نویسنده: مهدی باقری سیانی
ششم: قدر دانی از صاحبان قلم و تبیین مقام آنان
فقیه اصفهانی با توجه به تأثیر ویژه قلم و کتابت در بیان و نشر معارف الهی فضلا و اهل علمی که دارای آثاری مکتوب
می باشند را مورد عنایت خویش قرار داده و آنان را تشویق به نوشتن می کند. ما در این جا، تنها به نقل نمونه ای اکتفا
می کنیم.
ـ علّامه امینی و کتاب ارزشمند « شهداء الفضیله »
یکی از آثار ارزشمند علّامۀ امینی ـ افزون بر کتاب گرانسنگ « الغدیر» ـ کتاب « شهداء الفضیله » می باشد. این کتاب که نقطه عطفی دراحیاء حال عالمان شهید شیعه می باشد، به دست فقیه اصفهانی می رسد و وی تقریظی برآن می نویسد و با القابی چون « علم العلم و الأدب » و « رجل الدع آیت الدینیه » از مؤلف آن نام می برد.
ترجمه قسمتی از این نوشته را با هم مرور می کنیم:
« … کتاب ارزشمند شهداء الفضیله را با نگاهی عمیق مطالعه کردم … علّامۀ امینی در این کتاب درسهای بسیار گرانقیمت وارزشمند علمی، تاریخی، ادبی و اخلاقی را، با بهترین بیان و زیباترین تعبیر، همراه با دقت و امانت در نقل، به ودیعت نهاده است …»
هفتم: پاسداشت علمای سلف
فقیه اصفهانی افزون بر آن که مقام علمی عالمان معاصر خویش را ارج می نهد، در پاسداشت بزرگان فقید حوزه ـ آنانی که روزی خورشید وجودشان نورافشان آسمان حوزه های علمی شیعه و جهان اسلام بوده واکنون رخ در نقاب خاک کشیده اند ـ نیز لحظه ای کوتاهی ننموده و پیوسته جایگاه علمی آنان را متذکّر گشته و از آنان با تجلیل و احترام نام می برد؛ در این قسمت نیز به ذکر یک نمونه، بسنده می کنیم.
مرحوم آیت الله سیّد هادی حسینی خراسانی ( 1297 ـ 1368 ق ) یکی از عالمان نامور حوزه علمیّه نجف اشرف و از معدود کسانی است که موفق به دریافت اجازه اجتهاد از مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی ـ از مراجع تقلید ورهبر انقلاب عراق بر علیه انگلستان ـ می شود؛ ظاهراً مرحوم خراسانی دست نوشته میرزای شیرازی را به رؤیت فقیه اصفهانی می رساند و درخواست تأیید آن را می نماید . فقیه اصفهانی در حاشیۀ اجازۀ میرزا ، اجتهاد مرحوم خراسانی را تأیید می نماید . نکتۀ قابل دقت ، نحوۀ نوشتن و نوع کلماتی است که فقیه اصفهانی به کار می برد و با تمام وجود ، ارادت خویش را همراه با نهایت تواضع وادب نسبت به مقام میرزای شیرازی ابراز می دارد . ترجمۀ این نوشته ارزشمند را با هم مرور می کنیم :
« نوشتۀ حضرت آیت الله میرزا[ محمّد تقی شیرازی ] قدّس سرّه در حق ایشان [ سیّد هادی حسینی خراسانی ] دامت برکاته، قطره ای از دریای فضل وی می باشد؛ چگونه چنین نباشد و حال آنکه وی، از بزرگترین مجتهدان و از بلند مرتبه ترین فقیهان می باشد که خداوند به واسطه وی، دین خود را تأیید و پراکندگی مسلمین را به الفت و یگانگی مبدّل نموده است… »
هشتم: توجّه دادن مردم به روحانیون ساکن شهرهای کوچک و تبیین جایگاه آنان
این مبحث از سه منظر قابل بررسی است؛
الف : تجلیل و بزرگداشت عملی :
در این مورد تنها به ذکر خاطره ای از فقیه فقید اصفهان ، مرحوم آیت الله شیخ علی مشکات سدهی ـ قدّس سرّه ـ بسنده می کنیم ؛ وی در مصاحبۀ با مجلۀ وزین و ارزشمند حوزه ، چنین می فرماید : « پس از آنکه از نجف برگشته بودم و در ایران مشغول تبلیغ و تدریس بودم ، روزی با جمعی از دوستان ، به نجف اشرف مشرّف شدم . مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی ، در حرم نماز می خواندند و من هم مشغول نماز شدم . سعی می کردم که ایشان مرا نبیند و متوجّه آمدن من نشوند که مزاحم عبادت ایشان نشوم ؛ زیرا ایشان به بنده خیلی لطف داشتند . بالاخره ، ایشان متوجّه شدند و مرا خواستند . ایشان به من خیلی لطف کردند و بسیار تشویق فرمودند .
من فکر می کنم که این رفتار را ایشان ، به خاطر ترویج شریعت انجام دادند ؛ چون دیدند چند نفر از مردم اصفهان همراه من هستند ، احترام زیاد گذاشتند تا زیادتر بتوانم بین مردم ترویج و تبلیغ دین کنم » .
ب : تجلیل کتبی :
فقیه اصفهانی در اجازاتی که برای علما و فضلائی ـ که در شهرها و روستاها به تبلیغ دین مشغول هستند ـ می نویسد، به مردم متدیّن نیز مداوم گوشزد می نماید که قدر شناس باشید و در تجلیل و بزرگداشت روحانیون محلات، کوتاهی نکنید؛ برخی از این موارد را در اجازات فقیه اصفهانی، با هم مرور می کنیم:
ـ اجازه روایی به فقیه پارسا حضرت آیت الله شیخ علی محمد اژه ای ـ دامت برکاته :
« … جناب مستطاب شریعتمدار، ملاذ الأنام، عمده الفضلاء و المحدّثین، آقای آقا میرزا علی محمّد اژه ای ـ دامت توفیقاته و تسدیداته ـ از اعاظم و اکابر محدّثین و صاحب مؤلفات عدیده و ممیّز اخبار صحیحه و معتبره می باشند … ومأمول از … اخوان مؤمنین ـ وفقهم الله ـ آن که نعمت وجود محترم ایشان را مغتنم دانسته و کمال سعی را در تبجیلات و حفظ شئون ایشان معمول دارند و… »
ـ اجازه اجتهاد به مرحوم آیت الله سیّد علی حسینی کشمیری (متوفّای 1365ق ) :
« … بر عموم مؤمنین ابرار و متدینین اخیار ـ وفّقهم الله تعالی فی مراضیه ـ مخفی نماند که جناب مستطاب الصفی التقی النقی والعدل الورع الزکی آقای آقا سیّد علی کشمیری الأصل حائر[ی] المسکن ـ دامت برکاته ـ از اجلّۀ علماء و اعزّۀ فقهاء می باشد و نزد اینجانب ثقه و امین … والبته مؤمنین ـ وفقهم الله تعالی ـ نظر به مراتب علمیه ایشان ، در احترامات لایقه به ایشان کوتاهی نخواهند فرمود و متعظ به مواعظ کافیه و مصالح شافیه ایشان خواهند گردید و اقامه جمعه و جماعت را به ایشان مغتنم دانسته ، ترک نخواهند نمود و… » .
ـ اجازه امور حسبیّه به مرحوم آیت الله سیّد ضیاءالدین تجویدی اصفهانی ( در گذشته به سال 1408 ق ) :
« … عموم اخوان مؤمنین ـ زادهم الله توفیقاتهم ـ را اعلام می دارد که جناب مستطاب شریعتمدار، مروّج الأحکام، آقای آقا ضیاء الدین تجویدی ـ سلّمه الله ـ از جمله مروّجین احکام دینیّه و حاملین علوم شرعیّه می باشند؛ سزاوار است مؤمنین از جناب ایشان مستفید و اخذ حلال و حرام بنمایند و…» .
ج : بزرگداشت زبانی:
هرساله جمع بسیاری از ارادتمندان خاندان وحی، به قصد زیارت ائمه عراق وبرگرفتن توشه معنوی از آن بزرگواران، به این کشور سفر می نمودند. این راهیان دیار نور و روشنایی، افزون بر زیارت حرم امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ ومکان های منسوب به آنان، بر خود لازم می دانستند که به زیارت مراجع معظم تقلید نجف اشرف بروند.
در بسیاری از این دیدارها، فقیه اصفهانی از شهر و دیار و متصدّی امور دینی این زائران عاشق، پرس و جو می نمود و آنان را به روحانیونی که رنج دوری از فضای حوزه نجف را به جان خریده و امور دینی مردم را شهرها و روستاها عهده دار شده بودند توجّه می دادند و می فرمود: در بین شما فلان عالم بزرگ وجود دارد، قدر اورا بدانید و مسائل شرعی خود را به او مراجعه نمایید و با بودن وی، وجوهات را برای نجف نفرستید.
ما در این جا وبرای رعایت اختصار، تنها به ذکر نمونه ای اکتفا می کنیم؛
جناب آقای سیّد نصرالله موسوی پیکانی ( متولد حدود 1317 شمسی و از محترمین جرقویه ) برای نگارنده، چنین نقل نمودند:
« جمعی از اهالی جرقویه [ از توابع اصفهان ] به نجف اشرف، مشرّف و پس از زیارت مرقد مطهّر پیشوای پرهیزگاران، امیرمؤمنان، حضرت علی ـ علیه السلام ـ به قصد دیدار مرجع تقلید خود و تقدیم وجوهات شرعی ، به منزل آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی می روند؛ در این ملاقات سیّد از محل سکونت و وضعیت اموردینی آنها پرسش می نمایند و سپس
می فرماید در محل شما شخصیتی چون شیخ محمّدحسن پیکانی وجود دارد؛ از این پس وجوهات خود را به وی تحویل داده وبا بودن چنین فردی، وجوهات خود را به نجف نفرستید. » .*
نهم: اهتمام ویژه به وضعیّت معیشتی اهل علم دور از نجف
پس از آنکه رضا شاه به صورت جدّی و آشکارا به مبارزه با مظاهر دینداری و در رأس آن روحانیت شیعه برخواست، وضعیت بسیاری از اهل علم به صورت کلی دچار اختلال گردید؛ در این زمان، فقیه اصفهانی بسان پدری دلسوز و مهربان، اهتمامی ویژه نسبت به اهل علم ساکن در شهر ها و روستاها دارد و در مکاتباتی که با برخی افراد سرشناس از متمکنین و دیگران، دارد به آنها به صورت مؤکّد وضعیت اهل علم را متذکّر شده و و رسیدگی به این مهم را به هر نحو ممکن، خواستار می گرددُ.
نگارنده در این جا تنها به ذکر یک نمونه، اکتفا می نماید.
مرحوم آیت الله سیّد علی اصغر برزانی یکی از ستارگان درخشان آسمان فقاهت حوزۀ علمیّه اصفهان است که سالها در عتبات عالیات عراق به آموختن و فرا گرفتن علوم و معارف اهل البیت ـ علیهم السلام ـ مشغول بوده و سپس با کوله باری ارزشمند از علوم مختلف به اصفهان بازگشته ودر این شهر به تألیف ، تدریس و پرورش شاگردان مختلف وهمچنین بیان احکام دینی و معارف الهی پرداخته است.
تصویری از یکی از نامه های فقیه اصفهانی در مورد آیت الله برزانی و خطاب به تجّار و بزرگان اصفهان، در اختیار نگارنده می باشد. تاریخ این نوشته مربوط به ماه شوّال 1345 می باشد.
قسمت هایی از این نوشته را با هم مرورمی کنیم:
«عموم اخوان مؤمنین از تجّار و أعزه ومحترمین و اجلّاء معزّزین از اهالی اصفهان ـ صانها الله عن الحدثان ـ را اعلام می دارد که جناب مستطاب، علم الأعلام، مصباح الظلام، ولدنا المعتمد المسدّد، آقای سیّد علی اصغر برزانی اصفهانی ـ سلمه الله تعالی ـ که در مراتب علمیّه و اخلاقیّه و عملیّه ممتاز و مایه افتخارند، نظر به وضع زمانه، در امور معاشیّه ایشان فی الجمله اختلالیست؛
… البته وجود ایشان را غنیمت دانسته و این نعمت عظمی را خوب، رعایت و ملاحظه نمایند… »
دهم: تأمین روحانی و مبلغ برای سرزمین های مختلف شیعه نشین و تبیین جایگاه آنان
افراد متدیّن ساکن در گوشه گوشۀ کشورها و مناطق شیعه نشین جهان مانند آفریقا، هندوستان، قفقاز، افغانستان، لبنان، عراق، ایران و… با فرستادن نامه، از محضر مبارک فقیه اصفهانی- به عنوان مرجع تقلید و بزرگترین پیشوای عالم تشیّع- درخواست روحانی و مبلغ دینی برای دیار خویش می نمودند؛ فقیه اصفهانی قبل از فرستادن مبلغ، و یا همزمان با آن، جایگاه علمی و عملی وی را نیز برای مردم ، متذکّر می شدند.
ما درا ین جا تنها به ذکر دو نمونه، اکتفا می کنیم.
الف : مرحوم شیخ حبیب عاملی :
اهالی قانا – یکی از شهر های شیعه نشین لبنان – با ارسال نامه ای به محضر فقیه اصفهانی، از وی درخواست می کنند که یکی از فضلای نجف به نام شیخ حبیب را برای بیان احکام الهی و تبلیغ شریعت، به آن منطقه اعزام نماید. فقیه اصفهانی ضمن موافقت با این درخواست و قبل از حرکت مرحوم شیخ حبیب عاملی، نامه ای را برای سرشناسان قانا و مناطق اطراف آن
می نویسد و در آن از شخصیت پیش نامبرده با الفاظی این چنین یاد می کند: « علم الأعلام، مصباح الظلام، رکن الإسلام، ولدی الأعز.»
متن این نامه، به زبان عربی است و ما در این جا قسمت هایی از ترجمه فارسی آن را باهم مرور می کنیم:
« … سرشناسان و بزرگان قانا و اطراف آن ، سلام و رحمت و برکات الهی بر شما باد .
وبعد این که نامه شما به دستم رسید؛ نامه ای که در آن از من درخواست نموده بودید جناب علم الأعلام و مصباح الظلام و رکن الإسلام، فرزند عزیزم جناب شیخ حبیب را به سوی شما بفرستم.
آگاه باشید که شما از من عالمی عامل، فاضلی نیکوکار و مردی صاحب فکر محکم را درخواست نموده اید که در راه حق از سرزنش ملامت گران هراسی به دل راه نمی دهد .
… شما از من بازوی پرتوان، چشم بیدار و زبان گویایم را طلب نمودید.
همزمان با شما مردم العماره نیز چنین درخواستی داشتند و سزاوار نبود آنان از این نعمت بزرگ محروم شود … از همین روی صوابدید من آن است که وی تابستان در دیار شما باشد و زمستان را در العماره به سر برد.
حرکت وی به سوی شما پس از ماه رمضان خواهد بود؛ منتظر ورود وی باشید و بدانید که وی شمشیری برّان از شمشمیرهای اسلام است و رکن و ستونی محکم از ارکان دین؛ وی از بزرگترین مجتهدین می باشد …
برشما باد که از نور علم و معرفت ایشان بهره مند و ازچراغ فروزان سخنان روشنگرانه و هدایت بخش وی استفاده کامل را ببرید… »
ب : مرحوم سیّد محمّدحسین ناشرالاسلام ( 1305 ـ 1396 ق ):
از دیگر نمایندگان ایشان، می توان از مرحوم سیّد محمّد حسین سیّدی معروف به « ناشرالإسلام » نام برد که سالها از طرف فقیه اصفهانی درآفریقا به تبلیغ دین، ارشاد مردم ،بیان معارف الهی وتبیین حلال وحرام واحکام شرعی مشغول بوده اند و لقب « ناشر الإسلام » نیزاز طرف فقیه اصفهانی به وی ، داده می شود.
یازدهم : توجّه به مسائل امنیتی در مورد روحانیّون وحفظ جان آنان
فقیه اصفهانی، افزون بر عزت نفس و بی توجّهی به ستمگران، با توجّه به هوش و استعداد سیاسی بالایی که دارد به طور جدّی، اهتمام به حفظ حوزه وروحانیت دارد و از نزدیک با زائرانی که به عتبات مشرّف می شوند در تماس است؛ولی با مردم دور از نجف، از طریق شبکه و سیستم گسترده نمایندگان و وکلای خود در ارتباط جدّی است؛ برخی تعداد وکلای فقیه اصفهانی را در اقصی نقاط بلاد اسلامی، در حدود چهار هزار نفر دانسته اند.
در اینجا و برای روشن شدن مطلب فوق، به ذکر نمونه ای از زبان یکی از وکلای فقیه اصفهانی اکتفا می نماییم .
مرحوم آیت الله شیخ علی غروی علیاری( 1318 ـ 1419 ق )، یکی از عالمان بزرگ تبریز و از شاگردان و اصحاب فقیه اصفهانی است که از نزدیک شاهد برخی قضایای زندگی این فقیه بزرگ بوده است؛ داستان ملاقات سفیر انگلستان پس از جنگ جهانی دوم با فقیه اصفهانی. و همچنین ملاقات فرستاده رضاخان وسفیر ایران در عراق از زبان وی ، نقل شده است.
مرحوم آیت الله غروی علیاری در مصاحبه مجله حوزه با ایشان دراین مورد می فرماید:
« خاطره دیگری که خود نیز شاهد بودم : روزی در محضر ایشان بودم، خدمتکار آقا وارد شد، گفت: چند نفر از بغداد آمده اند خدمت شما برسند.
فرمود : کیستند ؟
گفت : سفیر ایران است به همراه چند نفر دیگر که از ایران آمده اند.
مرحوم سیّد اجازه ملاقات داد، احساس کردم، جلسه خصوصی باشد، خواستم بیرون بروم؛ آقا فرمود: بنشیند، مانعی ندارد.
آن چند نفر وارد شدند. معلوم شد همراه سفیر، فرستاده رضاخان است.
وی، هدایایی از طرف رضاخان آورده بود [ شامل ] عینک، عصای مزیّن به طلا و مقداری پول، که پس از ابلاغ سلام رضاخان، تقدیم سیّد کرد وگفت: ما مانع نیستیم که وکلای شما از ایران برایتان پول بفرستند، ولی بهتر است آنان را بشناسیم.
سیّد فرمود: لازم نیست شما آنان را بشناسید، نیازی هم به عصا و عینک و پول ندارم، بروید و ببرید.
هرچه فرستاده رضاخان اصرار کرد، آقا نپذیرفت. آنان رفتند.
آقا فرمود: می خواستند وکلای مرا شناسایی کنند تا به اذیّت و آزار آنان بپردازند.
[ اگرچه ادامه این خاطره ارتباط مستقیم با موضوع این قسمت ندارد؛ ولی نویسنده این نوشتار، دریغ دارد که ادامه آن را نقل ننماید ]
به فاصله کمی، عربی وارد شد. دست آقا را بوسید. مقدار زیادی پول تقدیم آقا کرد و رفت.
سیّد فرمود: آقای علیاری اگر من پول آن خبیث را گرفته بودم، حال خداوند چنین پول پاک و طاهری را نصیبم نمی کرد…»
دوازدهم : صدور اجازه به صورت گسترده برای افراد
یکی از مهم ترین اقدامات فقیه اصفهانی برای حفظ بنیان روحانیّت شیعه، اقدام به صدور اجازات مختلف اجتهاد، روایت و حسبیّه، برای افراد مختلف است.
برای درک بهتر این مطلب تذکّر چند نکته لازم و ضروری می باشد.
الف : قانون اتحاد شکل لباس و موارد استثنای از آن :
« تصویب قانون اتحاد شکل لباس در[ ششم] دی ماه 1307 هـ.ش، مقدّمه ای بر این امر [ کنار گذاردن و محدود نمودن روحانیت ] بود. این قانون، در بردارنده چهار ماده بوده است.
به موجب ماده اول آن کلیه اتباع ایران که بر حسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند در داخله مکلفند که ملبس به لباس متحد الشکل شوند …
برطبق ماده دوم، هشت طبقه با گرفتن اجازه مستثنی از لباس متحدالشکل شدند که عبارتند از:
1 ـ مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلّم، که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.
2 ـ مراجع امور شرعیّه دهات و قصبات، پس از برآمدن ازعهده امتحان معیّنه.
3 ـ مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلّم اهل سنت، اجازه فتوا داشته باشند.
4 ـ پیشنمازان دارای محراب.
5 ـ محدّثین که از طرف دو نفر از مجتهدین مجاز، اجازه روایت داشته باشند.
6 ـ مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند.
7 ـ مدرّسین فقه واصول وحکمت الهی.
8 ـ روحانیون ایرانیان غیر مسلم …»
ب: اجراء قانون اتحاد شکل لباس و گواهی داشتن لباس روحانیت:
این قانون در سال 1308 شمسی تصویب می شود و در هفت سال بعد، یعنی 1315 با تمام قدرت و نهایت خشونت به اجرا گذاشته می شود ونتیجه آن، اینکه « برابر قانون لباس متحدالشکل، روحانیان می بایست امتحان بدهند و پس از قبولی، لباس روحانی بپوشند و کسانی که از عهده آن برنیایند و یا گواهی لباس نداشته باشند، به شهربانی برده شده و لباس های آنها قیچی می شود. »
ج: ترسیم دورنمایی از وضعیّت روحانیّون و طلاب آن زمان حوزه علمیه قم در کلام امام خمینی :
در این قسمت ، قسمت هایی از سخنان امام راحل را مرور می کنیم؛
« … روحانیّت را با تمام قوا کوبیدند، به طوری که این حوزه علمیّه ای که آن وقت، البته هزار و چند صد تا محصّل داشت، رسید به یک چهارصد نفر، آن هم چهار صد نفری که تو سری خورده، چهارصد نفری که هیچ نتواند یک کلمه صحبت کند؛ تمام منابر را در سرتاسر ایران ، تمام خطبا را در سرتاسر ایران، زبانشان را بستند. »
ـ « … من گاهی که مباحثه داشتم در مدرسه فیضیه و چندنفری بودند، یک روزدیدم که یک نفر است، پرسیدم، گفت: قبل از آفتاب این ها[ طلّاب و روحانیّون] باید بروند در باغات برای آنکه مأمورین می آیند و دنبالشان و آنها را می گیرند. قبل از آفتاب می رفتند، در باغات شهر و بعد، آخرهای شب برمی گشتند به محل … »
ـ هم چنین ایشان در سخنرانی خویش در مدرسه فیضیه، در این مورد می فرمایند:
« این مدرسه فیضیه را که ملاحظه می کنید که آن وقت شاید ششصد، هفتصد طلبه در خود مدرسه ساکن بود. [ طلّاب ] روز نمی توانستند در مدرسه باشند ، فرار می کردند به باغات شهر وآخر شب می آمدند ؛ برای این که مأموران دنبال این بودند که این ها را بگیرند و ببرند و عمامه هاشان را بردارند . علمای تهران را تعقیب می کردند و بعضی از اشخاص موجّه از علما را در کلانتری می بردند و همان جا لباسهایشان را می بریدند که بلند نباشد ، همان جا قیچی می کردند … » .
پس از آشنا شدن با این شرایط زمانی و مکانی ونقش اجازات درحفظ موقعیّت روحانیّون وطلاب شیعی ایران ، کیاست و درایت فقیه اصفهانی در جایگاه بزرگترین زعیم دنیای تشیّع بیشتر نمودار می شود.
فقیه اصفهانی در این دوران، به صورت گسترده به صدور اجازه برای افراد می پردازد.
شاید بتوان گفت این اجازات افزون بر هزار باشد و شاید در نگاه اول، این سخن قدری تأمّل برانگیز باشد؛ ولی نگارنده در « اجازات فقیه اصفهانی » 162 مورد از این اجازات را مستند ذکر نموده و افزون بر این، نام دویست و هفتاد نفر از کسانی را که ازاین فقیه بزرگ اجازه اجتهاد، روایت ویا امور حسبیّه داشته اند را نام برده است.
همچنین حضرت حجّه الاسلام سیّد احمد اشکوری- محقق ارجمند و تراث پژوه معاصر- در این باره چنین معتقد است:
« سیّد ابوالحسن اصفهانی برای وکلا و نمایندگان خود، جهت عهده دار شدن شؤون دینی، هزاران اجازه صادر نمودند؛ همانگونه که وی به صدور صدها اجازه اجتهاد به جهت حفظ روحانیّت ومقابله با حرکت های رضا خان، اقدام نمودند …»
صاحب کتاب « مشهد الامام او مدینه النجف » در مورد وکلای فقیه اصفهانی چنین می نویسد:
« …نمایندگان آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی در اطراف زمین، در حدود چهار هزار نفر می باشند… »
در این دوران که رضاخان با تمام توان، به زدودن تمامی آثار دین و دیانت برخواسته و با تصویب قانون اتحاد لباس، کیان روحانیّت را نشان گرفته است رادمردی از تبار نور ، از گوشه حوزه علمیّه نجف، با کوله باری ازمعنویّت، علم وتوکّل به خداوند هستی آفرین، رهبری امّت را برعهده می گیرد و با اعطاء اجازات متعدّد به حفظ و پاسبانی از روحانیّت، دیانت و حوزه های علمیّه بر می خیزد و تا پایان عمر مبارک خویش، لحظه ای در انجام این هدف بزرگ و حرکت در جهت رسیدن به آن، کوتاهی نمی ورزد.
نکته دیگر که در این مورد شایان دقت و توجه است این که این گستردگی صدور اجازات به حدّی است که برخی بر انجام آن خرده گرفته اند. ما در اینجا و برای پاسخ به این اعتراض-افزون بر آنچه گذشت – سخن سه تن از شخصیت های علمی معاصر را در این باره ذکر نموده وبه همین مقدار بسنده می نماییم؛
ـ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی :
« مرجعیّت آیت الله اصفهانی در زمان رضاخان اتفاق افتاد. رضاخان می خواست ایران رااز روحانی، خالی کند به همین خاطر طرح متحد الشکل کردن لباس را در ایران مطرح کرد. در آن زمان تنها مجتهدین، حق لباس [ روحانیّت ] پوشیدن داشتند به همین دلیل مرحوم سیّد در آن زمان به طور وسیعی، اجازه اجتهاد صادر نمودند. این عقل و درایت سیّد است که برای حفاظت از حوزه های علمیّه و طلّاب آن، دست به این اقدام جسورانه می زند. »
ـ حضرت حجّهالاسلام سیّد احمد اشکوری :
یکی از کارهای مهمی که سیّد در دوران مرجعیتشان انجام دادند، صدور اجازه اجتهاد به تعداد فراوان به منظور مقابله با طرح خلع لباس [روحانیّت، توسّط ]رضاخان بود که در آن موقع به جز مراجع، طلّاب دیگر حق پوشیدن لباس نداشتند. ببینید این گونه در مقابل سیاست های رضاخان رفتار می کردند. مرحوم سیّد به افرادی که می خواستند به ایران بیایند، اجازه اجتهاد
می داد …»
ـ و حضرت حجّه الاسلام رسول جعفریان :
« در سال هایی که روحانیّون ایران تحت فشار دولت رضاخان، مجبور به خلع لباس بودند، اجازه اجتهاد یا گرفتن سهم امام و غیره که از سوی مرحوم آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی یا مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، برای روحانیّون صادر می شد، وسیله ای بود تا دولت از خلع لباس این اشخاص خودداری ورزد …»
از دیگر مواردی که می توان در این نوشتار بدان پرداخت، بحث ارتباط قوی فقیه اصفهانی با چهره های علمی معاصر خویش و مشاوره نمودن و تبادل نظر کردن با ایشان در امور مهم و حیاتی جهان اسلام است، که توضیح پیرامون آن را به زمانی دیگر موکول نموده و نوشتن درباره اقدامات فخر اسلام، فخر تشیّع، فخر حوزه های علمیّه شیعه، فخر ایران و افتخاراصفهان یعنی حضرت آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن موسوی مدیسه ای اصفهانی را به پایان می بریم.
پی نوشت :
1 . پرچمدار علم وادب .
2. مرد تبلیغات دینی . .
3 . قسمتی از عبارات فقیه اصفهانی در این مورد، این چنین است: « … وبعد فقد اطلقت سراح النظر فی هذا السفر الشریف، شهداء الفضیله فلم أجده إلّا فی ظنی الحسن بمؤلّفه العلّامه الأمین الأمینی ، علم العلم و الأدب ، رجل الدعایه الدینیه ، وهو کما شاء له العلم والفضیله و الحیطه والبصیره فحیاه الله من مجاهد دون مناجح امته و مناضل عن شرف قومه وناشر لفضل رجالات أهل نحلته فإنه مع ما ابتدع و ابتکر … قد اودع فی هذه الصحیفه البیضاء کثیراً من الدروس العالیه، الثمینه، العلمیه، التاریخیه، الأخلاقیه، مع جوده البیان و حسن التعبیر وبدیع الاسلوب و دقه وتحقیق و أمانه فی النقل ، فإلی المولی ابتهل فی أن یعضده و یشد أزره فی نشر صالح الامه و بث مآثر الطائفه و إحیاء دوارسها و یوفقه عوناً للشریعه و الشیعه … »؛ ر.ک : شناختنامۀ آیه الله سیّد ابوالسن اصفهانی، ص 369.
4 . ر. ک: ضمیمه شماره 3، قسمت ضمائم.
5 . متن نوشته فقیه اصفهانی، چنین است: « … رقیمه حضره آیه الله المیرزا ـ قدّس سرّه ـ فی حقّه ـ دامت برکاته ـ رشحه من رشحات فضله؛ کیف و هو من کبار المجتهدین و من عظماء المجتهدین الراشدین ، أیّدالله به الدین و جمع به شمل المسلمین … » ؛ نگر: کتاب سیره آیه الله الخراسانی ، سیّد محمّد رضا حسینی جلالی ، قم ، نشر باقری ، 1415 ق ، ص 107 .
6. مجله حوزه، اردیبهشت 1368، ش 31، ص 52 .
7. ر.ک: اجازات فقیه اصفهانی ( از نگارنده )، ش 151.
8 . رک: ضمیمه شماره 5.
9 . رک: اجازات فقیه اصفهانی، ش 151.
10 . رک: ضمیمه شمارۀ 6.
11 . شرح حال وی را نگر در کتاب « ضیاء بزم ایمان »، سیّد محمّدرضا تجویدی، اصفهان، نشر صغیر، 1385 شمسی.
12 . رک: اجازات فقیه اصفهانی، ش 97.
13. و نیز نگر: اجازه به آیه الله شهید اشرفی اصفهانی و مرحوم آیه الله میرزا اسحاق آستارائی؛ اجازات فقیه اصفهانی، ش 106 و ش 90.
14 . نکته قابل تذکّر در این مورد این که از دیار جرقویه همزمان با مرحوم شیخ محمّد حسن پیکانی ، چهره های علمی حوزوی دیگری نیزبرخواسته اند؛ مانند حضرات آیات :
الف : شیخ محمّدرضا جرقویه ای حائری( 1305 ـ 1393 قمری )
وی در کربلا سکونت داشته، صاحب تألیفات ارزشمند بوده و درس فقیه اصفهانی را نیز درک نموده است.
ب: مرحوم شیخ محمّد رضا حسین آبادی جرقویه ای ( 1309 ـ 1371 قمری )
وی در اصفهان ساکن، از فقیه اصفهانی دارای اجازه اجتهاد و به تدریس مشغول بوده است.
ج: مرحوم سیّد محمّد حسن میرجهانی محمّدآبادی جرقویه ای ( 1319 ـ 1413 قمری )
وی صاحب تألیفات متعدد ارزشمند ،دارای اجازه از فقیه اصفهانی و همچنین نمایندۀ مخصوص وی در برخی امور بوده است.
د: مرحوم سیّد عطاءالله فقیهی محمّد آبادی جرقویه ای (1307 ـ 1370 شمسی )
وی از مدرّسین سرشناس حوزه علمیه اصفهان و صاحب رساله نماز شب بوده است.
با استفاده از مجموعه « با ستارگان کویر» ، از نگارنده ؛ ( مخطوط ).
شاید دلیل این توصیه و سفارش فقیه اصفهانی، این بوده که چهار فقیه پیش گفته یکی ساکن کربلا و سه نفر دیگر در شهر اصفهان ساکن بوده اند و تنها مرحوم پیکانی درجرقویه، سکونت داشته است. *شبیه به این برخورد و تجلیل فقیه اصفهانی از عالمان ساکن در مراکز دور از نجف، نسبت به مرحوم شیخ اسد الله فهامی اصفهانی نیز نقل شده است؛ نگر: فخر تشیّع ( محمّدحسین ریاحی ، اصفهان، نشر وسپان ، 1387 ش) ، ص 89 ـ 90 .
15 . یکی از آثار این فقیه فرزانه « تقریرات فقه و اصول مرحوم مرحوم علّامه آیه الله سیّد محمّد باقر درچه ای » می باشد؛ بحث غنای این تقریرات به تحقیق نگارنده در جلد دوم مجموعه ارزشمند « نصوص و رسائل من تراث اصفهان العلمی الخالد » چاپ منتشر گردید .
16 . برخی از شاگردان این فقیه فرزانه عبارتند از: شهید مظلوم آیه الله دکتر بهشتی، آیه الله العظمی شیخ محمّد تقی مجلسی و آیه الله حاج آقا حسن امامی ـ دامت برکاتهما .
17 . رک : ضمیمۀ شمارۀ 6 .
18 . گزیدۀ اسناد مرحوم آیه الله سیّد علی اصغر برزانی ، ( مخطوط ) .
19 . قصد نگارنده در ابتدا، آن بود که قسمتی از اصل نامه را ذکر نماید؛ ولی در ادامه از تصمیم خود منصرف و تمامی آن را در این جا درج می نماید.
« بسم الله الرحمن الرحیم
الأشراف الکرام من وجوه قانا و نواحیها ( أدام الله عزّهم )
السلام علیکم أنصار الحق و أعضاد الإسلام و أعوان أهله و رحمه الله و برکاته
و بعد : فقد أتانی کتابکم المتضمن لطلبکم منی جناب علم الأعلام و مصباح الظلام و رکن الإسلام، ولدی الأعز، الشیخ حبیب ( دامت افاضاته )
أما إنّکم لقد طلبتم عالماً عاملاً و برّاً تقیّاً فاضلاً، هماماً مقداماً حازماً، سدید الرأی، ثاقب الفکر، مستقیم الأمر، لاتأخذه فی الله لومه لائم.
طلبتم أکثر أهل العلم عناءً وأحسنهم بلاءً و أفضلهم جهاداً وأکملهم هدیاً وإرشاداً.
طلبتم منی یدی العامله و عینی الساهره ولسانی الناطق و حبیبی الصادق.
ولقد أتانی من أهل العماره حین بلغهم ذلک مثلما أتانی منکم ، و حیث أنّه لاغنی لذلک القطرعنه بغیره و ما کان ینبغی حرمانکم من إفاداته و منافعه ، بل أنتم أولی به ممّن سواکم، نری أن یکون عندکم فی زمن الصیف و عندهم فی الشتاء و بذلک اقتنعوا.
وستکون حرکته إلیکم بعد شهر رمضان إنشاء الله ، فتوقعوا وروده و انتظروا وفوده ، واعلموا أنّه سیف من سیوف الإسلام ورکن من أرکانه العظام و أنّه من أکابر المجتهدین العظام ، فأستضیئوا بنوره و استفیدوا من مصباح هدیه و إرشاده و انّ له فی العراق مواقف مشهوده و مساع مشکوره محموده، خدم بها الإسلام والمسلمین خدمه تذکر و تشکر فعسی أن یوفق لمثلها عندکم ولاحول ولا قوه إلّا بالله العلی العظیم.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
الأحقر أبوالحسن الموسوی الاصفهانی » .
ر.ک: المهاجر العاملی الشیخ حبیب … حیاته و بعض مؤلفاته، ص 296 ؛ به نقل از شناختنامه آیه الله سیّد ابوالحسن اصفهانی، ص 380 ـ 381 .
20. ر. ک : کشکول ناشری ،سیّد محمّدحسین ناشری، قم ، دارالثقلین ، 1377 شمسی ، ج 1 ، ص 10.
21 . مشهد الإمام أو مدینه النجف ، محمّدعلی جعفر التمیمی ، نجف ، الحیدریّه ، 1374 ق، ج 2 ، ص 21 .
22 . مجله حوزه ، ( مرداد و مهر 1373 ) ، ش 63 ـ 64 ، ص 43 .
23. همان، ص 44.
24. نگر: تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سیّد جلال الدین مدنی، جاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، ص 242.
25. ر.ک: مجله حوزه، شماره 94 ـ 95، ص 484.
26. صحیفه نور، ج 1، ص 127.
27 . همان، ج 5، ص 215 و ج 9، ص 143.
28 . امام و روحانیّت، ص 218 ؛ هرسه مورد با استفاده از مجله حوزه، شماره 94 ـ 95.
29 ـ ر. ک : المسلسلات ، به اهتمام سیّد محمود نجفی مرعشی ، قم ، کتابخانۀ آیه الله نجفی مرعشی ، 1416 ق ، ج 2 ، ص 361 ؛ متن عبارت المسلسلات چنین است : « … أصدر السیّد الوفاً من الإجازات لوکلائه فی البلاد لتولی الشئون الدینیّه ،کما أنه أصدر مئات من إجازات اجتهادیه محافظه علی الزی الروحی الذی کان مطارداً من قبل رضا شاه البهلوی إلا من کان مصدقاً باجتهاده …» .
30 . ر . ک: مشهد الامام او مدینه النجف، ج 2، ص 21؛ عبارت کتاب چنین است: « وکلاؤه فی جهات الدنیا : بلغ وکلاء آیه الله السیّد ابوالحسن الاصفهانی فی جهات الدنیا زهاء أربعه آلاف وکیل … »
31 . ر.ک : مدیسه، ص 10 .
32 . همان ، ص 31 .
33 . جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی ایران، رسول جعفریان، چاپ ششم، 1385 ش، ص 32.