نویسنده: محمد غفارنیا
وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنگ احد برگشت، عدهای از یاران حضرت کشته و زخمی شده بودند و زنان و کودکان نوحه و زاری سر میدادند. در این حال پیامبر خدا خیلی دلتنگ شد و عرض کرد: بار خدایا، آیا با رسول تو چنین میکنند؟!
خداوند برای تسلی خاطر آن حضرت، مؤمنان و خانوادههای شهدا و مجروحان، این آیه را نازل فرمود:
اگر در میدان احد به شما جراحتی رسید به آن جمعیت نیز در میدان بدر جراحتی همانند آن وارد گردید؛ و ما این روزهای (پیروزی وشکست) را در میان مردم میگردانیم (گاهی فتح و غلبه و گاهی شکست، تا خداوند افرادی که ایمان آوردهاند را بشناساند (مؤمنان شناخته شوند)، و از میان مردم شاهدانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست ندارد. (1)
در این جنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) هشتاد جراحت (2) (تیر و نیزه و شمشیر) بر پیکرش فرو نشست. پیامبر وقتی به عیادت او آمد و ایشان دید که همچون پاره گوشتی شده است که در میان سفره چرمی گذاشتهاند، گریست و فرمود: یا علی، هر که در راه خدا آسیب ببیند و سختی ها را تحمل کند، اجر و پاداش او با خداست.
علی بن ابی طالب در حالی که گریه میکرد، پاسخ داد: پدر و مادرم فدای تو باد؛ یا رسول الله، پروردگار را شکر میکنم که پشت به جنگ نکردم و فرار اختیار ننمودم. پدر و مادرم فدایت، چرا شهادت نصیبم نشد؟
حضرت فرمود: شهادت در پشت سرت هست ان شاءالله.
سپس پیامبر فرمود: یا علی، ابوسفیان موعد نبرد را با ما در حمراء الاسد قرار داده است.
علی گفت: یا رسول الله، به خدا، اگر جنگجویان حتی مرا برروی دستهای خود حمل میکردند، باز هم از تو و یاری تو تخلف نمیکردم.
سپس این آیه نازل شد: (3)
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی به همراه آنان جنگیدند. آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد. (4)
پینوشتها:
1-آل عمران/140.
2-روح الجنان: ج3. ص198.
3-آل عمران/146.
4-الاختصاص: شیخ مفید. ص158.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول