نویسنده: سید حسین اسحاقى
منبع:سپیده امید
پیامبر عزیز اسلام(ص)
طوبى لِمَن لَقِیهُ، و طوبى لِمَن أحَبَّهُ، و طوبى لِمَن قالَ بِهِ؛(15)
خوشا به حال کسى که مهدى(عج) را دیدار کند، خوشا به حال کسى که او را دوست داشته باشد و خوشا به حال کسى که قائل به امامت وى باشد.
همچنین فرمودند:
اَلمَهدىُّ طاووسُ أهلِ الجَنَّهِ؛(16) مهدى(عج) طاووس بهشتیان است.
و نیز فرمودند:
یَخرُجُ أناسٌ مِنَ الْمَشرِقِ فَیُوَطَّؤُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلطانَهُ؛(17)
مردمى از مشرق زمین قیام مىکنند و زمینه حکومت مهدى(عج) را فراهممىسازند.
امام على(علیه السلام)
همه امامان از سویداى دل، آرزوى دیدار آن خورشید جهان افروز را داشتند و هر کدام به نوعى از عشق درونى پرده برداشتند. اصبغ بن نباته گوید:
روزى محضر مقدس امیرمؤمنان شرفیاب شدم، دیدم در دریاى فکر غوطهور است و با انگشت مبارکش بر زمین مىزند. عرض کردم: اى امیرمؤمنان! چهشده، شما را اندیشناک مىبینم؟ با انگشت مبارکتان بر زمین مىزنید، مگر به آب و گل علاقهمند شدهاید؟ فرمود: نه، هرگز. به خدا سوگند حتى یک روز هم به این خاک و گل علاقهمند نشدم، ولى داشتم فکر مىکردم درباره مولودى که از نسل من به دنیا خواهد آمد. او یازدهمین فرزند من است، او همان مهدى است که زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از جور و ستم شده است. براى او دوران غیبت هست. در آن ایام اقوامى از راه حق منحرف مىشوند و اقوام دیگرى به راه راست هدایت مىگردند.(18)
امام حسن(علیه السلام)
امام حسن مجتبى(علیه السلام) پس از تشریح حکومت شکوهمند آن حضرت، مىفرماید:
خوشا به حال آنان که روزگار همایونش را درک کنند و از اوامرش اطاعتنمایند.(19)
امام حسین(علیه السلام)
سالار شهیدان حضرت حسین(علیه السلام) که همواره به یاد منتقم خون خود و خون دیگر مظلومان در راستاى تاریخ بوده و به هنگام ترسیم قیام جهانى، آن حضرت از او به عنوان «اَلْمُوتُوُر بِأبیه» تعبیر مىکرد که به معناى صاحب خون و انتقام گیرنده است.(20)
امام زین العابدین(علیه السلام)
امام سجاد(علیه السلام) در خطبه معروف خود در مجلس یزید، ویژگىهاى خاندان عصمت و طهارت(ع) را برمىشمارد و مىفرماید:
خداوند به ما علم، حلم، سخاوت، شجاعت و محبت در دل مؤمنان عطا کرده، رسول خدا از ماست، وصى او از ماست، سرور شهیدان حمزه سیدالشهدا ازماست. جعفر طیار و دو سبط امت از ماست و آن مهدى که دجّال را مىکشد از ماست.(21)
امام محمدباقر(علیه السلام)
امام باقر(علیه السلام) در مقام ابراز اشتیاق به دیدار آن حضرت مىفرماید:
و یا طُوبى مَن أدرکَه؛ خوشا به حال آن که او را درک کند.(22)
امام خطاب به «امّ هانى» مىفرماید:
فَإن اَدْرَکتَ زمانَهُ قَرّتْ عَیْنُکِ؛ اگر زمان او را درک کنى دیدگانت روشنمىگردد.(23)
امام صادق(علیه السلام)
لَوْ اَدرَکتُهُ لَخَدمْته أیّام حَیاتی؛ اگر من زمان او را درک مىکردم همه عمر دامن خدمت به کمر مىبستم.(24)
این تعبیر بسیار بلندى است که از طرفى حاکى از عظمت فوقالعاده حضرت بقیه اللَّه (ارواحنا فداه) است و از سوى دیگر، بیان گر نهایت عشق و علاقه امام صادق(علیه السلام) به ششمین فرزند دل بند خویش است.
امام کاظم(علیه السلام)
امام کاظم(علیه السلام) درباره غیبت امام عصر(عج) خطاب به برادر بزرگوارش على بن جعفر مىفرماید:
إنّما هِى مِحنَه مِنَ اللّه عزّوجل اِمْتَحَن بِها خَلقَهُ؛(25)
آن یک آزمون الهى است که خداوند متعال بندگانش را به این وسیله آزموده است.
امام رضا(علیه السلام)
ایشان از برپایى ترازوى عدل آن حضرت یاد کرده و مىفرماید:
فَإذا خَرَجَ أشْرَقَتِ الأرضُ بنورِرَبّها وَوَضَعَ میزانَ الْعَدلِ بَینَ النّاسِ فَلایَظْلِمُ أحَدٌ أحَداً؛(26)
هنگامى که حضرت مهدى(عج) ظهورکندزمین به نور پروردگارش روشنمىشود و ترازوى عدالت را در میان مردم مىگذارد و هیچ کس به دیگرى ستم نمىکند.
امام جواد(علیه السلام)
حضرت جواد(علیه السلام) در چهارسالگى به شدّت در غم و اندوه غوطهور شده، پدربزرگوارش از سبب همّ و غمش مىپرسد. از مصیبتهاى اهل بیت و انتقام آن در عصر ظهور یاد مىکند.(27) آن وجود نازنین مىفرماید:
فَإذا دَخَلَ الْمَدینَهَ أخْرَجَ اللّاتَ و العُزّى فَأَحْرَقَهُما؛
چون وارد مدینه منوّره بشود، آن دو بت پلید قریش را از خاک بیرون مىآورد و مىسوزاند.(28)
امام هادى(علیه السلام)
امام هادى(علیه السلام) در زندان سامرا به یاد یوسف زهرا(س) مىفرماید:
روز سه شنبه به رسول خدا اختصاص دارد… روز پنج شنبه به پسرم حسن (امام حسن عسکرى(علیه السلام)) و روز جمعه به فرزند پسرم (حضرت مهدى«عج»)(29)
امام حسن عسکرى(علیه السلام)
امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز در دومین روز ولادت خورشید پنهان که حکیمه خاتون گهواره را خالى دید و پرسید: سرور و مولایم چه شد؟ فرمود:
یا عَمَّه استودَعْناه الّذى استودَعْت أمّ موسى؛(30) عمه جان! او را به خداوندى سپردیم که مادر حضرت موسى(علیه السلام) فرزندش را به او سپرد.
امام مهدى(عج)
امام زمان(عج) که همواره از طولانى شدن دوران غیبت در سوز و گداز است و فرمان دعا براى تعجیل در امر فرج صادر مىکند، در توقیع شریف مىفرماید:
وَ أکثِروا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ؛ فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم؛(31)
براى تعجیل در امر فرج فراوان دعا کنید که فرج شما نیز در آن است.
اى منتظران! گنج نهان مىآید
آرامش جان عاشقان مىآید
بر بام سحر، طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزّمان مىآید(32)
دیدار در زمان غیبت
ملاقات با حضرت در زمان غیبت به عنوان یک رزق معنوى با عنایت و توجه ایشان صورت مىگیرد و صالحان، اولیا و وابستگان مىتوانند دیده به دیدار ایشان بگشایند، هرکسى به اندازه شایستگى خود به نوعى ایشان را مىبیند. بعضى از مردم ممکن است ایشان را ببینند، اما نشناسند، دیگرى مىبیند و مىشناسد، بعضىها هم نمىتوانند با چشم سر ببینند، باید چشمهایشان را روى هم بگذارند تا بتوانند تمثال ایشان را نظاره کنند. بعضى ممکن است ایشان را ببینند، اما فقط حس مىکنند که این شخص از اهل بیت است و نفهمند که خود آقاست، گاهى افراد بسیار معمولى و ساده محضر امام را درک مىکنند، باید لیاقت حضور داشت. مىگویند اویس قرنى هرگز پیغمبر را ندید، اما چهره حضرت را به خوبى توصیف مىکرد.
اما روایتى که مىگوید مدعیان ملاقات را تکذیب کنید به نظر مىرسد که منظور ترتیب اثر ندادن است نه دروغ، هیچ وقت نمىتوانیم منکر ارتباط افرادى مانند سیدبحرالعلوم با امام شویم. روایت به این معناست که شما ترتیب اثر ندهید، اگر راست باشد فضیلتى است براى ملاقات کننده و اگر دروغ باشد وقتى شما اعتنا نکرده باشید، مفسدهاى بهبارنمىآورد، چرا که مىبینیم و مىدانیم بسیارى از کسانى که معتقد و علاقهمند به امام بودند از این مسأله سوء استفادهها کردند.
مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى از قول پدرشان نقل مىکنند که استاد ما مرحوم حاج سید محمدفشارکى در قضیه تنباکو بسیار به مرحوم میرزا فشارمىآورد؛ یعنى از ایشان مىخواستند که هرچه زودتر فتواى تحریم را اعلام کنند. یکبار هم با کمال احترام از ایشان خواست که جدا از ارتباطاستاد و شاگرد، حرفشان را بىپرده بزنند، بعد مىگویند: من فکر مىکنم شما از ناصرالدین شاه مىترسید که اقدامى نمىکنید، چون قضیه تنباکو مدتىطول کشید. ظاهراً مرحوم میرزا در فکر هماهنگى با همه علماى بلاد بودند که یک وقت کسى خلاف نظر ایشان اقدامى نکند و فتوا نشکند. مرحوممیرزا به مرحوم فشارکى فرمودند: من از چیزى نمىترسم، امامىخواستم با نظر مبارک امام عمل کنم، براى همین سه روز روزه گرفتم و امروز رفتم در سرداب سامرا و این را آوردم. حالا معلوم نیست که منظورشان این بود که فتوا به دست خط امام بوده، یا ایشان املا فرمودهاند و میرزا نوشته است.(33)
یکى از راههاى ارتباط با امام، مسأله محبت است. حضرت على(ع) مىفرماید:
مَن أحَبّنا فَلْیَعْمَل بِعَمَلِنا؛ کسى که ما را دوست دارد باید چون ما عمل نماید.
ابتدا باید در راه و روش از امام پیروى کنیم و آن چه را که مىفرماید مبناى کارهاى روزمره خود قرار داده و با عمل نشان دهیم که از عاشقان و منتظران حقیقى او هستیم. پس از این که خود را اصلاح و از گناهان و پلیدىها دورى گزیدیم، انتظار زیارت چهره زیباى حضرت دور از دسترش نیست.
وظایف شیعیان در عصر غیبت
یکى از وظایف شیعیان در عصر غیبت عمل بهاین فرموده امام زمان(ع) است:
وَ أمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارجِعُوا فیها إلى رُواهِ أحادیثنا فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ أنا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم.(34)
در هر مسألهاى باید سراغ مراجع رفت، چرا که احترام به آنان، احترام به ولى عصر(ع) است. ایجاد ارتباط با نایبان حضرت و تکریم و احترام این بزرگان، موجب بخشودگى گناهان مىشود، زیرا احترام به پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) چنین ارمغانى را به همراه دارد. در سوره حجرات آمده است:
(إنَّ الذینَ یغضّون أصْواتهم عِنْد رَسُول الله أولئک الّذین امْتَحَن الله قُلُوبَهُم لِلتَّقوى لَهْم مَغْفِرهٌ و أجرٌ عَظیم)(35)؛
کسانى که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو مىکشند، همان کسانى هستند که خدا دلهایشان را براى پرهیزگارى امتحان کرده است، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.
هرچند این آیه در مورد احترام به پیغمبر(ص) است، اما احترام به ائمه اطهار(ع) و مراجع هم به نوعى احترام و حرمت نهادن به پیامبر(ص) است. هرقدر که مراجعه به مراجع بیشتر باشد، در واقع، امام زمان(عج) مرکزیت و محوریت بیشترى در جامعه پیدا مىکند.(36)
از سویى، احترام به مراجع – که امام(ع) آنان را نواب خود خوانده- زمینهاى است براى گردن نهادن در برابر حکومت مهدى(عج).
سرباز امام زمان بودن سنخیت مىخواهد، سنخیت و هماهنگى با امام در عدالت، تقوا و… در این راستا هم باید تمرین عملى داشت و هم تمرین فکرى، اما تمرین عملى، باید عوام و خواص به عدل عادت کنند وگرنه تحمل حکومت مهدى(عج) بر آنها سخت خواهد بود. مسلماً در زمان حضرت هر کسى در مکان و جایگاه شایسته خود مىنشیند، همه باید این نوع آمادگى را پیدا کنند، یعنى خودشان را به عدل و قسط بیارایند. این که مىبینیم امام راحل فقط یک خانه کوچک در قم داشتند، معلوم مىشود که ایشان خودشان را براى ظهور آماده کرده بودند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى با این که مبالغ زیادى از وجوه شرعى در اختیار داشتند، اما همیشه با همان عباى پاره سر درس حاضر مىشدند، این یعنى همان تمرین عملى.
اما تمرین فکرى، خواندنِ زیارت نامههایى، مانند «جامعه کبیره»، «دعاىندبه» و «عهدنامه» است.انتظار فرج یک تمرین فکرى است. «أفضلُ أعمالِ أُمَّتی، انتظارُ الفَرَج مِن اللّه عزّوجلّ»، انتظار فرج باید همیشه شعار شیعه باشد؛ یعنى ماباید همواره یکدیگر را به انتظار و یادآورى فرج و ظهور امام دعوت کنیم. چرا پیشینیان ما روزهاى جمعه با ادب و سلاح از شهر خارج مىشدند. این یک کار نمادین و تمثیلى بود، براى این که یادشان نرود که فرج و ظهورى در راه است.(37)
از جمله تکالیف شیعیان در عصر غیبت تجدید عهد همه روزه به وحدانیت خداى رحمان، نبوت خاتم انبیا و ولایت ائمه هدى(ع) است. تجدید عهد، تازه کردن بیعت، ارائه عقاید حقه به پیشگاه خدا، رسول و ائمه(ع)، ستودن ایشان به پاکى و طهارت و درخواست پایدارى و دوام عقاید از خداوند تعالى با کمال خضوع است. اگر انسان همواره خود را در محضر امام زمان(عج) ببیند، گرچه در ظاهر حضور امام نباشد، اما همیشه امام را دیده و او را متوجه امورات ظاهرى و باطنى خود مىداند. بنابراین، لازم است هرشب خدمت گزارى و جان نثارى خود را اعلام کند. در حقیقت، او مثل مأمور و مسافرى است که مولایش دستورالعملها و تکالیف لازم را بدواعلام کرده و او هر روز باید مطابق آن عمل کند، اما چنانچه مطابق خیالات و رأى خود عمل کند، به خطرات بزرگ گرفتار مىشود.
پاورقى ها:
15. بحارالانوار، ج 52، ص 309.
16. همان، ج 51، ص 105.
17. همان، ص 87.
18. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 289.
19. سلیمان کامل، یوم الخلاص، ص 374.
20. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 318.
21. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ص 285.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 137.
23. کافى، ج 1، ص 276.
24. محمدابراهیم النعمانى، کتاب الغیبه، ص 245.
25. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 360.
26. بحارالانوار، ج 52، ص 321.
27. البحرانى، حلیه الابرار فى فضائل محمد و آله الاطهار، ج 2، ص 598.
28. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 383.
29. بحارالانوار، ج 51، ص 162.
30. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 292.
31. بحارالانوار، ج 52، ص 30.
32. میرهاشم میرى.
33. محمدعلى گرامى، موعود، شماره 4، ص 15.
34. بحارالانوار، ج 53، ص 181.
35. حجرات (49) آیه 3.
36. موعود، شماره سوم، ص 14.
37. همان.