نویسنده: دکتر رضا پور زاهد
انسان مجموعه ای است از توان سازی، سلامت و بیماری، فقر و توانگری یا آزادی و بردگی، این ما هستیم که باید انتخاب کنیم.
در انتخاب باید از مرز ترس عبور کرد. مثل انسانی که در چاه خود که اگر از چاه ذهنی خود بیرون آید، می فهمد چه دنیای قشنگی در انتظار اوست.
آزادگی در افکار است. وقتی آزادی، که خود را آزاد حس کنی. اگر از شغلت راضی نیستی، رها کن تا آزاد شوی.
برای رفع مشکل ابتدا باید مشکل را پیدا کرد و جوابش را هم حتماً می یابی، حتی از مطلب یک روزنامه کهنه که مصرف دیگر پیدا کرده است. وقتی در مقابل چشمانت دنیا تاریک می شود و افکار منفی مثل طوفان تو را محاصره می کند وقتی در تاریکی و ناامیدی به سر می بری آن وقت است که باید دلایل چنین وضعیتی را بررسی کنی تا ریشه چنین افکاری معلوم نگردد. افکار منفی از بین نخواهد رفت. پویایی و جویایی در مورد علت ها مشکل را ریشه ای از بین خواهد برد. محدودیت مربوط به میدانی است که خود محدود کرده ای، میدان را باز کن تا کهکشان خدا.
مشکل همیشه یک سکه دو رو است، یک روی آن مشکل است و روی دیگر آن سکه، هدیه ایست که با خود آورده. اگر به مشکل فکر کنی، هیچ وقت هدیه را دریافت نمی کنی. بنابراین در کنار مشکل، به هدیه هم توجه کن.
تضادها و قضاوت ها
انسان با تفکر و برداشت ذهنی خود، قضاوت می کند و لذت می برد و یا متنفر می شود، ذهنیات انسان چنان برنامه ریزی شده که با زمینه های قبلی در ارتباط است. حتی مزه غذا را با تکیه به زمینه های قبلی، می فهمد. چه بسا غذاهایی که مورد تنفر شماست می تواند غذای ایده آل آدم های دیگر باشد که از خوردن آن لذت می برند. از گوشت مار تا سگ و خرچنگ و کرم و غیره.
فیلمنامه زندگی
زندگی مثل فیلمنامه است، بعضی ها فیلم ترسناک می بینند چون به دنبال ترس هستند، فیلم غمگین مثل آدم های غمگین.
غم و شادی یک انتخاب است، این شما هستید که انتخاب می کنید فیلم ترسناک و یا غمگین را شاید به خاطر یک کنجکاوی فقط یک بار نگاه کنید ولی هیچ وقت حاضر به دیدن مجدد آن نیستید در حالی که در فیلم زندگی خود اغلب موارد ترس و غم را به ذهن می آورید و آن خاطره وحشت و غم را دوباره و صد باره زنده می کنید. زندگی انسان یک دوران یا دوره است و انسان حق دارد دوره های زندگی را انتخاب کند.
دوره های زندگی فیلم است. دستگاه فیلم برداری هزینه برداشت نیروی انسانی طراح و کارگردان همه این ها در تهیه فیلم سهم دارند. تو نیز زندگی را فیلم برداری می کنی آن طور که می خواهی. در خواست و انتخاب خود تأمل کن، خوب فیلم بردار و از مسیر فیلم زندگی خود لذت ببر. فیلم بردار، صدا بردار، منشی صحنه، هنر پیشه و بالاخره همه صحنه ها در مدار ذهن تو عبور می کند، در انتخاب دقت کن.
پنداره، همان پندار است که در ذهن جا می افتد و فضای ذهن را پر می کند و به باور می رسد و نهایتاً در مسیر اجرا قرار می گیرد. پندار یعنی فیلمنامه.
آرزوها و استعداد ذاتی
آرزوها با توان انسان و استعداد ذاتی هماهنگی دارد.
آنچنان که هر دردی با درمان آفریده شده است فقط باید کلیدش را پیدا کرد. آرزوها با توان، در دو کفه ترازو مساوی هستند. اگر آرزو می کنی، پس توان آن را نیز داری. حال موقع اجرا است، یعنی در مسیر عملی شدن آرزو قدم بردار.
وقایع زندگی شما در دفتر تمرین شما، ثبت شده است. لزوماً باید در نوشتن دفتر مشق زندگی خود، دقت کنی. البته شما آزاد هستید. آنچه می خواهید می توانید در دفتر مشق خود بنویسید حتی دفتر مشق خود را می توانید پاره کنید و دور بریزید و یا مواردی نا مفهوم و دروغین در دفتر بنویسید. این شما هستید که می نویسید. پندار، آنچنان در ذهن انسان فضا سازی می کند که آدم های خیالی، واقعی تر از آدم های اطراف خودمان جلوه می کنند و ما، راحت تر می توانیم با آدم های خیالی تماس بگیریم تا با آدم های اطرافمان.
اگر انسان آن طور که هست باقی بماند، عالی ترین چهره خلقت است. آرام، شفاف، درخشان.
در دنیا همه چیز در تعادل است. هر کس به میل خود رنج می برد و یا به میل خود شاد زندگی می کند.
شادی یا غم؟ مثل داستانی«پینه دوزی موقوف»
چهار مثل داستان«پینه دوزی موقوف»
در زمان شاه عباس، پینه دوزی در کنار قصر شاهی در کلبه کوچکی زندگی پر نشاطی داشت، هر شب با درآمد اندک خود، تا نیمه های شب با دوستانش خوش بود. شاه عباس شب های زیادی را شاهد شادی این پینه دوز بود و حسرت می خورد. روزی به مأمورین فرمان داد تا در شهر اعلان کنند که به فرمان او از امروز پینه دوزی موقوف. و این چنین شد و شاه خوشحال از اینکه دیگر پینه دوز نمی تواند اسباب شادی فراهم کند. در حالی که شب های دیگر هم بساط نشاط در خانه پینه دوز برقرار بود شاه افرادی را مأمور کرد تا تحقیق کنند که هزینه شبانه پینه دوز از کجا تأمین می گردد؟ در بررسی به عمل آمده معلوم شد پینه دوز سقا شده با کوزه ای آب سقایی می کند و هزینه شبانه را فراهم می کند.
این بار نیز به فرمان شاه سقایی هم ممنوع شد و باز پینه دوز از مسیرهای دیگر به نشاط شبانه خود ادامه می دهد. این بار شاه پینه دوز را احضار و او را به سمت جلّاد منصوب نمود تا مجالی و پولی برای خوش گذرانی نداشته باشد. لباسی و کلاهی و شمشیری مرصع به او داد تا به فرمان شاه، گناهکاران توسط جلاد به کیفر برسند. شاه می خواست ببیند که پینه دوز و سقای سابق و جلاد فعلی چگونه هزینه شادی شبانه را تأمین می کند. وقتی شب شد و جلاد به خانه رفت مثل شب های دیگر در کنار دوستان به شادی پرداخت.
در این فاصله پینه دوز شمشیر مرصع سلطان را فروخته بود و برای ماه های دیگر نیز می توانست به خوشی ادامه دهد. و به جای آن، شمشیری چوبی در غلاف قرار داد تا فردا چه پیش آید.
شاه عباس از حقه پینه دوز مطلع گردید. برای اینکه صبح او را بگیرد فرمان داد تا جلاد گناهکاری را گردن بزند. پینه دوز فکر کرد که اگر شمشیر چوبی را از غلاف به در آورد، سرّ او فاش خواهد شد و جانش در خطر. بلافاصله به شاه گفت قربان اگر این مرد بی گناه باشد شمشیر اهدایی چوبی خواهد شد و اگر گناهکار باشد، به سزای اعمالش می رسد.
در این موقع شمشیر چوبی را از غلاف در آورد و به پای سلطان افتاد که قربان ملاحظه فرمودید این مرد بی گناه است؟
شاه عباس فرمود: ای پینه دوز دوره گرد و ای سقا و ای دست فروش دوره گرد به شغل پینه دوزی بر گرد که نمی توان شادی را از تو گرفت.
خلاصه آنکه انسان با رضایت خود کاری را انجام می دهد. بنابراین مسئول اعمال خود است. دنیا هدیه ای است که خداوند آن را به ما داده است تا در آن شاد زندگی کنیم و خداوند این خوش خواهی را برای ما به اراده خود خواسته است.
شادی در مقابل غم قرار دارد. غم را فدا کن تا شادی را داشته باشی. نوعی از فداکاری از دست دادن و فدا کردن غم و اندوه است. خداحافظی نوعی دیدار جدید است. در واقع خاتمه دیدار نیست، بلکه شروع یک دیدار دیگر است.
پایان هر نبودی، آغاز بودن است.
منابع: نقطه های پاک شده، کشورها و آدم ها، جزیره خارک، قاره ها و کشورها، نگاه دوم، روش تحقیق، کانادا در ترازو.
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30