محمد صوفی می گوید: یک روز با شیطان ملاقات کردم، از من پرسید تو کیستی؟ گفتم من فرزند آدم ابوالبشر هستم.
گفت: لا اله الا الله، شما عجب قوم دروغگویی هستند. زیرا ادعا می کنید خدا را دوست دارید اما از او نافرمانی کرده، معصیتش را به جا می آورید، و از طرفی می گویید با شیطان دشمن هستیم. اما از او اطاعت و فرمانبرداری می کنید. من گفتم: تو کیستی؟ گفت: من صاحب اسمایی پر آوازه، نامی بزرگ، طبلی عظیم و پر صدا هستم. من قاتل هابیل، همسفر نوح در کشتی به روی آب و غرق کننده قوم نوح، قاتل و کشنده شتر صالح، بر پا کننده آتش غرویان بر علیه حضرت ابراهیم، طراح قتل حضرت یحیی، غرق کننده قوم فرعون در دریای نیل، مخترع سحر و جادو در مقابل (معجزه) حضرت موسی و مسبب عجله و شتابزدگی قوم بنی اسرائیل بودم که وقتی حضرت موسی بعد از نجات دوستش از دست فرعون به کوه طور رفت، زود تصمیم گرفته از عقاید حقه خود بر گشتند و خدا پرستی را رها کردند و به گوساله پرستی روی آوردند.
من صاحب اره، آلت قتل حضرت ذکریا بودم که وقتی حضرت در میان درخت پنهان شده بود، مردم او را با درخت، از وسط با اره دو نیم کردند. من عامل حمله اصحاب فیل به سوی کعبه و گرد آورنده قاتلین پیامبر اکرم به دور هم در روز جنگ احد و حنین و به وجود آورنده بغض و حسد در روز شورای سقیفه در قلب منافقین و اعضاء آن شورا بودم. من شتربان، کجاوه دار و مددکار عایشه در روز جنگ جمل بودم.
من مانع پیروزی علی (علیه السلام) و ادامه صفین بودم در آن وقتی که قرآنها را بر سر نیزه زدند تا لشگر معاویه از شکست در این جنگ نجات یافته، سپاه علی (علیه السلام) پیروز نشود. من شماتت کننده و مسرور و خوشحال از غم و اندوه مومنانی بودم که به خاطر حادثه کربلا و ریخته شدن خون امام حسین (علیه السلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش ماتم زده بودند و من امام منافقین و هلاک کننده اولین و گمراه کننده آخرین فرزندان آدم هستم.
من پیرو بزرگ ناکثین و منافقان و رکن و رئیس قاسطین و (دشمنان) و سایه مارقین (جاهلیها و احمقها) هستم.
من ابوهریره (شیطان) مخلوقی از آتش جهنم نه از خاک هستم. من کسی هستم که خشم و غضب خداوند را بر علیه مردم عالم (به وسیله گناهی که مرتکب می شوند) بر انگیخته، ایشان را به عذاب خشم و غضب الهی گرفتار می کنم. صوفی گفت: به شیطان گفتم: تو را سوگند به آن خدایی که بر تو حق دارد، مرا به علمی راهنمایی کن که به وسیله آن دنیا به سوی خدای خود تقرب و نزدیکی جویم، و در آخرت از حوادث و گرفتاریهای آن روز در پناه او قرار گرفته و در امان باشم. شیطان گفت: در دنیا به اندازه عفاف و کفاف قانع باش و از شهوت پرستی، شکم پرستی، حرص و طمع دوری کن تا آسوده خاطر باشی. برای نجات خود از بلایا، گرفتاریها و حوادث (ساعت مرگ و عالم قبر و برزخ) روز آخرت، حب و دوستی علی (علیه السلام) را داشته، با دشمنانش دشمن باش به خدا سوگند در هفت آسمانی که خداوند را عبادت و پرستش می کنند، من هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی را ندیدم مگر آن که به خاطر تقرب و نزدیکی به سوی خدای خود حب و دوستی علی (علیه السلام) را داشتند. وقتی این خبر به امام صادق (علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: آن ملعون با زبان و حب و دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایمان آورده بود، ولی از دل به این موضوع کافر بود. بر همین علت چون شیطان خضوع و ایمان قلبی ندارد، از حب علی بن ابی طالب (علیه السلام) هم بهره ای نمی برد، زیرا اگر در شیطان خضوعی بود، بر آدم ابوالبشر سجده می کرد