کاوشی در نقش رذایل اخلاقی در ایجاد تفرقه از نگاه ثقلین(3)

کاوشی در نقش رذایل اخلاقی در ایجاد تفرقه از نگاه ثقلین(3)

2- پیروی از هوای نفس

مراد از عنوان مذکور، تبعیت خواهش‌ها، منوّیات، آرزوها، هوس‌های پست و ناچیز است. رسول خدا 6درباره‌ی خطر پیروی از هوای نفس چنین فرموده است: «بدانید که آنچه مرا بیش از همه نگران امتم کرده است دو خصلت است: پیروی از خواهش‌های نفس و آرزوی دراز؛ زیرا پیروی از هوا و هوس آدمی را از حق بازمی‌دارد و آرزوی دراز آخرت را از یاد می‌برد.»[40] شهید راه خدا و مجاهد نستوه، سیّد محمّدباقر حکیم، درباره‌ی نقش پیروی از هوای نفس در ایجاد اختلاف چنین نگاشته است:
«عامل اصلی اختلاف در میان انسان، هوا و هوس اوست که خداوند آن را همچون نیروی جاذبه‌ای که در فرآیند اراده و اختیار، با نیروی عقل و فطرت برابری می‌کند،‌ قرار داده است. با این تفاوت که تکیه‌ی هواهای نفسانی اصولاً بر نگرش عملگرایانه به امور، صرفاً از طریق محسوسات مادّی و نیازهای امنیّتی دنیایی‌که زاییده‌ی غریزه‌ی انسانی است و همچنین احساساتی که مصالح آنی آنها را ایجاب می‌کند، قرار دارد.»[41] امیرمؤمنان حضرت علی 7، سرمنشأ و خاستگاه تمام فتنه‌ها، اختلافات وکشمکش‌ها را تفرقه دانسته و چنین می‌فرمایند: «آغاز پیدایش فتنه‌ها هواهایی است که پیروی می‌گردد، و بدعت‌هایی است که گذارده می‌شود. در آن [فتنه‌ها و بدعت‌ها] با کتاب خدا مخالفت می‌شود، و بر پایه‌ی آن بدعت‌ها مردانی مردان دیگر را یاری و پیروی می‌کنند. اگر باطل [به‌طور صریح چهره می‌نمود و] با حق در آمیخته نمی‌شد، حق‌جویان آن را می‌شناختند. و اگر حق از پوشش باطل خالص می‌گشت،‌ زبان دشمنان از آن کوتاه می‌شد. امّا قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می‌گیرند و با هم می‌آمیزند، و در این هنگام است که شیطان بر دوستانش مسلّط می‌گردد، و کسانی که خداوند به آنان سابقه‌ی نیکو داده [یا لطف خداوند از پیش شامل حالشان بوده] نجات می‌یابند.» [42] آری، اوّلین اختلاف نیز در طول تاریخ بشر به‌سبب پیروی از مطامع نفسانی شکل پذیرفت. قابیل به‌خاطر ضعف نفس خویش دستش به کشتن برادرش آلوده گشت: «و داستان دو پسر آدم را به‌درستی بر ایشان بخوان، هنگامی‌که [هریک از آن دو،] قربانیی پیش داشتند. پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل] گفت‏: «حتماً تو را خواهم کُشت.» [هابیل] گفت‏: «خدا فقط از تقوا پیشگان می‌پذیرد.» «اگر دست‏ خود را به‌سوی من دراز کنی تا مرا بکُشی، من دستم را به‌سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکُشم؛ چراکه من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌ترسم.» «من می‌خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خودت [به سوی خدا] باز گردی و در نتیجه از اهل آتش باشی و این است‏ سزای ستمگران.» پس نفسِ [امّاره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وی را کُشت و از زیانکاران شد.»[43] خداوند در قرآن کریم به صراحت قوم بنی‌اسراییل را مثال زده که به‌خاطر پیروی‌ ازهواهای نفسانی خود عهد رسولان را می‌شکستند و به تکذیب و قتل ایشان کمر می‌بستند.
این امر در مورد تمام پیامبران بنی اسراییل به‌ویژه حضرت موسی 7و حضرت عیسی 7، صحّت داشت: «و همانا به موسی کتاب [تورات]را دادیم و پس از او پیامبرانی را پشت ‏سر هم فرستادیم و عیسی پسر مریم را معجزه‏‌های آشکار بخشیدیم و او را با «روح القدس» تأیید کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کِبر ورزیدید؟ گروهی را دروغ‌گو خواندید و گروهی را کُشتید.»[44] و اساساً تمامی بدعت‌ها ریشه در پیروی از هوای نفس دارد. «یحیی بن عبدالله بن حسن از پدرش چنین نقل می‌کند: «امیر‌مؤمنان حضرت علی 7پس از چند روزی که به بصره وارد شدند بالای منبر سخنرانی می‌فرمودند. مردی به‌سوی ایشان روان شد و پرسید: «ای امیر مؤمنان! به من بفهمانید که اهل جماعت، اهل تفرقه و جدایی،‌ اهل بدعت و اهل سنّت چه کسانی هستند؟ ایشان در پاسخ فرمودند: وای بر تو! حال‌که سؤال کردی خوب بفهم و نباید پس از من دیگر از کس دیگری سؤال کنی. اهل جماعت، من و هرکسی است که مرا پیروی کند هرچند اندک باشند و این حقّ است و امر خدا و رسولش 6است. اهل جدایی و تفرقه مخالفان من هستند و هرکس ایشان را پیروی کند گرچه بسیار باشند، و اهل سنّت آنان هستند که به شیوه و سنّت خدا و رسولش 6چنگ زنند هرچند اندک باشند، و اهل بدعت مخالفان امر خداوند و قرآن و رسول خدا 6هستند آنان که به رأی و هوی و هوس خویش عمل می‌نمایند هرچند اندک باشند که یک دسته از آنان را مشاهده نمودند و دسته‌های دیگری نیز باقی‌مانده‌اند و بر خداوند است که بر ایشان چیره شود و آنان را از صفحه‌ی روزگار محوگرداند.»[45] و به‌طور تفصیل به خود امیرمؤمنان درباره‌ی ستیزه و دشمنی امّت با او، پیمان‌شکنی ناکثین، ظلم و ستم قاسطین، خیانت مارقین، جنگ‌های حضرت 7با ایشان که قرآن و سنّت رسول خدا 6را وانهاده و آن دو را به رأی و هوی و هوس خود عمل می‌کنند. خبر دادند.[46]پس تبعیّت از هوای نفس سر از ناکجاآباد و هر کجاآباد در ‌می‌آورد.
حسین یعقوب در اثر گرانسنگ خود درباره‌ی علّت اختلاف مسلمین چنین می‌نویسد:
«علّت اختلاف مسلمانان و ناهماهنگی آنان و ناسازگاری و ناکامی آنها در رسیدن به وحدت، ‌در یک امر نهفته است و آن پیاده نکردن دستورهای الهی به‌طور کامل می‌باشد؛ چرا‌که آنان برخی از این دستورها را گرفته و برخی را رها کرده‌اند. در نتیجه، آن بخش از دستورهایی که نادیده گرفته شده بود، خلأ بزرگ و شکافی عمیق پدید آورد که آن را با سلسله برنامه‌هایی ساختگی و شتاب‌زده که براساس نظریّه‌های شخصی و سطح درک و فهم آنان پرداخته شده بود، پرکردند. این جعل و وضع، بعدها به‌عنوانِ بخش جدایی‌ناپذیر از فرمان‌های الهی، انتشار یافته و همانند احکام الهی پذیرفته و به اجرا درمی‌آمد.»[47] استاد عبدالهادی مسعودی (معاصر)، محقّق در علوم و معارفِ حدیث، پیروی از هوی و هوس را مانعی جهت دست‌یابی به‌مقصود متن حدیث دانسته که منجر به‌پیدایش نحله‌ها و فرقه‌های گوناگون اعتقادی و فقهی گشته است. ایشان چنین نگاشته است:‌
«گاه پژوهشگر به دنبال حقیقت نیست. او در پی عرضه‌ی سخن در نقاب حدیث است. او پیش‌‌تر رأیی را برگزیده و آن را برای خویش، حجّت ساخته و اکنون، به‌دنبال مستمسکی برای موجّه جلوه‌ دادن آن و مستندکردن و منسوب داشتن آن به دین است. اینان، اندیشه و رأی ناصواب خود را با حدیث، ‌مبرهن جلوه می‌دهند و مقصود حقیقی خویش را در قالب حدیث، بیان می‌کنند. جلوه‌گری در بازار دانش و تحکیم ظاهری نظریّه‌های ثابت نشده‌ی علمی به‌وسیله‌ی احادیث غیرناظر به آنها، یکی دیگر از موانع فهم درست و عمیق حدیث است. این دسته افراد در هنگام دست‌یابی به حدیثی که می‌تواند مؤیّد رأی آنان باشد، خیر و انصاف را به کنار می‌‌نهند و آن را دستاویز اثبات نظر خود می‌سازند و این همان تفسیر به رأی است که درباره‌ی قرآن، به شدّت از آن نهی شده است و معیار و ملاک این نهی، در حدیث نیز جاری است؛ چه، حدیث، بیان قرآن و تفسیر وحی است و همانند آن از یک مبدأ قدسی نشأت گرفته است. به تعبیر امام علی 7اینان فهم و رأی خود را تابع حدیث نکرده‌ند، بلکه حدیث را تابع رأی و هوای خود ساخته‌اند.[48] از این‌رو، امام صادق 7ازآنان شِکوه می‌کند و می‌فرماید: «إنّی لأحدّث الرجل بالحدیث و أنهاه عن الجدال و المراء فی دین الله و أنهاه عن القیاس فیخرج من عندی فیتأوّل الحدیث علی غیر تأویله»،[49] «من برای فرد حدیث نقل می‌کنم و او را از جدال و کشمکش در دین خدا و قیاس نهی می‌کنم، امّا او همین که از نزد من بیرون می‌رود حدیث را غیر از آنچه من بیان کرده بودم و تأویل آن را گفته بودم، نقل می‌کند.» راز پیدایش نحله‌های گوناگون و فرقه‌های مختلف، چه در میان شیعه و چه در میان اهل سنّت، به این‌گونه تفسیرهای نادرست از قرآن و حدیث باز می‌گردد.»[50] و اگر خدای بلند مرتبه هواهای نفسانی مردمان را پیروی کند. سیستم هستی دگرگون خواهد شد: )وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحقّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ بَلْ أَتَینَاهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ(؛[51] «و اگر حقّ از هوس‌های آنها پیروی می‌کرد، قطعاً آسمان‌ها و زمین و هرکه در آنهاست تباه می‌شد. [نَه!] بلکه یادنامه‏شان را به آنان داده‏ایم، ولی آنها از [پیروی] یادنامه خود روی‌گردانند.»
در زمان رسول خدا 6نیز عدّه‌ای با تبعیّت از هواهای نفسانی خود باعث گردیدند که امّت واحدی که مسلمانان آن را تشکیل داده بودند، تکه‌تکه شود )وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمهً وَاحِدَهً وَ أَنَاْ رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَینَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ(؛[52] «و در حقیقت، این امّت ‏شماست که امّتی یگانه است و من پروردگار شمایم؛ پس‏، از من پروا دارید. تا کار [دین]شان را میان خود قطعه‌قطعه کردند [و] دسته‌دسته شدند: هر دسته‏ای به آنچه نزدشان بود، دل‌خوش‌کردند.»
بر اساس این آیه، اساس حزب‌گرایی هوای نفس است. از جمله افرادی که در مسیر رسالت رسول خدا 6با ایشان ناسازگاری کردند و او را مورد اذیّت و آزار قرار دادند و موجب دسته‌بندی مسلمانان شدند و مشرکان را نیز علیه رسول خدا 6یاری می‌کردند،‌ اهل کتاب هستند. خداوند به رسول خود 6هشدار می‌دهد که اینان به هیچ روی حاضر به‌تبعیّت از تو نیستند و اگر حتّی تو از هوای نفس ایشان پیروی کنی، خود ستمگر و جفاکار هستی.[53] همچنین خداوند به رسولش 6درباره‌ی دیگر فرستادگان نیز همین سفارش را دارد.[54] کوتاه سخن این‌که پیروی از هواهای نفسانی سرمنشأ گناهان، به ویژه اختلاف و تفرقه است.

پی نوشت ها :

[40]- محمّدی ری‌شهری، محمّد، میزان الحکمه، ترجمه: شیخی، حمیدرضا، ج 1، ص 200، ش 768.
[41]- حکیم، سیّد محمّدباقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنّت، ترجمه: فقهی‌زاده، عبدالهادی، ص 39.
[42]- سیّد رضی، ابوالحسن محمّد بن الحسین، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی50. و در برخی از منابع نیز این عبارت وارد شده است: «إنّی سمعت رسول الله 6یقول: کیف أنتم إذا ألبستکم فتنه یربو فیها الصغیر و یهرم فیها الکبیر… ؟! » [ر.ک: محمّدی ری‌شهری، محمّد، میزان الحکمه، ترجمه‌: شیخی، حمیدرضا، ص 4518، ش 15608؛ نیز، همو، دانشنامه امیرالمؤمنین 7، ج 4، ص162].
[43]- مائده/ 30- 27.
[44]- بقره/ 87 .
[45]- طبرسی، ابومنصور احمدبن علی، الاحتجاج علی اهل اللّجاج، ج 1، ص 168؛ هندی، متقی بن حسام‌الدّین، کنز العمّال، ج 16، ص 184؛ مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمّه:، ج 75، ص 49 و ج 2، ص 266 و ج 32، ص 221 و 256؛ و نیز ر.ک: حرّانی، ابن‌شعبه، تحفالعقول عن آل‌الرسول :، ص 211.
[46]- مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمّه :، ج 29، ص 422.
[47]- حسین، یعقوب، اهل بیت :محور وحدت، ص 200.
[48]- امام علی 7این تعبیر را برای مردم آخر الزمان به‌کار می‌برد که «عطفوا الهدی عن الهوی» و نیز «عطفوا القرآن علی الرأی» [سیّدرضی، ‌ابوالحسن محمّد بن الحسین، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 138].
[49]-کشّی، محمّد بن مسعود، الرّجال، ج 2، ص 507.
[50]- مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، صص240-241.
[51]- مؤمنون/ 71.
[52]- مؤمنون/ 52-53.
[53]- بقره/ 145.
[54]- مائده/ 48
منبع:ماهنامه اخلاق شماره 18

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید