گلچینی از احادیت حضرت محمد (ص)

گلچینی از احادیت حضرت محمد (ص)

احترام به آموزگار

آموزگار، مقدس ترین واژه اى است که شنیدن آن، مهر، محبت و دانایى را در ذهن انسان تداعى مى کند. آموزگار با پیام خود، دل هاى مرده را حیات مى بخشد و آنان را از تاریکستان نادانى به سرزمین آباد و نورانى دانش رهنمون مى سازد. به راستى، آموزگاران، ادامه دهندگان راه پیامبرانند که روزنه هاى دانش را به سوى دانش پژوهان مى گشایند.

خود مانند شمع مى سوزند تا در پرتو روشنایى آنان، دیگران راه هدایت را بپیمایند. اگر امروز، پرده هاى جهل و تاریکى دریده شده و انسان به پیشرفت هاى جدید دست یافته است، در سایه زحمت هاى طاقت فرساى آموزگاران است. پیامبر اسلام که خود، آموزگار انسان هاست، مى فرماید:

وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَ مِنْهُ العِلْمَ وَ وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ.(10)

به کسانى که از آنان دانش مى آموزید و نیز به کسى که به او دانش مى آموزید، احترام بگذارید.
احترام به حقوق دیگران

همان گونه که آدمى دوست دارد دیگران به حق او تجاوز نکنند و احساسش را نادیده نگیرند، خود نیز به حکم وجدان و انسان بودن، وظیفه دارد تا حقوق همه انسان ها را محترم شمارد.

اگر خداى ناکرده تصمیم گرفتید نسبت به حق کسى بى توجهى کنید، شایسته است پیش از اجراى این تصمیم، خود را به جاى او قرار دهید و بیاندیشید که آیا اگر او چنین تصمیمى را درباره شما گرفته بود، ناراحت نمى شدید؟ به هر حال، بنابر فرمایش رسول گرامى اسلام، انسان باید به فکر آسایش و آرامش هم نوعان خود باشد. ایشان مى فرماید:

اَحْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ.(11)

آنچه را براى مردم مى خواهى، براى خود نیز بخواه.
احترام به هم نشینان

انسان باید به هم نشینان خود احترام بگذارد، با آنان برخوردى بى تکلف داشته باشد و آنان را با بهترین اسم بخواند تا پیوند دینى بین آنان مستحکم تر شود. انسان باید با کسانى هم نشین شود که هم تراز او بوده و از فرهنگ یکسانى برخوردار باشند; زیرا هر دسته و گروهى، رفتارى متناسب با فرهنگ خود دارند و اگر با غیر خود مباشرت کنند، به اختلاف و ناسازگارى دچار خواهند شد. بنابراین، براى پایدارى دوستى ها انسان باید با کسانى معاشرت کند که از نظر دینى و فرهنگى، هم تراز او باشند. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) در این باره مى فرماید:

اَفْضَلُ الْحَسَناتِ تَکْرِمَهُ الْجُلَساءِ.(12)

بهترین کارهاى نیک، گرامى داشتن هم نشنیان است.

همچنین فرموده است:

لا تَصْحَبَنَّ أَحَداً لایَرى لَکَ کَمِثْلِ ماتَرى لَهُ.(13)

با کسى که تو را هم سنگ خود نمى داند، هم نشینى مکن.
احسان و نیکوکارى

دستگیرى از محرومان و کمک به مستمندان، عبادت است و خداوند را خشنود مى سازد. گاهى صدقه در قالب کمک هاى مالى معنا مى یابد و خداوند نیز براى صدقه دهنده، پاداش هاى فراوانى را در نظر گرفته است. البته با گسترش مفهوم صدقه، آن را مى توان به هرگونه ترک آزار دیگران نیز تعمیم داد.

اگر کسى سلیم النفس باشد و در پى آزار دیگران نباشد، نزد خداوند، ثواب کسى را دارد که به دیگران صدقه داده و در حق آنان احسان کرده است. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در این باره فرمود:

تَرْکُ الشَّرِّ صَدَقَهٌ.(14)

ترک کردن بدى، صدقه است.
ارتباط با ثروت مندان

امکانات همه افراد یکسان نیست. برخى شرایط اقتصادى مطلوبى دارند و بعضى دیگر در وضع متوسط یا بدى به سر مى برند. بهتر است خانواده هاى معمولى با خانواده هاى دارا و ثروت مند کمتر رفت و آمد کنند; زیرا هنگامى که اعضاى خانواده هاى معمولى با امکانات و اشیاى گران قیمت و تجملى توانگران روبه رو مى شوند، به آنچه درخانه خود دارند، بى رغبت مى شوند.

این پدیده، اثر مخرّب روانى دارد; چون پیش از آن هم وضع چندان خوبى نداشتند، ولى بدون تشویش و نگرانى و حسرت، سپاس گزار خداوند بودند. اینک در آتش حسرت و ندارى مى سوزند و چه بسا به راه کفران نعمت هاى بى دریغ الهى کشیده شوند. پیامبر گرامى اسلام در این باره سفارش مى کند:

أَقِلُّوا الدُّخُولَ عَلَى الاَْغْنِیاءِ فَاِنَّهُ اَحْرى أَنْ لاتَزْدَرُوا نِعَمَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.(15)

پیش توانگران کمتر روید; زیرا در این صورت، نعمت هاى خدا را خوار نخواهید شمرد.
ارزش علم و عبادت

از دیر زمان این پرسش مطرح بوده است که علم برتر است یا عبادت؟ نشستن در حلقه علمى بهتر است یا پرداختن به تکلیف عبادى. باید دانست که در عبادت، انسان فقط به خود مى رسد، ولى دانش، هم فایده فردى دارد و هم سود اجتماعى. البته دانشى مورد تأیید اسلام است که به حال فرد و جامعه، مفید باشد. دانشى که فایده اى نداشته باشد یا متضمن زیانى باشد، از گردونه این مقایسه خارج است.

دانش مى تواند بشر را به تکنولوژى برتر برساند و نیز مى تواند زمینه ساز وارد آمدن زیان هاى جبران ناپذیرى براى جامعه انسانى باشد. نمونه آن در ساختن سلاح هاى میکروبى، شیمیایى یا بمب هاى اتمى و هیدروژنى به خوبى نمایان است. در کنار این نباید از یاد ببریم که بسیارى از پیشرفت هاى بشر در پرتو دانش صورت گرفته است. پیامبر ارجمند اسلام درباره وزن علم و عبادت مى فرماید:

فَضْلُ الْعِلْمِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَهِ وَ اَفْضَلُ دِینِکُمُ الْوَرَعُ.(16)

فضیلت علم نزد من از فضیلت عبادت محبوب تر است و برترین دستور دین شما، پرهیزگارى و پارسایى است.
ارزش هدایت دیگران

هدایت دیگران و بازداشتن آنان از انحراف، یکى از بزرگ ترین وظایف انسان است. برخى مى پندارند این مهم را تنها یک دانشمند یا عالم دینى باید انجام دهد، در حالى که چنین نیست و همه اعضاى جامعه اسلامى باید براى انجام آن بکوشند. چه بسا با یک رفتار سنجیده یا سخن منطقى، آینده روشنى براى یک فرد یا خانواده و در نتیجه، جامعه رقم بخورد.

همه روزه، حوادث گوناگونى رخ مى دهد که اگر افراد در آن مسئله پا در میانى کنند، ممکن است به راه هاى تاریک کشیده نشود. بسیار اتفاق مى افتد که پس از رخ دادن حادثه اى، انسان خود را ملامت مى کند که چرا در راه صلح و سازش و هدایت دیگران گامى برنداشته است. پیامبر بزرگوار اسلام در این باره مى فرماید:

لَاَنْ یَهْدِىَ اللهُ عَلى یَدَیْکَ رَجُلا خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْه الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ.(17)

اینکه خداوند به دست تو، شخصى را هدایت کند، از همه چیزهایى که خورشید بر آن طلوع و غروب مى کند، براى تو بهتر است.
استبداد رأى

استبداد رأى، نشانه خودخواهى و یکى از صفات ناپسند اخلاقى است. دارنده این صفت، انتظار دارد که دیگران حتماً سخن او را بپذیرند و بى چون و چرا اجرا کنند. این گونه افراد به دلیل انتظار پوچ و بى اساس خود، بیشتر با ناکامى روبه رو مى شوند و مردم به آنان، پاسخ مثبت نمى دهند.

به طورکلى، نفس سلیم انسانى در برابر زورگویى ها، واکنش منفى نشان مى دهد و هرگز زیر بار تحمیل و اجبار نمى رود. شایسته است که افراد، از دیگران انتظار بى جا نداشته
باشند و خود را با واقعیت هاى موجود، سازگار سازند. پیامبر گرامى اسلام در نکوهش این خصلت ناپسند مى فرماید:

… وَ کَفى بِالْمَرْءِ جَهْلا إِذا أَعْجَبَ بِرَأْیِهِ.(18)

… در گمراهى شخص همین بس که به رأى خود مغرور شود.

(10) – همان، ش 3184.
(11) – نهج الفصاحه، ش 87 .
(12) – همان، ش 396.
(13) – همان، ش 2461.
(14) – تحف العقول، ص 57.
(15) – نهج الفصاحه، ش 434.
(16) – تحف العقول، ص 41.
(17) – نهج الفصاحه، ش 2216.
(18) – نهج الفصاحه، ش 2129.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید