تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه)

تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه)

نویسنده: محمدرضا نصورى
مهدویت در تاریخ اسلام از قدمت و اهمیت‌به سزایى برخوردار است . از این رو، کتاب‌هاى متعدد و فراوانى طى قرون گذشته، حتى قبل از ولادت آن حضرت و سال‌هاى اخیر نوشته شده است که هرکدام، زوایایى از ابعاد مختلف و متعدد مهدویت را مورد تامل و امکان نظر قرار داده‌اند .
از جمله کتاب‌هایى که در دهه‌هاى اخیر نوشته شده و افق جدیدى را بر روى محققین گشوده است، کتاب تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج) اثر محققانه‌ى دکتر جاسم حسین است . این کتاب که به حق، در نوع خود کم‌نظیر است، به تاریخ سازمان وکالت و نقش آن در دوران غیبت صغرى مى‌پردازد .
متاسفانه به نظر مى‌رسد این کتاب آن گونه که شایسته آن است در میان دانش‌پژوهان و محققان ایران شناخته شده نیست . از این رو، بسیار مناسب است که به معرفى و نقد و بررسى آن پرداخته شود که تتبع و تحقیق بیشتر را به عهده علاقه‌مندان مى‌گذاریم . البته جا دارد از مترجم این کتاب، آقاى دکتر سید محمد تقى آیت‌اللهى که به حق، ترجمه‌اى قوى و روان را انجام داده‌اند، تقدیر به عمل آید .
مترجم محترم در جاهاى مختلف در برخى پاورقى‌ها به نقد و بررسى این کتاب پرداخته است . از جمله در صفحات 44، 46، 88، 113، 238، 239
این کتاب که توسط انتشارات امیر کبیر در قطع وزیرى در دو نوبت‌به چاپ رسیده، مدت‌هاست که نسخه‌هاى آن نایاب شده است . امید است مسؤلان امر نسبت‌به تجدید چاپ این اثر ارزنده اهتمام ورزند تا محققان به نحو احسن از این اثر ارزشمند استفاده کنند .

آشنایى با مؤلف کتاب
دکتر جاسم محمد حسین، اهل عراق و متخصص در تاریخ اسلام است . وى تحصیلات خود رادر تاریخ خاور میانه در بصره، بغداد و ادینبورگ به انجام رسانده و دکتراى خود را از دانشگاه ادینبورگ اخذ کرده است . سپس در بخش «مطالعات اسلامى و خاور میانه‌» دانشگاه ادینبورگ، دوره‌ى تحقیقات فوق دکترا را ادامه مى‌دهد .
علاوه بر تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج)، مقالات و کتاب‌هاى محققانه‌ى دیگرى نیز از دکتر جاسم حسین، به زبان‌هاى انگلیسى، عربى و اردو به چاپ رسیده است . برخى از آن‌ها عبارتند از:
1-بررسى مراسم مذهبى تعزیه در میان شیعیان از دیدگاه تاریخى و جامعه‌شناسى .
2-سیاست اصولى و منسجم امامان علیهم السلام .
3-نقش احادیث مذهبى در غیبت امام دوازدهم (عج)
4- تاثیر غیبت کبرى امام دوازدهم (عج) بر موقعیت‌سیاسى و مذهبى فقهاى امامیه .
5- نقش وکالت امامیه با عنایت‌خاص نسبت‌به دوران نخستین سفیر . (1)

آشنایى با کتاب و فصل‌هاى مختلف آن
این اثر با ورود و خروج بسیار عالى به مباحث، یک سیر تحقیقى محققانه و منصفانه را پى مى‌گیرد و از یک مقدمه، هفت فصل و نتیجه‌گیرى تشکیل شده است .
مقدمه: معرفى منابع اولیه و بررسى آن‌ها .
فصل اول: نقش احادیث در غیبت امام دوازدهم (عج )
فصل دوم: نقش امامان در فعالیت‌هاى مخفى و تاثیر آن بر تکامل تدریجى غیبت .
فصل سوم: دیدگاه‌هاى امامیه درباره‌ى امام غائب و ولادت آن حضرت .
فصل چهارم: بازتاب فعالیت‌هاى مخفى امام دوازدهم (عج) در اقدامات سفیران آن حضرت .
فصل پنجم: فعالیت‌هاى مخفى دومین سفیر امام دوازدهم (عج)
فصل ششم: دوران نوبختى، سومین سفیر .
فصل هفتم: سفیر چهارم و غیبت کبرى امام دوازدهم (عج )
نتیجه‌گیرى: از کل مباحثى که در کتاب مطرح شده است .

مقدمه
نویسنده با تفکیک نگاه تاریخى از اعتقادى و اهمیت نگاه اعتقادى، به معرفى و بررسى مآخذ و منابع تاریخ عصر غیبت مى‌پردازد . وى منابع را به سه بخش تقسیم مى‌کند، آن‌گاه به بررسى هر بخش مى‌پردازد .
بخش اول – کتاب‌هایى که در خصوص غیبت نوشته شده است:
الف) قبل از سال 260ه/874 م .
ب) در سال‌هاى 260 ه – 329ه/874- 941 م .
ج) بعد از سال 329ه/941 م .
بخش دوم – کتاب‌هاى رجالى:
الف) معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین، اثر: محمد بن عمر کشى (متوفى 368ه/978 م) .
ب الفهرست‌شیخ طوسى .
ج) الرجال شیخ طوسى .
د) فهرست اسماء مصنفى الشیعه، اثر احمد بن على‌نجاشى (متوفى‌450ه/1058م)
بخش سوم – کتاب‌هاى تاریخ عمومى:
الف) تاریخ الرسل و الملوک، طبرى .
ب) مروج الذهب، التنبیه و الاشراف، مسعودى و اثبات الوصایه، (منسوب به او).
ج) الکامل فى التاریخ، ابن اثیر .

فصل اول
نویسنده در این فصل، نقش احادیث ائمه‌ى معصوم علیهم السلام را در غیبت امام دوازدهم (عج) بررسى مى‌کند . او ابتدا، واژه‌ى مهدى را ریشه یابى مى‌کند که گروه‌هایى مثل کیسانیه، زیدیه، ناووسیه و . . . چگونه از این واژه بهره مى‌برند . سپس به غیبت قائم مهدى (عج) در قرآن مى‌پردازد و بیان مى‌دارد که تفاسیر شیعه، به بسیارى از آیات به عنوان مظهرى از نقش قائم و غیبت او مى‌نگرند .
وى در ادامه، احادیثى را که مربوط به امام دوازدهم (عج) و غیبت آن حضرت مى‌باشد، بررسى مى‌کند و معتقد است رقابت‌سیاسى موجود در میان مسلمین، افرادى را تشجیع مى‌کرد تا از این امید بزرگ، سوء استفاده کنند و احادیث نبوى را به نفع خود در تلاش خویش براى کسب قدرت، منحرف سازند .
نویسنده، احادیث اهل سنت را درباره‌ى جانشینان پیامبر صلى الله علیه و آله که دوازده نفرند، مى‌آورد و یادآورى مى‌کند که در آن روایات، سخنى از این که دوازدهمین آن‌ها در پرده‌ى غیبت‌به سر مى‌برد، نیست، با آن که او، قائم مهدى(عج) است . بعد، احادیث زیدیه و امامیه را بیان مى‌کند که به وضوح نشان مى‌دهد، امام دوازدهم قائم است . نویسنده در ادامه به نقش سیاسى قائم در جامعه مى‌پردازد و ایجاد زمینه سازى توسط امامان و علایم ظهور قائم را توضیح مى‌دهد .

فصل دوم
نویسنده در این فصل، نقش امامان علیهم السلام در فعالیت‌هاى مخفى و زیرزمینى و تاثیر آن بر تکامل تدریجى غیبت از امام ششم علیه السلام به بعد را بررسى مى‌کند که چگونه با فشارهاى عباسیان سیاست تقیه را در پیش گرفته بودند . علاوه بر آن شکاف‌هاى ایجاد شده در میان امامیه را توضیح مى‌دهد .
مؤلف، موقعیت امام صادق علیه السلام و نگرش امام علیه السلام به نظام سیاسى جدید را با شرایط بحرانى‌اى که عباسیان به وجود آورده بودند، توضیح مى‌دهد و مى‌گوید که همین مساله امام علیه السلام را واداشت تا ابزار جدیدى براى ارتباط با اعضاى جامعه‌ى خود جست و جو کند . لذا امام، نظام زیرزمینى ارتباطات (التنظیم السرى) را در جامعه به کار گرفت .
در دوره‌ى امام کاظم علیه السلام، امامیه به علت فشار عباسیان و قیام اسماعیلیه، ضعیف شده بودند . لذا امام علیه السلام با در پیش گرفتن سیاست تقیه، هواداران خود را از هرگونه قیام مسلحانه، منع مى‌کرد . با شهادت امام کاظم علیه السلام، شکاف دیگرى میان امامیه ایجاد شد و بخش عظیمى واقفیه شدند; یعنى امام کاظم علیه السلام را قائم مهدى دانستند . در این‌جا، نویسنده چهار گروهى را که در مرگ امام علیه السلام اختلاف داشتند، توضیح مى‌دهد، که سه گروه به رحلت امام علیه السلام معتقد بودند و یک گروه منکر . علت اصلى انکارشان به خاطر اموال و پول‌هایى بود که به عنوان سهم امام علیه السلام در اختیار داشتند و مى‌خواستند به بهانه و عذرى آن‌ها را پس ندهند . سپس دوران امام رضا علیه السلام را توضیح مى‌دهد که سیاست تقیه هم‌چنان ادامه دارد و امام علیه السلام چون با مامون در حکومت نقش دارد، لذا در این زمان، از نهاد وکالت‌سخنى در میان نیست . ولى گسترش سازمان امامت (وکالت) را در زمان امام جواد علیه السلام، شاهد هستیم و امام علیه السلام به هواداران خود اجازه‌ى نفوذ به دستگاه عباسیان را مى‌دهد . البته فعالیت‌هاى مخفى تنها به منظور هدایت امور مالى و مذهبى امامیه صورت مى‌گرفت، نه تهدید حکومت مامون .
نویسنده در ادامه، به دیدگاه عباسیان نسبت‌به فعالیت امام هادى علیه السلام مى‌پردازد و شیوه‌ى خشن برخورد متوکل در قالب اقدامات ضد شیعى و تاسیس ارتش نوین موسوم به «شاکریه‌» را که به ضد علوى معروف بودند، بررسى مى‌کند که چگونه وکلاى امام را دستگیر و شکنجه و به شهادت مى‌رساندند و حتى قبور ائمه علیهم السلام را تخریب کردند . اقدامات متوکل لطمات جدى به ارتباطات شبکه‌ى وکالت وارد کرد، ولى مانع از فعالیت امام هادى علیه السلام نشد . در زمان منتصر، اوضاع کمى بهتر شد، ولى قیام‌هاى متعدد باعث‌شد عباسیان، قیام‌ها را با امامیه مرتبط بدانند و رهبران امامیه را به سامراء فرابخوانند .
بعد از شهادت امام هادى علیه السلام، دیدگاه محتاطانه‌ى حکومت نسبت‌به امامیه در طول امامت امام عسکرى علیه السلام ادامه یافت و حضرت هم سیاست تقیه را در پیش گرفت .
نویسنده در پایان فصل، نتیجه مى‌گیرد که امامان علیهم السلام بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، حالت تقیه نسبت‌به خلفاء را در پیش گرفتند و پیوسته آماده‌ى قیام بودند و اگر پیروان متعهدى داشتند، قیام مى‌کردند . لذا با توجه به اوضاع و شرایط سیاسى، سیاست تقیه، بهترین روش بود . از سویى تا زمان امام عصر (عج)، نهاد یا سازمان مخفى وکالت را تشکیل دادند .

فصل سوم
نویسنده در این فصل، دیدگاه‌هاى امامیه را درباره‌ى امام غایب و ولادت آن حضرت و انشعاباتى را که بعد از شهادت امام عسکرى علیه السلام میان هواداران حضرت به وجود آمده است، تحلیل مى‌کند . بررسى تاریخى و اعتقادى حاکى از آن است که در رحلت امام عسکرى علیه السلام ، امامیه درگیر مسایلى شدند که مانند آن پس از رحلت امام هفتم علیه السلام پیش آمد . اینان به واقفه، محمدیه، جعفریه و قطعیه منشعب شدند .
نویسنده در ادامه به بررسى روایت صدوق‌قدس سره پیرامون مادر حضرت اشاره دارد و شواهدى را بر عدم صحت این روایت و علت تعدد نام مادر حضرت بیان مى‌دارد .
سپس نویسنده، دلایل غیبت صغرى را بیان مى‌کند و نتیجه مى‌گیرد که این عوامل اعث‌شد فعالیت‌هاى سازمان امامت‌به طور مخفى انجام گیرد و حتى امام دوازدهم علیه السلام را هم ناچار ساخت تا از پیروان خود، غیبت کند و از طریق سازمان مخفى امامت، فعالیت‌هاى خود را ادامه دهد .
نویسنده در پایان این فصل، به طرح امام عسکرى علیه السلام براى اختفاى جانشین خود، تغییر مکان آن حضرت، ادامه‌ى فعالیت‌هاى سیاسى و مذهبى از طریق نهاد وکالت، تلاش عباسیان براى دستگیرى فرزند امام عسکرى علیه السلام اشاره دارد .

فصل چهارم
نویسنده در این فصل، به بازتاب فعالیت‌هاى مخفى امام دوازدهم علیه السلام در اقدامات سفیران آن حضرت با بررسى اجمالى وکالت قبل از امام دوازدهم علیه السلام از زمان امام صادق علیه السلام پرداخته و وظایف اصلى وکلا را برمى‌شمارد . سپس به دوره‌ى اولیه زندگى عثمان بن سعید پرداخته که از سن یازده سالگى در خدمت امام جواد علیه السلام و بعد از آن در خدمت امام هادى علیه السلام بوده است . در این دوره، عثمان بن سعید، عهده دار امور داخلى سازمان و تنظیم روابط بین مرکز سازمان و دیگر شعب بود . وى در دوران امام یازدهم علیه السلام هم‌چنان در سمت‌خود ابقا شد .
نویسنده در ادامه، به مخالفین سفیر اول پرداخته و به وکالت عثمان بن سعید در زمان امام دوازدهم (عج) و مهاجرت او به بغداد و زندگى‌اش به صورت تقیه اشاره دارد . این تقیه تا آن جا بود که او حتى در مجادلات سیاسى نیز وارد نمى‌شد و در شغل روغن فروشى، زندگى را مى‌گذارند . سازمان وکالت در دوران سفیر اول، پنج ناحیه را پوشش مى‌داد که عبارتند از:
1-عراق که مرکز سفارت بود .
2-مصر، حجاز، یمن که به نظر مى‌رسد مرکز اصلى سازمان در این ناحیه، مدینه باشد .
3-آذربایجان و اران .
4-قم و دینور .
5-رى و خراسان .
مؤلف در انتهاى این فصل مى‌افزاید که سال وفات سفیر اول معلوم نیست و قبر وى در قسمت غربى بغداد در مسجد «درب‌» قرار دارد .

فصل پنجم
در این فصل، به فعالیت‌هاى مخفى دومین سفیر امام (عج) ; محمد بن عثمان بن سعید عمرى پرداخته مى‌شود . آن‌گاه انگیزه‌هاى افرادى را که منکر وکالت وى شدند، بررسى مى‌کند; افرادى هم‌چون ابن هلال، بلالى و محمد بن نضیر . سپس به فعالیت‌هاى وى درباره‌ى وکلاى دروغین و فشار عباسیان مى‌پردازد .
وکیل دوم، بسیار زیرک و دقیق بود، تا آن‌جا که هیچ ردپایى از کارهاى خود باقى نمى‌گذاشت و همواره جان خود و امام را از خطر، محفوظ نگاه مى‌داشت .
نویسنده در ادامه، تاثیر فعالیت‌هاى انقلابى سایر گروه‌هاى شیعه بر نگرش عباسیان را نسبت‌به امام (عج) بررسى مى‌کند و عواملى را که باعث تیره شدن روابط عباسیان با امامیه مى‌شود، برمى‌شمارد، مثل: قیام زنگیان یا کشف فعالیت‌هاى زیرزمینى گروه‌هاى اسماعیلیه‌ى اصلى و قرامطه . چون عباسیان بین فرق شیعه، تفاوت قایل نبودند .
مؤلف در پایان فصل، به وفات ابوجعفر اشاره دارد که وى زمان مرگ خود را پیش‌گویى کرد و سنگ قبر خود را آماده ساخته بود . قبر وى در جاده‌اى که به کوفه ختم مى‌شود، در سمت غربى بغداد مى‌باشد .

فصل ششم
این فصل به سومین سفیر; یعنى ابوالقاسم حسین بن روح بن ابى بحر نوبختى، اختصاص دارد . در ابتدا به معرفى نوبختى و فعالیت‌هاى او در دوران سفیر دوم مى‌پردازد . بعد نحوه‌ى انتصاب او را بیان مى‌کند که سفیر دوم در بستر مرگ، در حالى که همگى بر بالین او گرد آمده بودند، ابن روح نوبختى را با بیان این مطلب که امام دوازدهم (عج) دستور فرموده‌اند، منصوب کرد . سپس نویسنده به فعالیت‌ها و اقدامات ابن روح پرداخته و این که وى به صورت تقیه و با هشیارى کامل، وظایف محوله را به نحو احسن پى‌گیرى مى‌کرده است .
نویسنده در ادامه اشاره دارد به تقابل نوبختى با شلمغانى که ابتدا دستیار و قائم مقام نوبختى بود و بعدها به خاطر عقاید الحادى و انحرافى شلمغانى، از هم جدا شدند . از امام دوازدهم (عج) درباره‌ى ارتداد و انحراف شلمغانى، توقیعى توسط سفیر سوم انتشار یافت .
پس از مرگ شلمغانى 323 ه/934 م، اقتدار ابن روح نوبختى حتى میان عباسیان هم بالا گرفت . ابن روح در سال 326 ه . ق رحلت‌یافت و در قریه‌ى «نوبختیه‌» در غرب بغداد دفن گردید .

فصل هفتم
مؤلف در این فصل، به زندگى و فعالیت‌هاى ابوالحسن على بن محمد سمرى و حوادث ابتداى غیبت کبرى مى‌پردازد . به گفته‌ى وى، چون دوران سفارت سفیر چهارم کوتاه بود (329ه – 326ه/941م – 937م)، تغییرات قابل ملاحظه‌اى در روابط او با وکلا نمى‌توانست پدید آید . یک هفته قبل از فوت وى، امام (عج) در توقیعى به پایان ارتباط مستقیم بین سفیران با امام و آغاز غیبت کبرى اشاره دارند .
نویسنده در ادامه، به نگرش فضلاى امامیه نسبت‌به غیبت کبرى مى‌پردازد . از این دوران به دوران «حیرت و امتحان‌» یاد مى‌شود . این دوران با حملات گروه‌هاى مخالف همراه بود . این حملات، علماى امامیه را وادار ساخت که بیشتر به مباحث کلامى روى آورند .
نویسنده در انتها، عواملى را که باعث گسترش نقش علما و فقها پس از غیبت کبرى مى‌شود، توضیح مى‌دهد .

نتیجه‌گیرى
1-این که ماهیت غیبت امام دوازدهم (عج) در تاریخ شیعه از قدمت‌بسیار برخوردار است و با مساله‌ى امامت، ارتباط نزدیک دارد و ائمه علیهم السلام فرصت نیافتند به جز چند سال از حکومت على علیه السلام حکم برانند . لذا فعالیت‌هاى خود را در سه زمینه‌ى عمده، محدود ساخته بودند:
الف) نشر احادیث نبوى میان مردم و آشنایى مردم با رهبران واقعى جامعه .
ب) از زمان امام صادق علیه السلام، احادیث مربوط به قیام امام (عج) و تشکیل حکومت جهانى نشر داده شد، اما احادیث، تاریخ قیام را تعیین نمى‌کرد و این ابهام باعث‌سوء استفاده‌هایى هم شد .
ج ائمه‌ى نخستین معتقد بودند که اگر شرایط ایجاب کند، هر یک از آنان مى‌توانند قائم مهدى باشند، اما پس از شکست قیام مورد نظرشان به سال 140 ه . ق . مصمم شدند تا پیروان حق را به تعمق در امور مذهبى تشویق و شرایط سیاسى را به نفع خود هموار کنند . از نتایج این سیاست‌ها، تاسیس سازمان وکالت در دوران امام صادق علیه السلام بود که به صورت ابزارى براى سرپرستى فعالیت‌هاى امامیه و در نهایت، تاسیس حکومت‌حقه اسلامى به کار مى‌رفت .
2-عباسیان متوجه خطر امامیه و شیعیان براى خود بودند، لذا در پى انحراف توجه مردم به آنان برآمدند و به جعل احادیثى مبنى بر این که امام و پیشواى بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله، عباس است نه على علیه السلام پرداختند . هم‌چنین به اقداماتى در جهت انشعاب میان شیعیان دست زدند . آنان براى نظارت مستقیم بر رهبران امامیه، پاى امامان علیهم السلام را به دربار کشاندند . سپس روابط بین پیروان و امامان مشکل شده بود . در این زمان، اختیاراتى به سفیران تفویض شد تا فعالیت‌هاى امامیه را سرپرستى کنند .
3-این کتاب کوششى است در راستاى اثبات امام دوازدهم (عج)، جانشین امام حسن عسکرى علیه السلام که موسوم به محمد مى‌باشد و دو غیبت دارد که غیبت اول با گسترش نقش وکالت و فعالیت‌هاى چهار سفیر همراه است .
مطالعه‌ى منتقدانه‌ى این دوره نشان مى‌دهد که وظیفه‌ى اصلى سفرا، انجام وظایف خاصى بود که پیش از این، ائمه به عهده داشتند تا امام را از فشارهاى سیاسى که توسط عباسیان اعمال مى‌شد، محفوظ دارند .
4-با فوت سفیر چهارم، ارتباط مستقیم با امام خاتمه یافت و نهاد وکالت هم به پایان خود رسید و امامیه در غیبت کبرى و در انتظار واقع شد . فقها در این زمان به خود جرات نمى‌دادند به نمایندگى از سوى امام اقدامى کنند، ولى طولانى شدن دوران غیبت، فقها را بر آن داشت تا خلا موجود را پر کنند . لذا با توجه بیشترى به امور عقیدتى پرداختند و به تدریج‌به عنوان نایبان غیر مستقیم (نایب عام) امام غایب مورد توجه قرار گرفتند و جامعه را به فقه اسلامى رهبرى و هدایت کردند .

نقد و بررسى
1-این اثر اثبات مى‌کند که آن امام منتظر و موعود، امام دوازدهم (عج) شیعیان است که در پرده‌ى غیبت‌به سر مى‌برد و زمانى که علایم ظهور مندرج در حدیث نبوى آشکار شود، ظهور خواهد کرد .
2-مؤلف با تکیه بر منابع قدیمى و اصیل شیعه با تحقیقى عمیق، زمینه‌هاى تاریخى غیبت امام را از زمان امام صادق علیه السلام بررسى و قائمیت امام زمان را اثبات مى‌کند .
3-رعایت اصل ریشه‌یابى دقیق نسبت‌به حوادث عصر غیبت صغرى، موجب پدید آمدن امتیاز خاص و شاید منحصر به فردى در این اثر شده و آن همانا پرداختن به مساله‌ى سازمان وکالت و نگاه دقیق و تفصیلى به آن است; زیرا در حقیقت‌سازمان وکالت در عصر غیبت صغرى ادامه‌ى حرکتى بود که از عصر امام صادق علیه السلام پدید آمد و با گزینش وکلا و اعزام آنان به مناطق شیعى محقق شد . البته برخى دیگر از محققین، شروع سازمان وکالت را از زمان امام هفتم علیه السلام مى‌دانند و این نظریه‌ى نویسنده را رد مى‌کنند، (2) اما به نظر مى‌رسد، حق با جاسم حسین باشد . (3)
4-این اثر از جمله معدود منابع تحقیقى و پژوهشى پیرامون عصر غیبت صغرى است که با دید تحلیلى – انتقادى به بررسى وضعیت‌سیاسى، اجتماعى، دینى و فرهنگى این عصر پرداخته است .
5-از ویژگى‌ها و امتیازات این اثر آن است که مؤلف سعى کرده است که حوادث و جریانات موجود در عصر غیبت صغرى را با ملاحظه‌ى ریشه‌هاى تاریخى آن در عصر حضور ائمه بررسى کند . ایشان به ذکر احادیثى مى‌پردازد که از دیرباز درباره‌ى مهدى (عج) در میان شیعیان رایج‌بوده است و مشخصا اثبات مى‌کند که مهدى موعود (عج)، همان امام دوازدهم شیعیان است .
6-مؤلف در موارد بسیارى، فراتر از ظواهر نصوص حرکت کرده و از خلال نصوص تاریخى توانسته است پیام، نص یا لوازم آن را نیز استکشاف کند .
7- از آن جا که کشف روابط درون گروهى شیعه در عصر غیبت صغرى و ارتباطات شیعیان با سفراى ناحیه‌ى مقدسه، نقش بسیار مهمى در شناخت دقیق وضعیت‌سیاسى و اجتماعى شیعه در این عصر دارد، لذا مؤلف ضمن نگاه دقیق به مسایل عصر نواب اربعه با بهره‌گیرى از منابعى که بعضا شهرت چندانى ندارند، سعى کرده است‌یک چارچوب منطقى را براى ترسیم وقایع این عصر فراهم آورد .
8- این اثر در زبان انگلیسى، اولین تالیفى است که به وجود امام دوازدهم علیه السلام به طور کامل بحث کرده و آن را اثبات کرده است . البته به زبان عربى، اردو و فارسى نیز ترجمه شده است .
9-گرچه مؤلف سعى کرده است اسامى اعضاى سازمان وکالت را از عصر امام صادق علیه السلام به بعد کشف و در جاى خود نقل کند و تا حدود زیادى نیز در این جهت موفق بوده، اما در برخى موارد، معرفى کامل نبوده است و در مواردى، افرادى را به عنوان وکیل معرفى کرده که وکالت‌شان اثبات نشده است . برخى از آن‌ها عبارتند از:
الف) على بن بابویه (ص 26)
ب) محمد بن ابى عمیر (ص 135) که وکیل بغداد معرفى شده، ولى وکالت وى با توجه به کتب رجالى، ثابت نشده است .
ج) حسن بن فضل بن زید یمانى (صص 150 و 171) که وکیل توس معرفى شده است، در حالى که شیخ صدوق‌قدس سره به عدم وکالت وى، تصریح دارد . (4) گرچه قرینه‌اى بر وکالت وى مى‌توان یافت، ولى در هر حال تصریح نشده است .
د) عبدالله بن جعفر حمیرى (ص 153 .) به عنوان وکیل برجسته‌ى قم معرفى شده، در حالى که وکالت وى ثابت نشده است .
ه) احمد بن محمد دینورى (ص 153 .) گرچه قرینه‌اى هست که ایشان وکیل است، ولى تصریحى بر وکالت ایشان نیست . بهتر آن است که اسم‌شان جزء محتمل الوکاله معرفى شود .
و) احمد بن حسن مادرایى (ص 153) به عنوان وکیل نیشابور معرفى شده است . گرچه احتمال وکالت وى زیاد است، ولى در منابع رجالى، تصریحى به آن نیست .
ح) ابوسهل بن نوبختى (ص 198) که وکالت وى ثابت نشده است .
9-مؤلف در برخى موارد با دقت‌هاى موشکافانه، به نقد و بررسى برخى روایت‌ها مى‌پردازد . از جمله مى‌توان به بررسى وى در مورد روایت صدوق‌قدس سره پیرامون مادر حضرت حجت (عج) اشاره کرد که در پایان، مناسب است تمامى متن آن آورده شود . (5)

مادر امام دوازدهم
مسعودى، قدیمى‌ترین عالم امامى است که درباره‌ى امام دوازدهم خبر مى‌دهد . بنا به گزارش او، مادر ایشان، کنیزى به نام نرجس بوده است . [53 (6) ] شهید (متوفى 786 ه/1384 م) نام او را مریم بن زید علویه ذکر مى‌کند [54 ] و دیگر اخبار، او را ریحانه، صیقل و سوسن مى‌نامند 55 امکان دارد نام اصلى او همان نرجس باشد و دیگر اسامى به جز صیقل را بانوى او حکیمه; دختر امام جواد علیه السلام به وى داده باشد . مردم آن زمان، کنیزان را براى خوش‌آمدگویى به اسامى گوناگون مى‌خواندند و نرجس، ریحانه و سوسن همه اسامى گل‌ها هستند .
قدیمى‌ترین خبر درباره‌ى ملیت مادر امام دوازدهم، به سال 286ه/899م برمى‌گردد . صدوق قدس سره نخستین بار به نقل از محمد بن بحر شیبانى که روایت‌خود را به بشر بن سلیمان نخاس منسوب مى‌داند، این موضوع را ذکر کرده است . طبق این خبر، او شخصى مسیحى مذهب از روم بود که توسط نیروهاى اسلامى به اسارت درآمد و به صورت کنیز در معرض فروش قرار گرفت . نخاس، وى را از بازار برده فروشان بغداد خرید و به محضر امام دهم رحمه الله حضرت على هادى علیه السلام در سامراء فرستاد . روایت مذکور، پس از بیان این مطلب، اعتبار خود را از دست داده و به سبک شرح نویسى زندگى اولیا و قدیسین درمى‌آید . روایت مى‌شود که مادر امام دوازدهم، ملیکه بنت‌یشوع، نوه‌ى دخترى قیصر روم بود و مادرش از اعقاب شمعون; حوارى عیسى علیه السلام بوده است . زمانى که ملیکه در کاخ جدش، مریم رحمه الله مادر عیسى علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر اسلام را در عالم رؤیا مى‌بیند، حضرت فاطمه علیها السلام در عالم رؤیا، او را به اسلام دعوت مى‌کند و وى را متقاعد مى‌سازد تا خود را به اسارت لشکریان اسلام درآورد . [56 ] توثیق این روایت از جنبه‌هاى گوناگون مورد سؤال قرار گرفته است . شک‌آورترین نکته در بخش آخر این روایت ملاحظه مى‌شود:
اولا: پس از سال 242ه/856م جنگ عمده‌اى بین عباسیان و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلى هم در مآخذ دیده نمى‌شود که امپراتور روم از عباسیان، تقاضاى آزادى نواده‌ى دخترى خود را کرده باشد . 57
ثانیا: نویسندگان متقدم امامى به ویژه قمى، نوبختى، کلینى و مسعودى که معاصر شیبانى (راوى حدیث) بوده‌اند، در آثار خود به این روایت رجوع نکرده‌اند . به علاوه، کشى که از یاران شیبانى است و نجاشى و ابن داود از علماى بعدى، مدعى هستند که وى از غلات بوده است . [58
ثالثا: کلینى مى‌گوید که مادر قائم، کنیزى از نویه، استان شمالى سودان بوده است . [59] به علاوه، نعمانى و صدوق، احادیث دیگرى را روایت مى‌کنند که حاکى از آن است که مادر قائم، کنیزى سیاه بوده است . [60 ] امکان دارد علت آن‌که متاخرین امامیه، این روایات را نادیده انگاشته و روایت‌شیبانى را موثق پنداشته‌اند، آن باشد که روایت مذکور، مادر امام قائم را از نسلى شریف و طبقه‌ى ممتاز اجتماعى مى‌داند . به ویژه وجود رابطه‌اى بین امام دوازدهم، قائم (عج) و عیسى علیه السلام در این حدیث، آن‌ها را مجذوب کرده است; زیرا احادیث نبوى حکایت از آن دارد که هر دو با هم قیام کرده و دنیا را از شر ظلم و جور، رهایى مى‌بخشند . [61
با ملاحظه‌ى این سه نکته، روایت محمد بن بحر شیبانى را مى‌توان رد کرد، با وجود آن‌که طوسى و ابن رستم طبرى آن را موثق مى‌دانند 62.
احتمالا شیخ مفید، خبر صحیحى از منشا مادر قائم ارایه داده باشد . وى مى‌گوید: آن بانو، کنیزى بود که در خانه‌ى حکیمه، خواهر امام دهم علیه السلام، بزرگ شد . بنا به گفته‌ى او، چون امام سیماى او را دید، پیش بینى کرد که از وى، فرزندى با نایت‌خاص الهى به دنیا خواهد آمد . [63 ] طبق نظریه‌ى صدوق، وى قبل از رحلت‌شوهرش، امام حسن عسکرى علیه السلام به سال 260ه/874م درگذشته است، [64] ولى بنا بر روایت نجاشى، پس از این سال نیز در قید حیات بوده و در خانه‌ى محمد بن على بن حمزه از دستیاران نزدیک همسرش، امام حسن عسکرى علیه السلام پنهان شده است . [65

پی نوشت :

1-تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عج)، جاسم حسین، ترجمه: دکتر آیت اللهى، ص 12 .
2-مکتب در فرآیند تکامل، دکتر سید حسن مدرسى طباطبایى، ترجمه هاشم ایزدپناه، ص 20 .
3-تاریخ عصر غیبت، (آقایى، جبارى، عاشورى حکیم)، ص 185 .
4- کمال الدین، شیخ صدوق‌قدس سره، ص 426 .
5-شایان ذکر است که نقل سخن جاسم حسین به معناى پذیرش آن نیست‌بلکه از باب نمونه است .
6- این شماره‌ها، شماره‌هاى پى‌نوشت کتاب است . علاقه‌مندان مى‌توانند به اصل کتاب صص 114- 115 مراجعه کنند .
منبع: سایت امام مهدی علیه السلام

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید