نویسنده: دکتر لیلا خواصی
کودک درون، همان غرایز و نیازهای وجودی ماست که با آن ها متولد می شویم و اگرچه این غرایز و نیازها در میان همه ی افراد کاملاً یکسان نیست اما در بسیاری از جهات شبیه به یکدیگر است.
عدم یکسانی برخی از این نیازها، به دلیل تفاوت های شخصیتی و هم چنین اختلاف میان نوع و ساختار انرژی های درونی هر فرد است که باعث ایجاد تفاوت و عدم یکسانی در برخی زوایای کودک درون افراد با یک دیگر می شود. اما با تمام اختلاف هایی که هر یک از ما با دیگری به عنوان هم جنس و غیرهم جنس داریم، بعضی از غرایز ما یکسان و همسان است؛ مثلاً همه ی ما از خوردن، خوابیدن و آمیختن با غیرهم جنس لذت می بریم و به آن نیاز داریم. در نتیجه پاسخ دادن به هر یک از این غرایز و ارضا کردن هر کدام از این نیازها سبب ایجاد لذت و بروز آرامش در ما خواهد شد و برعکس، بی توجهی و سرکوب هر یک از این غرایز باعث ایجاد رنج و درد در ما می شود و از کارایی مان می کاهد.
کودک درون ما از بدو تولد و به طور غریزی سعی می کند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد نیازهای خود را ارضا کند، برای مثال هنگامی که نوزاد گرسنه است، گریه می کند و با این عمل به مادرش می فهماند که به غذا نیاز دارد. همین واکنش او به گرسنگی، باعث می شود مادر برای رفع نیاز فرزندش اقدام کند و به آن پاسخ دهد. در حقیقت گریه ی نوزاد علامت نارضایتی او و خنده اش علامت رضایت از موقعیت موجود است. بنابراین پاسخ دادن به هر یک از این نیازها و رفع آن ها که سبب ایجاد یک احساس خوشایند در فرد می شود و این یعنی نوازش کودک درون.
در مرحله ی بعدی با افزایش سن، و بالارفتن میزان آگاهی ها بر هشیاری ما نیز افزوده خواهد شد. این فرایند تقریباً از 6 ماهگی آغاز می شود، درست همان زمانی که نوزاد کم کم از حالت وابستگی مطلق به مادر خارج می شود و به سمت وابستگی نسبی حرکت می کند، آهسته آهسته بخش بالغ فرد که در اصطلاح عامه به عقل تعبیر می شود – رشد می کند.
عقل به ما کمک می کند که تشخیص دهیم چه چیزی به نفع ماست و چه چیزی به ضررمان است. یعنی می توانیم انتخاب کنیم. بهره گیری از این قدرت که از همان کودکی در درون فرد شکل می گیرد و رشد می کند به ما حق انتخاب می دهد و کمک می کند از راه ها و با شیوه های مختلفی به خواسته های خودمان برسیم.
هر دو بخش کودک و بالغ درون می توانند تحت تأثیر والد درون قرار بگیرند. والد درون بخشی است که ساختار روانی، ارزش ها و باورهای ما را شکل می دهد و به آن جهت می بخشد. در واقع ساختار و اساس والد درون، آموزش ها و بایدها و نبایدهایی است که هر یک از ما از همان بدو تولد با آن مواجه می شویم و آگاهانه و غیرآگاهانه آن ها را از محیط و اطراف مان می آموزیم؛ در نتیجه خودِ والد درون به شدت تحت تأثیر عوامل محیطی است که در باورهای ما ریشه دارند. این عناصر مؤثر بر والد به حداقل 6 حوزه مربوط می شوند. یعنی والد، بالغ و کودکِ والدین.
در واقع والد درون یک کودک حداقل از ( کودک، بالغ، والد) پدر و مادرش ساخته شده است؛ یعنی بخش هایی که ما به عنوان ارزش یا ضد ارزش درونی می شناسیم برای مثال به کودک آموخته می شود « دروغ بد است» که این را والدِ درون پدر به کودک می آموزد اما وقتی کودکِ درون پدر دروغ می گوید و کودک متوجه دروغ گویی پدر می شود آن را هم ضبط می کند یعنی هم آموخته دروغ بد است و هم آموخته که عملاً می شود دروغ گفت به راحتی! بنابراین والدِ درونِ اکثریتِ قریب به اتفاقِ افراد « جمع اضداد» است. افرادی که با برنامه ریزی ذهنیِ « می گن»( گفته اند) یا « باید این طور رفتار کرد» یا « نباید آن طور فکر کرد» و… درگیر هستند اغلب انسان هایی سردرگم و خسته اند که با تضادهایی بسیار در ضبط های والد درون خود روبه رو هستند و از بالغ درونی کارآمدی برای آهسته کردن صدای والد، و استفاده از تفکر و تحلیل شخصی ( معقولانه) برخوردار نیستند. در محتوی صحبت این گونه افراد کم تر می شنویم که « به نظر من این طور درسته.» یا « از دیدگاه شخصی من مسئله این گونه است.»
پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، پرستار بچه و سایر اطرافیان همگی کسانی هستند که با توجه به میزان ارتباطی که کودک با هر یک از آن ها دارد، والد او را تحت تأثیر قرار می دهند و در نهایت بر بخش های دیگر درونی فرد ( کودک و بالغ درون) تأثیر می گذارند.
در بزرگسالی نیز این بخش از درون کماکان تحت تأثیر عوامل بیرونی است، و چه بسا عناصر بیش تری بر محتوای آن مؤثر خواهند بود؛ مثلاً در سنین بالاتر خواندن کتاب های مختلف یا تماشای فیلم ها می تواند بر چگونگی والد درون ما تأثیرگذار باشد و به آن جهت دهد و در نهایت ارزش ها، شایسته ها و ناشایسته های ذهن مان را بسازد.
به همین دلیل و بر همین مبنا اگر رفتار و عملکرد هر یک از اطرافیان مان با ارزش ها و باورهای ما هم خوانی داشته باشد آن را تحسین می کنیم؛ و در صورت عدم هم خوانی عملکرد آن ها با ارزش ها و باورهای خودمان ( والد درون مان)، آن ارزش ها و باورها را نکوهیده و بد می دانیم. وقتی ما رفتارهای دیگران را تحسین می کنیم در حقیقت در حال نوازش کردن ارزش ها و باورهای خودمان هستیم.
در همین راستا و در روابط همسران نیز هر سه سطح نوازش اتفاق می افتد و بر روابط زناشویی آن ها تأثیر می گذارد. مثلا هر یک از ما در سطح اول به عنوان زن یا مرد جذب دیگری می شویم و شاید با دیدن او قلب مان به تپش می افتد. این تپش قلب یک محرک خوشایند است که کودک درون ما را نوازش می کند.
در سطح بعدی روابط زن و شوهری، تلاش برای درک یک دیگر کار مهمی است، چون با این کار در ذهن یک دیگر معنا می یابیم و از سوی یک دیگر درک می شویم؛ در نتیجه در این هنگام نوازش در سطح دوم ( درک) شکل می گیرد. و در سطح سوم که نوازش ساخت مطرح است به عنوان زن و شوهر سعی می کنیم برای خودمان و زندگی زناشویی مان قوانینی را تعریف کنیم و براساس آن حریم رابطه ی دو نفره مان را بسازیم. در این سطح که بالاتر و عمیق تر از سطوح قبلی است، هر زن و شوهری سعی می کند که آرمان ها و خواسته هایش را تعریف و برای رسیدن به آن ها تلاش کند. مثلاً وقتی تصمیم می گیریم بچه دار شویم، یا نحوه ی رابط مان را با دیگران تنظیم می کنیم یا… در تمام این موارد نوازش ساخت مطرح می شود.
البته همیشه اوضاع بر یک منوال نیست و ممکن است نوازشی که دریافت می کنیم نوازش منفی باشد. مثلاً پدر و مادری که همواره فرزند خود را سرزنش می کنند، او را در معرض نوازش های منفی قرار می دهند. این نوازش ها اغلب برای همه ی ما رنج آور است و دردی را بر ما تحمیل می کند، اما دریافت همین نوازش های منفی بهتر از عدم دریافت هر گونه نوازشی است، زیرا هر یک از این موارد اثبات کننده ی وجود و حضور ما برای اطرافیان است و همین امر نشان می دهد که حضورمان برای دیگران ملموس است.
البته چون این نوازش ها در راستای ارضای کامل درون افراد نیست، بدون شک می تواند آسیب رسان و صدمه زننده باشد؛ ولی تنها از این جهت که احساس می کنیم ( حتی به شکل منفی) شناخته و دیده شده ایم، شاید کمی ارضا شویم.
نوازش می تواند هر سه بخش « کودک»، « بالغ» و « والد» درون افراد را درگیر کند. در حقیقت نوازش امتیازی است که کودک، بالغ یا والد درون فرد، آن را به عنوان یک توجه ویژه از خود یا اطرافیانش می گیرد که ممکن است فقط در حد یک تأیید کلامی باشد. اما هرچه سطح نوازش بالاتر می رود، فرد احساس مطلوب عمیق تری را در درون خود تجربه می کند.
منبع مقاله :
خواصی، لیلا؛ (1389)، معنای حریم همسران در ازدواج های موفق، تهران، نشر قطره، چاپ اول