عصر غیبت (13) اقدامات امام دهم و یازدهم (ع)

عصر غیبت (13) اقدامات امام دهم و یازدهم (ع)

نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم

ب – زمینه سازى امام هادى و امام عسکرى علیه السلام براى ورود شیعه به عصر غیبت
همان گونه که در قسمت پیشین روشن شد، مسأله آماده سازى شیعه براى ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم براى قبول مسأله غیبت و آمادگى براى دورى از امام معصوم و محرومیت از ارتباط مستقیم با او، امرى بود که از عصر پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله شروع و در عصر هر یک از امامان شیعه به طور مستمر ادامه یافت ؛ و آنچه پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله در این باره بیان فرموده بود توسط امامان شیعه علیهم السلام مورد تأکید واقع شد. هر یک از امامان به نوبه خود، شیعه را از نزدیک شدن عصر غیبت آگاه مى ساختند و از سوى دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم ، به شیعیان هشدار مى دادند.
اما وقتى به عصر امام هادى و امام عسکرى علیهماالسلام وارد مى شویم ، برهه اى جدید رخ مى نماید که در آن ، گام هاى وسیع ترى براى زمینه سازى ورود شیعه به عصر غیبت انجام مى گیرد. علاوه بر آنچه این دو امام ، همچون سایر ائمه علیهم السلام ، در بیان اصل مسأله غیبت انجام دادند، کارهاى دیگرى نیز به خاطر نزدیکى زمان غیبت ، توسط این دو بزرگوار صورت پذیرفت ، که در ذیل بدان مى پردازیم :

1- تبیین نزدیکى ولادت حضرت مهدى علیه السلام ، آغاز غیبت و چگونگى آن
همان گونه که گذشت ، اصل مسأله مهدویت و غیبت مهدى علیه السلام ، توسط پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام روشن شده بود. و لذا دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام به طور اصولى بر نزدیکى زمان موعود تأکید مى کردند و شیعه را از این که به خاطر ندیدن امامشان ، در دامان تحیر و ضلالت و ارتداد فرو غلطند باز مى داشتند. در روایات متعددى ، امام هادى علیه السلام تصریح به این نکته دارد که ، ((مهدى )) فرزند فرزند او است و غیبت او نزدیک است .
((صقر بن ابى دلف ))مى گوید: از امام هادى علیه السلام شنیدم که فرمود: ((همانا امام پس از من ، فرزندم ((حسن ))و پس از او، فرزندش ((قائم ))است که زمین را پر از قسط و عدل خواهد ساخت ، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.)) (418)
((عبدالعظیم حسنى ))مى گوید: بر آقایم ، امام هادى علیه السلام ، وارد شدم ؛ زمانى که مرا مشاهده کرد، فرمود: مرحبا بر تو، اى ابوالقاسم ! تو از دوستان راستین ما هستى ؛ عرض کردم : اى رسول خدا! من قصد دارم دینم را بر شما عرضه کنم اگر مورد رضایت شما بود بر آن ثابت باشم تا زمانى که خدا را ملاقات کنم ، فرمود: بگو، سپس حضرت عبدالعظیم ، به بیان عقاید خود از توحید و رسالت و امامت ائمه علیهم السلام تا امام هادى علیه السلام پرداخت . در این هنگام حضرت به او فرمود: ((و بعد از من ، فرزندم ((حسن ))است ، پس چگونه است حال مردم نسبت به جانشین او؟))عرض کردم : چگونه است اى مولاى من ؟ فرمود: ((زیرا شخص او دیده نمى شود و ذکر نام او نیز جایز نیست تا زمانى که خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید… .)) (419)
نظیر همین کلام را امام هادى علیه السلام به ((ابوهاشم ، داود بن قاسم جعفرى ))به این مضمون فرموده است : ((جانشین پس از من ، فرزندم ((حسن ))است ، پس چگونه است حال شما نسبت به جانشین او؟)) ، هنگامى که راوى سؤ ال مى کند: این امر چگونه است ؟ مى فرماید: ((زیرا شما شخص او را مشاهده نمى کنید و بردن نامش بر شما جایز نیست . و هنگامى که راوى سؤ ال مى کند: پس چگونه از او یاد کنیم ؟ مى فرماید: بگوئید: ((حجت ))از آل محمد صلى اللّه علیه و آله .)) (420)
در مواردى ، امام هادى علیه السلام ، شیعه را از این امر آگاهى مى دهد که ، ((مهدى ))آن کسى است که ولادتش بر دیگران مخفى باشد. این کلام حضرت هشدارى است براى شیعیان که مبادا مخفى بودن ولادت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، موجب تردید در دل هایشان گردد.
((اسحاق بن محمد بن ایوب ))مى گوید: از امام هادى علیه السلام شنیدم که مى فرمود: ((صاحب این امر، کسى است که مردم درباره اش بگویند: هنوز متولد نشده است .)) (421)
وقتى امام هادى علیه السلام از دنیا رفت و امر امامت بر دوش امام عسکرى علیه السلام قرار گرفت ، وظیفه آن بزرگوار در آماده سازى زمینه غیبت به مراتب سنگین تر شد. در عصر آن امام ، مهدى علیه السلام به دنیا آمده بود و سال هاى اندکى تا شروع عصر غیبت مانده بود. بنابراین ، وظیفه امام عسکرى علیه السلام علاوه بر روشنگرى در اصل مسأله مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) و غیبت او، در اثبات وجود مهدى و ولایت او نیز متجلى مى شد. از این رو، آن حضرت بر بعضى از خواص شیعه که مورد اعتماد بودند، منت نهاده و آنها را مفتخر به دیدن سیماى نیک فرزندش ‍ مهدى علیه السلام مى نمود، در عین حال که لازم بود ولادت آن حضرت از دیده اغیار مخفى بماند.
از جمله کسانى که موفق به این امر شد، صحابى خاص آن امام ؛ یعنى ((احمد بن اسحاق قمى ))بود، او مى گوید: بر مولاى خود وارد شدم و قصد داشتم درباره جانشین او سؤ ال کنم ، حضرت آغاز به سخن کرده ، فرمود: اى احمد بن اسحاق ! خداوند – تبارک و تعالى – هیچ گاه زمین را از ((حجت ))خود خالى نگذاشته است ، حجتى که به وسیله او بلا را از اهل زمین دور، و باران را نازل ، و برکات زمین را خارج مى سازد.
عرض نمودم : اى فرزند رسول خدا! امام و خلیفه پس از شما کیست ؟ حضرت با سرعت برخاسته ، داخل خانه شد و سپس در حالى که بر دوش ‍ او پسر بچه اى سه ساله ، با چهره اى همچون ماه در شب بدر، فرار داشت خارج شده ، و فرمود: اى احمد بن اسحاق ! اگر نبود کرامت تو در نزد خداوند، فرزندم را به تو نشان نمى دادم . او همانم و هم کنیه رسول خدا، و کسى است که زمین را از عدل و داد پر مى سازد، در حالى که ظلم و جور پر شده باشد. اى احمد بن اسحاق ! مثل او مثل ((خضر علیه السلام ))و ((ذوالقرنین ))است . قسم به خدا، غیبتى خواهد داشت که در آن غیبت ، جز کسى که خداوند او را استوار در قبول امامت او قرار داده و او موفق به دعا براى تعجیل فرجش کرده ، نجات نخواهد یافت .
((احمد بن اسحاق ))عرض کرد: مولاى من ، آیا علامتى هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ به محض پرسش ، آن پسر به سخن آمد و به زبان عربى فصیح فرمود: ((من بقیه الله در زمین ، انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم ، پس اى احمد بن اسحاق ! بعد از رویت و مشاهده به دنبال نشانه نگرد)) .
((احمد بن اسحاق ))مى گوید: من مسرور و شادمان خارج شدم ، فرداى آن روز وقتى به محضر امام عسکرى علیه السلام رسیدم ، عرض نمودم . اى فرزند رسول خدا! شادى و سرور من نسبت به منتى که بر من نهادى بسیار است . آن سنت جارى از ((خضر))و ((ذوالقرنین ))در فرزندت چیست ؟ فرمود: طول غیبت ، اى احمد! به نحوى که بیشتر معتقدان به امامت او، از این عقیده بازگردند و جز کسانى که ایمان راسخ در قلبشان است و مورد تأیید الهى هستند براین عقیده باقى نمى مانند. اى احمد بن اسحاق ! این امرى از امور الهى و سرى از اسرار او و غیبى از غیب او است . آنچه گفتم بگیر و کتمان کن و از شاکرین باش تا فردا در ((علیین ))با ما باشى .(422)
در بعضى از موارد، امام عسکرى علیه السلام زمان دقیق غیبت را مشخص ‍ فرموده است .
((أبوغانم ))مى گوید: از امام عسکرى علیه السلام شنیدم که مى فرمود: ((در سال (260 ه‍) شیعه من دچار جدایى و افتراق خواهند شد.)) (423)
و در مواردى دیگر، حضرت ، تصریح به اختلاف شیعه پس از شروع عصر غیبت فرموده است .
((موسى بن جعفر بن وهب بغدادى ))مى گوید: شنیدم که امام عسکرى علیه السلام مى فرمود: ((گویا مى بینم که پس از من در مورد جانشینم دچار اختلاف شده اید… بدانید که براى فرزندم غیبتى است که در آن ، مردم دچار تردید مى شوند، مگر آن کسى که خداوند او را حفظ نماید)) .(424)
آن حضرت در روایاتى ، شیعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غیبت فرمان داده است ؛ از جمله این موارد، نامه آن حضرت به ((ابوالحسن ، على بن الحسین بن بابویه قمى ))است که در آن چنین فرموده است : ((بر تو باد صبر و انتظار فرج ؛ پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فرموده است : برترین اعمال امت من ((انتظار فرج ))است و شیعه ما دائم در حزن و اندوهند تا زمانى ککه فرزندم – که پیامبر صلى اللّه علیه و آله بشارت او را داده ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد نماید. پس اى شیخ و معتمد من ، اى ابوالحسن على ، صبر کن و همه شیعیانم را به صبر دعوت کن چرا که زمین از آن خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهیزگاران است …)) (425)

2- کاهش ارتباط مستقیم با شیعه
از دیگر اقداماتى که دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام براى آماده سازى زمینه غیبت حضرت مهدى علیه السلام انجام دادند پرده گام به گام از شیعیان بود. این واقعیت با توجه به کلامى که ((مسعودى )) ، در ((اثبات الوصیه ))آورده است به خوبى روشن مى شود، او مى گوید:
((امام هادى علیه السلام از بسیارى از موالیان خود، به جز معدودى از خواص ، دورى مى گزید، و زمانى که امر امامت به امام حسن عسکرى علیه السلام منتهى شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن مى گفت ، مگر در اوقاتى که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب مى شد.)) (426)
گرچه کلام ((مسعودى )) ، به خصوص در مورد امام عسکرى علیه السلام ، خالى از مبالغه نیست ، ولى در مجموع ، اثبات کننده مدعاى ما است . نزدیکى عصر آن دو امام ، به عصر غیبت نیز مى تواند مؤ ید صحت این مدعا باشد؛ چرا که احتجاب و غیبت ناگهانى امام معصوم علیه السلام مى توانست وضع دشوار و غیر قابل تحملى را براى شیعه پدید آورد.
به هر حال این دو امام بزرگوار، هم به لحاظ آن که در پادگان نظامى ((سامرا))تحت کنترل حکام عباسى بودند و هم به لحاظ آن که در عصرى نزدیک به عصر غیبت مى زیستند، غالبا نسبت به شیعه پنهان بودند، و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات ، توقعات و وکلا بود و به دلیل همین مکاتبات فراوان بود که به عنوان مثال : ((احمد بن اسحاق قمى ))از امام عسکرى علیه السلام طلب دست خطى مى کند تا بدان وسیله ، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد.(427)
و از این رو جماعت شیعیان ، دیدن آن حضرت و ملاقات با او را در مسیر رفت و آمد – هفتگى آن بزرگوار به منزل خلیفه – مغتنم شمرده ، در راه مى نشستند و منتظر آن حضرت مى ماندند. از جمله نمونه هاى این مطلب ، ملاقات شخصى است که در دل ، شبهه ((ثنویت ))داشته و امام علیه السلام هنگام بازگشت از منزل خلیفه ، با انگشت سبابه اشاره مى کند که : أحد أحد!(428)
و شخص دیگرى که در مسیر امام علیه السلام به منزل خلیفه نشسته و قصد مى کند تا با صداى بلند مردم را به امامت آن حضرت فرا خواند، اما حضرت با اشاره انگشت بر دهان مبارک ، او را از این کار باز مى دارد!(429)

3- ساماندهى و تقویت وکالت
یکى دیگر از چاره اندیشى هاى دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام براى ورود شیعه به عصر غیبت ، تقویت ((سازمان وکالت ))بود. این سازمان که همان نظام ارتباط امام با شیعیان به وسیله وکلا بود، ریشه در عصر امام صادق علیه السلام داشت ، و در طى ده ها سال فعالیت خود با فراز و نشیب هایى مواجه بود. در عصر امام هادى و عسکرى علیهماالسلام اقداماتى از سوى آن بزرگواران براى سازماندهى و تقویت این سازمان صورت گرفت . این کار از آن رو انجام شد که شیعه ، رفته رفته به عصر غیبت نزدیک تر مى شد و در چنین عصرى ، این نهاد وکالت بود که تنها راه ارتباطى شیعه با امام معصوم علیه السلام بود.
از جمله اقدامات امام هادى علیه السلام در جهت تقویت و سامان مند کردن فعالیت هاى ((سازمان وکالت )) ، مى توان به سفارش مؤ کد آن حضرت به وکلا براى حفظ نظم در امور و رعایت محدوده و قلمرو خاص خود و عدم دخالت در امور سایر وکلا اشاره کرد. به عنوان نمونه ، به نامه امام علیه السلام به دو تن از وکلایش ؛ یعنى ((ایوب بن نوح ))و ((ابوعلى بن راشد)) ، در این زمینه توجه شود.(430)
اهتمام آن امام بر تعیین جانشین براى وکیل قبل و عدم بروز گسستگى در کار وکالت نواحى ، از دیگر اقدامات بود.(431)
امام عسکرى علیه السلام نیز با ادامه دادن این گونه اقدامات ، راه را براى حرکت سازمان در مسیر خودش هموار نمود. آن جناب نیز همچون پدر بزرگوارش ، وکلاى ارشدى را براى نواحى مختلف نصب نمود که بر کار سایر وکلا نظارت داشتند. علاوه بر این ، ((عثمان بن سعید عمرى ))را به عنوان ((وکیل الوکلاى ))خود معرفى نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند. این امر، از آن جهت حائز اهمیت بود که وى در عصر غیبت ، بنا بود سفیر و نائب اول امام عصر علیه السلام باشد.
همین طور نامه هاى آن جناب به بعضى نواحى شیعه نشین ؛ مثل ((نیشابور)) ، و تأکید بر اطاعت شیعیان از وکلا و پرداخت وجوه شرعى به آنان ، و محور قرار دادن وکلا در حل و فصل امور را مى توان از دیگر اقدامات امام عسکرى علیه السلام براى تقویت و سامان مندى ((سازمان وکالت ))قلمداد کرد. به عنوان نمونه ، مى توان به نامه مفصل آن جناب به ((اسحاق بن اسماعیل نیشابورى ))و شیعیان و بزرگان نیشابور اشاره کرد که در آن ، ضمن معرفى وکیلى به نام ((ابراهیم بن عبده )) ، از مردم این دیار به خاطر عدم اطاعت و عدم مراجعه نزد وکیل پیشین ، گلایه نموده اند.(432)
شناخت هر چه بیشتر این سازمان ، کیفیت سیر تکاملى آن و وضعیت آن در عصر امام هادى علیه السلام و عصر امام عسکرى علیه السلام و عصر غیبت ، مستلزم توجهى مستقل به این نهاد مهم ، و شناخت سیر پیدایش و تکوین و تکامل آن و سایر ویژگى ها و وظایف آن است که مباحث زیر متکفل انجام این مهم مى باشند:
الف – تعریف لغوى و اصطلاحى واژه وکالت و معرفى اجمالى سازمان وکالت .
ب – علل تشکیل سازمان وکالت و گسترش و استمرار فعالیت آن تا پایان عصر غیبت .
ج – محدوده زمانى و جغرافیائى فعالیت سازمان وکالت .
د – وظایف و مسئولیت هاى سازمان وکالت .
ه‍- ویژگى ها و مشخصات وکلاء و کارگزاران سازمان وکالت .
و – معرفى مهم ترین وکلاى ائمه علیهم السلام .
این مباحث به لحاظ گستردگى ، در کتابى دیگر به صورت مستقل به تفضیل بررسى شده است .(433) در فصل آتى ، هر یک از موضوعات فوق را به اجمال ، مورد بررسى قرار خواهیم داد.

خلاصه
روشنگرى هاى رهبران معصوم علیهم السلام ، از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله تا امام عسکرى علیه السلام درباره مسأله مهدویت ، شخص مهدى ، ویژگى ها و ابعاد مختلف مربوط به او، از بخش هاى انکارناپذیر تاریخ اسلام و تشیع مى باشد. چنان که ملاحظه شد پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و اهل بیت گرامى اش ، طى روایات فراوانى – که ما تنها تعداد اندکى از آنها را ارائه نمودیم – سعى داشتند حجت را بر مردم درباره حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) تمام نمایند و با تبیین روشن نمودن ابعاد مختلف ((مهدویت ))راه را بر هر کژاندیشى و سوءاستفاده از این مسأله مهم مسدود سازند. در این فصل ما به گوشه اى از این روایات – در حد مجال و گنجایش این مقال – اشاره کردیم .
ویژگى خاصى که به عنصر دو امام عسکرى علیه السلام مربوط مى شود، اقدامات ویژه اى است که آن دو بزرگوار براى آماده سازى شیعیان در ورود به عصر غیبت انجام دادند؛ تبیین نزدیکى ولادت حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) کیفیت آغاز غیبت و تاریخ آن و کاهش ‍ ارتباط مستقیم با شیعیان از جمله این اقدامات بود؛ ولى با توجه به جایگاه خاص سازمان وکالت در عصر غیبت ، اقدامات آن دو امام علیهماالسلام در تقویت و گسترش این سازمان حائز اهمیت است . لذا در فصل بعد نگاهى مستقل به این سازمان مهم و آغاز و انجام و نحوه فعالیت آن قبل از در عصر غیبت و در عصر غیبت خواهیم داشت .
… ادامه دارد.

پی نوشت:

418- همان ، ج 2، ص 383، ح 10.
419- همان ، ص 379-380، ح 1؛ اثبات الوصیه ، مسعودى ، ص 237.
420- همان ، ص 381، ح 5.
421- همان ، ص 382، ح 6 و 7.
422- همان ، ج 2، ص 384-385، ح 1.
423- همان ، ص 408، ح 6.
424- همان ، ص 409، ح 8.
425- مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 527؛ تاریخ الغیبه الصغرى ، سید محمد صدر، ص 217.
426- اثبات الوصیه ، ص 262؛ تاریخ الغیبه الصغرى ، ص 222.
427- الکافى ، ج 1، ص 513، ح 27؛ مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 33-34؛ تاریخ الغیبه الصغرى ، ص 224.
428- تاریخ الغیبه الصغرى ، ص 224.
429- اثبات الوصیه ، ص 243.
430- رجال کشى ، ص 514، ح 992.
431- ر. ک : همان ، ص 513-514، ح 991 و 992( جریان نصب ابوعلى بن راشد به جاى على بن الحسین بن عبدریه توسط امام هادى علیه السلام ).
432- همان ، ص 579-580، ح 1088.
433- ر. ک : پژوهشى جامع پیرامون وکالت ، وکلا و ابواب ائمه علیهم السلام ، دکتر محمد رضا جبارى ، قم مؤ سسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ، 1379 ش .
منبع:کتاب تاریخ عصر غیبت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید