با صدای بلند سخن نگویید

با صدای بلند سخن نگویید

نویسنده: اکرم جمشیدیان

«وَ اعضُض مِن صَوتِک إنَّ اَنکَرَ الاَصوات لَصَوتِ الحَمیر (لقمان آیه 19)
صدای خود را کوتاه کن به درستی که زشت ترین صداها صدای الاغ هاست»
در مقاله های گذشته از علم اخلاق، ملاک های تعیین ارزش و ضد ارزش و الگوهای عملی آن سخن گفتیم و همچنین یادآور شدیم که انسان پیوسته درگیر یک کشمکش و مبارزه درونی است که پیروزی یا شکست در آن سرنوشت نهایی او را رقم می زند.
پس در اولین گام برای کسب پیروزی به شناسایی مواضع و سنگرهای دشمن درون پرداختیم و از کبر و خودخواهی، حسادت به عنوان تئوری پردازان و پایگاههای اصلی این مبارزه سخن گفتیم و اکنون ادامه مطلب:
سخن و سخن گفتن از نعمت های شاخص و برجسته الهی در وجود انسان است، اظهار ایمان عشق و محبت، کینه و نفرت، بیان احساس، گسترش علم و انتقال آن، ارتباطات فردی و اجتماعی… همگی در سایه این نعمت الهی شکل می گیرد. سخنان هر فرد نمادی از طرز تفکر، شخصیت، تربیت، توان علمی و فرهنگی، باورها و اعتقادات و خلقیات اوست و عیب و هنر نهفته را آشکار می سازد، گذشته از محتوای بیان، برخورد و حتی روش صحبت کردن نشانی از اخلاق دارد.
در فرهنگ قرآنی، بیان از چنان اهمیتی برخوردار است که در سوره مبارکه «الرحمن» آنجا مجموعه ای از نعمت های الهی به تصویر کشیده شده است بعد از آفرینش انسان اولین نعمت را «بیان» معرفی می کند، و آموزش آن را خداوند به خود نسبت داده است. علاوه بر این در تبیین هشدارهای اخلاقی حتی از کوتاهی و بلندی صدا سخن به میان آورده است. تا مبانی ادب و تربیت را به مؤمنان آموزش دهد. به عنوان مثال در سوره مبارکه «حجرات» که سوره ادب و اخلاق نام گرفته است، از مؤمنان می خواهد که در مقابل شخصیتی چون پیامبر (ص) صدای خود را بلند نکنند و بلندتر از او سخن نگویند و نکته بسیار جالب اینکه نتیجه چنین رفتار ناپسند را نابودی اعمال شایسته و عدم فهم و شعور می داند.(1)
یعنی ای مؤمنان اگر شما با عمال نیک خود اعتبار و آبرویی نزد خداوند یا مردم کسب کرده اید. بلند صحبت کردن حالت هتاکی و بی حرمتی است که اعمال شایسته شما را به تباهی کشیده و آبرو و اعتبار شما را از بین می برد و در مقابل برای تشویق و هدایت آنان به ادب و تربیت و رفتار و سخن گفتن مؤدبانه می فرماید: «آنها که در پیشگاه پیامبر(ص) صداهای خود را کوتاه می کنند خداوند قلب های آنها را به تقوا آزموده و اجر و پاداش عظیم برای آنها مقرر فرموده است.»(2)
و در مورد دیگر می فرماید: «آنها که با فریاد بلند « از پشت درب خانه» تو را صدا می کنند بیشترشان عقل و تفکر درستی ندارند.» و سپس با ارائه طریقه صحیح ادامه می دهد «اگر آنها صبر می کردند تا تو از خانه خارج شوی و به نزد آنها بیایی البته برایشان بهتر بود.»(3)
در یک جمع بندی کلی در سوره مبارکه نساء آیه 148 در مورد طریقه و روش صحبت کردن هرگز صدای بلند و اظهار لفظی در ابراز بدی را به هیچ شکلی نمی پذیرد مگر در مواردی که کسی مظلوم واقع شود که در این صورت در برابر ظالم واقع شود که در این صورت در برابر ظلم ظالم حق شکایت و ابراز و اظهار داده می شود، اما در پایان آیه به صفات کریمه عفو و بخشش خداوند با داشتن نهایت قدرت و استیلا اشاره دارد و عملاً انسان را به سمت و سوی بزرگواری و بخشش می کشاند.
و آنجا که لقمان آن حکیم فرزانه فرزند را نصیحت می کند به این موضوع اشاره دارد که «فرزندم صدای خود را کوتاه کن که زشت ترین صداها صدای الاغ هاست» در این سخن کوتاه اشارات لطیفی نهفته است که با بررسی خصوصیات صدای الاغ بعضی از آنها روشن می شود، این حیوان در یک لحظه با امواج بسیار بلند، یکنواخت و پی در پی، بدون مقدمه و یا دلیلی و یا حتی نیازی به طور ناگهانی صدای خود را رها می کند بدین جهت صدای او زشت و ناپسند شمرده شده است.
آنچه اشاره شد در مورد کمیت صدا و روش بیان سخن بود اما در محتوای آن بحث و گفتگو بسیار است. ابزار سخن، قطعه گوشت قرمز نسبتاً کوچکی است که در جای نرم قرار گرفته و به آسانی حرکت می کند. شاید سخن گفتن از آسان ترین اعمال انسان باشد. اما این ابزار شمشیر دو لبه بسیار برانی است که برای ما در جهت رشد و تعالی و کمال انسان می تواند کار کند و یا اگر رها شود از سخت ترین و قدرتمندترین ابزار دشمن درون است و به منزله کمانی است که تیرهای ناروای دروغ و غیبت و تهمت و تندخویی و ناسزا از آن خارج می شود. اما قبل از آنکه این تیرهای زهرآگین به جان دیگری نشانه رود، بر روح و جان صاحب سخن می نشیند و ایمان و وجود او را آلوده و مسموم می سازد و قبل از آنکه اعتبار و آبرو از کسی ببرد، ایمان و ارزش انسانیت صاحب خود در درگاه پروردگار و نزد مردم به تزلزل می افکند و تا درمان و التیام هر زخم و جبران و اصلاح هر گناه و رضایت هر متهم و توبه و پذیرش از طرف پروردگار عالم راه طولانی و درازی در پیش است؛ و گاه این ظلم و آسیب به خود و جامعه چنان ادامه می یابد که به صورت عادت هایی زشت درآمده و بدون توجه و در غفلت دائمی انجام می پذیرد. اینجا دیگر آن دشمن درون سنگرهای اصلی را تصاحب کرده و با قدرتمندترین سلاح بر جسم و جان حکم می راند و همه چیز کاملاً در اختیار اوست؛ و این است معنای «دروغگو دشمن خداست.»
آیا می توان با این دشمن درون جنگید؟ و سرزمین وجود را از لشکریان او پاک کرد؟ چگونه؟
خداوندا… این خانه، خانه توست و این سرزمین حرم امن تو، چشم امید ما تنها به یاری آن ملیک مقتدری است که زورمداران را در مقابل عظمت او توانی نیست و ما بندگان ناچیز و ناتوان تو از درون و بیرون در معرض خطرها و رنج ها و گرفتاری ها قرار داریم.
آن زبان و ابزار بیان که تو به ما عطا کردی تا حمد و ثنا و ذکر تو گوید و راه خیر بگشاید و سلام تو بر آن جاری باشد تا بر علم و حکمت و معرفت ما بیفزاید، گاه چنان در اختیار دشمن قسم خورده ما است که در مقابل او ما را توانی نیست. دست نیاز به درگاه تو می گشاییم و از تو یاری می خواهیم که با قدرت بیکران و حکمت بی پایان خود توان مواظبت و حراست آن را به ما عطا فرمائی و صدق، صفا و راستی بر وجود ما غالب گردانی و توفیق انس با کلام خود که چون چراغ تابناکی روشنگر جان و راه ماست، بر ما مقرر بفرمائی تا پیوسته پیروز میدان این مبارزه دائمی باشیم و به صدق و راستی و عدالت سخن گوییم.

پی‌نوشت‌ها:

1- حجرات، آیه 2.
2- همان، آیه 3.
3- همان، آیه 5.

منبع: ماهنامه پیام زن شماره 210

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید