ایمان امام علی ـ علیه السّلام ـ

ایمان امام علی ـ علیه السّلام ـ

دانشمند سنّی: این مطلب ثابت است واحدی این معنا را انکار نکرده که علی ـ علیه‎السّلام ـ اسبق از همه امت، در اسلام بوده و خلفای معظم (ابوبکر و عمر و عثمان) مدتی بعد از آن حضرت ایمان آوردند ولی ایمان آنها با ایمان علی ـ علیه‎السّلام ـ فرق داشت وقطعاً ایمان آنها از ایمان علی ـ علیه‎السّلام ـ افضل بوده زیرا علی ـ علیه‎السّلام ـ طفلی نابالغ بود ولی ابوبکر و عمر و عثمان هرسه شیخی کبیر و با عقلی کامل بودند و بدیهی است که ایمان صاحب عقل کامل از ایمان طفلی نورسیده و نابالغ أفضل است؛ بعلاوه اینکه ایمان علی ـ علیه‎السّلام ـ از روی تقلید بوده زیرا قطعاً بچه نابالغ و غیر مکلّف ایمان نمی‎آورد مگر از روی تقلید و ما می‎دانیم که علی ـ علیه‎السّلام ـ هنگامی که ایمان آورد، طفلی دوازده یا سیزده ساله بوده و تکلیفی بر او نبوده و لذا باید گفت قطعاً تقلیداً ایمان آورده ولی ایمان سایر خلفاء تحقیقی و از روی فکر و اندیشه بوده و ایمان تحقیقی از ایمان تقلیدی افضل است.
مرحوم سلطان الواعظین: از شما سؤالی می‎کنم که آیا ایمان علی ـ علیه‎السّلام ـ در حالیکه طفل بود به میل واراده خودش بوده یا به دعوت رسول الله ـ صلی‎الله علیه و آله ـ ایمان آورد؟
دانشمند سنّی: جواب شما مسلم است که به دعوت رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ بوده نه به میل و اراده خود.
مرحوم سلطان الواعظین: آیا رسول اکرم ـ صلی‎الله علیه و آله ـ، علی ـ علیه‎السّلام ـ را دعوت به اسلام نمود و می‎دانست که تکلیفی بر طفل قبل از بلوغ نیست یا نمی‎دانست؟ اگر بگویید نمی‎دانست، نسبت جهل به آن حضرت داده‎اید و اگر می‎دانست که طفل صبّی را تکلیفی در دین نمی‎باشد، ولی مع ذلک او را دعوت به اسلام کرده، در این صورت باید بگویید کار لغو و عبث و بی جایی کرده و بدیهی است که نسبت دادن لغو و عبث به رسول الله ـ صلی‎الله علیه و آله ـ محققاً کفر است، زیرا که پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ مبرّا و به دور از عبث و لغو است و خداوند در مورد او فرموده است: «و ما یَنْطِقُ عن الهوی، إن هو الّا وَحیٌ یُوحی»[1] پس باید گفت که رسول گرامی اسلام ـ صلی‎الله علیه و آله ـ قطعاً علی ـ علیه‎السّلام ـ را لایق و آماده دعوت می‎دانسته و لذا او را به اسلام دعوت کرده؛ علاوه بر این، صغر سنّ منافی با کمال عقل نیست، زیرا بلوغ دلیل بر وجوب تکلیف نیست بلکه بلوغ در احکام شرعیه مراعات می‎شود نه در امور عقلیّه و ایمان از امور عقلیّه است نه تکلیف شرعی؛ پس ایمان علی ـ علیه‎السّلام ـ در کوچکی از فضایل آن حضرت می‎باشد.
نظیر این مطلب را خداوند متعال درباره حضرت عیسی بن مریم ـ علیه‎السّلام ـ که تازه به دنیا آمده بود چنین خبر می‎دهد که گفت: «إنّی عَبدُاللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّاً وَ جَعَلَنی مُبارَکاً»[2] و درباره حضرت یحیی ـ علیه‎السّلام ـ می‎فرماید: «و آتیناهُ الْحُکْمَ صَبیّاً»[3] علاوه بر تمام اینها، بسیاری از علمای بزرگ اهل سنّت به این مطلب اعتراف کرده‎اند؛ مثلاً سلیمان بلخی از احمد بن عبدالله شافعی از عمر بن خطاب نقل می‎کند که گفت: «من و ابوبکر و ابو‎عبیده جرّاح و جماعتی از صحابه خدمت رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ بودیم؛ پس آن حضرت دست مبارک را بر شانه علی بن ابیطالب ـ علیه‎السّلام ـ زد و فرمود: «یا علیّ! انتَ اَوَّلَ المؤمنینَ ایماناً وَ اوَّلُهُمْ اسلاماً وَ أنْتَ مِنّی بمنزلهِ هارونَ مِنْ موسی»[4] و نیز امام احمد بن حنبل در مسند نقل می‎کند که ابن عباس گفت: «من و ابوبکر و ابوعبیده جراح و جمع دیگری از صحابه در خدمت رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ بودیم، پس آن حضرت دست مبارک را به کتف علی بن ابیطالب ـ علیه‎السّلام ـ زد و فرمود: «یا علیّ! انتَ اَوَّلُ المسلمینَ إسلاماً و ؤنتَ اوّلُ المؤمنینَ ایماناً وَ أنْتَ مِنّی بمنزلهِ هارون مِنْ موسی؛ کًذَبَ یا علیُّ مَنْ زَعَمَ انَّه یُحِبُّنی وَ یُبْغِضُکَ»
پس علاوه بر آنکه علی ـ علیه‎السّلام ـ اسبق از همه مسلمین ایمان آورد، فضلیت دیگری نیز برای او در این باب ثابت می‎شود و آن از خصائص مخصوصه اوست و آن این است که اسلام علی ـ علیه‎السّلام ـ از روی فطرت بود ولی اسلام ابوبکر و عمر و عثمان از کفر بوده؛ چرا که آنها سالیان سال در مقابل بت‎ها سجده می‎کردند و بیش از نیمی از عمر خود را مشرک بودند، در حالیکه علی ـ علیه‎السّلام ـ طرفه العینی میل به کفر و شرک ننمود؛ چنانچه خود آن حضرت در نهج البلاغه فرموده است: «فَإنَی وُلِدّتُ عَلی الْفِطْرَهِ وَ سَبَقْتُ إلی الایمانِ وَ الْهجْرَهِ»
دانشمند سنّی چون این دلائل محکم و متقن را شنید، دم فرو بست و چیزی نگفت.[1] . سوره نجم آیه 3و4
[2] . سوره مریم آیه 19.
[3] . سوره نجم آیه 3و4
[4] . ینابیع المودّه، ص202.
دانشمند سنی با سلطان الواعظین

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید