبل، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور بودند که در پاسخ به ترفند استعجال عذاب از جانب مشرکان به ایشان بفرمایند که آنچه شما درخواست می کنید در نزد من نیست، بلکه حکم تنها از آنِ خداست (: مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ * قُل لَّوْ أَنَّ عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ …)؛ در این مطلب خطاب به مشرکان گفته می شود که ( اگر اجابت تقاضای عذاب شما در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، در نزد خداست، زیرا ) کلیدهای غیب در نزد اوست و در جمع بندی انتهایی مطلب نیز بر حصر مقام حکمرانی برای خدا تأکید می گردد (: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ … أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ) در نتیجه جهت این مطلب «بیان اختیار مطلق و بلا منازع خدای سبحان و در حکم رانی و حسابرسی و عذاب مشرکان مکذب» است.
معنی منسجم مطلب سوم: محتوای این مطلب در سه فراز بیان شده است: فراز نخست، آیات 63 و 64 و طرح یک سؤال از مشرکان مکذب و بیان پاسخ آن است. بگو: چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا می رهاند؟ در حالی که او را به زاری و در نهان می خوانید: که اگر ما را از این مهلکه برهاند، حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود. بگو: خداست که شما را از آن تاریکیها و از هر اندوهی می رهاند، باز شما شرک می ورزید (: قُلْ مَن یُنَجِّیکُم … قل الله …) این سؤال و جواب، آنان را متوجه فطرت خداخواه و عناد مشرکانه خوشی در برابر آن می کند؛ فراز دوم، آیه 65 است که خدای معرفی شده در فراز قبل را قادر بر بعث عذابی سخت بر مشرکان مکذب معرفی می کند (: قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا …)؛ و فراز سوم آیات 66 و 67 است که خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، قوم ایشان را مکذب وعید مطرح شده در فراز قبل دانسته و با تأکید بر حقانیت آن، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است که به آنان بفرماید من بر شما وکیل نیستم و عذاب موعود شما در موعد مقرر خود خواهد رسید و آنگاه حقانیت آن را خواهید دانست (: وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ …)؛ چنانکه دانستیم فراز نخست، در عین اینکه حجتی آشکار بر حقانیت توحید است، مقدمه بیان فراز دوم، یعنی قدرت خدا بر عذاب مشرکان مکذب است و فراز سوم پا را فراتر گذاشته و با بی اثر دانستن تکذیب مشرکان، بر حتمیت وقوع عذاب ایشان در موعد مقرر تأکید کرده است. بدین ترتیب عنوان متناسب با معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «احتجاج بر اثبات قدرت خدا برای برانگیختن عذابی سخت بر مشرکان مکذب و تهدید به فرا رسیدن عذاب او در موعد مقرر به رغم تکذیب مشرکان»
از مطلب نخست، دانستیم که آخرین امید مشرکان برای منفعل کردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بینش توحیدیش، تقاضای نزول فوری عذاب ادعایی آن حضرت بوده است. بدین ترتیب که امید داشتند از عدم اجابت فوری این درخواست به نفع مرام باطل خود بهره گرفته و آن حضرت را برای پرستش خدایان دروغینشان مجاب سازند. در همان مطلب جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور شفاف تبیین و اعلان می گردد که تحقق این وعده در چارچوب اختیارات ایشان نیست که عدم تحققش دلیل کذب او باشد، او در مرام توحیدیش بر بینه ای الهی استوار است و شما مکذب آن بینه هستید. در همین مطلب به صورت اجمالی در جایگاه تکمیل نفی تحقق عذاب از محدوده اختیارات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این امر از اختیارات حاکم مطلق عالم، یعنی خدای متعالی دانسته می شود؛ دومین مطلب، احتجاجی برای اثبات بخش اجمالی مطلب قبل است. یعنی اثبات اینکه تحقق وعده عذاب در حیطه اختیارات حاکم مطلق عالم است؛ و سومین مطلب آخرین قدم برای تکمیل خنثی کردن این ترفند مکارانه است. در این مطلب با احتجاجی دیگر قدرت خدا برای بعث عذاب بر مشرکان مکذب به اثبات رسیده و مشرکان مکذب را در انتظار وقوع عذاب موعود در موعد مقرر نگاه داشته است. بدین ترتیب نه تنها طرح مشرکان برای منفعل کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رسالت توحیدی خود خنثی شد که بالاتر از آن، خودشان منفعل شدند. بنابراین عنوان متناسب برای غرض این کلام عبارت است از:
«خنثی سازی فعال ترفند تقاضای تحقق وعده عذاب از ناحیه مشرکان مکذب که به منظور منفعل کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بینش توحیدی انجام می گرفت»
گفتنی است مضامین مطرح شده برای خنثی کردن این ترفند، مفید اثبات حقانیت بینشِ توحیدی نیز هست. توجه به مطلب دوم و فراز نخست مطلب سوم، مؤید این ادعاست. بنابراین فعال بودن خنثی سازی به دو جهت است: نخست، برگرداندن صحنه به طور کامل ( از جهت گیری به سمت انفعال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تا حرکت به سمت انفعال مشرکان مکذب )؛ دوم، اثبات بینش توحیدی، که هدف نهایی مشرکان مکذب از این ترفند نفی آن بوده است.
5-2-1- هم بستگی کلامهای فصل 2
هم بستگی کلام دوم با کلام اول: مخاطب کلام دوم (: قل ارایتکم إن أتاکم عذاب الله …)، مکذبان متقاضی نزول آیه در کلام اول هستند. شواهد این ادعا، عبارت است از: وجود اقتضای انذار مکذبان متقاضی نزول آیه؛ اسلوب آغاز و جریان کلام دوم؛ و آیه 49 و 50 در کلام دوم (: و الّذین کذبوا بآیاتنا …) که مورد آن کلام را مکذبان آیات الهی دانسته و به طور ضمنی از توقعات بیجای آنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است.
هم بستگی کلام سوم با کلامهای قبل: چنانکه در توضیح غرض این کلام گفته شد، ضمیر «ه» از «أنذر به» به محتوای انذاری کلام قبل بر می گردد، بنابراین خدای متعالی در این کلام از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است تا حشرپروایان را با محتوای کلام قبل انذار کند. از سوی دیگر این کلام، حیثیت انذار و تبشیری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیشتر توضیح می دهد. همان حیثیتی که آیه 48 کلام قبل به آن اشاره داشت (: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ)
هم بستگی کلام چهارم با کلام های قبل: این کلام به مقابله با ترفند تقاضای نزول فوری عذاب از ناحیه مشرکان مکذب پرداخته است (: مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ) می توان گفت که استعجال عذاب، ترفندی مستقل نبوده است، بلکه مکمل ترفند تقاضای نزول آیه (مطرح شده در کلام اول) است، بدین بیان که مشرکان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواستند که آیه بیاورد، آنگاه ایشان به دستور خدا حیثیت مکارانه این تقاضا را مشخص می کرد و آنان را به فرا رسیدن عذاب تهدید می فرمود. سپس آنها می گفتند، اگر راست می گویی عذاب موعودت را بیاور؛ شواهد صحّت این ادعا عبارت است از: محتوای کلام سوم، تهدید متقاضیان نزول آیه به فرا رسیدن عذاب است و محتوای کلام چهارم، تقاضای فرا رسیدن فوری عذاب در مقام تکذیب؛ کلام چهارم، به طور مستقل به بیان تقاضای عذاب از زبان مکذبان نپرداخته است، برخلاف کلام اول، که تقاضای نزول آیه را به طور مستقل از زبان آنان بیان می کرد و این نشانه ای از حیثیت تبعی استعجال عذاب است؛ قرینه سوم، نگاه عقلایی به این مسئله است، زیرا بسیار بعید است که تقاضای آمدن فوری عذاب بدون مقدمه صورت بپذیرد.
6-2-1- هماهنگی غرضی کلامهای فصل 2
نخستین کلام این فصل از ترفند تازه مشرکان در برابر قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر می دهد. تقاضای بیجای نزول آیه، ترفندی بود که در باطن خود، ادعای پوچ بی اعتباری قرآن کریم به عنوان آیه را داشت. این تقاضا، به هیچ وجه جنبه حقیقت طلبانه نداشت و تنها مکری برای به زانو در آوردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیش برد جبهه توحید بود. از این رو این کلام به تثبیت جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر این ترفند پرداخت و در این راستا از ماهیت متقاضیان به عنوان اهل جحد با آیات الهی پرده برداشت.
پس از آنکه کلام اول، جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در برابر ترفند مکارانه تقاضای نزول آیه تثبیت کرد، کلام دوم متقاضیان را مخاطب قرار داده و با بیاناتی انذار آمیز به آنان هشدار داده است که با توقعات بیجا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تکذیب آیات الهی، از رهنمون شدن به حقیقت توحید، پیش از فرا رسیدن عذاب یا قیامت محروم می شوند و در نتیجه با گرفتاری به عذاب دنیا یا آخرت، از حقانیت توحید و پوچی شرک آگاه خواهند شد.
از آنجا که کلام دوم قوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به خاطر توقعات بیجا و تکذیب آیات الهی در معرض عذاب دانست، کلام سوم خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد شد تا موقعیت ادامه رسالت انذاری تضعیف نشود. این کلام به تبیین وظایف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به قومش در انجام رسالت دعوت منذرانه و مبشرانه به توحید پرداخت و اعلان کرد که آن حضرت به امید ایمان آوردن حشرپروایان باید رسالت منذرانه خود را ادامه دهد، مؤمنان را در دایره ایمان حفظ کند و گروندگان به ایمان را با بشارت بپذیرد.
سه کلام بالا ترفند تقاضای نزول آیه را پاسخ گفت. به این صورت که جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تثبیت شد، ماهیت متقاضیان افشا شد و با هشدار دادن به ایشان ورق برگشت. اما کافران تصمیم داشتند که ترفند خنثی شده خود را با روشی مذبوحانه احیاء کنند و این روش چیزی جز تقاضای فرا رسیدن عذاب موعود در کلام دوم نبود. از این رو کلام چهار این فصل به طور فعال به خنثی سازی ترفند تقاضای تحقق وعده عذاب از ناحیه مشرکان مکذب پرداخته است. ترفند مکارانه ای که به منظور منفعل کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بینش توحیدی انجام می گرفت.
بدین ترتیب، مسئله این فصل، عبارت از آن است که کافران مشرک، در مقام تکذیب آیات الهی به این روش دست زدند که از پیامبر تقاضای آیه کنند. آنان می خواستند با این کار هم وجهه خود را حق طلب جلوه دهند، هم قرآن را به عنوان آیه بی اعتبار معرفی کنند و هم از نیامدن آیه به نفع خویش و به ضرر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهره گیرند. خدای متعالی این تقاضای بی جا را با افشای ماهیت آیه گریز آنان و بیان قدرت تام خویش بر آوردن آیه پاسخ داد و مانع از تضعیف جایگاه رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر این ترفند شد. آنگاه به ایشان هشدار داد که با این تقاضای بیجا خود را در معرض عذاب الهی قرار می دهند و روزی از حقیقت توحید آگاه خواهند شد که عذاب الهی را مشاهده کرده باشند. سپس آنان در ادامه ترفند مکارانه خود، خواستار فرا رسیدن فوری عذاب موعود شدند، تا بار دیگر ترفند خنثی شده خویش را احیاء کنند، اما خدا این مکر را نیز به طور متین پاسخ داد. پس عنوان متناسب با غرض این فصل عبارت است از:
«مقابله افشاگرانه و منذرانه خدای سبحان با مشرکان مکذب که با هدف منفعل کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متقاضی نزول آیه یا فرا رسیدن فوری عذاب بودند»
3-1- فصل سوم. آیات 68 تا 90
این فصل دارای دو کلام است: کلام نخست، آیات 68 تا 73؛ و کلام دوم، آیات 74 تا 90 است.
جدایی فصل سوم از فصل دوم: مجموعه کلام هایی که در جایگاه پاسخ به ترفند تقاضای نزول آیه یا عذاب بود پایان یافته و دو کلام این فصل خارج از این چارچوب است.
1-3-1- کلام 1. آیات 68 تا 73
وَإِذَا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَإِمَّا ینْسِینَّکَ الشَّیطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ«68» وَمَا عَلَى الَّذِینَ یتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیءٍ وَلَکِنْ ذِکْرَى لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ«69» وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِی وَلَا شَفِیعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لَا یؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یکْفُرُونَ«70» قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا ینْفَعُنَا وَلَا یضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ«71» وَأَنْ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِی إِلَیهِ تُحْشَرُونَ«72» وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیوْمَ یقُولُ کُنْ فَیکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ«73»
پیوستگی آیات کلام 1:
این کلام دارای دو مطلب است: مطلب نخست، 68 تا 70 است که بیان دو دستور، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و توصیه همان دو دستور به مؤمنان است. اول، دستور اعراض از مجالس خوض در آیات الهی و دوم، دستور رها کردن آنان که دینشان را بازیچه و بیهوده انگاشته اند؛ و مطلب دوم، آیات 71 تا 73 و مقایسه ای بین اعتقاد توحیدی و پندارهای مشرکانه و بیان وظایف تابع اعتقاد توحیدی است. با این بیان، اتصال درونی آیات مطالب و ارتباط سیاقی مطالب روشن است و از توجه به مباحث آتی، آشکارتر خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
غرض کلام 1: معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: محتوای این مطلب در دو فراز بیان شده است: فراز نخست، آیات 68 و 69 است. خدای سبحان به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد که از حضور در مجالس خوض در آیات الهی اعراض کند (: وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ …) و در ادامه بیان می دارد که اگر شیطان سبب فراموشیت شد و در چنین مجالسی شرکت جستی، به محض یادآوری از ادامه هم نشینی با قوم ظالم بپرهیز (: وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ …) آنگاه تأکید می کند که حساب گناه اهل خوض در آیات الهی بر اهل تقوا نیست، اما این تذکر برای آن است که تقوا پیشه کنند، یعنی خود را از شرّ رخنه افکار باطل اهل خوض در آیات، مصون نگاه دارند (: وَمَا عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ …) این آیه نشان می دهد که هرچند دستور پیش گفته خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است، اما همه متقیان مقصود آن بوده اند و ایشان به عنوان رهبر اهل تقوا مخاطب بوده است؛ فراز دوم، آیه 70 است. خدای متعالی باز هم رسول خویش (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ترک کسانی که دینشان را بازیچه گرفته اند، فرمان می دهد (: و ذر الّذین اتخذوا دینهم …) و از ایشان می خواهد که این محتوا را به مؤمنان هم تذکر دهد، تا مبادا همراهی با آنان سبب سرافکندگی آنان در روز قیامت شود. روزی که جز خدا ولی و شفیعی نیست و مشرکان سرافکنده اعمال خود خواهند بود (: وَذَکِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ …)؛ با توجه به این دو فراز، عنوان متناسب برای معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «دستور خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل تقوا، برای ترک مجالس خوض در آیات الهی و دوری از کسانی که دینشان را بازیچه و بیهوده گرفته اند؛ به منظور پیشگیری از آسیب وارد شدن به تقوا و ایمانشان»
معنی منسجم مطلب دوم: خدای متعالی در این مطلب به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان می دهد که مؤمنان را با خود همراه کرده و نسبت به حقانیت بینش توحیدی و بطلان پندار شرک متذکر سازد (: قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا…) و نسبت به برگشتن از صراط هدایت هشدار دهد و از حیرانی مشرکان شیطان زده سخن بگوید (: وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا …) آنگاه از ایشان می خواهد که در ادامه خطاب به ایشان، از حقانیت هدایت الهی سخن گفته و نسبت به مأموریت برای تسلیم در برابر پروردگار جهانیان متذکر کند (: قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ …) و از ایشان بخواهد که نماز را به پا دارند و تقوا پیشه کنند (: وَأَنْ أَقِیمُواْ الصَّلاهَ وَاتَّقُوهُ) و بدانند که همه به سوی او محشور خواهند شد و او خالق بر حق است، سخنش بر حق است، مالک مطلق است، عالم پنهان و آشکار و حکیم خبیر است (: وَهُوَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ وَهُوَ الَّذِیَ…)؛ برخی از عبارت این مطلب، حاکی از آن است که تهاجمات مشرکان مکذب، خطر سستی در اعتقادات حق توحیدی و سقوط مؤمنان به وادی مشرکان را تقویت کرده است. از جمله این عبارت، « وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ …» است. بنابراین هدف از آیات این مطلب «مأموریت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تأکید درون گروهی بر حقانیت بینش توحیدی و بطلان شرک و تجدید دستورات بازدارنده ای چون نماز و تقوا به منظور جلوگیری از لغزش مؤمنان به وادی مشرکان در اثر تهاجمات فرهنگی آنان» است.
مطلب نخست، دو دستور مهم برای جلوگیری از نفوذ افکار باطل مشرکان مکذب در جامعه ایمانی است. دستور اعراض از مجالس خوض در آیات الهی و دستور ترک همراهی با کسانی که دینشان را بازیچه گرفته اند؛ و مطلب دوم، تثبیت اعتقادات توحیدی در جامعه ایمانی در برابر تهاجم افکار پوچ مشرکان است. بنابراین عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:
«تدابیر الهی برای جلوگیری از تضعیف جریان رسالت و سستی ایمان مؤمنان در برابر تهاجمات فرهنگی مشرکان مکذب (دستور اعراض از مجالس آنان، ترک همراهی با آنان و تثبیت اعتقادات توحیدی)»
2-3-1- کلام 2. آیات 74 تا 90
گسست کلام 2 از کلام 1:
کلام پیشین، بیان تدابیر الهی برای جلوگیری از سستی ایمان مؤمنان بود و آیه 74، آغاز مجموعه ای از آیات درباره حضرت ابراهیم و سلسله انبیاء (علیهم السلام) است؛ و این روشن ترین بیان گسست کلام 2 از کلام 1 است.
* وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَهً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ«74» وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ«75» فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ«76» فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ«77» فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ«78» إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ«79» وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ یشَاءَ رَبِّی شَیئًا وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ«80» وَکَیفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ ینَزِّلْ بِهِ عَلَیکُمْ سُلْطَانًا فَأَی الْفَرِیقَینِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«81» الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ«82» وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَینَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ«83» وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ کُلًّا هَدَینَا وَنُوحًا هَدَینَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ وَأَیوبَ وَیوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ«84» وَزَکَرِیا وَیحْیى وَعِیسَى وَإِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ«85» وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَیونُسَ وَلُوطًا وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ«86» وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَینَاهُمْ وَهَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ«87» ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ«88» أُولَئِکَ الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ فَإِنْ یکْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَیسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ«89» أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ«90»
پیوستگی آیات کلام 2:
این کلام دارای سه مطلب است: مطلب نخست، آیات 74 تا 83 و درباره محاجه ابراهیم (علیه السلام) و قوم ایشان است؛ مطلب دوم، آیات 84 تا 88 و درباره سلسله انبیاء (علیه السلام) است؛ و مطلب سوم، آیات 89 و 9 و درباره امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شخص ایشان است. اتصال آیات درون مطالب و ارتباط سیاقی مطالب روشن است و از توضیحات آتی، آشکارتر خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
غرض کلام 2:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: محتوای این مطلب در چهار فراز بیان شده است: فراز نخست، آیات 74 و 75 است. نخستین آیه، یادآوری استفهام همراه با تعجب ابراهیم (علیه السلام) از عمویش آزر است که آیا تو بتها را خدایان خود می دانی؟ همانا من، تو و قومت را در گمراهی آشکار می بینم (: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ …) و دومین آیه این فراز، سخن خدای سبحان با مضمون ارائه ملکوت آسمانها و زمین به ابراهیم (علیه السلام) با هدف وارد کردن او به جرگه اهل یقین است (: وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ …). «کذلک» در ابتدای این آیه می فهماند که سخن ابراهیم (علیه السلام) به آزر در آیه قبل، در نتیجه ارائه ملکوت آسمانها و زمین به آن حضرت بوده که او را اهل یقین به توحید کرده و در مقابل شرک قرار داده است؛ فراز دوم، آیات 76 تا 79 و بیاناتی از ابراهیم (علیه السلام) برای متوجه کردن قومش به بطلان شرکت و حقانیت توحید است. این بیانات از همراهی ظاهری، حکیمانه و هدفمند با زبان قابل قبول قوم مشرک آغاز شده (: فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ …) و تا اظهارات برائت از شرک آنان و اعلان صریح اعتقاد ناب توحیدی به آنان ادامه یافته است (: إنی بریء مما تشرکون …)؛ فراز سوم، آیات 80 تا 82 و بیان پاسخ ابراهیم (علیه السلام) به محاجه قومش در برابر احتجاج توحیدی مذکور در فراز قبل است. آن حضرت با استناد به هدایت یافتگی خود از جانب خدای سبحان در برابر محاجه آنان ایستاده است (: وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی …) از بیان این آیات مشخص می شود که قوم آن حضرت، افزون بر محاجه، ایشان را از غضب خدایانشان ترسانده است، اما آن حضرت با بیانی متین، مشرکان را سزاوار ترس از غضب خدای واحد دانسته و اهل ایمان به خدا و دوری از ظلم را سزاوار امن و هدایت یافته دانسته است (: وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ …)؛ فراز چهارم، آیه 83 و بیان خدای متعالی است. براساس این آیه، سخنان منقول از ابراهیم (علیه السلام) خطاب به قومش، حجتی از جانب خدا بوده که به ابراهیم (علیه السلام) داده است تا بر قوم خود اقامه کند (: وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا …) و این لطف خدا به آن حضرت در سنت «نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء …» ریشه دارد؛ فراز نخست، یادآوری موضع گیری ابراهیم (علیه السلام) در برابر بت پرستی عمویش آزر و قوم او، در نتیجه یقین اصل از ارائه ملکوت آسمانها و زمین به اوست. براساس فراز دوم، کار ابراهیم (علیه السلام) با این موضع گیری پایان نیافته، بلکه او تلاش کرده است تا قومش را با خود همراه کند. به همین منظور پس از بیان وضوح ضلالت در پرستش بتها، مصادیق بارزتری در توجیه شرک را مطرح کرده و بر بطلان ربوبیت آنها استدلال کرده است. بدین بیان که ستارگان و ماه و خورشید هم قابل پرستش نیستند تا چه رسد به بتهایی که با دست خود می تراشید. آنگاه طبق فراز سوم، قوم او به محاجه با وی پرداخته، ولی آن حضرت با استناد به هدایت الهی پاسخ آنان را داده است. آنان به انذار آن حضرت از خشم خدایانشان روی آوردند، ولی آن حضرت با بیانی متین خودشان را مستحق ترس از خدای واحد دانسته است. در نهایت خدای متعالی، ابراهیم (علیه السلام) را پیروز میدان محاجه با قومش دانسته و این پیروزی را ناشی از سنت «نرفع درجات من نشاء …» دانسته است. آیات 75 و 83 از این مطلب، اظهار نظر خدای متعالی درباره لطف خود به ابراهیم (علیه السلام) است، اما آیات دیگر شرح ماجرای ابراهیم (علیه السلام) و قوم آن حضرت است. با همین قرینه می توان نتیجه گرفت که فراز نخست در این مطلب عدل فراز دوم تا چهارم است. درنتیجه، این مطلب گویای دو حقیقت درباره ابراهیم (علیه السلام) است: نخست، یقین او به ضلالت بت پرستان و موضع گیری وی در برابر بت پرستی، در نتیجه ارائه ملکوت آسمانها و زمین به او؛ دوم، اقدام به هدایت قوم بت پرستش به سوی توحید و استناد به هدایت الهی و اتکاء به او در برابر محاجه و تهدید آنان، در نتیجه ایتاء حجت الهی به آن حضرت. توجه به عباراتی مانند «لئن لم یهدنی ربی»، «و قد هدان»، «و هم مهتدون»، «هدینا»، «هدیناهم»، «ذلک هدی الله یهدی به من یشاء» و «أولئک الّذین هدی الله فبهداهم اقتده» و جایگاه آنها در این مطلب و مطلب بعدی می فهماند که دو حقیقت مذکور درباره ابراهیم (علیه السلام)، مصداق هدایت الهی نسبت به ایشان است. بر این اساس عنوان متناسب با معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «یقین به ضلالت بت پرستان و موضع گیری در برابر بت پرستی، در نتیجه ارائه ملکوت آسمانها و زمین؛ و اقدام به هدایت قوم بت پرست به سوی توحید و استناد به هدایت الهی و اتکاء به خدا در برابر محاجه و تهدید آنان، در نتیجه ایتاء حجت الهی، مظاهر هدایت الهی نسبت به ابراهیم (علیه السلام) است.»
معنی منسجم مطلب دوم: توجه به صدر و ذیل نخستین آیه این مطلب، گویای جهت گیری این آیه برای تجلیل از مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) است (: و وهبنا له … و کذلک نجزی المحسنین) و متن این آیه، دلیل جهت گیری آن در بیان هدایت الهی نسبت به انبیائی از فرزندان و ذریه ابراهیم (علیه السلام) است، چه اینکه مبین وجود این هدایت نسبت به انبیای قبل از ابراهیم (علیه السلام)، مانند نوح (علیه السلام) نیز هست (: إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ [کُلاًّ هَدَیْنَا])؛ همراه کردن این دو جهت در یک آیه، ممکن است حاکی از محوریت ابراهیم (علیه السلام) در سلسله انبیاء هدایت شده از جانب خدا باشد، اما جهت نخست در همین آیه پایان یافته و آیات بعدی جهت دوم، یعنی بیان هدایت الهی نسبت به انبیاء را پیش برده است و این امر حاکی اصالت این جهت نسبت به تجلیل از مقام ابراهیم (علیه السلام) است. چنانکه گفته شد، آیات 85 و 86 تعدادی دیگر از انبیای الهی را نام می برد که آنان هم مشمول هدایت خدای سبحان بوده اند (: و زکریا و یحیی و …) آنگاه آیه 87 با بیان «وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ » مسئله را از محدودیت به اسامی مذکور خارج کرده و در یک کلام نام بردگان و برخی از پدران و فرزندان و برادرانشان را مشمول اجتباء از جانب خدا و هدایت الهی به صراط مستقیم می داند (: وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ)؛ آیه 88 در جمع بندی آیات قبل، هدایت این انبیا به صراط مستقیم را، هدایت خدا دانسته که هرکس را بخواهد با آن هدایت می کند و اضافه کرده که اگر این بندگان مذکور شرک می ورزیدند، اعمالشان حبط می شد. مقصود آن است که اگر ذره ای از صراط مستقیم هدایت، منحرف می شدند، هیچ عملی از ایشان مورد قبول درگاه خدا واقع نمی شد. با این اوصاف عنوان متناسب با معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «هدایت الهی نسبت به سلسله جلیله انبیاء قبل و بعد از ابراهیم (علیه السلام)، مقید به ثبات قدم آنان در صراط مستقیم هدایت»
معنی منسجم مطلب سوم: هریک از آیات این مطلب، دارای یک مقدمه و یک نتیجه است:
آیه نخست
مقدمه: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ»؛ مشار الیه اسم اشاره صدر این آیه، ابراهیم (علیه السلام) و انبیای مذکور در مطلب قبل است. خدا در این آیه خاطر نشان می کند که آنان (ثابت قدمان در صراط مستقیم) کسانی هستند که ما به ایشان کتاب و حکم و نبوت دادیم.
نتیجه: «فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ»؛ پس نسبت به کفر ورزیدن قومت در برابر هدایت الهی نگران مباش، زیرا اگر آنان کفر بورزند، باکی نیست. ما قومی را وکیل این راه کرده ایم که به آن کافر نیستند. یعنی کافر شدن یا نشدن قوم تو، تأثیری در جریان سلسله جلیله هدایت الهی ندارد و خدای متعالی خود قومی ثابت قدم را وکیل این راه کرده است. به تعبیر دیگر همانطور که شجره طیبه هدایت بعد از ابراهیم (علیه السلام) با ذریه پاک او ادامه یافت، پس از تو نیز چنین است.
آیه دوم
مقدمه: «أولئک الّذین هدی الله»؛ مشار الیه اسم اشاره صدر این آیه نیز، ابراهیم (علیه السلام) و انبیای مذکور در مطلب قبل است. خدا در این آیه می فرماید که آن ثابت قدمان در صراط مستقیم، کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است.
نتیجه: «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ»؛ پس در طریق هدایت، به ایشان اقتدا کن. به قوم خود بگو من نسبت به این اقتدا از شما اجری نمی طلبم. این اقتدای به انبیای هدایت یافته قبلی جز مایه تذکر جهانیان نیست. مقصود آن است که ای رسول ما تو نیز باید همانند انبیای قبلی بر طریق هدایت استوار باشی و از لغزش در این راه به دور مانی و این ثبات تو بدون طلب اجر و مزد خود مایه تذکر جهانیان است. چون ثبات قدم کسی که بی هیچ درخواست مادی فشارهای وارد از جریانهای مخالف را به جان می خرد، خود نشانه حقانیت راه اوست.
بر این اساس، آیه اول با تأکید بر ادامه جریان هدایت با وکالت قومی ثابت قدم، به رفع دغدغه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به تأثیر کفر قومش در انقطاع جریان هدایت با وفات پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته؛ و آیه دوم، ایشان را به منظور ثبات قدم و استواری در طریق هدایت به ادامه راه انبیای هدایت یافته پیشین دعوت کرده است. عنوانم متناسب با معنی منسجم این مطلب عبارت است از: «رفع نگرانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از تأثیر کفر قومش در انقطاع جریان هدایت و دعوت ایشان به ثبات قدم در طریق هدایت»
اینک که معانی منسجم هر سه مطلب این کلام روشن شد، می توان به طور شفاف، غرض کلام را تشخیص داد: نخستین مطلب مبین مظاهر هدایت الهی نسبت به ابراهیم (علیه السلام) است:
1. یقین به ضلالت بت پرستان و موضع گیری در برابر بت پرستی، در نتیجه ارائه ملکوت آسمانها و زمین؛
2. اقدام به هدایت قوم بت پرست به سوی توحید و استناد به هدایت الهی و اتکاء به خدا در برابر محاجه و تهدید آنان، در نتیجه ایتاء حجت الهی؛
مطلب دوم، با اشاره به محوریت ابراهیم (علیه السلام)، سلسله جلیله انبیاء قبل و بعد از ایشان را برشمرده، و به بر عاقبت حبط اعمال، درنتیجه شرک ورزی (ممتنع ایشان) تأکید کرده است. ارتباط این مطلب با مطلب قبل آن است که یقین به ضلالت بت پرستان و موضع گیری در برابر بت پرستی و اقدام به هدایت قوم بت پرست به سوی توحید و استناد به هدایت الهی و اتکاء به خدا در برابر محاجه و تهدید آنان، تنها هدایت ویژه ابراهیم (علیه السلام) نبوده است، بلکه انبیای قبل و بعد از او نیز هرکدام در رتبه ای مشمول این هدایت خدا بوده اند و البته اگر به فرض ممتنع، با انفعال در برابر محاجه و تهدید مشرکان زمان خود، از صراط مستقیم هدایت منحرف می شدند، اعمالشان حبط می شد. مطلب سوم مسئله مطرح شده در مطلب اول و توسعه یافته در مطلب دوم، نسبت به هدایت سلسله جلیله انبیاء (علیه السلام) را با دو بیان مقدمه قرار داده و به رفع نگرانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از تأثیر کفر قومش در انقطاع جریان هدایت و دعوت ایشان به ثبات قدم در طریق هدایت پرداخته است. اگر معنی مستفاد از هدایت در دو مطلب قبل را در فهم «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» لحاظ کنیم، چنین نتیجه می دهد: ای رسول ما اولاً، نگران کفر قومت نباش، زیرا ما خودمان مسئول ادامه دادن جریان هدایت هستیم و مقدمات آن را فراهم کرده ایم، پس جایی برای نگرانی در این وادی و در نتیجه تأثر از قوم کافر نیست؛ ثانیاً، تو باید با اقتدا به هدایت انبیای گذشته، یعنی هدایت مستمر خدا نسبت به انبیاء در طول تاریخ، به ویژه با نظر به ابراهیم (علیه السلام)، مجدد توحید در جهان، همان راه را ادامه دهی و به قوم خود بگویی که بر این ثبات قدم اجری طلب نمی کنی و این تنها مایه تذکر جهانیان است. بر این اساس مطلب اول و دوم مقدمه مطلب سوم است و درنتیجه عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:
«بیان مظاهر هدایت خدا نسبت به ابراهیم (علیه السلام) (یقین به ضلالت بت پرستان و موضع گیری در برابر بت پرستی؛ و اقدام به هدایت بت پرستان و استناد به هدایت خدا در برابر محاجه آنان و اتکاء به او در برابر تهدیدشان) و الحاق سلسله انبیاء به ایشان در مشمولیت هدایت الهی؛ مقدمه رفع نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به تأثیر کفر قومش در انقطاع جریان هدایت و دعوت آن حضرت به استقامت در صراط هدایت»
3-3-1- هم بستگی کلامهای فصل 3
هم بستگی دو کلام این فصل دست کم در دو محور زیر قابل تبیین است:
1. دوری از شرک و تأثیرپذیری از مشرکان با استناد به هدایت الهی؛ آیه 71 در کلام اول (: قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ … قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ) و آیه 80 در کلام دوم (: وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ …) از این هم بستگی حکایت می کند. افزون بر اینکه آیات 77، 84، 88 و 90 نیز مؤید آن است.
2. کلام دوم به طور مستقیم در جهت تأثیرگذاری بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منظور تثبیت قدم ایشان در صراط مستقیم است (: … فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُکُمْ …) و از این جهت ادامه کلام نخست به شمار می رود (: … فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ… وَذَرِ الَّذِینَ …قُلْ أَنَدْعُو … قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ…)
4-3-1- هماهنگی غرضی کلامهای فصل 3
پیش از این خواندیم که نخستین کلام این فصل، تدابیر پروردگار سبحان در جهت جلوگیری از تضعیف جریان رسالت و سستی ایمان مؤمنان در برابر تهاجمات فرهنگی مشرکان مکذب است و این تدابیر عبارت است از: دستور اعراض از مجالس آنان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان، فرمان ترک همراهی با آنان به آن حضرت و توصیه همین محتوا به مؤمنان و تثبیت اعتقادات توحیدی به صورت درون گروهی؛
کلام دوم همین غرض را با بیانی دیگر و خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش برده و با معرفی ابراهیم (علیه السلام) به عنوان شخصیت برجسته مقاوم در برابر مشرکان و هدایت یافته از جانب خدای سبحان و همچنین با الحاق سلسله انبیاء به آن حضرت در جریان هدایت، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است تا بر صراط مستقیم توحیدی ثبات قدم داشته باشد و همان راه را ادامه دهد.
بدین ترتیب مسئله این فصل پیش گیری از آسیب های احتمالی حملات مکارانه مشرکان در جریان رسالت و تشکل نوپای مؤمنان است؛ هرچند عنایت این فصل به تثبیت هرچه بیشتر استقامت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان رهبر مؤمنان بیشتر است. بنابراین عنوان متناسب با غرض این فصل عبارت است از:
«پیش گیری از آسیب های حملات تبلیغاتی مشرکان، در جریان رسالت و تشکل نوپای مؤمنان؛ و تثبیت قدم رسول حق (صلی الله علیه و آله و سلم) بر صراط مستقیم ابراهیمی (علیه السلام) و سلسله انبیاء (علیهم السّلام)»
ادامه دارد…
منبع مقاله:
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388