دعا درمانی در طب سنتی

دعا درمانی در طب سنتی

نویسنده: محمد سعید جانب اللهی

شامل نذورات، قربانی، نمازخوانی و دعاست و بیشتر برای کودک کاربرد دارد. از مقدمات دعا درمانی سر کتاب بینی است که به ترتیب زیر انجام می‌شود:

سرکتاب بینی:
دعانویس ابتدا اسم خواهنده و مادر او را پرسیده حروف آن را به محاسبه‌ی ابجد به عدد در می‌آورد. سپس جمع آن‌ها را دوازده دوازده طرح نموده باقی مانده را طالع سر کتاب خواه و دعاخواه می‌داند.
حروف ابجد: از صور هشتگانه حروف جمل است که ترتیب حروف الفبای مردم فینیقیه بوده است بدین ترتیب: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ، و در حساب جمل الف تا طاء به ترتیب نماینده یک تا نه، و یاء تا صاد به ترتیب نماینده ده تا نود، و قاف تا غین به ترتیب نماینده صد تا هزار است (نک. دهخدا). در طالع بینی برای سهولت آن را طرح و تصغیر نموده چنین عدد داده‌اند:
الف1، ب2،ج3، د4، ه5 و 6 ، ز7، ح8، ط 9، ی 10، ک 8، ل 6، م 4، ن 2، س ساقط که پس از طرح 12، 12 چیزی از آن باقی نمی‌ماند، ع 10، ف8، ص 6، ق 4، ر 8، ش ساقط؛ ت 4، ث 8، خ ساقط، ذ4، ض8، ظ ساقط، غ4، و این اعداد صغیر راهنمای سر کتاب بین بوده به این طریق که مثلاً اسم خواهند ربابه و اسم مادرش کوکب باشد، ر8، ب 2، الف1، ب2، ه 5، جمعاً 18 می آید. پس از طرح 12، 6 از آن باقی می‌ماند، اسم مادر کوکب ک8، واو 6، ک 8، ب2، جمع 24. پس از طرح 12، 12 از آن باقی می‌ماند که آن نیز حذف و 6 به جا مانده‌ی همان عدد طالع خواهنده است که متعلق به برج ششم عربی یعنی سنبله است. سر کتاب باز کن کتاب خود را باز می‌کند، برج سنبله را می‌آورد، از اثرات آن برج شرح حال خواهنده را برایش می‌خواند (شهری: 255- 4/ 253).
طالع مرد و زن در هر برج متفاوت است که در شرح سنبله نساء چنین آمده است: «اما صاحب طالع سنبله زنی باشد بلند بالا، سرخ و سفید، پاک دامن، رحیم دل، خوش سلوک، عاقل و دانا، در اعضا نشانی دارد و نزد خلایق عزیز و مکرم باشد. از اقربا دور افتد و وی را مالی نصیب باشد. رنجوری و سختی کشیده یا خواهد کشید. یک نفر سبزه رو با وی عداوت دارد، حذر کند. بهتان بر وی زنند و از مردم نادان دوری کند تا در بلا نیفتد، مرادی در دل دارد، به زودی بر آورده شود. راز دل به کسی نگوید و در امورات خیانت نکند و پدر و مادر بر وی مهربان باشند و از ایشان فایده بیند. برادر و خواهر بر او نیش زنند، هر چه درستی و خوبی کند، کمتر بهره و محبت بیند، شوهر بر وی مهربان باشد، ملالت و ناراحتی زیاد بیند که باید دعای باطل سحر و محبت با خود داشته باشد»(ابن غیاث الدین: 219). و مطابق متغیر بودن وضع طرف کلمات را تغییر بدهد. باید افزود که بدون اسم مادر و جمع کردن اعداد آن با عدد اسم صاحب طالع بلااثر می‌باشد. محاسبات بر اساس بروج عربی به شرح زیر است:
حمل= فرودین، ثور = اردیبهشت، جوزا= خرداد، سرطان= تیر، اسد= مرداد، سنبله= شهریور، میزان= مهر، عقرب= آبان، قوس= آذر، جدی= دی، دلو= بهمن، حوت= اسفند. همچنین سیارگان مؤثر را هفت سیاره دانسته‌اند، به این شرح: زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد، قمر که هر یک متعلق به یک یا دو ستاره‌ی است. ستاره زحل را به بروج، جدی و دلو؛ مشتری را به قوس و حوت؛ مریخ را به حمل و عقرب؛ شمس را به اسد؛ زهره را به میزان؛ ثور و عطارد را به سنبله؛ و جوزا و قمر را به سرطان نسبت داده‌اند، که در طالع بینی خواص و تأثیرات این دو را با هم ممزوج ساخته بر آن حکم می‌کنند (شهری: 255- 4/ 253).
در طالع بینی نوع دعا مشخص می‌شود که بیشتر مربوط به سحر و جادو و چشم و نظر است.

دعا نویسی
امراضی که معمولاً برای درمان آن به دعا متوسل می‌شوند به شرح زیر است:

تراخم:
در هشتگرد برای درمان تراخم اچق (1) می‌کردند به این ترتیب که در یک چهارشنبه شب کاسه‌ای آبی با هفت دانه سنگ یا جو کنار خود می‌گذاشتند و هفت بار سوره‌ی الم نشرح را می‌خواندند، هر بار به چشم مریض فوت می‌کردند و یک دانه جو یا سنگ را در کاسه‌‌ی آب می‌انداختند و به آب نیز فوت می‌کردند، سپس با این آب چشم را می‌شستند و باقی مانده‌ی آن را در آب جاری می‌ریختند (جانب اللهی، 1372،ب: 29).

گل افتادن چشم:
در گیلان دعای چشم درد می‌گیرند و جلد می‌کنند و روی موی سر یا کلاه می‌آویزند (پاینده: 263).

تورک:
هفت گل آتش یا هفت دانه برنج یا هفت تکه نمک را چند بار همراه با خواندن آیه‌هایی از قرآن در برابر چشمی که تورک بر آن افتاده، برای ناپدید شدن تورک می‌جنبانند، این نوع درمان را در اصطلاح تورک تکاندن می‌گویند. شیوه‌ی تورک تکاندن در تهران چنین است که زنی وضودار کسی را که چشمش تورک آورده سه روز، هر روز دو بار، سر آفتاب و آفتاب پر، در حیاط خانه زیر ناودانی که رو به قبله است می‌نشاند اگر تورک سرخ رنگ باشد، هفت گل آتش سرخ فراهم می‌کند و آن ها را یکی یکی با انبر برابر چشم تورک افتاده حرکت می‌دهد و با هر گل آتش یک بار سوره‌ی انشراح (سوره 94 قرآن) را می‌خواند و با تمام شدن سوره گل آتش را در یک جام آبی که کنار خود نهاده می‌اندازد. پس از آنکه هر هفت گل به آب افکنده شد جام را با زغال‌های هفتگانه‌ی درونش از فراز سر بیمار به دیوار پشت سر او می‌پاشد و صاحب تورک بی اینکه به پشت سر خود نگاه کند از آنجا دور می‌شود (بلوکباشی: 138، شاملو: 638).
اگر تورک کبود یا سفید (شیری رنگ) باشد هفت دانه برنج یا هفت تکه نمک به جای هفت گل آتش بر می‌دارند و می‌تکانند. اگر پس از سه روز و شش بار تورک تکاندن لکه‌ی چشم بیمار پاک نشود یا اگر تورک بزرگ و چسبیده به مردمک چشم باشد برای از میان بردن آن آیه سی و پنج از سوره‌ی نور را به جای سوره انشراح می‌خوانند (همان جا). برای رفع تورک چشم باید پنج شنبه، آفتاب غروب شخص مبتلا را رو به قبله بنشانند و در حال خواندن سوره‌ی الم نشرح تورک چشمش را با یک گل آتش آخته بترسانند (شاملو: 1/ 776 الف).
سه روز وقت آفتاب زردی یک کاسه‌ی بدل چینی آب کن بگذار جلو بچه، آن وقت نگاه کن به تورک‌های چشمش. اگر قرمز تکه گوشت لخم، اگر قرمز نیست هفت دانه برنج یا کلوخ حاضر کن و هر کدام را به قدر یک الم نشرح خواندن بتکان (دهخدا: 31).
در بیرجند اگر چشم لک یا گل افتاد «بادران» می‌کنند، یعنی ظرفی را پر آب کرده سر سه راهی نهاده تا باد بر آن بوزد و هفت نفر از آن جا عبور کنند. در این مدت بیمار مرتباً به آیینه و ظرف آبی که انگشتری یا نگین یاقوت یا فیروزه از قبل در آن انداخته ‌اند نگاه می‌کند و راه می‌رود. (احمدی: 814).
در اردکان به آن لک یا لکه می‌گویند و برای رفع آن روی قرنیه آیه‌ی نور می‌خوانند و بر هفت پاره‌ی گوشت می‌دمند و دور چشم مبتلا می‌مالند و گوشت‌ها را در ناودان رو به قبله می‌ریزند و این کار را در شب‌های یکشنبه و چهارشنبه تکرار می‌کنند (طباطبایی: 704).
در اصفهان برای تکاندن تورک چشم در شب جمعه هنگام غروب آفتاب مریض را زیر ناودان رو به قبله نگاه می‌داشتند و آتشی را با انبر جلوی چشم او حرکت می‌دادند و سه بار سوره‌ی الم نشرح را می‌خواندند (افشار سیستانی: 103). در خوزستان سرخی چشم را می‌گفتند دانه تشنه‌ای در آورده. کاسه‌ی آبی در دست مریض می‌دادند و رو به قبله می‌ایستاد، و از پشت سر، طبیب محلی چند دانه گندم یا جو را در دست داشت و به هر دانه یک الحمد می‌خواند و از جلو صورت بیمار رها می‌کرد. بیمار در حالی که کاسه‌ی آب را نزدیک لب‌های خود داشت دانه گندم در آب می‌افتاد تا هفت بار این عمل تکرار می‌شد. بعد به بیمار توصیه می‌شد که مقداری از آب بخورد و بقیه را از بالای سر به پشت بریزد. با این طریق سرخی چشم بر طرف می‌شد (افشار سیستانی: 317).

گل مژه:
در کرمان برای رفع آن نزدیک غروب رو به قبله با هفت تکه گوشت کوچک الم نشرح می‌خوانند. این عمل را باداف کردن گویند (ستوده: 156).

گوش درد:
در ایرانشهر ملا برای بیمار دعا و تعویذ می‌نویسد (جانب اللهی، 1381: 254).

سیاه سرفه:
در میبد دعای مخصوص را روی پوست کدو گرگ (کدو قلیانی) می‌نویسند و آن را به گردن بچه می‌آویزند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در خراسان نیز به همین شیوه عمل می‌کنند (شکورزاده: 261).
در شیراز روی پوست کدو سوره الحمد و قل هوالله را می‌نویسند و به گردن بچه می‌اندازند (همایونی، 1353: 41).
در سروستان روی پوست کدویی می‌نویسند: «الله لا اله هو الحی القیوم» و پوست کدو را به گردن بچه می‌آویزند (همایونی 1371: 473).
در اصفهان روی کدوی صراحی دعای حتی بلغت الحلقوم می‌نویسند و به گردن بچه می‌آویزند، گل کدو نیز برای درمان سیاه سرفه مفید است (نفیسی: 61).

سرخک:
در خراسان روز نهم هفت آیه از سوره‌ی مبارکه یس معروف به هفت مبین را می‌خوانند و به مهر نماز فوت می‌کنند و مهر را روی پلک بچه می‌گذارند تا باد سرخک را از چشم او بیرون بکشد یا آنکه انگشتر عقیقی که روی آن نام پنج تن نقش شده است، بر پشت پلک های بچه می‌کشند، و به اصطلاح چشم او را مهر می‌کنند تا دانه های سرخک به چشم او صدمه نزند (شکورزاده: 268).

پیشگیری از سقط:
در ایرانشهر زن حامله را نزد ملا می‌برند ملا هفت بار سوره‌ی انا انزلنا را می‌خواند و هر بار در آب می‌دمد، سپس زن مقداری از آن آب را می‌خورد و مقداری در گریبانش می‌ریزد تا به شکم برسد و بقیه را به پشت زن حامله می‌پاشند. این عمل سه روز تکرار می‌شود (جانب اللهی، 1381: 261).

ترس:
در بافق برای برطرف نمودن ترس بچه‌ای که ترسیده مُلا (دعانویس) غربالی جلوی بچه می‌گیرد و از پشت غربال به غربال آب می‌پاشد و دعا می‌خواند، دعایی نیز در کاغذ می‌نویسد که باید در پارچه‌ای بپیچند و تا یک ماه به لباس بچه بیاویزند (جانب اللهی، 1381، 261).
در دلیجان دعانویس دستمالی دور سر شخص ترسو می‌چرخاند و دعا می‌خواند (نوبان و دیگران: 236).

تب:
در تهران دعای عدیله می‌خواندند و از مریض می‌خواستند آن را تکرار کند (مستوفی: 469).

مارگزیدگی:
در بلوچستان از دعا نیز برای درمان مارگزیدگی استفاده می‌کنند، دعای مخصوص را می‌خوانند و به مریض فوت می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 243).

نازایی:
در بافق وقتی زنی بچه دار نشود، نزد ملا می‌رود و ملا دعایی برای او می‌نویسد که این دعا را اول در آب انداخته و با آن آب استحمام می‌کند سپس دعا را در پارچه‌ای پیچیده به لباس خود می‌آویزد (جانب اللهی، 1384: 126).

سردرد:
در ایرانشهر از ملای ده تعویذ که آیه‌ای از قرآن است می‌گیرند و مریض به پیشانی خود می‌بندد (جانب اللهی، 1381: 252).

چشم درد:
در ایرانشهر ملای ده تعویذ می‌نویسد و روی چشم می‌بندد (همان جا).
در گیلان اگر خال سفید در سیاهی چشم پیدا شود، کمی برنج قرمز و نمک نساییده و یک ظرف آب بر می‌دارند و پیش هفت نفر آدم متدین می‌برند، هر یک از آن ها هفت دانه برنج و هفت تکه نمک بر می‌دارند و سوره الم نشرح لک صدرک را می‌خوانند و به چشم بیمار فوت می‌کنند و بعد آن را در ظرف آب می‌اندازند، در پایان آب را در زیر درخت می‌ریزند تا لگد نخورد (پاینده: 257).

تورک:
توی چشم که تورک بیفتد، به برنج دعا می‌خوانند و در آب می‌ریزند (هدایت: 54).

دندان درد:
در ایرانشهر ملا مقداری نمک داخل دندان می‌گذارد و تعویذ می‌نویسد (جانب اللهی، 1381: 253). همچنین چهار خانه روی زمین می‌کشند و در آن کلماتی می‌نویسند و بعد با کفش بر روی آن می‌زنند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در الموت از دعانویس محل، دعای نزول می‌گیرند و به بازو می‌بندند (حمیدی و دیگران: 229).

گلو درد:
در ایرانشهر ملا برای بیمار دعا و تعویذ می‌نویسد (جانب اللهی، 1381: 254).

درد سینه:
در ایرانشهر از تعویذ نیز استفاده می‌شود (همان: 255)

عفونت زخم:
در ایرانشهر تعویذ می‌گیرند، یعنی ملا یک آیه از قرآن می‌خواند و روی زخم فوت می‌کند (همان: 258).

سکته:
ملا دعایی نوشته روی بینی بیمار می‌بندند (همان: 260).

سخت زایی:
در میبد وقتی زن هنگام زایمان دچار مشکل می‌شد دعای مخصوصی را داخل کاسه‌ی مسی می‌نوشتند و در آن کاسه گل گاوزبان یا نبات داغ (آب جوش با نبات) می‌ریختند و به زائو می‌دادند بخورد، همچنین شمعی که از مشهد برای دسته‌ی شام غریبان آورده‌اند، نیم سوخته از دست سینه زن می‌گیرند و خاموش می‌کنند و نزد خود نگه می‌دارند و آن را بالای سر زن سخت زا روشن می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در بافق اگر زنی در موقع زایمان دچار مشکل شود شوهرش چادر او را به مسجد می‌برد و پهن می‌کند و دو رکعت نماز روی آن می‌خواند (جانب اللهی، 1384: 127).
در تهران وقتی زن در زایمان دچار مشکل شود، دعای زیر به نام دعای فرج برای او می‌خوانند:«بسم الله الرحمن الرحیم، الهم انی اسئلک یا قریب الفتح والفرج، و عجل الفتح و الفرج، و سهل الفتح و الفرج، یا فتاح الفتح و الفرج، یا مفتاح الفتح و الفرج، یا فاتح الفتح و الفرج، یا رازق الفتح و الفرج، یا صادق الفتح و الفرج، یا صابر الفتح و الفرج، یا هادی الفتح و الفرج، به رحمتک یا ارحم الراحمین»(شهری: 4/ 455).
در شاهین دژ (آذربایجان) یک نفر مرد به پشت بام می‌رود و برای گفتن اذان طوری رو به قبله می‌ایستد که زن حامله درست زیر پایش باشد. بعد چارقد آن زن را به زیر پای خود می‌اندازد و مشغول گفتن اذان می‌شود، بعد از اتمام اذان دختربچه‌ای را بالای سر زن حامله می‌آورند و تخم مرغی را به دستش می‌دهند، دختر بچه تخم مرغ را از یقه پیراهن خود پایین می‌اندازد و آن را از زیر دامنش که نزدیک تماس با زمین است، می‌گیرد و رو به زن حامله می‌گوید من زاییدم تو هم بزار (صالحی: 29).
در شاهرود برای زنی که دچار سخت‌زایی شده ملا با صدای بلند می‌خواند: نادعلیاً مظهر العجایب.
زنان هم نوا می‌گوید: یا علی گفتی که درمانی به فریادت رسم. یا علی درمانده‌ایم. آقا به فریادمان رس.
ملا: تجده عوناً فی النوائب.
زنان: درمانده‌ایم. آقا به فریادمان رس
ملا: کل هم و غم سینجلی
زنان: درمانده‌ایم، آقا به فریادمان رس
ملا: بنبوتک یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم
زنان: در مانده‌ایم، آقا به فریادمان رس
ملا: بولایتک یا علی، یا علی، یا علی
زنان: هم نوا می‌گویند: درمانده‌ایم، آقا به فریادمان رس (شریعت زاده: 251).

دعای جن زده:
در سروستان دعانویس دعا می‌نویسد، بعد یک ریسمان سفید و یک ریسمان سیاه را به اندازه‌ی قد و بالای شخص جن زده آماده می‌کنند، سپس هر دو ریسمان را جفت کرده چهل بار حمد و سوره می‌خواند و به آن فوت می‌کند، بعد هر دو ریسمان را لای دعای نوشته شده می‌گذارد و جلدی از چرم یا پارچه کرده به بازوی راست مریض می‌بندند (همایونی، 1371: 350).

دعای نزله بند:
کسی که درد مفاصل یا درد دیگری بدون زخم و جراحت داشته باشد (سردرد، کمردرد، شقیقه درد) دعای نزله بند می‌گیرد. دعانویس اول دعا را روی تخم مرغی که حتماً باید از مرغ سیاه رنگ باشد، می‌نویسد، یک بار هم این دعا را روی کاغذ می‌نویسد و جلد می‌گیرد. اگر مریض مرد باشد آن را در بغلش نگاه می‌دارد و اگر زن باشد، باید در طرف راست سرش قرار دهد، تخم مرغ را نیز با نخی به سقف اتاق به طوری می‌آویزند که وقتی مریض می‌خوابد بالای سرش قرار گیرد. وقتی زرده و سفیده این تخم مرغ خشک شد، مریض نیز بهبود می‌یابد (همایونی، 1371: 350).
در میبد برای درمان نزله (2)(سرماخوردگی با تب و سرفه) یک نی قد مریض می‌گیرند، بعد دو تکه می‌کنند، یک سوره‌ی قرآن روی آن می‌نویسند و با نخی که از دختر نابالغ گرفته‌اند، دو تکه‌ی نی را به هم می‌بندند و از پهنا روی دیوار بالای سر مریض می‌آویزند (تحقیقات میدانی مؤلف).

چشم و نظر:
در بافق بعد از اینکه یقین کردند، مریض چشم خورده است، دعانویس دعایی می‌خواند و به صورت بیمار می‌دمد، بعد دو نوع دعا می‌نویسد که یکی را باید داخل پارچه‌ای بپیچند و به لباس بیمار آویزان کنند و دعای دوم را با نمک و اسپند زیر پای بیمار بسوازنند، به طوری که دودش به بیمار بخورد (جانب اللهی، 1384: 126).
دعای مضرتی(3): کسی که بی حرکت به نقطه‌ای چشم می‌دوزد و رفتارش مانند دیوانه هاست. دعانویس دعای مضرتی را می‌نویسد و با کاغذ جلد می‌گیرد و اطراف جلد را موم می‌مالد و آن را داخل یک کیسه‌ی چرمی پارچه‌ای می‌گذارند و به بازوی راست مریض می‌بندند، مریض در همه حال باید این دعا را با خود داشته باشد (همایونی، 1371: 349).

روان درمانی:
مردم بافق بر این باورند که هر کس به اجنه آسیب رساند، دچار اختلالات روحی می‌شود و برای درمان او نزد مُلا می‌روند. مُلا در کتاب نگاه می‌کند و به مریض تفهیم می‌کند که به چه نحو ناخواسته به اجنه آسیب رسانده است. سپس برای بیمار دو نوع دعا می‌نویسد که یکی از آن‌ها را باید با اسپند و نمک روی زغال گذاشته زیر پای بیمار بسوزانند تا دودش به بیمار بخورد و دعای دوم را اول باید در آب بیندازند و آن آب را به بیمار بدهند، بخورد، بعد دعا را در پارچه‌ای دوخته به لباس او بیاویزند (جانب اللهی، 1384: 126).

دعای مریض:
در سروستان دعا نویس دعا را می‌نویسد، آن را جلد می‌کنند و داخل بالش مریض می‌گذارند، در ضمن باید هر چهارشنبه تا شفای کامل مریض جهت بالش و رختخواب او را تغییر دهند (همایونی، 1371: 350).

دعای شیر:
در سروستان زنی که کم شیر می‌شود، از دعانویس دعای شیر می‌گیرد. بعد صاحب دعا مقداری برنج شهری (تقریباً نیم من) تهیه می‌کند و مقداری کنجد را هم آماده می‌سازد. کنجد را روی آتش برشته و با برنج مخلوط می‌کند، مخلوط برنج و کنجد را هشت قسمت کرده آنگاه دعای شیر را در آب تمیز می‌شوید و هر بار که میل غذا کند، یک قسمت از مخلوط برنج و کنجد را برای طبخ آماده می‌کند، در اینجا از همان آبی برای طبخ استفاده می‌شود که قبلا در آن دعای شیر شسته شده است، در ضمن نسخه‌ی دیگری از دعای شیر را موم گرفته و جلد نموده و در سینه آویزان می‌کند، به طوری که دعا درست وسط پستان‌ها قرار گیرد (همان: 362).

دعای شفا:
در شاه آباد غرب برای شفای بیمار آیه‌ی زیر را می‌نویسند: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمته للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا بر رحمتک یا ارحم الراحمین» و در زیر آیه می‌نویسند: «پروردگارا به حق چهارده معصوم پاک فلان بن فلان ( نام مریض و پدرش) را شفا عنایت فرما.» سپس دعا را با گلاب یا آب پاک می‌شویند و آب آن را به بیمار می‌دهند، یا به سروری او می‌پاشند (معصومین: 35).

دعای قدر:
در سیستان برای پیشگیری از نظر دعای قدر که همان دعای جوشن کبیر است، می‌نویسند و آن را همراه خود یا بچه می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 245).

دعای ام الصبیان:
در بندر عباس ام الصبیان بادی مخصوص بچه‌هاست که از دوران شیرخوارگی تا هفت سالگی مبتلای به آن می‌شوند. جن یا دیو این باد همیشه دشمن جان بچه‌هاست، هر بچه که گرفتار آن شود، بدنش خشک، دست و پا به کنار افتاده، چشم ها بی حالت و نفس کوتاه و رنگ سفید و مثل جسد بی جان است. برای علاج، دعا می‌گیرند، ولی چون دعا به تنهایی کارگر نیست مراسم دیگری هم برای بچه اجرا می شود (ساعدی، 1355: 95).

یرقان:
در لرستان به انواع طلسمات متوسل می‌شوند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 276).
در گیلان کوه نشینان برای دفع زردی دعا می‌خوانند (پاینده: 259).

زگیل:
در الموت به تعداد زگیل برنج زرد و قرمز تهیه کرده و دعایی بر آن ها می‌خوانند و شب چهارشنبه سوری خاک می‌کنند (حمیدی و دیگران: 230).

سالک:
یا به اصطلاح هشتگرد گرندوم (4) که پشت دست یا روی صورت می‎زد، باید کسی که نان خور دولت بود، در یک روز چهارشنبه دعای «ان برموا امراً فانما مبرمون» را بخواند و دور آن را خط بکشد (جانب اللهی، 1372،ب: 29).

نذر درمانی

نازایی:
در خراسان
1. زنان نازا نذر می‌کنند که اگر صاحب اولاد شوند، سه تا هفت سال موی سر فرزند خود را کوتاه نکنند و پس از پایان این مدت هم وزن موی سر فرزند خود طلا یا نفره بخرند و به نزیک ترین امام زاده تقدیم کنند.
2. از مجلس روضه خوانی یک استکان یا یک قاشق پنهانی به عنوان گرو بر می‎دارند و نذر می‌کنند که اگر بچه‌دار شدند، شش استکان یا قاشق به جای آن بخرند و به مجلس روضه خوانی رد کنند.
3. آجیل مشکل گشا نذر می‎کنند (شکورزاده: 121-122).
در میبد
1. در شب بیست و هفتم رمضان از هر کس در مسجد یک ریال گرفته و پیراهن بیست و هفتم می‌دوزند، البته تا آخوند بر منبر است باید بریده و دوخته و پوشیده شود (حیدریه زاده 1357: 81).
2. صدقه: چهل و یک یا چهل و دو نان صدقه می‌دهند.

سخت زایی:
در میبد شمعی که از مشهد برای دسته‌ی شام غریبان آورده‌اند نیم سوخته از دست سینه زن می‌گیرند و خاموش می‌کنند و نزد خود نگه می‌دارند و آن را بالای سر زن سخت زا روشن می‌کنند.

شکرشفا:
در تنگستان وقتی کسی دچار تب می‌شد، سه حبه قند را به نام شکر شفا نیت کرده پای درختی به همین نام خاک می‌کردند. سپس یک شاخه از شکر شفا را کنده به خانه می‌آوردند و می‌گفتند شکر شفا، شکر از من شفا از تو که بچه‌ام خوب شود (منصوری زاده و دیگران، بی تا: 176).

آکله:
در بیده میبد به اصطلاح عباسعلی می‌کردند، یعنی گوسفند نذر حضرت عباس می‌کردند و می‌کشتند (تحقیقات میدانی مؤلف). اصولاً یکی از نذورات بسیار متداول در میبد نزد ابوالفضل به خصوص برای شفایابی است که بیشتر قربانی است و شامل گوسفند، گاو و حتی شتر است. گاو و گوسفند نر را از همان بدو تولد به اسم ابوالفضل می‌کنند به این نیت که وقتی به سن رشد رسید قربانی کنند (جانب اللهی، 1385: 85).

نذر چهارده تایی:
در میبد در قدیم که زن‌ها ریسندگی می‌کردند نذری به این نام داشتند که منظور نذر چهار ده معصوم بود، قرار نذر چنین بود که نیت می‌کردند از یک عید ( مثلاً عید مرتضی علی یا مولود) تا عید بعد روزی چهارده فتیله پنبه بریسند. سپس با نخ آن کرباس می‌بافتند و کرباس را می‎فروختند و با پول آن گوسفند می‌خریدند و قرباتی می‌کردند (همان جا).

مکان درمانی

خوابیدن در بقاع متبرکه:
در گیلان هم بقعه خاصیت شفابخشی ویژه ای دارد، چنان که باد بقعه برای رفع دردهای ناشی از باد مثل رماتیسم و درد مفاصل است، برخی دیگر خاصیت شفابخشی بیماران عصبی و روانی مثل صرع و جنون دارد (تائب: 38).

بیتوته در زیارتگاه:
در روستای وفس (اراک) زن نازا به زیارت سنگی به نام قیه علی (5)(سنگ علی) می‌رود. در این زیارت نباید شوهرش او را همراهی کند، بلکه با بستگان خود یا شوهرش حرکت می‌کند، در این سفر البته بسیاری از زنان نازا با هم حرکت می‌کنند و با خود یک گوسفند نیز برای قربانی می‌برند. بعد از دعا و استغاثه گوسفندان را سر می‌برند، سپس زنان میخی از چوب می‌تراشند و با سنگ کوچکی میخ چوبی را به سنگ می‌کوبند، اگر میخ در سنگ فرو رفت، نشانه‌ی این است که زن مزبور حامله خواهد شد. شب نیز در کنار سنگ بیتوته می‌کنند و بعد از شام هر زنی با دو قطعه نخ و یک تکه پارچه بین دو سنگ ننویی می‌بندد، صبح همه به سراغ ننوها می‌روند، اگر در ننوی آن ها چیزی مثل پر کاه و سنگ ریزه افتاده باشد، بچه دار خواهند شد، چنانچه در طول سال بعد بچه دار بشوند، واژه قید را به اول اسم فرزندشان اعم از پسر یا دختر اضافه می‌کنند مثل قیه حسن یا قیه فاطمه (حاجیلو: 30).

زگیل:
در روستای سرخه (شوش) اگر فردی که زگیل دارد، چهار هفته روزهای چهارشنبه مسجدی را جارو کند، زگیل ها از بین می رود (تراب زاده و دیگران: 140).

پی‌نوشت‌ها:

1. acoq.
2. nazla.
3. mazarrati.
4. garandum.
5. qayq ali سنگی به طول چهار و عرض سه متر است که به طور مساوی از وسط به دو نیم شده است، آن را از معجزه‌ی حضرت علی می‌دانند.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید