انسان و احسان

انسان و احسان

نویسنده: فاطمه گیتی پسند

نگاه قرآن به بایسته های روابط بین انسان ها

رابطه انسان با همنوعان خویش، از مهم ترین و بحث انگیزترین موضوعات در جوامع امروزی است، زیرا انسان ها در سرتا سر زندگی خود به انحای مختلف مثلاً در زندگی خانوادگی، شغلی، تحصیلی، اجتماعی و حتی بین المللی با انسان های دیگری در ارتباطند که کیفیت این ارتباطات به طور مستقیم در کیفیت زندگی آنان موثر است. بخش عظیمی از آیات قرآن به معرفی انسان، عوامل رشد و سقوط، توانایی ها و نقاط آسیب پذیر او اختصاص یافته است تا بشر با بهره گیری از کلام بدون خطای وحی، در مسیر سعادت و کمال خویش حرکت کرده و به حقیقت هستی و هدف خلقت خویش نائل شود. قرآن کریم حبل المتینی است که رسول اکرم (ص) آن را همراه با اهل بیت گرانقدر خویش که مفسران و قرآن شناسان خبیر هستند، در بین امت خویش به میراث گذاشت تا با تمسک به آن از گمراهی ها و ظلمات نجات یابند. حضرت امام جعفر صادق (ع) در بیان اهمیت قرآن فرمودند: «خداوند بر خلق خویش، در کلام خودش تجلی کرده است ولی آنان خدا را نمی بینند.» (1) آری، قرآن تجلی گاه خداوند است؛ خدایی که انسان را آفرید و به زوایای وجود او آگاه است. به همین دلیل است که انسان، تنها برنامه عملی و جامعی که سعادتش را بهتر از هرچیز دیگر تأمین و تضمین کند، از راه قرآن و مفسران آن یعنی اهل بیت (ع) به دست می آورد.
امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند متعال هر چیزی را در قرآن بیان کرده است. به خدا قسم هیچ چیزی را که بندگان به آن نیازمندند فرو گذار نکرده و برای عموم بیان کرده است.»(2)
قرآن برای ارتباط بین انسان ها معیاری می دهد که این معیار، گاه منفک از نقش ویژه ای است که انسان ها دارند و گاه بر مبنای آن نقش ویژه مثلا نقش فرزندی، خویشاوندی و… است.
به طور کلی مبنای روابط انسان با همنوعان خویش در قرآن بر دو اصل استوار است؛ «عدل» و «احسان»؛ ان الله یامر بالعدل و الاحسان. (3)
در این آیه نمونه ای از جامع ترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعی و انسانی و مصادیقی از این روابط بیان شده است. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: «خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد، عدل مراعات انصاف است و احسان همان تفضل (بخشش) است.» (4)
و در جای دیگر در وصیتی بسیار جامع و با ارزش به فرزند خویش امام حسن (ع) می فرمایند: «پسرم! نفس خود را میزان، میان خود و دیگران قرار بده. آنچه را برای خود دوست داری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه را برای خود نمی پسندی، برای دیگران هم مپسند، ستم روا مدار، آن گونه که دوست نداری بر تو ستم شود نیکوکار باش، آن گونه که دوست داری بر تو نیکی کنند…»
عدالت در حوزه روابط اجتماعی، همان رعایت مساوات در تعامل و ارتباطات است. یعنی خیر و خوبی را با خیر و خوبی مثل آن پاسخ دادن و بدی و شر را نیز به مثل آن پاسخ دادن. لکن احسان، عدم تساوی در روابط است؛ به این معنا که خیر را با خیری بیشتر و بهتر پاسخ دادن و بدی را با بدی کمتر و یا اصلاً با خیر و خوبی جواب دادن. آیات قرآن نشان می دهد که مبنای رابطه انسان ها باید تنها بر اساس عدل و احسان باشد.
رعایت عدل، فرمان الهی برای همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها و شرایط است. هیچ استثنایی هم ندارد و انحراف و مکان ها و شرایط است. هیچ استثنایی هم ندارد و انحراف از آن، تجاوز و جور و ستم است که مسلمانان بسیار از آن نهی شده اند: «و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» (5) یعنی حتی دشمنی با قومی نباید انسان را از عدالت خارج سازد که اگر از عدالت منحرف شد، ظلم و ستم کرده است. در جای دیگر می فرماید: «و اذ قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی». (6) عدالت را حتی در هنگام سخن گفتن با خویشان خویش در نظر داشته باشید.
رعایت عدل در همه جا از سخن گفتن تا قضاوت و ادای شهادت و برخورد با دشمنان، اصل تغییر ناپذیر و جاودان الهی است که انسان ها به آن توصیه شده اند.
اما علت اینکه چرا به عدل و احسان، هر دو امر می کند، این است که جامعه به هر دوی آنها نیازمند است. به تعبیر روشن تر، در طول زندگی انسان ها مواقعی وجود دارد که حل مشکلات و حتی پیشگیری از آنها جز به کمک عدل امکان پذیر نیست. برپایی حقوق به وسیله عدل در جامعه ممکن می شود.
ولی از آنجا که خداوند متعال حد اعلایی نیز برای جامعه و انسان ها قائل است، احسان را وسیله تعالی در جامعه قرار می دهد و جامعه را در حد ادنای عدل نگاه نمی دارد.
از آیاتی که قرآن به مصداقی از عدل اشاره می کند، آنجاست که می فرماید: «الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقین» (7)
ماه حرام در برابر ماه حرام، اگر دشمنانتان احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما هم حق دارید مقابله به مثل کنید و تمام حرام ها (قابل) قصاص است و هر کس به شما تجاوزی کرد همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.
اسلام برخلاف برخی ادیان و مکاتب که می گویند اگر طرف راست صورتت سیلی خورد، طرف دیگر صورتت را نیز برگردان، چنین دستوری نمی دهد. چرا که این دستور انحرافی، موجب جسارت ظالم و جرات او بر ظلم است.
اسلام می گوید در برابر متجاوز باید ایستاد و به همان مقدار که ظلم شده، مقابله کرد. زیرا تسلیم در برابر ظالم مساوی با مرگ است.
اما نکته قابل توجه این است که بلافاصله می فرماید از خدا بپرهیزید و زیاده روی ننمایید. یعنی پاسخ شدیدتر هم دیگر خروج از عدل است و نامش تجاوز است و هرگز در اسلام دستور تجاوز داده نشده است.
در این آیه خداوند دستور به عدل می دهد ولی همان گونه که در قبل اشاره کردیم، خداوند جامعه را در حد عدل نگاه نمی دارد بلکه به چیزی بیش از آن یعنی احسان هم توصیه می کند. به طور مثال در سوره مبارکه شوری می فرماید: «وجزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجزه علی الله انه لا یحب الظالمین- و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل- انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب الیم- و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور» (8)
قرآن در اینجا یک اصل کلی را بیان می کند و آن این است که کسی که بدی می کند، مستحق بدی است. عدل هم همین است که به عین و دقیقاً همان میزان مجازات شود؛ یعنی چنان که در ادامه آیه هم آمده است. اگر کسی مورد ظلم قرار گرفته و می خواهد مقابله به مثل کند، نباید ملامت شود بلکه ظالم باید ملامت شود.
اما بلافاصله می فرماید که اگر احسان کند، بگذرد و عفو کند، اجر و پاداش چنین فردی با خداست. در انتها هم می فرماید البته این صبر و گذشت از اراده های بزرگ برمی آید. «ان ذلک لمن عزم الامور» یعنی کار سختی است. عزم الامور به کارهای دشوار گفته می شود که احتیاج به اراده و تصمیمات بزرگ دارد.
اما در قرآن، آیات دیگری وجود دارد که خداوند اجازه عدل و برخورد به مثل را نداده، بلکه فقط امر به احسان یعنی برخورد بافضیلت کرده است و آن جاهایی است که انسان ها با کسانی طرفند که نقش ویژه ای مثل پدر و مادری، یا خویشاوندی و…
دارند. در زیر به چند نمونه از آن اشاره می کنیم.
« وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لاتنهرهما و قل لهما قولا کریما» (9)
در این آیه که از زیباترین آیات قرآن است، احسان به پدر و مادر در کنار پرستش خداوند آمده است. حق پدر و مادر از مسائلی است که در قرآن بارها و بارها روی آن تاکید شده است و در چهار مورد بعد از بحث توحید قرار گرفته است. این نشان می دهد که میان این دو، پیوند و رابطه ای برقرار است. ترک حقوق والدین، هم دوش شرک به خداست و مهم ترین واجبات بعد از توحید، نیکی کردن به والدین است. نکته دیگر اینکه اسلوب قرآنی این است که برای بیان اهمیت موضوع، شدیدترین و سخت ترین شرایط را مثال می زند. با اینکه رعایت احترام به پدر و مادر در سراسر زندگی شان لازم است، اما اگر حکم را در آیه شریفه اختصاص به دوران پیری آنها داده از این جهت بوده که آنها در آن دوران سخت ترین حالت را دارند. انسان در زمان پیری بسان کودکی می شود که هم نیاز بیشتری به خدمت دارد و هم اینکه از لحاظ روحی زودرنج تر و حساس تر می شود. از این رو، به ویژه احترام به آنان را در این مرحله یادآوری کرده تا دوران های دیگر زندگی آنان را هم شامل شود.
گروه های دیگری که در قرآن امر به رعایت احسان در حقشان شده است، بعد از پدر و مادر، کسانی هستند که یا از طبقات ضعیف جامعه هستند؛ مثل یتیمان، فقیران و مقروضین یا کسانی که انسان با آنها ارتباط دارد مثلا ارتباط خویشاوندی یا همسایگی و امثالهم:
«واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و بذی القربی و الیتامی و المساکین و الجار ذی القربی والجار الجنب و الصاحب بالجنب وابن السبیل و ما ملکت ایمانکم ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا» (10)
در این آیه هشت جا توصیه به احسان شده است:
1- احسان به پدر و مادر.
2-سپس دستور به احسان به خویشاوندان را می دهد.
3- بعد از آن، اشاره به حقوق یتیمان کرده و افراد با ایمان را توصیه به احسان در حق آنها می کند. همان گونه که در آیه 152 سوره انعام هم یکی از مصادیق احسان به ایتام را بیان فرموده است که هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به بهترین شکل که مصداق احسان به او باشد، یعنی مال او زیان نبیند. حداقل آن این است که مالش را حفظ کنید و بالاتر از آن این است که مالش را به شکل احسن برایش سرمایه گذاری کنید. (11)
4- سپس حقوق مستمندان (مساکین) جامعه را یادآوری می کند که در هر جامعه ای وجود دارند و مبنای رابطه با اینان باید بر اساس احسان باشد.
5- بعد از آن توصیه به نیکی در حق همسایگان نزدیک (الجار ذی القربی) و بعد همسایگان دور (الجار الجنب) می کند. حق جوار در اسلام به اندازه ای اهمیت دارد که پیامبر (ص) فرمودند: « آن قدر جبرئیل درباره همسایگان و حقوق آنان سفارش کرده که ما فکر کردیم همسایگان از یکدیگر ارث خواهند برد.» (12)
در جهان به اصطلاح مدرن امروزی که عواطف و یاری رساندن و احساس مسوولیت نسبت به یکدیگر روز به روز تحلیل می رود و گاه سال ها می گذرد و دو همسایه در نزدیکی هم، حتی اسم همدیگر را نمی دانند، این توصیه اسلام یعنی امر به احسان نسبت به همسایگان نزدیک و حتی دور، از زیبایی و درخشندگی خاصی برخوردار است.
6- سپس درباره کسانی که انسان با آنان به نوعی مجالست و همنشینی دارد، خواه همسر باشد خواه رفیق، دوست دائمی باشد یا دوست موقت مثلاً در اثنای یک سفر، امر به احسان می نماید.
7- دسته دیگری که امر به نیکی و احسان در حق آنان شده ایم، کسانی هستند که به آنان به اصطلاح «ابن السبیل» می گویند؛ یعنی در راه مانده. مسافری که در شهری غریب نمی تواند توشه سفر خود را فراهم کند.
و در آخر هم توصیه به نیکی در حق بردگان و کنیزان که از طبقات ضعیف جامعه هستند می نماید. نکته قابل توجه جمله پایانی آیه است که می فرماید: خداوند انسان «مختال» یعنی انسان خیال زده که توهم برتری بر دیگران را دارد و انسان فخر فروش است دوست ندارد. یعنی کسی که به این طبقات احسان نمی کند انسان خود شیفته ای است که خداوند او را دوست ندارد.
از آیات دیگری که خداوند در آن امر به عدل و احسان می کند، آیه 86 سوره نساء است.
« واذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا» (13)
تحیت در لغت عرب به معنای دعا برای حیات دیگری است، خواه این دعا به صورت سلام باشد یا مانند آن، معمولاً تحیت شامل هر نوع اظهار محبت چه عملی و چه نظری است که روشن ترین مصداق آن سلام است.
در این آیه به رعایت عدل و احسان و حتی در کوچک ترین جزء روابط اجتماعی که سلام کردن است بیان شده. روایتی در کتاب مناقب آورده شده است که روزی کنیز امام حسن (ع) یک دسته ریحان خدمت ایشان هدیه کرد. امام (ع) نیز در مقابل آن، وی را آزاد کرد. هنگامی که از علت کار امام (ع) سوال کردند، ایشان فرمود: «خداوند این ادب را به ما آموخته است. آنجا که می فرماید: « و اذ حییتم…»
و سپس فرمود: تحیت بهتر از یک دسته ریحان برای او، همان آزاد کردن او است!
و در پایان آیه هم برای اینکه مردم بدانند رعایت مساوات در تحیت ها؛ یعنی همان عدل؛ و یا برتری در پاسخگویی؛ همان احسان، هیچ کدام از پروردگار علیم، پوشیده و پنهان نیست، می فرماید «ان الله کان علی کل شی حسیبا» خداوند حساب همه چیز را دارد، او کوچک ترین چیزها را هم حساب می کند.
آیه 280 سوره مبارکه بقره مصداق دیگری از امر پروردگار به رعایت احسان در روابط انسان ها با یکدیگر است «وان کان ذو عسره فنظره الی میسره و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون»
می فرماید: و اگر بدهکار، قدرت و توانایی پرداخت نداشته و تنگدست باشد پس تا هنگام گشایش مهلتی به او دهید و (اگر به راستی قدرت پرداخت ندارد) بخشیدن و صدقه دادن آن برای شما بهتر است اگر بدانید.
مصداق احسان در روابط بین انسان ها در این آیه، مهلت دادن به خود مقروض است که در سختی و مشکلات است و توانایی پرداخت بدهی خود را ندارد و از آنجا که احسان مراتبی دارد، پس مرحله بالاتری از احسان را مطرح می کند و می فرماید: اگر می دانید که با وجود مهلت هم نمی تواند بدهی خود را بپردازد دیگر بدهی خود را از او مطالبه نکنید و آن را به عنوان صدقه به او ببخشید که این پاداش افزوننده خواهد داشت. پیامبر گرامی (ص) در روایتی فرمودند: « کسی که به بدهکار تنگ دست خود مهلت دهد تا گشایشی در کارش پدید آید یا آنکه طلب خود را ببخشد، در روز رستاخیز که سایه ای جز مهر و لطف خدا نیست خداوند وی را در سایه مهر خود جای دهد.»
و نیز در بیان نیکی به فرد مقروض در اصول کافی از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «روزی رسول خدا (ص) بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر انبیا و پیامبران فرمودند: هان ای مردم حاضر، به غایبین برسانید آگاه باشید که هر کس بدهکار تنگدستی را مهلت دهد بر خداست که در برابر هر روز مهلت که داده، ثواب صدقه تمامی طلبش را به او دهد.» در انتهای آیه شریفه مذکور هم می فرماید: « ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون»؛ یعنی اگر صدقه بدهید برای شما بهتر است اگر بدانید. اگر اهل معرفت بودی، می دانستی که در اثر این کار چه نتایجی عاید خودت و جامعه و فرد مقروض می شود، زیرا اثر این کار احساس کینه دوزی و انتقامی را که در افراد ایجاد شده به محبت، دلسوزی و صمیمیت مبدل ساخته و افراد ضعیف جامعه را به فعالیت مجددی که نتیجه اش عاید همگان می شود وا می دارد و اضافه بر اینها صدقه و انفاقی در راه خدا محسوب می شود که ذخیره روز واپسین است.
آیه 28 سوره اسرا نمونه دیگری از رعایت احسان و نیکی به طبقات مستضعف جامعه است: «و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمه من ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا»
اگر خواستی از مستمندان به دلیل آنکه فعلاً نادار هستی، روی برتابی ولی در آینده به لطف خدا، امیدواری (تا گشایشی در کارت پدید آورد و به آنها کمک کنی) با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو. این آیه گزارشی واقعی از زندگی انسان ها می دهد زیرا ممکن است انسان همواره امکان کمک به مستمندان را نداشته باشد بنابراین می فرماید: اگر به خاطر نداشتن امکانات نتوانستی به نیازمندی کمکی کنی، نباید این کمک کردن و روی گرداندن توأم با تحقیر و خشونت یا بی احترامی باشد بلکه با گفتاری سنجیده و زبان خوش توأم با محبت باشد.
نکته تربیتی که این آیه دارد این است که می فرماید: «ابتغاء رحمه من ربک» یعنی ولو الان نداری ولی باید امید داشته باشی به رحمت پروردگارت که شامل حالت شود زیرا روزی دهنده اوست و در آینده بتوانی با وسعت رزقی که پیدا می کنی نیاز او را برطرف کنی، پس مأیوسشان نساز و وعده آینده به آنها بده.
در روایت آمده است که بعد از نزول این آیه هر گاه کسی چیزی از پیامبر (ص) می خواست و حضرت چیزی نداشت که به او بدهد، با چهره ای گشاده و زبان شیرین و پرمهر می فرمود: «یرزقنا و ایاکم من فضله» امیدوارم خدا ما و تو را از فضلش روی دهد.
در آخر اینکه در اسلام موازنه و تعادل بسیار دقیقی میان احکام وجود دارد. اگر از دین و قرآن به عنوان برنامه زندگی و نقشه راهبردی حیات خویش بهره گیریم، دچار افراط و تفریط نخواهیم شد.
خداوند، عدل و احسان، هر دو را مبنای روابط انسان ها با همنوعان خویش قرار می دهد. زیرا حقوق در جامعه جز به وسیله عدل، رعایت نمی شود و بدون عدل هرج و مرج به وجود می آید و حرکت به سمت تعالی در جامعه هم جز به طریق احسان و نیکی حاصل نمی شود.
توجه افراطی به تعالی در جامعه نباید مانع از احقاق حقوق شود و رعایت افراطی حقوق هم نباید احسان را بی معنا کند.

نکته
روابط انسانی

انسان ها عموماً پنج نوع رابطه را در طول زندگی خویش درک می کنند:
1- رابطه انسان با خالق
2- رابطه انسان با انسان
3- رابطه انسان با خویشتن
4- رابطه انسان با طبیعت
5- رابطه انسان با ولی امر قرآن کریم به عنوان یگانه نسخه سعادت بشری، برای هر یک از این اقسام پنج گانه روابط، شیوه های مناسبی را بیان کرده که با فطرت و ذات انسان همخوانی دارد.

پی نوشت ها :

1- بحارالانوار، جلد 89، صفحه 107.
2- بحارالانوار، جلد 89، صفحه 81.
3- خداوند شما را به عدل و احسان فرمان می دهد. (سوره نحل- آیه 90)
4- نهج البلاغه، حکمت 437.
5- نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است. (سوره مائده- آیه 8)
6- و چون (به داوری یا شهادت) سخن گویید، دادگری کنید؛ هر چند (درباره) خویشاوند (شما) باشد. (انعام- آیه152)
7- سوره بقره- آیه 194
8- و جزای بدی مانند آن بدی است پس هر که درگذرد و نیکوکاری کند پاداش او بر (عهده) خداست به راستی او ستمگران را دوست نمی دارد- و هر که پس از ستم (دیدن) خود یاری جوید (و انتقام گیرد) راه (نکوهشی) برایشان نیست- راه (نکوهش) تنها بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در (روی) زمین به ناحق سر بر می دارند آنان عذابی دردناک (در پیش) خواهند داشت- و هر که صبر کند و در گذرد مسلماً این (خویشتن داری حاکی) از اراده قوی (در) کارهاست.
(سوره شوری- آیات 40 الی 43)
9- و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادرتان نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری رسند کمترین اهانتی به آنها روامدار و برآنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو.
(سوره اسراء- آیه 23)
10- و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و درباره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود (نیکی کنید) که خدا کسی را که متکبر و فخرفروش است دوست نمی دارد (سوره نساء- آیه 36)
11- و لاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده. و به مال یتیم جز به نحوی (هرچه نیکوتر) نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد. (انعام- آیه 152)
12- نهج الفصاحه- حکمت 2640
13- و چون به شما درود گفته شد شما به (صورتی) بهتر از آن درود گویید یا همان را (در پاسخ) برگردانید که خدا همواره به هر چیزی حسابرس است. (نساء- آیه 86)

منبع:نشریه آیه ویژه نامه دین و فرهنگ آبان 89

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید