کاوشی در نقش رذایل اخلاقی در ایجاد تفرقه از نگاه ثقلین(7)

کاوشی در نقش رذایل اخلاقی در ایجاد تفرقه از نگاه ثقلین(7)

7- فتنه‌انگیزی

از جمله عوامل اساسی در ایجاد تفرقه، فتنه‌انگیزی است. علّامه طباطبایی 1در معنا‌شناسی فتنه چنین آورده است: «کلمه‌ی فتنه به‌معنای هر عملی است که به‌منظور آزمایش حال چیزی انجام گیرد، و بدین جهت است که هم خود آزمایش را فتنه می‌گویند و هم ملازمات غالبی آن را که عبارت است از شدّت و عذابی که متوجّه مردودین در این آزمایش یعنی گمراهان و مشرکین می‌شود، و در قرآن‌کریم همه‌ی این معانی استعمال شده [است.]»[104] براساس سنّت معصومین :که علّامه طباطبایی نیز به آن اشاره نموده‌اند فتنه، خود، سنّت الهی است و هیچ گریزی از آن نیست،[105] بلکه آن‌چه عامل اساسی در ایجاد اختلاف و تفرقه است، ملازمات آن یعنی تفرقه‌ها، اختلافات، جنگ‌ها و گمراهی‌ها است. و مراد نگارنده نیز همین است. از مولای متقیان حضرت علی 7در این باره چنین وارد شده است: «امام علی 7به مردی که می‌گفت: بار خدایا! از فتنه به تو پناه می‌برم، فرمود: می‌بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می‌بری. خدای متعال می‌فرمایند: «جز این نیست که دارایی‌ها و فرزندان شما فتنه [و مایه‌ی آزمایش] هستند.»[106] [چنین مگو] بلکه بگو: بار خدایا! از گمراهی‌های فتنه‌ها به تو پناه می‌برم.»[107] از منظر قرآن‌کریم فتنه‌انگیزی به اختلافات دامن می‌زند و دفع آن اهمیّت به‌سزایی دارد؛ چه، فتنه از آدم‌کشی شدیدتر خوانده شده است: «و هرکجا بر ایشان دست ‏یافتید آنان را بکُشید، و از همان جا که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون برانید؛ [چراکه] فتنه [= شرک] از قتل بدتر است، [با این همه] در کنار مسجد‌الحرام با آنان جَنگ مَکنید، مگر آن‌که با شما در آن جا به جَنگ درآیند، پس اگر با شما جنگیدند، آنان را بکُشید،که کیفرکافران چنین است.»
در طول تاریخ فتنه موجب جنگ‌ها، اختلاف‌ نحله‌ها و فرق، آشوب‌ها، گمراهى‌ها، حوادث، انقلاب‌ها و…گردیده است.
در این قسمت، نمونه‌اى از آیات قرآن و روایات حضرات معصومین :را که دلالت بر اثرات فتنه در ایجاد اختلاف است بیان مى‌شود:

الف- فتنه‌های پس از وفات رسول خدا 9

پس از وفات شهادت‌گونه‌ی رسول خدا 9، خلافت به دست کسانى غیر از آن‌که رسول خدا 9 از طرف خداوند منصوب کرده بود، افتاد. بنابراین در این مدّت شکاف‌ها و اختلافاتى ایجاد شد که بازگرداندن آن به حالت اوّل کار دشوارى بود. «حال، علاوه بر همه‌ی اختلافات گذشته، پیش از روى کار آمدن حضرت على 7حادثه قیام مردم علیه عثمان نیز به‌وجود آمد که از آن به «الفتنه الکبرى» نام برده‌اند؛ فتنه‌اى که مردم را به جان هم انداخت و معاویه حداکثر استفاده را از آن برد؛ زیرا حضرت را متهم مى‌کرد که او محرک قتل خلیفه است. این شبهه و فتنه آن‌قدر بزرگ و گسترده بود که نه تنها توده‌ی مردم، بلکه خواص را هم فرا گرفت و شخصیّت‌هایى از صحابه به‌خاطر آن از بیعت با حضرت على 7سرباز زدند؛ بنابراین، بخشى از نامه‌ها و خطبه‌هاى حضرت، در رفع این شبهه‌ و دفاع از خویش است که نه تنها دخالت در وقوع این حادثه نداشته، بلکه تا توانسته از جان خلیفه دفاع کرده است؛ چنان‌که گاهى فرمود: «و الله لقد دفعت عنه حتّى خشیت أن أکون آثما»[108]،[109] «به خدا قسم آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.»
امیرمؤمنان، خود درباره‌ی جریانات پس از کشته شدن عثمان چنین فرموده‌اند: «هان! آزمایش و فتنه‌تان به روزى که خداوند پیامبر خود 9را برانگیخت، برگشته است. سوگند به آن‌که او را به حق مبعوث کرد، هر آینه چنان درهم‌آمیخته و چنان غربال شوید که آن‌که پایین است رو آید و آن‌که در زِبَر است به زیر درشود و پیشى‌جویندگان که عقب مانده‌اند پیشى گیرند و پیشى‌گیرندگانى که جلو افتاده‌اند عقب مانند».[110] امیرمؤمنان در طول مدّت خلافت چهارسال و نه‌ماه خود سه کارزار کمرشکن داشتند.
ابتدا ناکثین (پیمان‌شکنان) یا اصحاب جمل- شتر سرخ موى- که اطراف عایشه، «حبیسه رسول الله 9»،[111] گرد آمده بودند به جنگ پرداختند و فتنه‌شان را دفع نمودند و اجمالاً اختلافى که بین مسلمانان پیش آمد را پایان دادند.
بار دوم، با قاسطین (عدول‌کنندگان از حق) که طرفداران معاویه- از بنى‌امیه از قریش- درگیر شدند که ماجراى حکمیّت پیش آمد.
حضرت در طول جنگ- که تقریباً سه سال‌ و اندی به‌طور پراکنده به درازا انجامید- در رسائلى که به معاویه مى‌نوشتند او را هشدار داده و از فتنه‌ها و عواقب آن برحذر مى‌داشتند. ایشان در نامه‌اى چنین فرمودند: «از شبهه و اشتباه‌افکنى آن بپرهیز؛ زیرا چندى است که فتنه پرده‌هاى خویش را فروآویخته و تاریکیش دیده‌ها را پوشانده است.»[112] سومین گروه که حضرت 7با آنان به کارزار پرداخت مارقین (خارج شدگان از دین) بودند. امام علی 7 در خطبه‌ای که در نهروان ایراد کرد، فرمودند: ای مردم! پس از حمد و ثنای الهی، این من بودم که چشم فتنه را درآوردم و جز من کسی جرأت این کار را نداشت.»[113]

ب- فتنه‌ی زمان امام حسن 7

صلح امام حسن 7نمونه‌ی دیگری از دفع فتنه است که برای حفظ نظام و اتّحاد و یکپارچگی امّت اسلام شکل‌پذیرفته است. رهبر انقلاب، آیه‌الله خامنه‌ای، از این صلح به‌عنوان «قهرمانانه‌ترین نرمش تاریخ» یاد کرده‌اند.[114] در روایتی شعبی، از امام حسن 7چنین نقل کرده‌ است: «با حسن بن علی 7زمانی که در «نخیله» با معاویه بن ابوسفیان صلح نمود، حضور داشتم. معاویه خطاب به ایشان گفت: «برخیز و مردم را از این موضوع که امر خلافت را رها ساختی و آن را به من تسلیم نمودی، آگاه ساز.» سپس امام حسن 7بپاخاستند و پس از حمد و ثنای الهی، چنین فرمودند: «همانا زیرکانه‌ترین کارها پرواپیشگی و احمقانه‌ترین افعال پرده‌دری است. و این امر خلافت را که من و معاویه درباره‌ی آن اختلاف داشتیم یا حق کسی است که از من شایسته‌تر به آن است و یا این‌که حق من است ولی من برای برقرار ساختن صلح و آرامش امّت اسلام و محفوظ ماندن خون مسلمانان آن را رها نمودم؛‌ چه، می‌دانستم که ممکن است برای شما فتنه باشد… .»[115]

ج- فتنه‌ی غُلات

یکی از جریان‌هایی که در طول تاریخ تشیّع فتنه‌ای اعتقادی، اخلاقی و فقهی ایجاد کرد و موجب فرقه‌فرقه شدن بسیاری از شیعیان گردید، جریان غُلات است. غالیان در ابتدای حرکت خود در زمان امام علی 7تا آغاز دوران صادقین 3از روی محبّت افراطی به ائمّه و پس از این دوره تا دوران عسگریین 3 با گرایش‌هایی سیاسی و برای کسب قدرت، دست به فتنه‌انگیزی و تفرقه‌افکنی زدند و در این مسیر عدّه‌ای ساده‌لوح و قدرت‌طلب را با خود همداستان کردند.[116] دربرخی روایات دیگر ائمّه‌ی اطهار :شاهراه‌های اصلی را جهت دفع هرگونه فتنه‌ی اعتقادی، اخلاقی، فقهی، سیاسی، اجتماعی و… را بیان نموده‌اند:

الف- ‌تمسک به قرآن کریم:

رسول خدا 9درباره‌ی نقش قرآن در فتنه‌زدایی این چنین فرموده‌اند: «آن زمان که فتنه‌ها چون پاره‌های شب تار بر شما وارد شد به قرآن پناه برید.»[117]

ب- تمسک به اهل بیت ::

از دیدگاه امام علی 7اهل بیت :کشتی‌های نجات بوده و در فتنه‌ها عامل نجات و رستگاری‌‌اند: «ای مردم! امواج فتنه‌ها را به‌وسیله‌ی کشتی‌های نجات درنوردید و از راه کینه‌توزی و دشمنی درآیید.»[118]

ج- پرهیزگاری:

امام علی 7پرواپیشگی را، راه نجات از فتنه‌ها می‌دانند: «بدانید که هرکس تقوای الهی پیش گیرد خداوند برای او راه خروجی از فتنه‌ها قرار دهد و نوری در تاریکی‌ها.»[119]

د- اخلاص:

اخلاص عاملی است که شیطان‌ها و شیطان‌صفتان را نیروی مقابله با آن نیست. رسول خدا 9فرمودند: «خوشا به حال مخلصان، آنان چراغ‌های هدایتند و هر فتنه‌ی تاری از آنها بر طرف می‌شود.»[120]

8- تکبّر

تکبّر در لغت از باب تفعّل و از ریشه‌ی «کبر» است. «کِبر، حالتی مخصوص انسان است که از خود راضی است و خود را از دیگران برتر و بالاتر می‌داند.»[121] گمراهی شیطان نیز ریشه در تکبّر ورزیدن او دارد.
حضرت علی 7در خطبه‌ای که «قاصعه» نام دارد و در آن متکبّران را تحقیر نموده، عمل ابلیس را در سجده نکردن به حضرت آدم 7مورد نکوهش قرار داده است.[122] وقتی سرگذشت انبیای گذشته را تورق و تصفّح می‌نماییم می‌بینیم که پاره‌ای از ام‌الرّذایل، نظیر: هواهای نفسانی، تکبّر، حسادت و… باعث شده تا اختلاف و چند دستگی میان امّت‌های ایشان پیش بیاید و کار آن‌قدر بالا بگیرد که دست به قتل رسولان الهی :زنند: «و همانا به موسى کتاب [تورات] را دادیم، و پس از او پیامبرانى را پشت‏سر هم فرستادیم، و عیسى پسر مریم را معجزه‏هاى آشکار بخشیدیم، و او را با «روح‌القدس» تأیید کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبرى چیزى را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کِبر ورزیدید؟ گروهى را دروغگو خواندید و گروهى را کُشتید.»[123] نتیجه‌ی کلام این‌که، تکبّر و خودپسندی یکی از عوامل تفرقه و اختلاف است.

پی نوشت ها :

[104]- طباطبایی، محمّد حسین، پیشین، ترجمه‌ی موسوی همدانی، محمّدباقر، ج 2، ص 89.
[105]- عنکبوت/ 2.
[106]- آل عمران /186.
[107]- محمّدی ری شهری، محمّد، پیشین، ج 9، ص 4526، ش 15604.
[108]- سیّد رضی، ابوالحسن حسین بن محمّد، پیشین، خطبه‌ی 240.
[109]- واعظ‌زاده خراسانی، محمّد، امام على 7و وحدت اسلامی؛ مجموعه‌ مقالات کنفرانس بین‌المللى امام على 7، ج 2، ص 5.
[110]- سیّد رضی، ابوالحسن حسین بن محمّد، پیشین، خطبه‌ی 16؛ محمّدى رى‌شهری، محمّد، میزانالحکمه،‌ ج 9، ص 4515، ش1560.
[111]- امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 10، ص 126؛ عسگری، سیّد مرتضی، احادیث ام‌المؤمنین عایشه، ج 1، ص 187.
[112]- همان، ص 4514، ش 15598.
[113]- محمّدی ری شهری، محمّد، پیشین، ص 4524، شماره‌ی 15630، سیّد رضی، ابوالحسن حسین بن محمّد، پیشین، خطبه‌ی 93.
[114]- ر.ک: حسینی خامنه‌ای، سیّدعلی، صلح امام حسن 7یا قهرمانانه‌ترین نرمش تاریخ.
[115]- الإربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمّه:، ج 1، ص 566.
[116]- معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص 296؛ و نیز رک به: صفری فروشانی، نعمت‌الله، غالیان؛ مجلسی، محمّدباقر، بحاالانوار، ج 25؛ کشّی، ابوعمر و محمدبن عمر، اختیار معرفه الرجال؛ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه :.
[117]- ابن‌فهد‌ الحلی، احمد، ‌عده‌الداعی و نجاح‌الساعی، ص 268.
[118]- اللیثی الواسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم والمواعظ، ‌ص 298.
[119]- محمّدی ری شهری، ‌محمّد، پیشین، ج 9، ص 4524، 15633.
[120]- محمّدی ری شهری، محمّد، پیشین، ج 9، ص 4524، ش 15632.
[121]- راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، پیشین، ص421.
[122]- سیّد رضی، ابوالحسن حسین بن محمّد، پیشین، خطبه‌ی 192.
[123]- بقره/ 87.

منبع:ماهنامه اخلاق شماره 18

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید