نویسنده: محمد یوسفی
یکی از نوابغ جهان اسلام و فقهای بزرگوار شیعه که آوازه و شهرت علمی و عملیش در همه بلاد مسلمین پیچیده و از جانب بعضی از علماء به خاتم الفقهاء و المجتهدین موسوم گشته، مرحوم شیخ «مرتضی انصاری رحمه الله» (1281-1214 هجری قمری) می باشند که از نسل صحابی گرانقدر «جابر بن عبداللن انصاری» بوده و علامه محدث نوری رحمه الله در خاتمه المستدرک درباره شان فرموده اند:
«خداوند بر جابر تفضّل فرمود که از سلاله او مردی را بیرون آورد که ملت و دین را با علم و تحقیق و دقت و زهد و عبادت و کیاست خویش خدمتها نمود».
آن جناب در مدت قیاد و رهبری خویش مرجعی بزرگوار برای امت و نایبی خدمتگزار برای امامش و شیفته ای منتظر برای مولا و سرورش حضرت «ولی عصر» ارواحنا فداه بود و از توجه به آن حضرت فراموش نمی نمود….
یکی از شاگردان ایشان نقل می کند که:
نیمه ی شبی در کربلای معلا از خانه بیرون آمدم، در حالیکه کوچه ها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته بودم.
از دور شخصی را مشاهده کردم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری رحمه الله است، او را نمی شناختم که از دور می آید. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم و از خود پرسیدم، که آن بزرگوار در این موقع از شب، در این کوچه های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می روند؟ از بیم آنکه مبادا کسی در کمین ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم، شیخ آمد و آمد تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار در آن خانه «زیارت جامعه» را با یک توجه خاصی خواند، سپس داخل آن منزل گردید من دیگر چیزی نمی دیدم اما صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می گفت… ساعتی بعد به حرم مطهر مشرف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم… بعدها که به خدمت آن جناب رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد که من کردم، به من فرمودند: گاهی برای رسیدن به خدمت «امام عصر علیه السلام» اجازه پیدا می کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می روم و «زیارت جامعه» را می خوانم. چنانکه اجازه ثانوی برسد. خدمت آن حضرت شرفیاب می شوم و مطالب لازم را از آن سرور می پرسم و یاری می خواهم و برمی گردم! سپس شیخ رحمه الله از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. (1)
پی نوشت :
1. عنایات حضرت ولی عصر علیه السلام و ملاقات با امام زمان علیه السلام، ص 135.
منبع مقاله :
یوسفی، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا، قم، خورشید هدایت، چاپ دوم