چه وقت حریم زناشویی شکسته می شود؟

چه وقت حریم زناشویی شکسته می شود؟

نویسنده: دکتر لیلا خواصی

هنگامی که هر یک از طرفین از پذیرش قوانین ( که بر سر آن با یک دیگر توافق کرده اند) سر باز زنند، در حقیقت حریم زناشویی را شکسته، حدود را نادیده گرفته اند. شکستن حریم زناشویی علل مختلفی دارد که یکی از مهم ترین عوامل، ناآگاهی طرفین از شکل گیری و وجود چنین حریمی در زندگی زناشویی است.
برخی از ما گمان می کنیم به محض این که اسم مان در شناسنامه ی دیگری ثبت شد، توانسته ایم رابطه ی زناشویی خود را هم تحقق ببخشیم و دیگر نیازی به شناخت از یک دیگر نداریم؛ در حالی که این شناخت حتی باید خیلی قبل تر از آن که زن و مرد به عنوان همسر در کنار یک دیگر قرار بگیرند، صورت پذیرد، تا با شروع رسمی زندگی زناشویی شان کم تر دچار مشکل شوند، زیرا ثبت محضری ازدواج، هم چون به نام کردن قباله ی مِلک نیست که پس از طی شدن مراحل دفتری و قانونی، سند به نام دیگری صادر شود و تا زمان نامعلوم و بدون هیچ گونه فراز و فرودی، مِلک به فرد جدید تعلق گیرد.
در چین روابطی عدم رعایت قوانین زناشویی می تواند منجر به طلاق و فسخ قرار داد شود و دو طرفی که گمان می کردند قرار است تا پایان عمر در کنار هم باشند، از هم جدا شوند؛ زیرا صل روابط زناشویی بر مبنای انتخاب است و قوانین آن نیز انتخابی است و مکان دارد هر لحظه یا در هر دوره ای از زندگی، دچار تغییر شود. حتی ممکن است پس از مدتی یکی از همسران احساس کند که دیگر به هیچ یک از قوانین قبلی علاقه ای ندارد و به همین دلیل نیز نسبت به همسرش احساس تعهدی نکند و ترجیح دهد حریم زناشویی شان شکسته شود.
در چنین مواردی لازم است تا هر یک از همسران دیگری را از بروز چنین احساسی در خود آگاه کند و این موضوع را از او پنهان نگه ندارد. هر فردی که در خود چنین تغییری را احساس کرد باید به دیگری گوشزد کند که « تا امروز و تا این مرحله با تو همراه بوده ام، اما از این به بعد ( به این یا آن دلیل) دیگر حاضر به همراهی با تو نیستم!»‌ گاهی این تغییرات ممکن است به طور هم زمان در زن و مرد بروز کند و هر دو نسبت به شکستن حریم و نادیده گرفتن قوانینی که پیش از این به آن پای بند بوده اند، ابراز تمایل کنند.
اما در فرهنگ ما، برای اغلب افراد بیان چنین تغییراتی کار ساده ای نیست و برخلاف فرهنگ های غربی که خیلی واضح و ساده احساسات و تمالات خود را بیان می کنند، واکنش سخت و دشواری به حساب می آید. شاید بهتر است بگوییم که هر دو فرهنگ در رعایت یا شکستن برخی خطوط قرمز از دو سوی بام افتاده اند، به طوری که ممکن است یکی از آن ها ( فرهنگ غربی) به راحتی این تغییرات را بیان کند و خواستار شکستن حری زناشویی باشد، و دیگری ( فرهنگ ایرانی) حاضر باشد سال ها به یک زندگی بدون حریم ادامه دهد و هرگز به دلیل باور به یک سری هنجارها، لب به اعتراض نگشاید. هر چند این هنجارها در جامعه ی ما به سرعت در حال تغییرند، اما هنوز کارایی خود را در بسیاری از موارد حفظ کرده اند.
پای بندی غیرعقلانی به سنت ها می تواند تبعات منفی زیادی را به همراه داشته باشد و نه تنها هرگز باعث شکل گیری حریم زناشویی کارامد نشود، بکله از نظر روانی نیز آسیب های فراوانی را به زوج وارد کند، زیرا زوجیت به معنای هم سویی و همراهی دو نفر در تمام لحظه های زندگی است. دو نفری که حاضرند با رعایت قوانین مورد نظرشان برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش کنند و باعث رشد یک دیگر شوند. حتی در متون مذهبی نظیر قرآن کریم نیز به لزوم همراهی و وجود صمیمیت بین زن و مرد تأکید شده است و آن ها را وسیله ی آرامش هم خوانده است.
در آموزه های دینی نیز با توجه به همین نکته، شکستن حریم زناشویی در برخی موارد جایز است. این قوانین به ما می گوید خداوند بین زن و شوهر الفت و علاقه برقرار کرده است، در حقیقت بیان چنین مفاهیمی به ضرورت وجود الفت بین زن و مرد، به منظور ساختن حریم زناشویی اشاره دارد. و باز در همین آموزه هاست که خداوند کریم راه را برای همسران مشخص می کند و می فرماید در صورتی که بین شما آن الفت و علاقه نیست می توانید از یک دیگر جدا شوید یعنی حریم زناشویی تان را بشکنید و آن را فسخ کنید!
حتی خداوند اطمینان داده که بعد از طلاق، زن و شوهر را از یک دیگر بی نیاز می کند، زیرا در برخی موارد جدایی زن و مرد از یک دیگر به نفع هر دو طرف است و فضای رشد را برای آن ها فراهم می کند. بنابراین برای حفظ کارایی حریم زناشویی زن و مرد باید بتوانند با احساس رضایت کافی در کنار هم زندگی کنند، هم چنین صَرف انرژی و بلوغ روانی از سوی هر دو طرف برای ساختن چنین حریمی امری ضروری است، زیرا نمی توان به صِرف علاقه و با پیروی محض از کودک درون یا به صِرف ( در حقیقت پیروی محض از والد درون) این که ارزش ها و باورهای جامعه این یا آن هنجار را می پسندند، حریم زناشویی را ساخت و به آن تداوم بخشید. علاوه بر این امکان شکست چنین حریم هایی که بدون درک و دخالت بالغ درون شکل می گیرد نیز دور از ذهن نیست.

چه مسائلی باعث آسیب دیدن حریم زناشویی می شوند؟
هنگامی که درباره ی حریم زناشویی صحبت می کنیم در حقیقت از توافق ها و انتخاب های یک زن و مرد بر سر مسائل مختلف حرف می زنیم، دو طرفی که سعی می کنند زناشویی آرمانی شان را با واقعیت های موجود در زندگی هماهنگ کنند و به آرمان زناشویی نزدیک شوند. این همان سه رأس مثلثی است که هر زن و مردی برای دستیابی به یک حریم زناشویی کارامد باید آن را مدنظر داشته باشد. اما متأسفانه زوج های زیادی هستند که این آگاهی و بلوغ را ندارند و نمی دانند که تنها به این دلیل که دو نفر، هم دیگر را دوست دارند و در مرحله ی اول یک دیگر را انتخاب کرده اند، ضمانتی برای ادامه ی مسیر نیست. این قبیل زوج ها اکثراً یک دیگر را برحسب کودک درون شان بر می گزینند و چون این بخش از درون افراد منبعی برای درک لذت ( و البته درد)‌است از واقعیت ها و مشکلاتی که در سر راه هر زندگی ای وجود دارد غافل می ماند و زوجیت آن ها را در ادامه ی راه دچار مشکل می کند.
بنابراین در افتخار همسر و به منظور دستیابی به یک حریم زناشویی کارامد، هر دو طرف باید به بالغ درون شان نیز توجه کنند و از نیازهای آن غافل نشوند، زیرا این بخش بالغ ماست که می تواند بین کودک و والد درون مان توازن و تعادل ایجاد کند و مسیر رشدمان را همواره کند.
بالغ درون، محور شخصیت هر فردی است و همه ی عملکرد او را تحت تأثیر خود قرار می دهد. این بخش از درون همواره سعی در درک و شناخت خود دارد تا بتواند با برقراری تعامل با کودک درون و حفظ ارزش های والد درون، سبب رشد روانی افراد شود. در نتیجه اگر بالغ افراد با یک دیگر هماهنگ نباشد بدون تردید حریم زناشویی آسیب می بیند. در حقیقت اگر یکی از طرفین، بالغ درونش رشد کرده یا به قولی پخته تر از دیگری باشد و طرف مقابل بالغ ناکارامدی داشته باشد، آسیب پذیری حریم زناشویی شان محتمل است. بنابراین عدم هم سویی میان کودک، والد و بالغ درون همسران با یک دیگر موجب عدم شکل گیری حریم زناشویی بین آن ها می شود.
بالغ درون وقتی کارآمد باشد سعی در برقراری تعادل مابین دنیای درون و بیرون ( روابط و واقعیت های موجود) دارد، در واقع بالغ فرد سعی می کند ارزش های آموخته درون والد را به چالش و محک تجربه و تحلیل بیازماید و به لذت های کودک درون و رشد آن توجه نماید.
فردی که بالغ کارآمدی دارد اگر متوجه شود که علت ناکارآمدی حریم زناشویی اش عدم هماهنگی نیازهای کودک درون او و همسرش است، آنرا انکار نمی کند و سعی کند به همسرش توضیح دهد که او را دوست دارد اما کشش و میل زیستی در روابط زناشویی را احساس نمی کند و این عدم تمایل بیولوژیک ( عدم تمایل و جاذبه بین کودک درون آنان) هرگز به دلیل عدم رشد شخصیتی و بلوغ فرد مقابل نیست. بنابراین با شرکت در جلسات مشاوره زوج به بررسی جدی تر موضوع می پردازند.
هم چنین اگر بالغِ افراد آرمان های مشابهی را دنبال نکند، حریم زناشویی زوج دچار آسیب دیدگی خواهد شد، زیرا نگرش و طرز تلقی هرشخصی از زندگی بر تصمیم یگری ها و نحوه ی برخورد او با پیشامدهای احتمالی تأثیر مستقیم دارد. البته توجه به این امر به منزله ی وجوب یکسان و یکی بودن بی چون و چرای بالغ درون زن و شوهر به منظور حفظ حریم زناشویی از خطر و جلوگیری از آسیب دیدن آن نیست؛ زیرا لزومی ندارد تا بالغ درون افراد کاملاً مانند یک دیگر باشد، بلکه ضروری است که بین بالغ زن و شوهر هماهنگی وجود داشته باشد. ممکن است حتی کسی که به برخی از قیودات زیادی پای بند است به دنبال کسی باشد که قید و بندهای ذهنی کم تری دارد. یعنی در حقیقت کافی است تا بین سه رأس مثلث زن و شوهر ارتباط برقرار شود. این که فرد بداند از زن یا شوهرش چه توقعی دارد و هدف از همسرگزینی خود را با توجه به آن بررسی کند، در رسیدن به یک حریم زناشویی موفق، کمک کننده است. بنابراین اگر هر فردی بداند که از همسرگزینی چه هدفی دارد، می تواند از آرمان های خود نیز به راحتی مطلع شود و برای تحقق آن ها تلاش کند.
علاوه بر این که عدم هماهنگی بین بالغ افراد موجب می شود که حریم زناشویی زوج آسیب ببیند، باورهای غلطی هم که نسبت به زندگی زناشویی در سطح جامعه وجود دارد، سبب آسیب دیدگی این حریم می شود. اغلب این باورها و نگرش های غلط و دور از واقعیت توسط رسانه های جمعی و فیلم های عاشقانه سیندرلایی تبلیغ می شود و بینندگان جوان را در عالم رؤیا فرو می برد. این فیلم ها نشان می دهد که دو عاشق و معشوق با وجود مشکلات فراوانی که بر سر راه شان بود، مقاومت کردند و در نهایت به وصال هم رسیدند. و درست فیلم در همین جا به پایان می رسد و بیننده ی جوان با تأثیرات حاصل از تماشای این درام عاشقانه رها می شود، بدون این که فیلم هرگز از چگونگی ادامه ی زندگی آن ها در آینده و مشکلات احتمالی شان تصویری ارائه دهد.
این هجمه ی تبلیغاتی افراد را در رؤیا فرو می برد و واقعیات و عینیات را مخدوش می کند، می تواند آنان را در انتخاب خود دچار انحراف کند و در نهایت بر اثر این انتخاب غیراصولی حریم زناشویی شان با مشکل مواجه شود.
هم چنین گاهی وقوع برخی حوادث غیرمنتظره نیز سبب آسیب دیدگی حریم زناشویی می شود. این وقایع ممکن است در گذشته بر فرد تحمیل شده باشد؛ نظیر بی وفایی یکی از والدین که منجر به حس بی اعتمادی او به همسرش می شود. یا حوادثی که در طول زندگی زناشویی افراد رخ می دهند، مثلاً اتفاقاتی نظیر زلزله، جنگ، بحران های اقتصادی و بروز انواع بیماری ها از عواملی هستند که حریم زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهند و به آن صدمه می زنند.
بروز بیماری های روانی در یکی از همسران نیز از مهم ترین عواملی است که حریم زناشویی زوج را با مشکل مواجه می کند و حتی ممکن است به دلیل بروز بیماری، روابط زن و شوهر با خلاءهای روانی زیادی روبه رو شود و همین امر به خودیِ خود باعث می شود تا روابط زن و شوهر از حالت معمول و پذیرفته شده ی خود خارج و چه بسا به شکل حریم « مادر – فرزندی» یا « پدر- فرزندی» تغییر شکل دهد. دلیل ایجاد چنین تغییر شکلی در حریم زناشویی افراد، نیاز به جلب حمایت بیمارگونه ای است که یکی از طرفین به آن دچار می شد و فرد مقابل مجبور است حمایت بی چون و چرای خود را نثار همسرش کند و نقش یک والد را بپذیرد.
شلوغی و ازدحام جمعیت در خانواده ها نیز سلامتِ حریم زناشویی افراد را تهدید می کند. در خانواده هایی که تعداد فرزندان زیاد است یا خانواده هایی که به شکل گروهی در یک محل و منطقه زندگی می کنند، چون مرزهای افراد بیش تر مورد تاخت و تاز است، امکان آسیب پذیری این حریم بیش تر می شود.
جمعیت زیاد در خانواده ها، موجب تنش در روابط بین فردی اعضا می شود و مثلث های ارتباطی حاد و پرتنشی را می سازد. هرچند ممکن است بالا بودن جمعیت در خانواده ها سبب بروز چنین روابط پرتنشی در بین اعضای آن ها شود، اما زن و شوهر باید بتوانند این تنش ها را مدیریت و مهار کنند.
یکی از مهم ترین مشکلاتی که خانواده های پرجمعیت با آن روبه رو می شوند وقوع طلاق عاطفی بین همسران است. در این شکل از طلاق، در حالی تعادل روابط بین زوج بر هم می ریزد و زن و شوهر از یک دیگر جدا می شوند که جدایی آن ها در هیچ جا ثبت نمی شود و با وجود تشنج روانی حاکم بر روابط، زوج به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند. در چنین اوضاع نابسامانی، زن منزولی می شود و دیگر خود را شریک زندگی نمی داند و تنها به دلیل موقعیت اجتماعی، خانوادگی خود و وضعیت فرهنگی حاکم بر خانواده و جامعه به زندگی خود ادامه می دهد.
این پدیده، در حالی اتفاق می افتد که اغلب، زن و شوهر خودشان از بروز چنین آسیبی در روابط شان اطلاع دقیقی ندارند و به راحتی متوجه این مسئله نمی شوند. بیش تر این زوج ها به دلیل نیازهای روانی خود یا برخی مسائل عرفی ( مثل مسائل سنتی و عرفی حاکم بر خانواده یا برخی باورهای نادرست و نگرش های منفی جامعه نسبت به زنان مطلقه، ترس و نگرانی از تنهایی، از دست دادن فرزندان یا ناتوانی در تأمین نیازهای زندگی و…) به زندگی خود ادامه می دهند و به صورت رسمی از هم جدا نمی شوند. البته در برخی موارد زن و شوهر به هم علاقه دارند و اگر موقعیتی ایجاد شود که بتوانند مستقل و جدا از سایرین زندگی کنند، امکان این که زوج موفقی باشند کم نیست، ولی اکنون به دلیل شلوغی محیط اطراف شان قادر به ایجاد ارتباط کافی با یک دیگر نیستند و تنها در ذهن شان حریم زناشویی خود را ترسیم می کنند؛ بدون این که به آن عینیت ببخشند.
چنین زوجی در واقع فقط با مرزهای زناشویی خود زندگی می کنند نه با حریم زناشویی شان، و فقط به این نکته واقف اند که بر طبق یک قرارداد رسمی همسر هم هستند و به همین دلیل خود را به زندگی در کنار هم مکلف می دانند.
یکی دیگر از مشکلات این خانواده ها دخالت دیگران در حریم زناشویی آن هاست، به طوری که امکان دارد درباره ی مسائلی که مربوط به زن و شوهر است و ضرورت دارد که فقط خود آن ها درباره ی مسئله تصمیم گیری کنند، دیگران خواسته و ناخواسته وارد شوند و درباره ی موضوعی که به آن ها مربوط نیست، تصمیم گیری کنند و سبب پیچیدگی بیش تر در مسئله شوند.
منبع مقاله :
خواصی، لیلا؛ (1389)، معنای حریم همسران در ازدواج های موفق، تهران، نشر قطره، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید