مرحوم قاضی از نقطه نظر عمل آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالاخص اهل علم از او داستانهایی دارند.
«مرحوم قاضی از نقطه نظر عمل آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالاخص اهل علم از او داستانهایی دارند. در نهایت تهیدستی زندگی مینمود با عائله سنگین و چنان غرق توکل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله به قدر ذرهای او را از مسیر خارج نمی کرد.»
آیت الله احمدی میانجی نقل می کردند که علامه طباطبایی میفرمود: روزی به شدت نیاز به پول داشتم، رفتم خدمت آقای قاضی تا مبلغی از ایشان قرض کنم تا پول برایم از ایران بفرستند و آن را پرداخت نمایم. همین که رسیدم خدمتش دیدم آقا زادهاش از کوفه آمده و میگوید: مادرم زایمان کرده و به پول نیاز داریم. مرحوم قاضی: دستش را برد جیبش دید هیچ پولی ندارد و فرمود: همانطور که میبینی پول در این جیب ها نیست. آقا زاده عرض کرد: حداقل چند تا سیگار بدهید برای قابله.
قاضی گفت: آن هم نیست! و همه این مراحل با تمام آرامش و طمأنینه بود که بسیار برای ما شگفتانگیز بود.
«مرحوم قاضی در نجف اشرف با وجود عائله سنگین چنان در ضیق معیشت زندگی مینمود که داستانهای او برای ما ضربالمثل است. در خانه او غیر از حصیر خرمائی چیزی نبود و برای روشن کردن چراغ نفتی در شب به جهت نبودن لامپ و یا نفت، چه بسا در خاموشی به سر میبردند.»
کتاب: اسوه عارفان – ص 64