پرخاشگری و پرخاشگر

پرخاشگری و پرخاشگر

نویسنده: حسن مانیان

چکیده

پرخاشگری ممکن است موجب ایجاد خطر برای شخص پرخاشگر و دیگران شود و او را دچار آثار و عوارضی چون وجود حالت نگران کننده، تنفس سریع و شدّت نبض، کند که بسیار خطرناک است یعنی افراد در مواقع پرخاشگری ممکن است به خود صدمه زده و جسم و روان خود را آزاد دهند. همین اختلال در دستگاه گوارش، فشارهای وجدانی پس از اعمال خشونت و فرسودگی های بیش از حد بدن، از مسائلی نیست که برای بدن مفید باشد. از طرفی دیگران نیز با خطراتی مواجه هستند و از طرف افراد پرخاشگر مورد صدمه قرار می گیرند و عوارض منفی و زیان بار بسیاری را تحمل می کند. شخص پرخاشگر آن گاه که عقده گشائی می کند؛ چه بسا صدمه ای غیر قابل جبران به خود و دیگر افراد وارد کند و حتی موجب نقص عضو یا قتل شود و…
وجود این خطرات و آسیب ها ما را بر آن داشت تا در این حیطه قدمی بگذاریم و پس از بررسی این معضل به راه کارهای اصلاح و درمان آن بپردازیم. ما در این مقاله اولاً به بررسی پرخاشگری، خشم و بخشش در روایات پرداخته، سپس به تعریف خشم و پرخاشگری می پردازیم و در نهایت راه کارهای مقابله با این معضل را در چند مبحث به قرار زیر ارائه می کنیم: انواع رفتار پرخاشگرانه، عوامل زمینه-ساز پرخاشگری، خطرات و فوائد پرخاشگری، نحوه برخورد با فرد پرخاشگر، مدیریت شخص پرخاشگر، توصیه هایی برای والدین، بخشش و…

مقدمه

مغز جانوران از لحاظ تکامل، نوعی برنامه ریزی شده است تا هنگامی که علایق حیاتی جانور، مانند خوراک، مکان، بچه، دست یافتن به مادینه، تهدید شود انگیزه های هجوم یا گریز را به حرکت درآورد. هدف، اساساً از میان برداشتن خطر است؛ این کار را می توان با گریز انجام داد و اغلب نیز چنین است، یا چنانچه گریز ممکن نباشد، جنگیدن یا ارائه حالت های تهدید کنندۀ مؤثر. هدف پرخاش جوئی دفاعی، شهوت ویرانگری نیست، بلکه حفظ زندگی است. هر زمان منظور حاصل شود، پرخاش جوئی و معادل های احساسی آن ناپدید می شود. انسان نیز از لحاظ تکامل، نوعی، برنامه ریزی شده است قادر است در صورت تهدید علائم حیاتی اش با گریز یا هجوم واکنش کند. هر چند این گرایش فطری در انسان با شدت کمتری از پستانداران پست تر عمل می کند، درباره گرایشی در انسان که به هنگام تهدید زندگی، سلامت، آزادی، یا دارائی برانگیخته می شود و با گرایش از لحاظ تکامل نوعی، فراهم آمده است، مدارک کافی وجود دارد. تردیدی نیست که می توان با اخلاق یا اعتقادات دینی و آموزش بر این واکنش غلبه کرد. لیکن گرایش بیشتر افراد و گروه ها در عمل چنین است. در واقع پرخاش جوئی دفاعی، شاید پاسخگوی بیشترین انگیزه های پرخاش جویانه انسان باشد.

پرخاشگری، خشم و بخشش در روایات

امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «عتاب و پرخاشگرى، مقدّمه و کلید غضب است، ولى در هر حال پرخاشگرى نسبت به کینه و دشمنى درونى بهتر است؛ چون کینه، ضررهاى خطرناک ترى را در بردارد». (1)
در حدیث جامع و جالبی از امام صادق (علیه السلام) در تعریف حسن خُلق چنین آمده است، یکی از یاران امام پرسید: «تعریف حسن خلق چیست؟» امام (علیه السلام) فرمودند: «با نرمش و مدارا با مردم رفتار کنی و سخن خویش را پاکیزه گردانی، و برادرت را با خوش رویی ملاقات کنی». (2)
در حدیثی از پیامبر (صلى الله علیه و آله) می‎خوانیم که فرمودند: «بیش‎ترین چیزی که امت من به سبب آن وارد بهشت می‎شوند تقوی و حسن خُلق است». (3)
در حدیث دیگری حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «کامل ترین شما از نظر ایمان کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد». (4)
و در حدیث دیگری از مولای متقیان علی (علیه السلام) است که فرمودند: «حسن خلق روزی‎ها را فراوان می‎کند و بر محبت دوستان می‎افزاید». (5)
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلى الله علیه و آله) آمده که فرمود: «از سوء خلق پرهیز کنید که این عمل سرانجام صاحب خود را به آتش دوزخ گرفتار می‎کند». (6)
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) درباره مسلح شدن انسان به صبر و حلم، مى‏فرمایند: از شدت غضب، احتراز کنید و خود را با فرونشاندن خشم و حلم، آماده سازید تا در جنگ با غضب، پیروز بشوید». (7)
نیز مى‏فرمایند:‏ «غضب، آتش افروخته است. کسى که این آتش را مهار کند، از سوخت و سوز، مصون است و اگر آن را رها کند اولین چیزى که سوخته مى‏شود خود انسان است». (8)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «کسى که دندان غضب را براى رضاى خدا تیز کند، مى‏تواند دشمنان دین را از پا در آورد». (9)
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «تواضع و فروتنى چنان است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو آن کنند». (10)
پیامبر (صلى الله علیه و آله) می فرمایند: «اى على، سفارشى به تو مى کنم و آن را حفظ کن؛ زیرا اگر این سفارشم را حفظ کنى پیوسته در خیر و نیکى هستى. اى على، کسى که خشمش را ـ که بتواند آن را انجام دهد ـ فرو ببرد، خداوند در روز قیامت امنیت و ایمانى مى دهد که مزه اش را مى چشد». (11)
امام صادق (علیه السلام) از حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) روایت کرد که فرمود: «أَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاْیمانَ کَما یُفْسِدُ الْخَلَّ؛ خشم ایمان انسان را فاسد مى کند همان گونه که سرکه عسل را فاسد مى سازد». (12)
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود». (13)
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «إِذا غَضِبْتَ فَاسْکُتْ؛ هرگاه خشمگین شدى سکوت کن». (14)
از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ، کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقیامَهِ؛ هر کس خشمش را از مردم باز دارد، خداوند نیز در روز قیامت خشمش را از او باز خواهد داشت». (15)
پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «إِذا غَضِبَ أَحَدُکُمْ، فَلَیَتَ وَضَّأْ بَالْماءِ الْبارِدِ، فَاِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النّارِ؛ هرگاه یکى از شما خشمگین شد، با آب سرد وضو بگیرید، زیرا خشم از آتش است». (16)
امام على (علیه السلام) می فرمایند: «شَرُّ النّاسِ مَن لایَعفو عَنِ الزَّلَّهِ وَلایَستُرُالعَورَهَ؛ بدترین مردم کسى است که خطاى دیگران را نبخشد و عیب را نپوشاند». (17)
پیامبر (صلى الله علیه و آله) می فرمایند: «ألا اُخبِرُکُم بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفسِهِ اِنصافا فِى الرِّضا وَ الغَضَبِ؛ آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد. (18)
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «هرکس به خویشتن اهانت کند و کنترل نفس نداشته باشد خود را از شرّ او در امان ندان». (19)
پیامبر (صلى الله علیه و آله) می فرمایند: «مَن یَغفِر یَغفِرِ اللّه‏ُ لَهُ وَ مَن یَعفُ یَعفُ اللّه‏ُ عَنهُ؛ هر کس از خطاها درگذرد، خدایش از او درگذرد و هر کس گذشت کند خدا نیز از او گذشت کند». (20)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ کانِ سَیِّداً: کَظمُ الغَیظِ وَالعَفوُ عَن المَسیىءِ والصِّله بِالنَفسِ وَالمالِ؛ سه چیز است که در هر که باشد آقا و سرور است: خشم فرو خوردن، گذشت از بدکردار، کمک و صله رحم بـا جان و مال». (21)
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى پیامبر (صلى الله علیه و آله) می-فرمایند: «إرحَمُوا تُرحَمُوا وَ إغفِرُوا یَغفِر لَکُم؛ رحم کنید تا به شما رحم کنند و دیگران را ببخشید تا بخشیده شوید». (22)
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «شَرُّ النَّاس مَن لایَعفُوا عَن الزِّلّه وَ لا یَستُرِ العَورَه؛ بدترین مردم کسی است که از لغزش دیگران عفو و گذشت نکند و عیب‌پوشی ننماید». (23)
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «غضب و تندى در مقابل آن کسى که توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است، ولى در مقابل کسى که توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است». (24)

تعریف پرخاشگری

پرخاشگری، معمولاً به رفتاری اطلاق می شود که هدف از آن، صدمه رساندن جسمانی یا زبانی به شخص دیگر، یا نابود کردن دارائی آن است. بنابراین، آسیب زدن اتومبیل یک شخص به دست شخص دیگر، خفه کردن زنان توسط یک جانی و خشونتی که یک دولت برای برقرای نظم و قانون اعمال می کند، تماماً اعمالی هستند که در تعریف پرخاشگری می گنجد.
بهترین و جامع ترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون است او، پرخاشگری را هر نوع عمل و رفتاری می داند که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزاد و اذیت قرار گیرند، اعمال شود. همچنین پرخاشگری را می توان هر گونه رفتاری دانست که متوجه آسیب رساندن با مجروح ساختن موجودی دیگر است.

هر چند سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکانی در سال های اولیه به شدت پرخاشگرند، به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی نیز پرخاشگر خواهند بود و کودکان که پرخاشگر نیستند، به احتمال زیاد در بزرگی هم پرخاشگر نخواهند بود. البته، کودکان هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدائی پدر و مادر، یا به دنیا آمدن کودک جدید روبرو می شوند، بیشتر پرخاشگری می شوند. در واقع پرخاشگری وسیله ای کودکانه است که گاهی بسیار خطرناک و زیان بار بوده و به جای حل مشکل و کاستن از فشار و ناراحتی، باعث دردسر و رنج تازه، برای شخص می شود. (25)

پرخاشگری چیست؟

خشم به عنوان یکی از رفتارهای هیجانی بشر، همواره مورد توجه فلاسفه و مربیان تعلم و تربیت قرار داشته است. بسیاری از رهبران مذهبی و مربیان اخلاق پند و اندرزهایی را برای کنترل خشم ارائه داده اند. از ارسطو، فیلسوف و دانشمند یونانی نقل کرده اند که: «هرکس می تواند خشمگین شود این کار آسانی است؛ اما از دست هر کسی نباید به خشم آمد؛ زیرا باید حدود، مقصود، زمان و مکان مناسب و روشن بیان خشم را در نظر داشت و اینها، کارهای آسانی نیستند.» در مقابل، عده ای از روان شناسان نیز مانند فروید، برای خشم منشاء غریزی قائل بوده اند، فروید اعتماد داشت که خشم بیرون ریزی نشده، در درون فرد انباشه می شود و هرگاه فرصت بیابد به صورت رفتار پرخاشگرانه بروز می کند. او معتقد بود که باید به فرد فرصت داد تا خشم را از راه های بی خطر بیرون بریزد (پالایش). اگر چه در سال های 1960 تا 1970 درمان هایی شکل گرفته اند که در آنها به افراد کمک می شود که احساس خشم خود را تخلیه کنند، اما بسیاری دیگر از روان شناسان در صدد بر آمدند تا نشان دهند که تخلیه هیجان لزوماً روش مفیدی برای پالایش نیست، زیرا تخلیه خشم انسان را خشمگین تر می کند؛ مگر اینکه او قدرت مهار خشم را داشته باشد. این نظریه در «جنبش هوش هیجانی» تبلور می یابد. در این جنبش اعتقاد بر این است که هوش هیجانی همان هوشی است که وظیفه اش تنظیم هیجان، در جهت ارتقای زندگی است. لازم انسان برای موقعیت های شخصی و حرفه ای خود هیجانات منفی از جمله خشم را کنترل و مهار کند. از این دیدگاه، هوش هیجانی مهمتر از بهره هوشی و مهارت شغلی تلقی شده است. تحقیقات بعدی نشان داده اند که رفتارهای پرخاشگرانه پاسخ های آموخته شده ای هستند که می توانند از طریق آموزش تغییر یابند. بر اساس دیدگاه های یادگیری؛ خشم یا هر نوع پاسخ هیجانی دیگر، در درجه اول برای انسان ارزش تکاملی دارد. به عبارت دیگر، هر نوع پاسخ هیجانی چنان چه به موقع و مناسب باشد، موجب سازگاری فرد با موقعیت می شود. اما بنابر قوانین یادگیری، این پاسخ ها با تقویت شدن به موقعیت های دیگر گسترش می یابد و بنابراین انسان حتی در شرایطی که نیاز ندارد، آنها را مورد استفاده قرار می دهد. برای مثال ممکن است ترس و اضطراب، پاسخ های تطابقی باشند که انسان را از خطر مصون می دارد، اما هنگامی که در موقعیت های واقعاً ترسناک یا اضطراب آور، ترس و اضطراب در پاسخ به یک موقعیت خیالی، بر انگیخته می شود، ویژگی تطابقی نخواهد داشت. (26)

عوامل زمینه ساز پرخاشگری

یکی از عوامل زمینه ساز پرخاشگری، خانواده است. اگر چه خانواده همواره به عنوان سر پناه و محیطی تلقی شده که اعضای آن بر پایه عواطف دو جانبه از یکدیگر حمایت می کنند، اما همین خانه و خانواده، مکان و جائی است که دامنه وسیعی از رفتارهای پرخاشگرانه در آن به وقوع می پیوندد. پرخاشگری خانوادگی به شکل های مختلف پرخاشگری جسمی، جنسی و روانی از دیرباز در محیط خانه رخ می-داده است. از رفتار پرخاشگرانه ای که هابیل را قربانی قابیل کرد تا نتایج مطالعات اخیر که داده های بسیاری برای این مدعا ارائه داده اند. پرخاشگری خانوادگی به ویژه در جوامع مرد سالار دیده می شود که خود موجب پیدایش الگوهای پرخاشگرانه برای نسل های آتی می شود. در بسیاری از جوامع، پرخاشگری حتی نمایش غیرت و مردانگی تلقی شده و از آن حمایت می شود. ناگفته پیداست که در چنین خانواده هائی پسران پرچم دار چنین رفتارهائی می شوند و رفتارهای آنها به لحاظ اجتماعی ارزشمند نیز تلقی می شود. برای مثال، در چنین جوامعی، مردان به بهانه غیرت یا تعصب نسبت به خواهران، مادر یا همسر خود بر آنها حکم فرمائی می کنند. دومین عامل، شرایط حاکم بر مدرسه و نهادهای دیگر اجتماعی است که از یک سو رفتارهای مسئولین، هم کلاسی ها هم سالان ایجاد خشم می کنند و از سوی دیگر فرد را وامی دارند تا به منظور مصون ماندن در برابر این فشارها، خود الگوهای رفتار پرخاشگرانه داشته باشند؛ یعنی قانون جنگل! «اگر نکشی، کشته می شوی!» البته همیشه این طور نیست، کسانی هم هستند که نقش آزار دیده پیدا کنند. یعنی همیشه هستند کسانی که آزار می دهند و فردی که آزاد می بیند. این افراد همان منفعل ها هستند. افراد مضطربی که اعتماد به نفس شان کم است، خیلی مطیع هستند. آنها به زور می آموزند که تن به کارهائی بدهند که برخلاف میل شان است تا از شر زورگویان آسوده باشند. سومین عامل، رسانه های گروهی به خصوص تلوزیون است. نماش فیلم ها و صحنه های پرخاشگرانه یا افراد پرخاشگر در قالب قهرمان و یا فرد برنده، عملاً رفتار های پرخاشگرایانه را از طریق «یادگیری جانشینی» انتقال می دهد. افراد به ویژه کودکان و نوجوانان مستعد همانندسازی با شخصیت هایی هستند که برای دیگران پر جاذبه و قابل احترام می نمایند. پرورش فرزندان جرأت مند احتمال وقوع پرخاشگری یا رفتار منفعلانه را به راستی کاهش می دهد. رفتار پرخاشگرانه و منفعلانه از عناصر شخصیتی هستند که می توانند دنیا را خطرناک کنند. پرخاشگری ریشه تمامی اعمال خطرناک بشری است و متأسفانه بسیاری از آنها افراد منفعل را به خدمت می گیرند تا خشم خود را به جامعه بشری فرا فکنند. (27)

انواع رفتارهای پرخاشگرانه

رفتار پرخاشگرانه، حاصل تلفیقی از دو یا چند عامل زیر است:

1. پرخاشگری خشمگینانه؛

طبق نظر دارلی و همکاران (1988)، این نوع پرخاشگری، نوع اصیل و شناخته شده پرخاشگری است. هنگامی که مردم کلمه پرخاشگری را می شنوند؛ این نوع خاص، فوراً به ذهن آنان متبادر می شود. این نوع پرخاشگری عموماً با نشانه هائی از جمله برانگیختگی هیجان توأم بوده و علت آن غالباً درد یا ناکامی است. برای مثال، اگر دو موش را در قفس رها کنیم، سپس شُک های برقی و متناوب و مختصری به آنها وارد شود، بیش از آن، به یکدیگر حمله می کنند. در این حالت، اگر حتی یک موش وجود داشته باشد مثلاً به عروسک حمله ور خواهد شد. هاچینسون (1965) معتقد است بروز ناکامی، عدم موفقعیت در یک رفتار هدف گرا می باشد. برای مثال، پیشگیری از دستیابی حیوان به غذا معمولاً باعث رفتار پرخاشگرانه می شود. کبوتر که یاد گرفته است برای دریافت دانه به کلیدی نوک بزند، اگر دانه ای دریافت نکند به کبوتر دیگر حمله خواهد کرد.

2. پرخاشگری تجاوزکارانه؛

گاهی اوقات یک حیوان، آرام و پاورچین به حیوان گوشت خوار دیگری مانند شغال، گرگ و یا یکی از جانوران ردۀ گربه سانان حمله می کند البته تردید وجود دارد که این رفتار، پرخاشگرانه باشد، بنابراین برچسب «جستجوی غذا» احتمالاً مناسب-تر است. کیو (1930) معتقد بود برخی از موجودات از طریق تقلید این رفتار را می آموزد. بچه گربه در صورتی در چهار ماهگی حمله و کشتن موش ها را فرا می گیرد که بتواند به طور طبیعی کشتن موش ها توسط مادرش را ببیند.

3. پرخاشگری ناشی از ترس؛

به طور کلی، اگر از یک موضع ترس آور به حیوانی نزدیک شویم، حیوان می ترسد و احتمالا شروع به پرخاشگری می کند. اگر حیوانی اهلی باشد و راه آن توسط حیوانی قوی تر از خود بسته و به گوشه ای رانده شود، در تنگنا قرار گرفته و با خشونت، به حیوان قوی حمله می کند.

4. پرخاشگری کنشگر؛

طبق نظر لیو (1967) و لوراس (1961) هر موجودی زنده ممکن است به دلیل دریافت پاداش از انجام عمل پرخاشگرانه، به این رفتار مبادرت ورزد. بزرگ سالان و کودکان که به اظهار نظرهای خصمانه تشویق شده اند، تمایل به رفتار پرخاشگرانه در آنان بیشتر دیده می شود. اشخاصی که برای کشتن، پول دریافت می کنند، نمونه-ای از این نوع پرخاشگری هستند. در انواع شرطی شدن کنشگر، نیازی نیست که برای تقویت رفتار پرخاشگرانه هر پاسخی را پیگیری کنیم، هنگامی که رفتاری آموخته می شود، پاداش ها و تنبیه هائی گاه و بی گاه برای تثبیت و نگهداری آن کفایت می کند و این مسئله مخصوصاً در پدیده پرخاشگری فرمان بردارانه، کاملاً روشن و مسلم است. در این نوع پرخاشگری، شخص به کسی حمله می کند و یا او را به قتل می رساند؛ زیرا به وی دستور انجام آن ابلاغ شده است و به دنبال چنین رفتار پاداشی دریافت می کند که باعث تقویت چنین رفتاری می شود.

5. پرخاشگری به منظور حفظ قلمرو؛

کردارشناسی، این نوع از رفتار پرخاشگرانه را به صورت گسترده مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند. برای مثال، برخی از کردار شناسان معتقدند که هم انسان و هم حیوان به طور فطری پرخاشگرند، اما در حیوانات، به مرور مکانیسم هائی برای کنترل تکانه های پرخاشگرانه به وجود آمده، در حالی که آدمیان فاقد چنین مکانیسم هائی هستند. لورنتس (1966) معتقد است، پرخاشگری غریزه ای فطری است که باید راهی برای خود پیدا کند. نسخه ای که او برای جامعه برخوردار از صلح و صفا تجویز می کند، متضمن ایجاد راه های بی خطر برای ابراز پرخاشگری است؛ مثل شرکت در مسابقه های ورزشی، گسترش قبیله و قلمرو، به نحوی که شامل افراد بیشتری شود، و نیز شناخت محرک های که رها سازندۀ پرخاشگری هستند، مثلاً وجود افراد درون گرای مورد تهدید یا برون گرای مورد نفرت و سرایت هیجان در گروهی از مردم خشمگین که به طور جمعی عمل می کنند.

6. پرخاشگری نوع دوستانه؛

پرخاشگری یک پرنده یا محافظت مادری از فرزند خود و دفاع زنبوران سرباز از لانه خود، نمونه هائی از پرخاشگری نوع دوستانه هستند. مویر (1976) اصلاح پرخاشگری مادرانه ای را برای توصیف رفتار خشمگینانه ماده پستاندارانی استفاده می کند که خانه و کاشانه خود را در خطر می بینند. بعضی محققان معتقدند که برخی از ابعاد اجتماعی، مبانی ژنتیکی دارند و به طور طبیعی شکل می گیرند. از این دیدگاه، چنین رفتاری صرفاً برای بقای شخص نیست بلکه بقای گروه هدف، و منظور اصلی رفتار پرخاشگرانه است.

7. پرخاشگری ناشی از نر بودن؛

راباتز (1968) معتقد است در بعضی از گونه ها، واکنش یک نر بالغ به نر بالغ و نا آشنای دیگر، واکنش خصمانه است. در واقع، حیوان دائماً بدون تحریک حمله کند. این رفتار از آن جهت با پرخاشگری مربوط به قلمرو، تفاوت دارد که در هر ناحیه و منطقه ای روی می دهد. مطالعه بر روی موش ها نشان داده است، محرکی که باعث حمله می شود، بوی حیوان نر دیگری است. (28)

ماهیت خشم چیست؟

بر اساس الگوهایی که برای خشم ارائه شده اند، سه مؤلفه یا سه جزء برای خشم برشمرده می شود. اولین مؤلفه یا جزء «شناخت» است. در واقع شناخت به ارزیابی-ها، انتظارات، نگرش ها و باورهای انسان اشاره دارد. مؤلفه دیگر، برانگیختگی بدنی یا به عبارت دیگر پاسخ های بدنی افراد در حالت خشم است. تمام پاسخ های بدنی از قبیل برافروختگی چهره ای، انقباض عظلانی و غیره که در خشم تجربه می-شوند، اجزای این مؤلفه هستند. سومین مؤلفه که ممکن است هیجان خشم به آن منجز شود، رفتارهای پرخاشگرانه و حاکی از خشم است. رفتارهای پرخاشگرانه ممکن است به صورت کلامی (فحاشی و بد دهنی که در وضعیت خشم از فرد سر می زند.) یا غیر کلامی (از نزاع فیزیکی تا تخریب اشیاء و حتی ارتکاب به قتل) باشند. این بخش یا همان بخش ابراز خشم در افراد گوناگون، از اشکال متفاوتی برخوردار است. برخی خشم خود را بیرون ریزی و برخی آن را سرکوب می کنند و برخی دیگر نیز با آن کنار می آیند و با شرایط به نوعی سازگار می شوند. شاید برای این سه صورت مسئله، بتوان این توضیح را قائل شد:
1. افرادی که خشم را تجربه یا بیرون ریزی می کنند؛ 2. افرادی که خشم را سرکوب می کنند؛ 3. افرادی که خشم را به شکل خصومت یا دشمنی بروز می دهند. تجربه حالات هیجانی مربوط به خشم ممکن است به خصومت یا بروز رفتارهای پرخاشگرانه بیانجامد.
با توجه به مؤلفه شناختی، روان شناسان به چندین مفهوم خشم اشاره داشته اند. اول اینکه برای پردازش های شناختی در خشم، سرنخ هایی قائل شدند، یعنی علائمی که می توانند نشانه آغاز خشم باشند، دوم اینکه سرنخ ها از سوی فرد مورد تفسیر قرار می گیرند. پس از تفسیر این سرنخ ها، نوع پاسخ که فرد باید به آنها بدهد مشخص می شود. مرحله بعدی اتخاذ یکی از این پاسخ ها و سپس ارائه آن است. اختلال در هر یک از این فرایندها می تواند به خشم و رفتار پرخاشگرانه منتهی شود. این گونه اختلال ها و در مجموع نقص ها یا انحرافات شناختی نامیده شده اند. در «نقص شناختی» گفته می شود که فکر دچار نقصان است، یعنی فرد اساساً از تفکر درباره عواقب رفتار خود در موقع جستجوی پاسخ و ارائه آن عاجز است، در حالی که در انحراف شناختی، سرنخ های نادرست تفسیر می شوند. (29)

چگونه بر خشم خود مسلط شوید؟

سریعاً از خود سؤال کنید: آیا واقعاً کسی می خواسته مرا برنجاند؟ آیا واقعاً با بدجنسی و خباثت با من روبرو شده؟ آیا ضربه غیر قابل جبرانی به من وارد شده است؟ پاسخ تمامی این سؤالات، منفی خواهد بود. اگر منصفانه فکر کنید، بر خشم خود چیره خواهید شد. پس چرا در این حالت وجود خود و اطرافیانتان را مسموم کرده و برای خویش دشمن می تراشید؟
باز هم لبخند بزنید. خود را مقید کنید تا لبخند بزنید. فکر کنید آنهایی که با شما روبه رو شده اند، قصد خشمگین ساختن شما را دارند و شما نمی خواهید اجازه دهید که آنها موفق شوند. این کار را برای کسی که حالت عصبانیت شما را می شناسد انجام دهید و در لحظه ای که او منتظر عصبانیت شماست، لبخند بزنید خواهید دید که جر و بحث به سرعت متوقف شده و شما یک دوست خوب دیگر نیز خواهید داشت. از قدرت تلقین به خود استفاده کنید. تا حد امکان کوشش کنید که تداعی افکار بین «خشم ← لبخند» ایجاد شود غالباً به این مسئله فکر کنید. (30)

یازده قانون برای فرود از نردبان خشم (31)

این یازده قانون به تو کمک می کند تا از نردبان خشم پائین بیایی.
1. برای متوقف کردن خشم، صحنه را ترک کن؛ 2. اخم هایت را باز کن و آرام باش؛ 3. از کنترل دیگران دست بکش؛ 4. تفاوت ها را بپذیر؛ 5. در خواست کن، تحکم نکن؛ 6. پاداش بده، مجازات نکن؛ 7. آرام صحبت کن، فحش نده؛ 8. مسئولیت حرف ها و اعمالت را بپذیر؛ 9. با دیگران محترمانه رفتار کن؛ 10. به دیگران بگو از چه چیزی ناراحت هستی، رو راست و بی پرده و مؤدب باش؛ 11. از ضمیر «من» استفاده کن و تقصیر را به گردن دیگران نینداز.

پیامدهای پرخاشگرانه

رفتارهای پرخاشگرانه در کوتاه مدت باعث رهائی فرد از تنش می شود و به فرد پرخاشگر احساس قدرت و کنترل محیط را القاء می کند. اما در دراز مدت، این افراد از رفتارهای خود احساس شرم و گناه می کنند و برای کاهش این احساس به دیگران میدان می دهند یا به عبارت دیگر، امتیازاتی را به آنها واگذار می-کنند. روان شناسان اعتقاد دارند که زیرساخت پرخاشگری، اعتماد به نفس ضعیف است هیچ فردی با احساس برخورداری از کفایت لازم، اقدام به پرخاشگری نمی کند. همان طور که گفته شد پرخاشگری با این مؤلفه شناختی همراه است که دیگران به حقوق فرد تجاوز می کنند. بدیهی است افرادی خود را در معرض تعرض دیگران می-بینند، که در موضع ضعف قرار دارند. انسان با کفایت بر این باور است که می-تواند در موقعیت های مختلف از پس مشکلات برآید. عمده ترین رفتار پرخاشگرانه، برانگیختن احساس خصومت و تنفر در اطرافیان بر فرد پرخاشگر است. آنها در قبال رفتارهای پرخاشگرانه ساکت نمی نشینند و غالباً مترصد مقابله به مثل و ضربه زدن به او هستند. در موقع عصبانیت و خشم، مراقب افکار منفی خودکار خود باشید. بسیاری از این افکار از عقاید و باورها یا طرح واره هائی ناشی می شود که به خودی خود باطل اند. برای مثال، همه افراد خطرناکند و نبایند به هیچ کس اعتماد کرد. (32)

فوائد پرخاشگری

قابل تأیید است که پرخاشگری همیشه زیان بخش نیست، گاهی آثار مثبت و فوائدی هم برای آنان مطرح است. اصولا در نظام آفرینش و حکمت الهی هیچ غریزه ای ذاتاً بد آفریده نشده است و هر چیز برای حفظ و رعایت مصالحی در انسان و حیوان وجود دارد. خطر آفرینی آنها برای مواردی است که آن غریزه خاص، تعدیل و تربیت نشود و یا از آن بر اساس ضوابط منطقی و معتدل استفاده نگردد. در مورد پرخاشگری باید گفته شود وجود آن از جهات متعددی ضروری است که به بعضی از آنها در زیر اشاره می شود:
1. برای حفظ وجود و دفاع از خود؛ 2. برای تأمین و بقای نسل و نوع، به خاطر نیاز به مبارزه با دشمن؛ 3. برای تأمین موفقعیت ها و وصول به اهداف مورد نظر؛ 4. برای حفظ نظم و بقای جامعه؛ 5. برای دفاع از سرزمین، عقیده، مذهب و حفظ شرف خود. (33)
چگونگی تبدیل رفتار پرخاشگرانه به یک مشکل
برای اکثر کودکان رفتار پرخاشگرانه مشکل ساز نخواهد شد، هر چند که آنها ممکن است که گاهی به طور پرخاشگرانه رفتار کنند. همچنین تعداد قلیلی از کودکان که رفتار پرخاشگرانه آنها به وضوح مشکل ساز است. ممکن است دارای سطوح بالای دعوا با همسالان، بد رفتاری با مردم و حیوانات و حمله به دیگران باشند. والدین یا معلمان این کودکان می دانند که آنها نیازمند شکلی از مداخله درمانی هستند و به راحتی در این زمینه تصمیم می گیرند. با این وجود گروه کوچک دیگری از کودکان هستند که رفتار پرخاشگرانه آنها در جائی بین سطوح معمولی پرخاشگری (که اکثر کودکان نشان می دهند) و سطوح بالای رفتار پرخاشگرانه قرار دارند. تصمیم گیری در مورد اینکه آیا کودکان این گروه نیازمند مداخله درمانی هستند ممکن است برای والدین، معلمان و پزشکان مشکل تر باشد. یک توصیه برای والدین این است که رفتار پرخاشگرانه وقتی که با رفتارهای ضد اجتماعی دیگری مانند عدم پیروی از والدین یا معلمان، سرپیچی از افراد صاحب قدرت، دروغگوئی یا دزدی همراه است که می تواند علت برای نگرانی بیشتر باشد. هنگامی که پرخاشگری مدت زمان طولانی تداوم داشته باشد مشکل ساز در نظر گرفته می شود. بنابراین رخدادهای اتفاقی پرخاشگرانه یا دوره های کوتاه رفتار پرخاشگرانه شدید نادیده گرفته می شود. برای مثال، قشقرق به پا کردن در بین کودکان زیر پنج سال نسبتاً راج است، اما اگر آنها بعد از پنج سالگی همچنان این رفتار را به طور مکرر و با شدت زیاد نشان دهند، آنگاه نگران کننده است. هنگامی که کودک رفتارهای ضد اجتماعی دیگری را نشان می دهد و هنگامی که برای ماه ها یا سال ها به طور پرخاشگرانه رفتار می کند، رفتار پرخاشگرانه به یک مشکل تبدیل می شود. البته والدین، معلمان و یا افراد دیگری که با کودکان سر و کار دارند ممکن است در پی مداخله های درمانی برای کودکانی باشند که رفتار پرخاشگرانه آنها در فعالیت های روزمره شان تداخل ایجاد می کند، حتی اگر رفتار آنها با سایر معیارهای اجتماعی متناسب نباشد؛ برای مثال، هنگامی که رفتار پرخاشگرانه یک کودک در مقایسه با خواهر و برادرانش باعث مشکلاتی در خانواده شود و … معمولاً ارجاع داده می شود. (34)
نحوۀ برخورد با فرد پرخاشگر
متداول ترین نحوه برخورد با افراد پرخاشگر، تنبیه آنهاست. تنبیه شدید این افراد فقط آنها را وادار به تبعیت می کند، ولی آنها را متوجه زشتی عمل خود نمی کند. علاوه بر آن فرد پرخاشگر را خشمگین تر می کند و جز اثر منفی اثر دیگری ندارد. یعنی تنبیه ممکن است در کوتاه مدت رفتار پرخاشگرانه را کاهش دهد، ولی در دراز مدت حتی آن را افزایش نیز می دهد. از آنجا که احتمال دارد تنبیه ملایم، نگرش فرد را نسبت به رفتار تغییر دهد، ممکن است تأثیر مثبتی داشته باشد. گاهی روشی به نام تنبیه جایگزین از هر دوی این روش ها مؤثرتر واقع می-شود. تنبیه جایگزین به این معناست که در حضور فرد، اشخاصی که رفتارهای مشابهی با فرد دارند، تنبیه شوند. فلسفه زیر بنائی مجازات های اجتماعی از قبیل زندان، جریمه، اعدام، همین تنبیه جایگزین است. گاهی روان شناسان توجیه می کنند که به جای تنبیه رفتار پرخاشگرانه، رفتار مغایر با آن تقویت شود. برای مثال، اگر وقتی فرد مبادرت به رفتار جرأت مندانه می کند، تشویق شود، رفته رفته این رفتار را جایگزین رفتار پرخاشگرانه می کنند، یک راه دیگر برای مقابله با رفتار پرخاشگرانه، فرصت دادن به فرد پرخاشگر برای ابراز هیجانات پرخاشگرانه خود است. روان شناسان معتقدند، ابراز هیجان ناشی از خشم، احتمال اعمال پرخاشگرانه بعدی را کاهش می دهد.
گاهی حتی ایفای نقش یا بازی نمایشی ای که در آن به فرزند فرصت داده شود تا احساس خشم خود را تخلیه کند مؤثر واقع می شود. البته مخالفان این رویکرد اظهار می کنند که این فرصته شاید حتی موجب بدآموزی شود، چرا که به فرد می-آموزد که خشمش را بیرون بریزد. یکی دیگر از راه هائی که روان شناسان به آن می-پردازند تلاش برای تغییر نگرش و افکاری است که خشم بر انگیزند. این روش متضمن آن است که به افراد بیاموزیم خشم نتیجه افکار منفی و محرک است. فرد با شناخت این افکار خودآیند (که معمولاً مغایر با واقعیت شان تعبیر شده اند) می-تواند خشم خود را مهار کند گاهی این افکار خودآیند، ریشه در باورها، عقاید و اصول زیر بنائی ای دارد که فرد در طول زندگی خود یاد گرفته یا به او تحمیل شده است. برای مثال، در برخی از ایدئولوژی ها، اعتقاداتی مبنی بر اینکه افراد خاصی، بد یا شیطانی هستند به افراد القاء می شود. در بسیاری از موارد، افراد بر اساس این جهت گیری های القائی حتی اقدام به کُشت و کُشتار قوم، طایفه یا فردی می کنند که دربارۀ آنها چنین باوری دارند. برای این افراد روان درمانی های طولانی مفید خواهد بود. آنها در فرایند روان درمانی به الگوهای فکری ای که موجب گزینش این جهت گیری ها شده، و به میزان اجبارشان به پیروی از این الگوها پی می برند و قادر خواهند شد تا رفتار سازگارانه ای را با چنین الگوهای فکری ای اتخاذ کنند. برای مثال، افرادی که الگوی فکری شان مبتنی بر خطرناک بودن دنیا، لزوم اجتناب از موقعیت ها و مردم ستیزی است، برای سازگاری با این الگوی ذهنی می توانند رفتاری را اتخاذ کنند که خطر واقعی و خیالی را برایشان متمایز کند تا بتوانند در هر دو موقعیت، رفتار سالم و بهداشتی داشته باشند. اما، بهترین و انسانی ترین راه این است که افراد، نیازها، توانائی ها، خواسته ها، افکار و احساسات خود را بشناسند، بتوانند آنها را بیان کنند و مدیریت نمایند. اینها همه با جرأت مندی و رفتار جرأت مندانه قابل حصول است. (35)

بایدها و نبایدها در مدیریت شخص پرخاشگر

در مدیریت شخص پرخاشگر فعالیت هائی وجود دارند که باید انجام نشوند و نیز فعالیت هائی هستند که توصیه می شود انجام شوند:

الف) فعالیت هائی که نباید انجام دهیم:

1. هرگز با شخص پرخاشگر مقابله نکنید، او را متهم نکنید و از توضیح نخواهید.
2. به او حمله نکنید و تهمت نزنید؛ چون با یک شخص آشفته سر و کار دارید.
3. صدای خودتان را بلند نکنید.
4. هرگز تلاش نکنید تا او را از محل دور کنید و از هر گونه تماس جسمانی دیگر با او پرهیز کنید؛ زیرا چنین اعمالی به آسانی سوء و باعث خشم بیشتری می شود.
5. هرگز او را به گوشه ای نبرید؛ زیرا این عمل احساس ترس و خطر را در او شدت می بخشید.
6. هرگز شخص پرخاشگر را مسخره نکنید؛ زیرا این عمل، پرخاشگری او را بیشتر می کند.
7. هرگز از پشت سر یا به سرعت به شخص پرخاشگر نزدیک نشوید.
8. با تقاضای کمک از دیگران، کارمندان یا اشخاص دیگر، باعث ازدحام نشوید.
9. هرگز با استفاده از اعمال اجباری برای توقف او تلاش نکنید.
10. هرگز از خود، نگرانی یا احساس خطر نشان ندهید؛ زیرا این کارها پرخاشگر را تشویق به خشونت بیشتری کرده و او را تحریک می کند و او احساس می کند شما از عهده مقابله با مشکل برنمی آئید.

ب) فعالیت هائی که باید انجام شوند:

لازم به ذکر است همه اینها در هر موقعیت پرخاشگرانه اعمال نمی شوند؛ بلکه به تناسب و اقتضای موقعیت می توان از آنها استفاده کرد:
1. آرامش خود را حفظ کرده و به شخص پرخاشگر اطمینان بدهید که هیچ آسیبی به او نخواهد رسید.
2. از او فاصله بگیرید؛ چون این خود، نوعی احترام است.
3. اگر لازم یا ممکن بود از اشخاص دیگر بخواهید که دخالت نکنند.
4. از شخص پرخاشگر بپرسید که چه چیزی او را آزار می دهد.
5. پرخاشگر را تشویق کنید بیشتر صحبت کند تا بتواند خشونت خود را جابه جا کند.
6. به شکایات وی گوش کنید. انعطاف پذیر باشید و خودتان هم آرام، ملایم و قابل انعطاف باشید و پیشنهادهائی برای رفتار او ارائه دهید. (36)

جلوه های رفتار پرخاشگرانه

1. بلندتر از دیگران صحبت کردن؛ 2. غرور و فخر فروشی به دیگران؛ 3. فشار آوردن به دیگران؛ 4. قطع کردن حرف دیگران؛ 5. زورگوئی به دیگران؛ 6. تحقیر و تمسخر دیگران؛ 7. صحبت کردن و عمل کردن به جای دیگران؛ 8. استفاده از الفاظ و ژست های بدنی برای ترساندن دیگران، برای مثال: چشم غره رفتن، مشت گره کردن، به هم فشردن دندان ها و…؛ 9. تله گذاشتن برای دیگران. (37)

یادگیری پاسخ های پرخاشگرانه

تصور کنید والدینی در حال بازگشت از محل کار به طرف خانه هستند و دو فرزند کوچک آنها در عقب ماشین نشسته اند. ترافیک بسیار سنگین است و عصبانیت والدین با هر اشتباهی که از جانب راننده های دیگر صورت می گیرد افزایش می یابد، آنها نمی توانند به هنگام چراغ سبز با سرعت کافی حرکت کنند، همچنین نمی توانند به هنگام رسیدن به ترافیک های بعدی به خوبی گردش به راست یا چپ داشته باشند. والدین فریاد می زنند و فحاشی می کنند و با عصبانیت بوق می زنند. هنگامی که اعضای خانواده به خانه می رسند، والدین همچنان وحشت زده هستند. آنها متوجه می شوند که بچه ها به هم ناسزا می گویند و برای اسباب بازی ها با یکدیگر با پرخاشگری رفتار می کنند. آیا رفتار فرزندان ارتباطی با رفتار والدین دارد؟ می دانیم که بچه های بزرگتر یاد می گیرند، به نظر می رسد که این الگوهای پرخاشگری به شیوه های مختلف بر رفتار کودکان تأثیر می گذارند. اولاً این الگوها می توانند شکل جدیدی از رفتار پرخاشگرانه (مثل ناسزا گفتن) را به کودک آموزش بدهند. ثانیاً آنها می توانند کودکان را تحت تأثیر قرار دهند تا باور کنند که رفتار کردن به شیوه ای که پیامد منفی قابل توجهی به دنبال ندارد قابل قبول است. ثالثاً این رفتار می تواند موجب برانگیختگی هیجانی در بیننده شود. بنابراین کودکان می توانند به خاطر رفتاری که از والدین شان مشاهده می کنند، آغازگر احساس خشم باشند. البته والدین، تنها منبع احتمال الگودهی به کودکان نیستند. کودکان با مشاهده واکنش های معلمان خود، کودکان بزرگتر، قهرمانان ورزشی و تلوزیونی نیز پرخاشگری را یاد می گیرند. اگر این الگوها به کودکان آموزش بدهند که پرخاشگری قابل قبول است، آن وقت شانس اینکه کودکان خوشان به طوری پرخاشگرانه رفتارکنند افزایش می یابد. (38)

مقابله با حمله پرخاشگرانه

صحبت کردن با افراد پرخاشگر برای بیشتر مردم، دشوار است. کسانی که از برخورد با دیگران لذت ببرند، انگشت شمارند و غالب مردم از برخوردهای خصمانه و صدای بلند می ترسند. برای مقابله با این اشخاص خشن، باید تمهیدات زیادی بکار ببرید. باید با حوصله و بدون شتاب، تمرین کنید تا مهارت و اعتماد به نفس لازم را برای تحمل این خشونت ها به دست آورید.
* مهمترین تغییری که باید در خود بدهید این است که یاد بگیرید افکار منفی خود را اصلاح کنید تا بتوانید در مقابل هر فرد پرخاشگر، آرامش خود را حفظ کنید.
* عذر خواهی، دفاع، توجیه و اظهار تأسف بی فایده است. آنها را از گفته های خود حذف کنید.
* وقتی اعتماد به نفس کافی پیدا کردید و توانستید آرامش نسبی خود را حفظ کنید، آنگاه از جملات صریح و قاطعانه و کوتاه درخواست منفی استفاده کنید، اگر بخواهید فرصتی به دست بیاورید، از حالات دفاعی خارج شوید، و الگوی معمول را بر هم بزنید.
* یکی از شیوه های پیشرفته برای مقابله با گویندگان پرخاشگر، استفاده از شیوه بیان منظور، برای انحراف از محتوا به قالب است.
* اگر بعد از جمله پرخاشگرانه کسی، باز هم به طور نسبی احساس عزت نفس کردید، راضی باشید و منتظر نباشید که رئیس پرخاشگر شما متوجه نور هدایت شود، سر عقل بیاید، و بگوید که حق با شماست و شما بهترین هستید! (39)

قول به ترک عصبانیت (40)

شش مرحله کمکی برای پایبند بودن به قول

قول بده، قول بده. این کار آسان است. وفای به عهد، سخت است. چرا باید این یکی فرق کند؟ می تواند سخت باشد. تو می توانی به عهدت وفا کنی اگر دوست داری، از قبل کاری پیش یا افتاده بکن. شش کار است که انجامش به تو کمک می کند برای یک روز کامل آرام بمانی و بدون عصبانیت سرکنی.

1. قضیه قولت را به مردم بگو؛

«البته می خواهم به قولم وفا کنم. اما اگر خیطی بالا آوردم چه؟ بهتر است به یک نفر بگویم تا شرمنده نشوم.» شاید تو با این حرف دارای اقرار می کنی که اگر چنین کاری نکنی، ناکام خواهی شد تو باید خودت را باور داشته باشی، و گرنه قبل از اینکه شروع کنی، شکست خورده ای. احتیاط را فراموش کن. این هدف مهم است. فرصتی پیش آمده است تا زندگی تازه ای را شروع کنی. به علاوه، حالا مگر چطور می شود خیطی بالا بیاوری؟ دنیا که به آخر نمی رسد. فقط تو احساسی بد خواهی داشت که این خودش خوب است. تو نیاز داری زمانی را به درک این مطلب اختصاص دهی که کجای کار ایراد داشته است. بعد قولی دیگر بده. دیر یا زود اوضاعت رو به راه می شود. به دوستانت بگو. به همه دنیا بگو. مهمتر از همه، به مردم بگو که تو بیشتر از چه چیزهائی عصبانی می شوی.
«بِتی: می خواهم بچه ها بدانند که من امروز به خودم قول داده ام آرام بمانم. از این همه داد و بی داد راه انداختن خسته شده ام. نهایت سعی خودم را می کنم که امروز وارد جر و بحث و دعوا نشوم» اجازه چِرت و پِرت گوئی نداری، به آنان بگو کمکت کنند که آرام بمانی. وظیفه آنان نیست. وظیفه خودت است. راز، آدم را مریض می کند. این را مخفی نکن، برو لو بده.

2. تقاضای حمایت کن؛

«بِتی: مسلم است که می توانم از حمایت تو برخوردار شوم. این کاری است ترسناک. شاید نیاز داشته باشم که با کسی حرف بزنم. اگر قضیه برایت سخت شد، می توانم به سراغ تو بیایم؟» بتی حق دارد نه بگوید. سؤال نکن مگر بتوانی پاسخ بله یا نه را تحمل کنی. اگر او جواب منفی داد، از کسی دیگر تقاضا کن و افراد زیادی هستند که دلشان می خواهد کمک کنند. چه بسا کمک کردن به تو برای خودشان هم مفید باشد. به اطرافت نگاهی بینداز. افرادی را می شناسی که به خوبی از عهدۀ خشم بربیایند؟ آیا کسی هست که وقتی دیگران آرام نبوده اند، آرام مانده است؟ تو باید به برندگان بچسبی. باید با افرادی معاشرت کنی که زیاد عصبانی نیستند. از افرادی که زود جوش می آورند، دوری کن. آنان نمی توانند کمک زیادی به تو بکنند و شاید هم تشویقت کنند که جوش بیاوری. تو به حمایت نیاز داری آن را به دست بیاور. فرصتی برای غرور کاذب وجود ندارد.

3. از کلمات «ای کاش» و «آره، اما» استفاده نکن؛

اجازه نداری چک و چانه بزنی. نمی توانی بگوئی: «باشد، من خوب هستم به شرطی که تو هم خوب باشی. اگر تو نباشی، من هم نخواهم بود» تو چک و چانه می زنی در حالی که موردی برای چانه زدن وجود ندارد. این تو هستی که مشکل داری. فقط تو می توانی اعمال و رفتارت را تغییر دهی. با ملامت کردن دیگران، خودت را ناکام می کنی. «متأسفم رونالد. من دلم می خواهد از این کار دست بکشم؛ اما باید صبر کنم تا زمانش فرا برسد. آن وقت است که می توانم خشمم را به عشق تبدیل کنم» آیا این ضعیف ترین بهانه ای نیست که تا به حال شنیده ایم. یا «بله رونالد. من می خواهم آرام باشم اما نمی توانم از امروز شروع کنم. ببین، من امروز بدجور سرما خورده ام، که باعث شده بد خُلق باشم.» یا «بله، اما امروز خیلی مضطربم»، «بلکه امروز از آن روزهای بدِ کاری است»، «بله، اما امروز جشن تولد بچه ام است خودت می دانی که بچه ها چقدر شلوغ می کنند». پس تو می خواهی سر آنان فریاد بزنی، درست است؟؟؟ با واقعیت روبرو شو. تو می توانی تا ابد بهانه بیاوری، اگر به دنبال دلیلی برای عصبانی شدنت بگردی، همیشه یکی را پیدا می کنی. امروز روز شروع است، همین الآن! عذر و بهانه نیاور. وعده و وعید توخالی نده. بیش از این دیگران را سرزنش نکن. آیا سر جایت نشسته ای و به دنبال دلیلی می-گردی تا به وعده ات عمل نکنی؟

4. موارد بد را به یاد بیاور؛

مشکلات خانوادگی، جر و بحث های سرکار، دوستان رنجیده، یا گریزان، نگرانی های سلامتی و تصادفات، پولی را که موقع عصبانیت از دست داده ای، گرفتاری های قانونی، از دست دادن اختیار، روحیه عصبانی داشتن و… حالا اگر احساس بد داری، برایت خوب است. این دفعه قبل از اینکه خیطی بالا بیاوری احساسی بد، خواهی داشت، نه بعد از آن، تو می توانی با توسل به احساس بد خودت، وعده و وعید محکم بدهی. تو دوست داری دوباره به خودت ببالی. می توانی همین امروز شروع کنی. صرفاً قول بده که آرامش خودت را حفظ کنی. همین الآن دست به کار شو. برایت معجزه می کند و شرمندگی و عذاب وجدانت را به احترام به خود تبدیل می-کند.

5. از قبل، برنامه ریزی کن؛

به بیست و چهار ساعت آینده نگاهی بینداز. آیا موردی هست که از قبل باید تدارکش را ببینی؟ مواردی که معمولاً تو را عصبانی می کند و شاید عمه ات با توله سگ واق واقویش به خانه ات بیاید. اوه، تو چقدر از سگ متنفری. یا همسرت خیال دارد دیوارها را رنگ بزند و از تو انتظار دارد کمکش کنی. یا رئیست و بادمجان دور قاب چین هایش خیال دارند از بخش تو دیدن کنند. یا دخترت خیال دارد امشب سه تا از دوستانش را برای خوابیدن به خانه بیاورد. چطور می توانی خودت را آماده کنی که قولت را زیر پا نگذاری؟ تو می خواهی آرامشت را حفظ کنی. چطور می توانی این کار را بکنی؟ این را برنامه ریزی از قبل می نامند. من می توانم با ارائه روش برنامه ریزی مردم به تو بگویم که آنان تا چه حد جدی هستند. آنکه کمتر جدی است، می گوید: «اوه، شاید سر دربیاورم. مطمئنم که چیزی به فکرم می رسد. «البته که این کار را می کنند، صد در صد. زنان و مردانی که به راستی می خواهند تغییر کنند، فرقی دارند. آنان فکر می کنند درباره اش بحث می کنند و به یک برنامه ریزی واقع گرایانه می رسند.
«اگر عمه ام آمد و سگش شروع به واق واق کرد، من می روم بیرون قدم می زنم»، «به همسرم می گویم که فقط صبح را می توانم کمکش کنم. نیاز دارم وقتی را به خودم اختصاص دهم»، «وقتی رئیسم بیاید، من سرگرم کار خودم می شود. اگر دیگران می-خواهند کاسه لیس او باشند، انتخاب خودشان است. من که در مورد خودم احساس خوبی دارم»، «لازم است که با دخترم صحبت کنم تا وقتی دوستانش آمدند، فقط تا نیمه شب می توانند گپ بزنند و بعد از آن باید سکوت کنند، و گرنه دوستانش را به خانه شان می رسانم». آیا این برنامه ها خوب است؟ بسیار خوب، به نظر می رسد هر کدام ساده و واضح است. صرفاً به اعمال تو بستگی دارد، نه به دیگران. تو خشم خود را در برابر خواسته هایت رها می کنی. لازم است از قبل فکر کنی، برنامه-ریزی کنی و روش های تازه را امتحان کنی که کمکت می کند آرامش خود را حفظ کنی.

6. اهدافی مثبت تعیین کن؛

مسئله صرفاً آن نیست که از چیزی بد، یعنی خشم خودت، دست بکشی مسئله شروع چیزی خوب است؛ شروعی تازه. زندگی تازه. زندگی عادی مباهات و احترام به خود و اهداف مثبتی است که قبلاً متذکر شده ام. اهداف دیگر عبارتند از:
* خانواده ای به دور از ترس و لرز و استرس؛ * همسری که دلش بخواهد در کنار تو باشد؛ * دوستان و خویشاوندانی که از مصاحبت با تو لذت ببرند؛ * آرامش خاطر؛ * احساس امید به جای فلاکت؛ * سلامت بیشتر؛ * جر و بحث کمتر در سر کار و مدرسه و خانه؛ * خرج کردن برای چیزهای خوب، نه برای عوض کردن شیشه و وسایل شکسته؛ * دوستانی که دوست باقی بمانند؛ * ثبات خلق و خو، نه دمدمی مزاج بودن؛ * در دست داشتن اختیار زندگی.
کل مجموعه احساسات می تواند مال تو باشد؛ شادی، ترس، غم، تمام احساساتی که مدت های طولانی آن را زیر پتوی خشم پنهان کرده ای، و بیشتر از هر چیز، آزادی. تو دیگر زندانی خشم خود نخواهی بود.

توصیه هایی برای والدین

* حل درگیری ها و تعارض ها؛

مشارکت و همکاری برای کودکان تمامی سنین مشکل است، بنابراین جای تعجب نیست که اگر دوستان آنها دور و برشان باشند احتمالاً با هم درگیر خواهند شد. اگر چه مشارکت تشویق کننده است، اما اگر به فرزندتان اجازه بدهید که یک یا چند وسیله ارزشمند را از دسترس دوستانش دور کند (که احتمالاً می تواند منبع دیگری باشد) آن وقت ممکن است مشارکت مفید نباشد به خاطر داشته باشید که فرزندانتان را هر کجا که مشارکت می کنند یا نوبت خود را به دیگری می دهند تشویق کنید.

* بحث شفاهی؛

فرزندتان را با استفاده از بحث های شفاهی تشویق کنید و تلاش کنید الگوهای عملی را که برای این گونه مهارت ها مفید هستند برای آنها فراهم آورید. با فرزندتان در مورد روش های متفاوتی که می توانند درگیری ها را بدون توسل به پرخاشگری حل کنند صحبت کنید.
فرزندتان را تشویق نمائید تا در مورد پیامدهای پرخاشگری بیندیشد. برای مثال، چگونه افراد به شدت آسیب می بینند یا در صورتی که فردی از فعالیت محروم شود چه احساسی خواهد داشت.

* تشویق رفتار مثبت و عدم تشویق رفتار منفی؛

در صورتی که فرزند شما با هر کودک دیگری رفتارهای پرخاشگرانه مشکل ساز را نشان دهد، آن وقت شما چه کار می کنید؟ در مورد رفتارهای مناسبی که مایلید انجام شوند تصمیم بگیرید. برای مثال، درخواست یک اسباب بازی از کودک به جای گرفتن آن. هر کجا که کودک این رفتار را نشان داد باید جملات مثبت تشویق شود. برای مثال، به زور گرفتن اسباب بازی یا کتک زدن کودک دیگر اتفاق می افتد، آن وقت پیامدهای منفی آن کار را به همراه دارد. برای مثال کودک باید از امتیازهائی مانند تماشای تلوزیون یا رفتن به مغازه محروم گردد. (41)

* بخشش

بخشش دو توضیح دارد. اول، به معنای رها کردن رنجش و دلخوری است. دوم، رها کردن هر ادعائی در مورد طرف مقابل. او دیگر چیزی به تو بدهکار نیست؛ نه پول، نه عذرخواهی، نه عشق. وقتی تو ببخشی، از حالت قربانی بودن دست می کشی و دوباره اختیار زندگی ات را در دست می گیری. مسأله خوب تو این است که جای رشد وجود دارد. بخشش انتخابی قوی برای همه مردم است و برای افراد بیش از حد عصبانی، دری حیاتی. تو هرگز نمی توانی از خشم و غضب دست بکشی، مگر بخشش را یاد بگیری. این کلام آخر است. حالا اگر دلت می خواهد، به نفرت خودت بچسب و این علف های هرز را رشد بده. هزاران کیلو کود هم پای آن بریز و خودت هم روحیه ای بد و ناگوار داشته باش. یا یاد بگیر که ببخشی؛ و همه چیز را رها کن و به خودت فرصت زندگی تازه بده.

قوانین مهمی که باید در مورد بخشش بدانی. (42)

1. بخشش، یک انتخاب است؛
لزومی ندارد همه را ببخشی و تا وقتی هم آمادگی نداری، نباید این کار را بکنی حتی اگر طرف مقابل از تو معذرت بخواهد و سعی کند جبران کند. بخشش باید داوطلبانه باشد، نه اجباری. و کسی هم نباید به تو بگوید این کار را بکنی. شاید هنوز آمادگی بخشش نداشته باشی. شاید زخم آن، هنوز برایت تازه است. لزومی ندارد عجله کنی؛ اما تا ابد هم صبر نکن. به دنبال بهانه ای برای به تأخیر انداختن آن نباش. علف های هرز هر روز بدتر می شود. اگر گمان می کنی هنوز آمادگی نداری از خودت بپرس:
1- از احساس رنجش و نفرت لذت می برم؟
2- دشمن را حفظ کردم تا بتوانم کسی را بابت بدبختی ام سرزنش کنم؟
3- رنجش و دلخوری زندگی ام را هیجان انگیزتر می کند؟
4- دو دستی به دلخوری ام چسبیده ام تا بهانه ای برای خشم و خشونتم داشته باشم؟
5- از روی عادت به نفرت خودم چسبیده ام؟
6- بدون نفرت می ترسم با آینده مواجه شوم؟
2. بخشش، برای خاطر خودت است؛ نه کسی که او را می بخشی؛
نفرت درست مثل میمونی است که روی شانه ات نشسته باشد. وزنش روی شانه ات سنگینی می کند. نفرت زندگی ات را تباه می کند. در ضمن، چه بسا کسی که تو ازش متنفری؛ روحش از این قضیه خبر نداشته باشد یا اهمیتی ندهد. شاید هم مرده باشد.
3. بخشش، هدیه ای است به خودت؛
تو می بخشی تا بر زندگی مسلط شوی.
4. بخشش وقت گیر است؛
معمولاً بخشش روند کند دارد. نمی توانی با یک بشکن زدن کار را تمام کنی. اما اگر دلت بخواهد، می توانی همین امروز تصمیم بگیری.
5. بخشش، یعنی رها کردن گذشته؛
گذشته تغییر ناپذیر است. تمام شده و رفته است. نفرت یعنی چسبیدن به گذشته. اما نچسبیدن، به معنای فراموش کردن نیست. لازم است تو ماجرا را به خاطر داشته باشی تا بتوانی از خودت محافظت کنی.
6. شاید مجبور شوی خودت را ببخشی؛
گاهی بدون بخشیدن خودت، نمی توانی دیگران را ببخشی. بابت اینکه تمام مدت، نفرت را با خود حمل کرده ای، بابت اتلاف وقتت در رنجش از دیگران، بابت کارهای احمقانه ای که تحت لوای نفرت انجام داده ای، باید خودت را ببخشی.

نتیجه گیری

مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. پرخاشگری، به رفتاری اطلاق می شود که هدف از آن، صدمه رساندن جسمانی یا زبانی به شخص دیگر، یا نابود کردن دارائی آن است.
2. هرکس می تواند خشمگین شود این کار آسانی است؛ اما از دست هر کسی نباید به خشم آمد؛ زیرا باید حدود، مقصود، زمان و مکان مناسب و روشن بیان خشم را در نظر داشت و اینها، کارهای آسانی نیستند.
3. عوامل زمینه ساز پرخاشگری: 1- خانواده؛ 2- شرایط حاکم بر مدرسه و نهادهای دیگر اجتماعی.
4. انواع رفتارهای پرخاشگرانه: 1- پرخاشگری خشمگینانه؛ 2- پرخاشگری تجاوزکارانه؛ 3- پرخاشگری ناشی از ترس؛ 4- پرخاشگری کنشگر؛ 5. پرخاشگری به منظور حفظ قلمرو؛ 6- پرخاشگری نوع دوستانه؛ 7- پرخاشگری ناشی از نر بودن.
5. رفتارهای پرخاشگرانه در کوتاه مدت باعث رهائی فرد از تنش می شود و به فرد پرخاشگر احساس قدرت و کنترل محیط را القاء می کند. اما در دراز مدت، این افراد از رفتارهای خود احساس شرم و گناه می کنند.
6. پرخاشگری همیشه زیان بخش نیست، گاهی آثار مثبت و فوائدی هم برای آنان مطرح است که بعضی از آنها عبارتند از: 1- برای حفظ وجود و دفاع از خود؛ 2- برای تأمین خود و بقای نسل و نوع؛ 3- برای تأمین موفقعیت ها و وصول به اهداف مورد نظر؛ 4- برای حفظ نظم و بقای جامعه؛ 5- برای دفاع از سرزمین، عقیده، مذهب و حفظ شرف خود.
7. متداول ترین نحوه برخورد با افراد پرخاشگر، تنبیه آنهاست. تنبیه شدید این افراد فقط آنها را وادار به تبعیت می کند، ولی آنها را متوجه زشتی عمل خود نمی کند. اما، بهترین و انسانی ترین راه این است که افراد، نیازها، توانائی ها، خواسته ها، افکار و احساسات خود را بشناسند، بتوانند آنها را بیان کنند و مدیریت نمایند. اینها همه با جرأت مندی و رفتار جرأت مندانه قابل حصول است.
8. قول به ترک عصبانیت در شش مرحله: 1- قضیه قولت را به مردم بگو؛ 2- تقاضای حمایت کن؛ 3- از کلمات «ای کاش» و «آره، اما» استفاده نکن؛ 4- موارد بد را به یاد بیاور؛ 5- از قبل، برنامه ریزی کن؛ 6- اهدافی مثبت تعیین کن.
9. توصیه هایی برای والدین: 1- حل درگیری ها و تعارض ها؛ 2- بحث شفاهی؛ 3- تشویق رفتار مثبت و عدم تشویق رفتار منفی.
10. بخشش دو توضیح دارد. اول، به معنای رها کردن رنجش و دلخوری است. دوم، رها کردن هر ادعائی در مورد طرف مقابل.
11. قوانین مهم در بخشش: 1- بخشش، یک انتخاب است؛ 2- بخشش، برای خاطر خودت است؛ نه کسی که او را می بخشی؛ 3- بخشش، هدیه ای است به خودت؛ 4- بخششف وقت گیر است؛ 5- بخشش، یعنی رها کردن گذشته؛ 6- شاید مجبور شوی خودت را ببخشی.

منبع:راسخون
پی نوشت ها
1. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۸
2. بحارالانوار، ج 68، ص 389، ح 42
3. اصول کافی، ج 2، ص 100، ح 6
4. بحارالانوار، ج 68، ص 287، ح 34
5. غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 399
6. بحارالانوار، ج 68، ص 383
7. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 12
8. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 47
9. نهج البلاغه، حکمت 17
10. محجّه البیضاء، ج ۵، ص ۲۲۵
11. بحارالانوار، ج 74، ص 46
12. بحارالانوار، ج 73، ص 267
13. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۸، ح ۱۴۱۶۲
14. محجّه البیضاء، ج 5، ص 308
15. وسایل الشیعه، ج 11،ص 298
16. محجّه البیضاء، ج 5، ص 305
17. غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 175، ح 5735
18. اصول کافى، ج 2، ص 240، ح 35
19. تحف العقول، ص ۳۸۳؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۵
20. نهج الفصاحه، ح 2768
21. تحف العقول، ص 317
22. نهج‌الفصاحه، ص 51
23. غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 184
24. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۱، ح ۱۳۳۷۶
25. مدیریت پرخاشگری، ص 7
26. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، صص 13و 14
27. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، صص 67 و 68
28. مدیریت پرخاشگری، صص 10- 13
29. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، صص 14و 15
30. درمان خجالت در سه هفته، صص 47 و 48
31. این قدر عصبانی نباش، صص 134 و 135
32. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، ص 57
33. مدیریت پرخاشگری، صص 20 و 21
34. پرخاشگری یا زورگوئی در کودکان و نوجوانان، صص 20 و 21
35. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، صص 44- 46
36. مدیریت پرخاشگری، صص 106- 108
37. فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، ص 81
38. پرخاشگری یا زورگوئی در کودکان و نوجوانان، صص 25 و 26
39. سخن گفتن بدون ترس و خجالت، صص 177 و 178
40. این قدر عصبانی نباش، صص 124- 129
41. پرخاشگری یا زورگوئی در کودکان و نوجوانان، صص 41 و 42
42. این قدر عصبانی نباش، صص 183- 185
منابع پایانی
1. ابن شعبه، حسین بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ترجمه صادق حسن زاده، انتشارات موسسه نشر اسلامی، بی چا، قم، 1374ش.
2. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(ع)، غررالحکم و دررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری قمی، انتشارات مهر آئین، بی چا، بی جا، 1378ش.
3. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(ع)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث السلامیه، بی چا، بیروت، 1387ق.
4. پاتر افرزن، رونالد، این قدر عصبانی نباش، ترجمه نفیسه معتکف، انتشارات دُرسا، چاپ اول، تهران، 1386ش.
5. پیامبر اسلام، محمد بن عبدا…(ص)، نهج الفصاحه: مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(ص)، مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقه جاوید، بی چا، بی جا، 1386ش.
6. تینگلی، جودیت، سخن گفتن بدون ترس و خجالت، ترجمه مهدی مجرد زاده، انتشارات راه بین، چاپ سوم، تهران، 1380ش.
7. شارتیه، ژان، درمان خجالت در سه هفته، ترجمه ساعد زمان، انتشارات فراوان، چاپ سوم، تهران، 1383ش.
8. صادقی و مشک بید حقیقی، عباس و محسن، مدیریت پرخاشگری، نشر حق شناس، بی-چا، رشت، 1385ش.
9. کاشانی، فیض، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، دفتر انتشارات اسلامی قم، بی چا، قم، 1361-1362ش.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بی چا، تهران،1381ق.
11. گورین و هنسی، سوزان و الیس، پرخاشگری یا زورگوئی در کودکان و نوجوانان، مترجمان حسن توزنده جانی و نسرین کمال پور، نشر مرندیز، چاپ اول، مشهد، 1384ش.
12. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
13. محدث، جلال الدین، شرح غرر و درر تمیمی آمدی، ترجمه محمد علی انصاری، انتشارات دانشگاه تهران، بی چا، تهران، 1346ش.
14. محمد خانی؛ پروانه، فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، انتشارات قطره، بی چا، تهران، 1388ش.
15. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسایل الشیعه، انتشارات مؤسسه آل البیت لإحیاء الثرات، بی چا، بیروت، 1987م.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید