آسیب شناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی (1)

آسیب شناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی (1)

نویسنده : سید صادق حقیقت

چکیده :
مقصود از آسیب‌شناسی حکومت ، شناخت و تحلیل آسیب‌های بالقوه یا بالفعلی است که در مبانی ، ساختار یا کارکرد حکومت ایجاد می‌شود. سیره نبوی از دقت در شناخت آسیب‌های حکومت در ابعاد مختلف حکایت می‌کند. حکومت اسلامی همانند هر حکومت دیگر و همانند تمدن‌ها ، ممکن است تولد ، جوانی ، پیری و دوران زوال داشته باشد. رسول گرامی اسلام‌ صلی الله علیه وآله همواره مردم را از آسیب‌های حکومت آگاه نموده‌اند. تا در ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی اجتماعی و قضایی با مشکلات کمتری رو به رو شوند و در صورت مواجهه بر آنها غالب آیند.
رسول اکرم‌ صلی الله علیه وآله هیچ گاه به سیاست اصالت ندادند ، بلکه برعکس ، همواره سیاست را تابع اخلاق و معنویت دانسته‌اند. اسلام عمدتاً براساس اخلاق و معنویت و فرهنگ در مدت زمانی کوتاه به قدرتی بزرگ تبدیل شد. پیامبرصلی الله علیه وآله از طرفی مسئولان و زمامداران را از آسیب‌های سیاسی برحذر می‌دارند و از طرف دیگر مردم را ناظر و حاضر بر اعمال ایشان معرفی می‌کنند. مردم از طریق «نصیحت ائمه مسلمین» هم ساز و کار اطلاع رسانی به ایشان را دارند، و هم بر قدرت سیاسی کنترلی همراه با ضمانت اعمال می‌کنند. اشراف و طبقه مرفه جامعه علاوه بر محافظه کاری سیاسی، منشأ آسیب‌های اقتصادی برای حکومت اسلامی هستند. عدالت اقتصادی تنها در سایه ریشه کن کردن فقر و تراکم ثروت و مبارزه با مترفان امکان‌پذیر است. پیامبر صلی الله علیه وآله با طرح اصل مساوات و عدالت اجتماعی با کلیه مظاهر شرک مبارزه کردند. مردم در تصدی امور اجتماعی و در برابر قانون مساوی هستند و از این جهت هیچ کس بر فرد دیگر برتری ندارد. اعضای جامعه همچون اعضای بدن از یکدیگر متأثر می‌شوند و بدین صورت جامعه اسلامی کل واحدی را تشکیل می‌دهد. هر چند پیامبر اسلام‌ صلی الله علیه وآله موفق به ایجاد تشکیلات قضایی منسجم و مفصلی نشد، اما راهبردهایی کلی در این زمینه ارائه کرد که براساس آن می‌توان مهم‌ترین آسیب‌های قضایی از دیدگاه ایشان را استنتاج نمود. مهم‌ترین آسیب قضایی از دیدگاه وی، انحراف از احکام الهی و تحت الشعاع قرار گرفتن اصل عدالت است.

مقصود از آسیب‌شناسی حکومت، شناخت و تحلیل آسیب‌های بالقوه یا بالفعلی است که در مبانی ، ساختار یاکارکرد حکومت ایجاد می‌شود. سیره نبوی از دقت در شناخت آسیب‌های حکومت در ابعاد مختلف حکایت می‌کند. حکومت اسلامی همانند هر حکومت دیگر و همانند تمدن‌ها ، ممکن است تولد ، جوانی ، پیری و دوران زوال داشته باشد. رسول گرامی اسلام‌ صلی الله علیه وآله همواره مردم را از آسیب‌های حکومت آگاه نموده‌اند. تا در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی اجتماعی و قضایی با مشکلات کمتری رو به رو شوند و در صورت مواجهه بر آنها غالب آیند.
رسول اکرم‌ صلی الله علیه وآله هیچ گاه به سیاست اصالت ندادند، بلکه برعکس ، همواره سیاست را تابع اخلاق و معنویت دانسته‌اند. اسلام عمدتاً براساس اخلاق و معنویت و فرهنگ در مدت زمانی کوتاه به قدرتی بزرگ تبدیل شد. پیامبرصلی الله علیه وآله از طرفی مسئولان و زمامداران را از آسیب‌های سیاسی برحذر می‌دارند و از طرف دیگر مردم را ناظر و حاضر بر اعمال ایشان معرفی می‌کنند. مردم از طریق «نصیحت ائمه مسلمین» هم ساز و کار اطلاع رسانی به ایشان را دارند، و هم بر قدرت سیاسی کنترلی همراه با ضمانت اعمال می‌کنند. اشراف و طبقه مرفه جامعه علاوه بر محافظه کاری سیاسی، منشأ آسیب‌های اقتصادی برای حکومت اسلامی هستند. عدالت اقتصادی تنها در سایه ریشه کن کردن فقر و تراکم ثروت و مبارزه با مترفان امکان‌پذیر است. پیامبر صلی الله علیه وآله با طرح اصل مساوات و عدالت اجتماعی با کلیه مظاهر شرک مبارزه کردند. مردم در تصدی امور اجتماعی و در برابر قانون مساوی هستند و از این جهت هیچ کس بر فرد دیگر برتری ندارد. اعضای جامعه همچون اعضای بدن از یکدیگر متأثر می‌شوند و بدین صورت جامعه اسلامی کل واحدی را تشکیل می‌دهد. هر چند پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله موفق به ایجاد تشکیلات قضایی منسجم و مفصلی نشد ، اما راهبردهایی کلی در این زمینه ارائه کرد که براساس آن می‌توان مهم‌ترین آسیب‌های قضایی از دیدگاه ایشان را استنتاج نمود. مهم‌ترین آسیب قضایی از دیدگاه وی، انحراف از احکام الهی و تحت الشعاع قرار گرفتن اصل عدالت است.

مقدمه
حکومت اسلامی همانند دیگر حکومت‌ها و تمدن‌ها در زمانی خاص متولد می‌شود، دوران بلوغ و جوانی دارد، و بالاخره به‌دلیل مواجه شدن با چالش‌ها و آسیب‌ها ممکن است به دوران پیری و حتی زوال برسد. مقصود از « آسیب‌شناسی» ، شناخت موانع داخلی و خارجی بالقوه یا بالفعلی است که یک حکومت را تهدید می‌کند. در این مقاله، از «حکومت»، معنای غیرمدرن آن قصد می‌شود تا شامل کلیه دولت‌ها – اعم از مدرن و پیشامدرن – شود. دولت پیامبر صلی الله علیه وآله در مدینه نوعی دولت – شهر(2) بود که در زمان خلیفه دوم به دولت – امپراتوری(3) تبدیل شد. آسیب‌شناسی حکومت، بحثی جدید نیست. علاوه بر ابن‌خلدون ، ابوالاعلی مودودی در مقایسه عصر پیامبرصلی الله علیه وآله با زمان پایان حکومت امویان، تغییراتی را برمی‌شمرد که به ‌نوعی آسیب‌شناسی حکومت اسلامی تلقی می‌شود. این تغییرات عبارتند از:
– تغییر در قانون تعیین امام و خلیفه به این صورت که سلطنت اموی جانشین خلافت شد (و حتی در قرائت شیعی می‌توان گفت خلافت به جای امامت نشست)؛
– دگرگونی در روش زندگی خلفا و حاکمان؛
– تغییر در کیفیت مصرف بیت‌المال؛
– پایان آزادی ابراز عقیده. دیگر کسی نمی‌توانست با استفاده از اصل امر به معروف و نهی از منکر به حاکمان اندرز دهد، زیرا همچون امام حسین ‌علیه السلام جانش را از دست می‌داد؛
– پایان آزادی قضات و نهادهای قضایی. نهادهای قضایی در جهت خواست سلاطین اموی و سپس عباسی حرکت می‌کردند و توان محاکمه شخص حاکم را نداشتند ، از این‌رو راه برای هرگونه تخلف و ظلمی باز بود؛
– خاتمه حکومت شورایی و حاکمیت استبداد. دیگر در امور حکومت با خردمندان و اهل حل و عقد و نخبگان جامعه اسلامی مشورت نمی‌شد؛
– ظهور و غلبه تعصب‌های نژادی و قومی به جای ارزش‌های اسلامی؛
– نابودی اصل برتری قانون.(4)
در این مقاله ، سعی می‌شود مهم‌ترین آسیب‌های حکومت اسلامی در ابعاد سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی براساس سیره نبوی توصیف و تحلیل شود. آسیب‌های حکومت در ابعاد مختلف با هم ارتباط دارد ، بنابراین نمی‌توان یکی را بدون در نظر گرفتن دیگری تحلیل کرد. از دیدگاه نبی اکرم‌ صلی الله علیه وآله حکومت اسلامی غایتی الهی و فضیلت – محور دارد؛ هرچند در مشروعیت و سازوکارهای سیاسی و اجتماعی به رأی مردم تکیه می‌زند و آن ‌را مهم‌ترین عامل جلوگیری از انحراف حکومت در
ابعاد مختلف تلقی می‌کند. در این مقاله به این دلیل از آسیب‌شناسی قضایی به شکل مستقل بحث نمی‌کنیم که در زمان حیات پیامبر اسلام‌ صلی الله علیه وآله یک نظام قضایی منظم و منسجمی تشکیل نشد؛ هرچند پیامبر صلی الله علیه وآله اصول و قواعد قضاوت را پایه‌گذاری فرمودند و عملاً قضاوت بین مردم را عهده‌دار شدند و این جریان پس از پیامبر ادامه یافت.

آسیب‌شناسی سیاسی
حضرت محمد صلی الله علیه وآله در جریان تغییر، تبدیل و گذار از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی از شیوه فرهنگی بهره جست و هرگز به سیاست استقلال نداد. به بیان دیگر، در رأس اقدامات آن حضرت، اقدامات فرهنگی و محتوایی قرار داشت و به تعبیر امروزی آن حضرت فرهنگ‌گرا بود. براساس این نظریه، پس از آن‌که فکر، اندیشه و باور انسان تغییر کرد، رفتار و کردار او نیز تغییر خواهد کرد؛ لذا تغییر در محتوای باطنی انسان‌ها عاملی سرنوشت‌ساز به‌شمار می‌آید. حتی وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله تشکیل حکومت داد، باز هم به فکر و فرهنگ، اولویت و اوّلیت می‌داد.(5) طبق این الگو، تشکیلات و سازمان حکومت براساس بیعت و مشارکت همگانی و تأییدات الهی شکل گرفت و از استبداد و خودرأیی خبری نبود و مشاورت در امور جای آن‌را گرفت. آیاتی چون « و شاورهم فی الأمر»(6) و «و أمرهم شوری بینهم»(7) زمینه‌ساز مشارکت همگانی بود. می‌توان گفت که تأمین سعادت مردم ، تأمین رفاه ، امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامی به‌شمار می‌رود.
بر این اساس، شاید بتوان گفت مهم‌ترین آسیب در حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی همانا نگاه استقلالی و ابزار – محور به سیاست است. سیاست نبوی ، اخلاق – محور و مبتنی بر سعادت بود. در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبرصلی الله علیه وآله در پیشرفت اسلام و جذب دل‌ها تصریح شده است:
فبما رحمه من اللَّه لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ ای رسول ما، به خاطر لطف و رحمتی که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته‌ای و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراکنده می‌شدند، پس آنها را ببخش، و برای آنها طلب آمرزش کن و در کارها با آنها مشورت فرما.
از این آیه استفاده می‌شود که: 1 . نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهی است، بنابراین کسانی که نرمش ندارند، از این موهبت الهی محرومند؛ 2. افراد سنگدل و سخت‌گیر نمی‌توانند مردم‌داری کنند و به جذب نیروهای انسانی بپردازند؛ 3. رهبری و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است؛ 4. باید دست شکست‌خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد (با توجه به این‌که شأن نزول آیه مذکور در مورد ندامت فراریان مسلمان در جنگ احد است)؛ 5 . مشورت با مردم از خصلت‌های نیک و پیونددهنده است که موجب انسجام می‌گردد.
پیامبر اسلام‌ صلی الله علیه وآله علاوه بر این‌که ارزش‌های اخلاقی را بسیار ارج می‌نهاد ، خود مجسمه فضایل اخلاقی و ارزش‌های والای انسانی بود. او در همه ابعاد زندگی با چهره‌ای شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد می‌کرد؛ برای نمونه در سال نهم هجرت هنگامی که قبیله سرکش «طی» در اثر حمله قهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند ، «عدی بن حاتم»، از سرشناسان این قبیله، به شام گریخت، ولی خواهرش «سفانه»، به اسارت سپاه اسلام درآمد. سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و در خانه‌ای نزدیک مسجد جای دادند. روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله از آن اسیران دیدن کرد. سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: ای محمد! پدرم (حاتم طائی) از دنیا رفت و نگهبان و سرپرستم (عدی) ناپدید شد و فرار کرد؛ اگر صلاح بدانی مرا آزاد کن و شماتت و بدگویی قبیله‌های عرب‌ها را از من دور ساز. همانا پدرم بردگان را آزاد می‌ساخت، از همسایگان نگهبانی می‌نمود، به مردم غذا می‌رسانید، آشکارا سلام می‌کرد و در حوادث تلخ روزگار مردم را یاری می‌نمود. پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله به سفانه فرمود: «یا جاریه هذه صفه المؤمنین حقاً، لو کان أبوک مسلماً لترحمنا علیه؛ ای دختر! این ویژگی‌هایی که برشمردی، از صفات مؤمنان راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرار می‌دادیم». آنگاه پیامبرصلی الله علیه وآله امر فرمود: «خلوا عنها فإن أباها کان یحب مکارم الاخلاق؛ این دختر را به پاس احترامی که پدرش به ارزش‌های اخلاقی می‌نمود، آزاد سازید.»
آسیب دیگری که حکومت اسلامی را تهدید می‌کند، عزل و نصب براساس روابط و در نظر نگرفتن شایستگی‌هاست. در سیاست نبوی، به‌کارگیری نیروها صرفاً براساس لیاقت و شایستگی بود و تقدم گرفتن بر دیگران بر غیر این اساس، نوعی خیانت به خدا تلقی می‌شد:
من تقدم علی المسلمین و هوی یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان‌اللَّه و رسوله والمسلمین(8)؛ کسی که بر مسلمانان پیشی گیرد، در حالی که می‌داند در میان آنها کسی افضل و بهتر از او وجود دارد، چنین کسی به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.
نبی گرامی‌ صلی الله علیه وآله از هرگونه رفتاری که بوی تفرعن و خوی تکبّر از آن استشمام می‌شد، بیزار بود و از هر حرکتی که تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز می‌کرد؛ چنان‌که حضرت صادق‌علیه السلام فرمود: «کان یکره أن یتشبه بالملوک(9)؛ (پیامبر) بد می‌دانست که تشبه به سلاطین داشته باشد». او اجازه نمی‌داد که کسی او را با پای پیاده همراهی کند در حالی که خود سواره بود، مگر این‌که حضرت آن فرد را همراه خود سوار می‌کرد و اگر نمی‌پذیرفت، می‌فرمود: شما جلو برو و در فلان مکان منتظر باش و اگر کاری داری در آن‌جا یکدیگر را ملاقات می‌کنیم، زیرا جز این را استخفاف انسان‌ها می‌دانست. این سلاطین و ملأ و اشراف و مترفان هستند که برای کسب اعتبار نیاز به جلوه‌های دروغین رفتاری دارند و برای بزرگ داشتن خود حقیر خویش نیازمند خفیف ساختن دیگرانند، نه رسولی که «اکرم» انسان‌هاست و نه آن‌که از «کرامت» ذاتی خود (به سبب «فسق») تهی نشده است. مردی خواست تا بر دست رسول خدا صلی الله علیه وآله بوسه زند پیامبر دست خود را کشید و فرمود: « این کاری است که عجم‌ها با پادشاهان خود می‌کنند و من شاه نیستم، من مردی از خودتان هستم». مردم در حکومت نبوی، محوریت داشتند.
رفاه‌طلبی، که در عناوین بعد از آن سخن خواهد رفت، منشأ محافظه‌کاری – به‌عنوان دیگر آسیب حکومت دینی – است. طبقه مرفه به حفظ وضع موجود علاقه‌مند و عامل و محرک محافظه‌کاری یا واپسگرایی در ساختار اجتماعی است. ترک هر روش و راه و رسم پذیرفته شده زندگی با مخالفت این طبقه روبه‌رو می‌شود. آنان با عبارت‌پردازی‌های مبالغه‌آمیز هر نوآوری و تغییر را موجب ایجاد آشوب در جامعه، واژگونی اخلاق و بر هم زدن نظم طبیعت معرفی می‌کنند. اعمال طبقه مرفه، طبقات پایین‌تر جامعه را به محافظه‌کاری می‌کشاند؛ زیرا امکانات مصرف و زیستن را بر آنها تنگ می‌کند تا توانایی پذیرش راه و روش جدید را نداشته باشند. به این ترتیب، طبقه مرفه، از سه طریق برای جلوگیری از توسعه فرهنگی بهره می‌برد: ایستایی کامل خود طبقه، از راه الگوی سرمشقی ضایع کردن تظاهری (رقابت منزلتی) و محافظه‌کاری، و به‌طور غیرمستقیم از طریق نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش که تکیه‌گاه این نهاد است.(10) سخنان ابوسفیان بعد از پیروزی در جنگ اُحد مبنی بر این‌که هبل دوباره مقام خود را یافت و ارجمند شد و آنها عُزّی دارند، نوعی تبلیغ سنت‌ها و رسوم پیشین بود که برای مقابله با اندیشه جدید و با هدف واپسگرایی صورت می‌گرفت.
ثروت و دارایی‌های مادی، امنیت اشراف را در پی دارد و از دست دادن یا به خطر افتادن آن سبب احساس ناامنی و بی‌تابی می‌شود. واکنش یهودیان بنی‌نضیر به قطع درختان خرما به‌دست مسلمانان، از این نوع است. سخنان و اظهارنظرهای یاران پیامبرصلی الله علیه وآله درباره بنی‌نضیر هنگام ترک مدینه و اندوه منافقان، نشان‌دهنده تأثیر زیاد آنها بر اهالی آن‌جاست. اشراف، معمولاً در شرایط سخت به تضعیف روحیه توده مردم، یادآوری گذشته و ایجاد رعب و وحشت می‌پردازند. اشراف از پیمان‌نامه‌ها و صلح‌نامه‌ها برای اعمال قدرت بهره می‌برند؛ و معمولاً مواد آنها براساس تأمین منافع و اهداف اشراف و کسب اعتبار بیشتر آنان تنظیم می‌شود. در پیمان صلح حدیبیه که براساس ارزش‌های موردنظر قریش تنظیم شده بود، این امر کاملاً مشهود است، به‌طوری که یاران پیامبر صلی الله علیه وآله به مواد صلح‌نامه اعتراض کردند. مفاد پیمان‌نامه از این قرار است:
باسمک اللّهم، این پیمان صلحی است که محمد پسر عبداللَّه و سهیل بن عمرو بسته‌اند و صلح کردند که جنگ تا ده سال متوقف باشد، در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم یکدیگر نشوند، به یکدیگر خیانت نکنند، سرقت و غارتی انجام ندهند و کاری به یکدیگر نداشته باشند. هرکس که بخواهد به دین محمد صلی الله علیه وآله یا به آیین و پیمان قریش درآید، آزاد باشد. هر فردی از قریش که بدون اجازه ولی خود پیش محمد بیاید [ایشان باید] او را برگرداند [ولی‌] اگر کسی از یاران محمد به قریش پناهنده شود، [آنها] او را برنگردانند. محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحه‌ای، جز همان مقدار که برای مسافر ضروری است همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد.
در این صلح‌نامه، جایگزین کردن عبارت «باسمک اللّهم» به جای «بسم اللَّه الرحمن الرَّحیم» نوعی واپسگرایی است که سهیل بر آن اصرار می‌ورزد و پیامبر صلی الله علیه وآله به‌دلیل منافات نداشتن آن با آموزه‌های اسلامی می‌پذیرد و قرآن کریم، عمل رسول خدا صلی الله علیه وآله را تأیید می‌کند. بندهای پایانی صلح‌نامه «محمد امسال برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچ اسلحه‌ای، جز همان مقدار که برای مسافر ضروری است، همراه نیاورد و شمشیرها باید در غلاف باشد»، بیانگر بهره‌گیری قریش از موقعیت خویش به سبب وجود کعبه و وضع قوانین در جهت کسب منافع و به‌دست آوردن اعتبار و احترام بیشتر است.
عمروعاص بعد از مشورت با نجاشی، پادشاه حبشه، که نسبت به او و سایر اشراف قریش، منزلت بالاتری داشت، به اسلام گروید. ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب درباره علت اسلام نیاوردن خود گفت: «چه کنم که من در میان مردمی به ظاهر خردمند و بلند اندیشه زندگی می‌کرده و می‌دیدم مردم گرانمایه در پناه عقل و اندیشه خود زندگی می‌کنند و به هر راهی که می‌رفتند، می‌رفتم و چون اشخاص شریف و سالخورده از محمد کناره‌گیری کردند و خدایان خود را یاری دادند و به خاطر دین پدران خود خشم گرفتند، ما هم از ایشان پیروی کردیم». در این سخنان، ایستایی طبقه اشراف و محافظه‌کاری آنها در برخورد با دین محمد صلی الله علیه وآله و نیز پیروی کورکورانه سایر اعضا از روش اشراف طبقه بالاتر و مسن‌تر به وضوح دیده می‌شود.
برخی اقدامات رسول خدا صلی الله علیه وآله برای مقابله با محافظه‌کاری را می‌توان به شرح زیر برشمرد:
1. نفی سنن جاهلی و تنظیم قوانین بر مبنای برابری. حضرت محمدصلی الله علیه وآله در آخرین حج خود دغدغه‌هایشان را بیان کردند. ایشان با هوشمندی تمام، راه‌های نفوذ روحیه اشرافی و راهکارهای مورد توجه اشراف برای واپسگرایی و بازگشت به گذشته را شناسایی و گوشزد کردند و به مقابله با آن پرداختند. پیامبر اکرم تأکید می‌کنند که جان و مال مسلمانان محترم و رباهای جاهلیت ملغا است. پیامبر با معرفی کتاب اللَّه به‌عنوان مرجع، از بازگشت به سنن جاهلی جلوگیری می‌کند و با بیان حقوق زنان، آنان را از منزلت نیابتی و بردگی ترقی می‌دهند و با طرح برادری مؤمنان و این‌که همه از نسل آدم و از خاک‌اند و گرامی‌ترین شخص نزد خدا با تقواترین است، ارزش‌های منزلتی موردنظر اشراف، مانند شرافت خانوادگی، ثروت و توانمندی مالی را بی‌اساس می‌دانند.
2. از بین بردن بت‌ها، مسجد ضرار و کسانی که دعوت به محافظه‌کاری می‌کردند.
3. دادن مال و منصب به اشراف تازه مسلمانی که پیروانی داشتند. بعد از اسلام آوردن ابوسفیان بن حرب، پیامبر فرمودند: هرکس وارد خانه ابوسفیان شود یا در خانه خود بماند در امان خواهد بود. آن حضرت به نمایندگان هوازن فرمودند: مالک بن عوف، سرور آنها، اگر مسلمان شود زن و اموالش را به او پس خواهد داد و صد شتر هم به او خواهد بخشید.
4. به مخاطره انداختن دارایی‌های اشرافی که به مقابله با مسلمانان می‌پرداختند؛ زمانی که یهود بنی‌نضیر در حصارهای خود بودند، پیامبر اسلام به دو نفر از یاران خود دستور دادند تا نخل‌های بنی‌نضیر را قطع کنند.
بی‌تفاوتی و سکوت مردم در مقابل اعمال حاکمان، از دیگر آسیب‌های حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی است. در نظام اسلامی، برای آحاد امت، حقی به‌ عنوان «نصیحت ائمه» وجود دارد، و همه براساس این حق می‌توانند آرا و نظرهای خیرخواهانه خود را در مورد رهبران جامعه مطرح سازند و حتی می‌توانند او را مورد سؤال قرار دهند. مسئولیت حاکم اسلامی در برابر مردم، از بارزترین مشخصه‌های حکومت اسلامی است. نصیحت ائمه مسلمانان هم حق برای مردم ایجاد می‌کند و هم تکلیف؛ هم در حوزه انتقاد به حکام و هم در حوزه کنترل قدرت سیاسی. نصیحت ائمه مسلمانان، عاملی مهم در راستای نفی استبداد سیاسی تلقی می‌شود؛ زیرا حکمران هم در مقابل مردم و هم در مقابل خداوند مسئول است.(11)
امام صادق ‌علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله در منی برای مردم سخنرانی کرد و فرمود:
خدا خرم و شادان کند بنده‌ای را که سخنم را بشنود و در گوش گیرد و به کسانی که نشنیده‌اند برساند،… سه چیز است که دل هیچ مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص نمودن عمل برای خدا ، خیرخواهی پیشوایان مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمانان.(12)
ادامه دارد …

پی نوشت ها:

1) پژوهشگر حوزوی و استادیار علوم سیاسی در دانشگاه مفید.
2) می‌توان آن‌را معادل town – state دانست، تا با دولت – شهر یونان، یعنی city – state اشتباه نشود.
3) Empire – state.
4) ابوالاعلی مودودی، خلافیت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی (پاوه: انتشارات بیات، 1405 ق) ص 187 – 209.
5) نجف لک‌زایی، «پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله و شیوه گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی (به‌سوی یک نظریه توسعه)، تاریخ اسلام، ش 1 (بهار 1379، ص 7.
6) آل‌عمران (3) آیه 159.
7) شوری (42)آیه 38.
8) عبدالحسین امینی، الغدیر، ج 8، ص 291.
9) محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 6، ص 272.
10) ر . ک: فاطمه اروجلو، «حضرت محمدصلی الله علیه وآله و رویارویی با اشرافی‌گری»، تاریخ اسلام، ش 22 (تابستان 1384).
11) ر . ک: محمد سروش محلاتی، «نصیحت ائمه مسلمین»، مجله حکومت اسلامی، ش 1.
12) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 149 (عن ابی عبدالله‌علیه السلام: قال خطب رسول‌اللَّه‌صلی الله علیه وآله یوم منی فقال: نصراللَّه عبدا سمع مقالتی فوعاهاو بلغها من لم یسمعها… ثلاث لا یغل علیهن قلب عبد مسلم: اخلاص العمل للَّه والنصیحه لائمه المسلمین واللزوم لجماعتهم).
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 35

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید