نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم
4 – ویژگى هاى دوره غیبت صغرى
همان گونه که قبلا بیان شد براى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) بعد از دوره اختفا و رحلت امام عسکرى علیه السلام دو نوع غیبت وجود دارد؛ یکى ((غیبت صغرى ))و کوتاه مدت است که با پایان دوره اختفا آغاز شد، و دیگر ((غیبت کبرى ))و درازمدت که بعد از دوره ((غیبت صغرى ))شروع شده است و هنوز ادامه دارد.
دوره ((غیبت صغرى ))که از زمان شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام ؛ یعنى آغاز امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) شروع و با درگذشت سفیر چهارم آن حضرت ؛ یعین ((ابوالحسن على محمد سمرى ))پایان پذیرفت ، ویژگى هایى دارد که به آن اشاره مى گردد:
الف – زمان ((غیبت صغرى ))محدود است و از نظر زمانى نزدیک به هفتاد سال طول کشید. به خاطر همین محدودیت و کوتاهى زمان ، از آن به ((غیبت صغرى ))تعبیر نموده اند، بر خلاف ((غیبت کبرى ))که زمانش طولانى است و مدت آن را جز خداوند کسى نمى داند.
ب – در دوره ((غیبت صغرى )) ، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) به کلى از دیده ها پنهان نبود، بلکه با وکلا و سفیران خاصش در تماس بود، و گاهى سفیران آن حضرت سفیران آن حضرت ملاقات برخى از افراد را با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) ترتیب مى دادند.(664)
مردم پرسش هاى خود را به وسیله سفیران چهارگونه ، با امام (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در میان مى گذاشتند و پاسخ هاى خود را دریافت مى کردند. در این دوره توقیعاتى از ناحیه مقدسه و با واسطه سفیران چهارگانه براى شیعیان صادر مى شد.(665)
اما در دوره ((غیبت کبرى ))و بعد از درگذشت ((سمرى )) ، این رابطه قطع شد. امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) چند روز قبل درگذشت ((سمرى )) ، مرگ قریب الوقوع او را به وى خبر مى دهد و آنگاه بیان مى دارد که ، این ارتباطهاى 70 ساله ، در دوره ((غیبت کبرى )) وجود نخواهد داشت .
این توضیح امام (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در بحث هاى آینده (سفیر چهارم ) خواهد آمد.
ج – در دوره ((غیبت صغرى ))امام (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، 4 وکیل و یا 4 نماینده داشت که براى تک تک آنان و یکى پس از دیگرى ، حکم وکالت صادر نمود و دیگر نمایندگان حضرت از سوى این 4 نفر مامویت داشتند. اما بعد از پایان این دوره ، فرد خاصى به عنوان نائب ویژه آن حضرت وجود ندارد، بلکه به فرموده ائمه علیهم السلام هرکس شرایط وکالت را داشته باشد، مى تواند وکیل و نماینده عام آن حضرت باشد. بنابراین ، دوره بعد از ((غیبت صغرى ))را مى توان به ((دوره رهبرى ، یا وکالت فقیهان ))معرفى نمود.
د – در دوره ((غیبت صغرى ))ممکن بود برخى از افراد، آن حضرت را ببینند و امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را بشناسند، ولى در دوره ((غیبت کبرى ))کسى او را نمى بیند و اگر هم ببیند او را نمى شناسد.(666)
اگر هم برخى از خواص ، حضرت را ببینند و بشناسند اجازه ندارند آن را براى دیگران بازگو نمایند، (667) مگر با اجازه خود حضرت و یا به افراد مورد اطمینان .
5 – اختلافات فرقه اى پس از رحلت امام عسکرى علیه السلام
حاکمان عباسى که بنا به ماهیتشان ، به روشهاى ظالمانه روى آورده بودند، روز به روز محبوبیت خود را در افکار عمومى از دست مى دادند. اما امامان معصوم علیهم السلام با توجه به کردار شایسته و پیشینه نیکویى که داشتند روز به روز در نزد امت اسلامى محبوب تر و مقبول تر مى شدند.
حاکمان عباسى پیوسته از پایگاه اجتماعى محروم ، ولى امامان شیعه علیهم السلام پیوسته به پایگاه اجتماعى بیشترى نایل مى شدند.
این روند که براى حکمرانان ستم پیشه عباسى سخت ناگوار و شکننده بود، چاره را در فزونى ستم و جو اختناق دیدند، آنان همواره بر امامان شیعه ستم روا مى داشتند تا جایى که خانه امام حسن عسکرى علیه السلام در کنترل حکومت عباسیان قرار داشت ، و شیعیان نمى توانستند آزادانه با آن حضرت در ارتباط باشند. آنان درصدد بودند تا اگر براى امام عسگرى علیه السلام فرزندى متولد شود، او را به شهادت رسانند.
طبیعى است که این جو اختناق و سیاست عباسیان موجب گردد تا امام یازدهم علیه السلام راه احتیاط، تقیه و رازدارى را بیش از پیش ، به کار برد. آرى در زمان امام عسکرى علیه السلام احتیاط و تقیه به اوج خود رسید و آن حضرت بیش از دیگر امامان علیهم السلام به کتمان امور پرداختند که از جمله آنها، مخفى داشتن ولادت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) است .
زمینه پیدایش فرقه هاى جدید شیعى بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام
اختفاى ولادت آن حضرت باعث شد تا برخى از شیعیان در آغاز رحلت امام حسن عسکرى علیه السلام در امر امامت دو امام یازدهم و دوازدهم علیهماالسلام دچار شک و تردید شوند، (چون طبق عقیده شیعه امام یازدهم باید پسرى داشته باشد تا او امام دوازدهم گردد، حال اگر امام یازدهم پسر نداشته باشد، در امامتش تردید مى شود.) به طورى که نوشته اند: بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام پیروان آن حضرت به 14 یا 15 فرقه منشعب شدند، (668) بلکه بنا به نقل برخى از مورخان ، پیروان آن حضرت 20 فرقه شدند. (669)
اختفاى ولادت و زندگى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) از یک سو، و ادعاى امامت ((جعفر))از سوى دیگر موجب شد تا شیعیان در این عصر پریشان شوند. با وجود این پریشانى فکرى و عقیدتى ، دیگر مذاهب اسلامى با شدت هرچه تمامتر شیعه امامیه را کوبیدند، ((معتزله )) ، ((اصحاب حدیث )) ، ((زیدیه )) ، و به ویژه ((عباسیان ))در کوبیدن شیعه امامیه از هیچ کارى دریغ نکردند.
در واقع بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام از جهت شک و تردید و تفرقه در مذهب ، دوره اى براى شیعه یافت شد که در تاریخ ، بى نظیر یا کم نظیر بود. به همین جهت مى توان این عصر را ((عصر آشفتگى و حیرت شیعیان ))نامگذارى کرد.
اما به مجرد آن که شیعیان آن حضرت از راههاى گوناگون و افراد موثق ، از ولادت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) مطمئن شدند، تمامى آنان به امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) گرویدند و همه فرقه هایى که در این مقطع زمانى پدید آمده بودند، (جزو مذهب امامیه اثناعشرى ) نابود شدند؛ امروزه براى این فرقه ها هیچ پیروى وجود ندارد و تنها در کتاب ها به عنوان یک رویداد تاریخى از آن یادى به میان آمده است ، حتى در زمان ((شیخ مفید))نیز این فرقه ها وجود خارجى نداشتند. شیخ مفید در این باره مى نویسد: در این سال (373 ه -) و در زمان ما، دیگر هیچ اثرى از این گروهها باقى نمانده است و همه از بین رفته اند.(670)
مهمترین فرقه هایى که بعد از شهادت امام عسکرى علیه السلام یافت شد بدین قرار است :
اعتقاد به امامت جعفر، پسر امام هادى علیه السلام
آنان که به امامت جعفر پسر امام هادى علیه السلام گرویده بودند به 4 گروه تقسیم مى شوند:
1 – عده اى گفتند: ((جعفر))برادر امام عسکرى علیه السلام ، امام است ، اما نه این که برادرش امام حسن عسکرى علیه السلام وصیت کرده باشد که بعد از او ((جعفر))امام است ، بلکه به این دلیل که برادرش ، امام عسکرى علیه السلام پسرى نداشت ، پس به ناچار امامت به برادرش ((جعفر)) مى رسد و او امام دوازدهم است .
2 – برخى معتقد بودند: ((جعفر))امام است به دلیل این که برادرش امام حسن عسکرى علیه السلام وصیت کرد و او را جانشین خود قرار داد. این فرقه هم ، مانند فرقه قبلى ((جعفر))را به عنوان امام دوازدهم پذیرفتند.
3 – برخى نیز بر این باور بودند که ((جعفر))امام است و او این امامت را از پدرش به ارث برده است ، نه از برادر، بلکه امامت برادر، امام حسن عسکرى علیه السلام باطل بود، چرا که امام عسکرى علیه السلام فرزندى نداشت ، و امام باید فرزندى داشته باشد تا امر امامت استمرار یابد. آنها مى گویند: از این که امام حسن بن على علیه السلام پسرى ندارد، مى فهمیم که بعد از امام هادى علیه السلام امامت به ((حسن ))نرسیده است ، بلکه به پسر دیگر امام هادى علیه السلام ، یعنى ((محمد))نیز نرسیده است ، چرا که ((محمد))در زمان حیات پدر درگذشت . بنابراین ، به ناچار باید پذیرفت که امامت بعد از امام دهم علیه السلام به ((جعفر))رسیده است و او امام یازدهم شیعیان است .
4 – عده اى دیگر بر این امر پافشارى کردند که ، ((جعفر))امامتش را از برادرش ((محمد))به ارث برده است . این گروه بر این باور بودند که پسر امام هادى علیه السلام ، ((ابوجعفر، محمد بن على ))که در روزگار پدرش درگذشت ، به وصیت پدر امام بود، و به اسم و رسم ، او را به امام تعیین کرده بود، و چون هنگام مردن ((محمد))فرا رسید بر آن شد که براى جانشینى خود کسى را پیدا کند تا امر امامت را به وى بسپارد، ناچار راز امامت را با غلامى خردسال به نام ((نفیس ))که خدمتگزار او بود، در میان گذاشت ، و کتاب ها، دانش ها، جنگ افزار و آنچه را که امت اسلامى بدان نیازمند بود، به وى سپرد و به او وصیت کرد که هرگاه مرگ پدرش ؛ یعنى امام هادى علیه السلام فرارسید، همه آنها را به برادرش ((جعفر))بسپارد.
این گروه امامت امام حسن عسکرى علیه السلام را قبول نداشتند و مى گفتند که پدرش او را جانشین خود قرار نداده بود، بلکه ((محمد بن على ))امام یازدهم بود و بعد از او ((جعفر))امام شد.
اعتقاد به امامت فرزند دیگرى از امام عسکرى علیه السلام
این گروه نیز به 4 دسته تقسیم شدند:
1 – برخى بر این باور بودند که امام حسن عسکرى علیه السلام پسرى داشت که او را ((على ))نامید و امر امامت را به او وصیت نمود. بنابراین ((على بن حسن ))امام دوازدهم و ((مهدى قائم ))است .
2 – عده اى گفتند: از امام عسکرى علیه السلام 8 ماه بعد از رحلتش پسرى متولد شد که او امام دوازدهم است .
3 – گروهى معتقد شدند که از امام حسن عسکرى علیه السلام پسرى به یادگار مانده است که به امر خداوند هنوز متولد نشده است ، او در رحم مادر قرار دارد و هیچ مانعى ندارد که صدها سال در رحم مادر باشد و سپس به امر خداوند متولد گردد.
اعتقاد به استمرار امامت امام حسن عسکرى علیه السلام
پیروان این عقیده نیز به 2 گروه منشعب شدند:
1 – گروهى گفتند: حسن بن على علیه السلام زنده است و مهدى ، منتظر و قائم است ؛ چون که او هیچ فرزندى ندارد، امام غایب و زنده است ، چرا که زمین نباید از حجت باشد.
این گروه معتقد بودند: اگر امام در هنگام مردن فرزندى نداشته باشد، او ((مهدى قائم ))است و روا است که بر زنده بودن او درنگ نمود، و شیعیان او ناچارند چشم به راه وى باشند تا باز گردد؛ زیرا امام بى فرزند و بدون جانشین را مرده نتوان پنداشت و باید گفت : او غایب شده است .
2 – گروه دوم بر این باور شدند که حسن بن على ، امام عسکرى علیه السلام رحلت نمود، سپس زنده شد و زندگى خویش را از سر گرفت ، او مهدى و قائم است ؛ زیرا بنا به روایتى ، ((قائم ))کسى است که پس از مرگ برخیزد و قیام کند و فرزندى از او نمانده باشد. اگر او فرزندى داشت به ناچار مرگ او درست است و بازگشتى براى وى نیست ، و امامت از او به فرزندش منتقل مى شود. حسن بن على علیه السلام درگذشت و در مردن او گفت و گویى نیست ، و از آنجا که براى او فرزندى نبود و جانشینى نداشت و کسى را به جاى خود برنگزید. او پس از مرگ ، زندگى را از سر گرفت و اکنون از دیده ها پنهان است و سرانجام آشکار خواهد شد و جهان پر از عدل و داد خواهد نمود.
فرق بین این گروه با گروه قبلى در این است که ، این گروه مى گفتند: او مرده و سپس زنده شده است و در پس پرده غیبت قرار گرفته است ، در حالیکه گروه قبلى مى گفتند: آن حضرت بدون این که رحلت نماید، از دیده ها پنهان شده است .
اعتقاد به امامت محمد بن على ، برادر امام حسن عسکرى علیه السلام
این گروه بر این اعتقادند که بعد از امام هادى علیه السلام ، پسرش ((محمد))امام است ؛ چرا که امامت دو برادر؛ یعنى ((جعفر))و ((حسن ))روا نیست (و امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام استثناء است ).
امامت ((جعفر))روا نیست به این دلیل که او کردارى ناشایست داشت و در خور شأن امامت نبود. وى عادل نبود، و این خود دلیل بارزى است که ((جعفر))نمى تواند امام باشد.
امام امامت ((حسن بن على ))روا نیست چون که امام باید فرزندى داشته باشد تا امامت به او منتقل شود، در حالیکه او فرزندى نداشت . بنابراین ، امامت این دو برادر روا نیست ، بلکه امامت به برادر دیگر، ((محمد بن على )) ، مى رسد. او، هم فرزند داشت و هم رفتارش پسندیده بود. به ناچار او امام ، مهدى و قائم است . او زنده است و پیشوایى وى را باید پذیرفت و گرنه بایستى قائل به بطلان اصل امامت شد و این درست نیست .
اعتقاد به توقف امامت
گروهى از شیعیان مى گفتند: بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام امر امامت بر ما مشتبه شده است و ما نمى دانیم که آیا ((جعفر))امام است و یا فردى دیگر. نمى دانیم امامت از پشت ((حسن ))است یا از پشت برادران او، بر ما مشتبه شده است ، و تا رفع شک و شبهه بر امامت او ایستاده ایم و تأمل مى کنیم .
اعتقاد به دوره فترت
این دسته بر این باور بودند که بعد از امام یازدهم ، حسن بن على علیه السلام دوره فترت است ؛ در این دوره زمین از حجت خالى است . (671)
آنها مى گفتند: خالى بودن زمین از حجت هیچ مانعى ندارد، چنانکه در فاصله زمان حضرت عیسى علیه السلام تا زمان پیامبر صلى الله علیه و آله زمین از وجود پیامبر و یا امام خالى بود و رسول گرامى اکرم صلى الله علیه و آله بعد از فترتى که روى داد، به رسالت مبعوث شد.
این گروه مى گفتند: رحلت امام حسن عسکرى علیه السلام به راستى اتفاق افتاد، در این هیچ شک و شبهه اى وجود ندارد و مى توان گفت که پس از او، امامى نیست همان گونه که مى توان گفت : با رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پیامبر دیگرى وجود ندارد.(672)
در هر صورت همانگونه که یادآور شدیم ، تمامى این گروهها و فرقه هایى که بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام به وجود آمدند، با روشن شدن وجود فرزند براى امام یازدهم علیه السلام همه به امامت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) گردن نهادند، و دیگر از این گروهها اثرى جز در کتاب هاى پیشینیان نیست .
… ادامه دارد.
پی نوشت :
664- الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 216.
665- ر. ک : ((کمال الدین و تمام النعمه ))شیخ طوسى ، ج 2، ص 482 – 522.
666- پژوهشى پیرامون زندگانى نواب خاص امام زمان علیه السلام ، على غفارزاده ، ص 33.
667- ر. ک : مجله حوزه ، ش 71 – 70 ویژه بقیه الله الاعظم ، ص 72 – 122.
668- فرقه هایى که پس از درگذشت امام حسن عسکرى علیه السلام به وجود آمدند، در کتاب ((فرق الشیعه ، نوبختى ))14 فرقه بیان شده است و در کتاب بحارالانوار، علامه مجلسى ، جلد 37، والفصول المختاره ، شیخ مفید نیز همان 14 فرقه بیان شده است . اما سعد بن عبدالله در کتاب المقامات و الفرق ، تعداد آن را به 15 فرقه رسانده است .
669- مسعودى در مروج الذهب مى نویسد: پس از وفات حسن بن على علیه السلام پیروان وى اختلاف کردند و 20 فرقه شدند و ما دلایل هر فرقه را درباره عقیده مذهبى که دارد و آنچه درباره غیبت مى گویند در کتاب ((سیر الحیات ))و کتاب ((المقدمات فى اصول التدیانات ))آورده ایم . (مروج الذهب ، مسعودى ، ج 2، ص 572).
670- الفصول المختاره ، ص 321، مجله حوزه ، ش 71 – 70، ص 70.
671- دوره فترت به دوره اى مى گویند که در آن دوره ، پیامبر و یا امامى نباشد. در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است :
ان الفتره هى الزمان الذى لا یکون فیه رسول و الامام
((همانا فترت زمانى است که در آن پیامبر و یا امامى نباشد.))
672- اقتباس از: بحارالانوار، ج 37، ص 20 – 34؛ فرق الشیعه ، نوبختى .
منبع: کتاب تاریخ عصر غیبت