از بزرگان قریش بود، در روزهایی که حضرت حمزه (ع) اسلام آورده بود، سراسر محفل قریش را غم و اندوه فرا گرفته بود و سران بیم آن را داشتند که دامنه اسلام بیش از این توسعه بیابد. در آن میان عتبه گفت: من به سوی محمد می روم و مطالبی را پیشنهاد می کنم، شاید او یکی از آنها را پذیرد و دست از این آیین جدید بردارد. سران جمعیت قریش نظر وی را تصویب کردند، لذا او برخاست و به سوی پیامبر (ص) که در مسجد نشسته بود و او را با جمله هایی ستود، اموری را از قبیل ثروت، ریاست و طبابت پیشنهاد نمود. هنگامی که سخنان عتبه پایان یافت پیامبر (ص) فرمود:
آیا سخنان تو پایان پذیرفت؟ عرض کرد بلی. پیامبر به او فرمود: این آیات را گوش ده که پاسخ تمام پرسشهای تو است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حم تنزیل من الرحمان الرحیم کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون بشیراً و نذیراً فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون. سوره فصلت آیه 1.
به نام خدای رحمان و رحیم، حا میم، این کتاب از جانب خدای بخشنده و مهربان نازل گردیده است که آیه های آن برای گروهی که دانا هستند توضیح داده شده است. قرآنی است عربی بشارت دهنده و ترساننده است اما بیشتر آنها روی گردانیده اند و گوش نمی دهند. پیامبر (ص) آیاتی چند از این سوره خواند، وقتی به آیه سی و هفتم رسید، سجده کرد، پس از سجده رو به عتبه کرد و فرمود: از ابا ولید، پیام خدا را شنیدی؟ عتبه به قدری مسحور و مجذوب کلام خدا شده بود در حالی که دستهای خود را پشت سر نهاده و بر آنها تکیه زده بود، مدتی به همین حالت بر روی پیامبر (ص) نظارت نمود، گویا قدرت سخن گفتن از او سلب شده بود سپس از جای خود برخاست و مرکز قریش را پیش گرفت، سران قریش، از وضع و قیافه او احساس کردند که وی تحت تأثیر کلام محمد (ص) واقع شده و با حالت انکسار تؤام با شکستگی بازگشته است. عتبه گفت: به خدا سوگند کلامی از محمد شنیدم که تاکنون از کسی نشنیده بودم.
والله ما هو بالشعر و لا بالسحر و لا بالکهانه: به خدا قسم، کلام محمد (ص) نه شعر است، نه سحر و نه کهانت. من چنین صلاح می بینم که او را رها کنیم تا در میان قبایل تبلیغ کند، هرگاه پیروز گردد و ملک ریاست سلطنتی بدست آورد از افتخارات شما محسوب می گردد و شما را نیز در آن خطی است و اگر در آن میان مغلوب گردد دیگران او را کشته اند و شما را نیز راحت نموده اند. قریش، سخن و رأی عتبه را به باد مسخره گرفتند و گفتند: عتبه مسحور کلام محمد (ص) واقع شده است.