عصر غیبت (4) در آستانه غیبت صغری

عصر غیبت (4) در آستانه غیبت صغری

نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم

فصل 3 : وضعیت سیاسى ، اجتماعى و فکرى عصر عباسیان در آستانه غیبت صغرى
براى شناخت هر چه بهتر تاریخ سیاسى عصر ((غیبت صغرى ))و دست یافتن به تحلیلى صحیح و جامع در مورد این عصر، و پى بردن به علل و زمینه هاى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) و در نهایت عمق موضع گیرى امام ، بررسى وضعیت سیاسى – اجتماعى و فکرى این عصر در آستانه غیبت امام ، ضرورى است .
خلافت (( عباسیان )) بیش از پنج قرن (132-656 ه‍/ 794-1258 م ) به طول انجامید؛ یعنى از سال خلافت (( ابوالعباس سفاح )) تا زوال آن به دست تاتارها در ((بغداد)) .
مورخان ، تاریخ خلافت ((عباسیان )) را به 4 دوره تقسیم کرده اند:(91)
عصر عباسیان اول (92) یا دوره نفوذ (( فارسان ))(132-232 ه‍/ 749-847 م ).
عصر عباسیان دوم (93) یا دوره نفوذ (( ترکان ))(232-334 ه‍/ 846-945 م ).
عصر عباسیان سوم ، یا دوره (( آل بویه ))از (( فارسان ))(334- ه‍/447 945-1055 م ).
عصر عباسیان چهارم ، یا دوره نفوذ (( ترکان سلجوقى ))(447-656 ه‍/ 1055-1258 م ).
آنچه که در این فصل مورد نظر ما است ، بررسى عصر عباسیان دوم ؛ یعنى ازابتداى خلافت متوکل (232 ه‍) – عصر نفوذ ترکان – و احیانا کمى قبل از آن ؛ از ابتداى ورود ترکان به دستگاه خلافت در عصر خلافت ((معتصم )) (218 ه‍) و تغییر مرکز خلافت از ((بغداد))به سامرا، تا شروع ((غیبت صغرى ))(260 ه‍) است .
این بررسى در واقع نگرشى است به عصر مرکزیت ((سامرا)) از سالى که ذکر شد تا کمى به آخر آن عصر(94) . این دوره مختصات و ویژگى هایى است که بعضى از آن با خصائص دوره هاى سابق خلافت (عصر عباسیان اول ) مشترک ، ولى از برخى حهات منمایز است . گرچه ممکن است به بعضى از اینها در تاریخ عسکرین علیهماالسلام اشاره شده باشد، ولى همان طور که گفته شد به عنوان یک جمع بندى و رسیدن به دید کلى ، و دست یافتن به تحلیلى جامع و صحیح نسبت به عصر غیبت ، مرورى یک جا و خلاصه به وضعیت سیاسى – اجتماعى و فکرى ((عباسیان )) در آستانه آن عصر ضرورى است .
براى این دوره مى توان ویژگى ها و خصائصى را به طور خلاصه برشمرد؛ این ویژگى ها وضعیت سیاسى – اجتماعى و فکرى این عصر را در بر مى گیرد. وضعیت شیعه و پایگاه اجتماعى رهبرى آن در دوره را، به لحاظ اهمیت آن در فصلى جداگانه ( فصل بعدى ) بررسى خواهیم کرد.

الف – وضعیت سیاسى

1 – انتقال مرکز خلافت از بغداد به سامرا
شهر ((سامرا)) (95) یا ((سر من راى )) ، در سال (220 ه‍) توسط ((معتصم ))عباسى به عنوان پایتخت جدید انتخاب (96) و در سال (221 ه‍/ 837 م ) به دستور او ساخته شد(97) در همان سال به این شهر منتقل و آن را مرکز خلافت خود قرار داد.
در علت بناى این شهر گفته شده است که ، ((معتصم ))وقتى روى کار آمد به علت این که مادرش ((مارده ))از کنیزان ترک بود و نیز کمک ترکان ، در روى کار آمدن او مؤ ثر بود، و از همه مهم تر عدم اطمینانش به سپاهیان (98) ، علاقه و گرایش زیادى به ترکان پیدا کرده ، به طورى که شروع به خرید و جلب غلامان ترک نمود تا آنجا که 4000 از آنان در ((بغداد))جمع شدند. آنها به دستور خلیفه لباس هاى فاخر مى پوشیدند و از دیگر سپاهیان ممتاز بودند و اجازه داشتند در خیابان هاى ((بغداد))سواره حرکت کنند.(99)
مردم ((بغداد))توسط این ترک ها مورد آزار و اذیت قرار مى گرفتند؛ چون آنان در بازار و خیابان ها، زنان ، کودکان ، پیران و کوران را لگدکوب اسب هاى خود مى نمودند و چه بسا بعضى از اوقات ، مردم هجوم آورده و بعضى از ترک ها را مى کشتند(100) . مردم ((بغداد))که دیگر به ستوه آمده بودند نزد ((معتصم ))آمده ، گفتند: چنانچه سپاه ترک را از ما دور نکنى با تو خواهیم جنگید! ((معتصم ))با تعجب پرسید: چگونه مى جنگید؟ گفتند: با تیرهاى سحرگاهان ! پرسید: مقصودتان چیست ؟ جواب دادند نفرینت مى کنیم !(101) یک بار در روز عید پیرمردى صریحا در این مورد به خلیفه اعتراض کرد(102) .
((ابن اثیر))علت اساسى بناى ((سامرا))را عدم اعتماد ((معتصم )) به سپاهیان خود مى داند و این وجه را ترجیح مى دهد. او مى نویسد: ((در سال (220 ه‍) ((معتصم ))به محل ((سامرا))رفت تا در آنجا شهرى بسازد؛ علت این بود که ((معتصم ))گفته بود: من از این سپاهیان مى ترسم . اگر یک بار بشورند تمام غلامان مرا خواهند کشت ، من میل دارم در محلى باشم که مشرف بر آنها باشم و اگر امرى واقع شد از راه صحرا و رود بتوانم به آنها برسم و مسلط شوم (103) ))
از این تاریخ به بعد، مرکزیت خلافت عباسى به مدت 59 سال ؛ یعنى تا سال (297 ه‍) از ((بغداد))به ((سامرا))منتقل شد؛ ((سامرا))در طول سال هایى که مرکز خلافت بود، رشد زیادى کرد به طورى که به نقل ((تاریخ سامرا))طول بناء در این شهر به بیش از هشت فرسخ مى رسیده است !(104) اما پس از نقل انتقال خلافت عباسى از آنجا به ((بغداد))و پس از پایان خلافت ((معتصم ))(289 ه‍) به سرعت رو به خرابى گذاشت و به خرابه اى شبیه شد و فقط قبر دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام و مکان غیبت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) آباد باقى مانده است .
((یاقوت حموى ))متوفاى اوائل قرن هفتم هجرى خرابه هاى ((سامرا))را پس از مشاهده ، این گونه وصف مى کند: ((به غیر سرداب حضرت مهدى و محله کرخ سامرا که دورتر از آن است ، تمامى نقاط آن شهر خرابه اى بیش نیست به گونه اى که بیننده از دیدن آن وحشت مى کند آنهم پس از آن که در هیچ کجاى روى زمین بهتر، زیباتر و بزرگتر از آن وجود نداشت فسبحان من لا یزول و لایحول (105) .))
((سامرادر این مدت (220 – 279 ه -) هشت نفر از خلفاى عباسى را پشت سر گذاشته است :
1 – معتصم (218 – 227 ه -).
2 واثق (227 – 232 ه -).
3 – متوکل (232 – 247 ه -).
4 – منتصر (247 – 248 ه -).
5 – مستعین (248 – 252 ه -).
6 – معتز (252 – 255 ه -).
7 – مهتدى (255 – 256 ه -).
8 – معتمد (256 – 279 ه -).
در سال (279 ه -) پس از ((معتمد)) ، ((معتضد))به خلافت نشست . در عصر او مرکز خلافت دوباره به ((بغداد))منتقل شد و دیگر هرگز به ((سامرا))بازنگشت .

2 – نفوذ و تسلط ترکان
از مهم ترین و ویژگى هاى این دوره ، نفوذ و تسلط ((ترکان ))در همه شئون حکومت و کارهاى کلیدى ، به خصوص سپاه است . تا آنجا که عصر ((عباسیان دوم ))عصر ((نفوذ ترکان ))مى دانند. از انگیزه هاى گرایش به ترکان که از دوره ((معتصم ))شروع و پس از کشته شدن ((متوکل )) به دست ترکان ، به اوج خود رسید. قبلا گفت و گو کردیم . بعضى از محققان ، رهایى از تسلط و نفوذ فارسها را هم از انگیزه هاى مهم گرایش به ترکها مى دانند. (106)
امتیاز ترکان در جنگجویى و سلحشورى بود، ولى در امور مملکت دارى و سیاست سررشته اى نداشتند (107) . بى کفایتى و عیاشى خلفا باعث قدرت و نفوذ هرچه بیشتر ترکان مى شد، آنها تمامى امور را در قبضه خود گرفته بودند (108) . دو تن که از بقیه ممتازتر و زیرکتر بودند عبارتند از: ((بغاى شراپى کوچک ))و ((وصیف بن باقر ترکى ))(109) به طورى که در باره نفوذ این دو، روى خلیفه ، گفته شده است :
خلیفه فى قفص
بین وصیف و بغا
یقول ما قالا له
کما تقول الببغا(110)
((خلیفه در قفسى میان ((وصیف ))و ((بغا))زندانى است ، طوطى وار آنچه را که آنها به او مى گویند، مى گوید.))
((ابن طباطبا))مى گوید: ((ترکان پس از کشتن ((متوکل ))کاملا بر مملکت مسلط شدند و مدام بر قدرتشان افزوده مى شد به طورى که خلیفه در دست آنان همچون اسیرى بود که هرگاه اراده مى کردند او را عزل و یا نصب کردند و یا مى کشتند(111) .))
دو داستان زیر به خوبى نشانگر اندازه نفوذ و قدرت ترکها در دستگاه خلافت است .
روزى که ((معتز))به خلافت نشست ، گروهى از خواص خود را در مجلسى گرد آورد و سپس ستاره شناسان را احضار کرد و از آنان خواست تا مدت خلافت او را تعیین کنند، در این موضوع ظریفى که در مجلس بود گفت : ((من بیش از ستاره شناسان از مدت خلافت و عمر او آگاهم )) ، از او پرسیدند: ((چه مدت عمر مى کنى ؟ و چه اندازه در منصب خلافت باقى مى ماند؟))
جواب داد: ((تا هر زمان که ترکها اراده کنند!))با شنیدن این سخن ، تمام کسانى که در مجلس بودند خندیدند(112) .
روزى گروهى از ترکان ، وارد قصر ((معتز))خلیفه عباسى شدند و او را از پا گرفته و کشان کشان به طرف در اتاق برده و با چوب ، کتکش زدند و پیراهنش را پاره پاره کردند و او را در حیاط قصر زیر آفتاب نگه داشتند؛ آفتاب آنروز به اندازه اى داغ بود که از شدت گرما ناچار بود پابه پا شود. سپس دوباره او را زدند و به اتاقش کشاندند، در این موقع ترکان او را از خلافت خلع کردند و گروهى را بر این خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خلیفه معزول او را به دست کسى سپردند که شکنجه اش کنند، او هم سه روز خلیفه را گرسنه و تشنه نگاه داشت . بدین گونه ، خلیفه را که نیمه جانى در بدن داشت در سردابى جا دادند و در سرداب را با خشت و گچ مسدود کردند و ((معتز))به همان حالت زنده به گور شد(113) .

4 و 3 – عزل و نصب هاى پى در پى و نفوذ زنان
از نشانه هاى ضعف و تزلزل یک نظام سیاسى ، عزل و نصب هاى پى در پى و بى مورد دولتمردان و مسؤ ولان و مقامهاى لشکرى و کشورى ، عزل و نصب هاى پى در پى آنان ، رقابت و پرداخت رشوه هاى کلان در میان آنان براى احراز این سمت ها، به خوبى نشاندهنده تزلزل و ضعف دستگاه خلافت است (114) .
البته از نقش همسران و مادران خلفا در برخى از این عزل و نصب ها، و بطور کلى از نفوذ زنان خودکامه و هوسران خلفا بر آنان نباید غافل بود، همچنان که نقش همسر ((متوکل ))(و مادر معتز) در عزل ((مستعین ))و روى کار آوردن فرزندش ((معتز))بر کسى پوشیده نیست .(115) ((دکتر ابراهیم حسن ))در کتاب خود نمونه هاى متعددى از مفوذ زیاد زنان بر خلفا، و دخالت آنان را در کارها و عزل و نصب ها ارائه مى دهد.(116)
… ادامه دارد.

پی نوشت:

91- التاریخ العباسى ، دکتر ابراهیم ایوب ، ص 26-27. برخى دیگر، عصر عباسیان را به دو دوره عباسیان اول ، عباسیان دوم تقسیم مى کنند و عصر دوم را شامل دوره نفوذ ترک ها، آل بویه و سلجوقیان مى دانند. (ر.ک : مطلع العصر العباسى الثانى ، دکتر نادیه حسنى صفر، ص 46-47.
92- خلفاى این عصر عبارتند از:
1- سفاح (132-136 ه‍/ 749-753 م ).
2- منصور (136-158 ه‍/ 753-775 م ).
3- مهدى (158-169 ه‍/ 753-785 م ).
4- هادى (169-170 ه‍/ 785-786 م ).
5- رشید (170-193 ه‍/ 786-809 م ).
6- امین (193-198 ه‍/ 809-813 م ).
7- مامون (198-218 ه‍/ 813-833 م ).
8- معتصم (218-227 ه‍/ 833-842 م ).
9- واثق (227-232 ه‍/ 842-847 م ).
ر.ک : تاریخ الاسلام ، دکتر حسن ابراهیم حسن ، ج 2، ص 20؛ التاریخ العباسى ، دکتر ابراهیم ایوب ، ص ‍ 100.
93- خلفاى این عصر عبارتند از:
1- متوکل (232-247 ه‍/ 847-861 م ).
2- منتصر (247-248 ه‍/ 861-862 م ).
3- مستعین (248-252 ه‍/ 862-866 م ).
4- معتز (252-255 ه‍/ 866-869 م ).
5- مهتدى (255-256 ه‍/ 869-870 م ).
6- معتمد (256-279 ه‍/ 870-892 م ).
7- معتضد (279-289 ه‍/ 892-902 م ).
8- مکتفى (289-295 ه‍/ 902-908 م ).
9- مقتدر (295-320 ه‍/ 908-932 م ).
10- قاهر (320-322 ه‍/ 932-934 م ).
11- راضى (322-329 ه‍/ 934-940 م ).
12- متقى (329-333 ه‍/ 940-944 م ).
ر.ک : تاریخ الاسلام ، ص 2؛ التاریخ العباسى ، ص 141.
94- یعنى سال (279 ه‍)، همان سالى که مرکز خلافت از سامرا به بغداد منتقل شد. ما در بررسى خود تا کمى به آخر این عصر مانده ؛ یعنى (260 ه‍) که سال غیبت صغراى امام دوازدهم است ، خواهیم پرداخت .
95- در علت نامیده شدن این شهر به سامرا اقوال متعددى است (ر.ک : تاریخ الاسلام ، دکتر حسن ابراهیم حسن ، ج 2، ص 381-382)؛ معجم البدان ، ج 3، ص 173.
96- تاریخ الخلفاء، ص 335؛ مروج الذهب ، ج 4، ص 54.
97- الکامل ، ج 6، ص 452؛ مروج الذهب ، ج 4، ص 55؛ معجم البدان ، ج 3، ص 174.
98- التاریخ العباسى ، دکتر ابراهیم ایوب ، ص 93؛ فى التاریخ العباسى و الفاطمى ، دکتر احمد مختار العبادى ، ص 117؛ تاریخ عصر الخلافه العباسیه ، یوسف العش ، ص 100.
99- مروج الذهب ، ج 4، ص 53؛ تاریخ الخلفاء، ص 335-336. در نقلى دیگر تعداد آنها هفت هزار نفر آمده . (ر.ک : معجم البدان ، ج 3، ص 174، دکتر احمد مختار العبادى ). در ((فى التاریخ العیاسى و الفاطمى )) ، ص 117، نیز مى نویسد: ((بلغت عدتهم بضعه عشر الفا)) . هیجده هزار نفر هم نوشته شده . (ر.ک : العصر العباسى الثانى ، ص 10، به نقل از: ((النجوم الزاهرء)) ، ج 2، ص 233). شایان ذکر است که معتصم ، اولین خلیفه اى نبود که به خرید و جلب ترکان پرداخت ، بلکه قبل از مامون نیز همین سیاست را داشت . او پس از بازگشت به بغداد این سیاست را پیش گرفت ، منتهى در دایره اى کم و محدود. (ر.ک : تاریخ عصر الخلافه العباسیه ، ص 100 پاورقى ، و مطلع العصر العباسى الثانى ، ص ‍ 52).
100- مروج الذهب ، ج 4، ص 53؛ الکامل ج 6، ص 452. (یاقوت در معجم البدان ، ج 3، ص 174، از قول بعضى از ارباب سیر مى نویسد: ترک ها پس از آن که در بغداد رو به فزونى گذاشتند (هفت هزار نفر) به نوامیس مردم دست درازى کرده و شروع به فساد کردند و همین باعث نارضایتى مردم شد.)
101- تاریخ الخلفاء، ص 336.
102- الکامل ، ج 6، ص 452.
103- همان ، ص 451.
104- تاریخ سامرا، ص 56؛ معجم البدان ، ج 3، ص 176. (لازم به یادآورى است که این وسعت ، گرچه اغراق آمیز به نظر مى آید، اما به هر حال حکایت از رشد زیاد مى کند).
105- معجم البلدان ، ج 3، ص 176؛ تاریخ اسلام ، ج 2، ص 382.
106- العصر العباسى الثانى ، دکتر پوقى ضعیف ، ص 10.
107- العصر العباسى الثانى ، ص 5 و 10؛ تاریخ عصر الخلافه العباسیه ، ص 101. جاحظ در رساله خود تصویر روشن و دقیقى از ویژگى هاى ترکان در آن عصر نشان مى دهد. او مى گوید: الترک اصحاب عمد (خیام ) و سکان فیاف و ارباب مواش ، و هم اعراب العجم … ممن لم تشغلهم الصناعات و التجارات و الطب و الفلاحه و الهندسه ، و لا غرس و لا بنیان و لا شق انهار و لا جبابه غلات . و لم یکن همهم غیر الغزو و الغاره و الصید و رکوب الخیل و مقارعه الابطال و طلب الغنائم و تدویخ البلدان ، و کانت هممهم الى ذلک مصروفه ، کانت لهذه المعانى و الاسباب مسخره و مقصوره علیها و موصوله بها، احکموا ذلک الامر باسره و اتوا على آخره ، و صار ذلک هو صناعتهم و تجارتهم و اذتهم و فخرهم و حدیثهم و سمرهم ، فلما کانوا کذلک صاروا فى الحرب کالیوناینین فى الحکمه و اهل الفعین فى الصناعات … و کآل ساسان فى الملک و الریاسه . به نقل از: ((العصر العباسى الثانى ، دکتر شوقى ضعیف ، ص 10 و 11.
108- از اینها مى توان ((بغاى بزرگ ))و پسرش ((موسى بن بغا))و برادر موسى ((محمد بن بغا))و ((کیغلغ ))و ((بایکیال ))و ((اسارتکین ))و ((سیماى طویل ))و ((مارکوج ))و ((طبایغو)) و ((اذکوتکین ))و ((بغاى شراپى کوچک ))و ((وصیف بن باغر ترکى ))را نام برد.
109- العبر، ج 2، ص 5. (به نقل از: تاریخ الغیبه الصغرى ، محمد صدر).
110- مروج الذهب ، ج 2، ص 145 تاریخ الاسلام ، ج 3، ص 9.
111- الفخرى فى الاداب السلطانیه ، ص 181. استولى الاتراک منذ قتل المتوکل على المملکه ، و استضعفوا الخلفاء فکان الخلیفه فى یدهم کالاسیر، ان شاوا خلعوه ، و ان شاوا قتلوه .
112- الفخرى ، ص 243، تاریخ الاسلام ، ج 3، ص 9.
113- الفخرى ، ص 243؛ تاریخ الاسلام ، ج 3، ص 9 و 10؛ الکامل ، ج 7، ص 195 و 196.
کیفیت کشته شدن ((معتز))به گونه هاى دیگر نیز نقل شده است . (ر.ک : تاریخ الخلفاء، ص 360 و مروج الذهب ، ج 4، ص 178). برراى اطلاع بیشتر از تسلط و نفوذ ترکان ر.ک : تاریخ الاسلام ، ج 3، ص ‍ 1-25، الباب الاول ، عصر نفوذ الاتراک .
114- ر.ک : مآثر الانافه فى معالم الخلافه ، ج 1، ص 228-261؛ الفخرى ، ص 237-257؛ الدوله العباسیه ، ص 243-285؛ تاریخ الاسلام ، ج 2، ص 257-265، و ج 3، ص 255-267.
115- تاریخ الاسلام ، دکتر حسن ابراهیم حسن ، ج 3، ص 447.
116- ر.ک : همان ، ج 2، ص 430-434، و ج 3، ص 446-451.
منبع:کتاب تاریخ عصر غیبت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید