کنکاشی درباره ی علل تعدد همسران پیامبر (ص)

کنکاشی درباره ی علل تعدد همسران پیامبر (ص)

نویسنده:مجید ابوالقاسم زاده- مهری کاظم نژاد

مقدمه
برخی از مخالفان اسلام، که مفهوم زندگی را جز ارضای تمایلات جنسی و اشباع غرایز و امیال حیوانی چیز دیگری نمی دانند، هر روز به عناوین مختلف و صورت های گوناگون اشکالات و شبهاتی را به اسلام و احکام مقدس آن و نیز شخص پیامبر صلی الله علیه و اله وارد می کنند؛ از جمله اینکه: فلسفه ی تعدد همسران پیامبر چه بوده است؟ چرا پیامبر با ازدواج های متعدد از قانون چهار زن دایمی که برمسلمانان تشریع گردیده، تجاوز کرده است؟ آیا پیامبر با توجه به وظیفه ی سنگین و رسالت بزرگی که بر عهده داشت، سزاوار بود همسران متعددی اختیار کند؟ و سرانجام اینکه: آیا تعدد همسران پیامبر از روی شهوت و هوسرانی نبوده است؟ (البته به اصل مسئله تعدد زوجات در اسلام نیز اشکالات و شبهات زیادی وارد شده است که پاسخ به آن خود نوشتار مفصل و مستقلی می طلبد و از عهده این مقاله خارج است.)
این شبهه در ذهن برخی از محققان و اندیشمندان غربی چنان ریشه دوانیده که عامل شهوت را مسلم پنداشته اند؛ مسئله ای که آنها را از دست یافتن به حقیقت بازداشته است. گوستاولوبون که تحقیقات گسترده ای درباره ی اسلام انجام داده است، در کتاب تمدن اسلام و غرب می گوید: «اگر از پیامبر بتوان انتقادی کرد، فقط همان محبت مفرطی است که به زن داشته است.»(1)
شبهه ی مذکور اگرچه در ابتدا توسط معاندان اسلام و یا جاهلان به تاریخ اسلام و شخصیت واقعی پیامبر صلی الله علیه و اله مطرح گردید، لیکن به دلیل ظاهر فریبنده ای که دارد، می تواند در افکار عده ای از مسلمانان که اطلاعات عمیق دینی و مذهبی ندارند نیز، در حد سؤال، مطرح گردد. از این رو، نوشتار حاضر بر آن است تا با تشریح فلسفه و علل ازدواج های پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله، اهداف عالی و مقدس و نیز شخصیت حقیقی آن حضرت را، که از این اتهامات ناروا به دور است، مشخص سازد. اما پیش از آن به طور اجمال به تعداد همسران و فرزندان آن حضرت اشاره می شود.

همسران و فرزندان پیامبر صلی الله علیه و اله
مورخان در تعداد زنان پیامبر صلی الله علیه و اله اختلاف نظر دارند. برخی مانند ابن هشام تعداد آنان را سیزده(2) و بعضی مانند مسعودی(3) و ذهبی(4) پانزده و کسانی مثل حاکم(5) و ابن سعد(6) تا هجده نفر دانسته اند. سبب این اختلاف آن است که بعضی از مورخان، آن تعداد از زنانی را که به عللی از پیامبر صلی الله علیه و اله جدا شدند و یا کنیز آن حضرت محسوب می شدند (مثل ماریه قبطیه(7)) جزو همسران تلقی کرده اند. اما آنچه مورد اتفاق مورخان بزرگ شیعه و اهل سنت می باشد این است که اولا، تعداد همسران پیامبر صلی الله علیه و اله تا زمان تحریم انتخاب همسر- که با نزول آیه 52 سوره ی احزاب(8) اعلام گردید و پیامبر صلی الله علیه و اله با آنها هم بستر شد- یازده نفر بودند. و ثانیا، هنگام رحلت آن بزرگوار، نه تن از همسران آن حضرت زنده بودند. اسامی آن یازده نفر از این قرار است: خدیجه، سوده، عایشه، زینب دختر خزیمه، حفصه، ام سلمه، زینت دختر جحش، جویریه، ام حبیبه، صفیه و میمونه. از میان اینها حضرت خدیجه کبرا و زینب دختر خزیمه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و اله از دنیا رفتند.
پیامبر صلی الله علیه و اله از بین همسران خود تنها از خدیجه صاحب فرزند شد. خدیجه فرزندانی به نام های زینب، ام کلثوم، رقیه، فاطمه، قاسم و عبدالله (ملقب به طیب و طاهر) به دنیا آورد. خداوند نخواست همسران پیامبر صلی الله علیه و اله پس از خدیجه از او صاحب فرزند شوند، مگر کنیز آن حضرت به نام ماریه قبطیه، که از پیامبر صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد.(9)
گفتنی است که پیامبر زمان تولد ابراهیم، همه فرزندان خود بجز حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را از دست داده بود و آن حضرت علیهاالسلام هم در خانه شوهر به سر می برد.

علل تعدد همسران پیامبر صلی الله علیه و اله
این علل را می توان به دو قسم عمومی و اختصاصی تقسیم کرد. ما ابتدا به علل عمومی، که همه ی ازدواج های پیامبر اسلام را به طور کلی شامل می شود، اشاره می کنیم و سپس به علل اختصاصی هر یک از ازدواج ها به طور جداگانه می پردازیم:

علل عمومی
در این بخش ابتدا به نظریات بعضی از اندیشمندان اسلامی و سپس دیدگاه های تعدادی از محققان غربی اشاره می کنیم. علت کلی ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و اله بر اساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام مأموریت الهی به آنها نیازمند بود؛ چرا که اگر هدف عیش و نوش و شهوترانی بود، همانند پادشاهان و سلاطین به جای زنان سالخورده و بیوه، دختران زیبا را اختیار می کرد. محمد رشید رضا صاحب تفسیر المنار می نویسد: «حکمت عمومی که آن حضرت را در سال های آخر عمر و ایام کهولت و اشتغال به تدبیر امور مردم و هنگام دفاع از دشمنان مهاجم وادار به ازدوا ج نمود، بر اساس یک سیاست بسیار عالی و روشی پسندیده بود.»(10)
به عبارت دیگر، یکی از علت های این ازدواج ها محکم کردن ستون ها ی ساختمان دین و ثابت نمودن پایه های اسلام بود. اشتیاق به دعوت اسلامی، حضرت را وادار کرد تا پیوند دامادی با کسانی ایجاد کند که بتوانند به عنوان تکیه گاهی برای او نیرویش را برای دعوت مردم به اسلام، چندین برابر کنند. علت دیگر این ازدواج ها، مهر و شفقت و دلسوزی و رحمت آن حضرت نسبت به زنان بیوه و بی یاور بود. اگر نیروی هوا و هوس و عشق و شهوت بر نفس پیامبر غالب بود، پیش از نبوت می توانست هر زنی را اختیار کند؛ او در آن زمان در ابتدای جوانی و کمال نیرومندی بود و هیچ قانونی نمی توانست بین او و خواسته هایش مانع شود، بخصوص که آن حضرت از این جهت مورد رغبت و توجه شدید مردم بود و همه علاقه مند بودند هر زنی را تقدیم او کنند، اما آن حضرت هرگز این کار را نکرد.
به رغم اینکه مردان عرب آن روز بر حسب عادت، زنان زیادی (حتی بیش از ده زن) می گرفتند، اما پیامبر اسلام پیش از بعثت تنها با حضرت خدیجه ازدواج کرد. شهید مفتح در این باره می نویسد: «محمد در سن جوانی و در بحبوحه ی قدرت غریزه ی جنسی با زن سالخورده به سر می برد. یعنی او در حالی که 25 سال دارد، خدیجه 40 ساله را به عنوان همسری می پذیرد، 25سال یا 24 سال با همین زن زندگی می کند و همسر دیگری اختیار نمی نماید… زنانی را که پیغمبر به عنوان همسری انتخاب نمود نوعا سالخورده و شوهر رفته بودند که پیامبر اسلام شوهر دوم یا سوم آنان محسوب می شد، اگر انگیزه ی او در این ازدواج ها پاسخ تقاضای غریزه بود، باید به دختران و زنان زیبا و جوان بسیاری که افتخار می کردند پیغمبر اسلام آنان را بپذیرد اعتنا و توجهی می نمود و خواسته آنان را قبول می کرد، در حالی که حضرت این گونه پیشنهاد را رد می کرد. »(11)
مرحوم کاشف الغطاء علل تعدد همسران پیامبر صلی الله علیه و اله را چنین بیان می کند: پیامبر اسلام با قبول کثرت زوجات و همسران متعدد خواسته است نمونه ی بارز و برهان روشن خویشتن داری، استقامت و رعایت مساوات و عدالت را مجسم سازد. آن حضرت در تمام ادوار زندگی خانوادگی مظهر کامل عدالت و انصاف بود. با اینکه زنان آن بزرگوار از نظر سن و جمال و شرایط خانوادگی و حسب و نسب همگی در یک سطح نبودند و اختلافات فاحشی در جهات نامبرده داشتند، در عین حال، همگی در پرتو عدالت و مساوات و رعایت شأن یکدیگر، بدون کوچک ترین اختلاف و ناراحتی با هم به سر می بردند… و تنها خواسته شان این بود که در روز قیامت به عنوان همسر پیامبر اسلام محشور گردند.
کسی که شرح زندگانی رسول خدا را مطالعه کند، در ذهن خود این گونه مجسم می کند که پیامبر همانند شخص فارغ البالی است که هیچ گونه غم و اندوه و اهل و عیال و یا هیچ گونه علاقه و ارتباطی با زن نداشته است. دلیلش آن است که پیامبر صلی الله علیه و اله در طول زندگی خود با همسران متعدد، همواره به عنوان فرمانده لشکر اسلام، تبیین کننده احکام دینی، قاضی خصومت ها، برپا کننده نماز جماعت، زاهد و عابد (که گاهی از کثرت عبادات پاهیایش ورم می کرد و شب تا صبح در تهجد و شکرگزاری به سر می برد) مطرح بود. حال چنین کسی چگونه توانسته است زنان متعدد را اداره کند و افکارش را از توجه به مسائل اساسی و بنیادی اسلام باز ندارد؟ آیا این خود یک معجزه نیست؟ و آیا حقیقت جز این است که این ازدواج ها مصالح و عللی ماورای شهوت و هوای نفس در برداشته است؟(12)
عباس محمود عقاد پس از بیان علل عمومی و اختصاصی می گوید: «هیچ یک از همسران رسول خدا، به تشرف زوجیت وی نایل نیامدند مگر اینکه مردانگی و شرف یا مصلحت مردم و بزرگداشت آیین اسلام موجب آن گردید و آنچه در این وصلت ها محلی نداشت، هواپرستی و خوددوستی بود.»(13)
مرحوم علامه ی طباطبائی در تفسیرالمیزان می فرماید: افرادی که محبت مفرط به زن و شهوت و عشق دارند فریفته آرایش و زینت و عاشق جمال و دلربایی ها و طراوت سن جوانی می گردند، در حالی که این گونه خصوصیات با زندگی و روش آن حضرت منطبق نمی گردد؛ چون با بیوه زنان و زنان پیر و سالخورده ازدواج کرد. پیامبر اکرم زنان خود را میان کامجویی دنیوی و گرفتن طلاق مخیر می سازد: یا خدا و پیامبر را بگیرند و دنیا را رها سازند و یا دنیا و زینت آن را انتخاب کنند و از پیامبر طلاق بگیرند (آیات 28و29 سوره ی احزاب).(14) که این عمل نیز با وضع مرد زن دوست و جمال پرست نمی سازد. علاوه بر اینکه «رفتار آن جناب با زنان و احیای حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفته شان و احیای شخصیت اجتماعی شان، دلیل دیگری است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله برای شهوترانی مردان نمی دانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگی نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است.»(15)
دکتر هیکل نیز در این باره می گوید: پیامبر کسی نبود که هوس بر عقل او غالب شود و از این رو، زنانی را که به عقد خویش درآورد، به اقتضای عشق و شهوت نبود. سخنان مستشرقان درباره ی زن دوستی پیامبر چنان ناپسند و پوچ است که درباره ی مردان عادی و مادی نیز روا نیست تا چه رسد به فرد بزرگی که پیغمبری او صحنه ی زندگانی و جریان تاریخ جهان را عوض کرده است.(16)
وی همچنین معتقد است که پیامبر صلی الله علیه و اله در اثنای جنگ های مسلمانان که گروهی از آنان کشته می شدند و طبعا زنانشان بیوه می ماندند، اقدام به ازدواج با آنها می کرد. آیا واقعا تعدد زوجات پس از جنگ ها و شورش ها که هزاران نفر تلف می شوند و عده ی زیادی از زنان بی شوهر می مانند، بهتر از اکتفا به یک زن نبود؟(17)
هیکل در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبر صلی الله علیه و اله ازدواج با بیش از چهار زن را بر دیگران حرام کرده اما برای خود جایز شمرده و بیش از چهار همسر اختیار کرده است، می گوید:آیه ی 3 سوره ی نساء(18) که انتخاب همسر را به چهار زن محدود می کند، در اواخر سال هشتم هجرت نازل گردید و تا زمان نزول این آیه محدودیتی در کار نبود و همه ی مسلمانان می توانستند بیش از چهار همسر داشته باشند و تمام ازدواج های رسول خدا قبل از آن تاریخ صورت گرفته بود؛ چون آخرین ازدواج با میمونه بود که در سال هفتم هجرت واقع گردید، و پیامبر اسلام بعد از نزول این حکم الهی دیگر همسری اختیار نکرد.(19)
محمد محمود صواف علت تعدد همسران پیامبر صلی الله علیه و اله را این چنین بیان می کند: تعدد همسران پیامبر خود یکی از عوامل اصلی و مهم تبلیغ و گسترش دین اسلام بوده است. به اعتقاد وی هرگاه دعوتگران زیاد شوند، توجه مردم به آن دعوت زیاد شده و طرفداران و حامیان آن دعوت چندین برابر می شوند. بدیهی است که اگر این دعوت همراه با پیوند خویشاوندی باشد، مؤثرتر و ماندگارتر است. رسول خدا در مورد اکثر ازدواج های خود (به جز ازدواج با زینب دختر خزیمه، ام سلمه و زینب دختر جحش که از قبل نسبت فامیلی با پیامبر داشتند.) چنین هدفی را دنبال می کرد، به گونه ای که هر یک از این همسران، دعوتگرانی برای اسلام شده و هر کدامشان به تنهایی مدرسه ای برای آموزش مردم و مربیانی برای زنان و مردان امت اسلامی در همه موضوعات زنانگی، احکام شرعی، آداب زناشویی و دستورات اسلامی محسوب می شدند. سیاست رسول خدا در زمینه ی ازدواج با زنان متعدد، همان سیاست هوشیارانه ای بود که دعوت اسلامی در آن زمان اقتضا می کرد.(20)
احمد جاد المولی در این باره می گوید: تعداد قابل توجهی از احکام اسلامی مختص به زنان بوده است. در اوایل ظهور اسلام بیان این احکام به عهده ی شخص پیامبر بود. اما از آنجا که پیامبر بسیار با حیا بود پاسخ به سؤالات زنان برایش بسیار مشکل بود و از طرفی هم نمی خواست هیچ سؤالی بدون پاسخ بماند و چه بسا زنان هم به خاطر شرم و حیایی که داشتند از پرسیدن از رسول خدا امتناع می کردند. بنابراین، بهترین راه حل این بود که احکام زنان از زبان کسانی بیان شود که رابطه همسری با پیامبر داشته باشند تا صفت حیا مانع بیان احکام اسلامی نشود. بدون شک تعدد همسران پیامبر نقش بسیار مهمی را در ترویج و عمل به احکام اسلامی (به ویژه احکام زنان) ایفا کرد.(21) و به تعبیرمحمد رشید رضا اگر پیامبر صلی الله علیه و اله یک همسر اختیار می کرد، یقینا تأثیر نه همسر در تعلیم احکام زنان را نداشت.(22)
استاد مهدی پیشوایی قراین و شواهدی را در مورد ازدواج های پیامبر ذکر می کند که برانگیزه ی مقدس و نیت پاک آن حضرت دلالت دارد. ما در اینجا به سه مورد آن اشاره می کنیم:
الف. ازدواج های بعدی پیامبر [پس از خدیجه] پس از پنجاه سالگی او (اندکی پیش از هجرت و اغلب بعد از هجرت) بوده که از طرفی، سال های پیری و از طرف دیگر، دوران گرفتاری ها و اوج مشکلات سیاسی، اجتماعی و نظامی آن حضرت بوده است. آیا می توان باور کرد که کسی با این وضع در فکر هوسرانی باشد؟ آیا اصولا پیامبر، در مدینه فرصت پرداختن به این گونه کارها را داشت؟
ب. آیا زندگی با زنانی که دارای اخلاق و سلیقه های گوناگون بودند و برخی از آنها با ناسازگاری ها و حسادت های زنانه، همواره پیامبر را رنجانده و آزده خاطر می ساختند(23) با عیش و خوشگذرانی سازگار است؟
ج. هر یک از همسران پیامبر از یک قبیله بودند و با هم هیچ خویشاوندی نداشتند. آیا وصلت با قبایل مختلف، تصادفی بود [یا به خاطر ایجاد علقه میان قبایل و ترویج و تقویت اسلام]؟(24)
البته دلایل دیگری را نیز می توان با توجه به شرایط آن روزگار در نظر گرفت؛ از جمله اینکه: زنان در آن روزگار نیازهای گوناگونی از قبیل نفقه، خوراک و پوشاک داشتند که تهیه ی آنها با توجه به اوضاع صدر اسلام- که مسلمانان از مکه به مدینه مهاجرت کرده بودند و مانند آوارگان بی پناه بر روی سکویی به نام صفه(25) زندگی می کردند- بسیار مشکل بود. علاوه بر آن، برای زنان ممکن نبود همچون مردان در صفه اجتماع کنند، بلکه به مأوا و مسکنی که دارای امنیت باشد نیاز داشتند. خداوند در آیات 59 تا 61 سوره ی احزاب (26) علاوه بر دستور حجاب به زنان، به منافقان و بیماردلان مدینه که برای زنان ایجاد مزاحمت می کردند هشدار می دهد که اگر از کار خود دست برندارند، درگیر جنگ شدید با پیامبر و اخراج از مدینه و حتی محکوم به قتل خواهند شد.
از طرفی، در آن روزگار پیوندهای قبیله ای محکم ترین و مطمئن ترین پیوندها بود. از این رو، چون زنان بیوه ی مهاجر که از قبیله ها ی خود، جدا شده بودند از این حمایت و پشتیبانی برخوردار نبودند، تزویج انصار با آنها راه حل مناسبی به نظر می رسید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله با ازدواج های خود بخصوص با زنان بیوه ی مهاجر، اولا مشکل تعدادی از این زنان را برطرف کرد و آنها را تحت حمایت و سرپرستی خود قرار داد و ثانیا، اوج ایثار و فداکاری خود را در مقام عمل به انصار نشان داد تا آنها نیز برای این کار تشویق شوند و سرپرستی زنان بیوه ی مهاجر را بر عهده بگیرند.(27)
اگرچه اصل شبه ی مورد نظر توسط برخی مستشرقان جاهل یا کینه توز مطرح شده است، اما بعضی دیگر از آنها با تحقیقات گسترده به حقیقت مسئله پی بردند. اکنون به نظریات تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
جان دیون پورت با توجه به آیه ی تخییر(28) که زنان پیامبر را میان دو امر طلاق و ترک زینت مخیر گذاشت، می گوید: «عده ای اهل عناد و الحاد و دسته ای از کوته نظران تصور می کنند که رسول اکرم صلی الله علیه و اله از راه هوای نفس با زنان متعددی ازدواج کرده است. متأسفانه تصور این اشخاص به صورت گمان و از گمان به صورت شبهه و از شبهه به صورت سوءظن و از سوءظن به درجه ی سخافت رأی می رسد. ولی چیزی [که] نزد من مسلم است این است که همه ی این افراد مردمی کوتاه نظر و نادان هستند؛ زیرا آیه ی قرآن که اساس آن حاکی از نفی زینت و منع همه ی زنان پیغمبر از استعمال آن است، و از آن گذشته رابطه زناشویی را بر اساسی قرار می دهد که مطلقا منافی زندگانی جنس لطیف است، و ضمنا ارتباط بین پیغمبر و زنانش را به طرز روشنی که کاملا مخالف هوا و هوس است، بیان می نماید و از این بالاتر می بینیم که خداوند متعال به پیغمبر دستور می دهد که در غیر این صورت همه ی آنان طلاق بگیرند و مانند سایر زنان از هوس های زنانه در مورد استعمال زیور و زینت برخوردار شوند، و الا با طبیعت دیگری که مخالف طبیعت دنیوی است خوگرفته و راه زهد پیش گیرند. هر کسی می تواند به سهولت تشخیص دهد که همه ی اطراف و جوانب این آیه ، برخلاف شهوات و تمایلات نفسانی است؛ زیرا در عرف شهوت پرستی هیچ گاه کلماتی بدین صورت صریح و قاطع و تا حدی خشن استعمال نمی شود… .
دلیل دیگر بر برائت رسول اکرم از هوسرانی این است که زوجاتش را از نظر تمتع که نیروی خیال عامل آن است تزویج ننمود؛ زیرا اگر ازدواج وی مولود شهوت بود، لازمه ی آن استعمال زینت و زیور، و نمایش ظرافت و زیبایی است، در حالی که رسول اکرم با کمال صراحت آنها را از استعمال زینت منع نمود تا جایی که اگر تحمل پذیرفتن این امر را نداشته باشند، می توانند طلاق بگیرند. با توجه به این سابقه آیا جا دارد که کسی این نحوه فکر را جزو افکار شهوانی بداند و آیا غیر از نمایش کمال انسانیت در این عمل نکته دیگری ملاحظه می شود و آیا تبعیت نه زن از پیغمبر معظم و صرف نظر کردن از زینت، جز این است که ما آن را دلیل بر وصول به مرحله کمال انسانیت و حصول درجه ی عالی عظمت بدانیم.»(29)
توماس کارلایل معتقد است «به رغم دشمنان، هرگز محمد مرد شهوت پرست نبود، از روی ستم و عناد او را متهم به شهوترانی نموه اند. چقدر ستم و بی انصافی است که شخصی مانند محمد صلی الله علیه و اله را به شهوترانی متهم کنیم… . میان محمد صلی الله علیه و اله و شهوت و لذت پرستی بسیار فاصله است.»(30)
گئورگیو شرم و حیا را ویژگی ممتاز پیامبر می داند و پس از نقل داستان هایی درباره ی حیای پیامبر صلی الله علیه و اله می نویسد: «با اینکه پیغمبر نه زن داشت مردی بود بسیار با حیا و چندین روایت راجع به شرم و حیای محمد صلی الله علیه و اله در کتب تذکره نویسان اسلامی دیده می شود.»(31)
بدین سان، از نظر بعضی اندیشمندان غربی هم ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و اله به خاطر شهوترانی و هوا و هوس نبوده است، بلکه علت آن را باید در مقاصد عالی و اهداف تبلیغی، اسلامی و انسانی پیامبر صلی الله علیه و اله جست و جو کرد.

علل اختصاصی
خدیجه کبرا: او 68 سال قبل از هجرت در یکی از خانواده های اصیل و شریف مکه چشم به جهان گشود. پدرش خویلد یکی از اشراف و ثروتمندان قریش به شمار می رفت و مادرش فاطمه یکی از زنان با عفت و نامدار مکه بود. خدیجه رد ایام جاهلیت جزیره العرب در اثر پاکی و نجابت به «طاهره» معروف بود. مطابق قول مشهور او قبلا دوبار ازدواج کرده و همسرانش از دنیا رفته بودند و هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و اله، چهل سال داشت. خدیجه نخستین زنی بود که پیامبر صلی الله علیه و اله در بحبوحه ی جوانی و در سن 25 سالگی، یعنی در بهار طراوت و شادابی با او ازدواج کرد و قریب 25 سال (پانزده سال قبل از بعثت و ده سال بعد از آن) با وی زندگی کرد. تا وقتی او زنده بود، پیامبر صلی الله علیه و اله همسر دیگری اختیار نکرد. خدیجه در سال دهم بعثت (سه سال قبل از هجرت) در مکه از دنیا رفت.
خدیجه نخستین زنی بود که به رسالت پیامبر اسلام ایمان آورد و پشت سر آن حضرت نماز خواند و در راه خدمت به اسلام از هیچ کمکی دریغ نورزید، تا حدی که بعضی از مورخان کمک های مالی این بانوی فداکار را از عوامل مهم گسترش اسلام قلمداد کرده اند. او که شیفته ی خلق و خوی پیامبر صلی الله علیه و اله شده بود، افرادی را فرستاد تا پیامبر را تشویق به خواستگاری از او نمایند. در نهایت نیز این امر تحقق یافت.
البته کسی در مورد این ازدواج پیامبر شبهه ای وارد نساخته است؛ چون اولین ازدواج پیامبر صلی الله علیه و اله بود و خدیجه نیز طبق قول مشهور بیوه زنی بود که قبلا دوبار شوهر کرده و پانزده سال بزرگ تر از پیامبر صلی الله علیه و اله بود. اگر این ازدواج پیامبر صلی الله علیه و اله از روی شهوت بود، به جای خدیجه یک دختر جوان انتخاب و یا در کنار او همسران دیگری اختیار می کرد، اما پیامبر صلی الله علیه و اله با اینکه حضرت خدیجه تمام ثروتش را در اختیار او گذاشته بود و کاملا تسلیم او بود و هیچ مشکلی حتی ازدواج مجدد برایش ایجاد نمی کرد، تا وقتی خدیجه زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.
همچنین پیامبر هیچ انگیزه و یا منفعت شخصی از ازدواج با خدیجه، به خاطر ثروت و سرمایه او نداشت؛ چون از سرمایه ی خدیجه جز در راه اعتلای دین اسلام استفاده نمی کرد. شهید مطهری در این باره می فرماید: «عجیب این است: حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است، دیگر دنبال کار بازرگانی نمی رود. تازه دوره ی وحدت یعنی دوره ی انزوا، دوره ی خلوت، دوره ی تحنف و دوره ی عبادتش شروع می شود. آن حالت تنهایی، یعنی آن فاصله روحی که با قوم خودش پیدا کرده است، روز به روز زیادتر می شود.»(32)
سوده: او دختر زمعه بن قیس از تیره عبدشمس بود. نخست با سکران بن عمرو که مسلمان بوده و به حبشه مهاجرت کرده بود، ازدواج کرد. شوهرش در حبشه، در راه خدمت به اسلام درگذشت. او پس از مرگ شوهرش تنها و بی سرپرست ماند و برای تأمین زندگانی خود در آن محیط غریب، پر تعصب و شرک آلود، چاره ای جز این نداشت که برای تأمین معاش خود یا از آیین اسلام دست بردارد و به خاندان بت پرست و مشرک خود بپیوندد یا یک همسر مناسبی از مسلمانان پیدا کند. «او اگر به اقوامش برمی گشت یا به قتلش می رساندند و یا شکنجه اش می کردند و یا به گرویدن به کفر مجبورش می کردند، لذا رسول خدا صلی الله علیه واله برای حفظ او از این مخاطر با او ازدواج نمود.»(33)
بنابراین، پیامبر صلی الله علیه و اله که تنها هدفش ترویج دین و تحکیم مبانی آن بود، به عنوانی قدردانی از خدمات یک مهاجر اسلامی و به عنوان تقویت و دلداری به مسلمانان مجاهد دیگر، و نیز سر و سامان دادن به زندگی یک زن بیوه با او ازدواج کرد. علاوه بر اینکه «هیچ کس نگفته است که سوده جمال یا مال و مقامی داشت که این ازدواج به خاطر آن رخ داده است.»(34)
این ازدواج یک سال پس از رحلت حضرت خدیجه، یعنی سال 11 بعثت صورت گرفت. سوده در اواخر خلافت عمر در مدینه از دنیا رفت.
عایشه: او دختر ابوبکر بود. مشهور است که هفت ساله بود که پیامبر صلی الله علیه و اله در مکه از او خواستگاری کرد. (این امر از خواسته های ابوبکر نیز بوده است.) دو سال در عقد پیامبر، اما در خانه ی پدر بود و بعد از هجرت وارد خانه پیامبر شد. زندگی فردی و اجتماعی عایشه پر از حوادث و داستان های گوناگونی است. او یکی از خبرسازترین بانوان تاریخ اسلام است که وقایع و حوادث بسیاری رقم زده است. از این رو، کتاب های متعددی درباره ی او نوشته شده است.(35) عایشه در سال 57 هجری از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.
چنانچه ازدواج پیامبر صلی الله علیه و اله با عایشه به انگیزه ی زناشویی بود، باید آن حضرت با یکی از دختران بالغ و یا زنان بیوه ی جوان ازدواج می کرد تا لازم نباشد دو سال صبر کند تا عایشه بالغ شود. از این رو، می توان گفت: اموری همانند نزدیکی و پیوند با قبیله ی تمیم، برداشتن مشکل از سر راه ابوبکر و دلگرم کردن بیشتر او به اسلام علل این ازدواج بوده است.(36) هیکل درباره ی ازدواج پیامبر با عایشه و همچنین حفصه دختر عمر می گوید: «عایشه و حفصه دختران ابوبکر و عمر بودند و محمد صلی الله علیه و اله می خواست به وسیله ی رشته ی خویشاوندی، آنها را با خود مربوط سازد… . علاقه و محبتی که نسبت به عایشه داشت بعد از ازدواج به وجود آمد و در هنگام ازدواج وجود نداشت، از این جهت نمی توان گفت او را به اقتضای محبت به زنی گرفت؛ زیرا موقعی که از عایشه خواستگاری کرد هفت سال داشت و دو سال پس از آن زفاف رخ داد، نمی توان باور کرد که محمد صلی الله علیه و اله او را در سن هفت سالگی دوست می داشته است.»(37)
زینب دختر خزیمه: وی نوه ی دختری عبدالمطلب و دختر عمه ی رسول خدا بود. شوهر قبلی او عبیده بن حارث بن عبدالمطلب بود که در جنگ بدر به شهادت رسید. او در مراحل واپسین زندگی خود به سر می برد که افتخار همسری پیامبر صلی الله علیه و اله را پیدا کرد. این ازدواج در سال سوم هجرت و در مدینه صورت گرفت. زینب از نظر ثروت و جمال معروفیتی نزد مردم نداشت، و وقتی زن پیامبر شد دوره ی جوانی اش گذشته بود. تنها یتیم نوازی و دلجویی او از بیچارگان و درماندگان، زبانزد مردم بود، به حدی که لقب «ام المساکین» یا مادر بیچارگان به او داده بودند. پیامبر صلی الله علیه و اله از روی دلسوزی و به خاطر حفظ آبرو و حیثیت زینب و نیز برای حمایت از او با وی ازدواج کرد.
زینب تقریبا دو سال، یعنی تا سال پنجم هجرت، با پیامبر صلی الله علیه و اله زندگی کرد که از دنیا رفت. او تنها زنی بود که پس از حضرت خدیجه در ایام حیات پیامبر صلی الله علیه و اله درگذشت.
حفصه: او دختر عمر و از زنانی بود که به مدینه هجرت کرد. همسرش خنیس بن عبدالله در اثر جراحت های فراوان در جنگ بدر از دنیا رفته بود. پس از وفات شوهرش، عمر به ابوبکر پیشنهاد کرد او را به همسری بپذیرد، ولی او قبول نکرد و عمر نگران شد. پس از وفات رقیه (همسر عثمان و دختر پیامبر)، عمر او را به عثمان پیشنهاد کرد و او نپذیرفت. این موضوع عمر را سخت نگران کرد و زبان به شکایت نزد پیامبر گشود. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: کسی که بهتر از عثمان است با حفصه ازدواج می کند (که مراد خودش بود).(38)
بنابراین، ازدواج پیامبر صلی الله علیه و اله با حفصه به خاطر دلداری دادن به عمر بود، بخصوص با توجه به اینکه ابوبکر و عثمان حاضر به همکاری و حل مشکل عمر نبودند. این ازدواج در سال سوم هجرت و در مدینه رخ داد. حفصه در سال 45 هجری از دنیا رفت.
ام سلمه: نام او هند دختر ابی امیه حذیفه بن مغیره از قبیله مخزوم است. مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. بنابراین، ام سلمه دختر عمه ی پیغمبر بود. او یکی از بانوان پاکدامن و پرهیزکار، و طبق احادیث، پس از خدیجه کبرا از محترم ترین زنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله به شمار می رفت. نخست با پسرعمویش، ابوسلمه مخزومی، ازدواج کرد و فرزندانی نیز از او داشت. شوهرش در جنگ احد جراحت شدیدی برداشت و در اثر آن از دنیا رفت. چند ماهی سرپرستی فرزندان خود را به عهده داشت که در این مدت افرادی مانند ابوبکر و عمر از او خواستگاری کردند ولی او نپذیرفت. ام سلمه پس از خواستگاری پیامبر صلی الله علیه و اله از وی، ابتدا نپذیرفت، ولی سپس قانع شد. وقایع مهمی درباره ی او نقل می کنند که حاکی از مقام فضیلت و کمال اوست.
از جمله فضایل اخلاقی و پسندیده او این بود که دوست نداشت هیچ گونه مزاحمتی برای دیگران ایجاد کند. یکی از دلایل او بر ازدواج نکردن با پیامبر صلی الله علیه و اله نیز همین مسئله بود؛ چرا که وی دارای چهار فرزند از شوهر سابق خود بود و نمی خواست مزاحمتی برای پیامبر صلی الله علیه و اله ایجاد شود. اما چون پیامبر پدر و رهبر امت اسلامی بود، وظیفه ی خود می دانست که برای تأمین نیازهای ام سلمه، دلداری دادن به او و سرپرستی فرزندان یتیمش اقدامی کند، از این رو، فرزنددار بودن ام سلمه را مزاحمتی برای خود و مانع ازدواج ندانست و او نیز موافقت کرد. «پیداست که هدف پیامبر از این ازدواج، سرپرستی او و فرزندان یتیمش بوده است. آیا ازدواج با زنی بیوه و مسن، و نگهداری چهار کودک یتیم او، خود نوعی ریاضت نبود؟»(39) دکتر هیکل نیز در این باره می گوید: «خاورشناسان گمان می کنند که محمد صلی الله علیه و اله ام سلمه را به خاطر جمالش به زنی گرفت! اگر چنین بود از دختران مهاجران و انصار کسانی بودند که در جوانی و جمال و ثروت هزار مرحله از ام سلمه پیش بودند و فرزندی نداشتند که بار دوش او شود، می توانست آنها را به زنی انتخاب کند… . به همین جهت، علاقه ی مسلمانان نسبت به او زیاد شد و در عین حال که او را پیغمبر خدا می دانستند، پدر مهربان خود می شمردند؛ زیرا او به حقیقت برای هر بینوا و ناکام و ناتوان و بیچاره و درمانده و یتیمی که پدرش در جنگ کشته شده بود، مانند پدری دلسوز و مهربان بود.»(40)
این ازدواج در سال چهارم هجرت رخ داد. ام سلمه در سال 61 هجری در مدینه درگذشت و در بقیع دفن گردید. او آخرین همسر پیامبر بود که از دنیا رفت.
زینب دختر جحش: مادرش امیمه، دختر عبدالمطلب بود. و از این رو، او نیز همچون ام سلمه، دختر عمه ی پیامبر صلی الله علیه و اله محسوب می شد. پیامبر صلی الله علیه و اله او را در سال پنجم هجرت تزویج نمود. او در سال بیستم هجرت از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.
چون شبهات مربوط به این ازدواج، با تأکید بیشتری مطرح شده، و حتی در زمان خود پیامبر نیز منافقان به این مسئله دامن می زدند، ما نیز علل این ازدواج را با تفصیل بیشتری بیان می کنیم.
شوهر سابق زینب، زید بن حارثه بود. زید غلام خدیجه بود که پس از ازدواج با پیامبر، او را به عنوان خدمتگزار به شوهرش هدیه کرد. قبیله زید برای آزادی اسرای خود به مکه آمدند تا با پرداخت پول، آنها را آزاد نمایند. پدر زید نیز از پیامبر صلی الله علیه و اله درخواست خرید او را کرد. پیامبر صلی الله علیه و اله بدون هیچ گونه توقع مادی، زید را بین آزادی و اقامت در مکه مخیر گذاشت. روحیات پاک و عواطف عالی و اخلاق نیک پیامبر صلی الله علیه و اله باعث شد زید اقامت در محضر پیامبر را بر آزادی و رفتن نزد بستگان خود ترجیح دهد. علاقه پیامبر صلی الله علیه و اله نیز به او تا حدی بود که او را به فرزندی برگزید و مردم به او به جای زید بن حارثه، زید بن محمد می گفتند.
یکی از اهداف پیامبر صلی الله علیه و اله حذف فاصله طبقاتی و پیوند دادن افراد ثروتمند با فقیر و نیز از بین بردن سنت غلط عدم ازدواج دختران آزاد و اشرافی با طبقه ی تهیدست و بنده بود. پیامبر صلی الله علیه و اله برای از بین بردن این رسم غلط ابتدا از خانواده ی خود شروع کرد و دختر عمه ی خود زینب را به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده ی آن روز درآورد، تا مردم بدانند که ملاک برتری، تقوی و پرهیزگاری است نه مال و ثروت. برای این کار پیامبر صلی الله علیه و اله خود به خانه زینب رفت و رسما از او برای زید خواستگاری کرد. او و برادرش در ابتدا ممانعت کردند تا اینکه آیه 36 سوره ی احزاب (41) نازل شد که هیچ مرد و زن مؤمنی در صورتی که خدا و پیامبر او درباره ی آنها تصمیمی گرفتند، اختیاری از خود ندارد. ایمان زینب و برادرش عبدالله به پیامبر صلی الله علیه و اله و وحی آسمانی موجب شد تا زینب رضایت خود را اعلام کند.
اما این ازدواج به عللی منجر به طلاق شد و علی رغم خواسته ی پیامبر، سرانجام آن دو از یکدیگر جدا شدند. پس از مدتی پیامبر صلی الله علیه و اله برای باطل کردن سنت غلط دیگری، بر اساس وحی الهی با زینب ازدواج کرد. توضیح آنکه: جامعه ی عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعی فرض می کردند و احکام پسر واقعی، مثل تحریم رابطه ی زناشویی، توارث و مانند آن را، در مورد پسر خوانده نیز جاری می دانستند. اگر پسرخواندگی به منظور ابراز عاطفه و علاقه باشد، عمل درستی است، اما اگر به منظور تشریک در یک سلسله احکام اجتماعی باشد که همگی از آن فرزند واقعی به شمار می روند، پذیرفتنی نیست؛ چرا که یک نوع بازی با عامل مهم در اجتماع یعنی نسب است. خداوند در آیه ی 4 سوره ی احزاب (42) می فرماید که پسرخواندگان شما پسران واقعی شما نیستند. این حرفی است که شما از خود گفته اید ولی سخن حق پیش خداست و اوست که بشر را به راه راست هدایت می کند.
پیامبر صلی الله علیه و اله مأمور گردید که این سنت و روش جاهلی و غلط را همانند سنت های خرافی دیگر درهم بکوبد وآن را با عمل، که تأثیرش بیش از گفتار و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد. از آن رو که کمتر کسی جرئت داشت این برنامه را در دنیای آن روز اجرا کند، خداوند پیامبر صلی الله علیه و اله را رسما با نزول آیه ی 37 سوره ی احزاب(43) برای این مهم دعوت فرمود.
این ازدواج علاوه بر اینکه سنت غلطی را باطل اعلام کرد، مظهر مساوات و برابری نیز قرار گرفت؛ زیرا پیامبر گرامی اسلام به عنوان رهبر امت اسلامی با زنی ازدواج کرد که در گذشته همسر بنده ی آزاد شده ی او بود و در دنیای آن روز چنین ازدواجی، مخالف شئون اجتماعی به شمار می رفت.
این عمل شجاعانه پیامبر صلی الله علیه و اله، موجی از اعتراض و انتقاد را از جانب منافقان و کوته فکران پدید آورد، اما خداوند برای سرکوبی این افکار آیه 40 سوره ی احزاب را فروفرستاد: محمد پدر یکی از مردان شما نیست؛ او سمتی جز اینکه رسول خدا و خاتم پیامبران است ندارد و خداوند از همه چیز آگاه است. قرآن حتی پیامبر خدا را در اجرای این فرمان الهی در آیه های 38 و 39 سوره احزاب(44) مورد ستایش قرار می دهد.
بدین سان، خداوند رسم فرزند خواندگی را به طور کلی از دایره ی مقررات روابط زناشویی در مورد پسر واقعی خارج ساخت و آن را تا ابد ملغا اعلام کرد.
اما مستشرقان و خاورشناسان بی خبر یا مغرض، صریح آیات قرآن را نادیده گرفته و دلایل بی محتوایی برای فریب افراد ساده لوح و بی اطلاع مطرح کردند. آنان ابطال یک سنت غلط را رنگ عشق و دلباختگی داده و همچون رمان نویسان آنچه توانسته اند به یک تاریخ مجعول،پر و بال داده و آن را به ساحت مقدس پیامبر نسبت داده اند. دلیل آنها، این داستان ساختگی است که روزی چشم پیامبر صلی الله علیه و اله بی اختیار به زینب می افتد. زید احساس می کند که پیامبر به زینب علاقه مند شده است و چون خود علاقه ی زیادی به پیامبر صلی الله علیه و اله داشت او را طلاق می دهد تا مانعی برای ازدواج زینب با پیامبر نباشد.(45) دلایل ذیل بطلان این داستان سرایی موهوم و مجعول را روشن می سازد:
الف. آیه ی 37 سوره ی احزاب تصریح دارد که خداوند خود این ازدواج را ترتیب داده و آن به منظور ابطال یک سنت غلط بوده نه به منظور علاقه مندی و دلباختگی. این مطلب در صدر اسلام مورد تأیید همه بوده است و حتی یهودیان، مسیحیان و منافقان بر پیامبر به خاطر این عملش خرده نگرفتند.
ب. زینب دختر عمه ی پیامبر صلی الله علیه و اله بود و پیش از ازدواج با زید، به پیامبر پیشنهاد ازدواج داده بود، ولی پیامبر علی رغم خواسته ی او اصرار ورزید که با غلامش، زید ازدواج کند. بنابراین، اگر پیامبر صلی الله علیه و اله علاقه داشت با او ازدواج کند، پیش از ازدواج او با زید، زمانی که او دختر بود و هیچ مانعی هم بر سر راه نبود و حتی مقتضی (خواسته ی زینب) هم موجود بود، می توانست با او ازدواج کند، در حالی که چنین نکرد.
ج. بسیار دور از عقل و جریان طبیعی عرف آن روز بود که پیامبر صلی الله علیه و اله در همسایگی منزل خود تا آن زمان آثار جمال و زیبایی زینب را بی اختیار ندیده باشد؛ علاوه بر آنکه دختر عمه ی او نیز بود و خود پیامبر صلی الله علیه و اله مقدمات و لوازم عروسی زینب را فراهم ساخته بود. بنابراین، بسیار بعید است که نگاه پیامبر به زینب- آنگونه که در آن داستان مجعول آمده است- اولین نگاه بوده باشد.(26)
د. «در آن عصر [پیش از بعثت] زنان حجاب نداشتند و زینت خود را آشکار می ساختند، بعدها اسلام این کار را حرام کرد. با وجود این، محمد کسی نبود که به زیبایی زنان فریفته شود و در زندگانی خدیجه و پیش از ازدواج با او این کار از او معروف نبود. به این ترتیب، عجیب است که پس از پنجاه سالگی ناگهان عوض شود و … به یک نظر دلباخته دختر جحش شود.»(47)
جویریه: او دختر حارث بن ابی ضراره، زن بیوه ای بود که پیش تر با پسرعموی خود به نام مالک بن صفوان ازدواج کرده بود، او که زنی پاک، و دارای ادب و متانت بود، در سال ششم هجرت به افتخار همسری پیامبر صلی الله علیه و اله درآمد و درسال 56 هجری در مدینه از دنیا رفت.
در غزوه ی بنی المصطلق، جویریه به همراه عده ای از زنان و مردان، اسیر مسلمانان شدند. هنگام تقسیم غنایم، جویریه که دختر رئیس قبیله بنی المصطلق بود، سهم ثابت بن قیس شد. جویره با مولای خود، ثابت بن قیس، قراردادی نوشت که در قبال پرداخت پول آزاد شود. روزی جویریه که آثار زبونی و بیچارگی در سیما و حرکاتش آشکار بود، به حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله رسید و اظهار داشت: من دختر حارث رئیس قبیله بنی المصطلق هستم، بلاها و مصایبی که به من رسیده، بر شما پوشیده نیست. من برای آزادی خود عقد مکاتبه(48) نوشته ام، مرا برای تهیه ی پول یاری کن. پیامبر صلی الله علیه و اله، چون می خواست بالاتر از کمک مالی به او بشود، به وی پیشنهاد ازدواج داد و او نیز پذیرفت.
هنگامی که این خبر به مسلمانان رسید، به خودشان گفتند: از این پس پیامبر داماد قبیله ی بنی المصطلق شده است و ما در واقع خویشان و بستگان پیامبر را به اسارت نزد خود گرفته ایم، روا نیست که خویشان رسول خدا در اسارت مسلمانان باشند، از این رو، همه ی اسرا را، که قریب دویست نفر بودند، آزاد کردند.(49)
هنگامی که آزادشدگان به قبیله خود برگشتند، و این لطف و بخشش مسلمانان را مشاهده نمودند، به آیین اسلام گرویدند و حتی در صف مسلمانان و در رکاب پیامبر صلی الله علیه و اله جنگیدند. این رفتار رسول خدا صلی الله علیه و اله نه تنها در قبیله ی نبی المصطلق بلکه در سران قبایل دیگر نیز تأثیر مثبت گذاشت و دل های آنها را نیز به اسلام متمایل کرد. بدین سان، با یک ازدواج هزاران دل به سوی اسلام متمایل گشت.
ام حبیبه: نام اصلی او رمله می باشد. او دختر ابوسفیان، خواهر معاویه و همسر عبیدالله بن جحش اسدی بود. به همراهی شوهرش به حبشه مهاجرت نمود. شوهرش در حبشه در اثر تبلیغات مسیحیان از آیین اسلام برگشت و مسیحی شد و در همان جا از دنیا رفت. ام حبیبه که یک زن مسلمان بود و به همراهی اغلب مهاجران حبشه از ترس اذیت و آزار پدرش، ابوسفیان، به آنجا پناهنده شده بود، نمی توانست بی پناه و بی سرپرست بماند، از این رو، پیامبر صلی الله علیه و اله به حمایت و سرپرستی او اقدام نمود. آن حضرت در سال ششم هجرت، عمرو بن امیه را نزد نجاشی، پادشاه حبشه، فرستاد و از او خواست ام حبیبه را به عقد او درآورد. نجاشی او را به پیامبر تزویج کرد. او تا یک سال بعد در حبشه بود و در سال هفتم هجرت با آخرین گروه مهاجران حبشه به مدینه بازگشت.(50)
ام حبیبه که هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و اله در حدود چهل سال داشت، در سال 44 هجری در مدینه وفات یافت.
بنابراین، در زمانی که کسی جرئت نگهداری و سرپرستی ام حبیبه را نداشت (چون او دختر ابوسفیان، دشمن درجه یک اسلام بود)، پیامبر صلی الله علیه و اله به حمایت و سرپرستی او اقدام نمود تا بدین وسیله آن بیچاره را از ورطه هلاکت نجات دهد و از سوی دیگر، در جهت پیوند دادن و نرم کردن دل های بنی امیه که از دشمنان سرسخت و لجوج مسلمانان بودند، گامی بردارد. در نتیجه ی این وصلت، پیامبر صلی الله علیه و اله با خاندان بنی امیه و هند، زن ابوسفیان، و سایر دشمنان خونین خود نسبت فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد و ام حبیبه نیز عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.
استاد پیشوایی نیز معتقد است: «اگر انگیزه ای را که خاورشناسان مسیحی ادعا کرده اند، فرض کنیم، چگونه معقول خواهد بود که شخصی، زنی را تزویج کند که در کشور دیگر اقامت دارد و وضع بازگشت او هیچ معلوم نیست؟!»(51)
صفیه: او دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی النضیر بود و سلسله نسب او به هارون، برادر حضرت موسی علیه السلام می رسید. او پیش از ازدواج با رسول اکرم صلی الله علیه و اله، ابتدا با سلام بن مشکم و سپس با کنانه بن ربیع، که در واقعه ی جنگ خیبر به دست مسلمانان کشته شد، ازدواج کرد.
پس از فتح خیبر در سال هفتم هجرت، بلال او را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آورد. چشم حضرت به صورت کبود شده ی صفیه افتاد و علت آن را پرسید. صفیه جواب داد: شبی در خواب دیدم که ماه در دامان من واقع شده است. صبح خواب را برای شوهرم بیان کردم، او سیلی محکمی به صورتم زد و گفت: مثل اینکه آرزوی محمد در دل می پروری؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: اگر اسلام را قبول کنی، تو را به همسری خود برمی گزینم و اگر بر یهودیت باقی باشی، تو را آزاد می کنم تا نزد قبیله ات برگردی. صفیه جواب داد: نزد رسول خدا برایم ارزشمندتر است.(52) بدین ترتیب بود که پیامبر در همان سال (سال هفتم هجرت) او را به عنوان همسری برگزید.
صفیه عشق وافری به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله داشت و هنگام فوت آن حضرت بی تابانه گریه می کرد و از صمیم دل از خدا می خواست که دردهای پیامبر را به جان او بیندازد و او به جای پیامبر در بستر مرگ قرار گیرد. صفیه تا دوران حکومت معاویه زنده بود. وی در سال 50 هجری درگذشت و در قبرستان بقیع دفن گردید.
علت این ازدواج آن بود که خود مسلمانان راضی نبودند صفیه که دختر رئیس قبیله بنی النضیر بود جز به پیامبر اسلام، به کس دیگری اختصاص یابد. با این وصلت، شخصیت اجتماعی او و عشق وافرش به اسلام نادیده گرفته نمی شد. ایجاد دوستی میان یهودیان و مسلمانان و نیز تشویق و ترغیب یهودیان به پذیرش اسلام را از فواید دیگر این ازدواج می توان برشمرد.
میمونه: از او به عنوان آخرین همسر پیامبر صلی الله علیه و اله یاد می کنند. او دختر حارث هلالی خواهرزاده خالد بن ولید از قبیله ی بزرگ بنی مخزوم بود. وی زن بیوه ای بود که پس از درگذشت دومین شوهر خود به نام ابی رهبه، خود را به پیامبر اسلام هبه کرد. این حادثه در سال هفتم هجرت و در سن 51 سالگی میمونه رخ داد. او درسال 51 هجری وفات یافت و در «سرف» از نواحی مکه دفن شد. لازم به ذکر است که این نوع ازدواج- یعنی زنی خود را بدون مهر و صداق به پیامبر ببخشد و خود را به همسری پیامبر درآورد- طبق آیه ی 50 سوره ی احزاب(53) از احکام اختصاصی رسول خداست و از این رو، نمی توان بر آن اشکال گرفت. علاوه بر آن، میمونه از قبیله بنی مخزوم (بزرگ ترین قبایل عرب) بود و قرار گرفتن وی در زمره ی همسران پیامبر می توانست در تحکیم روابط میان پیامبر صلی الله علیه و اله و قبیله بنی هاشم با قبیله بنی مخزوم مؤثر باشد.
گئورگیو نیز معتقد است که این ازدواج یک اقدام سیاسی برجسته به شمار می آمد؛ چرا که میمونه هشت خواهر داشت که هر یک همسر رجال برجسته مکه بودند، و محمد صلی الله علیه و اله بعد از ازدواج با میمونه گویا خویشاوند تمام سکنه مکه می شد. از اهداف دیگر ازدواج پیامبر صلی الله علیه و اله این بود که خالد بن ولید، سردار بزرگ مکه را که نسبت فامیلی با میمونه داشت، با خود خویشاوند نماید. تأثیر این ازدواج به قدری بود که خالد بن ولید بالای کوه رفت و درباره ی پیامبر به اطرافیان خود گفت: این مرد که چنین دینی آورده است، اهل خدعه و تزویر نیست.(54)

علل منع همسران پیامبر صلی الله علیه و اله از ازدواج
در پاسخ به این سؤال که چرا همسران پیامبر صلی الله علیه و اله پس از رحلت آن حضرت حق ازدواج نداشتند و از این حق طبیعی و انسانی خود منع شدند، دلایل ذیل را می توان برشمرد:
الف. ترک ازدواج با همسران پیامبر صلی الله علیه و اله یک نوع احترام و تعظیم به شخصیت پیامبر اکرم است. همان گونه که مسلمانان در حال حیات پیامبر صلی الله علیه و اله باید به شخصیت او احترام کنند، پس از رحلت او نیز باید احترام می کردند و این مسئله نوعی تعظیم و احترام به آن حضرت محسوب می شد.
ب. همسران رسول خدا بر اثر رابطه ی زناشویی با پیامبر، فضیلت و افتخار بزرگی کسب کرده بودند، تا آنجا که آنها را «امهات المؤمنین» می نامیدند.(55) حال اگر ازدواج با آنان مشروع می شد، بسیاری از شخصیت های برجسته و رئیسان قبایل برای کسب چنین افتخاری علاقه مند وصلت با آنها می شدند و در راه آن تلاش و رقابت می کردند، و چه بسا در به دست آوردن آن به جنگ و نزاع می پرداختند، اما اسلام با تحریم ازدواج با همسران پیامبر صلی الله علیه و اله ریشه نزاع و اختلاف را از بین برد.
ج. هر بستری راز و اسراری مخصوص خود دارد. اگرچه جنبه ی وحی و رسالت پیامبر صلی الله علیه و اله بر دیگر جنبه های عادی زندگی آن حضرت برتری داشت، اما در این جنبه های عادی با مردم یکسان بود. حال اگر همسرانش پس از رحلت او ازدواج می کردند، طبیعی بود که اسرار و رموز جنبه های عادی و بشری پیامبر را در میان مردم پخش می کردند و آنان را در جریان امور عادی و بشری آن حضرت قرار می دادند. این امر فضیلت و روحانیت پیامبر صلی الله علیه و اله را کاهش می داد و افراد خود را شخصیتی همانند پیامبر تلقی کرده و جنبه های رسالتی و وحیانی را عادی و معمولی می انگاشتند. خداوند برای برطرف کردن ای محذورات، ازدواج با زنان پیامبر را تحریم کرد.(56)
د. پیوند زناشویی با همسران پیامبر صلی الله علیه و اله زمینه ی بهره برداری سیاسی از وجود آنها را برای شوهر فراهم می ساخت. چنان که در جنگ جمل قرابت و خویشاوندی زبیر با عایشه سبب شد که زبیر افراد ساده لوح را به دنبال خود بشکد و نبرد خونینی را به راه اندازد. اگر عایشه هوادار زبیر و طلحه نبود، هرگز این دو به گردآوری چنین سپاهی موفق نمی شدند.(57)
بنا به دلایل مزبور و احتمالا حکمت هایی دیگر، خداوند در آیه ی 53 سوره ی احزاب (58) ازدواج با همسران پیامبر را پس از رحلت آن حضرت ممنوع اعلام کرد. این حکم همچون برخی احکام دیگر که در آیاتی از سوره ی احزاب (آیه ی 30 به بعد) بدان ها اشاره شده است، از احکام اختصاصی همسران پیامبر است که شامل زنان دیگر نمی شود.

پی نوشت ها:

1. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه ی سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، چ چهارم، تهران، مؤسسه مطبوعایت علی اکبر علمی، 1334، ص120.
2. ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج4، ص293.
3. المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، انتشارات الشریف الرضی، 1380، ج3، ص23.
4. الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی، 1415ق، ج2، ص592-599.
5. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق، ج4، ص3-4.
6. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، 1377ق، ج8، ص52.
7. او دختر شمعون قبطی از زنان با فضیلت و با تقوای عصر خود بود. مقوقس (پادشاه اسکندریه) در سال هفتم هجرت او را به عنوان هدیه به پیامبر صلی الله علیه و اله اهدا کرد. بنابراین، ماریه عنوان جاریه وکنیزی رسول خدا را داشت. پیامبر صلی الله علیه و اله از او در سال هشتم هجرت، صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد که البته حسادت بعضی دیگر از همسران از جمله عایشه را به همراه داشت. ابراهیم پس از 16 یا 18 ماه وفات یافت و ماریه در سال 16 هجری درگذشت در قبرستان بقیع مدفون گردید.
8. «لا یحل لک النساء من بعد و لا أن تبدل بهن من أزواج و لو أعجبک حسنهن إلا ما ملکت یمینک و کان الله علی کل شیء رقیبا.»
9. برای آشنایی بیشتر در این باره و علل صاحب فرزند شدن پیامبر از ماریه قبطیه ر.ک. احمد عابدینی، شیوه ی همسرداری پیامبر صلی الله علیه و اله به گزارش قرآن و سنت، چ دوم، تهران، هستی نما، 1383، ص107-108.
10. محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، بیروت، درالکتب العلمیه، 1420ق، ج4، ص302.
11. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، یک بحث تاریخی و تحلیلی درباره ی همسران رسول خدا صلی الله علیه و اله، (با مقدمه شهید دکتر مفتح)، چ سوم، قم، مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی، 1352ش، ص5-7.
12. محمدحسین کاشف الغطاء، الفردوس الاعلی، چ سوم، قم، مکتبه فیروزآبادی، 1402ق، ص79-83 (با ترجمه محتوایی و اندکی تلخیص.)
13. عباس محمود العقاد، عبقریه محمد، ترجمه ی اسدالله مبشری، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1361، ص138.
14. «یا أیها النبی قل لأزواجک إن کنتن تردن الحیاه الدنیا و زینتها فتعالین أمتعکن و أسرحکن سراحا جمیلا و إن کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخره فإن الله أعد للمحسنات منکن أجرا عظیما.»
15. سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه ی سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ج4، ص311.
16. محمدحسین هیکل، حیاه محمد ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ ششم، تهران، انتشارات علی اکبر علمی، ص443-444.
17. همان، ص437-438.
18. «و إن خفتم ألا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فإن خفتم ألا تعدلوا فواحده أو ما ملکت أیمانکم ذلک أدنی ألا تعولوا»
19. همان، ص437.
20. محمد محمود صواف، همسران پاک پیامبر و فلسفه ی تعدد آنها، ترجمه ی مصطفی احمد نور کهتوئی، چ دوم، تهران، احسان، 1381، ص20-22.
21. محمد احمد جادالمولی بک، محمد: المثل الکامل، چ پنجم، مصر، مطبعه محمد علی صبیح و اولاده، 1380ق، ص271. (البته نمی توان این دلیل را کافی دانست؛ چرا که ضرورتی نداشت احکام زنان مستقیما توسط پیامبر صلی الله علیه و اله بیان می گردید، بلکه پدرها و شوهرهای زنان می توانستند نقش واسطه را ایفا کنند تا صفت حیا مانع تبیین احکام مختص به زنان نباشد.)
22. محمدرشید رضا، پیشین، ص304.
23. برای آگاهی بیشتر در این زمینه به تفسیر پنج آیه اول از سوره ی تحریم مراجعه شود.
24. مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام، چ دوم، قم، نشر معارف، 1382، ص176.
25. اصحاب صفه: گروهی از یاران پیامبر صلی الله علیه و اله از مهاجران- که پس از هجرت به مدینه به سبب از دست دادن، یا رها کردن خانه و دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شرکت در جهاد روی آوردند. اینان در قسمت شمالی مسجد پیامبر در محلی مسقف و بزرگ و خارج از مسجد، ولی متصل به آن «صفه» به معنای سکو یا ایوان زندگی می کردند، و به اسوه هایی از پذیرش فقر و رها ساختن مظاهر دنیا برای روی آوردن صرف به آخرت تبدیل شدند.(دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1379، ج9، ص137.)
26. «یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها إلا قلیلا ملعونین أینما ثقفوا أخذوا و قتلوا تقتیلا.»
27. احمد عابدینی، پیشین، ص87-88.
28. آیه ی 28و29 سوره ی احزاب.
29. جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه ی سید غلامرضا سعیدی، چ دوم، تهران، انتشارات محمدحسین اقبال و شرکاء، 1335ش، ص137-138.
30. توماس کارلایل، الابطال (تاریخ حیات پیغمبر اسلام)، ترجمه ی ابوعبدالله زنجانی، چ سوم، تبریز، انتشارات کتابخانه سروش، 1315ش، ص71-72.
31. کنستان ویرژیل گئورگیو، محمد پیغمبری که از نو باید شناخت، ترجمه ی ذبیح الله منصوری، تهران، زرین، 1376، ص297.
32. مرتضی مطهری، سیری در سیره ی نبوی، چ هشتم، تهران، صدرا، 1369، ص275.
33. سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص309.
34. محمدحسین هیکل، پیشین، ص434.
35. در این باره ر.ک. نقش عایشه در تاریخ اسلام و نقش عایشه در احادیث اسلام تألیف علامه سید مرتضی عسکری.
36. احمد عابدینی، پیشین، ص85.
37. محمدحسین هیکل، پیشین، ص435.
38. حسام الدین الهندی، منزالعمال فی سنین الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409ق، ج13، ص697-698 / محمداحمد جادالمولی بک، پیشین، ص273.م
39. مهدی پیشوایی، پیشین، ص177.
40. محمدحسین هیکل، پیشین، ص436.
41. «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیره من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا.»
42. «و ما جعل أدعیاءکم أبناءکم ذلکم قولکم بأفواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل.»
43. «و إذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله أحق أن تخشاه فلما قضی زید منها وطرا زوجنا کها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی أزواج أدعیائهم إذا قضوا منهن وطرا و کان أمر الله مفعولا.»
44. «ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنه الله فی الذین خلوا من قبل و کان أمر الله قدرا مقدورا الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا إلا الله و کفی بالله حسیبا.»
45. گوستاو لوبون، پیشین، ص121 / محمدحسین هیکل، پیشین، ص 430 / جواد حدیدی، اسلام از منظر ولتر، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374، ص64-66.
46. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، چ دوازدهم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376، ج2، ص110-119 / عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، پیشین، ص42-57 / احمد عابدینی، پیشین، ص93-98 / محمدحسین هیکل، پیشین، ص438-442 / محمد احمد جادالمولی بک، پیشین، ص273-275/ السیده مریم نورالدین فضل الله، نساء فی القرآن، بیروت، دارالزهراء، 1414ق، ص580-584 / سید محمدامین شیخو، حقیقت حضرت محمد صلی الله علیه و اله و قرن بیستم، انتشارات ذوی القربی، 1381ش، ص89-102/ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1371، ج8، ص47-52.
47. محمدحسین هیکل، پیشین، ص433.
48. بنده ای که بین او و اربابش قراردادی منعقد شده است مبنی بر اینکه بنده ماهانه مبلغی به اربابش بپردازد تا آزاد شود. و آن بر دو قسم است: 1. مکاتبه مطلق: بنده ای که با مولایش شرط کند هر مقدار از مبلغ مقرر را پرداخت، به همان اندازه آزاد شود؛ مثلا اگر نیمی از مبلغ را پرداخت، به اندازه ی نصف آزاد باشد.2. مکاتبه مشروط: بنده ای که در عقد شرط کند هرگاه تمام مبلغ را پرداخت، آزاد شود و پرداخت نصف یا ربع مبلغ منجر به آزادی بخشی از او نمی شود.(سید محمد حسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی، تهران، سروش، 1382، ص502-503.)
49. ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1414ق، ص578 / ابن هشام، پیشین، ص295.
50. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج4، ص163-165.
51. مهدی پیشوایی، پیشین، ص176.
52. ابن سعد، پیشین، ص120-123/ شیخ عباس قمی، سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار، چ دوم، تهران، دارالاسوه، 1416ق، ج5، ص128(البته در اینجا به جای شوهر، تعبیر به پدر دارد.)
53. «یا أیها النبی إنا أحللنا لک أزواجک اللاتی آتیت أجورهن و ما ملکت یمینک مما أفاء الله علیک و بنات عمک و بنات عماتک و بنات خالک و بنات خالاتک اللاتی هاجرن معک و امرأه مؤمنه إن وهبت نفسها للنبی إن أراد النبی أن یستنکحها خالصه لک من دون المؤمنین قد علمنا ما فرضنا علیهم فی أزواجهم و ما ملکت أیمانهم لکیلا یکون علیک حرج و کان الله غفورا رحیما.»
54. کنستان ویرژیل گئورگیو، پیشین، ص373.
55. «النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه أمهاتهم …»(احزاب:6)
56. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، پیشین، ص126-128.
57. همان، ص127/ جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1375، ص405.
58. «و لا أن تنکحوا أزواجه من بعده أبدا إن ذلکم کان عند الله عظیما.»
منبع: مجله معرفت شماره 108

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید