چگونه ثروتمند شویم؟

چگونه ثروتمند شویم؟

توصیه های ثروتمندترین مرد معنوی جهان حضرت آیت الله بهجت (ره)

اهل بیت

به هر اندازه از بیانات اهل بیت دور باشیم از خود ایشان دوریم.
اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات و ممات معصومین هیچ فرقی وجود ندارد.

امام زمان (عج)

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر تشرف حاصل کند بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسل به ائمه اطهار بهتر از تشرف باشد.
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند.
تا رابطه ما با ولی امر امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوت رابطه ما با ولی امر (عج) هم در اصلاح نفس است.
اگر بفرمایید به آن حضرت دسترسی نداریم، جواب این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است.

نماز

این احساس لذت در نماز یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. معصیت روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد. و در هنگام نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
معیار اصلی نماز است. این نماز بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است. حالا برخی به دنبال ذکرهای ویژه ای می گردند که کسی نشنیده باشد. همه چیز تابع نماز است، باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم. البته نماز سلمان فارسی خواندن حالا حالاها کار دارد و نمی توان به این زودی نماز با حالی همچون سلمان فارسی خواند. وقتی نماز درست شد و با حال گشت انسان آدم شده است. بالاخره محک نماز است.
اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد خواهد رسید.
مرحوم استاد ما میرزا سید علی آقای قاضی می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد.
کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.

نماز شب

نماز شب مفتاح توفیقات است.
گوی سبقت را نماز شب خوان ها ربودند مخفیانه!
فضیلت بکاء (گریه) بر سید الشهداء بالاتر از نماز شب می باشد.

خودسازی

ائمه فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید ما خودمان به سراغ شما می آییم.
اگر کسی اهلیت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلمش خواهند بود وگرنه سخن پیغمبر (ص) هم در او اثر نخواهد کرد، چنانکه در ابوجهل اثر نکرد.
هیچ کاری نیست که احتیاط در آن پشیمانی در پی داشته باشد.
شیطان با شش هزار سال عبادت عاقبتش آن طور شد. آیا ما می توانیم به خود مغرور شویم؟! به خدا پناه می بریم!
شکر موجب ازدیاد نعمت هاست. و اگر شکر نکردید خبری از ازدیاد نیست. لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست شک نکنیم و بدانیم که شکر نیست.
آنچه می دانید عمل کنید و در آنچه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود. و اگر روشن نشد بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذارده اید
خود را مریض نمی دانیم وگرنه علاج آسان است.
این مستحبات است که انسان را به جایی می رساند.
غرض از خلق، عبودیت است وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. و حقیقت عبودیت ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
روایت دارد که اسم اعظم در سوره فاتحه متفرق می باشد. اگر کسی فاتحه را به این نیت بخواند، مثل این است که اسم اعظم را هم می داند. کسی که حاجتی داشته باشد و اسم اعظم را قصد بکند، می تواند همین فاتحه که این همه آثار را دارد بخواند. این به خاطر جامعیت آن است که تلخیص تمام قرآن است….این سبب می شود از برای این که مرده را زنده کند.
«ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات» در روزهای عمر شما از سوی پروردگارتان نسیم هایی است. بر اساس این روایت ممکن است شخصی از راه دعا، حال خوش پیدا کند. و دیگری در نماز و یا به واسطه تلاوت قرآن لذت حضور بیابد و… بنابراین به هر عملی که به واسطه آن و از راه آن حال ما مساعدتر است توجه ما به خدا بیشتر است، باید به همان بیشتر بپردازیم و خود را با آن به ذکر و مراقبه و توجه به حضرت حق مشغول سازیم.
کی بر طبق مسلمات شرع مانند ترک معاصی، اتیان واجبات و نوافل و قرائت قرآن در جای خلوت با حضور قلب و… عمل کرده ای تا نتایج آنها را بیابی که حال از ما دستورالعمل برای سیر الی الله تعالی می خواهی؟ و گویا منتظری پیری از پشت کوه قاف بیابد و تو را راهنمایی کند! آیا این همه مسلمات شرع اطهر کافی نیست؟
ما قرآن و عترت همراهمان هست ولی می گوییم آقا چیزی بگو که حالم خوب بشود. دارم می میرم!
نماز استغفار را که دور رکعت است بخوانید و من هنوز این نماز را ترک نکرده ام.
گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی که می دانیم عمل نمی کنیم و آن گاه نزد اساتید معروف اخلاق و تربیت می رویم و تقاضای ذکری سنگین تر و مطالبی بالاتر از آن چه لازم داریم می کنیم. در سطح کلاس اول هستیم و تکلیف سال هفتم را می خواهیم. این علامت آن است که نمی خواهیم از راه صحیح بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم. ای کاش می دانستیم صلاح دین و دنیای ما در تمسک به انبیا و اولیا و تمسک به قرآن و عترت است.
استاد تو علم توست. به آنچه می دانی عمل کن، آنچه را که نمی دانی کفایت می شوی.
آقای بهجت در پاسخ به کسی که در خواست برگزاری کلاس درس اخلاق داشت، چنین فرمود: کو عمل کننده !؟ کو عمل کننده آقا؟! یک چیزی به شما بگویم که هر جا بروید این است و جز این نیست، بروید گناه نکنید.
اگر به آنچه می دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است.
اگر انسان راستی راستی برای مومنین و مومنات دعا کند و برای خودش دعا نکند، ملک برای او دعا می کند اگر کسی برای خودش دعا بکند ممکن است به دلیل موانع و نبودن شرایط دعا به اجابت نرسد ولی اگر ملک دعا بکند در دعای او شرایط لحاظ نمی شود و موانع نیست و حتماً به اجابت می رسد.
آقا در پاسخ به سوالی که چرا در مسیر بندگی همیشه در جا می زنیم، فرمود: برای این که انسان همیشه استغفار بکند.
بزرگان برای اسلام زحمات بسیار کشیده اند ولی هر کدام از راه خاصی افراد را به سوی خدا می برند. ولی من هم راهم این است که دستورالعمل فقط در یک چیز جمع شده. در یک کلمه خیلی کوچک. خیلی کوچک. و آن ترک گناه است. ولی فکر نکن ترک گناه چیز ساده ای است. گاه خیلی مشکل است و تمام دستورات خودشان بعداً می آید. ترک گناه مثل چشمه ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد. شما گناه را ترک کنید دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می آید. خیال می کنیم خیلی چیزها گناه نیست وحال آن که نگاه تند به مطیع و نگاه محبت آمیز به عاصی است که شاید ما گناه نشماریم. تا می توانید گناه نکنید. اگر احیاناً گناهی مرتکب شدید، سعی کنید گناهی که در آن حق الناس است نباشد. اگر گناهی مرتکب شدید که در آن حق الناس است، سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید.
اگر کسی هدف خلقت انسان را بفهمد بسیار برایش شیرین و آرزومند است که 70 بار زنده شود و دوباره شهید شود. لذتی دارد.
شخصی که تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود می گوید: خدمت آیت الله بهجت رفتم و گفتم: تازه برای تحصیل علوم دین وارد حوزه شده ام چه کار کنم که طلبه موفقی باشم؟ ایشان برای لحظه ای سرش را پایین انداخته تأملی کرده و بعد فرموده بودند: طلبه و غیرطلبه فرقی ندارد. مهم این است که معصیت نشود.

چون کوی دوست هست

نویسنده: حسن طاهری

سلام علیه یوم یموت

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود

سالی نگذشته بود که به اشارت و رهنمود او در طلب علم دین گام نهاده بودم. درست چهار ماه گذشته از بهار 1374 در نخستین روزهای تیرماه و گرمای سخت عصر جمعه قم، کمتر کسی را در کوچه و خیابان می یافتی و من که از بحث صمدیه، باز می گشتم، از مدرسه به سمت کوچه ارک راهی بودم. از کوچه ارک که پای در خیابان ارم گذاشتم، ایشان بود و در کنارشان طلبه ای که می شناختمش. هر دو وارد کوچه ارک شدند و من نیز به آنان پیوستم. تنهای تنها و در خلوتی سه نفره. طلبه پرسش هایش را گفت و پاسخی شنفت و رفت. و من ماندم و وجود نورانی مردی که تصور تنها بودن با او را هیچ گاه نداشتم. سرشار بودم از شوق؛ آنچنان که به طرب آمده باشم. گویا سال ها بود که می شناسدم. همچون پدری مهربان، سرشار از تبسم و مهر و صمیمیت، عصا به دست، عمامه ای ساده، لباسی تمیز و قدیمی و شالی بافتنی بر کمر بسته، آهسته می رفت. سخنم را کامل می شنید و چون سخن می گفت به رسم ادب می ایستاد و پاسخ را می فرمود.
پرسیدم: « حضرت استاد! کسب علم و معرفت آن چنان هم که می گویند، آسان و کوتاه نیست. چه باید کرد؟» تبسم فرمود و گفت: « عزیزم! راه کوتاه و بار را سبک کنید. سبک بار باشید، تا آسوده راه روید. مسافت طولانی است و سخت و دشوار. بار سنگین شما را باز می دارد از ادامه راه. بارتان را کم کنید. گناه نکنید و از معصیت دوری جویید تا بار سبک شود و مسافت کوتاه. برای کم کردن بار، گناه نکنید.!»
عصایش را حرکت داد و به راه افتاد و من در پی ایشان باز پرسیدم: « حضرت استاد! چه بسیارند جوانان مشتاقی که به انسان رجوع می کنند. برای ترویج معنویت و امور دینی و بالا بردن سطح بهره وری و باردهی معنوی به آن ها چه کنیم؟» دوباره ایستادند و بانشاط و صمیمیتی بیشتر، دستشان را جلو آوردند و فرمودند: « با دست پر جلو روید. خودتان را که اصلاح کنید، دستانتان پر خواهد بود .با دست پر حرکت کنید. مطمئن باشید، مؤثر خواهید بود. خودتان را که اصطلاح کنید، دیگران به شما روی می آورند و به سمت شما می آیند. باز هم می گویم، راه را طولانی نکنید؛ مسافت را کوتاه و بار را سبک کنید!»
و این جملات کوتاه را که می نگارم، ایشان برایم به تفصیل می فرمود؛ با شاهد مثال، شعر و حدیث و آیه، قصه و حکایت و حادثه. آن چنان که بند بند آن در تمام وجودم حک می شدند دوباره پرسیدم: « کدام یک از اساتید اخلاق بهترند؟ و در این راه چه باید کرد؟» و دوباره تبسم ایشان بود که شکفت. شاید به ناپختگی و نادانی من که از استاد کامل معرفت و عشق چنین پرسشی می نمودم. آب در کوزه و من تشنه لبان گرد جهان می گشتم. سپس با خنده ای پدرانه فرمود: « عزیز! این ها ملاک نیست. خیلی از افراد به دنبال استاد و معلم اخلاق می روند. اما به همان چیزی که می دانند، عمل نمی کنند. در آغاز کار بسیاری هستند که تشنه معرفت و اخلاق هستند.
به ظاهر تشنه اند، اما ممکن است همان شیدای تشنه لب، استاد خود را به قتل برساند؛ همچون ابن ملجم که شاگرد امیرالمؤمنین (ع) بود. باید مجاهده با نفس را کامل کنید، سپس به این مرحله برسید. «لنهدینهم سبلنا» باید حاصل شود. اگر دیدید هدایت در مسیر خدا به دست نیامده بدانید که مجاهده تان ناقص بوده. مجاهده را کامل کنید، یقین بدانید که خداوند همه امور را اصلاح خواهد فرمود. هدایت خداوند در صورتی کامل و تمام می شود که مجاهده شما کامل باشد.»
ایشان می گفت و من می شنفتم؛ جمله نورانی اش را . به منزل ایشان که رسیدیم، دستان فرتوتشان را به دو دست گرفتم و لب بر آنان نهادم با تمام وجود. با خویش می خواندم مصرعی را که بارها از ایشان شنفته بودم: « در خانه اگر کس است، یک حرف بس است» و حال آن که در آن دقایق، حرف ها به من فرمود. از آن عصر به یادماندنی، شبی چند نگذشته بود که در بازگشت از نماز عشاء در پی ایشان دوان دوان شدم؛ در عطش نوشیدن جرعه ای دیگر از کلامش. این بار پرسشی را که در ادامه زیارت آن عصر در ذهنم ایجاد شده بود، بازگفتم: « حضرت استاد! برای کامل کردن مجاهده و کسب توفیق خدمت به اسلام، لذت عبادت و انسان شدن، آسان ترین راه و کلید چیست؟» همچون پیش ایستاد و این بار با قاطعیت، دقیقاً چنین فرمود: « نماز شب، نماز شب، نماز شب! نماز شب کلید توفقیات روز است.»

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

صبر است مرا چاره هجران صبر! دیگر چه جای شکایت و اشک و شراره آه؟! با کسی که پای در عقال عقل، بسته نام و ننگ و فریب است، چه جای شرح فراق و داغ تو؟! «فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت: با تو لحظه ای از لحظات بودن، آرزوی دیرینه. ساکنان سختی کشیده معرفت است. هر کسی را که راه نیست بر حلقه مستان خراباتی! عاقلان، خرابی خرابات را می نگرند و شیدایان، آبادی خراب آباد دل. فهم این جمله که داند

«ساخت ما را هم او که می پنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم»

(محمود سنجری)
تنها ماییم که دیر رسیده بر قافله معرفت تو، انگشت حسرت به لب، می خوانیم که «نشان یار سفر کرده از که پرسم باز» دلخوش به آنیم که با قافله مطیعان خدا و رسول و وارثان انبیا و صدیقین و شهدا و صالحان، آشناییم و سربلندیم که رفیق و هم نشین آنان، هرچند دورادور و پای در گل و مانده در دام نام و نان! اگرچه «زبان خامه ندارد، سر بیان فراق»، لیک خرسندیم به دوستی با دوستان بهترین دوستان خدا و پیوستگی با کریمه نور که فرمود: « و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً» (نساء / 69)
داغ دل ما را چه شفا و مرهمی است، جز به این امید که شادان و خرامان به حریم آسمانیان در زمزمه با امام غایب از دیده، چنین پر کشیدی ای آسمانی مرد!
کنون که وجود ایشان در جوار رحمت حق آرمیده و بانگ الرحیل فرموده شنوایان و بینایان اهل راز، این خطاب حق را می شنوند و می بینند: « و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» سوره مریم / آیه 15.
منبع: نشریه دیدار آشنا شماره 104

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید