رفت و آمد و معاشرت با کسانی که دین ندارند چگونه است؟
اگر منظور شما از افراد بی دین، افراد لااُبالی نسبت به مسائل دینی است، میتوانید در معاشرتهایتان از روشهای زیر استفاده کنید:
1. رابطه خود را قطع نکنید خصوصاً اگر ارحام شما باشند.
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: «لا تقطع رحمک و انْ قَطَعتْک»[1]
از خویشاوندان خود مبر، گرچه او از تو ببرند.
2. سعی کنید با کمک گرفتن از دستورات و آداب اسلامی خصوصاً رفتار ائمّه اطهار ـ علیهم السّلام ـ آنها را به مسائل دینی آشنا و نسبت به آن پایبند کنید:
روزی امام کاظم ـ علیه السّلام ـ از کوچهای میگذشتند: صدای ساز و آواز از خانهای بلند بود. امام ـ علیه السّلام ـ از کنیزی که برای کاری از خانه بیرون آمده بود، پرسیدند: صاحبخانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: آزاد. امام ـ علیه السّلام ـ فرمودند: اگر بنده (بنده خدا) بود. این بساط را پهن نمیکرد. صاحبخانه تا ماجرا را از کنیز شنید، پا برهنه در میان کوچهها به دنبال حضرت ـ علیه السّلام ـ دوید و نزد آن حضرت توبه کرد و به افتخار آن روز که با پای برهنه در پی حضرت دوید و به شرف توبه نایل آمد، دیگر تا آخر عمرش کفش به پا نکرد و به بشر حافی (پا برهنه) مشهور گشت.[2]
3. ارتباط و معاشرت با افراد لااُبالی در رفت و آمد منحصر نمیشود و اگر میدانید نشست و برخاست با آنها برای شما مضر است، میتوانید تلفنی و یا با نامه با آنها ارتباط برقرار کنید.
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: صله رحم کنید اگر چه با سلامی.[3]
4. از عامل تشویق حتماً استفاده کنید و روی نکات مثبت آنها تأکید کنید. چرا که این کار موجب تقویت حس اعتماد به نفس آنها شده و محرّکی برای انجام دادن وظایفشان میگردد.
5. در معاشرتها اجازه ورود به بحثهای فرعی و یا خدای ناکرده مسائلی مثل: غیبت و تهمت و … را ندهید و در صورتی که بحث به این سو جهت پیدا کرد، با ذکر یک خاطره و یا تعریف کردن یک داستان و … بحث را دوباره به سمت اصلی سوق دهید.
6. در صورتی که افراد، در خفاء و پنهانی مرتکب معصیتی میشوند خود را به تغافل بزنید.
امام علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: تغافل کن، (که این) کار تو مورد ستایش قرار میگیرد.[4]
7. سعی کنید عهدهدار جلسهها باشید و با طرح مسائل علمی جلسه را از رفتن به انحراف، اداره کنید.
8. در ایام خاص مثل: ماه مبارک رمضان، ماه محرّم، اعیاد، وفیات و … که اکثر دلها متوجّه بار خدای متعال است برای ارتباط و معاشرت استفاده کنید.
9. در هر جلسه معاشرت مدّت زمان جلسه را طول ندهید.
10. اگر میدانید شرکت نکردن شما در بعضی جلسات باعث تحریک آنها بر انجام دادن و یا ترک محرّمات میشود از این عامل استفاده کنید.
11. از بحثهای بیفایده و جدال کردن خودداری کنید.
12. از مسائل عادّی و حقوق شخصی خودتان تا حدّ امکان بگذرید.
13. در معاشرتها این مطلب را در نظر داشته باشید که آنها هم افرادی مثل ما هستند ولی به خاطر مسائل خانوادگی یا اجتماعی به مشکلات رفتاری و اعتقادی گرفتار شدهاند. پس خودتان را از آنها بدانید و برای داشتن این نعمت خداوند را شکر کنید.
14. توسّل به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ و دعا برای هدایت برادران دینی را فراموش نکنید.
15. سعی کنید فعالیّت های خود را، از جوانان و کودکانی که قلبی پاک دارند و هنوز آلوده نشدهاند شروع کنید و بدانید که جوانان خود منشأ تحوّل در خانواده خواهند شد.
امام علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: انما القلب الحدث کالارض الخالیه، ما القی فیها من شیء قبلته. همانا قلب نوجوانان همچون زمین بایری است که هر چه در آن افکنده شود میپذیرد.[5]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: … علیک بالاحداث؛ فانهم اسرع الی کل خیرٍ.[6]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ خطاب به یکی از یارانش فرمود: بر تو باد به نوجوانان، زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی شتاب بیشتری نشان میدهند.
16. خلاّقیت و ذکاوت شما در موفقیت شما تأثیر به سزایی دارد. سعی کنید با مطالعه کتابهای مفید آن را بالاتر ببرید.
امّا اگر منظور شما از افراد بیدین، اشخاصی هستند که هیچ گونه دینی ندارند و به هیچ کدام از شرایع اعتقادی ندارند، در صورتی که ارتباط شما با حفظ احکام شرعی، میتواند در اسلام آوردن آنها مؤثر باشد، با دقت و ظرافت خاصّی اقدام به این عمل بکنید. ناگفته نماند که مطالعه کتابهای اعتقادی و اسلامی به اطّلاعات شما از ادیان و دین اسلام کمک شایان و قابل توجّهی میکند و به هنگام ضرورت میتوانید از آن اطّلاعات کمک بگیرید.
پی نوشت ها:
[1] . محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ترجمه شیخی، دارالحدیث، چاپ دوم، 1383، ج1، ص242، ح2542، تلخیص حسینی.
[2] . مطهّری، مرتضی، داستان و راستان، انتشارات صدرا، ج1، ص149.
[3] . منتخب میزان، ج1، ص 232، ح 2547.
[4] . آمدی، غررالحکم و دررالکلم، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ح4570.
[5] . محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکم، ترجمه شیخی، دار الحدیث، ص289، ح3198، تلخیص حسینی.
[6] . همان، ح3199.