تکلیف مسلمانان حسینى

تکلیف مسلمانان حسینى

طرح موضوع عدالت در خطبه عاشورا
هنگامى که مى‌نگریم در «خطبه عاشورا»، سخن از عدل مى‌رود و از این که عدالت از میان رفته است،1 مى‌فهمیم که ما نیز باید با دفاع از «عدالت»، فلسفه عاشورا را زنده نگاه بداریم و با قیام براى اجراى عدالت، از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم.
هنگامى که مى‌بینیم «حبیب بن مظاهر اسدى» و «سلیمان بن صرد خزاعى»، در نامه خود به امام حسین علیه‌السلام از آن امام بزرگ مى‌خواهند تا بیاید و با ظلم‌هاى اقتصادى نیز مبارزه کند و براى غلبه سرمایه‌داران بر جامعه اسلامى و سرنوشت جامعه، چاره‌اى بیندیشد،2 خوب درک مى‌کنیم که تکلیف مسلمانان حسینى و مؤمنان عاشورایى چیست و وظیفه مردمى که خود را ادامه وجود و استمرار تعهد حبیب بن مظاهرها و سلیمان بن صردها مى‌دانند (و باید هم چنین باشد) و ذکر و وردشان «یا لیتنا کنّا معکم» است، یعنى اى عاشوراییان! کاش ما هم با شما بودیم و در راه یارى حسین شهید مى‌شدیم، کدام است؟
… و خوب پى مى‌بریم که آن خون که در جام خورشید ریخته است و فجر و شفق را – سرخ‌فام – بر سراسر آبادى‌ها و زندگى‌ها مى‌تاباند، تجسم کدام آرمان و تبلور کدام فریاد است. این همه و این همه، فریاد دفاع از حقیقت و عدالت است که از حلقوم خونین عاشورا، لحظه به لحظه، چونان تندرهاى ستیغ لرزان، در اعماق زندگى‌ها و ملت‌ها طنین مى‌افکند و رسالت سترگ عاشوراییان را، هر چه با عظمت‌تر، منعکس مى‌سازد… .
آرى، مردمى که اهمیت حیاتى و دینى و انسانى عدالت را درک نکنند، جاهلند و مردمى که عدالت‌خواه نباشند، مرده‌اند و مردمى که ظلم را منحصر در ظلم سیاسى بدانند و از ظلم اقتصادى و معیشتى و فاجعه بزرگ آن – چنان که باید – آگاه نباشند، فریب خورده‌اند و جامعه عاشورایى، هرگز این چنین‌ها نیست و نباید باشد؛ زیرا که جامعه خورشید، جامعه روز است (آگاهى و بیدارى)، نه جامعه شب (جهل و فریب خوردگى).
این همه احادیث فراوان و گوناگون که از پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌وآله و ائمه طاهرین علیهم‌السلام درباره «عاشورا» و زنده نگاه داشتن آن رسیده است و آن همه ذکر ثواب و فضیلت براى احیاى این مراسم و حضور در آنها و آن همه زیارت و دعا درباره عاشورا، از جمله براى احیاى این آرمان خورشیدى است که یاد شد و از این جاست که همه امت اسلام مکلفند که همواره عاشورا را زنده نگاه دارند و همه اقالیم قبله موظفند که تلألؤ این حماسه خورشیدى را در طنین پرجلال آیات عدل و قسط، همیشه درخشان و پرتوافشان حفظ کنند و با این پشتوانه سترگ، از همه ذلت‌ها و تسلیم‌ها برهند و به همه خواب‌ها و خمودگى‌ها پشت کنند و به همه عزت‌ها و آزادى‌ها برسند.
مسلمانان جهان، باید بیدار شوند و پرچم خونین عاشورا را برافرازند و پیوسته حلقه‌هاى این سلسله الهى را در معبر قرون و اعصار به هم بپیوندند و آیات قرآن را با خون فرزندان قرآن تفسیر کنند و عدالت را هدف قرار دهند و لذت‌ها را نپذیرند. مستکبران پیشین مى‌کوشیدند فروغ عاشورا را بپوشانند تا بتوانند با خیال آرام، به ستم و بیداد خویش ادامه دهند. امروز نیز برخى مى‌کوشند تا گستره فروغ عاشورا را محدود سازند؛ لیکن چگونه ممکن است؟
هنگامى که «گاندى» از درون «شبه قاره» مى‌گوید: «من مبارزه را از شهیدان عاشورا آموختم»3 و شیخ محمد محمد مدنى از دامن «اهرام» مى‌نویسند: «ما باید از یاد ماه محرم سرمشق بگیریم» و شیخ عبدالله علایلى – یکى از قله‌هاى فرهنگ لبنان – درباره یک شب عاشورا که در «قاهره» برگزار مى‌گردد، کتاب «سُمّو المعنى فى سمو الذات» را مى‌نگارد و متفکر اصلاح‌طلبى از اعماق «لاهور» فریاد مى‌زند:
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنى آن اجمال را تفصیل بود
ما سِوَى اللّه را مسلمان بنده نیست‌
پیش فرعونى سرش افکنده نیست‌
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم‌
زآتش او شعله‌ها اندوختیم‌
تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
آرى، جوانان غیور مسلمان، در هر جاى جهان و از هر دو مذهب اسلامى، سنى و شیعه، خون خود را به حماسه حسینى پیوند زنند و در مشرق عاشورا بایستند و با تلاوت آیات فلق، در الهام خونین نگاره شفق، درفش صلابت مقاومت اعصار را برافرازند و در جولانگاه شرف و آزادگى حضور داشته باشند و با غرق گشتن در زمزمه قرآن و نماز شب عاشورا و مدد جستن از مردانگى و شجاعت روز عاشورا، همواره، فرزندان حسین باشند و عاشورا؛ نه ابزار دست یزید و ابن زیاد؛ حسینى باشند و آزاده؛ نه یزیدى و برده.

عاشورا، منطق حیات و عدل
عاشورا، باید به نام منطق حیات و عدل، معلم ایمان و حماسه، کلاس آزادگى و شرف، مدرسه اعتقاد و جهاد و آموزش‌گر نماز و قرآن و رمز سلوک روحى صحیح و عرفان الهى مثبت، همیشه و همیشه، تا ظهور نیّر اعظم و وارث کبیر عاشورا و برهم زننده همه ظلم‌ها و ستم‌ها، زنده باشد و در سراسر کشورهاى اسلامى، حضور سازنده خویش را حفظ کند و یک میلیارد مسلمان را در خط دفاع از کرامت بزرگ انسان و رسالت سترگ قرآن متحد سازد.
اکنون ملاحظه مى‌کنید که محتواى مجالس حسینى باید چگونه باشد و ذاکران حسینى کیان باشند و مداحان چه کسانى و آیا مى‌شود این مجالس را به هر گونه اداره کرد و به دست هر کس سپرد و دست هر کس را در این باره باز گذاشت و انتساب به رسالت امام حسین علیه‌السلام و تولیت عاشورا را براى همه – با هر چگونگى – مشاع دانست؟

مهدى علیه‌السلام و عاشورا
در این مقام – به یقین – یادآورى این نکته مهم نیز لازم است که صاحب اصلى، در این همه رنج و بلا و مصیبت و شهادت و اسارت (از آن چه بر سر پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌وآله آمد؛ در عصر جاهلیت عربى تا آن چه بر سر اوصیاى پیامبر و خاندان او آمد؛ در عصر طاغوتیت اموى و عباسى) و وارث بزرگ آن همه عظمت و ایثار و حضور و اقدام و حماسه و افتخار و هدایت و تعلیم و تزکیه و ارشاد و رشادت و تعهد و رسالت و بیدارى و شهامت و فداکارى در راه اعتلاى کلمه حق و اعلام منشور عدل، براى نجات انسانیت و سعادت انسان و احیاى آرمان قرآن؛ آرى، وارث این همه، حضرت ولى عصر، حجت بن الحسن المهدى علیه‌السلام است و چون چنین است، بسیار ضرورت دارد که در این مجالس، همواره توجه‌ها معطوف به ساحت پاک آن شریک قرآن و رکن ایمان و حجت زمان و اسوه انسان و راز قبله و سِرّ غدیر و خون‌خواه عاشورا باشد و نهایت مرتبه ادب رعایت گردد و رضاى خاطر ایشان – که مقدمه رضاى خداى متعال است – منظور باشد و طلب شود.
روشن است که یکى از عوامل عمده کسب رضاى آن امام، غنى بودن محتواى این مجلس‌ها و منبرهاست؛ از حیث تبیین اهداف الهى دین و آگاه‌سازى مردم از حقایق معارف و تعالیم صدیقین، در جهت دعوت به نشر ایمان و اقامه عدل و اجراى قسط، به منظور جامعه «توحید و عدل» و زمینه‌سازى براى احیاى دین خدا و آمادگى براى ظهور کلى آن نجات دهنده نهایى انسان و زنده کننده راستین قرآن و برپا دارنده «عدل فراگیر» در جهان.
در این جا خوب است به این موضوع هم اشاره‌اى بکنیم که یکى از راه‌هاى مهم غنى ساختن محتواى مجالس یاد شده از نظر تربیت و سازندگى، این است که (به جز خطبه‌هاى عاشورا و سخنان امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا)، مضامین آموزشى و سازنده زیارت‌ها و دعاهاى زیارت را، پس از درک عمیق مفاهیم و مقاصد آنها، به صورتى درست و با بیانى مناسب، به مردم بیاموزند. این دو منبع یاد شده، از مهم‌ترین منابع شناخت و آگاهى و معرفت و سلوک و تربیت و حماسه و اقدام است که همواره مغفول مانده است و بهره‌اى که باید از آنها گرفته شود، گرفته نشده است.

پى‌نوشت:

1. مقتل معبر «ابصارالعین»، از علامه شیخ محمد سماوى عراقى، ابصارالعین، ص 7 و 11.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 333.
3. مجله الغرى، ربیع الاول، 1381ق، چاپ نجف

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید