غذایی برای سگ های جهنم

غذایی برای سگ های جهنم

نویسنده:سید علی موسوی
منبع:  راسخون

چکیده :غیبت از گناهان کبیره در دین شریف اسلام به شمار می آید ، غیبت آن است که مسلمانی پشت سر برادر خود چیزی را بگوید که وی ناراحت می شود .غیبت منحصر به زبان نیست و با ایماء و اشاره ، حرکات دست، کنایه و ….حاصل می گردد .در روایاتی ، غیبت از زنا و ربا ، بدتر معرفی گردیده است ، غیبت کردن از حقوق مردم به حساب می آید و لذا برای جبران آن اگر آن صحبت به گوش فرد مورد نظر رسیده باشد، باید از طرف مقابل عذرخواهی نموده ولی اگر به گوشش نرسیده باشد، باید توبه نماید و از فعل خود واقعآً پشیمان شود .در باب غیبت استثنائاتی وجود دارد، که از آن ها می توان به غیبت متجهران به فسق، غیبت بدعت گذاران، غیبت در مقام شهادت، غیبت برای مشورت کردن، غیبت به کسی که به وی ظلم شده است، غیبت برای امر به معروف و نهی از منکر و ….، اشاره نمود .از انگیزه های غیبت به موارد زیادی می توان اشاره کرد ، حسادت، کینه ، حب به سخن گفتن و ….انسان باید بکوشد تا با نفس خویش مبارزه نماید و به آثار و عواقب این گناه بزرگ ، فکر کند ، و با استفاده از تفکر در عواقب سوء آن از این گناه بزرگ فرار کند.

مقدمه : آنچه یکی از مسلمات دین اسلام به شمار می رود ، حرمت غیبت کردن پشت سر مسلمان دیگر است .وقتی مخاطب به فلسفه و اصل حرمت آن می نگرد، دلیل اصلی آن را می توان ، آبروی بسیار بالای مسلمان نامید ، به این شکل که دین مقدس اسلام نمی خواهد ، آبروی مسلمان از بین برود ، زیرا یکی از صفات برجسته ی خدای متعال ، ستاریت وی به شمار می رود، چنانچه، آبروی مومن را از خانه ی کعبه بالاتر می داند .حال اگر کسی بخواهد در مقابل خداوند، آبروی مومنی را ببرد، خداوند نیز با وعده ی عذاب شدید ، که در بعضی موارد ، شدت آن ها مخاطب را متحیر می کند، مقابله نموده است و حتی را در مقابل گناهان کبیره ی دیگر قرار داده است، و آن را حتی بسیار بدتر از گناهان دیگر معرفی می نماید و آن چه از روایات فهمیده می شود، این است که این گناه بزرگ که متاسفانه عوام هم تعریف آن را نمی دانند و هم در هر یک ساعت شاید ، چندین بار آن را مرتکب می شوند ، هرگز بخشیده نمی شود ، تا اینکه غیبت شده وی را ببخشد. و بحث دیگر این است که متاسفانه این گناه کبیره در میان مذهبیون بیش از افراد دیگر یده می شود ، که آن هم از حربه های شیطان است که به یک مذهبی نمی گوید ، مثلاً فلان گناه منافی عفت را انجام بده، بلکه وی را این گونه ترغیب به گناه می کند که میگوید :مثلاً فلان شخص نمازش را نمی خواند ، یا مثلاً فلان فرد در فلان مجلس با فلان زن تنها بود، پس هویت اصلی وی را بری همگان آشکار کن .آری این است حربه های مستقیم و غیر مستقیم شیطان ، که با هر فردی از راه خودش وارد می شود و وی را در منجلابی می اندازد که رهایی از آن گاهی بسیار دشوارتر از رهایی از گناهان غیره می باشد .همان گونه که فوائد زیادی بر زبان مترتب است، گناهان زیادی نیز بر آن مترتب است ، چنانچه محقّق بزرگوار مرحوم «فیض کاشانى» در کتاب «المحجّه البیضاء»، و «غزالى» در «احیاء العلوم» بحث بسیار مشروحى تحت عنوان گناهان زبان ذکر کرده‏اند، از جمله غزالى بیست نوع انحراف و آفت براى زبان شمرده؛ به این ترتیب:
1. گفتگو کردن در امورى که به انسان مربوط نیست (و در سرنوشت او اثر مادّى و معنوى ندارد).
2. بیهوده گویى و پرحرفى
3.گفتگو در امور گناه آلود مانند وصف مجالس شراب و قمار و زنان آلوده
4. جدال و مراء (منظور از «جدال» جرّو بحث‏هایى‏است که براى تحقیر دیگران انجام مى‏شود، و «مراء» به معنى بحثهایى است که به عنوان اظهار فضل و برترى جویى است.)
5. خصومت و نزاع و لجاج در کلام
6. تکلّف در سخن گفتن و تصنّع در سجع و قافیه پردازى و مانند آن
7. بد زبانى و دشنام
8. لعن کسى که مستحقّ لعن نیست
9. غنا و اشعار (منظور اشعارى است که محتواى باطل دارد یا با آهنگ لهوى خوانده مى‏شود.)
10.مزاح و شوخى‏هاى رکیک و زشت
11. سخریّه و استهزاى دیگران
12.فاش کردن اسرار مردم
13. وعده‏هاى دروغین
14. دروغ و خبرهاى خلاف گفتن
15.غیبت کردن
16. سخن چینى (حرف این را براى آن بردن و میان دو نفر یا دو گروه نفاق و آشوب بپا کردن.)
17. نفاق در سخن (که در تعبیرات عربى به چنین کسان ذوللِّسانین گفته مى‏شود؛ مثلًا، در پیش رو چیزى بگوید و در پشت سر چیز دیگر.)
18. مدح نا به جا و ستایش از کسانى که شایسته ستایش نیستند
19. نسنجیده و بى‏مطالعه سخن گفتن که غالباً توأم با خطاها و خلافها است
20. سؤال از مسائل پیچیده‏اى که درک آن خارج از توان فکرى سؤال کننده است
دقت و بررسى نشان مى‏دهد که آفات زبان منحصر به آنچه در بالا آمده نیست هر چند بخش مهمّى از آن را تشکیل مى‏دهد؛ و شاید نظر مرحوم فیض کاشانى و غزالى نیز احصاء تمام گناهان زبان نبوده است؛ به همین دلیل، موارد دیگرى را مى‏یابیم که مى‏توان بر آن بیست مورد افزود، مانند موارد دهگانه زیر:
1. تهمت زدن
2. شهادت به باطل
3. خودستایى
4.نشر شایعات بى‏اساس و اکاذیب، و اشاعه فحشاء، هرچند به عنوان ذکر احتمال باشد.
5. خشونت در سخن و بى ادبى در کلام
6. اصرار بى جا (مانند اصرار بنى‏اسرائیل در مورد گاوى که مأمور به ذبح آن بودند.)
7. ایذاء دیگران با گفتار، و به اصطلاح نیش زبان زدن
8.مذمّت کسى که سزاوار مذمّت نیست
9.کفران و ناسپاسى با زبان
10.تبلیغ باطل و تشویق بر گناه و امر به منکر و نهى از معروف
شاید نیاز به توضیح نباشد که آنچه در بالا آمد نیز تمام گناهان زبان را تشکیل نمى‏دهد بلکه موارد سى‏گانه فوق، قسمت عمده آن است.ولى ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى‏رسد که بعضى در این زمینه افراط کرده‏اند، و گاه براى بالا بردن عدد گناهان زبان، گناهانى که مربوط به زبان نیست، جزء گناهان زبان شمرده‏اند؛ مانند: اظهار فقر و نادارى، و بدعت و بدعتگذارى در دین، و تفسیر به رأى، و جاسوسى و امثال این امور که هر یک گناه مستقلّى است؛ و گاه ممکن است با زبان یا قلم و گاه با اعمال دیگر انجام می شود و قرار دادن این گناهان در زمره گناهان ویژه زبان، جالب نمی باشد ؛ زیرا اگر بخواهیم این گونه محاسبه کنیم تمام گناهان و همه رذائل اخلاقى مانند، ریا، حسد، تکبّر، قتل نفس و زنا، همه اینها را به نوعى مى‏توان با زبان مرتبط کرد.گاه نیز آمده‏اند یکى از آفات زبان را شاخه شاخه کرده‏اند و هر کدام را عنوان مستقلّى شمرده‏اند، مانند تندى سخن با استاد، تندى سخن با پدر و مادر، صدا زدن به نامهاى زشت و مانند اینها. به هر حال، بهتر است در اینجا مانند همه جاى دیگر از افراط و تفریط بپرهیزیم .- (1)
نکته :در مقاله ی فوق پس از بررسی اجمالی و بعضاً تفصیلی غیبت نمودن از دیدگاه چند تن از علمای بزرگ، (از جمله مرحوم مجلسی (ره )، شهید ثانی ، امام خمینی (ره)و … اشاره شده است ، نکته ی قابل توجه در این قصمت این است که در مواردی که نقل قول از علمای بزرگ می باشد ، از تغییر و تحول نگارشی، پرهیز شده و سعی شده تا در حد امکان ، عین مطالب آنان و یا ترجمه ی کتب مذکوره ی آنان ، به علت رعایت امانت در نوشته ، درون دو پرانتز کوچک آورده شود ، لکن در مواردی نیز که جملات مبهم و ناآشنا با ذهن بود، ، با یک پرانتز کمی از آن ابهام را بر طرف نمودیم، اما غالب اصلی همان جملات می باشد .لذا شاید در مقاله ی فوق، جملات محاوره ای ،مغلق، وحتی جملاتی با تگارش قدیمی، کاملاً با ذهن مخاطب محسوس باشد . بعد از ذکر کلام از فقها ی بزرگوار، به روایات متواتر و شدیدی که از این وسوسه ی شیطان نهی نموده است ، اشاره خواهد شد. نکته ی دیگری که در نام اصلی مقاله ، به چشم می خورد ترجمه ای از یک روایت است که پیامبر اکرم (ص)، غیبت کننده را خورشت سگ های جهنم نامیده اند . باشد که خداوند متعال در دنیا و آخرت ما را از این گناه خانمان سوز، بر حزر دارد .

غیبت کردن

غیبت در لغت : غیبت در لغت اسمی از فعل مزید (اغتناب فلان فلاناً )یعنی در غیاب کسی سخن گفتن است اما در اصطلاح :
تعریف غیبت کردن و علت حرمت آن در کلام علامه ی مجلسی (ره):
ایشان می فرماید : « غیبت در زبان شرع: نام بردن شخصى است شناخته ببدى ،که اگر بشنود بدش آید با اینکه آن( ویژگی) را دارد البته به شرط اینکه کمبود هم بحساب آید و گوینده هم قصد مذمت داشته باشد.» (2)
وجوه غیبت در کلام علامه ی مجلسی (ره):
غیبت، نه تنها در زبان ، بلکه به هر شکلی که عیب دیگری را بفهماند، ایجاد می شود،علامه مجلسی ، در ادامه ی مباحث خود با اشاره به این موضوع می فرمایند :
«غیبت تنها بزبان نیست و بالاخره هر چه عیب را بفهماند غیبت است، چه کنایه باشد و چه صریح و چه به اشاره مانند چشمک و( بالاخره )هر چه دلالت کند بر عیبى ، گفتن آن حرام است و از وجوه غیبت است چنانچه در روایت عائشه آمده است که زنى نزد ما آمد و چون برگشت بدستم به وی اشاره کردم یعنى کوتاه قد است و پیامبر (ص) فرمود: غیبت او را کردى-
نوا(ادا) در آوردن، از دیگران، نیز از غیبت به حساب می آید ، بلکه از غیبت زبانی بدتر است . ازوجوه غیبت می توان به نامه نویسی اشاره کرد ، چون نامه یکى از دو زبانست و حتی اگر مصنف کتابى، نام شخص معلومى را ببرد و کلام او را نادرست شمارد غیبت است مگر در مقام بحث فقهى و استدلال علمى که باید باندازه رفع حاجت باشد و اگر نقل قول از شخص معین نباشد، عیب ندارد.
(مانند اینکه بگوید : نویسنده ای این بحث را کرده است ،: او ندانسته است که چه گفته است –ویا اینکه :بگوید اگر فردی چنین بحثی را مطرح کرد، مادرجوان مرده به وی خواهد خندید و امثال این مثال ها ، که اگر باحث آن نام فرد را برد، غیبت و الا غیبت به حساب نمی آید ) .
اگر آن را بوصف عامى گوید که مخاطب از آن شخص خاصى را فهمید، (بازهم) غیبت است و الا (یعنی اگر مخاطب فرد خاصی را نفهمید ) غیبت نیست، و چون رسول خدا (ص) چیزى را از کسى میدانست میفرمود: چرا مردمى چنین و چنان کنند.»
(یعنی ایشان نام فرد را نبرده و وی را از مردم می شمردند .) (3)

زشت ترین غیبت ها

علامه ی مجلسی ، در ادامه به غیبت کردن، اهل فضل و علماء و متدینین ، اشاره می کند ، که آنان غالباً به صورت غیر مستقیم، غیبت می کنند ، زیرا از غیبت های صحیح ، به دلیل ، ظاهر پرهیز می کنند، لکن فرد باید بداند،این کنایه ها نیز غیبت ، بلکه چون از اهل دین به حساب می آید از زشت ترین ، حالت های غیبت است .ایشان می فرماید : « یکی از بدترین ، موارد غیبت، بدگوئى اهل فضل برای خودنمایی است، که فرد بدی فرد دیگری را با تعبیرى خودنما، ادا کند چنانچه نام کسى را نزد او ببرند و وی بگوید: خدا را سپاس که ما را به حب ریاست یا دنیاپرستى و فلان وصف کذائى گرفتار نکرد یا این که بگوید : از خدا خواهم که ما را از این گونه (اوصاف )حفظ کند و هر تعبیرى که گوشه و کنایه از آن فهمیده شود و چنین اشاراتی ، هم غیبت است و هم ریا (اگر چه ظاهرآن شکر گذاری است ،لکن مفهوم آن غیبت ، هم ریا و هم تکبر است ) (و بالاخره )کنایه از رذائل است و آن افتادن در یکی از بدترین (اوصاف )است .
و از عناوین غیبت شمرده می شود اینکه ، در مقدمه غیبت مدح فردی را کند و گوید: فلانی چه حال خوبى داشت-وی که از عبادت کوتاهى نداشت ولى متاسفانه دچار سستى شده و مثل ما شده که استقامت نداریم .
از وجوه غیبت است اینکه فرد ی خودش را مذمت کند و قصدش مذمت دیگری است و( در واقع ) چنین فردی از نادانى گمان می برد ، از نیکانی است که از غیبت خودداری می کند (لکن وی در باطن غیبت کرده است ولی خودش فکر می کند ، آن غیبت شمرده نمی شود ) و شیطان با نادانان عالم‏نما که راه درست نروند چنین بازى کند و بدانها می خندد!!
و از عناوین غیبت آن است که بگوید : فلانى یا دوست ما چنین گرفتار شده، خدا توبه او و ما را بپذیرد .
(چنین فردی )بزبان دعا و دلسوزى غیبت می کند، خدا بر پلیدى درون و تباهى نهادش آگاه است و(وی ) متوجه نیست دچار گناهى شده است که بزرگتراست از آنچه مردم، نادان آشکارا غیبت کنند.
از اقسام غیبت شمرده می شود که شگفت زده به غیبت گوش دهد تا غیبت کن را تشویق به (صحبت کردن )کند، (به عنوان مثال )بگوید : تا کنون‏ فلانى را بدین وصف نشناخته بودم ، (و این صحبت را به شکلی گوید ، تا طرف مقابل ترغیب به ادامه ی بدگویی شود ) .
اما در غیبت اگر ذکر شخص نامعلوم و مبهم باشد غیبت حرام نیست بشرط اینکه غیر محصور باشد مانند اینکه بگوید : یکى از اهل شهر»(4)
در این باره شیخ بهائى قدس سره می فرماید :
«اگر (غیبت ) مبهم محصور باشد مانند اینکه یکى از قاضیان شهر فاسق است ، غیبت و حرام است، لکن مرحوم علامه ی مجلسی می فرماید :اینجانب ندیدم کسى غیر از شیخ بهاء آن را بیان کرده باشد.
و امّا بد گفتن بکسى در حضورش غیبت نیست، گرچه گناه است ،زیرا باعث آزار وی می گردد مگر اینکه براى پند و اندرز باشد (که اشکالی ندارد ) و لی اگراین پند و اندرز با کنایه و گوشه زدن حاصل شود، بهتر است (زیرا طرف مقابل کم تر ناراحت می شود )و اما اگر فرد مورد نظر از غیبت کردن پشت سرش ، ناراحت نشود ، آن غیبت حرام نیست و چه بسا که از نسبت فسق شاد شود و آن را کمال خود داند.»(5)

تعریف تهمت

ولی اگر آنچه به فردی نسبت دهند در او نباشد، تهمت است نه غیبت و آن از غیبت کردن نیز گناهش بالاتر است ،زیرا در غیبت ، حداقل حقیقت را می گوید ، لکن در تهمت، علاوه بر پشت سر دیگران صحبت کردن، نسبت ناروایی نیز به دیگری داده است .
موضوع دیگری که در این قسمت لازم می دانم به آن اشاره کنم این است که : در غیبت و تهمت باید آن عیب نقص شمرده شود و از عیبهاى فراوان نباشد گرچه مخفى است ، لکن بعضی از عیوب که عوام آن را عیب نمی دانند و یا ، از ذکر عمومی ، ان اصولاً باک ندارند، (مثل اینکه فلان فرد ، نماز شب نمی خواند ، در این موارد نیز احوط ترک آن است گرچه ظاهر(کلام ) اصحاب جواز آن است.(6)

منظور از ناراحتی چیست ؟

منظور از اینکه بدش بیاید، این است که فردی بدی فرد ی را بگوید، ( به عنوان مثال ) از تنش یا نژادش یا خلقش یا کارش یا گفتارش یا دینش و یا دنیاش تا برسد به لباس و خانه‏اش (حتی از عیوبی که عادتاً متاسفانه ، عیب محاسبه نمی شود ، به عنوان مثال بگوید : دامنش بلند است –یا آستینش کوتاه است یا حتی بگوید : رنگ لباسش زننده است یا دکمه ی پیراهنش افتاده است-لباسش وصله دارد و …)
علامه ی مجلسی (ره )به کلام امام صادق (ع) اشاره می کند و میفرماید:« امام صادق در مصباح الشریعه بدان اشاره فرموده که غیبت وجوهى دارد و تحقق می پذیرد(آن)، به ذکر عیبى در خلق و فعل و معامله و مذهب و نادانى و مانند آن.
(به عنوان مثال در باره عیوب در بدن بگوید) : (فلانی )، کم بین است یا قیچ است یا یک چشم است یا کچل است یا کوتاه است تا دراز است یا سیاه است یا دزد است و هر صفتى که وی ناراحت شود و از آن بدش بیاید و اما (عیوب )در نَسَب ، چنانچه بگوید : گوئى(فلانی ) پدرش فاسق است یا خبیث است یا خسیس یا پنبه دوز یا جولا و مانند آن که بدش آید (حال به هر شکلی که باشد ، تفاوتی ندارد )و اما (عیوب) در خلق ، باینکه بگوید : (فلانی ) بدخو است، بخیل و یا متکبر است و جدال کن است و یا تیز خشم است (به سرعت خشمگین می شود ) و یا( بگوید : فلانی ) ترسو و یا کم دل است و مانند مثال های فوق –
اما (عیوب در افعال دینی ، به عنوان مثال بگوید : (فلانی ) )، دزد است، دروغگو است میخوار(شراب خوار ) است، خائن، ظالم و بى‏اعتناء به نماز است، (یا اینکه بگوید) : رکوع و سجودش خوب نیست، پرهیز از نجاست ندارد، بوالدینش نیکى (نمی کند ) ، از غیبت و آبروریزى مردم باکى ندارد .
(اما عیوب در افعال دنیوی ، مانند اینکه بگوید : فلانی )، ادب ندارد، مردم را خوار می شمارد، پر گو و پرخور است .جاى خود را نمى‏شناسد و امثال مثال های فوق .
(اما عیوب در (لباس ) به اینکه به عنوان مثال بگوید): (فلانی ) ، آستینش گشاد است، دامنش دراز است (لباسش )،کثیف است و مانند آن.»

علت حرمت غیبت در کلام ی علامه مجلسی :

ایشان در ادامه به علت حرمت غیبت و بد شمردن آن از بسیاری از گناهان اشاره می کند و می فرماید : «سبب سخت‏گیرى در امر غیبت و بزرگتر شمردنش از بسیارى گناهان مفسده‏هاى کلى آن ا ست که مخالف غرض حکیم سبحان ا ست، بخلاف گناهان دیگر که مفسده جزئى در بر دارند..
بیان آن این ا ست که مقاصد عمده شرع توجه مورد همه مردم است بیک چیز و بیک راه و آن راه خداست ، با همه امر و نهى او و آن فراهم نشود جز بهمیارى و همدستى همه مردم و آن نیاز دارد بهمراهى و همدلى و الفت و مهربانى تا (مردم با یک دیگر )یکى شوند .
(عبد ) در طاعت مولاى خود که به کمال نرسد، جز با ( ازبین بردن )کینه و حسد و مانند آن .
لکن بدگوئى از(یک دیگر ) کینه ساز و سینه سوز و ضد هدف کلى شرع است و مفسده عمده ای در بردارد ( یعنی انسان ها رااز یک دیگر جدا و متفرق می سازد ) و از این رو خدا و رسولش بسیار از آن منع کرده و بر آن تهدید نموده اند. »(7)
اما تعریف کامل غیبت و میزان آن در کلام شهید ثانی(شهید زین الدین )
شهید ثانی نیز در تعریف غیبت با اشاره به معانی آن و میزان و حدود غیبت می فرماید : «غیبت در اصطلاح در دو معنی به کار میرود :1-انسان در غیاب وپشت سر کسی سخنانی بگوید که او دوست ندارد این سخنان در باره اش زده شود وهدف گوینده آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید ، وبا قید اخیر مواردی استثناء شده است که انسان عیوب شخصی را برای پزشک بازگو کرده تا وی ، فرد مورد نظر را معالجه کند و یا عیوب آدم ناقص الخلقه ونابینائی را بیان کند تا به او خدمت شود که بی شک این گونه موارد غیبت محسوب نمی گردد و ممکن است با قید ( بدآمدن وکراهت داشتن ) این چند صورت از مفهوم اصطلاحی غیبت بیرون بیایند ، زیرا در این گونه موارد شخص غیبت شده، ناراحت نمی شوند وبدش نمی آید.
و تعریف دوم این است .که : انسان مردم را متوجه عیوب شخصی بکند که اودوست ندارد درباره اش چنین کاری انجام شود و گوینده وانجام دهنده هدفش از این کار تحقیر وتوهین شخص غیبت شده باشد .
ایشان اضافه می کند: البته این تعریف دوم نسبت به تعریف اول عموم بیشتری دارد ، چون اولی مخصوص ذکر زبانی است ولی دومی شامل زبانی ، اشاره ای ، حکایت ومانند آن نیز می گردد، پس تعریف دوم کامل تر است ، زیرا ، غیبت اختصاص به گفتار ندارد .
وی ادامه می دهد : در حدیث مشهور از رسول خدا (ص) روایت شده است که: ایشان فرمودند : می دانید غیبت چیست ؟!
گفتند : خدا ورسولش داناترند .
فرمود: اینکه راجع به برادر مسلمان چیزی بگویی که اگر او بشنود ، ناراحت می شود .
عرض کردند : یا رسول الله عیوبی که راجع به برادر مسلمان خود می گوییم واقعاً در اوهست .
فرمود: اتفاقاً اگر آن عیوب وصفات در او باشد ، غیبت کرده اید ، ولی اگر آن عیب در وجود او نباشد وشما به اونسبت دهید ، گناه دیگری مرتکب شده اید وافتراء وبهتان زده و به دروغ نسبتی به او داده اید .
همچنان مذکور است ” روزی نام شخصی در پیش رسول خدا (ص) برده شد ، عده ای گفتند :بیچاره چقدر عاجز ودرمانده است.
رسول اکرم (ص) فرمودند : شما غیبت او را کردید .
عرض شد : یا رسول الله او واقعاً عاجزاست واین صفت در او هست وما به دروغ نسبت ناروایی وعجز به او نمی دهیم .
حضرت فرمودند : اگر او عاجز نبود وشما نسبت عجز به او می دادید ،به او افتراء و بهتان بسته بودید .
حرام وگناه بودن غیبت از مسائل اتفاقی واجماعی است بلکه آن از گناهان کبیره و هلاک کننده است ، چون صریحاً در برابرآن وعده ی آتش داده شده است .
و روایت است که عیسى (ع) با حواریون بمردار سگى گذشتند و حواریون گفتند: چه بوی بدی دارد !!
آن حضرت فرمود: چه دندانهاى سفیدى دارد
گویا حضرت عیسی(ع) آنها را از غیبت سگ هم باز میداشت.»(8)
انگیزه ی اصلی غیبت ( در کلام شیخ حسن دیلمی (نویسنده ی کتاب ارشاد القلوب ) :(9)
ایشان نیز در علت غیبت می فرماید :
«علت غیبت کردن به سینه‏هاى پر از حسد و خشم نسبت به دیگران باز مى‏گردد، و اگر این دو صفت را انسان در خود بکشد، غیبتش نسبت به مردم بسیار کمتر مى‏گردد.»

ذکر چند روایت درباره ی این گناه بزرگ

1- پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: دوزخ درى دارد که کسى وارد آن نمى‏شود، مگر آن کس که کینه خود را عملى ساخته باشد.
2 -وهمچنین فرمود: هر کس در حال قدرت، خشم خود را فرو برد، خداوند او را در انتخاب حور العین آزاد مى‏گذارد و هر چه خواست مى‏تواند انتخاب نماید.
3-وهمچنین در کتابهاى آسمانى گذشته چنین آمده بود: اى فرزند آدم در هنگام خشم مرا یاد کن تا من هم در هنگام خشم تو را یاد کنم و تو را با دیگران هلاک نکنم.
بنابراین لازم است انسان خردمند به جاى پرداختن به دیگران، به امور خود و معاش و فرزندان خود بپردازد، در این صورت از دیگران غیبت نخواهد کرد، و در جایى که اشتغال انسان به غیر از ذکر خدا، خسارت محسوب مى‏گردد، تکلیف غیبت معلوم است، (که چه زیان بزرگى نصیب فرد غیبت کننده مى‏گردد).
4-وهمچنین پیامبر اکرم (ص) فرمود: چیزى که مردم را در آتش واژگون مى‏کند، آیا غیر از گفته‏هاى زبان است؟و در این باره همین بس که فرمود:
لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ؛: در بسیارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه) آنها خیر و سودى نیست؛ مگر کسى که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند.
و خداوند سخن گفتن را جز در این گونه موارد، بى‏خیر دانسته، و با بیان راهنمایى‏هاى لازم، نهایت مهر را در حقّ بندگان خود روا داشته، اگر چه پند نمى‏گیرند-
وی در جایی دیگر ادامه میدهد : و هر که در نزد او غیبت مؤمنى را بنمایند و او رد غیبتش نکند و یاریش نماید خیانت بخدا و رسولش نموده- و سزاوار است بر کسى که بخواهد عیب‏جوئى مردم کند عیب خود را متذکر شود و نقص و عیبها را از خود دور نماید و از خداى طلب عفو کند (نسبت بنقص و عیبهائى که در گذشته داشته) و بر شما باد- بذکر و یاد خدا که شفاى (امراض روحى و جسمى) شما است، و بپرهیزید از ذکر عیب و غیبت مردم زیرا سبب بیمارى (و بدبختى) شما است.(10)
اما این بخش پس از ذکر آیه معروف غیبت ، به چند روایت پیرامون غیبت کردن اشاره خواهد شد .
وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ (11)
و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید
روایت اول : َ قَالَ (ص) یَأْتِی الرَّجُلُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ قَدْ عَمِلَ الْحَسَنَاتِ فَلَا یَرَى فِی صَحِیفَتِهِ مِنْ حَسَنَاتِهِ شَیْئاً فَیَقُولُ أَیْنَ الَّتِی عَمِلْتُهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ لَهُ ذَهَبَتْ بِاغْتِیَابِکَ لِلنَّاسِ وَ هِیَ لَهُمْ عِوَضُ اغْتِیَابِهِم- (12)
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: در روز قیامت بنده را که کارهاى نیکى انجام داده مى‏آورند، ولى در نامه اعمالشان چیزى دیده نمى‏شود، مى‏پرسد: پس کجاست کارهاى خوبى که در دنیا انجام دادم؟ گفته مى‏شود: با غیبتى که از مردم کردى‏
از بین رفت و در عوض به آنها داده شد.
و همچنین مثل این روایت در جایی دیگر به این شکل وارد شده است :
(13)
روایت دوم : ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ یُؤْتَى بِأَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ فَلَا یَرَى حَسَنَاتِهِ فَیَقُولُ إِلَهِی لَیْسَ هَذَا کِتَابِی- فَإِنِّی لَا أَرَى فِیهَا طَاعَتِی- فَیُقَالُ لَهُ إِنَّ رَبَّکَ لَا یَضِلُّ وَ لَا یَنْسَى- ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتِیَابِ النَّاسِ- ثُمَّ یُؤْتَى بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ- فَیَرَى فِیهَا طَاعَاتٍ کَثِیرَهً- فَیَقُولُ إِلَهِی مَا هَذَا کِتَابِی- فَإِنِّی مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ- فَیُقَالُ لِأَنَّ فُلَاناً اغْتَابَکَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَیْک
پیامبر اکرم (ص)فرمودند :فردی را روز قیامت به درگاه الهی بیاورند و نامه عملش را بدستش می دهند ، لکن حسنات خود را در آن نمی بیند و می گوید: الها این نامه(اعمال ) من نیست، چون حسناتم را در آن نیست ، به وی گفته می شود : پروردگارت نه گُم کند و نه فراموش کند.
لکن براى غیبت کردن عملت بر باد رفته،
دیگرى آورند و نامه‏اعمالش را به او دهند و در آن طاعت و حسنه بسیارمی بیند ومی گوید: الها این طاعتها را نکردم، به وی گفته می شود ، چون فلانى تو را غیبت کرد حسناتش بتو داده شد.
روایت سوم : إِیَّاکُمْ وَ غِیبَهَ الْمُسْلِمِ- فَإِنَّ الْمُسْلِمَ لَا یَغْتَابُ أَخَاهُ- وَ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِکَ- فَقَالَ وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً- أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً- وَ قَالَ ع مَنْ قَالَ لِمُؤْمِنٍ قَوْلًا یُرِیدُ بِهِ انْتِقَاصَ مُرُوَّتِهِ- حَبَسَهُ اللَّهُ فِی طِینَهِ خَبَالٍ- حَتَّى یَأْتِیَ مِمَّا قَالَ بِمَخْرَج(14)
امیر مؤمنان (ع) فرمود: بپرهیزید از غیبت مسلمان که مسلمان از برادرش غیبت نکند با اینکه خدا عز و جل از آن نهى کرده و فرموده : غیبت هم نکنید آیا دوست دارد کسى از شما ، گوشت مردار برادرش را بخورد؟! ، و فرمود (ع) هر که در باره مؤمن سخنى گوید بقصد اینکه آبرویش را بریزد خدایش وی را در طینت خبال زندان کند تا راه خروجى از گفته خود بیابد و بیاورد.
روایت چهارم : وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ع مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَهِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار(15)
از سوى خدا به موسى وحى شد، که هر غیب‏کننده‏اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد مى‏شود و هر غیبت‏کننده‏اى که بر آن اصرار داشته باشد، و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ مى‏گردد
روایت پنجم : وَ رُوِیَ أَنَّ مَنِ اغْتِیبَ غُفِرَتْ نِصْفُ ذُنُوبِه‏(16)
وهمچنین در منابع حدیثی روایت شده است ،که هرکس از او غیبت شود نصف گناهانش آمرزیده مى‏شود.
روایت ششم : وَ قَالَ (ص) مَا عُمِرَ مَجْلِسٌ بِالْغِیبَهِ إِلَّا خَرِبَ مِنَ الدِّینِ فَنَزِّهُوا أَسْمَاعَکُمْ مِنِ اسْتِمَاعِ الْغِیبَهِ- فَإِنَّ الْقَائِلَ وَ الْمُسْتَمِعَ لَهَا شَرِیکَانِ فِی الْإِثْم‏(17)
رسو ل اکرم(ص) فرمود: مجلسى با غیبت آماده نشود جز که دین در آن ویران گردد، گوش خود را از شنیدن غیبت پاک دارد که گوینده و شنونده‏اش شریک در گناهند
روایت هفتم : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم(18)
رسول خدا (ص) فرمود: آیا مردم را بدوزخ سرازیر کند جز دست آوردهاى زبانهایشان‏
روایت هشتم : وَ قَالَ ص عَذَابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَهِ وَ الْغِیبَهِ وَ الْکَذِب- (19)
و هم چنین فرمودند : عذاب قبر بسزاى سخن چینى و غیبت و دروغ است‏
روایت نهم :عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ عَلَى الْمِنْبَرِ- وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ- مَا أُعْطِیَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ- إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْکَفِّ عَنِ اغْتِیَابِ الْمُؤْمِنِینَ- وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ- لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً بِعَذَابٍ بَعْدَ التَّوْبَهِ- وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ- إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اغْتِیَابِهِ لِلْمُؤْمِنِین‏
امام باقر (ع) مى فرماید :در کتاب على (ع)یافتیم ؛ رسول خدا (ص) بر منبر فرمود بدان خدا که جز او شایسته پرستش نیست هرگز بمؤمنى خیر دنیا و آخرت داده نشده جز براى خوشبینى بخدا عز و جل و خوددارى از غیبت مؤمنین و بدان خدا که جز او شایسته پرستش نیست خدا عز و جل مؤمنى را پس از توبه و استغفار عذاب نکند جز براى بدبینى بخدا عز و جل و غیبت کردن او از مؤمنین- (20)
روایت دهم : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْغِیبَهُ أَسْرَعُ فِی جَسَدِ الْمُؤْمِنِ مِنَ الْأَکِلَهِ فِی لَحْمِه- (21)
رسول خدا (ص) فرمود: غیبت تن مؤمن را زودتر مى‏خورد از خوره‏
روایت یازدهم :
وَ قَالَ ص مَنْ أَکَلَ بِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ بِهِ ثَوْباً- أَطْعَمَهُ اللَّهُ بِهِ أَکْلَهً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ- وَ سَقَاهُ سَقْیَهً مِنْ حَمِیمِ جَهَنَّمَ- وَ کَسَاهُ ثَوْباً مِنْ سَرَابِیلِ جَهَنَّم- (22)
فرمود (ص) هر که به بدگوئى از برادر مسلمانش بخورد یا بنوشد یا بپوشد خدایش از خوراک دوزخ بخوراند و از آب داغ آن بنوشاند و از عبا و پیراهن آن بپوشاند
روایت دوازدهم : وَ قَالَ إِذَا لَمْ تَنْفَعْ أَخَاکَ الْمُؤْمِنَ فَلَا تَضُرَّهُ وَ إِذَا لَمْ تَسُرَّهُ فَلَا تَغُمَّهُ وَ إِذَا لَمْ تَمْدَحْهُ فَلَا تَذُمَّه‏- (23)
پیامبر اکرم (ص)فرمود: اگر نفعت ببرادر مؤمنت نمیرسد پس باو ضرر هم نرسان و اگر او را مسرور نمیکنى پس او را مغموم مکن، و اگر او را مدح نمیکنى پس او را مذمت (و غیبت) مکن
روایت سیزدهم : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْرُمُ الْجَنَّهُ عَلَى ثَلَاثَهٍ عَلَى الْمَنَّانِ وَ عَلَى الْمُغْتَابِ وَ عَلَى مُدْمِنِ الْخَمْر- (24)
رسول خدا (ص) فرمودند : بهشت بر سه تا حرام است: منت گذار ، و غیبت کن و میخوار دائم الخمر
روایت چهاردهم : وَ قَالَ (ص) مَنْ رَوَى عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ رِوَایَهً- یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ- وَقَفَهُ اللَّهُ فِی طِینَهِ خَبَالٍ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار- (25)
پیامبر اکرم (ص)هم چنین فرمودند :
هر کس حکایتى کند بزیان برادر مؤمنش تا او را زشت و بى‏آبرو کند خدا او را در گل گندوئى وادارد در درک اسفل دوزخ‏
روایت پانزدهم :
عَنْ أَبِی بُرْدَهَ قَالَ صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصْ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ فَضَحَه‏-(26)
ابى برده گوید: پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله با ما نماز گزارد و پس آنگاه شتابناک به پا خاست و به سوى در مسجد رفت و دست بر در نهاد و با صدایى بلند بانگ برداشت: اى ایمان آورندگان به زبان که ایمان در دلتان جاى نگرفته! عیب‏هاى مؤمنان را نجویید؛ زیرا هر که عیب‏هاى مؤمنان را بجوید خداوند نیز در پى عیب‏هاى او باشد و هر که خداوند عیب‏هایش را بجوید رسوایش سازد هر چند درون خانه‏اش باشد
روایت شانزدهم :
َ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ رَوَى عَنْ مُؤْمِنٍ رِوَایَهً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَهِ الشَّیْطَان‏- (27)
امام صادق (ع) فرمود: هر که مطلبى را بازگو کند تا آبروى مؤمن را بریزد و خوارش سازد تا او را از چشم مردم بیندازد خداى گرامى و بزرگ او را از ولایت و سرپرستى خویش درآورد و به ولایت شیطان واگذار کند
روایت هفدهم :
مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ- فَلَا یَجْلِسْ مَجْلِساً یُنْتَقَصُ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یُعَابُ فِیهِ مُؤْمِن‏- (28)
امام صادق (ع) فرمود: هر که ایمان بخدا و روز جزاء دارد ننشیند در مجلسى که کم شمارند در آن امام را یا عیب کنند و بد گویند از مؤمنى.
و چنانچه مروی است که به حسن بصری رسید که فلان فرد ، پشت سر تو غیبت نمود و او این چنین پاسخ داد : وى هدیه‏اى برایش فرستاد و به او پیام داد که چون شما مقدارى از حسنات خود را به من هدیه کرده‏اى، خواستم زحمت تو را جبران کنم
وَ بَلَغَ الْحَسَنَ الْبَصْرِیَّ أَنَّ رَجُلًا اغْتَابَهُ فَأَنْفَذَ إِلَیْهِ بِهَدِیَّهٍ فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا لِی عِنْدَکَ یَدٌ فَقَالَ بَلَى بَلَغَنِی أَنَّکَ تُهْدِی إِلَیَّ حَسَنَاتِکَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُکَافِیَک(29)
روایت هجدهم : وَ قَالَ (ص) لَا تَحَاسَدُوا وَ لَا تَبَاغَضُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ کُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانا- (30)
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند : با دیگران حسادت مبرید، و دشمنى نکنید، و در زندگى مزاحم یک دیگر مشوید، و پشت بیکدیگر و مفارقت ننمائید، و بعضى از بعضى غیبت و بدگوئى نکنند، بلکه در عوض برادر باشید (و حقوق برادرى را ادا نمائید.
روایت نوزدهم :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ الْبَت- (31)
رسول خدا (ص) که فرمود: هر که آبروى برادر مسلمانش را نگهدارد البته بهشت او را واجب است‏
روایت بیستم : وَ قَالَ(ص) إِذَا لَمْ تَنْفَعْ أَخَاکَ الْمُؤْمِنَ فَلَا تَضُرَّهُ وَ إِذَا لَمْ تَسُرَّهُ فَلَا تَغُمَّهُ وَ إِذَا لَمْ تَمْدَحْهُ فَلَا تَذُمَّه‏- (32)
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : اگر سودى به برادر مؤمنت نمى‏رسانى، زیانى نرسان، و اگر شادش نمى‏کنى، غمگینش مکن، و اگر از او تمجید نمى‏کنى، بدگویى‏اش نکن.
روایت بیست و یکم: (شدّت زشتى غیبت‏)
وَ قَالَ إِیَّاکُمْ وَ الْغِیبَهَ فَإِنَّهَا أَشَدُّ مِنَ الزِّنَاءِ لِأَنَّ الرَّجُلَ یَزْنِی فَیَتُوبُ فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِیبَهِ لَا یُغْفَرُ لَهُ إِلَّا إِذَا غَفَرَهَا صَاحِبُهَا- (33)
پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: از غیبت به شدّت پرهیز کنید، زیرا از زنا بدتر است، و دلیلش این است که اگر کسى زنا بکند و توبه نماید، خداوند توبه‏اش را قبول مى‏فرماید، اما غیبت‏کننده را نمى‏بخشد، مگر غیبت‏شونده او را ببخشد.
روایت بیست و دوم :
وَ قَالَ ص مَرَرْتُ لَیْلَهَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ عَلَى قَوْمٍ یَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَظْفَارِهِمْ فَسَأَلْتُ جَبْرَائِیلَ عَنْهُمْ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَغْتَابُونَ النَّاس‏- (34)
پیامبر اکرم (ص) فرمود: در شب معراج بقومى گذشتم که رویهاى خود را بناخنهاى خود میخراشیدند، از جبرئیل پرسیدم که ایشان کیانند؟
گفت غیبت‏کنندگان
روایت بیست و سوم :
عن عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عِبَادَ اللَّهِ اتَّقُوا الْمُحَرَّمَاتِ کُلَّهَا وَ اعْلَمُوا أَنَّ غِیبَتَکُمْ لِأَخِیکُمُ الْمُؤْمِنِ مِنْ شِیعَهِ آلِ مُحَمَّدٍ أَعْظَمُ فِی التَّحْرِیمِ مِنَ الْمَیْتَه- (35)
حضرت زین العابدین علیه السّلام فرمود: پیامبر اکرم(ص) فرموده است : اى بندگان خدا از کارهاى حرام بپرهیزید و بدانید غیبت کردن شما از برادر مؤمنتان از شیعیان آل محمّد بزرگتر است از نظر حرمت از خوردن مردار
روایت بیست و چهارم :
وَ خَطَبَ ص فَذَکَرَ الرِّبَا وَ عِظَمَ خَطَرِهِ وَ قَالَ إِنَّ الدِّرْهَمَ یُصِیبُهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبَا أَعْظَمُ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَهً بِذَاتِ مَحْرَمٍ وَ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ عِرْضُ الْمُسْلِم(36)
پیامبر اللَّه علیه و آله و سلم در خطبه‏اى بالاى منبر در باره ربا و خطرهاى بزرگ آن سخن مى‏گفتند و فرمودند: «گناه گرفتن یک درهم ربا از هفتاد زنا با محرم خود بیشتر است و ریختن آبروى مسلمان از آن بدتر است و گناهش بالاتراست
روایت بست و پنجم :
وَ رَوَى فِی تَفْسِیرِهِ قَوْلَهُ تَعَالَى وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ أَنَّ الْهُمَزَهَ الطَّعْنُ فِی النَّاسِ وَ اللُّمَزَهَ أَکْلُ لُحُومِهِم‏- (37)
حضرت پیامبر (ص) در تفسیر وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ ، فرمودند : : واى بر هر عیبجوى مسخره‏کننده‏اى! فرموده‏اند: «همزه» یعنى: کسى که به مردم طعنه مى‏زند و «لمزه» یعنى: کسى که با غیبت گوشت مردم را مى‏خورد
روایت بیست و ششم : وَ قَالَ ع حَدُّ الْغِیبَهِ أَنْ تَقُولَ فِی أَخِیکَ مَا هُوَ فِیهِ فَإِنْ قُلْتَ مَا لَیْسَ فِیهِ فَذَاکَ بُهْتَانٌ لَهُ وَ الْحَاضِرُ لِلْغِیبَهِ وَ لَمْ یُنْکِرْهَا شَرِیکٌ فِیهَا وَ مَنْ أَنْکَرَهَا کَانَ مَغْفُوراً لَهُ‏-(38)
پیامبر اکرم (ص) فرموند: حد غیبت این است که در باره دیگرى چیزى بگویى (که اگر به گوشش برسد او را ناخوش آید) و آن صفت در او باشد، و اگر دروغ گفته باشى؛ تهمت محسوب مى‏گردد و کسى که در مجلس غیبت حاضر شود و به آن گوش دهد، در آن شریک است و اگر از آن جلوگیرى کند، خداوند او را مى‏بخشد.
روایت بیست و هفتم :
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ-(39)
و نیز پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: کسى که از ریختن آبروى مسلمانى جلوگیرى نماید، خداوند در قیامت او را از آتش دوزخ نجات مى‏دهد.
روایت بیست و هشتم :
وَ قَالَ (ص) طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس‏- (40)
خوشا به حال کسى که به عیبهاى خود بیندیشد، و به عیوب مردم نپردازد.
روایت بیست و نهم :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ع الْجُلُوسُ فِی الْمَسْجِدِ لِانْتِظَارِ الصَّلَاهِ عِبَادَهٌ مَا لَمْ یُحْدِثْ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْحَدَثُ قَالَ الِاغْتِیَاب‏- (41)
رسول خدا فرمودند : نشستن در مجلس بانتظار نماز عبادتست تا حدثى از تو سر نزند، عرض شد یا رسول اللَّه حدث چیست؟ فرمود غیبت کردن.
روایت سی ام : قال رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَرْکَانُ الْکُفْرِ أَرْبَعَهٌ الرَّغْبَهُ وَ الرَّهْبَهُ وَ السَّخَطُ وَ الْغَضَب(42)
پیامبر اکرم (ص) : ارکان کفر چهار شى است :غیبت، رهبت دشمنى و خشم
روایت سی و یکم :
وَ قَالَ( ع )کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ وُلِدَ مِنْ حَلَالٍ- وَ هُوَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَهِ فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلَابِ النَّار- (43)
فرمود(ص) دروغ می گوید کسى حلال‏زاده است با اینکه با غیبت گوشت مردم را میخورد زیرا آن نان وخورش سگان دوزخ است
روایت سی و دوم :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْغِیبَهُ أَسْرَعُ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَکِلَهِ فِی جَوْفِه‏- (44)
رسول خدا (ص) فرمود: غیبت زودتر دین را برد از مرض اکله در شکم آدمى، و فرمود: (ص) نشستن در مسجد بانتظار نماز عبادت است تا حدثى از او سر نزند گفته شد: یا رسول الله حدث چیست؟ فرمود غیبت کردن-
اما مجوزین غیبت :
اما بعد از ذکر روایاتی پیرامون این گناه بزرگ به مجوزات و استثنائات غیبت اشاره خواهد شد .
فقها و علماء غیبت را در مواردی جائزدانسته اند به عنوان مثال :گواهى، نهى از منکر، شکایت از ظلم، نصیحت مشورتخواه، ،چنانچه در مقام «مشورت» مثلًا براى انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن، کسى سؤالى از انسان مى‏کند، امانت در مشورت که یک قانون مسلم اسلامى است، ایجاب مى‏کند اگر عیوبى از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانى در دام بیفتد، و چنین غیبتى که با چنین نیتى انجام مى‏گیرد حرام نیست.
و جرح گواه و شاهدان وجرح راوى حدیث، برترى دادن عالم و صنعتگر بر یک دیگر،غیبت بدعت گذار در دین ، غیبت متظاهر بفسق البته باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهى است که نسبت به آن متجاهر است نه تمام موارد ، مثلاً فرد نمی تواند پشت سر وی ، هر چه دلش خواست بیان کند .
و از موارد جواز غیبت ، ذکر وصف بد کسى که بدان شهرت یافته و شناخته شده چون اعور و اعرج (یک چشم و شل) بى‏قصد حقیر شمردن و نکوهش، و و گفتن سخنانی پشت سر افرادی که آن را می دانند (البته بنابر قولی) ، و بیان خطاء در مسائل علمیه و مانند آن
البته در این مقاله به علت اختصار به توضیحات کوتاه بسنده نموده و از توضیحات کامل احتراز جستیم
. کفاره ی غیبت (استغفار یا بخشش خواهی ؟!)(45)
جواب این سوال که کفاره ی غیبت چیست را اجازه دهید ، با ذکر متن روایات ، به آن پاسخ می دهیم ،چنانچه از امام ششم
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ النَّبِیُّ ص مَا کَفَّارَهُ الِاغْتِیَابِ- قَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ کُلَّمَا ذَکَرْتَه
امام ششم (ع)فرمودند : از پیامبر اکرم (ص) پیرامون کفاره ی غیبت سوال شد ، حضرت فرمودند :
آمرزشخواهى براى کسى که او را غیبت کردى هر آنگاه بیادش آوردى.
و چنانچه در روایت دیگری آمده است :
(46)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : هرکه مرد یا زن مسلمانى را غیبت کند خدا تا چهل روز نماز و روزه اش را نپذیرد مگر که غیبت شده از او درگذرد،
قَالَ النَّبِیُّ ص مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً- لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَهً- إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه‏
(47)
و از امام صادق (ع)روایت شده است : که اگر غیبت کردى و خبرش بغیبت شده رسید راهى نماند جز حلالیت خواستن از او و اگر نرسیده برایش آمرزشخواه‏
عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ فَإِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ- فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا أَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ- وَ إِنْ لَمْ یَبْلُغْهُ وَ لَمْ یَلْحَقْهُ عِلْمُ ذَلِکَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَه‏
علامه ی مجلسی (ره) درذیل این روایات و جمع آنان می فرماید” (48)
[اخبار استغفار بکسى تفسیر شود که خبرش بغیبت شده نرسیده که خوبست بهمان دعاء و استغفار بس کنند، زیرا طلب حلالى فتنه‏انگیز و کینه افروز است و اگر دسترسى باو نیست که مرده یا غائب است در حکم آنست و اخبار طلب حلالى راجع بدان جاست که به او دسترسى هست و خبر غیبت هم به او رسیده و مستحب اکید است که عذر را بپذیرد و حلال کند .
وی در ادامه مباحث خویش به غیبت افراد مختلف اشاره می نماید و می فرماید :
‏فرقى نیست میان غیبت خردسال و سالخورده و زنده و مرده و زن و مرد، دعا باید مناسب حال او باشد و هم استغفار و براى خردسال هدایت خواهد و براى مرده رحمت و آمرزش و مانند آن
شهید ثانی نیز در توضیح پشیمانی غیبت کننده و روش معذرت خواهی از وی می فرماید : غیبت کننده ، باید پشیمان شود و توبه کند و بر کارش افسوس خورد تا حق خدا را ادا کند، و از غیبت شده هم حلالى طلبد تا حلالش کند و از مظلمه او بدر آید و خوب است نزد او غمگین و افسوس خور و پشیمان از کارش باشد و ریا کارى نکند که(نعوذ بالله ) از دل پشیمان نباشد و گناه دیگرى (ریا و اصرار بر غیبت ) ، هم افزوده شود .

راه های فرار

حال که خطر این گناه بزرگ مشخص شد، باید انسان بکوشد تا با سعی و کوشش خویش این شاخصه ی اخلاقی را از خود دور سازد ، در این قسمت به راه کارهای مناسب که انشا ا…می تواند این شاخصه ی اخلاقی را از میان ببرد ، اشاره خواهد شد.
1-توجه به خطرات زبان – براى پرهیز از خطرات هر موجود خطرناک قبل از هر چیز توجّه به خطرات آن لازم است، هر روز که انسان از خواب بیدار مى‏شود، تا شب باید به خودش توصیه کند که باید مراقب خطرات زبان خود باشد، زیرا این عضو مى‏تواند تو را به اوج سعادت برساند و یا بر خاک ذلّت و شقاوت بنشاند؛ اگر غافل شوى همچون حیوان درّنده غافلگیرى، تو را مى‏درد.
این معنى بطرز زیبائى در روایات اسلامى وارد شده است.
چنانچه از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«اذا اصْبَحَ ابْنُ آدَمَ اصْبَحَتِ الْاعْضاءُ کُلُّها تَسْتَکْفِى اللِّسانُ انّى‏ تَقُولُ اتَّقِ اللَّهَ فِینا فَانَّکَ انْ اسْتَقِمْتَ اسْتَقَمْنا وَ انْ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنا؛ هنگامى که فرزندان آدم صبح مى‏کنند تمام اعضاى بدن به زبان هشدار مى‏دهند و مى‏گویند تقواى الهى را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست بروى ما نیز به راه راست مى‏رویم و اگر تو به راه کج بروى ما نیز به راه کج مى‏رویم!»
2-سکوت : هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزشهایش کمتر است، و هر قدر بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود.چنانچه امام علی (ع) می فرمایند : انْ احْبَبْتَ سَلامَهَ نَفْسِکَ وَسَتْرَ مَعایِبِکَ فَاقْلِلْ کَلامَکَ وَاکْثِرْ صَمْتَکَ، یَتَوَفَّرْ فِکْرُکَ و یَسْتَنِرْ قَلْبُکَ؛ اگر دوست دارى از سلامت نفس برخوردار شوى و عیوب و کاستیهایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوى و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوى، و قلبت نورانى گردد!»
ممارست بر سکوت سبب مى‏شود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد، و از طغیان و سرکشى آن بکاهد و به این ترتیب به جائى مى‏رسد که جز حق نگوید و جز به رضاى خداوند سخن نراند.
باید توجّه داشت که مراد از سکوت، سکوت مطلق نیست- زیرا بسیارى از مسائل مهمّ زندگى اعم از معنوى و مادّى و اطاعات و عبادات و نشر علوم و فضائل و اصلاح در میان مردم، از طریق سخن گفتن است- بلکه منظور از قِلّهُ الکلام (کم سخن گفتن) یا به تعبیر دیگر، خاموشى، در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بى محتوا و مانند آن است.
به همین دلیل، در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم:
مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ کَثُر خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ کسى که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان مى‏شود؛ و کسى که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم مى‏شود؛ و کسى که حیائش کم شود، پرهیزگارى‏اش کم مى‏شود؛ و کسى که ورعش کم شود، قلبش مى‏میرد؛ و کسى که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ مى‏شود!»
در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مى‏خوانیم: «الْکَلامُ کَالدَّواءِ قَلیلُهُ یَنْفَعُ وَ کَثِیرُهُ قاتِلٌ؛ سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!» -(49)
زبان در دهان پاسبان سر است
چه گویم که نا گفتنش بهتر است
3- نخست اندیشدن ، سپس سخن گفتن : چه خوب است که انسان وقتی می خواهد سخنی را بگوید ، نخست فکر کند و سپس آن را بیان کند، این فکر کردن می تواند در مسائل مختلفی برای وی مفید تلقی گردد مثل : (محتوا، انگیزه ، اصول و حتی نوع بیان )
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است : «انَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ، فَاذا ارادَ انْ یَتَکَلَّمَ بِشَى‏ءٍ تَدَبَّرَهُ بِقَلْبِهِ، ثُمَّ امْضاهُ بِلسانِهِ، وَانَّ لِسانَ الْمُنافِقِ امامَ قَلْبِهِ، فَاذا هَمَّ بِشَى‏ءٍ امْضاهُ بِلِسانِهِ وَ لَمْ یَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِهِ؛ زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى که اراده سخن گفتن کند، نخست در آن مى‏اندیشد، سپس با زبانش آن را امضا
مى‏کند؛ ولى زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامى که تصمیم به گفتن چیزى بگیرد نحست آن را با زبانش امضا مى‏کند و در آن نمى‏اندیشد!»
4- ریشه یابی غیبت : رذائل اخلاقی و حتی ویژگی های نیک اخلاقی ، همگی بر عناصری مترتب است ، به عنوان مثال غیبت نمودن بر عناصری مرتب است که جمله ی آن ها حسادت ، کینه، انتقام جویی ، خود برتربینی و ….)می باشد ، بنابراین انسان باید بکوشد ، تا می تواند سعی کند این عناصر را در خود کم رنگ نموده ، تا بدین جهت از این صفت زشت ، نجات یابد ، همان گونه که در صفات نیک باید ریشه یابی نموده و ریشه های صفات نیک را درخود پرورش داده و آن ها راخود تقویت نماید
5- توجه به پیامدهای خطرناک آن :پیامدهای غیبت نمودن ، شامل (پیامدهای سوء معنوی بر شخص ، پیامدهای اجتماعی ، پیامدهای اخلاقی، پیامدهای فرهنگی و ….می باشد .
آدمی باید به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم مى‏اندازد ووی را در اجتماع به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعیف و ناتوان و… معرفى مى‏کند، وی ان رذیله ی اخلاقی ، اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل مى‏سازد، اما عواقب معنوی آن ، این گناه بزرگ ، حسنات غیبت کننده را را از بین مى‏برد، سیّئات دیگران را بر دوش او مى‏گذارد، عبادات او تا چهل روز پذیرفته نمى‏شود، و جزو نخستین کسانى است که قبل از همه وارد دوزخ مى‏شوند و اگر توبه کند و توبه او پذیرفته شود، آخرین کسى است که وارد بهشت مى‏شود.
وی باید به این نکته توجه کند که : که غیبت، حق الناس است، چرا که آبروى خلق خدا را مى‏برد، و ارزش آبروى هر کس همچون ارزش جان و مال او است. و تا صاحب حق راضى نشود، خدا او را نمى‏بخشد و اى بسا غیبت مى‏کند و دست رسى براى جلب رضایت طرف پیدا نمى‏کند، و این بار گناه براى همیشه بر دوش او مى‏ماند.
آرى اگر غیبت کننده در این امور دقت کند، به یقین از کار خود نادم می گردد (51)
6-پرهیز از هم نشینی با افراد نالایق و غیبت کننده: آری در بعضی از موارد انسان می تواند با دوستی با افراد شایسته و هم نشینی با گروه های علمی و نشست های دینی ، خود را از این منجلاب نجات دهد .
چرا در بعضی از موارد ، که می توانیم از یک موضوع علمی یا حتی به تعریف از خوبی های افراد و مومنان بپردازیم ، به جای آن ، به جستجوی ایرادهای افراد پرداخته و( لذت کوتاه دنیو ی ان را که شیطان در انسان می آفریند) ، را در قبال عذاب اُخروی آن جایگزین می کنیم !!
رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، امام خمینی (ره) در بار ه ی اثرات سوء غیبت نمودن می فرمایند : (52)
«و باید انسان بترسد از آن رسوایى که به دست حق تعالى واقع شود که جبران پذیر نخواهد بود. پناه مى‏برم به خداوند از غضب حلیم. بلکه ممکن است هتک حرمات مؤمنین و کشف عورات آنها انسان را منتهى به سوء عاقبت کند، زیرا که اگر این عمل در انسان ملکه شد، تأثیراتى در نفس دارد که یکى از آنها این است که تولید بغض و عداوت مى‏کند نسبت به صاحبش، و کم کم زیاد مى‏شود. و ممکن است این بغض و عداوت باعث شود که در وقت مردن که کشف بعض حقایق بر انسان شود و معاینه بعض عوالم را کرد و پرده ملکوت برداشته شد، انسان به واسطه رؤیت مقامات آنها و اکرام و اعظام حق تعالى از آنها به حق تعالى بغض پیدا کند: انسان بالجمله دشمن دوست دشمن است، و مبغض محبّ مبغوض است، پس، با دشمنى حق و ملائکه او، از این عالّم منتقل شده به خذلان ابدى و شقاوت دائمى رسد.
عزیزم، با بندگان خدا، که مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلّع به خلعت اسلام و ایمان‏اند، دوستى پیدا کن و محبت قلبى داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمنى داشته باشى که حق تعالى دشمن دشمن محبوب خود است، و تو را از ساحت رحمت خود طرد مى‏کند. و بندگان خاص خدا در بین بندگان مخفى هستند، و معلوم نیست این دشمنى تو و هتک ستر و کشف عورت این مؤمن برگشت به هتک ستر خدا نکند. مؤمنین اولیاء حق‏اند. دوستى با آنها دوستى با حق است، و دشمنى آنها دشمنى با حق است. بترس از غضب حق و بر حذر باش از خصومت شفعاء روز جزا- ویل لمن شفعاؤه خصماؤه. قدرى تفکر کن در این نتایج دنیویه و اخرویه این معصیت، و قدرى تأمل کن در آن صورتهاى موحشه مدهشه که در قبر و برزخ و قیامت به آن مبتلا مى‏شوى، و مراجعه کن به کتب معتبره اصحاب، رضوان اللّه علیهم، و اخبار مأثوره از ائمه اطهار، سلام اللّه علیهم، که حقیقه کمر شکن است، پس، موازنه و مقایسه کن بین یک ربع ساعت هرزه گویى و بذله سرایى و قضاى شهوت خیالى، و هزاران هزار سال گرفتارى، در صورتى که اهل نجات باشى و با ایمان از این عالم بروى، و الا مقایسه کن آن را با خلود در جهنم و عذاب‏
الیم همیشگى نعوذ باللّه منه-
علاوه بر این، تو اگر دشمنى نیز دارى با شخصى که از او غیبت مى‏کنى، مقتضاى دشمنى نیز آن است که از او غیبت [نکنى‏] اگر ایمان به احادیث دارى، زیرا که در حدیث وارد است که حسنات غیبت کن منتقل مى‏شود به نامه عمل کسى که از او غیبت کرده، و سیئات این به نامه آن منتقل مى‏شود. پس خواستى دشمنى با او کنى، با خود دشمنى کردى. پس بدان با خداوند نمى‏توانى ستیزه کنى. خداوند قادر است با همین غیبت تو آن شخص را در نظر مردم عزیز و محترم کند، و تو را به واسطه همین در نظر آنها خوار و ناچیز کند، و در محضر کروبیین نیز همین معامله را کند: نامه اعمال تو را از سیّئات پر کند، پس تو را مفتضح کند، و نامه اعمال او را از حسنات پر کند، و او را معززّ و محترم کند. پس، بفهم که با چه قادر جبّارى در ستیزه هستى، و از دشمنى او بترس.
و اما عملى، به این است که تا چندى با هر زحمت شده کفّ نفس از این معصیت کرده، مهار زبان خود را در دست گرفته کاملا از خود مراقبت کنى، و با خود قرار داد کنى که چندى مرتکب این خطیئه نشوى، و از خود مراقبت و محافظت کنى و حساب خود را بکشى، امید است ان شاء اللّه پس از مدت کمى اصلاح شده قلع ماده آن بشود. و کم کم کار بر تو آسان مى‏شود، پس از چندى احساس مى‏کنى که طبعا از آن منزجر و متنفرى، پس راحتى نفس و التذاذ آن در ترک این مى‏شود.»
نتیجه گیری :از آنچه گفته شد ، نتیجه می گیریم که انسان نباید به علت ، لذت کوتاه مدت که شیطان در نفس انسان قرار می دهد ، زندگی دنیا و آخرتش را از بین ببرد ، زندگی دنیای وی به این شکل از بین می رود که این فعل باعث بغض و دشمنی افراد نسبت به وی خواهد شد، و عذاب اُخروی آن نیز چنان بالا است که خداوند آن را از زنا و ربا که از بالاترین ، گناهان کبیره است ، بالا می داند ، لذا باید با نفسمان مبارزه نموده و این عادت زشت را از خود دور سازیم –انشا الله

پی‌نوشت‌ها:

1-اخلاق در قرآن ج1ص 317-318
2-آداب معاشرت ج2ص140
3-همان
4-همان
5-همان
6-همان ص137
7-همان ص139
8-همان
9- ارشاد القلوب ترجمه مسترحمی ج2ص76
10-همان ص80
11-حجرات (12)
12-ارشاد القلوب ج1-ص116
13-بحار ج72-ص259
14-همان ص250
15-ارشاد ج1ص116
16-همان
17-بحار ج72-ص259
18-همان ص260
19-همان ص259
20-همان
21-همان ص260
22-همان
23-ارشاد ج1ص116
24-بحار ج72-ص260
25-همان ص259
26-ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص241
27-همان
28-بحار ج71-ص213
29-ارشاد ج1ص116
30-همان
31-بحار ج72-ص261
32-ارشاد القلوب ج1-ص261
33-همان ص116
34-همان 35-بحار ج26-ص235
36-ارشاد القلوب ج1ص117
37-همان
38-همان
39-همان
40-همان
41-امالی صدوق ص420
42-همان ص419
43-بحار ج72-ص259
44-همان ص220
45-همان 241
46-همان ص258
47-همان ص242
48-آداب معاشرت ج2-ص152
49-اخلاق در قرآن ج1-ص318
50-همان
51-همان
52-شرح چهل حدیث ص311

منابع :
1- اخلاق در قرآن ،ناصر مکارم شیرازی ، مرکز نرم افزارهای رایانه ای تحقیقات اسلامی
2- ارشادالقلوب-، مرحوم دیلمی ، نرم افزار گنیجنه ی روایات نور
3- بحارالأنوار، علامه مجلسى، 42جلد،اسلامیه ، تهران،چاپ: مکرر
4- أمالی الصدوق، شیخ صدوق، 1جلد،اعلمى ، بیروت،چاپ: پنجم، 1400ق
5-شرح چهل حدیث ، امام خمینی (ره)، مرکز نرم افزارهای رایانه ای تحقیقات اسلامی
6-آداب معاشرت ، (ترجمه ی ج 16بحار الانوار )، نرم افزار گنیجنه ی روایات نور
7- -ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، شیخ صدوق ، نرم افزار گنیجنه ی روایات نور

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید