چگونگی بیعت با امام علی (ع) (1)

چگونگی بیعت با امام علی (ع) (1)

نویسنده : علی کریمی

در پاسخ به این سؤال که «علی (علیه السّلام) چگونه به خلافت رسید؟» توجه به حوادث سیاسی قبل از این واقعه ضروری است. با مطالعه سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در می‌یابیم که تلاش پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، فقط معطوف به تبلیغ دین نبود، بلکه آن حضرت درصدد بود تا حکومتی اسلامی برای تحقق برنامه‌های خویش تشکیل دهد. در این راستا انعقاد پیمان صلح حدیبیه با کفار قریش؛ اجابت درخواست اهل یثرب؛ بستن پیمان‌های عقبه اول و دوم؛ مهاجرت به یثرب و پی‌ریزی نظام سیاسی اسلام با بستن پیمان میان مردم آن شهر؛ جنگ‌های آن حضرت با مشرکان و ارسال نامه به پادشاهان کشورهای مختلف، چون هرقل و کسرا، همه بیانگر نگاه سیاسی پیامبر می‌باشد.
با رحلت ایشان، ابوبکر در پی واقعه سقیفه به حکومت رسید. وی اندکی قبل از مرگش عمر را به جانشینی برگزید. عمر نیز بعد از ضربت خوردن به دست فیروز، شورایی مرکب از شش نفر را برای انتخاب خلیفه برگزید که حاصل آن به قدرت رسیدن عثمان بود.
بدین گونه، علی (علیه السّلام)، بعد از رحلت پیامبر، به مدت 25 سال از رسیدن به حکومت جامعه اسلامی دور ماند و تنها بعد از شورشی که بر ضد عثمان رخ داد و به قتل او منجر شد، به سبب گرایش و بیعت مردمی به خلافت رسید.

بررسی چگونگی بیعت با علی (علیه السّلام) براساس برخی منابع مهم تاریخ اسلام
به طور کلی، دو دیدگاه درباره نحوه به حکومت رسیدن امام علی (علیه السّلام) وجود دارد:
1ـ بعد از قتل عثمان مردم، اعم از مهاجر و انصار، چون علی (علیه السّلام) را شایسته‌ترین فرد برای خلافت می‌دانستند، به سراغ حضرت رفته و ایشان را به خلافت برگزیدند؛
2ـ اجبار شورشیان و تأکید آنان بر تعیین خلیفه‌ای برای سرپرستی جامعه، عامل اصلی در به قدرت رسیدن امام علی (علیه السّلام) بوده است.
درباره بیعت طلحه و زبیر هم دو نظریه وجود دارد:
1ـ با رضایت بیعت کردند؛
2ـ به اجبار بیعت کردند.
[در این جا، دیدگاه‌های شماری از تاریخ نگاران مشهور را در این خصوص بررسی می‌کنیم:]

منقری (د: 212ه)
از دیدگاه منقری، علی(علیه السّلام) در حالی که از پذیرش قدرت اکراه داشت، با اصرار مردم که ایشان را شایسته این مقام می‌دانستند و برای جلوگیری از تفرقه، خلافت را پذیرفت. او به متمردان از بیعت و فشار شورشیان اشاره­ای نکرده است؛ فقط ذکر می‌کند که طلحه و زبیر مدتی بعد، نقض بیعت کردند و معاویه هم گویا اصلاً بیعت نکرد. منقری به ذکر بیعت مردم با علی(علیه السّلام) می‌پردازد و از قول آن حضرت در پاسخ به شرحبیل بن سمط کندی می‌نویسد: «مردم به سوی من سرازیر شدند، در حالی که من خود را از این غوغا برکنار ساخته بودم. گفتند: دست بیعت بگشای و من امتناع کردم، باز گفتند: مهیای بیعت شو که جز تو را سزاوار نمی‌بینیم، من بیم داشتم، اگر امتناع کنم، تفرقه ایجاد شود، پس با آنان بیعت کردم، لیکن مرا چیزی بیمناک نساخت، جز شقاق و دشمنی آن دو نفر که با من بیعت کردند، طلحه و زبیر و مخالفت معاویه که سابقه‌ای در اسلام نداشت».[1]

ابن سعد (د: 230ه)
وی معتقد است که همه صحابه رسول خدا (ص) در داخل و خارج مدینه و نیز همه مردم این شهر، در یک بیعت عمومی با رضایت و بدون هیچ گونه فشاری با علی(علیه السّلام) پیمان بستند و هیچ کس از بیعت با آن حضرت امتناع نکرد. این در حالی است که مورخان بعد از ابن سعد، افرادی چون، محمد بن مسلمه، زید بن ثابت، سعد بن ابی وقاص، اسامه بن زید را جزء سرباز زنندگان از بیعت با علی (علیه السّلام) بر شمردند و به نظر می‌رسد که ابن سعد در ذکر نام این افراد در زمره بیعت کنندگان با علی (علیه السّلام) اشتباه کرده است. بررسی مواضع سیاسی این افراد در قبال علی (علیه السّلام) هم این دیدگاه را تأیید می‌کند. ابن سعد می‌نویسد: هنگامی که عثمان در 18 ذی‌الحجه سال 35 ه کشته شد، مردم در فردای آن روز با علی(علیه السّلام) بیعت کردند. طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، عمار بن یاسر، اسامه بن زید، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، محمد بن مسلمه، زید بن ثابت، خزیمه بن ثابت و همه صحابی رسول خدا در داخل و خارج مدینه، با علی(علیه السّلام) بیعت کردند.[2] البته ابن سعد اشاره می‌کند که طلحه و زبیر مدتی بعد گفتند: ما از بیعت کردن با علی(علیه السّلام) ناراضی بودیم.[3] به همین دلیل با کمک عایشه، واقعه جمل را ایجاد کردند.

ابن قتیبه (د: 276 ه)
وی با اندکی اختلاف، در مقایسه با روایت ابن سعد و منقری، درباره چگونگی به حکومت رسیدن علی (علیه السّلام) و عوامل مؤثر بر آن می‌نویسد: مردم در هنگام صبح در مسجد جمع شدند و در حالی که عقلشان به جایی نمی‌رسید، اغلب آنان از قتل عثمان پشیمان بودند و طلحه و زبیر را به این کار متهم کردند. آنان در دفاع از خود سخنانی گفتند، پس زبیر گفت: ما در این کار مشورت کردیم که با علی (علیه السّلام) بیعت کنیم، مردم بر خاستند و به خانه علی (علیه السّلام) رفتند و گفتند: ما ناچار به داشتن امیری هستیم و تو به این کار سزاواری، دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم. علی (علیه السّلام) گفت: این کار بر عهده شما نیست و بر عهده اهل شورا و بدر است. پس هر کس که آنها برگزیدند او خلیفه است، مردم او را ترک کردند، اما عده‌ای چنین گفتند: اگر خبر کشته شدن عثمان در حالی که با کسی بیعت نشده در مناطق مختلف پخش شود، هر کس می‌تواند قیام کند و در آن صورت ایمن نخواهیم بود، پس به سوی علی (علیه السّلام) باز گردید و او را ترک نکنید، اشتر نخعی به علی(علیه السّلام) گفت: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم، یا این که برای سومین بار چشمان تو را گریان می‌کنیم و پیوسته این سخنان را تکرار می‌کرد و علی (علیه السّلام) را از آشوب می‌ترساند. وی هم‌چنین تأکید کرد: کسی به غیر از او سزاوار نیست، پس علی (علیه السّلام) دست خود را دراز کرد و اشتر و کسانی که با او بودند، بیعت کردند و به سراغ طلحه رفتند و در حالی که ریش او را گرفته بودند، وی را آوردند و گفتند: بیعت کن، او به زبان بیعت کرد و از دست دادن خودداری کرد.[4] از این روایت نکات جدید‌تری در مقایسه با منابع قبلی استنباط می‌شود: پشیمانی مردم از قتل عثمان؛ متهم شدن طلحه و زبیر به قتل عثمان و تلاش آنها در زدودن این اتهام؛ نقش زبیر در روی کار آوردن علی (علیه السّلام) و رفتن مردم به نزد علی (علیه السّلام) برای بیعت؛ سخنان علی(علیه السّلام) مبنی بر این که انتخاب خلیفه بر عهده شورا و اهل بدر است؛ ترس مردم از عدم انتخاب رهبر و وقوع شورش؛ فشار اشتر نخعی به علی (علیه السّلام)؛ پذیرش بیعت مردم از جانب علی (علیه السّلام) و رفتن به سوی طلحه و بیعت گرفتن اجباری از او. هم‌چنین از گزارش ابن قتیبه استنباط می‌شود که عایشه، عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، و محمد بن مسلمه از بیعت با علی(علیه السّلام) خودداری کردند و حضرت نیز برای بیعت به آنان فشاری نیاورد.

دینوری (د: 282 ه)
از دیدگاه وی، نقش اساسی در به قدرت رسیدن علی (علیه السّلام) را شورشیان، به خصوص رئیس آنها، غافقی، ایفا کرده‌اند. هم‌چنین از گزارش او تأکید علی (علیه السّلام) بر بیعت همگانی مردم با آن حضرت و جایز نبودن بیعت‌شکنی استنباط می‌شود. دینوری می‌نویسد: بعد از کشته شدن عثمان، مردم سه روز بدون پیشوا بودند و شخصی به نام غافقی با مردم نماز می‌خواند، پس مردم با علی (علیه السّلام) بیعت کردند و [آن حضرت] چنین فرمود: شما با من همان گونه که با کسان پیش از من بیعت شده است، بیعت کردید و حق اختیار پیش از بیعت است.[5] از روایت دینوری در می‌یابیم که افرادی چون سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه انصاری و معاویه از بیعت با علی (علیه السّلام) خودداری کردند.

ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی (د: 283 ه)
بنابر روایت او، علی (علیه السّلام) به علت فشار مردم و بعد از پذیرش شروط ایشان و قول مردم به همکاری و وحدت، به ناچار خلافت را پذیرفت. او هم علی‌رغم آن که پذیرش خلافت علی (علیه السّلام) را از سوی برخی تایید می‌کند، به متمردان بیعت اشاره‌ای نمی‌کند، اما معتقد است بیعت با علی (علیه السّلام) از روی رضایت بود و حضرت از هیچ کس، از جمله طلحه و زبیر، به زور بیعت نگرفت. مؤلف الغارات در زمینه به حکومت رسیدن علی (علیه السّلام) و درخواست مردم بر این امر می‌نویسد: بر سر من ازدحام کردید، تا گمان بردم، یک‌دیگر را خواهید کشت، یا مرا خواهید کشت، گفتید: با ما بیعت کن، دیگری را نیابیم و جز تو را نپسندیم، با ما بیعت کن؛ متفرق نشویم و اختلاف کلمه نخواهیم داشت. من با شما بیعت کردم و مردم را به بیعت خود فرا خواندم و هر که به دل­خواه با من بیعت کرد، پذیرفتم و هر کس سر باز زد او را وادار بدان نکردم و به حال خود گذاردم. طلحه و زبیر بیعت کردند و اگر نکرده بودند من به زور آنها را وادار نمی‌کردم.[6]

یعقوبی (د: 284 ه)
او در گزارش خود، متمردان از بیعت با علی (علیه السّلام) را سه نفر می‌داند که هر سه، با علی(علیه السّلام) کینه‌های شخصی داشتند. او به حمایت انصار و مالک از علی (علیه السّلام) در واقعه بیعت و نیز بیعت طلحه و زبیر با امام (علیه السّلام) و حمایت آنان از حضرت هم اشاره می‌کند. یعقوبی می‌نویسد: علی (علیه السّلام) در ذی الحجه سال 35 ه به خلافت رسید و طلحه، زبیر، مهاجران و انصار با او بیعت کردند؛ اولین کسی که با او بیعت کرد، طلحه بود، سپس طلحه و زبیر برخاستند و گفتند: ما با تو بیعت می‌کنیم و تعهد می‌کنیم که بیعت گرفتن از مهاجران بر عهده ما باشد و ابو هیثم بن تیهان، عتبه بن عمر و ابو ایوب هم گفتند: با تو بیعت می‌کنیم و عهد می‌کنیم که بیعت گرفتن از مهاجران برعهده ما باشد و مردم به جز مروان بن حکم، سعد بن عاص و ولید بن عتبه، با علی (علیه السّلام) بیعت کردند.[7] او در ادامه به دلایل سرپیچی این سه نفر و سخنان برخی از انصار، چون ثابت بن قیس، خزیمه بن ثابت و مالک اشتر در حمایت از علی (علیه السّلام) اشاره می‌کند.

طبری (د: 310 ه)
وی با آن که خود اذعان دارد، مورخان قبل از او در خصوص چگونگی به حکومت رسیدن علی (علیه السّلام) اختلاف نظر دارند، تلاش کرده است تا اجماع دیدگاه آنان را نقل کند و البته روایت او مفصل‌تر و حاوی اطلاعات بیشتر و متنوع‌تری در این باره است. طبری به طور کلی با ذکر سلسله راویان، شش گزارش درباره بیعت مردم با علی (علیه السّلام) ذکر می‌کند.
براساس روایت محمد بن حنفیه، مردم بعد از قتل عثمان به علت سابقه و خویشاوندی علی (علیه السّلام) با پیامبر به او روی آوردند و وزارت علی (علیه السّلام) را نپذیرفتند، بلکه به صورت علنی، با او در مسجد بیعت همگانی کردند.
روایت ابو بشر عابدی، علاوه بر درخواست و اصرار مردم، از جمله طلحه و زبیر، و خودداری اولیه علی (علیه السّلام) و اصرار مردم، بر این امر تأکید می‌کند که علی (علیه السّلام) خلافت را با شروطی پذیرفت (بی نظر مردم کاری نکند و کلید بیت المال در دست او باشد).
براساس روایت شعبی، علی (علیه السّلام) به تقلید از عمر خواهان تعیین خلیفه به وسیله شورا بود، اما عده‌ای که در رأس آنها اشتر بود، به سبب ترس از وقوع شورش و هرج و مرج در نبود خلیفه، با علی (علیه السّلام) به زور بیعت کردند.
روایت ابو عثمان، با اشاره به نقش شورشیان مصر، فشار آنها را عامل اصلی قرار گرفتن علی (علیه السّلام) در مسند حکومت می‌داند. هم‌چنین براساس این گزارش، شورشیان هیچ برنامه‌ای برای بعد از قتل عثمان نداشته‌، خود را نیز شایسته خلافت نمی‌دانستند، بلکه این امر را برعهده مردم مدینه می‌دانستند. هم‌چنین گرایش آنان در وهله اول به علی (علیه السّلام) و سپس به طلحه و زبیر بوده است.
براساس روایت زهری، طلحه و زبیر با زور افرادی چون اشتر از ترس جان خویش با نارضایتی بیعت کردند. آنان پیشنهاد علی (علیه السّلام) مبنی بر بیعت با آنها را تاکتیکی از جانب آن حضرت برای مهار خویش تلقی کرده، آن را جدی نپنداشتند. زهری هم‌چنین اشاره می‌کند که علی(علیه السّلام) درخواست طلحه و زبیر مبنی بر واگذاری امارت کوفه و بصره را رد کرد.
براساس روایت عبدالله بن حسن، اغلب رؤسای انصار، از جمله زید بن ثابت (مسئول دیوان و بیت المال عثمان)، کعب بن مالک (مأمور عثمان بر زکات طایفه مزینه)، حسان بن ثابت (شاعری که به چیزی اهمیت نمی‌داد)، مسلمه بن مخلد، ابو سعید خدری، محمد بن مسلمه، نعمان بن بشیر و رافع بن حدیج، خضاله بن عبید و کعب بن عجرد، که به عثمان علاقه داشتند، چون احساس کردند در عهد علی (علیه السّلام)، دیگر امتیازات عثمانی را نخواهند داشت، از بیعت با او خودداری کردند. اهمیت این روایت زمانی مشخص می‌شود که با روایت یعقوبی، مبنی بر بیعت انصار با علی (علیه السّلام) مقایسه گردد و در نتیجه، متوجه می­شویم که آن دسته از انصار که با علی (علیه السّلام) بیعت کردند از رؤسای قوم و طبقات بالای جامعه نبودند یا حداقل از امتیازات عثمان بهره‌ای نداشتند.
براساس روایت آخر طبری، طلحه و زبیر و برخی از صحابه با شرط اجرای حدود (قصاص قاتلان عثمان) بیعت کردند.[8]

ابن اعثم (د: 314 ه)
او می‌نویسد: همه مردم اعم از مهاجر، انصار و شورشیان، بعد از قتل عثمان در مسجد جمع شدند. افرادی چون عمار یاسر، ابو الهیثم بن تیهان، رفاعه بن رافع، مالک بن عجلان، ابوایوب و خالد بن یزید، شیفته‌تر از دیگران بودند و عمار یاسر درباره فضایل علی(علیه السّلام) سخن گفت. پس علی (علیه السّلام) خواست، مردم با طلحه و زبیر بیعت کنند و آنها نپذیرفتند و علی (علیه السّلام) را به لحاظ سابقه، فضیلت و قرابت با رسول خدا مناسب‌تر دانستند و با او بیعت کردند. فردای آن روز، مهاجران، انصار، اشراف، بزرگان عرب و عجم، مردم طبقات متوسط، موالی، حشم و هر کس در مدینه بود، همه با رضایت با علی (علیه السّلام) بیعت کردند.[9] ابن اعثم هم از فشار شورشیان و متمردان از بیعت ذکری نمی‌کند و بیعت طلحه و زبیر و همه صحابه و ساکنان مدینه را با رضایت می‌داند. دو نکته مهم از روایت ابن اعثم به دست می‌آید: یکی، پیش‌دستی علی (علیه السّلام) در عرضه خلافت به طلحه و زبیر، به منظور جلوگیری از مخالفت احتمالی بعدی آنها و دیگری، نقش خاص یاران علی (علیه السّلام) در جریان بیعت با آن حضرت.

ابن عبد ربه (د: 328 ه)
دیدگاه وی نیز از اصرار بسیار زیاد مردم به علی (علیه السّلام) در پذیرش خلافت حکایت دارد.[10]

مسعودی (د: 345 ه)
این مورخ شهیر، تنها به ذکر چند کلمه اکتفا می‌کند: «در همان روزی که عثمان کشته شد، مردم با علی (علیه السّلام) بیعت کردند»[11] و اندکی بعد «ابوموسی از مردم کوفه برای علی (علیه السّلام) بیعت گرفت»[12]، اما گروهی از انصار و جمعی از بنی امیه که به عثمان گرایش داشتند و افرادی چون سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن عمر از بیعت با علی (علیه السّلام) خودداری کردند.
مقدسی (تألیف 355 ه)

به عقیده وی، مردم در دوران عثمان هم از علی (علیه السّلام) به عنوان خلیفه بعد یاد می‌کردند و چون عثمان کشته شد، همگان به صورت علنی با علی (علیه السّلام) بیعت کردند و جز مردم شام و معاویه، همه خلافت او را پذیرفتند.[13]

ابو علی مسکویه رازی (د: ه)
مباحث وی، ترکیبی از نوشته‌های طبری و منابع قبل از اوست و چیز جدیدی به همراه ندارد. [14]

ابن عساکر (د: 517 ه)
این مورخ به نقش انصار در روی کار آوردن علی (علیه السّلام) توجه بیشتری دارد. او معتقد است بیعت اولیه با علی (علیه السّلام) در خانه عمر بن محض انصاری روی داد، سپس در مسجد بیعت همگانی انجام شد و همه مناطق اسلامی، جز سوریه و فلسطین که تحت سلطه معاویه بودند، آن را پذیرفتند. نکته مهم روایت ابن عساکر تأکید بر این است که افرادی چون عمار، ابو جهم بن حذیفه و برخی دیگر از انصار، به دلیل نقشی که در قتل عثمان ایفا کرده بودند، حاضر نبودند با کسی که خواهان قصاص قاتلان عثمان است، بیعت کنند.[15]

نویسنده کتاب مجمل التواریخ و القصص (تألیف: 520 ه)
از دیدگاه وی، علی (علیه السّلام)، زمانه را برای پذیرفتن خلافت نامناسب می‌دانست و تنها پس از اصرار زیاد آن را پذیرفت. نکته دیگر آن که علی (علیه السّلام) خود را شایسته آن می‌دانست که خلیفه شورای منتخب عمر باشد.[16]

پی نوشت :

* مدرس گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد نور.
1. نصربن مزاحم منقری، واقعه صفین، ترجمه کریم زمانی، (تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1364) ص 119.
2. ابن سعد، الطبقات الکبری، (بیروت، دارصادر، 1405 ه)، ج 3، ص 31.
3. همان، ص 32.
4. ابن قتیبه الدینوری، الامامه و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، (بیروت، دارالمعرف?، 1388 ه)، الجزء الاول، تلخیص از ص 46 ـ 47.
5. ابو حنیفه احمد بن داوود دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، (تهران، نشر نی، 1364)، ص 176.
6. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، (بی‌جا، فرهنگ اسلام، 2536)، ص 131 ـ 132.
7. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، الجزء الثانی، (بیروت، بی‌نا، 1379 ق)، تلخیص از ص178ـ179.
8. طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، اساطیر، 1362)، ج 6، نقل به مضمون از ص 2329 – 2337.
9. ابن اعثم کوفی، الفتوح، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، (تهران، آموزش انقلاب اسلامی، 1372)، نقل با تصرف از ص 389 ـ 392.
10. ابن عبدربه، العقد الفرید، (قاهره، بی‌نا، 1953 م)، الجزء الرابع، ص 318.
11. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376)، ص 279.
12. همو، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 2536)، ج 1، ص 710.
13. مطهربن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، (تهران، نشر مرکز، 1374)، مجلد اول تا سوم، ص 874 ـ 875.
14. ابوعلی مسکویه رازی، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، (تهران، سروش، 1369)، ج 1، ص 423 ـ 427.
15. ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینه الدمشق، تحقیق محمد باقر محمودی ، الجزء الثالث، (بیروت، موسسه المحمودی، 1400 ه)، ص 123ـ 124 و 340.
16. مؤلف نامعلوم، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعرا بهار، (تهران، چاپخانه خاور، 1318)، ص 287.
ادامه دارد …….
منبع: خبرگزاری فارس

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید