در حالی که عامه نسبت به خاک کربلا روایت ها را نقل کرده اند و مرحوم امینی نیز در کتاب سیرتنا و سنتنا از چند کتاب معتبر عامه ذکر فرموده است.
روزی رسول خدا (ص) در خانه ام سلمه بود و به او فرمود من می خواهم قدری استراحت کنم کسی وارد نشود. رسول خدا (ص) استراحت فرمود و ام سلمه درب حجره نشسته بود که اگر کسی بخواهد وارد شود مانع شود. ناگهان حسین(ع) آمد ام سلمه نتوانست جلویش را بگیرد و بر رسول خدا وارد شد. ام سلمه خواست عذر بیاورد که یا رسول الله (ص) من نتوانستم از حسین جلوگیری نمایم که رسول خدا (ص) فرمود حسین نور چشم من است یعنی حسین(ع) استثناء است آمدنش مانعی نداشت آن وقت حسین(ع) را در دامنش نشانید و گریه کرد. ام سلمه پرسید یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ پیغمبر جریان آینده حسین را فرمود. یکی از مجالس عزاداری پیغمبر (ص) برای حسین همین مجلس است چند مرتبه در خانه عایشه و چند مرتبه هم در خانه ام سلمه بود که در کتب عامه نقل کرده اند.