هویت فرهنگی

هویت فرهنگی

به کارگیری راهکارها و شیوه های احیای هویت فرهنگی، گامی است که پس از آسیب شناسی فرهنگی، باید پیمود. یک جوان، ضرورتاً باید ریشه در فرهنگ خودی (ملی) داشته باشد تا بر اساس آن هویت فرهنگی اش را بتواند شکل دهد. لازمه این امر، شناخت آن فرهنگ، عقیده به آن و یافتن مشترکاتی میان خود و فرهنگ ملی است.
دست اندرکاران و متولیان فرهنگ جامعه باید با تفهیم ویژگیهای فرهنگی به نسل جوان، آنان را ابتدا از نوعی بی تفاوتی و بی حسی فرهنگی به مرز حساسیت و انگیزش فرهنگی سوق دهند و با به تصویر کشیدن نقاط و زمینه های قوت و مثبت فرهنگ ملی، زمینه نوعی تعلق خاطر این نسل را به فرهنگش فراهم آورند. نسل جوان، در این صورت، درک می کند که اندیشمندان، متفکران، استادان و شخصیتهای برجسته علمی، ادبی و هنری این فرهنگ کدامند؟ علاوه بر آن به خوبی آگاه است که فرهنگ ملی او نسبت به فرهنگهای دیگر چه برتری ای دارد؟
اینک برخی راهکارهای پیشنهادی را مورد بررسی قرار می دهیم:
راهکارها و پیشنهادها
1 ـ تبیین نسبت فرهنگ
فرهنگ را از دو منظر می توان مورد تأمل و بررسی قرار داد، یکی از حیث اصالت و منزلت آن، زیرا تاریخ قدمت فرهنگ به آغاز تفکر بشر مربوط می شود.
منظر دوم از جهت مرتبه و اولویت آن در میان سایر پدیده های اجتماعی می باشد. در مورد اول تردیدی وجود ندارد که اصیل ترین و بامعناترین نهاد اجتماعی، فرهنگ است. بدیهی است میزان تعلق خاطر به هر پدیده، به جایگاه اجتماعی آن، بستگی دارد.
برای تحقق این امر، می توان نوجوانان و جوانان را به مطالعات فرهنگی ترغیب نمود و نمونه های گزیده ای از فرهنگ ملل و فرهنگ ملی را به آنها معرفی نمود. در برنامه های درسی دبیرستانها و دانشگاهها، واحدهای درسی خاصی را به مطالعات فرهنگی و بررسی تطبیقی فرهنگهای بیگانه اختصاص داد تا در عمل نسل آینده ساز جامعه با این میراثهای ارزشمند فکری خود آشنا شوند، و رویکرد معقول و واقع بینانه ای نیز نسبت به فرهنگهای بیگانه پیدا کنند.
2 ـ دوباره سنجی معتقدات فرهنگی
برخی از باورهای فرهنگی که طی یکصدو پنجاه سال اخیر در میان افکار عامه به ویژه نسل جوان، راه یافته است و در جهت گیریهای فکری و فرهنگی آنان نفوذی نسبتاً قوی داشته محصول نگرشی است که آنان نسبت به غرب و فرهنگ بیگانه پیدا کرده اند.
بازنگری اینگونه باورهای فرهنگی، زمینه تصحیح، پالایش و تعمیق اندیشه را در نسل جوان مهیا می نماید. لازم به ذکر است برای این منظور چند نکته اساسی را باید مورد تأمل جدی قرار داد:
الف ـ ابتدا یک واقعیت بدیهی را باید پذیرفت که هرگونه پیشرفت علمی، فنی، صنعتی و فن آوری، لزوماً موجب و متضمّن پیشرفت فرهنگی و معنوی نیست. بلکه اینها هر یک مقوله هایی مستقل و جدا از یکدیگر بوده و از خاستگاه و بستر خاص خویش، سرچشمه می گیرند. در مواردی حتی پیشرفتهای حوزه اولی و دومی می تواند نسبتی معکوس با هم داشته باشد، ازجمله مواردی که توجه بیش از حد به مقوله های دنیای مادی، مانع پرداختن اصولی و همه جانبه به زمینه های فرهنگی و معنوی است.
ب ـ تقدم زمانی یک ملت یا کشور در روی آوردن به علم، فن و صنعت، این امتیاز را از نظر تاریخی برای آنان محفوظ نگه می دارد ولی لزوماً به مفهوم برتری همیشگی و دائمی آنان در این موارد نیست.
ج ـ غالب کشورهای پیشرفته صنعتی، آگاهانه یا ناخودآگاه مروج این تفکر بوده اند که برتری آنان نشأت گرفته از ویژگیهای ذاتی و نژادی آنان است. در حالی که این تفوق ناشی از تلاش در زمینه علمی، کشف شیوه های جدید پژوهش، وحدت رویه و بهره گیری از متدهای جدید است.
3 ـ تحقق رویکرد جامعه گرا
هر رفتار و عملکردی مبتنی بر رویکردی خاص می باشد و به تعبیر دیگر همان گونه زندگی می کنیم که می اندیشیم. این واقعیت توجه ما را به پذیرش امر دیگری معطوف می دارد که رویکردهای فرهنگی، مقدمه و زمینه عملکردهای فرهنگی است. چنانچه از جهت فرهنگی، متمایل به تقدم ارزشهای جامعه بر فرد باشیم، در عمل نیز، چنان خواهیم بود و در مقابل اگر جهت گیری فرهنگی ما معطوف به تقدم فرد بر جامعه باشد، عملکرد ما نیز متضمن چنین گزینشی خواهد بود. برخی از فلسفه های تربیتی معاصر، بر این امر اهتمام دارند که باید تعادل لازم در توجه به فرد و جامعه در برنامه ریزیهای تربیتی مورد لحاظ قرار گیرد.
4 ـ شناخت فرهنگ برتر
بحران هویت فرهنگی از دو جهت قابل تأمل است: یکی اینکه جوانان با بررسی همه جانبه فرهنگهای معاصر، دست به گزینش زده و یکی از آنها را بر دیگری ترجیح می دهند که قطعاً چنین گزینشی، مستلزم معرفت به فرهنگها و داوری درباره آنهاست، ولی با این حال نتیجه داوری مذکور، اولویت بخشیدن به فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ملی است.
دیگر اینکه، برتری دادن فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ملی، مبتنی بر شناخت اصولی و جامعه آنها نبوده بلکه حاصل نوعی تقلید شتابزده از ظواهر فرهنگی بیگانه و در نتیجه دلبستگی به آن و روی گرداندن از فرهنگ ملی است. در هر دو صورت فرجام کار یکی بوده و آن، گم کردن هویت فرهنگی خویش می باشد.
اکنون این پرسش مطرح است که چگونه می توان برتری یک فرهنگ را بر سایر فرهنگها تشخیص داد و اساساً ملاکها و میزانهای این تشخیص چیست؟
ویژگیهای فرهنگ برتر
اینک برخی از شاخصهای فرهنگ برتر را مورد بررسی قرار می دهیم:
4 ـ 1 ـ پیشینه، دیرینه، سابقه و پشتوانه عظیم یک فرهنگ در طول تاریخ.
4 ـ 2 ـ آثار مکتوب و غیر مکتوب یک فرهنگ که در زمره دستاوردهای آن به شمار می آید نظیر کتابخانه ها، مواریث فکری، هنری و ادبی.
4 ـ 3 ـ شخصیت ها، فرهیختگان، دست پروردگان و فرزانگانی که از متن یک فرهنگ روییده و بالیده اند.
4 ـ 4 ـ مناسبات درونی فرهنگ که توانائی هایی نظیر سعه صدر و تحمل نقد و ارزیابی را داراست.
4 ـ 5 ـ مناسبات و روابط خارجی فرهنگ در رویارویی با سایر فرهنگها، و اینکه آیا توانسته است به نوعی تعامل فرهنگی را تحقق بخشد؟
4 ـ 6 ـ دوام بقاء و پایداری یک فرهنگ در برابر عوامل تهدید کننده آن و مقاومت در برابر ضد فرهنگ[1].
4 ـ 7 ـ سابقه و قدمت مراکز علمی و پژوهشی آن فرهنگ نظیر مدارس، مکتب ها، دانشگاهها و حوزه های علمی.
4 ـ 8 ـ جایگاه و منزلت و رفعت علم و اندیشه در آن فرهنگ.
4 ـ 9 ـ استعدادهای انسانی و توانائی های استثنایی که در متن آن فرهنگ ظاهر شده اند.
4 ـ 10 ـ پویایی، گشودگی و مولد بودن فرهنگ.
5 ـ رسانه های گروهی و هویت فرهنگی
رسانه های گروهی و به ویژه صدا و سیما از دو جهت حائز اهمیت خاصی هستند، ابتدا گستردگی دامنه تأثیر و پیام رسانی آنهاست و دیگری قدرت جذب بالایی که از شنوندگان و بینندگان بی شماری، حکایت می کند.
توصیه ها
بر همین اساس، پیشنهادهایی چند در جهت تکوین و تقویت هویت فرهنگی نسل جوان که عمدتاً به رسانه فراگیر صدا و سیما مرتبط می شود، عنوان می گردد، شاید مؤثر واقع شود.
5 ـ 1 ـ نوجوانان و جوانان برای پرهیز از موضع انفعالی در قبال برنامه های فرهنگی غرب به ویژه سریالها، فیلمها و نمایشهایی که از کشورهای بیگانه خریداری و پخش می شود، نیاز به توانایی تحلیل و ارزیابی آنها دارند. صدا و سیما و سایر رسانه ها، باید قدرت تجزیه و تحلیل نسل جوان را افزایش دهند تا آنها از موضع انفعالی به موضع انتقادی تحول یابند.
5 ـ 2 ـ کمیت با کیفیت غالباً نسبتی معکوس دارد، بر این اساس اگر اهتمام جدی صدا و سیما در جهت انبوه سازی باشد به احتمال قوی ناگزیر است به برنامه های حتی سطحی، کم مایه و احیاناً نامطلوب تن در دهد. لذا اعتقاد به «بهینه سازی» در مقابل «انبوه سازی» می تواند صدا و سیما را از در افتادن به ورطه روزمرگی و درون تهی شدن، نجات بخشد.
5 ـ 3 ـ لزوم توازن و تعادل میان تولیدات داخلی و خریدهای خارجی از لحاظ تعداد، حجم و تنوع بیش از پیش احساس می شود. چنانچه این توازن به نفع برنامه های وارداتی بیگانه بر هم خورد، باید در انتظار برهم خوردن تعادل فرهنگی نسل جوان بود و به دنبال آن تمایل پنهان و آشکار جوانان به فرهنگ بیگانه را باید مشاهده کرد.
5 ـ 4 ـ ضرورت وجود تناسب میان برنامه های محتوایی و آموزنده از یک سوی و برنامه هایی که صرفاً ماهیت سرگرم کننده و دل مشغولی دارد، به شدت احساس می شود. در حال حاضر، گرایش روشنی برای غلبه برنامه های نوع دوم بر نوع اول، ملاحظه می گردد. نباید فراموش کرد که خطر افزایش برنامه های طنز و سرگرمی، ظهور نسلی خواهد بود که دیگر چیزی را جدی نخواهد گرفت حتی زندگی، شغل، تحصیل و مسئولیتها در نگاه او، آن اندازه که باید، جدی تلقی نمی شود.
5 ـ 5 ـ ترسیم و تبیین برنامه هایی که به معرفی الگوها و مفاخر ملی و اسلامی اختصاص یابد، سهم مؤثری در بازیابی هویت فرهنگی جوانان ایفا می نماید، به عنوان مثال برنامه سیمای فرزانگان که طی چند سال از صدای جمهوری اسلامی پخش می شد، چنانچه به صورت نمایش و فیلمهای داستانی، تولید و از سیما، پخش شود، در جذب توجه و تمایلات نسل جوان به افتخارات و الگوهای برجسته راهگشا خواهد بود.
5 ـ 6 ـ برخی حوادث و رویدادهای تاریخی که بیانگر شکست فرهنگی مسلمین از فرهنگ غرب می باشد، اگر به صورت فیلم و سریال برای نسل جوان، به معرض نمایش در آید، در باور فرهنگی آنان به اسلام و نیز بازشناسی فرهنگ غرب مؤثر و کارساز خواهد بود. به عنوان مثال، حادثه تلخ و تأسف بار شکست اندلس به عنوان یک قدرت اسلامی از غرب، شکست جریان مشروعه خواهی شیخ فضل الله در نهضت مشروطیت و سیر تفکر جدید در ایران و جهان اگر به صورت نمایش، ارائه شود، از کارآمدی بالایی برخوردار خواهد بود.
6 ـ بررسی عوامل سلطه غرب
بررسی این پدیده که چگونه غرب توانست بر جوامع دیگر به ویژه ملتهای مشرق و جهان سوم استیلا یافته و به مدد تسلط خویش، فرهنگ خود را نیز در آن جوامع نفوذ داده و گسترش دهد، از مسایل مهم این مقوله است، و به عنوان یکی از آفات «هویت فرهنگی» قابل مطالعه می باشد.
هانتینگتون معتقد است: «پیروزی غرب بر جهان، ناشی از برتری اندیشه ها، ارزشها یا دین (عرب که تنها معدودی از غیر غربی ها به آن ایمان آورده اند) نبود. بلکه معلول برتری غرب در استفاده از خشونت سازمان یافته بود. این نکته ای است که غربی ها آن را غالباً فراموش می کنند، اما هرگز از خاطر غیر غربی ها نمی رود.»[2] [1] .conter culture.
[2] . GEOFFERY PARKER.
محمد رضا شریفی – جوان و بحران هویت، ص 143

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید