گردنه سخت و دشوار

گردنه سخت و دشوار

نویسنده: سید حسین اسحاقی

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ× وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ × فَکُّ رَقَبَهٍ × أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَهٍ× یَتیمًا ذا مَقْرَبَهٍ × أَوْ مِسْکینًا ذا مَتْرَبَهٍ × ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ. (بلد: 11 – 17)
ولى نخواست از گردنه (عاقبت نگرى) بالا رود و تو چه دانى که آن گردنه سخت چیست؟ بنده اى را آزاد کردن یا در روز گرسنگى طعام دادن به یتیمى خویشاوند یا بینوایى خاک نشین. افزون بر این، از شمار کسانى باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایى و مهربانى سفارش کرده اند.
در آیاتى پیش از این، خداوند خلقت انسان و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته و وى را به دو راه خیر و شر آشنا کرده است، یادآور مى شود، این آیات الهى و اکنون ناسپاسى انسان در برابر آن همه نعمت و امکانات را مطرح مى کند و مى فرماید: »فلا اقتحم العقبه«؛ این انسان ناسپاس از آن گذرگاه سخت عبور نکرد. »اقتحام« به معناى عبور و داخل شدن با سرعت و فشار و شدت است و عقبه نیز به معناى سنگلاخى است که به قله کوه منتهى مى شود. پس منظور از اقتحام عقبه(المیزان، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوى همدانى، ج 20، ص 490)
این است که انسان با انجام دادن اعمالى که توصیه مى شود، باید از این گذرگاه سخت بالا رود و به قله نجات و رستگارى برسد.
در این آیات، از تکلیف هایى که به گردن بندگان خداست، به عنوان عقبه یاد کرده است؛ زیرا انجام دادن این تکلیف ها، مخالفت با هواى نفس است و صبر و تحمل لازم دارد، همچون بالا رفتن از گذرگاهى سخت با شیبى زیاد براى رسیدن به قله اى بلند. قرآن از بین تکلیف ها نیز دو تکلیف مالى را مثال زده است. شاید از این جهت که تکلیف هاى مالى، گران تر و سنگین تر است.
( محمد جواد مغنیه، الکاشف، ج 7، ص 568)
چه بسا افرادى که نماز مى خوانند و روزه مى گیرند، ولى در پرداخت خمس، زکات، کفاره ها و آزادکردن بندگان، کمک به نیازمندان و مانند آن، به بهانه هاى مختلف دست مى آویزند تا از زیر بار این تکلیف ها شانه خالى کنند.
به راستى، چه چیزى مى تواند ما را از این گردنه هاى سخت و دشوار به سلامت عبور دهد. یکى از عبوردهندگان، ولایت است. در روایت هاى فراوانى، پذیرفتن ولایت امامان و به دل نشاندن محبت آنان، گام نهادن در گذرگاه نجات بخش معرفى شده است. براى مثال در روایتى، ابان بن تغلب مى گوید: به امام صادق7 عرض کردم: فدایت شوم! معناى این آیه چیست؟ آن حضرت فرمود: کسى که خدا او را به وسیله ولایت ما گرامى داشته، از آن گذرگاه عبور کرده است و ما (ائمه) آن گذرگاه هستیم که کسانى که از آن عبور کنند، نجات مى یابند. پس امام فرمود: آیا مى خواهى سخنى به تو بگویم که از دنیا و هر چه در آن است، بهتر باشد؟ گفتم: بلى فدایت شوم. فرمود: خداى متعال که مى فرماید: »آزاد کردن بردگان«؛ یعنى اینکه همه مردم، بنده آتش هستند، مگر تو و دوستانت که خداوند شما را به وسیله ولایت ما از آتش، نجات بخشیده است.
(تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 582)
برگ عیش
یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی. (فجر: 24)
انسان در روز قیامت گوید: اى کاش براى این زندگى، چیزى پیش فرستاده بودم.
انسان هاى ناشنوا و گناه کار که بانگ بیدارباش پیامبران را ناشنیده انگاشته و به زندگى چند روزه دنیا دل خوش داشته اند، راه درست را در زندگى دنیا نپیموده و به سخنان انبیا عمل نکرده اند. پس در روز قیامت، خود را تهى دست و بى سرمایه مى بینند و جز تمنا و »اى کاش« گفتن راهى ندارند. این آرزو کردن نیز جز حسرت، سودى براى آنها نخواهد داشت و چاره ساز درد آنها نخواهد بود. آنان آرزو مى کنند که به دنیا برگردند و به خدا و پیامبر ایمان آورند:
وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ. (انعام: 27)
[و اگر حال آنها را هنگامى که بر آتش دوزخ باز دارند، مشاهده کنى که در آن حال با نهایت حسرت مى گویند]: اى کاش به دنیا برمى گشتیم و آیات خدا را تکذیب نمى کردیم و جزو مؤمنان مى شدیم.
آنها وقتى درمى یابند که دیگر راه بازگشتى وجود ندارد و باید تا ابد در آتش و شکنجه بمانند، آرزوى نیستى و مرگ مى کنند و مى گویند: »یا لَیْتَها کانَتِ القاضیه؛ اى کاش مرگ به کار من پایان داده بود«. (حاقه: 27). و آن گاه که همه درها را بر روى خود بسته مى بینند، مى گویند: اى کاش چیزى براى امروز خود پیش فرستاده بودم؛ یعنى عمل صالح و عبادتى انجام داده بودم یا مالى را در راه خدا خرج کرده بودم که امروز به کارم مى آمد. زهى خیال باطل که این سخنان، بیهوده است و خداى متعال مى فرماید: »امروز چنان عذابى مى بینند که کسى مانند ان را ندیده باشد«. (فجر: 25 – 26)
فراموش نکنیم که:
وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ اْلآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ. (عنکبوت: 64)
این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازى نیست و به درستى که حیات آخرت، زندگى است اگر بدانند.
با توجه به این آیه، در منطق قرآن، زندگى حقیقى در سراى باقى است و هر کس که طالب سعادت خویش و بهره مندى از زندگى راحت و همراه با سرور و رستگارى است، از هم اکنون باید تدبیرى مناسب بیندیشید و آنچه را براى حیات سعادتمندانه در آن سرا لازم است، مانند: عمل صالح، طاعت و بندگى خدا و اصلاح عقاید، فراهم آورد و از به جا آوردن هیچ گونه کار نیک کوتاهى نکند؛ که فردا بسیار دیر است!
و چه خوش سروده است شاعر شیرین سخن شیراز، سعدى:
بیا تا بر آریم دستى ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آرى، برى
وگر مفلسى، شرمسارى برى
که بازار چندان که آکنده تر
تهى دست را دل پراکنده تر

مأموران ثبت اعمال

وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ×کِرامًا کاتِبینَ× یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ. (انفطار: 10 – 12)
و بى شک، نگهبانانى بر شما گمارده شده است والامقام و نویسنده که مى دانند شما چه مى کنید.
این سوره افزون بر یادآورى این مطلب که انسان بر کردار خویش آگاه است، اشاره مى کند که خداوند براى ثبت اعمال بندگان، مأمورانى بر آنها گمارده است. در آیه هاى دیگر از کلام نور نیز خداوند بارها به این امر تأکید مى ورزد، از جمله:
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ × ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ. (ق: 17 – 18)
چون دو (فرشته) فراگیرنده از چپ و راست او نشسته (اعمالش را) دریافت مى کنند، هیچ سخنى بر زبان نمى آورند، جز اینکه همان دم (فرشته اى) مراقب و آماده (ثبت) آن است.
البته ناگفته نماند که مسئله وجود فرشتگان محافظ، نوعى تلقین روانى بازدارنده هم براى انسان دارد. بدین معنا که انسان، با احساس حضور دو فرشته نزد خود، از آنان شرم مى کند و مرتکب گناه نمى شود. وجود آنان نیز تا حدودى از جرئت شیطان براى نزدیک شدن به انسان مى کاهد.
نکته مهم این است که خداوند، فرشتگان را با صفت کرامت ستود تا انسان به ثبت دقیق اعمال خویش اطمینان یابد؛ زیرا کریم هرگز خیانت نمى ورزد و در عمل به وظیفه خویش امانت را رعایت مى کند. همچنین آنان را دانا و عالم به احوال روحى انسان معرفى مى کند و اینکه در کار خویش، خبرگى و تخصص کافى دارند و از نیت انسان نیز آگاهند؛ زیرا خوبى و بدى عمل به نیت بستگى دارد. روش اینان در ثبت نیت ها نیز این گونه است که اگر شخص حتى فقط نیت کار خوب کند، ولى نتواند آن را انجام دهد، برایش ثبت مى کنند، ولى اگر آهنگ کار زشت کرد، ولى آن را مرتکب نشد، آن را نمى نویسند.
»آنان کار نیک را بى درنگ ثبت مى کنند، ولى در صورت مشاهده گناه، فرشته دست راست به فرشته دست چپ مى گوید: در ثبت این خلاف قدرى درنگ کن، شاید عمل نیکویى انجام دهد و آن را جبران کند یا توفیق توبه و استغفار یابد! او نیز تا هفت ساعت از نوشتن خوددارى مى کند و اگر جبران نکرد یا توفیق توبه و استغفار نصیبش نشد، آن را ضبط مى کند«.
(محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 428)
زیباتر از همه اینکه خداوند از روى لطف و عنایت به بنده مؤمن، گاهى ثبت برخى گناهان او را خود بر عهده مى گیرد و آن را حتى از فرشتگان نگهبان پنهان مى سازد. چنان که حضرت على7 در دعاى کمیل به این امر اشاره دارد:
و کنْتَ انْتَ الرقیبَ عَلَىَّ مِنْ ورائِهِم و الشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ و بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ و بَفَضْلِکَ سَتْرَتَهُ.
پروردگارا! تو از پس آن فرشتگان، مراقب من هستى و [نیز] گواه آنچه از ایشان پنهان شده [است] که با لطف و رحمت خویش آن را نهان ساختى و به فضلت آن را پوشاندى.
رندى حافظ نه گناهى است صعب
با کرم پادشه عیب پوش

کپى برابر اصل

هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (جاثیه: 29)
این نوشته ماست که به حق سخن مى گوید؛ زیرا کارهایى که مى کردید، مى نوشتیم.
در روز قیامت، انسان در دادگاه عدل الهى با پدیده اى غیرعادى و در عین حال مطمئن، بازخواست مى شود. در این محکمه عدل، اعضا و جوارح به شهادت گرفته مى شوند. اعمال تجسم مى یابند، زمین اخبار خود را ارائه مى کند و در مرحله اى، خداوند به وسیله نامه اعمال مردم میان شان داورى مى کند و خطاب به آنان مى فرماید که این است نامه اعمال شما که محتوایش حق و ثابت است و هیچ گونه دروغ و افترایى در آن راه ندارد و ما با این سند گویا و معتبر، از شما بازجویى مى کنیم. شاهدان، اعمال شما را با امانت کامل نگه داشته اند و هر چه از شما فاش مى سازند، دقیق و مطابق واقع است؛ مانند کپى برابر اصل.
باید بدانیم که »عمل انسان، ثابت و در بستر هستى محفوظ است و فرشتگان از روى آن رونوشت برمى دارند؛ رونوشتى موافق اصل. نه زیادتى در آن هست و نه کاستى. خداوند به فرشتگان و حافظان اعمال دستور داده است که اعمال مردم را حفظ کنند، به مانند کتاب خطى که به وسیله خط یا چاپ، نسخه بردارى و تکثیر مى شود، بى آنکه تغییرى در نسخه ها پدید آید«.
(ترجمه المیزان، ج 18، ص 227)
حضرت على7 در این باره مى فرماید:
اِنَّ للَّهِ مَلائکَهً یَنْزلونَ فى کُلِّ یومٍ یَکْتُبُونَ فیه اَعْمالَ بنى آدَمَ.
(تفسیر نمونه، ج 21، ص 281)
خداوند، فرشتگانى دارد که هر روز از آسمان فرود مى آیند و اعمال بنى آدم را مى نویسند.
فرشتگانى که نه تاریکى مانع نوشتن آنها مى شود و نه عاملى اعمال بشر را از آنان مخفى مى دارد. از چیزى فروگذار نیستند و حتى نفس هایى را که هنگام گناه و معصیت مى کشیدند، به طور دقیق ثبت مى کنند. تاحدى که مجرمان با دیدن(مغنیه الکاشف، ج 7، ص 31)
نامه اعمال خود از حیرت و شگفتى فریاد برمى آورند:
یا وَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا. (کهف: 49)
اى واى بر ما! این چه نوشته اى است که هیچ کار کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آن را ثبت کرده است.

شرایط توبه مقبول

فامّا مَنْ تابَ وامَنَ و عَمِل صالحاً فعسى ان یکونَ من المُفلحین. (قصص: 67)
کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، امید است از رستگاران باشد.
از این آیه و آیات دیگر با این مفهوم، معلوم مى شود که توبه (به معناى پشیمانى) به تنهایى کافى نیست، خواه توبه از کفر و شرک باشد، خواه توبه از گناه، بلکه توبه زمانى مفید است که فرد افزون بر پشیمانى از کرده خویش، به خدا ایمان آورد و به اصلاح گذشته خود و انجام دادن اعمال صالح بپردازد. همان گونه که در آیه اى دیگر به این امر توجه مى دهد و مى فرماید: »هر کس که از کردار ناپسند خود توبه کند و به صلاح آید، خداوند توبه او را مى پذیرد«. (مائده: 39).
بنابراین، براى توبه و بازگشت تنها پشیمانى کافى نیست، بلکه باید با شرایطى همراه باشد. حضرت امیرالمؤمنین على7 شرطهاى دقیق آن را این گونه بیان مى کند:
براى توبه شش شرط است: اول، پشیمانى از اعمال گذشته؛ دوم، تصمیم به ترک آنها براى همیشه؛ سوم، اداى حقوقى که فرد توبه کننده از مردم ضایع کرده است؛ چهارم، به جا آوردن واجباتى که از او ترک شده است؛ پنجم، اندوه و پشیمانى از گذشته به حدى که گوشت هاى حرام را ذوب کند و ششم، چشاندن سختى عبادت به جسم خود، در عوض لذت گناهان گذشته.
(فیض الاسلام، نهج البلاغه، حکمت 49)
امام خمینى؛ در شرح این حدیث شریف، دو شرط اول را ارکان توبه مى شمارد. به این معنا که اگر کسى پشیمان نشده و عزم بر ترک نگرفته باشد، توبه نکرده است و شرط سوم و چهارم را شرط قبولى توبه مى داند و دو شرط آخر را شرط کمال توبه معرفى مى کنند که اگر آن دو شرط حاصل شد، آثار شرک و گناه از قلب توبه کننده پاک مى شود و نفس وى تصفیه کامل مى گردد.
(نک: امام خمینى؛، چهل حدیث، ص 239)
بى شک، همین نوع از توبه است که حکم کیمیا دارد و به خواست خداى تعالى گناهان فرد به ثواب و نیکى تبدیل مى شود. خداوند در کلامى دیگر از قرآن، ویژگى هاى توابین را بسیار زیبا و گویا به تصویر مى کشد که در صورت رعایت آنها حتى عمل بد آنان به حسنه تبدیل مى شود:
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحیمًا. (فرقان: 70)
مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند. پس خداوند، گناهان چنین افرادى را به نیکى تبدیل مى کند.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید